Forwarded from 📚 انتشارات بهنشــر 📖
👇👆👇👆
#در_پناه_کلمات
📣عصرانه داستاننویسانرضوی در⬅️ #_سه_شنبه_های_به_نشر
👤دبیرعلمی:سعید تشکری📚
✍️ثبت نام از طریق تلگرام @behnashr_pr
#به_نشر_بهترین_های_نشر
@behnashr
#در_پناه_کلمات
📣عصرانه داستاننویسانرضوی در⬅️ #_سه_شنبه_های_به_نشر
👤دبیرعلمی:سعید تشکری📚
✍️ثبت نام از طریق تلگرام @behnashr_pr
#به_نشر_بهترین_های_نشر
@behnashr
#در_پناه_کلمات
📣 درسگفتار #ابک؛ " الاهیات برای کودکان"
👈 جلسه پنجم📆دوشنبه16بهمن96
📝مدرس:دکترفردوسی مشهدی
📚فروشگاه مرکزی #به_نشر
◀️این جلسات تا پایان سال 96هر #دو_شنبه برگزار میشود✅
@behnashr
📣 درسگفتار #ابک؛ " الاهیات برای کودکان"
👈 جلسه پنجم📆دوشنبه16بهمن96
📝مدرس:دکترفردوسی مشهدی
📚فروشگاه مرکزی #به_نشر
◀️این جلسات تا پایان سال 96هر #دو_شنبه برگزار میشود✅
@behnashr
#یک_قسمت_از_یک_کتاب
😨لرزم گرفت. رفتم توی آفتاب که به دیوار تابیده بود، ایستادم. آفتاب چه مهربان و نوازشگرانه، با دستهای گرم و پرمحبتش نوازشم میکرد؛ درست مثل دستهای یک مادر! بیاختیار بغض کردم و زدم زیر گریه! آن هم چه گریهای، با صدا و از ته دل. طول کشید تا آرام گرفتم. به فکر فرو رفتم، به آنچه در پیش داشتم. کتک، شکنجه، آن مأمور گفته بود: «اعدام» و به اعدام فکر کردم.
😨افکار پریشان و ویرانکنندهای بود. نه، نباید مجال و میدانش میدادم. حتماً مرا از پا میانداخت. کاش سید اینجا بود. راستی سید کجا بود؟ چه کار میکرد؟ آخرین لحظه دیدم که به خاطر درگیری و شعاری که داد، ریختند روی سرش و مثل حیوانات وحشی زیر کتک ضرب و جرح گرفتنش. بعد چی؟ حتماً استخر و کابل! یعنی جان سالم به در برده! سرم را به شدت و با عصبانیت چند بار تکان دادم. این چه افکاری بود؟ این چه خیالات مهملی بود؟ سید بسیار از من قویتر و مقاومتر بود. اگر من زنده ماندم، او هم بدون شک زنده مانده...
👈ادامه داستان در👇
📚 #پشت_دروازه_های_بهشت 📚
👈از مجموعه #در_هوای_انقلاب
🦋از #کتاب_های_پروانه 🦋
🖊نویسنده: #خسرو_باباخانی 🖊
📗ناشر: #به_نشر 📗
📘قطع: رقعی📘
📙شمارگان: 1500 نسخه📙
💰قیمت: 90 هزار ریال💰
#دهه_فجر_گرامی
👈این کتاب را میتوانید از www.Behnashr.com و فروشگاههای کتاب #به_نشر ( #انتشارات_آستان_قدس_رضوی ) تهیه کنید.
🆔 @behnashr
📩30003209
http://uupload.ir/files/ij97_پشت_دروازه_بهشت.jpg
😨لرزم گرفت. رفتم توی آفتاب که به دیوار تابیده بود، ایستادم. آفتاب چه مهربان و نوازشگرانه، با دستهای گرم و پرمحبتش نوازشم میکرد؛ درست مثل دستهای یک مادر! بیاختیار بغض کردم و زدم زیر گریه! آن هم چه گریهای، با صدا و از ته دل. طول کشید تا آرام گرفتم. به فکر فرو رفتم، به آنچه در پیش داشتم. کتک، شکنجه، آن مأمور گفته بود: «اعدام» و به اعدام فکر کردم.
