اعتصاب کارگران کارخانه فریکو
#بگونه: روز سه شنبه چهاردهم فروردین، کارگران کارخانه فریکو سیرجان واقع در استان کرمان اعتصاب کردند.
خبر ها حاکی از آن است کارگران کارخانه فریکو سیرجان با وجود تغییر مدیرعامل این کارخانه همچنان به خواستههایشان نرسیدهاند و برای چندمین بار جلوی این کارخانه در منطقه ویژه اقتصادی سیرجان تجمع کردهاند.
پیش از این در سال گذشته کارگران این کارخانه چندین بار در پی عدم پرداخت حقوق چند ماهه خود و در آستانه پایان سال تجمع کردند.
#کارگران_کارخانه_فریکو #اعتراض #قیام
#بگونه: روز سه شنبه چهاردهم فروردین، کارگران کارخانه فریکو سیرجان واقع در استان کرمان اعتصاب کردند.
خبر ها حاکی از آن است کارگران کارخانه فریکو سیرجان با وجود تغییر مدیرعامل این کارخانه همچنان به خواستههایشان نرسیدهاند و برای چندمین بار جلوی این کارخانه در منطقه ویژه اقتصادی سیرجان تجمع کردهاند.
پیش از این در سال گذشته کارگران این کارخانه چندین بار در پی عدم پرداخت حقوق چند ماهه خود و در آستانه پایان سال تجمع کردند.
#کارگران_کارخانه_فریکو #اعتراض #قیام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آتش زدن موتور یکی از نیروهای لباس شخصی رژیم توسط جوانان اهوازی
سه شنبه شب - چهاردهم فروردین
#بگونه #اهواز #تظاهرات_سراسری
سه شنبه شب - چهاردهم فروردین
#بگونه #اهواز #تظاهرات_سراسری
اسامی تعدادی از دستگیرشدگان تظاهرات فروردین ماه خوزستان
*******************
#بگونه #اهواز #خوزستان #تظاهرات_سراسری
*******************
#بگونه #اهواز #خوزستان #تظاهرات_سراسری
افشای اقدامات بانک فیوچر در بحرین برای دور زدن تحریمهای رژیم ایران
#بگونه: روزنامه واشینگتنپست بر اساس اسناد دولتی بحرین گزارش داده که بازرسان این کشور از اقدامات یک بانک در حاشیه خلیج فارس پرده برداشتهاند که بیش از یک دهه به ایران کمک میکرده است تا از تحریمهای بینالمللی بگریزد.
این گزارش که روز سهشنبه ۱۴ فروردین منتشر شده است عنوان میکند بانک فیوچر (آینده) که اکنون تعطیل شده و متعلق به دو ایرانیست به طور مرتب اسناد اقتصادی خود را تغییر میدادند تا پوششی برای تجارت غیرقانونی میان ایران و دهها شریک خارجی خود ایجاد کنند.
چنانکه در اسناد آمده است این بانک در فاصله سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۵ دستکم هفت میلیار دلار نقل و انتقال بانکی به این شیوه انجام داده است در حالی که بانکهای ایرانی آن زمان به خاطر تحریمها از دسترسی به بازارهای مالی بینالمللی محروم بودند.
واشینگتنپست در ادامه این گزارش بر اساس اسناد محرمانه قضایی که به آن دست یافته است مینویسد، بازرسان همچنین صدها حساب بانکی کشف کردهاند که مرتبط به افرادیست با سابقه محکومیت به اتهام پولشویی، تامین اقتصادی تروریسم و فراهم آوردن وام برای شرکتهایی که در حقیقت به سپاه پاسداران ایران وصل هستند.
مقامات بحرین این بانک را به «اسب تروا» تشبیه کردهاند که در خاک این کشور کوچک فعالیت میکرده و برای ایران این امکان را فراهم میآورده که به داد و ستد کالاهایی به ارزش میلیاردها دلار دست بزند و بدین ترتیب تحریمهای بینالمللی را که با هدف محدود ساختن برنامه اتمی ایران وضع شده بود،خنثی سازد.
بحرین حدود دو ماه پیش با ثبت پروندهای در یک دادگاه بینالمللی در هلند، مقامات بانک فیوچر را به تجارت گسترده غیرقانونی با شرکای خارجی آن متهم کرده و گفته بود که این تنها نوک کوه یخ فعالیتهای این بانک است چرا که آثار بسیاری از این نقل و انتقالات مالی از بین رفته است.
