Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فیلم مستند «زن و حیوان»
La femme et l'animal 1962
کارگردان: مصطفی فرزانه
سال 1341، رنگی، 12 دقیقه
برندۀ جایزۀ ویژۀ هیئت داوران جشنوارۀ لوکارنو
https://t.me/bastanpazhuhi
La femme et l'animal 1962
کارگردان: مصطفی فرزانه
سال 1341، رنگی، 12 دقیقه
برندۀ جایزۀ ویژۀ هیئت داوران جشنوارۀ لوکارنو
https://t.me/bastanpazhuhi
«نقشهٔ آزادی»
با نقطه، نقطه،
نقطهٔ خون،
خونِ رهروان
خونِ هزار مهسا خونِ بسی جوان
این نقشه بر سراسر میهن
در حال شکلگیری و گسترانگی
میگسترد به هرسو در بیکرانگی.
این نقشه را، شبانه، به یکبار
نتوان کشید و دید
در طول سالیانش، با خون توان کشید
با خون نسلها
پررنگ و آشکار شود، در برابرت
تا ناکجایِ هرگزیِ حیرتآورت
این نقشهٔ شکفتگی و شادی وطن
این نقشهٔ رهایی و آزادی وطن
(محمدرضا شفیعی کدکنی،
19 مهر 1401)
با نقطه، نقطه،
نقطهٔ خون،
خونِ رهروان
خونِ هزار مهسا خونِ بسی جوان
این نقشه بر سراسر میهن
در حال شکلگیری و گسترانگی
میگسترد به هرسو در بیکرانگی.
این نقشه را، شبانه، به یکبار
نتوان کشید و دید
در طول سالیانش، با خون توان کشید
با خون نسلها
پررنگ و آشکار شود، در برابرت
تا ناکجایِ هرگزیِ حیرتآورت
این نقشهٔ شکفتگی و شادی وطن
این نقشهٔ رهایی و آزادی وطن
(محمدرضا شفیعی کدکنی،
19 مهر 1401)
👁🗨 کتابنوشت: شورش گلوبالیسم علیه انسانیت عقلانی؛ خوانش «نبردِ با غرب»
The War on the West by Douglas Murray
✍️ وحید عسکرپور
کتاب «نبرد با غرب» اثر داگلاس موری، آخرین نوشته این کارشناس و فعال سیاسیِ بریتانیایی است که هماکنون یکی از ویراستاران قدیمیترین و یکی از معتبرترین هفتهنامههای جهان به نام «The Spectator» است. نبرد با غرب، مثل همه آثار پیشین موری جدالیست در میدان آنچه امروز به «جنگ فرهنگی» معروف است: نبردی با سه جبهه؛ یکی چپهای گلوبالیست/پروگرسیو، دیگری بنیادگرایان دینی (راستهای افراطی؛ فاشیسم و نظایر آن)، و سومی، حامیان میراث عصر روشنگری و خردگرایی. موضع و جبهه موری مشخص است و برای همین بهشخصه یکی از معدود نویسندگانی است که آثار وی را دنبال میکنم. او در جبهه سوم میجنگد: احیاء و تقویتِ آرمانهای راسیونالیستی عصر روشنگری و توجه به لزوم آن برای جهان امروز. شخص موری و کتابهای او، در کنار معدود مجلاتی نظیر اسپکتیتور و یا «The Critic» از جمله معدود مراجعی هستند که در هیایوی گوشخراش رسانههای گلوبال/پروگرسیو از یک سو، و بنیادگرا/راست افراطی از سوی دیگر میتوان بدانها مراجعه کرد.
کتاب نبرد با غرب به همان چیزی مربوط میشود که در عنوان آمده است: جنگی که علیه تمدن غرب و دستاوردهای عصر روشنگری و امپریالیستی آن به راه افتاده است. عبارت دوم بهخصوص حساسیت بسیاری دارد. «امپریالیسم» به قدری در ذهنیت عموم بار معنایی منفی به خود گرفته است که حتی بر زبان راندن آن نیز اعصابها را به هم میریزد و موجب گرهخوردگی مشتها میشود. این عبارت را بگذاریم در کنار «استعمار» تا همهچیز مهیای قیام علیه میراث روشنگری مغربزمین باشد. امروز، چپهای افراطی گلوبالیست/پروگرسیو و بنیادگرایان/راستهای افراطی دینی/ملّی، هر دو با رسانههای بیشماری که در اختیار دارند، نبردی نابرابر را بهخصوص مقابل امپریالیسم و استعمار عصر روشنگری مغربزمین به راه انداختهاند.
اما اشتباه است که فکر کنیم دشمنان عصر روشنگری و راسیونالیسم یا خردگرایی مغربزمین را مردمان غیرغربی شکل میدهند. اگر خودکامگانی نظیر رهبران روسیه، چین، ایران، کره شمالی و چندینوچند سرزمین استبدادزده دیگر امروز از «جنگ فرهنگی» و مبارزه با غرب و غربگرایی سخن به میان میآورند، هیچکدام از آن مطالبی که میگویند و مینویسند و به تبلیغشان میپردازند ابداع یا ابتکار...
ادامه در: https://vahidaskarpour.ir/wp/blog-post/thewaronthewest/
https://t.me/bastanpazhuhi
The War on the West by Douglas Murray
✍️ وحید عسکرپور
کتاب «نبرد با غرب» اثر داگلاس موری، آخرین نوشته این کارشناس و فعال سیاسیِ بریتانیایی است که هماکنون یکی از ویراستاران قدیمیترین و یکی از معتبرترین هفتهنامههای جهان به نام «The Spectator» است. نبرد با غرب، مثل همه آثار پیشین موری جدالیست در میدان آنچه امروز به «جنگ فرهنگی» معروف است: نبردی با سه جبهه؛ یکی چپهای گلوبالیست/پروگرسیو، دیگری بنیادگرایان دینی (راستهای افراطی؛ فاشیسم و نظایر آن)، و سومی، حامیان میراث عصر روشنگری و خردگرایی. موضع و جبهه موری مشخص است و برای همین بهشخصه یکی از معدود نویسندگانی است که آثار وی را دنبال میکنم. او در جبهه سوم میجنگد: احیاء و تقویتِ آرمانهای راسیونالیستی عصر روشنگری و توجه به لزوم آن برای جهان امروز. شخص موری و کتابهای او، در کنار معدود مجلاتی نظیر اسپکتیتور و یا «The Critic» از جمله معدود مراجعی هستند که در هیایوی گوشخراش رسانههای گلوبال/پروگرسیو از یک سو، و بنیادگرا/راست افراطی از سوی دیگر میتوان بدانها مراجعه کرد.
کتاب نبرد با غرب به همان چیزی مربوط میشود که در عنوان آمده است: جنگی که علیه تمدن غرب و دستاوردهای عصر روشنگری و امپریالیستی آن به راه افتاده است. عبارت دوم بهخصوص حساسیت بسیاری دارد. «امپریالیسم» به قدری در ذهنیت عموم بار معنایی منفی به خود گرفته است که حتی بر زبان راندن آن نیز اعصابها را به هم میریزد و موجب گرهخوردگی مشتها میشود. این عبارت را بگذاریم در کنار «استعمار» تا همهچیز مهیای قیام علیه میراث روشنگری مغربزمین باشد. امروز، چپهای افراطی گلوبالیست/پروگرسیو و بنیادگرایان/راستهای افراطی دینی/ملّی، هر دو با رسانههای بیشماری که در اختیار دارند، نبردی نابرابر را بهخصوص مقابل امپریالیسم و استعمار عصر روشنگری مغربزمین به راه انداختهاند.
اما اشتباه است که فکر کنیم دشمنان عصر روشنگری و راسیونالیسم یا خردگرایی مغربزمین را مردمان غیرغربی شکل میدهند. اگر خودکامگانی نظیر رهبران روسیه، چین، ایران، کره شمالی و چندینوچند سرزمین استبدادزده دیگر امروز از «جنگ فرهنگی» و مبارزه با غرب و غربگرایی سخن به میان میآورند، هیچکدام از آن مطالبی که میگویند و مینویسند و به تبلیغشان میپردازند ابداع یا ابتکار...