😨افکار پریشان و ویرانکنندهای بود. نه، نباید مجال و میدانش میدادم. حتماً مرا از پا میانداخت. کاش سید اینجا بود. راستی سید کجا بود؟ چه کار میکرد؟ آخرین لحظه دیدم که به خاطر درگیری و شعاری که داد، ریختند روی سرش و مثل حیوانات وحشی زیر کتک ضرب و جرح گرفتنش. بعد چی؟ حتماً استخر و کابل! یعنی جان سالم به در برده! سرم را به شدت و با عصبانیت چند بار تکان دادم. این چه افکاری بود؟ این چه خیالات مهملی بود؟ سید بسیار از من قویتر و مقاومتر بود. اگر من زنده ماندم، او هم بدون شک زنده مانده...
👈ادامه داستان در👇
📚 #پشت_دروازه_های_بهشت 📚
👈از مجموعه #در_هوای_انقلاب
🦋از #کتاب_های_پروانه 🦋
🖊نویسنده: #خسرو_باباخانی 🖊
📗ناشر: #به_نشر 📗
📘قطع: رقعی📘
📙شمارگان: 1500 نسخه📙
💰قیمت: 90 هزار ریال💰
#دهه_فجر_گرامی
👈این کتاب را میتوانید از www.Behnashr.com و فروشگاههای کتاب #به_نشر ( #انتشارات_آستان_قدس_رضوی ) تهیه کنید.
🆔 @behnashr
📩30003209
http://uupload.ir/files/ij97_پشت_دروازه_بهشت.jpg
📚 انتشارات بهنشــر 📖
#در_پناه_كلمات 📣مراسم رونمايي، نقد و بررسی رمان انقلابی #رؤیای_آق_تاریم ⬅️با حضور مصطفی جمشیدی نويسنده اثر 📅15بهمن1396 👈مشهد فروشگاه مرکزی کتاب #به_نشر @behnashr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#در_پناه_كلمات
📣مراسم رونمايي، نقد و بررسی رمان انقلابی #رؤیای_آق_تاریم
⬅️با حضور مصطفی جمشیدی نويسنده اثر
📅15بهمن1396
👈مشهد فروشگاه مرکزی کتاب #به_نشر
@behnashr
📣مراسم رونمايي، نقد و بررسی رمان انقلابی #رؤیای_آق_تاریم
⬅️با حضور مصطفی جمشیدی نويسنده اثر
📅15بهمن1396
👈مشهد فروشگاه مرکزی کتاب #به_نشر
@behnashr
#در_پناه_کلمات
📣هفتمین عصرانه داستاننویسانرضوی در⬅️ #_سه_شنبه_های_به_نشر
☑️17بهمن 96
👤دبیرعلمی:سعیدتشکری📚
📚فروشگاه مرکزی کتاب #به_نشر
◀️این جلسات تاپایان سال 96هر #سه_شنبه برگزار میشود✅
@behnashr
📣هفتمین عصرانه داستاننویسانرضوی در⬅️ #_سه_شنبه_های_به_نشر
☑️17بهمن 96
👤دبیرعلمی:سعیدتشکری📚
📚فروشگاه مرکزی کتاب #به_نشر
◀️این جلسات تاپایان سال 96هر #سه_شنبه برگزار میشود✅
@behnashr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روایت زندگی شهید مهدی اعلمی در👈 #من_نامه_مهدی_هستم 📙ازمجموعه #لاله_های_نوجوان
🖊نویسنده:#محمدحسین_صلواتیان
📚ناشر:#به_نشر
#دهه_فجر_گرامی
لینک خرید اینترنتی👇
http://l1l.ir/49be
@behnashr
🖊نویسنده:#محمدحسین_صلواتیان
📚ناشر:#به_نشر
#دهه_فجر_گرامی
لینک خرید اینترنتی👇
http://l1l.ir/49be
@behnashr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥
#مجموعه_5جلدی_قصه_های_پادشاه_کوتوله
📘چه کسی تاج پادشاه کوتوله را دزدید؟
📒خواب پادشاه کوتوله
📕هشت پادشاه کوتوله
📗روزی که گوش های پادشاه کوتوله دراز شد
📙پادشاه کوتوله و ازدواج دماغ کوچک ها
@behnashr
#مجموعه_5جلدی_قصه_های_پادشاه_کوتوله
📘چه کسی تاج پادشاه کوتوله را دزدید؟
📒خواب پادشاه کوتوله
📕هشت پادشاه کوتوله
📗روزی که گوش های پادشاه کوتوله دراز شد
📙پادشاه کوتوله و ازدواج دماغ کوچک ها
@behnashr
#یک_قسمت_از_یک_کتاب
🤔نفهمیدُم! چرا میخوام منصورِ بگیرن؟
جمشید پرسید.
