حتماً! در اینجا ۵ لغت مترادف و ۵ لغت متضاد همراه با معنی فارسی در حد متوسط آوردهام:
مترادفها (Synonyms)
1. Happy – Joyful
Happy (شاد) – Joyful (خوشحال، شاد)
2. Big – Large
Big (بزرگ) – Large (وسیع، بزرگ)
3. Fast – Quick
Fast (سریع) – Quick (زود، سریع)
4. Smart – Intelligent
Smart (باهوش) – Intelligent (ذکاوت، باهوش)
5. Beautiful – Attractive
Beautiful (زیبا) – Attractive (جذاب، دلربا)
---
متضادها (Antonyms)
1. Hot – Cold
Hot (گرم) – Cold (سرد)
2. Easy – Difficult
Easy (آسان) – Difficult (سخت، دشوار)
3. Light – Heavy
Light (سبک) – Heavy (سنگین)
4. Old – Young
Old (قدیمی، پیر) – Young (جوان)
5. Full – Empty
Full (پر) – Empty (خالی)
@basicenglishlearner
مترادفها (Synonyms)
1. Happy – Joyful
Happy (شاد) – Joyful (خوشحال، شاد)
2. Big – Large
Big (بزرگ) – Large (وسیع، بزرگ)
3. Fast – Quick
Fast (سریع) – Quick (زود، سریع)
4. Smart – Intelligent
Smart (باهوش) – Intelligent (ذکاوت، باهوش)
5. Beautiful – Attractive
Beautiful (زیبا) – Attractive (جذاب، دلربا)
---
متضادها (Antonyms)
1. Hot – Cold
Hot (گرم) – Cold (سرد)
2. Easy – Difficult
Easy (آسان) – Difficult (سخت، دشوار)
3. Light – Heavy
Light (سبک) – Heavy (سنگین)
4. Old – Young
Old (قدیمی، پیر) – Young (جوان)
5. Full – Empty
Full (پر) – Empty (خالی)
@basicenglishlearner
❤4👍3
Forwarded from شبکه کوییز زبان انگلیسی
She said, "I am going to the store later."
جمله بالا جمله نقل قول مستقیمه، نقل قول غیر مستقیم این جمله کدامیک از جملات زیر میباشد:
جمله بالا جمله نقل قول مستقیمه، نقل قول غیر مستقیم این جمله کدامیک از جملات زیر میباشد:
Anonymous Quiz
26%
a) She said that she is going to the store later.
44%
b) She said that she was going to the store later.
31%
c) She said that she will be going to the store later.
❤7🥰1
این یک مکالمه ساده درباره خرید لباس در یک مغازه هست به همراه جملات کاربردی و ترجمهشون:
---
مشتری:
Hello! Can I try this shirt?
سلام! میتونم این پیراهن رو پرو کنم؟
فروشنده:
Sure, the fitting room is over there.
البته، اتاق پرو اونجاست.
مشتری:
Do you have this in a bigger size?
این رو سایز بزرگتر دارید؟
فروشنده:
Yes, we have medium and large sizes.
بله، سایز متوسط و بزرگ داریم.
مشتری:
How much is this shirt?
قیمت این پیراهن چنده؟
فروشنده:
It’s 30 dollars.
قیمتش ۳۰ دلار هست.
مشتری:
Can I pay by card?
میتونم با کارت پرداخت کنم؟
فروشنده:
Yes, we accept card payments.
بله، کارت قبول میکنیم.
مشتری:
Thank you! I’ll take it.
ممنون! میخرمش.
@basicenglishlearner
---
مشتری:
Hello! Can I try this shirt?
سلام! میتونم این پیراهن رو پرو کنم؟
فروشنده:
Sure, the fitting room is over there.
البته، اتاق پرو اونجاست.
مشتری:
Do you have this in a bigger size?
این رو سایز بزرگتر دارید؟
فروشنده:
Yes, we have medium and large sizes.