ادامه در: https://vahidaskarpour.ir/wp/blog-post/thewaronthewest/
https://t.me/bastanpazhuhi
Forwarded from جامعه باستانشناسی ایران
🔶 انتصاب رییس جدید پژوهشکده باستان شناسی
بیش از دو هفته پس از استعفاء غیرمنتظره آقای دکتر کوروش روستایی از ریاست پژوهشکده باستان شناسی، با تصمیم پژوهشگاه میراث فرهنگی، همکار گرامی خانم دکتر لیلا خسروی به ریاست پژوهشکده باستان شناسی منصوب شدند. «جامعه باستان شناسی ایران» برای خانم دکتر خسروی آرزوی موفقیت دارد.
@SocietyIranianArchaeology
بیش از دو هفته پس از استعفاء غیرمنتظره آقای دکتر کوروش روستایی از ریاست پژوهشکده باستان شناسی، با تصمیم پژوهشگاه میراث فرهنگی، همکار گرامی خانم دکتر لیلا خسروی به ریاست پژوهشکده باستان شناسی منصوب شدند. «جامعه باستان شناسی ایران» برای خانم دکتر خسروی آرزوی موفقیت دارد.
@SocietyIranianArchaeology
باستان پژوهی
👁🗨 از چاله به چاه؛ مصائب پژوهشگاه میراث فرهنگی / 1 🔹 حدود یکدهه پیش وقتی به دستور حمید بقایی، رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، عمارت مسعودیه را به شیوهای پادگانی تخلیه کردند و پژوهشگاه میراث فرهنگی با همۀ کارشناسان و نیروها و امکانات به شهرستان…
👁🗨 بار دیگر پژوهشگاه میراث فرهنگی
🔹 حدود یک سالونیم پیش، در ماههای آخر دولت روحانی، علیاصغر مونسان، وزیر وقت میراث، طی حکمی مصیب امیری را به ریاست پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری منصوب کرد؛ نهادی بهغایت مهم و تأثیرگذار در چندین زمینه و حوزۀ مطالعات میراث فرهنگی و باستانشناسی. امیری که از آغاز دولت روحانی به عنوان مدیر کل میراث فرهنگی و گردشگری استان فارس گماشته شده و در آن ولایت طی حدود هشت سال کارنامهای «مشعشع» بر جای گذاشته بود، با بالا گرفتن زمزمۀ برکناری خود که حتی پیش از تغییر دولت در افواه افتاده بود عزم تهران کرد تا در کسوت ریاست پژوهشگاه میراث فرهنگی از جامۀ «خدمت» بازنشسته شود. حضور او اما در پژوهشگاه میراث فرهنگی نیز پیوسته با زمزمۀ تغییر همراه بود. با این حال، ناآشنایی مسؤولان جدید میراث با مسایل این حوزه و تلاطم در اوضاع کشور سبب شد که آفتاب بخت امیری و شعشعۀ کارنامۀ او تا به امروز بر سر پژوهشگاه میراث فرهنگی مستدام باشد.
🔹 مرور کارنامه بماند برای نهادهای گزینشی و نظارتی و بازرسی که لابد از هر حیث اشراف اطلاعاتی و ارزیابیهای دقیق از کار و کارنامۀ افراد دارند و با مقوله «فساد» در پیکارند! فقط یک نکته از این معنی بنویسیم خطاب به خودمان، به جامعۀ باستانشناسی و اهالی میراث فرهنگی. در این یکسالونیم، به لطف مدیریت و درایت این «مدیر»، پژوهشکدۀ باستانشناسی شاهد رفتوآمد پنج رئیس و سرپرست بوده است. آخرینِ این سرپرستان کوروش روستایی بود که یکی از باستانشناسان مؤلف، بادانش، پرسابقه و پرکار پژوهشکدۀ باستانشناسی است. به عنوان پژوهشگران و اهالی باستانشناسی نمیدانیم علت این نابسامانی و ناپایداری مدیریتی چیست، نمیدانیم چه در پژوهشگاه میراث فرهنگی میگذرد، و چه بر سر مدیریت باستانشناسی کشور آمده که عمر مدیریتی رؤسای پژوهشکدۀ باستانشناسی به کمتر از شش ماه رسیده است.
خوب است انجمنهای علمی و برخی از «استادان» ما که هر بار «انتصاب شایستۀ» مدیران را تبریک میگویند، از علت برکناری یا استعفاء و از کارآمدی یا ناکارآمدی آنها هم سراغی بگیرند. بیان مطالبات در نهایت حرمت گذاردن به کار و حرفۀ ماست. به نام این «انتصاب شایسته» در پژوهشگاه اخیراً مقالهای با عنوان «ترجمه و آوانگاری کتیبههای شالیستونهای کاخ تچر» منتشر شده که مشت است نمونۀ خروار و عیاری برای مراتب شایستگی او و اعتبار و آبروی مطبوعات علمی و تخصصی ما! این مقالهسازیها، که البته در کارنامۀ آن «انتصاب شایسته» کم نیست، در کوتاهمدت ممکن است اعتبار بادآوردهای همراه بیاورد اما سرانجام با مرتکبین و حامیان و مشوقان در پیشگاه تاریخ با معیار انسان و اخلاق و واقعیت و علم و عقل داوری خواهد شد، نه بر اساس منافع بیمقدار و زودگذر امروزی.
ای کاش آقای کوروش روستایی و پیشینان او این «حقِ دانستن» را از جامعۀ باستانشناسی و میراثی دریغ نکنند که چرا کناره گرفتند یا برکنار شدند. بیتردید شرح ماوقع به آگاهی و تجربۀ جامعۀ باستانشناسی و میراثی ما خواهد افزود و در تاریخ ثبت خواهد شد و شاید پیشبرد کارها را برای مدیران فعلی و آیندۀ باستانشناسی نیز هموارتر کند.
https://t.me/bastanpazhuhi
🔹 حدود یک سالونیم پیش، در ماههای آخر دولت روحانی، علیاصغر مونسان، وزیر وقت میراث، طی حکمی مصیب امیری را به ریاست پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری منصوب کرد؛ نهادی بهغایت مهم و تأثیرگذار در چندین زمینه و حوزۀ مطالعات میراث فرهنگی و باستانشناسی. امیری که از آغاز دولت روحانی به عنوان مدیر کل میراث فرهنگی و گردشگری استان فارس گماشته شده و در آن ولایت طی حدود هشت سال کارنامهای «مشعشع» بر جای گذاشته بود، با بالا گرفتن زمزمۀ برکناری خود که حتی پیش از تغییر دولت در افواه افتاده بود عزم تهران کرد تا در کسوت ریاست پژوهشگاه میراث فرهنگی از جامۀ «خدمت» بازنشسته شود. حضور او اما در پژوهشگاه میراث فرهنگی نیز پیوسته با زمزمۀ تغییر همراه بود. با این حال، ناآشنایی مسؤولان جدید میراث با مسایل این حوزه و تلاطم در اوضاع کشور سبب شد که آفتاب بخت امیری و شعشعۀ کارنامۀ او تا به امروز بر سر پژوهشگاه میراث فرهنگی مستدام باشد.
🔹 مرور کارنامه بماند برای نهادهای گزینشی و نظارتی و بازرسی که لابد از هر حیث اشراف اطلاعاتی و ارزیابیهای دقیق از کار و کارنامۀ افراد دارند و با مقوله «فساد» در پیکارند! فقط یک نکته از این معنی بنویسیم خطاب به خودمان، به جامعۀ باستانشناسی و اهالی میراث فرهنگی. در این یکسالونیم، به لطف مدیریت و درایت این «مدیر»، پژوهشکدۀ باستانشناسی شاهد رفتوآمد پنج رئیس و سرپرست بوده است. آخرینِ این سرپرستان کوروش روستایی بود که یکی از باستانشناسان مؤلف، بادانش، پرسابقه و پرکار پژوهشکدۀ باستانشناسی است. به عنوان پژوهشگران و اهالی باستانشناسی نمیدانیم علت این نابسامانی و ناپایداری مدیریتی چیست، نمیدانیم چه در پژوهشگاه میراث فرهنگی میگذرد، و چه بر سر مدیریت باستانشناسی کشور آمده که عمر مدیریتی رؤسای پژوهشکدۀ باستانشناسی به کمتر از شش ماه رسیده است.