واشینگتنپست مینویسد که نه بانک فیوچر و نه هیات نمایندگان ایران در سازمان ملل متحد حاضر نشدهاند که به این روزنامه پاسخ بدهند.
بانک فیوچر که سال ۲۰۰۴ در پی سرمایهگذاری مشترک میان بانک الاهلی المتحد بحرین و بانک ملی و بانک صادرات ایران تاسیس شده است پیش از این نیز متهم شده بود که به ایران در دور زدن تحریمها کمک میکند. همین مسئله نیز باعث شده بود که آمریکا و اتحادیه اروپا نام این بانک را در فهرست سیاه خود قرار دهند.
منبع: رادیو فردا
******************
#ایران #واشینگتن_پست #بانک_فیوچر #تحریمهای_بین_المللی
#بگونه: روزنامه واشینگتنپست بر اساس اسناد دولتی بحرین گزارش داده که بازرسان این کشور از اقدامات یک بانک در حاشیه خلیج فارس پرده برداشتهاند که بیش از یک دهه به ایران کمک میکرده است تا از تحریمهای بینالمللی بگریزد.
این گزارش که روز سهشنبه ۱۴ فروردین منتشر شده است عنوان میکند بانک فیوچر (آینده) که اکنون تعطیل شده و متعلق به دو ایرانیست به طور مرتب اسناد اقتصادی خود را تغییر میدادند تا پوششی برای تجارت غیرقانونی میان ایران و دهها شریک خارجی خود ایجاد کنند.
چنانکه در اسناد آمده است این بانک در فاصله سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۵ دستکم هفت میلیار دلار نقل و انتقال بانکی به این شیوه انجام داده است در حالی که بانکهای ایرانی آن زمان به خاطر تحریمها از دسترسی به بازارهای مالی بینالمللی محروم بودند.
واشینگتنپست در ادامه این گزارش بر اساس اسناد محرمانه قضایی که به آن دست یافته است مینویسد، بازرسان همچنین صدها حساب بانکی کشف کردهاند که مرتبط به افرادیست با سابقه محکومیت به اتهام پولشویی، تامین اقتصادی تروریسم و فراهم آوردن وام برای شرکتهایی که در حقیقت به سپاه پاسداران ایران وصل هستند.
مقامات بحرین این بانک را به «اسب تروا» تشبیه کردهاند که در خاک این کشور کوچک فعالیت میکرده و برای ایران این امکان را فراهم میآورده که به داد و ستد کالاهایی به ارزش میلیاردها دلار دست بزند و بدین ترتیب تحریمهای بینالمللی را که با هدف محدود ساختن برنامه اتمی ایران وضع شده بود،خنثی سازد.
بحرین حدود دو ماه پیش با ثبت پروندهای در یک دادگاه بینالمللی در هلند، مقامات بانک فیوچر را به تجارت گسترده غیرقانونی با شرکای خارجی آن متهم کرده و گفته بود که این تنها نوک کوه یخ فعالیتهای این بانک است چرا که آثار بسیاری از این نقل و انتقالات مالی از بین رفته است.
واشینگتنپست مینویسد که نه بانک فیوچر و نه هیات نمایندگان ایران در سازمان ملل متحد حاضر نشدهاند که به این روزنامه پاسخ بدهند.
بانک فیوچر که سال ۲۰۰۴ در پی سرمایهگذاری مشترک میان بانک الاهلی المتحد بحرین و بانک ملی و بانک صادرات ایران تاسیس شده است پیش از این نیز متهم شده بود که به ایران در دور زدن تحریمها کمک میکند. همین مسئله نیز باعث شده بود که آمریکا و اتحادیه اروپا نام این بانک را در فهرست سیاه خود قرار دهند.
منبع: رادیو فردا
******************
#ایران #واشینگتن_پست #بانک_فیوچر #تحریمهای_بین_المللی
اصلاح طلبان قلابی و ترساندن مردم از قیام و انقلاب چگونه و چرا؟
#بگونه: مدتی است مهرههای از دور خارجشده اصلاحطلب درون رژیم، یکی پس از دیگری به صحنه میآیند و در تحلیل قیام، موقعیت رژیم و ترسیم چشمانداز آینده حرفهایی با مضمونی مشخص و تقریبا هارمونیک میزنند. آنها گرچه از زوایای مختلف و بیانهای متنوع وارد بحث میشوند، اما نهایتاً یک جمعبندی و نتیجهگیری واحدی را ارائه میدهند که جا دارد روی آنها کمی تأمل شود.