بله، سایز متوسط و بزرگ داریم.
مشتری:
How much is this shirt?
قیمت این پیراهن چنده؟
فروشنده:
It’s 30 dollars.
قیمتش ۳۰ دلار هست.
مشتری:
Can I pay by card?
میتونم با کارت پرداخت کنم؟
فروشنده:
Yes, we accept card payments.
بله، کارت قبول میکنیم.
مشتری:
Thank you! I’ll take it.
ممنون! میخرمش.
@basicenglishlearner
👍9❤4🤔1
یه مکالمه ساده و کاربردی بین مسافر و مأمور کنترل پاسپورت در فرودگاه هست، با ترجمه فارسی:
Officer: Good morning. May I see your passport, please?
صبح بخیر. میتونم لطفاً گذرنامه شما رو ببینم؟
You: Sure, here it is.
حتماً، این هم گذرنامهام.
Officer: Thank you. What is the purpose of your visit?
متشکرم. هدف سفر شما چیه؟
You: I’m here for tourism.
من برای گردشگری اومدم.
Officer: How long will you be staying?
چقدر قصد دارید اینجا بمونید؟
You: About five days.
حدود پنج روز.
Officer: Enjoy your stay. Welcome to [City]!
اقامت خوشی داشته باشید. خوش آمدید به [نام شهر]!
You: Thank you!
متشکرم!
@basicenglishlearner
Officer: Good morning. May I see your passport, please?
صبح بخیر. میتونم لطفاً گذرنامه شما رو ببینم؟
You: Sure, here it is.
حتماً، این هم گذرنامهام.
Officer: Thank you. What is the purpose of your visit?
متشکرم. هدف سفر شما چیه؟
You: I’m here for tourism.
من برای گردشگری اومدم.
Officer: How long will you be staying?
چقدر قصد دارید اینجا بمونید؟
You: About five days.
حدود پنج روز.
Officer: Enjoy your stay. Welcome to [City]!
اقامت خوشی داشته باشید. خوش آمدید به [نام شهر]!
You: Thank you!
متشکرم!
@basicenglishlearner
❤11👍2
Forwarded from شبکه کوییز زبان انگلیسی
"The scientist’s theory was initially met with ___ by her peers, who found it hard to believe."
«نظریهی دانشمند در ابتدا با ___ توسط همکارانش مواجه شد، که برایشان سخت بود باور کنند.»
«نظریهی دانشمند در ابتدا با ___ توسط همکارانش مواجه شد، که برایشان سخت بود باور کنند.»
Anonymous Quiz
20%
A)admiration
36%
B) skepticism
18%
C) enthusiasm
26%
D) indifference
❤4🔥1
✨ ۶ فعل دوقسمتی پرکاربرد انگلیسی ✨
1️⃣ Turn up
ظاهر شدن / صدا را زیاد کردن
2️⃣ Look after
مراقبت کردن / نگهداری کردن
3️⃣ Give up
تسلیم شدن / دست کشیدن
4️⃣ Put off
به تعویق انداختن
5️⃣ Carry on
ادامه دادن
6️⃣ Find out
کشف کردن / متوجه شدن
@basicenglishlearner
1️⃣ Turn up
ظاهر شدن / صدا را زیاد کردن
2️⃣ Look after
مراقبت کردن / نگهداری کردن
3️⃣ Give up
تسلیم شدن / دست کشیدن
4️⃣ Put off
به تعویق انداختن
5️⃣ Carry on
ادامه دادن
6️⃣ Find out
کشف کردن / متوجه شدن
@basicenglishlearner
❤10
Forwarded from Lovely English
✨ ۶ اصطلاح پرکاربرد انگلیسی با معنی فارسی ✨
1️⃣ Break the ice
یخ شکستن (شروع مکالمه یا ایجاد صمیمیت)
2️⃣ Once in a blue moon
خیلی به ندرت / هر چند وقت یک بار
