پیام شعله پاکروان به مناسبت سال نو
#بگونه: هموطنان درد کشیده ام ! با اتحاد خود، بساط دزدان را جمع کنید و عید را به سرزمینمان بازگردانید
دو روز است که مادرم منتظر تبریک بهاری است تا برای بنیاد و دوستداران ریحانه بنویسم.اما بجز چند خط که در گروه کوچک دوستداران ریحانه نوشتم، نتوانستم عید را تبریک بگویم . چندین بار تلاش کردم ، با خودم کلنجار رفتم اما نتوانستم .خجالت کشیدم برای مردم بی پناه ایران بنویسم"عیدتان مبارک". کدام عید؟ عیدی که در آن سینا قنبری و سارو قهرمانی و دیگر جوانانی که در اعتراضات دیماه دستگیر و جنازه شان تحویل مادران پریشان و جگرسوخته شان شده است ؟ عیدی که صدها زندانی بی نام و نشان در چنگ شکنجه گرانند؟ عیدی که کشاورزان و کارگران و معلمان و دانشجویان و مالباختگان زیر شدیدترین فشارها هستند؟ عیدی که جیب های غارت شده ی پدران ، شرمنده فرزندانشان است؟ عیدی که دختران انقلاب با مسالمت آمیزترین شیوه ، آزادی را جستجو کردند اما از بلندای سکو به زمین پرتاب شدند؟ عیدی که هنوز اعدامهای مخفیانه همچون بختکی شوم گلوی ایران را میفشارد؟ عیدی که برای دادخواهانی همچون منصوره بهکیش حکم زندان میبرند؟ عیدی که درویشهای بی آزار، آماج هزاران گلوله ساچمه ای میشوند؟ عیدی که سهیل عربی و گلرخ ایرایی تن شریفشان را با اعتصاب غذای طولانی دستخوش انواع بیماریها و ناتوانی ها میکنندو داروغه ها میگویند حتی اگر بمیرند اهمیتی ندارد؟ عیدی که معلم را در مدرسه با کتک و اسپری فلفل دستگیر میکنند؟ عیدی که مادر آتنا دائمی را به جرم حمایت از حق دخترش کتک میزنند؟ عیدی که ....؟ نه. چنین عیدی ، عید نیست . عید واقعی زمانی ست که مسبب تمام نابسامانیها دستگیر و محاکمه شود . زمانی که پرنده خونین بال آزادی جانی دوباره بگیرد و بر فراز شهرها و روستاهای ایران پرواز کند . زمانی که ریشه ظالم از بیخ کنده شود . زمانی که شور و شوق بهاری به عمق خانه ها نفوذ کند .
بهتر است بگویم :
هموطنان درد کشیده ام ! با اتحاد خود، بساط دزدان را جمع کنید و عید را به سرزمینمان بازگردانید . چوبه های دار را بسوزانید و زندگی را به محکومان هدیه دهید. دست غارتگران را از ایران قطع کنید و شکوفه های شادی را به بار بنشانید. درهای زندان را باز کنید و فرزندان را به آغوش پدران و مادرانشان بسپارید. هیمه ها را از زیر خاکستر بیرون بکشید و زمستان طولانی را پایان دهید . درخت آزادی را که با خون فرزندانمان آبیاری شده در دشت پر شقایق خاوران بنشانید. بهار را به ایران بازگردانید.چنین بهار و عیدی بر تک تک مردم ایران مبارک باد.