خبرگزاری حکومتی اعتماد (۱۰فروردین ۹۷) تحت عنوان «الآن فهمیدند اولین تظاهرات که علیه دولت بشود ۵دقیقه دیگر میشود علیه نظام...» گفتگویش با مصطفی تاجزاده را منتشر کرده که نکات برجستهٔ این مصاحبه از جمله عبارت است از: «میگویم بقای ایران اگر خدای نکرده اتفاقی بیفتد معنایش این است که هر گوشهیی از ایران ممکن است یک پرچمی بلند [بکند]... خبرنگار میپرسد: پس شما هراس دارید؟ تاجزاده: بله هراس بسیار جدی، دو تا هراس یکی بقای ایران یکی امنیتش، سوریه نشدنش، درگیری مردم با مردم... از نظر اصل سیستم سیاسی هم ممکن است که خدای نکرده بهمحض اینکه حکومت مرکزی تضعیف بشود شعارهای تجزیهطلبانه داده بشود..».
این یک نمونه از حرفهای اخیر اصلاحطلبان است که مضمون کم و بیش واحدی دارند، اما سؤال این است که اینها با این قبیل حرفها چه میخواهند بگویند؟
روشن است که اینها میخواهند مردم و قیامکنندگان را از قیام و انقلاب بترسانند. این آخرین ترفند همه دیکتاتوریهای رو به سقوط است که چنین القا میکنند که: درست است که ما بد کردیم و... اما اگر ما برویم اوضاع بدتر از این میشود. پس بیایید به همین وضع موجود رضایت بدهید، البته ما هم قول میدهیم که اصلاحاتی بکنیم و بخشی از اشکالات را رفع کنیم...
در همین رابطه اینها مردم را از تجزیه کشور و از سوریهیی شدن میترسانند و به طرق مختلف سعی میکنند خود را هم منتقد وضع موجود و هم دلسوز مردم جلوه دهند. از این صحبت میکنند که اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، یعنی وضعیت برود به سمت رادیکالیسم، میلیونها نفر مثل عراق و سوریه کشته میشوند و کشور ویران میشود.
بهزاد نبوی یکی دیگر از همین دار و دسته صراحتاً گفت که من ضدانقلابم، مخالف هر نوع انقلابی هستم؛ چرا چون نتیجه انقلاب ضدسلطنتی همین شد که میبینیم. یعنی سعی میکنند افتضاحات خودشان و غصب رهبری انقلاب را به پای خود انقلاب بنویسند و مردم را از هر گونه تغییر رادیکال و ریشهیی بترسانند و بگویند اگر راهحلی باشد، این راهحل در درون رژیم است و همین رژیم را باید اصلاح کرد و آن هم لابد باید به دست همین اصلاحطلبان باشد!
حالا تأملی روی مضمون دعاوی و ترساندنها بکنیم: آیا به راستی خطر سوریه شدن ایران واقعی است؟
پاسخ منفی است. این تنها یک مغلطه شیادانه است، به دلایل مختلف، ایران تبدیل به امثال سوریه و عراق نخواهد شد. اول به این دلیل که وضعیت سوریه و عراق معلول دخالت رژیم در این کشورهاست. اگر دخالتهای رژیم و حمایتهایش از دیکتاتور سوریه نبود، انقلاب این کشور در همان هفتهها و ماههای اول به نتیجه میرسید و این همه قربانی و آواره و خرابی به بار نمیآمد. همچنین عراق... بگذریم از اینکه اساساً ایران به دلایل تاریخی، اجتماعی، طبقاتی و مرحله انقلاب قابل قیاس با سوریه و عراق نیست و شباهتی ندارد. ولی جالب است که رژیم مردم را از چیزی میترساند که خودش بهوجود آورنده و مسبب آن بوده است. البته این ترس سوریهیی شدن آن قدر موهوم و پوشالی است که حتی بخشی از اصلاحطلبان هم آن را قبول ندارند. کما اینکه حجاریان اخیراً (۵فروردین) طی مصاحبهیی گفت: «ایران و سوریه از یکدیگر متفاوتاند؛ به نظرم خطر سوریهیی شدن و شعارهای مرتبط با آن موهوم هستند».