3️⃣ Hit the sack
رفتن به خواب / خوابیدن
4️⃣ Under the weather
کسالت داشتن / سرحال نبودن
5️⃣ Piece of cake
خیلی راحت / مثل آب خوردن
6️⃣ Spill the beans
لو دادن راز / فاش کردن
@lovely_english
1️⃣ Break the ice
یخ شکستن (شروع مکالمه یا ایجاد صمیمیت)
2️⃣ Once in a blue moon
خیلی به ندرت / هر چند وقت یک بار
3️⃣ Hit the sack
رفتن به خواب / خوابیدن
4️⃣ Under the weather
کسالت داشتن / سرحال نبودن
5️⃣ Piece of cake
خیلی راحت / مثل آب خوردن
6️⃣ Spill the beans
لو دادن راز / فاش کردن
@lovely_english
👍6
🔹 حال ساده (Present Simple)
✅ کاربرد:
کارهای روزمره و عادات
حقایق کلی و قوانین طبیعت
برنامههای ثابت و رسمی
🛠 طریقه ساخت:
فاعل + فعل ساده (برای he, she, it فعل+s/es میگیرد)
📌 مثالها:
I go to school every day.
من هر روز به مدرسه میروم.
She plays the piano very well.
او پیانو را خیلی خوب مینوازد.
The sun rises in the east.
خورشید از شرق طلوع میکند.
🔹 حال استمراری (Present Continuous)
✅ کاربرد:
کارهایی که همین الان در حال انجام هستند
کارهای موقتی در یک بازه زمانی
کارهایی که در آینده نزدیک برنامهریزی شدهاند
🛠 طریقه ساخت:
فاعل + am/is/are + فعل-ing
📌 مثالها:
I am studying English now.
من الان دارم انگلیسی میخوانم.
They are playing football in the park.
آنها در پارک فوتبال بازی میکنند.
She is traveling to London next week.
او هفته آینده به لندن سفر میکند.
🔑 فرق اصلی:
حال ساده = کارهای عادی، تکراری، یا همیشه درست.
حال استمراری = کاری که "الان" یا "به طور موقت" در جریان است.
@basicenglishlearner
✅ کاربرد:
کارهای روزمره و عادات
حقایق کلی و قوانین طبیعت
برنامههای ثابت و رسمی
🛠 طریقه ساخت:
فاعل + فعل ساده (برای he, she, it فعل+s/es میگیرد)
📌 مثالها:
I go to school every day.
من هر روز به مدرسه میروم.
She plays the piano very well.
او پیانو را خیلی خوب مینوازد.
The sun rises in the east.
خورشید از شرق طلوع میکند.
🔹 حال استمراری (Present Continuous)
✅ کاربرد:
کارهایی که همین الان در حال انجام هستند
کارهای موقتی در یک بازه زمانی
کارهایی که در آینده نزدیک برنامهریزی شدهاند
🛠 طریقه ساخت:
فاعل + am/is/are + فعل-ing
📌 مثالها:
I am studying English now.
من الان دارم انگلیسی میخوانم.
They are playing football in the park.
آنها در پارک فوتبال بازی میکنند.
She is traveling to London next week.
او هفته آینده به لندن سفر میکند.
🔑 فرق اصلی:
حال ساده = کارهای عادی، تکراری، یا همیشه درست.
حال استمراری = کاری که "الان" یا "به طور موقت" در جریان است.
@basicenglishlearner
❤8👍4
Forwarded from شبکه کوییز زبان انگلیسی
معنی کلمهی "خجالتی" به انگلیسی کدام است؟
Anonymous Quiz
3%
A)ship
8%
B) shine
88%
C) shy
1%
D) shop
❤7
🌺
اینجا یه مکالمه کوتاه و ساده در سطح مبتدی بین مریض و دکتر با ترجمه فارسی:
Doctor: Hello, how are you today?