فکر کردم چه جوابش بدهم. حرفهای منصور به بابا: «بهخاطر ظلم، بهخاطر بیعدالتی، بهخاطر اجنبیها، بهخاطر...» اما معنی خیلی از این حرفها را نمیفهمیدم.
😒ناصر به جای من جواب داد: «بهخاطر اینکه ظالمان، بهخاطر اینکه اجنبیپرستان. خیالت برا چی اون دفعه، اون پاسبون بیپدر، مو و ککامِ زد؟ بهخاطر یک انگلیسی، یک انگلیسیِ مست!»
😁جمشید خنده خنده گفت: «عامو تو که زدی شیشه ماشین یارو یه پوکوندی، میخواستی نازت کنه؟!»
ناصر صدایش را بالا برد: «میخواست ککامِ با ماشینش زیر بگیره. مست بود، میفهمی؟ ماشینش که خورد به جدول و اومد بیرون، تلوتلو میخورد و فحش میدادو مو هم رفتُم که حقشِ بذارم کف دستش. یهو نمیدونم سر و کله اون پاسبون لعنتی از کجا پیداش شد!»...
👈ادامه داستان در👇
📚 #سه_سوت 📚
⬅️از مجموعه #در_هوای_انقلاب
🦋از #کتاب_های_پروانه 🦋
🖊نویسنده: #علی_مهر 🖊
📗ناشر: #به_نشر 📗
📘قطع: جیبی📘
📙شمارگان: 1500 نسخه📙
💰قیمت: 140 هزار ریال💰
#دهه_فجر_گرامی
👈این کتاب را میتوانید از www.Behnashr.com و فروشگاههای #کتاب #به_نشر ( #انتشارات_آستان_قدس_رضوی ) تهیه کنید.
🆔 @behnashr
📩30003209
http://uupload.ir/files/ah3x_در_هوای_انقلاب_(4).jpg
🤔نفهمیدُم! چرا میخوام منصورِ بگیرن؟
جمشید پرسید.
فکر کردم چه جوابش بدهم. حرفهای منصور به بابا: «بهخاطر ظلم، بهخاطر بیعدالتی، بهخاطر اجنبیها، بهخاطر...» اما معنی خیلی از این حرفها را نمیفهمیدم.
😒ناصر به جای من جواب داد: «بهخاطر اینکه ظالمان، بهخاطر اینکه اجنبیپرستان. خیالت برا چی اون دفعه، اون پاسبون بیپدر، مو و ککامِ زد؟ بهخاطر یک انگلیسی، یک انگلیسیِ مست!»
😁جمشید خنده خنده گفت: «عامو تو که زدی شیشه ماشین یارو یه پوکوندی، میخواستی نازت کنه؟!»