خوب است انجمنهای علمی و برخی از «استادان» ما که هر بار «انتصاب شایستۀ» مدیران را تبریک میگویند، از علت برکناری یا استعفاء و از کارآمدی یا ناکارآمدی آنها هم سراغی بگیرند. بیان مطالبات در نهایت حرمت گذاردن به کار و حرفۀ ماست. به نام این «انتصاب شایسته» در پژوهشگاه اخیراً مقالهای با عنوان «ترجمه و آوانگاری کتیبههای شالیستونهای کاخ تچر» منتشر شده که مشت است نمونۀ خروار و عیاری برای مراتب شایستگی او و اعتبار و آبروی مطبوعات علمی و تخصصی ما! این مقالهسازیها، که البته در کارنامۀ آن «انتصاب شایسته» کم نیست، در کوتاهمدت ممکن است اعتبار بادآوردهای همراه بیاورد اما سرانجام با مرتکبین و حامیان و مشوقان در پیشگاه تاریخ با معیار انسان و اخلاق و واقعیت و علم و عقل داوری خواهد شد، نه بر اساس منافع بیمقدار و زودگذر امروزی.
ای کاش آقای کوروش روستایی و پیشینان او این «حقِ دانستن» را از جامعۀ باستانشناسی و میراثی دریغ نکنند که چرا کناره گرفتند یا برکنار شدند. بیتردید شرح ماوقع به آگاهی و تجربۀ جامعۀ باستانشناسی و میراثی ما خواهد افزود و در تاریخ ثبت خواهد شد و شاید پیشبرد کارها را برای مدیران فعلی و آیندۀ باستانشناسی نیز هموارتر کند.
https://t.me/bastanpazhuhi
🔹 برای باستانشناس در بند
در فضای مجازی خبری دربارۀ بازداشت یکی از باستانشناسان جوان طی حوادث اخیر کشور منتشر شده است. نام او اسماعیل آقاجانی تالش است و اهل لیسار در تالش گیلان. از آنچه به قلم و نام او در حافظۀ اینترنت وجود دارد میتوان فهمید که تمنای علم و دانش و حفاظت از میراث فرهنگی و آبادانی ایران از دغدغههای اوست. کاش اولیاء وزارت میراث فرهنگی و گردشگری اگر تاکنون سراغی از او نگرفتهاند بی فوت وقت پیگیر احوالش باشند و به خانواده گرامی او و جامعۀ باستانشناسی و میراثی کشور نیز اطلاعرسانی کنند. امثال آقاجانی پشتیبان و چشم بیدار میراثاند و غیبتشان اسباب رنجوری جامعۀ میراثیان.
فهرست برخی آثار و گفتار او که در اینترنت قابل جستجوست را اینجا میآوریم (اگر سهوی هست امیدواریم آگاهان تصحیح و اطلاعرسانی کنند):
- سخنرانی «باستانمردمشناسی: مطالعۀ تطبیقی شبانان امروز تالش و پیشینیان آنها در عصر آهن» (در: مؤسسه فرهنگی ایکوموس ایران)
- «تفکر قاچاقچیان در طرح نمایندگان مجلس» (روزنامه همدلی)
https://hamdelidaily.ir/?post=33393
- «تخریب گسترده در کشتیهای تاریخی رودسر»
https://hekayatgilan.ir/11143
- «نگاهی به وضعیت یک اثر باستانی در استان گیلان»
https://hamdelidaily.ir/index.php?post=29475
- سخنرانی «مردمشناسی شیوههای سنّتی تدفین در میان تالشان» (انجمن آژیار، فرهنگکده تالش و انجمن میراث هیرکانی)
https://t.me/bastanpazhuhi
در فضای مجازی خبری دربارۀ بازداشت یکی از باستانشناسان جوان طی حوادث اخیر کشور منتشر شده است. نام او اسماعیل آقاجانی تالش است و اهل لیسار در تالش گیلان. از آنچه به قلم و نام او در حافظۀ اینترنت وجود دارد میتوان فهمید که تمنای علم و دانش و حفاظت از میراث فرهنگی و آبادانی ایران از دغدغههای اوست. کاش اولیاء وزارت میراث فرهنگی و گردشگری اگر تاکنون سراغی از او نگرفتهاند بی فوت وقت پیگیر احوالش باشند و به خانواده گرامی او و جامعۀ باستانشناسی و میراثی کشور نیز اطلاعرسانی کنند. امثال آقاجانی پشتیبان و چشم بیدار میراثاند و غیبتشان اسباب رنجوری جامعۀ میراثیان.
فهرست برخی آثار و گفتار او که در اینترنت قابل جستجوست را اینجا میآوریم (اگر سهوی هست امیدواریم آگاهان تصحیح و اطلاعرسانی کنند):
- سخنرانی «باستانمردمشناسی: مطالعۀ تطبیقی شبانان امروز تالش و پیشینیان آنها در عصر آهن» (در: مؤسسه فرهنگی ایکوموس ایران)
- «تفکر قاچاقچیان در طرح نمایندگان مجلس» (روزنامه همدلی)
https://hamdelidaily.ir/?post=33393
- «تخریب گسترده در کشتیهای تاریخی رودسر»
https://hekayatgilan.ir/11143
- «نگاهی به وضعیت یک اثر باستانی در استان گیلان»
https://hamdelidaily.ir/index.php?post=29475
- سخنرانی «مردمشناسی شیوههای سنّتی تدفین در میان تالشان» (انجمن آژیار، فرهنگکده تالش و انجمن میراث هیرکانی)
https://t.me/bastanpazhuhi
Forwarded from محمد درویش
🔻نامه را بخوانیم و در انتشار حداکثری آن بکوشیم!🔻
🇮🇷 @darvishnameh
✍ لطفاً هم امضا کنیم و هم از دوستانمان بخواهیم تا این کارزار را امضا کرده و بدینترتیب بر شمار ایرانیانی که با آبگیری عجولانه سد چمشیر مخالفند، بیافزاییم. ثابت کنیم که بیشماریم و حذفشدنی نیستیم.
#نه_به_آبگیری_سد_چمشیر
#کارزار
#حسین_آخانی
#محمد_درویش
https://www.karzar.net/63730
🇮🇷 @darvishnameh
✍ لطفاً هم امضا کنیم و هم از دوستانمان بخواهیم تا این کارزار را امضا کرده و بدینترتیب بر شمار ایرانیانی که با آبگیری عجولانه سد چمشیر مخالفند، بیافزاییم. ثابت کنیم که بیشماریم و حذفشدنی نیستیم.
#نه_به_آبگیری_سد_چمشیر
#کارزار
#حسین_آخانی
#محمد_درویش
https://www.karzar.net/63730
Forwarded from خبرگزاریکارایران"ایلنا"
میراثِ مهجور چمشیر؛ گزارش به باستانشناسان فردا
شهرام زارع (مدیر پیشین پروژه مطالعات باستانشناسی نجاتبخشی سد چمشیر) در یادداشتی به نکاتی درخصوص محوطههای باسنانی سد چمشیر و کاوش در این مناطق که ممکن است به زودی زیر آب روند، پرداخت.
📲 در ایلنا بخوانید...
📍 @ilnair
شهرام زارع (مدیر پیشین پروژه مطالعات باستانشناسی نجاتبخشی سد چمشیر) در یادداشتی به نکاتی درخصوص محوطههای باسنانی سد چمشیر و کاوش در این مناطق که ممکن است به زودی زیر آب روند، پرداخت.
📲 در ایلنا بخوانید...
📍 @ilnair
Forwarded from ایرانِ پایدار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مسئلهشناسی پایداری محیطزیستی ایران
چمشیر؛ گتوندی دیگر؟
(گزيدهٔ برنامه: به نام مردم محروم و به کام شرکتهای مهندسی مشاور)
✅ با توجه به وجود ابهامهایی جدی دربارهٔ تبعات محیطزیستی سد چمشیر، روز پنجشنبه سوم آذرماه ساعت ۲۰، در برنامهای با عنوان «چمشیر؛ گتوندی دیگر؟» و با حضور محمد درویش (سردبير بخش محیطزیست ایران پایدار)، ضمن مرور تجربهٔ سد گتوند به بررسی ابهامها و تبعات احتمالی آبگیری سد چمشیر پرداخته شد.