شعله پاکروان مادر ریحانه جباری
فروردین 97
**********
#ایران #نوروز #پیام #شعله_پاکروان
#بگونه: هموطنان درد کشیده ام ! با اتحاد خود، بساط دزدان را جمع کنید و عید را به سرزمینمان بازگردانید
دو روز است که مادرم منتظر تبریک بهاری است تا برای بنیاد و دوستداران ریحانه بنویسم.اما بجز چند خط که در گروه کوچک دوستداران ریحانه نوشتم، نتوانستم عید را تبریک بگویم . چندین بار تلاش کردم ، با خودم کلنجار رفتم اما نتوانستم .خجالت کشیدم برای مردم بی پناه ایران بنویسم"عیدتان مبارک". کدام عید؟ عیدی که در آن سینا قنبری و سارو قهرمانی و دیگر جوانانی که در اعتراضات دیماه دستگیر و جنازه شان تحویل مادران پریشان و جگرسوخته شان شده است ؟ عیدی که صدها زندانی بی نام و نشان در چنگ شکنجه گرانند؟ عیدی که کشاورزان و کارگران و معلمان و دانشجویان و مالباختگان زیر شدیدترین فشارها هستند؟ عیدی که جیب های غارت شده ی پدران ، شرمنده فرزندانشان است؟ عیدی که دختران انقلاب با مسالمت آمیزترین شیوه ، آزادی را جستجو کردند اما از بلندای سکو به زمین پرتاب شدند؟ عیدی که هنوز اعدامهای مخفیانه همچون بختکی شوم گلوی ایران را میفشارد؟ عیدی که برای دادخواهانی همچون منصوره بهکیش حکم زندان میبرند؟ عیدی که درویشهای بی آزار، آماج هزاران گلوله ساچمه ای میشوند؟ عیدی که سهیل عربی و گلرخ ایرایی تن شریفشان را با اعتصاب غذای طولانی دستخوش انواع بیماریها و ناتوانی ها میکنندو داروغه ها میگویند حتی اگر بمیرند اهمیتی ندارد؟ عیدی که معلم را در مدرسه با کتک و اسپری فلفل دستگیر میکنند؟ عیدی که مادر آتنا دائمی را به جرم حمایت از حق دخترش کتک میزنند؟ عیدی که ....؟ نه. چنین عیدی ، عید نیست . عید واقعی زمانی ست که مسبب تمام نابسامانیها دستگیر و محاکمه شود . زمانی که پرنده خونین بال آزادی جانی دوباره بگیرد و بر فراز شهرها و روستاهای ایران پرواز کند . زمانی که ریشه ظالم از بیخ کنده شود . زمانی که شور و شوق بهاری به عمق خانه ها نفوذ کند .
بهتر است بگویم :
هموطنان درد کشیده ام ! با اتحاد خود، بساط دزدان را جمع کنید و عید را به سرزمینمان بازگردانید . چوبه های دار را بسوزانید و زندگی را به محکومان هدیه دهید. دست غارتگران را از ایران قطع کنید و شکوفه های شادی را به بار بنشانید. درهای زندان را باز کنید و فرزندان را به آغوش پدران و مادرانشان بسپارید. هیمه ها را از زیر خاکستر بیرون بکشید و زمستان طولانی را پایان دهید . درخت آزادی را که با خون فرزندانمان آبیاری شده در دشت پر شقایق خاوران بنشانید. بهار را به ایران بازگردانید.چنین بهار و عیدی بر تک تک مردم ایران مبارک باد.
شعله پاکروان مادر ریحانه جباری
فروردین 97
**********
#ایران #نوروز #پیام #شعله_پاکروان
مارهای گرسنه فقط با خون جوانان زنده اند
#بگونه: دلنوشته ای از شعله پاکروان:
آب، باد، خاک، آتش، برای مادر بهمن ورمزیار
آب:
از امروز به هزاران مادر همیشه سوگوار پیوستی که پیش از تو ، تکه ای از قلبشان را با گردن کبود در زمین کاشته اند . از این روست که ایران دشت شقایق و لاله هاست . نمایش عفو ملوکانه که برای تو اجرا شد ، بسیاری دیگر نیز دیده اند . حتما مردی کت و شلواری به دیدارت آمده و گفته من از فلان دفتر آمده ام تا بگویم سر و صدا نکنید. کسانی واسطه شده اند تا در سکوت ، بهمن را از مرگ نجات دهند . شاید اسمش شریفی یا شریف زاده یا چیزی شبیه این باشد. وقتی در تب و تاب نجات دخترم بودم ، یکی از این شریفی ها آمد و بذر امید را در دلم کاشت . تنها کسی که باورش نکرد ریحان بود . او ساعتها معطلمان میکرد به بهانه دیدار معاون اول و دادستان کل و وزیر و وکیل . رییسی و اژه ای و پورمحمدی و دیگران . همانها که در هیات مرگ بودند و خونهای بهترین فرزندان خورشید را ریخته بودند . حتی پشت دیوار زندان هم آمد. وقتی فریادهایم را میشنید که با صدای بلند ریحان را میخواندم ، بیخ گوشم نجوا میکرد آرام باش. محال است این اعدام صورت بگیرد . مملکت قانون دارد . پرونده در دفتر دادستان است و اصلا به اجرای احکام نرفته . اما من فقط به ریحان اعتماد داشتم که میگفت اینها دروغگوهای حرفه ای هستند . او به پدرش گفته بود که هرگز بازنخواهد گشت، با اینکه وزیر بیدادگستری ، به دروغ ، گفته بود پرونده ریحان ختم به خیر خواهد شد . قلم بدستان مزدور و مزور نیز که از گنداب دروغ و خون ، نان میخورند بر طبلهای روزنامه هایشان کوفتند که آهی مردم! خیالتان راحت ، کشور طعم شادی و بخشش را خواهد چشید . میخواستند با ریاکاری آب بر آتش اعدام بریزند.