ناصر صدایش را بالا برد: «میخواست ککامِ با ماشینش زیر بگیره. مست بود، میفهمی؟ ماشینش که خورد به جدول و اومد بیرون، تلوتلو میخورد و فحش میدادو مو هم رفتُم که حقشِ بذارم کف دستش. یهو نمیدونم سر و کله اون پاسبون لعنتی از کجا پیداش شد!»...
👈ادامه داستان در👇
📚 #سه_سوت 📚
⬅️از مجموعه #در_هوای_انقلاب
🦋از #کتاب_های_پروانه 🦋
🖊نویسنده: #علی_مهر 🖊
📗ناشر: #به_نشر 📗
📘قطع: جیبی📘
📙شمارگان: 1500 نسخه📙
💰قیمت: 140 هزار ریال💰
#دهه_فجر_گرامی
👈این کتاب را میتوانید از www.Behnashr.com و فروشگاههای #کتاب #به_نشر ( #انتشارات_آستان_قدس_رضوی ) تهیه کنید.
🆔 @behnashr
📩30003209
http://uupload.ir/files/ah3x_در_هوای_انقلاب_(4).jpg
#گرافیک_کتاب
◀️مجموعه آثار هشتمین نمایشگاه پوستر مدرسان گرافیک مشهد با موضوع «کتاب»📚
#کتاب_بخوانیم
🎨طراح: محمد کاری
#به_نشر_بهترین_های_نشر
@behnashr
◀️مجموعه آثار هشتمین نمایشگاه پوستر مدرسان گرافیک مشهد با موضوع «کتاب»📚
#کتاب_بخوانیم
🎨طراح: محمد کاری
#به_نشر_بهترین_های_نشر
@behnashr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روایت زندگی شهید محمودرضا استادنظری در👈 #من_پیشانی_بند_محمودرضا_هستم 📙ازمجموعه #لاله_های_نوجوان
🖊نویسنده:#محمدحسین_صلواتیان
📚ناشر:#به_نشر
#دهه_فجر_گرامی
لینک خرید اینترنتی👇
lish.ir/9E8
@behnashr
🖊نویسنده:#محمدحسین_صلواتیان
📚ناشر:#به_نشر
#دهه_فجر_گرامی
لینک خرید اینترنتی👇
lish.ir/9E8
@behnashr
📣با هدف ترویج فرهنگ اصیل انقلاب و دسترسی آسان مخاطبان، همزمان با دهه فجر صورت میگیرد👇
📚آغاز عرضه ویژه آثار 16نفر از بزرگان انقلاب اسلامی در کتابفروشیهای #به_نشر
#به_نشر_بهترين_هاي_نشر
@behnashr
📚آغاز عرضه ویژه آثار 16نفر از بزرگان انقلاب اسلامی در کتابفروشیهای #به_نشر
#به_نشر_بهترين_هاي_نشر
@behnashr
📣عرضه ویژه آثار #به_نشر با موضوع #انقلاب_اسلامی
✅20% تخفیف
👈فروشگاههاي كتاب و محصولات فرهنگی #انتشارات_آستان_قدس_رضوی
📅تا پايان سال96
#به_نشر_بهترين_های_نشر
@behnashr
✅20% تخفیف
👈فروشگاههاي كتاب و محصولات فرهنگی #انتشارات_آستان_قدس_رضوی
📅تا پايان سال96
#به_نشر_بهترين_های_نشر
@behnashr
#پیشنهاد_مطالعه_آخر_هفته
#ترسو 👈با سنگریزهای که به شیشه میخورد، از روی تختم میپرم پایین.آهسته و بیسروصدا پنجره را باز میکنم و نگاهم را میدوانم به کوچه.جلوی در، سایهای وول میخورد...
@behnashr
#ترسو 👈با سنگریزهای که به شیشه میخورد، از روی تختم میپرم پایین.آهسته و بیسروصدا پنجره را باز میکنم و نگاهم را میدوانم به کوچه.جلوی در، سایهای وول میخورد...