✅ در این بخش از برنامه درویش ضمن زیر سؤال بردن برخی اهداف ترسیم شده از احداث سد چم شیر معتقد است که این سد گرچه به نام مردم محروم ساخته شده است اما در عمل امکان تحقق اهداف ترسیم شده برای آن را ندارد و بیشتر در خدمت تأمین منافع برخی شرکتهای مهندسی مشاور است.
نسخهٔ صوتی کامل برنامه در کستباکس
نسخهٔ صوتی کامل برنامه در تلگرام
نسخهٔ تصویری کامل در کانال آپارات و یوتیوب
#ایران_پایدار
#پایداری_محیط_زیستی
#سد_چمشیر
#سد_گتوند
#محمد_درویش
⭕️ ایران پایدار بستری برای ایرانشناسی و ایرانشناسی بنیانی برای پایداریِ ایران
https://t.me/iranepaydar_official
چمشیر؛ گتوندی دیگر؟
(گزيدهٔ برنامه: به نام مردم محروم و به کام شرکتهای مهندسی مشاور)
✅ با توجه به وجود ابهامهایی جدی دربارهٔ تبعات محیطزیستی سد چمشیر، روز پنجشنبه سوم آذرماه ساعت ۲۰، در برنامهای با عنوان «چمشیر؛ گتوندی دیگر؟» و با حضور محمد درویش (سردبير بخش محیطزیست ایران پایدار)، ضمن مرور تجربهٔ سد گتوند به بررسی ابهامها و تبعات احتمالی آبگیری سد چمشیر پرداخته شد.
✅ در این بخش از برنامه درویش ضمن زیر سؤال بردن برخی اهداف ترسیم شده از احداث سد چم شیر معتقد است که این سد گرچه به نام مردم محروم ساخته شده است اما در عمل امکان تحقق اهداف ترسیم شده برای آن را ندارد و بیشتر در خدمت تأمین منافع برخی شرکتهای مهندسی مشاور است.
نسخهٔ صوتی کامل برنامه در کستباکس
نسخهٔ صوتی کامل برنامه در تلگرام
نسخهٔ تصویری کامل در کانال آپارات و یوتیوب
#ایران_پایدار
#پایداری_محیط_زیستی
#سد_چمشیر
#سد_گتوند
#محمد_درویش
⭕️ ایران پایدار بستری برای ایرانشناسی و ایرانشناسی بنیانی برای پایداریِ ایران
https://t.me/iranepaydar_official
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔹 «باستانشناسی و توسعۀ پایدار: مطالعات میراث فرهنگی و کاوشهای نجاتبخشی در ایران» / علیرضا سرداری
سخنرانی در: دومین دوسالانۀ بینالمللی انجمن علمی باستانشناسی ایران، آبان 1400
https://t.me/bastanpazhuhi
سخنرانی در: دومین دوسالانۀ بینالمللی انجمن علمی باستانشناسی ایران، آبان 1400
https://t.me/bastanpazhuhi
Forwarded from امیر مازیار (Amir Maziar)
ایران را باید ساخت
امیر مازیار
وضعیت کنونی زمان خاموشی و انفعال و انتظار نیست. بلکه زمان ساختن است. آزادی، برابری و دموکراسی را باید ساخت. ایران آینده را آنگونه که تصور میکنیم و میخواهیم باید بسازیم. نباید گمان کرد که پشت ابرهای تاریکی خورشید گرم و درخشان آزادی منتظر ما است و فقط کافی است ابرها کنار بروند. حالا که جمعیتی داریم و اتحادی، حالا که " امر جمعی" دغدغه ماست ، حالا که خشمی داریم و بغضی، حالا که غم جوانان از دست رفته بر شانههای ما سنگینی میکند، کار کنیم و رویای جمعی خود را بسازیم. سیلاب حوادث ممکن است پیش از آنکه ما فکر کنیم به راه بیفتد. ما در دوران خطیری هستیم.
باید "زن، زندگی ،آزادی" را به مطالبهای مدنی و گسترده تبدیل کرد .لازم است شکل سیاسی ،حقوقی و قانونی ایران دموکراتیک، شیوه رسیدن به آن و موانع جدی آن به دقت معرفی شوند. باید نابرابریهای جنسیتی، دینی و همه اشکال تبعیض به شکل مساله و مطالبه درآیند .نابرابری در تاریخ و زبان ما نهادینه شدهاست . تاریخ نابرابری را آشکار و افشا کنیم و زبان را از زنستیزی و قومستیزی پاک گردانیم .
" زن،زندگی،آزادی" بزرگتر از تغییری سیاسی است و باید تفسیر حقوقی و سیاسی، تفسیر دینی متناسب خود و ادبیات و هنر خود را داشته باشد. فراموش نکنیم که در برخی مناطق ایران زنان از حقوق اولیه و حتی قانونی خود به دلیل باورهای محلی محروم اند. اقلیتها نیز همین طور.
درسها ، کلاسها و سخنرانیها را برگزار کنیم و در آنها درباره ایران سخن بگوییم.فعالیت هنری و ادبی موثر بکنیم. هنر و ادبیات آزاد را نشان دهیم و از آن حمایت کنیم .هنر و ادبیات آزادی را بسازیم. کارهای موثر را درحوزههای گوناگون همرسان کنیم و در آنها مشارکت جمعی داشتهباشیم.
اعتراض بکنیم .باید درباره شیوههای مدنی و موثر اعتراض و انتقاد صحبت کرد. شهامت اعتراض را به دست آوریم و در دیگران گسترش بدهیم. شعار روشنگر این جنبش این بودهاست که : "جرات آزاد بودن داشتهباش".
درباره اختلاف نظرها و شیوههای رفع آنها ، درباره دیگر پذیری و همگرایی ،درباره حقوق بشر و لزوم کثرتگرایی، درباره تفکر انتقادی و توان نقد اخبار و آراء ،درباره بهترین شیوههای با هم بودن صحبت بکنیم. .باید جامعه چنان قوی ، حقخواه و نسبت به نابرابری و نقض حقوق حساس باشد که هزینه نقضحقوق برای هر صاحب قدرتی در جامعه بالا برود.
نگذاریم جمعیتی که بهدست آوردهایم پراکنده شود. نگذاریم صدای جمعی ما گنگ و کماثر شود. در وضعیت بیرسانگی و بینمایندگی ، صداهای خودمان یعنی این فضای مجازی و فضاهای واقعی اجتماع و گفتگو را گرم ، پویا، متکثر و نقاد نگهداریم. منزوی نباشیم و نشویم.
آزادی را باید ساخت.
تمامیِ الفاظِ جهان را در اختیار داشتیم و
آن نگفتیم
که به کار آید
چرا که تنها یک سخن
یک سخن در میانه نبود:
ــ آزادی!
ما نگفتیم
تو تصویرش کن!(شاملو،۱۳۵۱)
@amirmaziar1
امیر مازیار
وضعیت کنونی زمان خاموشی و انفعال و انتظار نیست. بلکه زمان ساختن است. آزادی، برابری و دموکراسی را باید ساخت. ایران آینده را آنگونه که تصور میکنیم و میخواهیم باید بسازیم. نباید گمان کرد که پشت ابرهای تاریکی خورشید گرم و درخشان آزادی منتظر ما است و فقط کافی است ابرها کنار بروند. حالا که جمعیتی داریم و اتحادی، حالا که " امر جمعی" دغدغه ماست ، حالا که خشمی داریم و بغضی، حالا که غم جوانان از دست رفته بر شانههای ما سنگینی میکند، کار کنیم و رویای جمعی خود را بسازیم. سیلاب حوادث ممکن است پیش از آنکه ما فکر کنیم به راه بیفتد. ما در دوران خطیری هستیم.
باید "زن، زندگی ،آزادی" را به مطالبهای مدنی و گسترده تبدیل کرد .لازم است شکل سیاسی ،حقوقی و قانونی ایران دموکراتیک، شیوه رسیدن به آن و موانع جدی آن به دقت معرفی شوند. باید نابرابریهای جنسیتی، دینی و همه اشکال تبعیض به شکل مساله و مطالبه درآیند .نابرابری در تاریخ و زبان ما نهادینه شدهاست . تاریخ نابرابری را آشکار و افشا کنیم و زبان را از زنستیزی و قومستیزی پاک گردانیم .