باد:
خواهر دردمندم!
دروغگویان در حالی که داشتند بقول خودشان ایرادهای پرونده را برطرف میکردند و تو را غرق امید و معجزه ی زندگی دوباره ی بهمن کرده بودند ، طناب دار میبافتند و چوبه برمیافراشتند. نمیدانستی که حیات ماردوش به خون فرزندان این سرزمین وابسته است . اما امروز میدانی که باد اعدام ، بهمن را برد.
خاک:
تو دو راه در پیش داری : یک اینکه در پیله ای که با تارهای غم فراهم میشود بخزی و تا پایان عمر ، چه کوتاه و چه بلند ، تلخکام باشی . نفست هر روز بیش از روز پیش تنگ شود . غرق شوی در دریای اندوه بی پایانی که گاه با موجی بلند از بختک شوم کابوس شبانه که در آن صحنه ی جان دادن پسرت تداعی میشود، گر بگیری و تا لبه مرگ بروی . دنیا را تمام شده بدانی و روی خورشید که هر روز به جهان سلام میکند خط بکشی و در غار تنهایی، روزهای سیاهت را بشمری . چه نازیباست اینچنین زیستن برای تو مادری که پسرت را ماشین اعدام بلعید و در خاک فرو کرد.
آتش:
راه دومی نیز هست . اینکه یک روز وسط هفته که معمولا مردم به گورستان نمیروند، به تنهایی به مزار بهمن بروی و در تنهایی و خلوت آنچنان از نای دل فریاد بزنی که گویی میخواهی مردگان را بیدار کنی . هر چه دلت میخواهد بگو. گریه کن . خودت را روی خاک بینداز و در خیال، بهمنت را در آغوش بگیر . مثل زمانی که کودک بود و آغوشت را پر میکرد . در آخر اما با خودت پیمان ببند که دستت را در دست دیگر دادخواهان ضد اعدام گره خواهی زد . وقتی مراسم سوگواری تمام شد ، دستهایت را به زانویت بگیر و از جا برخیز . به جستجوی مادران و بازماندگان اعدام که در همدان زندگی میکنند برو و با آنها دوستی کن . قسم میخورم همه وجودت پر خواهد شد از نیرو . قسم میخورم همین مادران داغدار ، همین بازماندگان اعدام ، جای خالی همه اقوام و دوستانی که به مرور ترکت میکنند ، پر خواهند کرد . قسم میخورم چنان پیوندی بین تو و دیگر همدردانت ایجاد خواهد شد که هرگز تجربه اش نکرده ای . جمع مادرانه را در همدان ایجاد کن . مثل مادران کرج ، آمل ، نور، سنندج و دیگر شهرهای سرزمین سوخته و آفت زده مان ایران . در اولین روز بی بهمن، تو و خانواده ات را به جنبش دادخواهی دعوت میکنم . دادخواهانی که بیشمارند . هر روز نیز به صفهایشان افزوده میشود. چرا که مارهای گرسنه فقط با خون جوانان زنده اند . چرا که هر روز صبح زود در گوشه ای از میهن، حلقه طناب ،جان جوانی را میگیرد.
مادر رنجدیده بهمن!
دندان بر جگر پرخون فرو کن تا آتشی که از وجودت زبانه میکشد طناب و چوبه های دار را بسوزاند.