فاطمه صادقی(دخترخلخالی) که نفر دیگری از همین طیف است، گفته است: « نفس این دعوی که ایران سوریه میشود، از ناخودآگاه ترسخورده اصلاحطلبان و ناتوانی آنها از مواجهه با بنبست و استیصال سیاسی پرده برمیدارد».
برخی ممکن است این شبهه را طرح کنند که این اصلاحطلبان تاریخ گذشته! الآن که از اصلاحات صحبت میکنند، حرفهای عمیقتری میزنند، حتی ولیفقیه و اصل ولایت فقیه را هم زیر علامت سؤال میبرند...دراین صورت چه میگوئید؟
سوال خوبی است؛ واقعیت این است که اینها برای اینکه حرفشان خریدار پیدا کند، باید خود را منتقد و مخالف وضع موجود جلوه بدهند و در شرایط افول و منفوریت عام ولیفقیه و ولایت فقیه، حتی خود را مخالف ولایت فقیه وانمود کنند؛ تا آنجا که همین تاجزاده میگوید ما اشتباه کردیم ولایت فقیه را وارد قانون اساسی کردیم. جایگاه ولیفقیه باید مرجعی مانند آقای سیستانی باشد که در امور جاری دخالتی نمیکند. یعنی به نوعی جدایی دین از دولت را مطرح میکنند.
#بگونه: مدتی است مهرههای از دور خارجشده اصلاحطلب درون رژیم، یکی پس از دیگری به صحنه میآیند و در تحلیل قیام، موقعیت رژیم و ترسیم چشمانداز آینده حرفهایی با مضمونی مشخص و تقریبا هارمونیک میزنند. آنها گرچه از زوایای مختلف و بیانهای متنوع وارد بحث میشوند، اما نهایتاً یک جمعبندی و نتیجهگیری واحدی را ارائه میدهند که جا دارد روی آنها کمی تأمل شود.
خبرگزاری حکومتی اعتماد (۱۰فروردین ۹۷) تحت عنوان «الآن فهمیدند اولین تظاهرات که علیه دولت بشود ۵دقیقه دیگر میشود علیه نظام...» گفتگویش با مصطفی تاجزاده را منتشر کرده که نکات برجستهٔ این مصاحبه از جمله عبارت است از: «میگویم بقای ایران اگر خدای نکرده اتفاقی بیفتد معنایش این است که هر گوشهیی از ایران ممکن است یک پرچمی بلند [بکند]... خبرنگار میپرسد: پس شما هراس دارید؟ تاجزاده: بله هراس بسیار جدی، دو تا هراس یکی بقای ایران یکی امنیتش، سوریه نشدنش، درگیری مردم با مردم... از نظر اصل سیستم سیاسی هم ممکن است که خدای نکرده بهمحض اینکه حکومت مرکزی تضعیف بشود شعارهای تجزیهطلبانه داده بشود..».
این یک نمونه از حرفهای اخیر اصلاحطلبان است که مضمون کم و بیش واحدی دارند، اما سؤال این است که اینها با این قبیل حرفها چه میخواهند بگویند؟
روشن است که اینها میخواهند مردم و قیامکنندگان را از قیام و انقلاب بترسانند. این آخرین ترفند همه دیکتاتوریهای رو به سقوط است که چنین القا میکنند که: درست است که ما بد کردیم و... اما اگر ما برویم اوضاع بدتر از این میشود. پس بیایید به همین وضع موجود رضایت بدهید، البته ما هم قول میدهیم که اصلاحاتی بکنیم و بخشی از اشکالات را رفع کنیم...
در همین رابطه اینها مردم را از تجزیه کشور و از سوریهیی شدن میترسانند و به طرق مختلف سعی میکنند خود را هم منتقد وضع موجود و هم دلسوز مردم جلوه دهند. از این صحبت میکنند که اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، یعنی وضعیت برود به سمت رادیکالیسم، میلیونها نفر مثل عراق و سوریه کشته میشوند و کشور ویران میشود.
بهزاد نبوی یکی دیگر از همین دار و دسته صراحتاً گفت که من ضدانقلابم، مخالف هر نوع انقلابی هستم؛ چرا چون نتیجه انقلاب ضدسلطنتی همین شد که میبینیم. یعنی سعی میکنند افتضاحات خودشان و غصب رهبری انقلاب را به پای خود انقلاب بنویسند و مردم را از هر گونه تغییر رادیکال و ریشهیی بترسانند و بگویند اگر راهحلی باشد، این راهحل در درون رژیم است و همین رژیم را باید اصلاح کرد و آن هم لابد باید به دست همین اصلاحطلبان باشد!