" زن،زندگی،آزادی" بزرگتر از تغییری سیاسی است و باید تفسیر حقوقی و سیاسی، تفسیر دینی متناسب خود و ادبیات و هنر خود را داشته باشد. فراموش نکنیم که در برخی مناطق ایران زنان از حقوق اولیه و حتی قانونی خود به دلیل باورهای محلی محروم اند. اقلیتها نیز همین طور.
درسها ، کلاسها و سخنرانیها را برگزار کنیم و در آنها درباره ایران سخن بگوییم.فعالیت هنری و ادبی موثر بکنیم. هنر و ادبیات آزاد را نشان دهیم و از آن حمایت کنیم .هنر و ادبیات آزادی را بسازیم. کارهای موثر را درحوزههای گوناگون همرسان کنیم و در آنها مشارکت جمعی داشتهباشیم.
اعتراض بکنیم .باید درباره شیوههای مدنی و موثر اعتراض و انتقاد صحبت کرد. شهامت اعتراض را به دست آوریم و در دیگران گسترش بدهیم. شعار روشنگر این جنبش این بودهاست که : "جرات آزاد بودن داشتهباش".
درباره اختلاف نظرها و شیوههای رفع آنها ، درباره دیگر پذیری و همگرایی ،درباره حقوق بشر و لزوم کثرتگرایی، درباره تفکر انتقادی و توان نقد اخبار و آراء ،درباره بهترین شیوههای با هم بودن صحبت بکنیم. .باید جامعه چنان قوی ، حقخواه و نسبت به نابرابری و نقض حقوق حساس باشد که هزینه نقضحقوق برای هر صاحب قدرتی در جامعه بالا برود.
نگذاریم جمعیتی که بهدست آوردهایم پراکنده شود. نگذاریم صدای جمعی ما گنگ و کماثر شود. در وضعیت بیرسانگی و بینمایندگی ، صداهای خودمان یعنی این فضای مجازی و فضاهای واقعی اجتماع و گفتگو را گرم ، پویا، متکثر و نقاد نگهداریم. منزوی نباشیم و نشویم.
آزادی را باید ساخت.
تمامیِ الفاظِ جهان را در اختیار داشتیم و
آن نگفتیم
که به کار آید
چرا که تنها یک سخن
یک سخن در میانه نبود:
ــ آزادی!
ما نگفتیم
تو تصویرش کن!(شاملو،۱۳۵۱)
@amirmaziar1
Forwarded from میراث باشی
🔺توضیح دربارۀ یک یادداشت
🖋#شهرام_زارع
🔸همکار ارجمند آقای علی هژبری طی یادداشتی در «میراثباشی» به مسایل باستانشناسی سد چمشیر پرداختهاند. از آنجا که این یادداشت به نوعی درصدد داوری برآمده و از زاویۀ ناظر به ماجرا مینگرد لازم است چند نکته را در این زمینه یادآوری کنم. پیش از آن مایلم از نگاه منصفانۀ او به مسائل چمشیر سپاسگزاری کنم.
🔸بدیهی است که هدف از این بحث و گفتوگوها کسب آگاهی و شفافشدن مسایل است. هدف این است که پژوهشگاه میراث فرهنگی به عنوان نهادی که متولی وظایفی دربارۀ سرنوشت میراث فرهنگی این سرزمین است در عمل به وظایف خود، ضمن تعهد به شفافیت و پاسخگویی، موفقتر و سربلندتر باشد.
۱. جامعۀ باستانشناسی یک جامعه با مسائلی است که پارهای از آن مسائل در بین خودشان قابل رسیدگی یا حلوفصل است. بسیاری از مسائل باستانشناسی خصلتی فراباستانشناسی نیز دارند و ناگزیر در عرصههای عمومیتر میبایست دربارۀ آنها گفتوگو کرد. جدای از ناگزیری، این امر فوایدی نیز دارد که منزوی نماندن و آگاهی جامعه از مسایل باستانشناسی ازجملۀ آنهاست (مطالبی نظیر آن که رئیس اسبق پژوهشگاه به طنز دربارۀ بگومگوی باستانشناسان میگفت را نباید جدی گرفت).
۲. طرح و انتشار مسائل «در مطبوعات و رسانههای مجازی» اگرچه جنبۀ خبررسانی دارد اما منحصر به آن نیست. این که مطالب مطبوعات و رسانههای [عمومی] «ملاک علمی ندارد» الزاماً داوری درستی نمیتواند باشد. بخصوص، محققان و نهادهای پژوهشی میبایست تلاش کنند موضوعات و دستاوردهای تخصصی ضمن آگاهیرسانی عمومی از قابلیت استناد علمی عدول نکند.
۳. باستانشناسان در قبال گذشتهای که میکاوند مسؤولیتهایی نیز بر عهده دارند. مسؤولیت آنان در عین اینکه «تصمیم دربارۀ آبگیری فلان سد موضوعی مدیریتی است» به کلی رفع نمیشود. همین مسؤولیتها و تعهدات است که باستانشناسی را از فعالیتی صرفاً «فان» و سرخوشانه جدا میکند.
۴. «تخصص و دقت کافی پژوهشگر» پیششرط حضور و کار یک باستانشناس در هر محوطهای است؛ در عین حال، اینها بههیچ رو نافی ضرورت التزام به رعایت اخلاق حرفهای نیست (مضاف بر اینکه در مواردی در چمشیر پیششرطِ «تخصص و دقت کافی پژوهشگر» رعایت نشده است).
۵. مرقوم شده است که «هفده سرپرست به کاوش در محوطههایی پرداختند که تعدادی از آنها را مدیر پیشین پروژه معین نموده بود.» مدیر پیشین در تعیین هیچ یک از هفده سرپرست کاوش دخالت نداشته است. فقط یک نفر از همکاران حاضر در گمانهزنیها به عنوان سرپرست در این کاوشها نیز انتخاب شده که ایشان هم در محوطهای نامربوط به کاوش گماشته شده بودند. ضمناً، جای خالی چند موضوع در این یادداشت خالی بود.
📍از جمله اینکه، ۱. مدیر و ناظر پروژۀ کاوشی به گستردگی چمشیر مجاز نیست آثار منطقه را با قیاسهای ناروا «غیرارزشمند» و «نافاخر» بداند، و شایسته نیست نهاد متولی میراث نیز این اظهارات را در تارنمای خود بازتاب بدهد؛ ۲. خوب بود سهلانگاری در صدور مجوز آبگیری سد از سوی یکی از مدیران اسبق دستگاه میراث مذمت میشد؛ 3. کاش دربارۀ ضرورت کاوش محوطههایی که هنوز کاوش نشدهاند، و محوطههایی که به فصل دوم کاوش نیاز دارند هم تأکید و یادآوری میشد.
🔸به اذعان مسؤولان پژوهشگاه، طی یکیدو دهۀ گذشته در بیش از ۱۲۰ سد مطالعات باستانشناسی انجام شده است. متأسفانه گزارشهای مستقلی دربارۀ این مطالعات در دست نیست. آیا دستگاه میراث به وظایف خود برای اطلاعرسانی شفاف و انتشار گزارش مطالعات انجامگرفته عمل کرده است؟ آیا انتشار حداقلی، یعنی صرفاً نقشۀ پایه محدودۀ آبگیر سدها و جانمایی آثار شناساییشده در بررسیها، صورت پذیرفته است؟ آیا وقتی دستگاه میراث از بودجۀ کاوشهای نجاتبخشی «بالاسری» برمیداشته، متعهد به انجام کارهای حداقلی دربارۀ انتشارات بوده است؟ اینها ازجمله مسایلی است که گفتوگو دربارۀ آنها نمیتواند صرفاً در خلوت یک نهاد یا گروهی از متخصصان انجام شود. پرسشها و مطالباتی است که هر شهروندی میتواند و موظف است دربارۀ آن توضیح بخواهد. پاسخگویی شفاف و مسؤولانه سبب میشود شأن و منزلت حرفهای نهادها و متخصصان حفظ شود و ارتقاء یابد.
instagram.com/miras_bashi
@mirasbashi
🖋#شهرام_زارع
🔸همکار ارجمند آقای علی هژبری طی یادداشتی در «میراثباشی» به مسایل باستانشناسی سد چمشیر پرداختهاند. از آنجا که این یادداشت به نوعی درصدد داوری برآمده و از زاویۀ ناظر به ماجرا مینگرد لازم است چند نکته را در این زمینه یادآوری کنم. پیش از آن مایلم از نگاه منصفانۀ او به مسائل چمشیر سپاسگزاری کنم.