**********
#شعله_پاکروان #بهمن_ورمزیار #اعدام
#بگونه: دلنوشته ای از شعله پاکروان:
آب، باد، خاک، آتش، برای مادر بهمن ورمزیار
آب:
از امروز به هزاران مادر همیشه سوگوار پیوستی که پیش از تو ، تکه ای از قلبشان را با گردن کبود در زمین کاشته اند . از این روست که ایران دشت شقایق و لاله هاست . نمایش عفو ملوکانه که برای تو اجرا شد ، بسیاری دیگر نیز دیده اند . حتما مردی کت و شلواری به دیدارت آمده و گفته من از فلان دفتر آمده ام تا بگویم سر و صدا نکنید. کسانی واسطه شده اند تا در سکوت ، بهمن را از مرگ نجات دهند . شاید اسمش شریفی یا شریف زاده یا چیزی شبیه این باشد. وقتی در تب و تاب نجات دخترم بودم ، یکی از این شریفی ها آمد و بذر امید را در دلم کاشت . تنها کسی که باورش نکرد ریحان بود . او ساعتها معطلمان میکرد به بهانه دیدار معاون اول و دادستان کل و وزیر و وکیل . رییسی و اژه ای و پورمحمدی و دیگران . همانها که در هیات مرگ بودند و خونهای بهترین فرزندان خورشید را ریخته بودند . حتی پشت دیوار زندان هم آمد. وقتی فریادهایم را میشنید که با صدای بلند ریحان را میخواندم ، بیخ گوشم نجوا میکرد آرام باش. محال است این اعدام صورت بگیرد . مملکت قانون دارد . پرونده در دفتر دادستان است و اصلا به اجرای احکام نرفته . اما من فقط به ریحان اعتماد داشتم که میگفت اینها دروغگوهای حرفه ای هستند . او به پدرش گفته بود که هرگز بازنخواهد گشت، با اینکه وزیر بیدادگستری ، به دروغ ، گفته بود پرونده ریحان ختم به خیر خواهد شد . قلم بدستان مزدور و مزور نیز که از گنداب دروغ و خون ، نان میخورند بر طبلهای روزنامه هایشان کوفتند که آهی مردم! خیالتان راحت ، کشور طعم شادی و بخشش را خواهد چشید . میخواستند با ریاکاری آب بر آتش اعدام بریزند.
باد:
خواهر دردمندم!
دروغگویان در حالی که داشتند بقول خودشان ایرادهای پرونده را برطرف میکردند و تو را غرق امید و معجزه ی زندگی دوباره ی بهمن کرده بودند ، طناب دار میبافتند و چوبه برمیافراشتند. نمیدانستی که حیات ماردوش به خون فرزندان این سرزمین وابسته است . اما امروز میدانی که باد اعدام ، بهمن را برد.
خاک:
تو دو راه در پیش داری : یک اینکه در پیله ای که با تارهای غم فراهم میشود بخزی و تا پایان عمر ، چه کوتاه و چه بلند ، تلخکام باشی . نفست هر روز بیش از روز پیش تنگ شود . غرق شوی در دریای اندوه بی پایانی که گاه با موجی بلند از بختک شوم کابوس شبانه که در آن صحنه ی جان دادن پسرت تداعی میشود، گر بگیری و تا لبه مرگ بروی . دنیا را تمام شده بدانی و روی خورشید که هر روز به جهان سلام میکند خط بکشی و در غار تنهایی، روزهای سیاهت را بشمری . چه نازیباست اینچنین زیستن برای تو مادری که پسرت را ماشین اعدام بلعید و در خاک فرو کرد.
آتش:
راه دومی نیز هست . اینکه یک روز وسط هفته که معمولا مردم به گورستان نمیروند، به تنهایی به مزار بهمن بروی و در تنهایی و خلوت آنچنان از نای دل فریاد بزنی که گویی میخواهی مردگان را بیدار کنی . هر چه دلت میخواهد بگو. گریه کن . خودت را روی خاک بینداز و در خیال، بهمنت را در آغوش بگیر . مثل زمانی که کودک بود و آغوشت را پر میکرد . در آخر اما با خودت پیمان ببند که دستت را در دست دیگر دادخواهان ضد اعدام گره خواهی زد . وقتی مراسم سوگواری تمام شد ، دستهایت را به زانویت بگیر و از جا برخیز . به جستجوی مادران و بازماندگان اعدام که در همدان زندگی میکنند برو و با آنها دوستی کن . قسم میخورم همه وجودت پر خواهد شد از نیرو . قسم میخورم همین مادران داغدار ، همین بازماندگان اعدام ، جای خالی همه اقوام و دوستانی که به مرور ترکت میکنند ، پر خواهند کرد . قسم میخورم چنان پیوندی بین تو و دیگر همدردانت ایجاد خواهد شد که هرگز تجربه اش نکرده ای . جمع مادرانه را در همدان ایجاد کن . مثل مادران کرج ، آمل ، نور، سنندج و دیگر شهرهای سرزمین سوخته و آفت زده مان ایران . در اولین روز بی بهمن، تو و خانواده ات را به جنبش دادخواهی دعوت میکنم . دادخواهانی که بیشمارند . هر روز نیز به صفهایشان افزوده میشود. چرا که مارهای گرسنه فقط با خون جوانان زنده اند . چرا که هر روز صبح زود در گوشه ای از میهن، حلقه طناب ،جان جوانی را میگیرد.