حالا تأملی روی مضمون دعاوی و ترساندنها بکنیم: آیا به راستی خطر سوریه شدن ایران واقعی است؟
پاسخ منفی است. این تنها یک مغلطه شیادانه است، به دلایل مختلف، ایران تبدیل به امثال سوریه و عراق نخواهد شد. اول به این دلیل که وضعیت سوریه و عراق معلول دخالت رژیم در این کشورهاست. اگر دخالتهای رژیم و حمایتهایش از دیکتاتور سوریه نبود، انقلاب این کشور در همان هفتهها و ماههای اول به نتیجه میرسید و این همه قربانی و آواره و خرابی به بار نمیآمد. همچنین عراق... بگذریم از اینکه اساساً ایران به دلایل تاریخی، اجتماعی، طبقاتی و مرحله انقلاب قابل قیاس با سوریه و عراق نیست و شباهتی ندارد. ولی جالب است که رژیم مردم را از چیزی میترساند که خودش بهوجود آورنده و مسبب آن بوده است. البته این ترس سوریهیی شدن آن قدر موهوم و پوشالی است که حتی بخشی از اصلاحطلبان هم آن را قبول ندارند. کما اینکه حجاریان اخیراً (۵فروردین) طی مصاحبهیی گفت: «ایران و سوریه از یکدیگر متفاوتاند؛ به نظرم خطر سوریهیی شدن و شعارهای مرتبط با آن موهوم هستند».
فاطمه صادقی(دخترخلخالی) که نفر دیگری از همین طیف است، گفته است: « نفس این دعوی که ایران سوریه میشود، از ناخودآگاه ترسخورده اصلاحطلبان و ناتوانی آنها از مواجهه با بنبست و استیصال سیاسی پرده برمیدارد».
برخی ممکن است این شبهه را طرح کنند که این اصلاحطلبان تاریخ گذشته! الآن که از اصلاحات صحبت میکنند، حرفهای عمیقتری میزنند، حتی ولیفقیه و اصل ولایت فقیه را هم زیر علامت سؤال میبرند...دراین صورت چه میگوئید؟
سوال خوبی است؛ واقعیت این است که اینها برای اینکه حرفشان خریدار پیدا کند، باید خود را منتقد و مخالف وضع موجود جلوه بدهند و در شرایط افول و منفوریت عام ولیفقیه و ولایت فقیه، حتی خود را مخالف ولایت فقیه وانمود کنند؛ تا آنجا که همین تاجزاده میگوید ما اشتباه کردیم ولایت فقیه را وارد قانون اساسی کردیم. جایگاه ولیفقیه باید مرجعی مانند آقای سیستانی باشد که در امور جاری دخالتی نمیکند. یعنی به نوعی جدایی دین از دولت را مطرح میکنند.
یا حجاریان میگوید رئیسجمهور واقعی خود ولیفقیه است. در واقع اینها با این اظهارات میخواهند روی همان موج تنفر عمیق اجتماعی از ولایت فقیه سوار شوند. مثل خود روحانی که در جریان انتخابات برای سوار شدن روی این موج گفت؛ کارنامه رژیم طی ۳۸سال گذشته اعدام و زندان بوده است.
آقای منتظری در سال ۶۷ میگفت اسم ولایت فقیه که به میان میآید مردم چندششان میشود، اکنون پس از ادامه ۳۰سال جنایت و خیانت و این همه فجایع چه باید گفت؟ البته مردم حرفی را که ۳۰سال بهدلیل اختناق نتوانستند بگویند، در قیام دیماه با شعارهای مرگ بر خامنهای و مرگ بر ولایت فقیه ابراز کردند.
اصلاحطلبان با این حرفها، در واقع میخواهند با دادن تنفس مصنوعی، جنازهٔ متعفن اصلاحات را دوباره سرپا کنند و وانمود کنند که حرفهای نو دارند و در مواضع خودشان تجدیدنظر کردهاند و به مردم روی آوردهاند، تا بلکه رژیم ولایت فقیه حفظ شود. در حالی که ماجرا لو رفته است و مردم رأی خودشان را دادهاند: «دیگه تمومه ماجرا!».