🔸بدیهی است که هدف از این بحث و گفتوگوها کسب آگاهی و شفافشدن مسایل است. هدف این است که پژوهشگاه میراث فرهنگی به عنوان نهادی که متولی وظایفی دربارۀ سرنوشت میراث فرهنگی این سرزمین است در عمل به وظایف خود، ضمن تعهد به شفافیت و پاسخگویی، موفقتر و سربلندتر باشد.
۱. جامعۀ باستانشناسی یک جامعه با مسائلی است که پارهای از آن مسائل در بین خودشان قابل رسیدگی یا حلوفصل است. بسیاری از مسائل باستانشناسی خصلتی فراباستانشناسی نیز دارند و ناگزیر در عرصههای عمومیتر میبایست دربارۀ آنها گفتوگو کرد. جدای از ناگزیری، این امر فوایدی نیز دارد که منزوی نماندن و آگاهی جامعه از مسایل باستانشناسی ازجملۀ آنهاست (مطالبی نظیر آن که رئیس اسبق پژوهشگاه به طنز دربارۀ بگومگوی باستانشناسان میگفت را نباید جدی گرفت).
۲. طرح و انتشار مسائل «در مطبوعات و رسانههای مجازی» اگرچه جنبۀ خبررسانی دارد اما منحصر به آن نیست. این که مطالب مطبوعات و رسانههای [عمومی] «ملاک علمی ندارد» الزاماً داوری درستی نمیتواند باشد. بخصوص، محققان و نهادهای پژوهشی میبایست تلاش کنند موضوعات و دستاوردهای تخصصی ضمن آگاهیرسانی عمومی از قابلیت استناد علمی عدول نکند.
۳. باستانشناسان در قبال گذشتهای که میکاوند مسؤولیتهایی نیز بر عهده دارند. مسؤولیت آنان در عین اینکه «تصمیم دربارۀ آبگیری فلان سد موضوعی مدیریتی است» به کلی رفع نمیشود. همین مسؤولیتها و تعهدات است که باستانشناسی را از فعالیتی صرفاً «فان» و سرخوشانه جدا میکند.
۴. «تخصص و دقت کافی پژوهشگر» پیششرط حضور و کار یک باستانشناس در هر محوطهای است؛ در عین حال، اینها بههیچ رو نافی ضرورت التزام به رعایت اخلاق حرفهای نیست (مضاف بر اینکه در مواردی در چمشیر پیششرطِ «تخصص و دقت کافی پژوهشگر» رعایت نشده است).
۵. مرقوم شده است که «هفده سرپرست به کاوش در محوطههایی پرداختند که تعدادی از آنها را مدیر پیشین پروژه معین نموده بود.» مدیر پیشین در تعیین هیچ یک از هفده سرپرست کاوش دخالت نداشته است. فقط یک نفر از همکاران حاضر در گمانهزنیها به عنوان سرپرست در این کاوشها نیز انتخاب شده که ایشان هم در محوطهای نامربوط به کاوش گماشته شده بودند. ضمناً، جای خالی چند موضوع در این یادداشت خالی بود.
📍از جمله اینکه، ۱. مدیر و ناظر پروژۀ کاوشی به گستردگی چمشیر مجاز نیست آثار منطقه را با قیاسهای ناروا «غیرارزشمند» و «نافاخر» بداند، و شایسته نیست نهاد متولی میراث نیز این اظهارات را در تارنمای خود بازتاب بدهد؛ ۲. خوب بود سهلانگاری در صدور مجوز آبگیری سد از سوی یکی از مدیران اسبق دستگاه میراث مذمت میشد؛ 3. کاش دربارۀ ضرورت کاوش محوطههایی که هنوز کاوش نشدهاند، و محوطههایی که به فصل دوم کاوش نیاز دارند هم تأکید و یادآوری میشد.
🔸به اذعان مسؤولان پژوهشگاه، طی یکیدو دهۀ گذشته در بیش از ۱۲۰ سد مطالعات باستانشناسی انجام شده است. متأسفانه گزارشهای مستقلی دربارۀ این مطالعات در دست نیست. آیا دستگاه میراث به وظایف خود برای اطلاعرسانی شفاف و انتشار گزارش مطالعات انجامگرفته عمل کرده است؟ آیا انتشار حداقلی، یعنی صرفاً نقشۀ پایه محدودۀ آبگیر سدها و جانمایی آثار شناساییشده در بررسیها، صورت پذیرفته است؟ آیا وقتی دستگاه میراث از بودجۀ کاوشهای نجاتبخشی «بالاسری» برمیداشته، متعهد به انجام کارهای حداقلی دربارۀ انتشارات بوده است؟ اینها ازجمله مسایلی است که گفتوگو دربارۀ آنها نمیتواند صرفاً در خلوت یک نهاد یا گروهی از متخصصان انجام شود. پرسشها و مطالباتی است که هر شهروندی میتواند و موظف است دربارۀ آن توضیح بخواهد. پاسخگویی شفاف و مسؤولانه سبب میشود شأن و منزلت حرفهای نهادها و متخصصان حفظ شود و ارتقاء یابد.
instagram.com/miras_bashi
@mirasbashi
TimeTable 20Th.pdf
596.5 KB
برنامۀ سخنرانیهای «بیستمین گردهمایی سالانۀ باستانشناسی ایران»
7 تا 9 اسفند 1401
تهران، موزه ملّی ایران
https://t.me/bastanpazhuhi
7 تا 9 اسفند 1401
تهران، موزه ملّی ایران
https://t.me/bastanpazhuhi
👁🗨 گردهمایی باستانشناسی و مسؤولیتهای جمعی
1. نیمقرن پیش زندهیاد فیروز باقرزاده برپایی «مجامعی» را بنیاد گذاشت تا باستانشناسان، که آن سالها عمدتاً عادت نداشتند به دستگاه اداری یا به جامعۀ باستانشناسی ایران دربارۀ نتایج کارهایشان گزارش بدهند، در موعدی مقرر سخنرانی و مقاله ارائه کنند. توفیق اجباری و فرخندهای بود که پاییز هر سال تکرار میشد. با وقوع انقلاب اما باستانشناسی به محاق رفت و آن مجامع علمی هم تعطیل شدند. جامعۀ پساانقلابی که تا سالها امثال باقرزاده و ابتکاراتشان را نادیده میگرفت سرانجام مجال یافت آن نظم و درایت را بازیابد. طی یکیدو دهۀ گذشته مجامع سالانۀ باستانشناسی که حالا به «گردهمایی» تغییر نام داده، با فراز و فرودهایی -و بهرغم تفاوتهایی- خوشبختانه برپا شده و تداوم یافته است. رویهای که باقرزاده پایه گذاشت حالا کمکم به سنّتی فرهنگی تبدیل میشود.
حدود یک دهه پیش مدیران وقت پژوهشکدۀ باستانشناسی و برگزارکنندگانِ «گردهمایی سالانه» تصمیم و رویکرد جالبی در پیش گرفتند و از سرپرستان طرحهای پژوهشی خواستند بهجای چکیدههای ناسودمند مقالۀ کوتاهی برای انتشار در کتاب عملکرد سالانۀ باستانشناسی ارائه کنند که بهرغم کاستیهایی تا امروز دنبال شده است. در عین حال، هر سال شماری از پژوهشگران دعوت میشوند تا طی سه روز گردهمایی دربارۀ نتایج کاوشها و تحقیقاتشان سخنرانی کنند. سابقاً رسم بر این بود که به سخنرانی بسنده نمیشد و اصل مقالات هم در کتابی چاپ میشد. این رویه هم در مجامع باقرزاده برقرار بود و هم در اغلب همایشهای سالهای پسازانقلاب. اما آن رسم خوب به نحو عجیبی برافتاده است! «مقالهکوتاه» -که در جای خود ارزشمند است- نمیتواند جای مقالات تفصیلی را بگیرد و بیشک این عیب باید رفع شود. فیروز باقرزاده در مقدمۀ کتاب «چهارمین مجمع سالانه» (سال 1354) نوشته بود «با انتشار مجموعهمقالات است که میتوان کار مجمع را تکمیلیافته دانست.»
