با سلام
به اطلاع تراکتور داران بخش سرفیروزآباد می‌رساند در چند روز آینده پلیس راهور جهت بازدید از تراکتور متقاضیان پلاک گذاری به هلشی خواهد آمد کسانی که تمایل به تعویض پلاک ویا پلاک گذاری دارند با این شماره تماس حاصل نمایند.تحرزی ۰۹۱۸۸۳۶۹۸۴۵

ممنون و متشکریم از آقای علیرضا رضایی
مبلغ 1میلیون کمک به سایبان شماره 3

تشکر تشکر 🌹🙏❤️

#اعلامیه 🥀🏴
بمناسبت #هفتمین_روز درگذشت مرحوم
جوانمرگ #صادق_خزائی هلشی

روحش شاد و یادش گرامی 🥀🏴

🍃☘🍃☘🍃☘🍃☘
#کانال‌دوستان‌بهمرد « وَناویَل »
▶ @Behmard60042  👈🇯‌🇴‌🇮‌🇳

بیایید #هنجارشکن نباشیم !!
متنی از #بهمرد

(جامعه #محتاج_نظم است)
و همانگونه که جامعه را جمعیت تشکیل
میدهد هیچ نظامی وجود نخواهد داشت مگر
به نظام‌مند بودن تک تک افراد آن جامعه !

هر جامعه میبایست توسط بزرگانی به
راه برده شود و جهت نظام‌مند بودن ، این
یک نیاز است
و سایرین مکلف به اجرای تکالیف !

حال در این میان از تمام جوامع
افرادی وجود دارند که مادام سعی بر
آشفتگی اوضاع دارند و بقول برادران ارتشی «تَک‌پا» میزنند و نظم رژه را به هم میریزند !
وجود نظم و اجرای مقررات را
#هنجار میگویند و شخص متخلف را
#هنجارشکن مینامند!

حال بر بزرگان جوامع که مورد احترام عموم
مردمند تکلیف است با مشاوره و راهنمایی
در مقابل هنجارشکن ایستاده تا از وجود ناهنجاری در جامعه زیردست جلوگیری بعمل آورند !

باید به هنجارشکن فهماند که او باید پیرو جامعه و نظمش باشد نه جامعه پیرو او !

باید به او فهماند که تک‌پا زدنش باعث بی نظمی شده و بجای گرفتن #خیلی‌خوب و تشویق باعث تنبیه و عقب افتادگی مابقی نفرات میشود و دریافت جمله #خیلی‌بد

حال از خود بپرسید که : جزو کدام دسته‌اید ؟
امیدوارم خود را هنجارشکن نبینید 🙏

وسلام

یکدنیا ممنون و متشکریم از شما
جناب آقای فرید نجفی

مبلغ ۳ میلیون تومان کمک به ساخت
سایبان شماره 3 👏👏❤️❤️🌹🌹💐

📝 داستان «پپیو پاییزان»
اشعار سال به سال #بهمرد

سال ۱۳۸۵ ازدواج کردم و سالیان متوالی گذشت به شادمانی و اما همیشه غمی بزرگ
علاوه بر غمهای دیگر در کنج سینه‌ی من
همنشین ضربات قلبم شده بود و آن بی بر
بودن و نداشتن فرزند و جانشین بود !
سال در پی سال میگذشت و هر زمان بر امیدم
افزون میگشت و هیچگاه یاس را به خود راه
نمیدادم
پاییز سال ۱۳۹۵ بود که در آتلیه‌ام نشسته بودم
و در فکر و خیال غرق ،،،، وقتی به خود آمدم دیدم یک قاصدک «پپیوپاییزی» بر کف مغازه
غلطان به سمتم می آمد
نفسی کشیدم و لبخندی و دانه اشکی بر گونه
سرازیر شد و دستم را بسویش دراز کردم و
بر کف دستم او را بلند کرده و ناخودآگاه شعر
«پپیوپاییزان1» بر زبانم جاری شد و این شعر
پایه‌ای شد تا سال به سال با دیدن قاصدکهای
پاییزی شماره‌های ۵،۴،۳،۲ را سروده و همچنان
منتظر لطف حق باشم ...
پاییز امسال فرا رسید
امیدم دو صد چندان بود چون قاصدک همیشه
نوید ظهور میداد ، ظهوری پاک ، مطهر ،
سودمند و تنها خواهش قاصدک از من صبر
بود و صبر و صبر ...
شعر پپیوپاییزان 6 زمانی سروده شد که
در میانه چله‌ی زمستان قاصدک به سراغم آمد
نوید آمدن را نزدیک اعلام کرد و در آن شعر
شوق زندگی در من فریاد میزند و در نهایت
در بهمن ماه ۱۴٠۲ بود که لطف حق شامل حالم
شد و بالاخره سوشیانتم ظهور کرد و شعر
«پپیوپاییزان7» که شعر نهایی نام گرفت
سروده شد 🥹
پپیو پاییزان در کالبد سوشیانتم در کنارم
رشد خواهد کرد
موهایش «هویل» است و ذره و فره خدایی
دارد و من از چشمانش وقتی بهم خیره
میشود صدای «پپیوله فرفری تویک هویل»
را میشنوم و در وجودش احساس «برا هام گپ
شووَل تارم» را نظاره گرم 🍃

اشعار زیر پپیو پاییزان یک تا هفت تقدیمتان
امیدوارم وقت بگذارید و بشنوید 🙏👇

دست بوس همگیتان
منصوررضایی‌سرونوی
#بهمرد ۳٠ / ۱ / ۱۴٠۳
روز ماهگرد سوشیانت