و اما نکته یا سؤال آخر اینکه آیا آنها موفق میشوند؟ آیا این حرفها خریداری هم دارد؟ و اساسا چقدر روی مردم مؤثر است؟
روشن است که پاسخ منفی است! با حرف زدن و گفتاردرمانی چیزی حل نمیشود. با این حرفها هیچکدام از مطالبات مردم، از اقتصادی گرفته تا سیاسی و اجتماعی جواب داده نمیشود؟ اینها میخواهند رژیم را نجات بدهند، در حالی که مردم روی تمام رژیم و همه باندهایش خط بطلان کشیدهاند.
حجاریان اخیراً در شکایت از اینکه مردم حرفهایش را جدی نمیگیرند گفته است: مردم هنوز مرا جزو این رژیم میدانند و بهعنوان یکی از مؤسسین وزارت اطلاعات میشناسند. همین حجاریان میگوید اعتراضات و قیام ادامه خواهد داشت چون روحانی توان پاسخگویی به مطالبات مردم را ندارد. این حکم دربارهٔ خود این بهاصطلاح اصلاحطلبان هم صادق است. آنها با این گفتاردرمانیها و لفاظیها چه مسألهیی را میخواهند حل کنند؟ و توان حل چه مسألهیی را دارند؟ مطلقاً هیچ! واقعیت این است که بر اثر شرایط قیام، باند موسوم به اصلاحطلب نه تنها از طرف مردم مهر باطل خورده، بلکه مورد مصرف خود را برای حاکمیت و نظام هم از دست داده است. از همین رو حجاریان در همان مصاحبه یاد شده، گفت: «حاکمیتی که به حد کفایت دست و زبان سرکوب دارد، اساساً نیازی به اصلاحطلب ندارد».
برگرفته از وب سایت سازمان مجاهدین خلق ایران
***************
#قیام_سراسری #اصلاح_طلب #اصولگرا #مردم #اعتراضات_اجتماعی
آقای منتظری در سال ۶۷ میگفت اسم ولایت فقیه که به میان میآید مردم چندششان میشود، اکنون پس از ادامه ۳۰سال جنایت و خیانت و این همه فجایع چه باید گفت؟ البته مردم حرفی را که ۳۰سال بهدلیل اختناق نتوانستند بگویند، در قیام دیماه با شعارهای مرگ بر خامنهای و مرگ بر ولایت فقیه ابراز کردند.
اصلاحطلبان با این حرفها، در واقع میخواهند با دادن تنفس مصنوعی، جنازهٔ متعفن اصلاحات را دوباره سرپا کنند و وانمود کنند که حرفهای نو دارند و در مواضع خودشان تجدیدنظر کردهاند و به مردم روی آوردهاند، تا بلکه رژیم ولایت فقیه حفظ شود. در حالی که ماجرا لو رفته است و مردم رأی خودشان را دادهاند: «دیگه تمومه ماجرا!».
و اما نکته یا سؤال آخر اینکه آیا آنها موفق میشوند؟ آیا این حرفها خریداری هم دارد؟ و اساسا چقدر روی مردم مؤثر است؟
روشن است که پاسخ منفی است! با حرف زدن و گفتاردرمانی چیزی حل نمیشود. با این حرفها هیچکدام از مطالبات مردم، از اقتصادی گرفته تا سیاسی و اجتماعی جواب داده نمیشود؟ اینها میخواهند رژیم را نجات بدهند، در حالی که مردم روی تمام رژیم و همه باندهایش خط بطلان کشیدهاند.
حجاریان اخیراً در شکایت از اینکه مردم حرفهایش را جدی نمیگیرند گفته است: مردم هنوز مرا جزو این رژیم میدانند و بهعنوان یکی از مؤسسین وزارت اطلاعات میشناسند. همین حجاریان میگوید اعتراضات و قیام ادامه خواهد داشت چون روحانی توان پاسخگویی به مطالبات مردم را ندارد. این حکم دربارهٔ خود این بهاصطلاح اصلاحطلبان هم صادق است. آنها با این گفتاردرمانیها و لفاظیها چه مسألهیی را میخواهند حل کنند؟ و توان حل چه مسألهیی را دارند؟ مطلقاً هیچ! واقعیت این است که بر اثر شرایط قیام، باند موسوم به اصلاحطلب نه تنها از طرف مردم مهر باطل خورده، بلکه مورد مصرف خود را برای حاکمیت و نظام هم از دست داده است. از همین رو حجاریان در همان مصاحبه یاد شده، گفت: «حاکمیتی که به حد کفایت دست و زبان سرکوب دارد، اساساً نیازی به اصلاحطلب ندارد».