2. «گردهمایی سالانه» بزرگترین اجتماع سالانۀ باستانشناسی ایران است. باستانشناسان که با خون دل در طی سال پژوهشهای میدانی انجام دادهاند گرد هم میآیند تا دیدار و تبادل نظر کنند. یک پای این دیدارها همیشه چارهجویی و درد دل و گلایه از نابودی میراث فرهنگی است. این روزها هم میراث فرهنگی وضع ناگواری دارد. «بافت تاریخی شیراز» نمونۀ آن است و اعتراض اقشار مختلف جامعه را برانگیخته است. شخصی که امروز مدیر پژوهشگاه میراث فرهنگی است و ازقضا یکی از مدرکداران باستانشناسی، سهمی در نابسامانیهای شیراز و استان فارس بر عهده دارد؛ اگرچه، شاید بسیاری از نظر حرفهای و به دلایل درست و روشن چنین مدرکدارانی را نمایندۀ حرفه و رشته ندانند. با این حال، آن کارنامۀ «مشعشع» افتتاح این گردهمایی علمی را در حضور باستانشناسان و سایر محققان و علاقمندان به میراث فرهنگی این سرزمین بر عهده خواهد داشت!
[ادامه 👇]
1. نیمقرن پیش زندهیاد فیروز باقرزاده برپایی «مجامعی» را بنیاد گذاشت تا باستانشناسان، که آن سالها عمدتاً عادت نداشتند به دستگاه اداری یا به جامعۀ باستانشناسی ایران دربارۀ نتایج کارهایشان گزارش بدهند، در موعدی مقرر سخنرانی و مقاله ارائه کنند. توفیق اجباری و فرخندهای بود که پاییز هر سال تکرار میشد. با وقوع انقلاب اما باستانشناسی به محاق رفت و آن مجامع علمی هم تعطیل شدند. جامعۀ پساانقلابی که تا سالها امثال باقرزاده و ابتکاراتشان را نادیده میگرفت سرانجام مجال یافت آن نظم و درایت را بازیابد. طی یکیدو دهۀ گذشته مجامع سالانۀ باستانشناسی که حالا به «گردهمایی» تغییر نام داده، با فراز و فرودهایی -و بهرغم تفاوتهایی- خوشبختانه برپا شده و تداوم یافته است. رویهای که باقرزاده پایه گذاشت حالا کمکم به سنّتی فرهنگی تبدیل میشود.
حدود یک دهه پیش مدیران وقت پژوهشکدۀ باستانشناسی و برگزارکنندگانِ «گردهمایی سالانه» تصمیم و رویکرد جالبی در پیش گرفتند و از سرپرستان طرحهای پژوهشی خواستند بهجای چکیدههای ناسودمند مقالۀ کوتاهی برای انتشار در کتاب عملکرد سالانۀ باستانشناسی ارائه کنند که بهرغم کاستیهایی تا امروز دنبال شده است. در عین حال، هر سال شماری از پژوهشگران دعوت میشوند تا طی سه روز گردهمایی دربارۀ نتایج کاوشها و تحقیقاتشان سخنرانی کنند. سابقاً رسم بر این بود که به سخنرانی بسنده نمیشد و اصل مقالات هم در کتابی چاپ میشد. این رویه هم در مجامع باقرزاده برقرار بود و هم در اغلب همایشهای سالهای پسازانقلاب. اما آن رسم خوب به نحو عجیبی برافتاده است! «مقالهکوتاه» -که در جای خود ارزشمند است- نمیتواند جای مقالات تفصیلی را بگیرد و بیشک این عیب باید رفع شود. فیروز باقرزاده در مقدمۀ کتاب «چهارمین مجمع سالانه» (سال 1354) نوشته بود «با انتشار مجموعهمقالات است که میتوان کار مجمع را تکمیلیافته دانست.»
2. «گردهمایی سالانه» بزرگترین اجتماع سالانۀ باستانشناسی ایران است. باستانشناسان که با خون دل در طی سال پژوهشهای میدانی انجام دادهاند گرد هم میآیند تا دیدار و تبادل نظر کنند. یک پای این دیدارها همیشه چارهجویی و درد دل و گلایه از نابودی میراث فرهنگی است. این روزها هم میراث فرهنگی وضع ناگواری دارد. «بافت تاریخی شیراز» نمونۀ آن است و اعتراض اقشار مختلف جامعه را برانگیخته است. شخصی که امروز مدیر پژوهشگاه میراث فرهنگی است و ازقضا یکی از مدرکداران باستانشناسی، سهمی در نابسامانیهای شیراز و استان فارس بر عهده دارد؛ اگرچه، شاید بسیاری از نظر حرفهای و به دلایل درست و روشن چنین مدرکدارانی را نمایندۀ حرفه و رشته ندانند. با این حال، آن کارنامۀ «مشعشع» افتتاح این گردهمایی علمی را در حضور باستانشناسان و سایر محققان و علاقمندان به میراث فرهنگی این سرزمین بر عهده خواهد داشت!
[ادامه 👇]
[دنبالۀ متن 👆]
از ناگزیرها بگذریم و روی سخن را به خودمان به جامعۀ باستانشناسی بگردانیم و بپرسیم چه شد که مدیریت باستانشناسی ایران از عزتالله نگهبان، فیروز باقرزاده و مسعود آذرنوش به اینجا رسید؟ چه شد که از امثال نگهبان، ورجاوند و آذرنوش که در راه حفاظت از میراث فرهنگی و اعتلاء علمی ایران تلاش و مبارزه میکردند به اینجا رسیدیم؟ چرا نهادهایی که دههها پیش با آرمان حفاظت از میراث فرهنگی ایران تأسیس شدند حالا میبایست به مراکزی برای توجیه تصمیمها و تخریبها تبدیل شوند؟
درست است که جامعۀ باستانشناسی همواره موضع روشنی دربارۀ لزوم حفاظت از میراث فرهنگی ابراز داشته است، اما اکنون که اقشار مختلف جامعه به دفاع از «بافت تاریخی شیراز» برخاستهاند خوب است باستانشناسی هم سکوت نکند. امروز دو نهاد تخصصی غیردولتی («انجمن علمی باستانشناسی ایران» و «جامعه باستانشناسی ایران») در عرصۀ باستانشناسی ایران فعّال است که در کارنامۀ آنها نیز مواضع صریحی دربارۀ حفاظت از میراث فرهنگی وجود دارد. از آنها میخواهیم با اتکاء به پایگاه و سرمایۀ اجتماعیشان تلاش کنند تا نهادهایی که میبایست محافظ میراث این سرزمین باشند به نهادهایی تخریبگر تبدیل نشوند. اعلام نظر کنند و با ابراز و اشتراک نظرات تخصصی خود به تحقق مطالبات جامعه کمک کنند.
«بافت تاریخی شیراز» یا هر بافت تاریخی دیگری در چارچوب باستانشناسی شهری هم قابل مطالعه است. آنچه در شهر میگذرد از حلقههای پیوند و اتصال باستانشناسی با جامعۀ زنده و امروزی است. باستانشناسی نمیتواند دربارۀ زیستگاه و شهر نظری نداشته باشد. محوطههای باستانی اگرچه بقایای صامت گذشتهاند اما در زندگی امروز و آیندگان حضور دارند و نقش ایفاء میکنند. یک مثال ارگ بم است که حیات شهری آن حدود دو سده پیش مرد و متروک شد، اما در زندگی شهروندان بمی نمرده بود. و وقتی در آن زلزلۀ ناگوار به تلی از آوار تبدیل شد، مردمِ سوگمند که زندگی و خانواده و عزیزانشان را از دست داده بودند میگفتند حاضرند جانشان را بدهند تا ارگشان بازگردد و نمیرد. ارگ را نماد حیات و مقاومت بم میدانستند. نماد استمرار زندگی خود و شهرشان میدانستند. میراثِ متروک و صامت چنین خاصیت و جانی هم دارد. خاموش است، ولی ز انفاس خوشش بوی کسی میآید. در ما زنده است و باز زاییده میشود و ما را در دامن خود میپرورد. بنابراین، باستانشناسی و باستانشناسان اخلاقاً نمیتوانند نسبت به تخریب میراث فرهنگی بیاعتناء باشند، و آن که بیاعتناست یا آن که آشکار و نهان حکم تخریب امضاء میکند شریک دزد و رفیق قافله است.