@behnashr
#یک_قسمت_از_یک_کتاب
✳️داداش عباس میگوید: «بابا که جیرهخوار این بیهمه چیزها نیست که اینطور یقه براشون پاره میکنه.»
بابا با کمربند، داداش عباس را کبود میکند. روی دست و گردن و پشت کمرش، جای کمربندها مانده است. جلوی داداش عباس گریه میکنم. او میگوید: «گریه نکن، چوب پدر و معلم گُله، هر کی نخوره خُله.»
✳️داداش عباس میگوید: «آقای دستغیب رو گرفتن. مسجد بدون اون هیچ صفایی نداره.»
مامان میگوید: «چرا جلوی بابات، حرف از مسجد و دستغیب میزنی؟ خودت که میدونی چشم دیدن آخوندجماعت رو نداره! چرا عصبانیش میکنی؟»
✳️داداش عباس میگوید: «یک بار پای منبر این سید بشینین، بعد این رو بگین. به خدا بیانصافیه.»
من نمیفهمم چرا بابا داداش عباس را میزند. خیلی دلم برای داداش عباس میسوزد. حتی وقتی تن و بدنش کبود شده، باز هم به من میخندد و میپرسد: «گلودردت بهتر شد؟»...
👈ادامه داستان در👇
📚 #قسم_نخور 📚
⬅️از مجموعه #در_هوای_انقلاب
🦋از #کتاب_های_پروانه 🦋
🖊نویسنده: #سندی_مؤمنی 🖊
📗ناشر: #به_نشر 📗
📘قطع: جیبی📘
📙شمارگان: 1500 نسخه📙
💰قیمت: 65 هزار ریال💰
#دهه_فجر_گرامی
👈این کتاب را میتوانید از www.Behnashr.com و فروشگاههای #کتاب #به_نشر ( #انتشارات_آستان_قدس_رضوی ) تهیه کنید.
🆔 @behnashr
📩30003209
http://uupload.ir/files/v4ap_photo_2018-02-04_09-03-33_(2).jpg
✳️داداش عباس میگوید: «بابا که جیرهخوار این بیهمه چیزها نیست که اینطور یقه براشون پاره میکنه.»
بابا با کمربند، داداش عباس را کبود میکند. روی دست و گردن و پشت کمرش، جای کمربندها مانده است. جلوی داداش عباس گریه میکنم. او میگوید: «گریه نکن، چوب پدر و معلم گُله، هر کی نخوره خُله.»
✳️داداش عباس میگوید: «آقای دستغیب رو گرفتن. مسجد بدون اون هیچ صفایی نداره.»
مامان میگوید: «چرا جلوی بابات، حرف از مسجد و دستغیب میزنی؟ خودت که میدونی چشم دیدن آخوندجماعت رو نداره! چرا عصبانیش میکنی؟»
✳️داداش عباس میگوید: «یک بار پای منبر این سید بشینین، بعد این رو بگین. به خدا بیانصافیه.»
من نمیفهمم چرا بابا داداش عباس را میزند. خیلی دلم برای داداش عباس میسوزد. حتی وقتی تن و بدنش کبود شده، باز هم به من میخندد و میپرسد: «گلودردت بهتر شد؟»...
👈ادامه داستان در👇
📚 #قسم_نخور 📚
⬅️از مجموعه #در_هوای_انقلاب
🦋از #کتاب_های_پروانه 🦋
🖊نویسنده: #سندی_مؤمنی 🖊
📗ناشر: #به_نشر 📗
📘قطع: جیبی📘
📙شمارگان: 1500 نسخه📙
💰قیمت: 65 هزار ریال💰
#دهه_فجر_گرامی
👈این کتاب را میتوانید از www.Behnashr.com و فروشگاههای #کتاب #به_نشر ( #انتشارات_آستان_قدس_رضوی ) تهیه کنید.
🆔 @behnashr
📩30003209
http://uupload.ir/files/v4ap_photo_2018-02-04_09-03-33_(2).jpg