برگرفته از وب سایت سازمان مجاهدین خلق ایران
***************
#قیام_سراسری #اصلاح_طلب #اصولگرا #مردم #اعتراضات_اجتماعی
نامه ای از رامین حسین پناهی زندانی سیاسی محکوم به اعدام
#بگونه: متن نامه رامین حسین پناهی زندانی سیاسی که در انتظار اجرای حکم جنایتکارانه و ضد انسانی اعدام بسیر میبرد:
بە کسانی کە دوستشان دارم
نمیدانم از کجا شروع کنم، از کشتەشدن اشرف یا از حکم اعدام برادر بزرگمان انور حسینپناهی، شکستەشدن هر روزەی قامت پدر و اشکهای بی پایان مادرم. از خواهران داغدیدە و سایەی ترس و نگرانی کە هر روز و هر ساعت در تک تک لحظاتی کە تنها یا دور هم بودیم، بگویم. دست سرنوشت و تقدیر، من را در مکان و شرایط قرار دادە کە روزی برادر بزرگم انور حسین پناهی، آن را تجربە کرد. شاید ادامەی حرفهایم از اینجا کمی راحتتر است برای اینکە با افشین، برادری کە از من بزرگتر است و با هم در یک زندان هستیم، این نامە را مینویسم. افشین بە هشت سال و نیم زندان محکوم شدە است و در انتظار پایان حکم و بازگشت بە خانە است و من هم بە اعدام محکوم و ممنوع الملاقات شدەام و نمیدانم کە بعدها چە میشود. بیش از هر چیز و هر کس بە قلب داغدیدە و حسرتهای مادرم فکر میکنم از اینکە چگونە این روزها را تحمل کردە است یا تحمل میکند.
زمانی بە این فکر میکردم کە این همە رنج و این همە ترس از کجا میآید و دلیل واقعی ظلمی کە بە خانوادەی من روا میرود چیست. امروز و همەی روزها و لحظاتی تلخی کە از همان نوجوانی تجربە کردەام بیش از پیش جواب روشن این سوالات را میدهند؛ همیشە دوست داشتەایم با کسانی کە میشناسیم، با همسایەها، با افراد جامعە و مردمی کە با آنها در مکانی کە زندگی کردەایم صمیمی باشیم و احساس نزدیکی کنیم و در خوشی و ناخوشی در کنار هم باشیم. امروز فکر میکنم این درسها را پیش از هر کسی از مادر و پدرم یاد گرفتەام. چرا باید کارگران اینگونە زندگی کنند؟ چرا باید کودکان کار کنند و رنج بکشند؟ چرا باید زنان و مادرانمان این همە رنج و مرارت تبعیض را تحمل کنند؟ چرا مکانی کە در آن زندگی میکنیم و در آنجا بزرگ شدەایم آتش بگیرد و آلودە شود؟ و چرا نباید همەی ما آزاد باشیم و در کنار هم آزادی را تجربە کنیم؟
کم نیستند کسانی کە این سوالها را با صدای بلند پرسیده و بە جرمهای گوناگون محکوم شدەاند: محاربە، ضد انقلاب، وابستە بە گروەهای تروریستی، شبکەهای جاسوسی استکبار و عضویت در گروەهای معاند. من هم یکی از همان کسانی هستم کە در جستوجوی جواب این سوالها بودەام و تلاش کردەام کە برای تک تک سوالاتی کە داشتەام پاسخی درخور بیابم؛ از طریق دفاع از فعالیت مدنی و سیاسی، زیست محیطی، حقوق بشری، دفاع از حقوق کودکان، زنان و کارگران و تمامی کسانی کە همدل و همدرد بودەایم.
امروز بیش از هر روز دیگر از این صمیمیت و دوستداشتن و عشق بە مردم لذت میبرم و از اینکە در کنارشان هستم احساس غرور میکنم. اینکە لحظات سخت هشت سال و نیم حبس افشین را میبینم بغض گلویم را میگیرد اما با وجود اینکە انتظار حکم اعدام، لحظات دردآوریست اما ارزش و غرور ایستادن در کنار مردمی کە آنها را دوست دارم، طبیعتی کە در آن زندگی کردەام و کارگرانی کە با آنها کار کردەام، از رنج این لحظات میکاهد و بە من، افشین و خانوادەام غرور میبخشد. برایتان مینویسم.