مادر رنجدیده بهمن!
دندان بر جگر پرخون فرو کن تا آتشی که از وجودت زبانه میکشد طناب و چوبه های دار را بسوزاند.
**********
#شعله_پاکروان #بهمن_ورمزیار #اعدام
پیام شعله پاکروان بمناسبت روز جهانى کارگر
#بگونه: روز جهانی کارگر به زنان و مردان زحمتکش ایرانی مبارک .
به حداقل حقوق مصوبه ی دولت که کفاف ده روز یک خانواده را هم نمیدهد .
به حقوقهای پرداخت نشده .
به سفره های خالی و شرمندگی پدران .
به چشمهای نگران به تقویم و گذر روزهای گرسنگی و رسیدن سر برج و کرایه خانه های عقب افتاده .
به پدران و مادران شریفی که با زحمت بازو و عرق پیشانی نان دراورده و بر سفره میگذارند .
روز جهانی کارگر به فریاد اعتراض کارگران ،
به اعتصابشان ،
به مشتهای گره کرده شان ،
به حق خواهیشان مبارک .
به جعفر عظیم زاده و 63 روز اعتصاب غذا در اعتراض به امنیتی کردن پرونده های صنفی .
به کارگران گمنام هفت تپه و آق دره و صدها کارخانه دیگر که شلاق خوردند اما برده بودن را نپذیرفتند .
روز جهانی کارگر به جوانان خوشفکر و تحصیلکرده که به دلیل بی لیاقتی و عدم کفایت دولتهای چهل سال اخیر مجبور به کارگری در قصرهای دولتمردان شدند مبارک .
به کارگرانی که تاب تبعیض و نابرابری نداشتند و اعتراضشان را فریاد و کلمات مطرح کردند اما زیر مشت و لگد جان دادند مبارک .
به ستار بهشتی .
به کارگران اعدام شده اصناف مختلف .
به شهرام احمدی و مکانیکی کوچکش در سنندج .
به علیرضا مددی و سرنوشت تلخش .
اما روز جهانی کارگر صف بندی همه کارگران از جمله زحمتکشان ایرانی است .
مشتهای گره کرده و فریاد اعتراض به شکمهای انباشته از مال حرام مقامات که مثل زالو بر تن نحیف صنعت ایران چسبیده و آخرین قطرات خونش را میمکنند .
به دستهای درازی که پنهان و آشکار به جیب و خزانه مردم فرو رفته و کمترین دزدیشان دکل های نفتی و حقوقهای نجومی و املاک میلیاردی و اختلاس هزار هزار میلیاردی است.
کارگران ایران صف در صف ایستاده اند تا حقشان را بگیرند از بهره کشان در لباس روحانی و نظامی .
دور نیست روزی که همه کارگران ، متحد و یکپارچه در کنار دیگر اقشار مردم به سیل تبدیل شده و بنیان ظلم و فساد و دزدی را برکنند .
روز جهانی کارگر به ایران بلازده و مبتلا به اندوه فقر و نابرابری مبارک .
شعله پاکروان(مادر ریحانه جباری)
*************
#روزجهانی_کارگر #شعله_پاکروان
#بگونه: روز جهانی کارگر به زنان و مردان زحمتکش ایرانی مبارک .
به حداقل حقوق مصوبه ی دولت که کفاف ده روز یک خانواده را هم نمیدهد .
به حقوقهای پرداخت نشده .
به سفره های خالی و شرمندگی پدران .
به چشمهای نگران به تقویم و گذر روزهای گرسنگی و رسیدن سر برج و کرایه خانه های عقب افتاده .