خلاصه آنکه «بیستمین گردهمایی سالانۀ باستانشناسی ایران» که برگزار میشود یادآور میراث و یادهای ارجمندی هم هست. بکوشیم بر محتوا و معنای آن افزوده شود و یادآور خاطرات خوب باشد.
https://t.me/bastanpazhuhi
از ناگزیرها بگذریم و روی سخن را به خودمان به جامعۀ باستانشناسی بگردانیم و بپرسیم چه شد که مدیریت باستانشناسی ایران از عزتالله نگهبان، فیروز باقرزاده و مسعود آذرنوش به اینجا رسید؟ چه شد که از امثال نگهبان، ورجاوند و آذرنوش که در راه حفاظت از میراث فرهنگی و اعتلاء علمی ایران تلاش و مبارزه میکردند به اینجا رسیدیم؟ چرا نهادهایی که دههها پیش با آرمان حفاظت از میراث فرهنگی ایران تأسیس شدند حالا میبایست به مراکزی برای توجیه تصمیمها و تخریبها تبدیل شوند؟
درست است که جامعۀ باستانشناسی همواره موضع روشنی دربارۀ لزوم حفاظت از میراث فرهنگی ابراز داشته است، اما اکنون که اقشار مختلف جامعه به دفاع از «بافت تاریخی شیراز» برخاستهاند خوب است باستانشناسی هم سکوت نکند. امروز دو نهاد تخصصی غیردولتی («انجمن علمی باستانشناسی ایران» و «جامعه باستانشناسی ایران») در عرصۀ باستانشناسی ایران فعّال است که در کارنامۀ آنها نیز مواضع صریحی دربارۀ حفاظت از میراث فرهنگی وجود دارد. از آنها میخواهیم با اتکاء به پایگاه و سرمایۀ اجتماعیشان تلاش کنند تا نهادهایی که میبایست محافظ میراث این سرزمین باشند به نهادهایی تخریبگر تبدیل نشوند. اعلام نظر کنند و با ابراز و اشتراک نظرات تخصصی خود به تحقق مطالبات جامعه کمک کنند.
«بافت تاریخی شیراز» یا هر بافت تاریخی دیگری در چارچوب باستانشناسی شهری هم قابل مطالعه است. آنچه در شهر میگذرد از حلقههای پیوند و اتصال باستانشناسی با جامعۀ زنده و امروزی است. باستانشناسی نمیتواند دربارۀ زیستگاه و شهر نظری نداشته باشد. محوطههای باستانی اگرچه بقایای صامت گذشتهاند اما در زندگی امروز و آیندگان حضور دارند و نقش ایفاء میکنند. یک مثال ارگ بم است که حیات شهری آن حدود دو سده پیش مرد و متروک شد، اما در زندگی شهروندان بمی نمرده بود. و وقتی در آن زلزلۀ ناگوار به تلی از آوار تبدیل شد، مردمِ سوگمند که زندگی و خانواده و عزیزانشان را از دست داده بودند میگفتند حاضرند جانشان را بدهند تا ارگشان بازگردد و نمیرد. ارگ را نماد حیات و مقاومت بم میدانستند. نماد استمرار زندگی خود و شهرشان میدانستند. میراثِ متروک و صامت چنین خاصیت و جانی هم دارد. خاموش است، ولی ز انفاس خوشش بوی کسی میآید. در ما زنده است و باز زاییده میشود و ما را در دامن خود میپرورد. بنابراین، باستانشناسی و باستانشناسان اخلاقاً نمیتوانند نسبت به تخریب میراث فرهنگی بیاعتناء باشند، و آن که بیاعتناست یا آن که آشکار و نهان حکم تخریب امضاء میکند شریک دزد و رفیق قافله است.
خلاصه آنکه «بیستمین گردهمایی سالانۀ باستانشناسی ایران» که برگزار میشود یادآور میراث و یادهای ارجمندی هم هست. بکوشیم بر محتوا و معنای آن افزوده شود و یادآور خاطرات خوب باشد.
https://t.me/bastanpazhuhi
Forwarded from میراث باشی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔺باستانشناسان هم خواستار ثبت ملی بافت تاریخی شیراز شدند
🔸در ادامه پویش مطالبات مردمی برای ثبت ملی بافت تاریخی شیراز ، باستانشناسان هم خواستار ثبت ملی بافت تاریخی شیراز شدند.
📍با سپاس از پیشکسوتان باستانشناسی استاد جعفر مهرکیان و استاد دکتر هایده لاله عضو هیات علمی دانشگاه تهران و اقایان دکتر کوروش محمدخانی عضو گروه باستانشناسی دانشگاه شهید بهشتی، دکتر محمداسماعیل اسماعیلی جلودار عضو هیات علمی دانشگاه تهران و رییس انجمن باستانشناسی ایران، دکتر سامان توفیق مدیر هیات کاوش غار اسپهبد خورشید، سعید علیخانی باستانشناس و عضو پژوهشی کتابخانه ملی، حبیب رضایی دانشجوی کارشناس ارشد باستانشناسی ،مرتضی جهانگردی کارشناس ارشد باستانشناسی،مصطفی فلاحزاده کلیشمی کارشناس ارشد دانشگاه تهران، عرفان بخت دهکردی دانشجوی کارشناسی باستانشناسی دانشگاه تهران
#بافت_تاریخی_شیراز
instagram.com/miras_bashi
@miras_bashi
🔸در ادامه پویش مطالبات مردمی برای ثبت ملی بافت تاریخی شیراز ، باستانشناسان هم خواستار ثبت ملی بافت تاریخی شیراز شدند.
📍با سپاس از پیشکسوتان باستانشناسی استاد جعفر مهرکیان و استاد دکتر هایده لاله عضو هیات علمی دانشگاه تهران و اقایان دکتر کوروش محمدخانی عضو گروه باستانشناسی دانشگاه شهید بهشتی، دکتر محمداسماعیل اسماعیلی جلودار عضو هیات علمی دانشگاه تهران و رییس انجمن باستانشناسی ایران، دکتر سامان توفیق مدیر هیات کاوش غار اسپهبد خورشید، سعید علیخانی باستانشناس و عضو پژوهشی کتابخانه ملی، حبیب رضایی دانشجوی کارشناس ارشد باستانشناسی ،مرتضی جهانگردی کارشناس ارشد باستانشناسی،مصطفی فلاحزاده کلیشمی کارشناس ارشد دانشگاه تهران، عرفان بخت دهکردی دانشجوی کارشناسی باستانشناسی دانشگاه تهران
#بافت_تاریخی_شیراز
instagram.com/miras_bashi
@miras_bashi
Forwarded from شرق
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺️درخواست معماران و پژوهشگران برای ثبت بافت تاریخی شیراز
🔹️جمعی از معماران و پژوهشگران با ضبط ویدئو و درخواستِ ثبت بافت تاریخی شیراز، خواستار توقف تخریب این بافت شدند.
🔹️این ویدئو ها در ادامه کارزار درخواست" ثبت بناهای ارزشمند در معرض تخریب بافت تاریخی شیراز" و در اعتراض به طرح توسعه ۵۷ هکتاری حرم شاهچراغ (ع) ضبط و منتشر شده است.
@sharghdaily
sharghdaily.com
🔹️جمعی از معماران و پژوهشگران با ضبط ویدئو و درخواستِ ثبت بافت تاریخی شیراز، خواستار توقف تخریب این بافت شدند.
🔹️این ویدئو ها در ادامه کارزار درخواست" ثبت بناهای ارزشمند در معرض تخریب بافت تاریخی شیراز" و در اعتراض به طرح توسعه ۵۷ هکتاری حرم شاهچراغ (ع) ضبط و منتشر شده است.
@sharghdaily
sharghdaily.com