رامین حسین پناهی - زندان مرکزی سنندج
**********
#زندانی_سیاسی_رامین_حسین_پناهی #نامه #اعدام
#بگونه: متن نامه رامین حسین پناهی زندانی سیاسی که در انتظار اجرای حکم جنایتکارانه و ضد انسانی اعدام بسیر میبرد:
بە کسانی کە دوستشان دارم
نمیدانم از کجا شروع کنم، از کشتەشدن اشرف یا از حکم اعدام برادر بزرگمان انور حسینپناهی، شکستەشدن هر روزەی قامت پدر و اشکهای بی پایان مادرم. از خواهران داغدیدە و سایەی ترس و نگرانی کە هر روز و هر ساعت در تک تک لحظاتی کە تنها یا دور هم بودیم، بگویم. دست سرنوشت و تقدیر، من را در مکان و شرایط قرار دادە کە روزی برادر بزرگم انور حسین پناهی، آن را تجربە کرد. شاید ادامەی حرفهایم از اینجا کمی راحتتر است برای اینکە با افشین، برادری کە از من بزرگتر است و با هم در یک زندان هستیم، این نامە را مینویسم. افشین بە هشت سال و نیم زندان محکوم شدە است و در انتظار پایان حکم و بازگشت بە خانە است و من هم بە اعدام محکوم و ممنوع الملاقات شدەام و نمیدانم کە بعدها چە میشود. بیش از هر چیز و هر کس بە قلب داغدیدە و حسرتهای مادرم فکر میکنم از اینکە چگونە این روزها را تحمل کردە است یا تحمل میکند.
زمانی بە این فکر میکردم کە این همە رنج و این همە ترس از کجا میآید و دلیل واقعی ظلمی کە بە خانوادەی من روا میرود چیست. امروز و همەی روزها و لحظاتی تلخی کە از همان نوجوانی تجربە کردەام بیش از پیش جواب روشن این سوالات را میدهند؛ همیشە دوست داشتەایم با کسانی کە میشناسیم، با همسایەها، با افراد جامعە و مردمی کە با آنها در مکانی کە زندگی کردەایم صمیمی باشیم و احساس نزدیکی کنیم و در خوشی و ناخوشی در کنار هم باشیم. امروز فکر میکنم این درسها را پیش از هر کسی از مادر و پدرم یاد گرفتەام. چرا باید کارگران اینگونە زندگی کنند؟ چرا باید کودکان کار کنند و رنج بکشند؟ چرا باید زنان و مادرانمان این همە رنج و مرارت تبعیض را تحمل کنند؟ چرا مکانی کە در آن زندگی میکنیم و در آنجا بزرگ شدەایم آتش بگیرد و آلودە شود؟ و چرا نباید همەی ما آزاد باشیم و در کنار هم آزادی را تجربە کنیم؟
کم نیستند کسانی کە این سوالها را با صدای بلند پرسیده و بە جرمهای گوناگون محکوم شدەاند: محاربە، ضد انقلاب، وابستە بە گروەهای تروریستی، شبکەهای جاسوسی استکبار و عضویت در گروەهای معاند. من هم یکی از همان کسانی هستم کە در جستوجوی جواب این سوالها بودەام و تلاش کردەام کە برای تک تک سوالاتی کە داشتەام پاسخی درخور بیابم؛ از طریق دفاع از فعالیت مدنی و سیاسی، زیست محیطی، حقوق بشری، دفاع از حقوق کودکان، زنان و کارگران و تمامی کسانی کە همدل و همدرد بودەایم.
امروز بیش از هر روز دیگر از این صمیمیت و دوستداشتن و عشق بە مردم لذت میبرم و از اینکە در کنارشان هستم احساس غرور میکنم. اینکە لحظات سخت هشت سال و نیم حبس افشین را میبینم بغض گلویم را میگیرد اما با وجود اینکە انتظار حکم اعدام، لحظات دردآوریست اما ارزش و غرور ایستادن در کنار مردمی کە آنها را دوست دارم، طبیعتی کە در آن زندگی کردەام و کارگرانی کە با آنها کار کردەام، از رنج این لحظات میکاهد و بە من، افشین و خانوادەام غرور میبخشد. برایتان مینویسم.
رامین حسین پناهی - زندان مرکزی سنندج
**********
#زندانی_سیاسی_رامین_حسین_پناهی #نامه #اعدام