به پدران و مادران شریفی که با زحمت بازو و عرق پیشانی نان دراورده و بر سفره میگذارند .
روز جهانی کارگر به فریاد اعتراض کارگران ،
به اعتصابشان ،
به مشتهای گره کرده شان ،
به حق خواهیشان مبارک .
به جعفر عظیم زاده و 63 روز اعتصاب غذا در اعتراض به امنیتی کردن پرونده های صنفی .
به کارگران گمنام هفت تپه و آق دره و صدها کارخانه دیگر که شلاق خوردند اما برده بودن را نپذیرفتند .
روز جهانی کارگر به جوانان خوشفکر و تحصیلکرده که به دلیل بی لیاقتی و عدم کفایت دولتهای چهل سال اخیر مجبور به کارگری در قصرهای دولتمردان شدند مبارک .
به کارگرانی که تاب تبعیض و نابرابری نداشتند و اعتراضشان را فریاد و کلمات مطرح کردند اما زیر مشت و لگد جان دادند مبارک .
به ستار بهشتی .
به کارگران اعدام شده اصناف مختلف .
به شهرام احمدی و مکانیکی کوچکش در سنندج .
به علیرضا مددی و سرنوشت تلخش .
اما روز جهانی کارگر صف بندی همه کارگران از جمله زحمتکشان ایرانی است .
مشتهای گره کرده و فریاد اعتراض به شکمهای انباشته از مال حرام مقامات که مثل زالو بر تن نحیف صنعت ایران چسبیده و آخرین قطرات خونش را میمکنند .
به دستهای درازی که پنهان و آشکار به جیب و خزانه مردم فرو رفته و کمترین دزدیشان دکل های نفتی و حقوقهای نجومی و املاک میلیاردی و اختلاس هزار هزار میلیاردی است.
کارگران ایران صف در صف ایستاده اند تا حقشان را بگیرند از بهره کشان در لباس روحانی و نظامی .
دور نیست روزی که همه کارگران ، متحد و یکپارچه در کنار دیگر اقشار مردم به سیل تبدیل شده و بنیان ظلم و فساد و دزدی را برکنند .
روز جهانی کارگر به ایران بلازده و مبتلا به اندوه فقر و نابرابری مبارک .
شعله پاکروان(مادر ریحانه جباری)
*************
#روزجهانی_کارگر #شعله_پاکروان
🔥 #شعله_پاکروان :
مدتی بیمار بودم و توان خواندن خبرها را نداشتم. با اکسیر عشق دیدار دخترم زنده شدم. وه که چه لذتی دارد در اغوش کشیدن عزیزان!
با خواندن خبر اعدام ورزشکار و بلوچ و کرد و فارس، دلم ریخت، اما با شنیدن خبر حکم دادگاه بلژیک صدای شکستن استخوانهای جمهوری شیطانی را شنیدم و فریادی از شادی دیپلماتیک ، نوبرانه ای بود که فقط در قوطی جمهوری شیطانی و تروریستهایش پیدا میشد.
امیدوارم همچنان روی پا و زنده بمانم تا خفت و رسوایی تک تک مقامات حکومت را با چشم ببینم. به جای دهها مادر داغدار که پرکشیدند و محاکمه قاتلین فرزندانشان را ندیدند.
🧭💥#تیک_تاک_سرنگونی
#امروز_اسدی_فردا_خامنه_ای
🔥@begoonah1
مدتی بیمار بودم و توان خواندن خبرها را نداشتم. با اکسیر عشق دیدار دخترم زنده شدم. وه که چه لذتی دارد در اغوش کشیدن عزیزان!
با خواندن خبر اعدام ورزشکار و بلوچ و کرد و فارس، دلم ریخت، اما با شنیدن خبر حکم دادگاه بلژیک صدای شکستن استخوانهای جمهوری شیطانی را شنیدم و فریادی از شادی دیپلماتیک ، نوبرانه ای بود که فقط در قوطی جمهوری شیطانی و تروریستهایش پیدا میشد.
امیدوارم همچنان روی پا و زنده بمانم تا خفت و رسوایی تک تک مقامات حکومت را با چشم ببینم. به جای دهها مادر داغدار که پرکشیدند و محاکمه قاتلین فرزندانشان را ندیدند.
🧭💥#تیک_تاک_سرنگونی
#امروز_اسدی_فردا_خامنه_ای
🔥@begoonah1