دکتر: سلام، امروز حالتون چطوره؟
Patient: Not very good, doctor. I have a headache.
مریض: خیلی خوب نیستم دکتر. سردرد دارم.
Doctor: How long have you had this headache?
دکتر: این سردرد رو چند وقته دارید؟
Patient: For two days.
مریض: دو روزه.
Doctor: Do you have a fever?
دکتر: تب هم دارید؟
Patient: No, I don’t.
مریض: نه، ندارم.
Doctor: Okay. I will give you some medicine. Take one pill twice a day.
دکتر: خوب. براتون دارو مینویسم. روزی دوبار یک قرص بخورید.
Patient: Thank you, doctor.
مریض: ممنون دکتر.
Doctor: You’re welcome. Get well soon!
دکتر: خواهش میکنم. زودتر خوب بشید!
@basicenglishlearner
اینجا یه مکالمه کوتاه و ساده در سطح مبتدی بین مریض و دکتر با ترجمه فارسی:
Doctor: Hello, how are you today?
دکتر: سلام، امروز حالتون چطوره؟
Patient: Not very good, doctor. I have a headache.
مریض: خیلی خوب نیستم دکتر. سردرد دارم.
Doctor: How long have you had this headache?
دکتر: این سردرد رو چند وقته دارید؟
Patient: For two days.
مریض: دو روزه.
Doctor: Do you have a fever?
دکتر: تب هم دارید؟
Patient: No, I don’t.
مریض: نه، ندارم.
Doctor: Okay. I will give you some medicine. Take one pill twice a day.
دکتر: خوب. براتون دارو مینویسم. روزی دوبار یک قرص بخورید.
Patient: Thank you, doctor.
مریض: ممنون دکتر.
Doctor: You’re welcome. Get well soon!
دکتر: خواهش میکنم. زودتر خوب بشید!
@basicenglishlearner
❤9👍2
Forwarded from Lovely English
🔹 Vacuum (بهتنهایی به عنوان فعل) =
جاروبرقی کشیدن
مثال:
I need to vacuum the floor.
باید کف رو جاروبرقی بکشم.
🔹 Vacuum cleaner (اسم)
= دستگاه جاروبرقی
مثال:
Our vacuum cleaner is very old.
جاروبرقی ما خیلی قدیمیه.
یعنی:
✨وقتی میگی vacuum → داری از عمل جاروبرقی کشیدن حرف میزنی.
✨وقتی میگی vacuum cleaner → خود دستگاه جاروبرقی رو میگی.
@lovely_english
جاروبرقی کشیدن
مثال:
I need to vacuum the floor.
باید کف رو جاروبرقی بکشم.
🔹 Vacuum cleaner (اسم)
= دستگاه جاروبرقی
مثال:
Our vacuum cleaner is very old.
جاروبرقی ما خیلی قدیمیه.
یعنی:
✨وقتی میگی vacuum → داری از عمل جاروبرقی کشیدن حرف میزنی.
✨وقتی میگی vacuum cleaner → خود دستگاه جاروبرقی رو میگی.
@lovely_english
❤16👍1
:
I usually start my day with a cup of tea and read a few pages of a book. My brother often goes to work early, and my parents take care of the garden. Right now, I am sitting in the living room and listening to some music while my mom is cooking in the kitchen.
من معمولاً روزم را با یک فنجان چای شروع میکنم و چند صفحه از یک کتاب میخوانم. برادرم اغلب زود به سر کار میرود و والدینم از باغچه مراقبت میکنند. همین حالا من در اتاق نشیمن نشستهام و به موسیقی گوش میدهم، در حالی که مادرم در آشپزخانه در حال آشپزی است.
Yesterday was a busy day. I visited the museum with my friends, and we took many photos. In the evening, I watched a movie at home and went to bed late.
دیروز یک روز شلوغ بود. من با دوستانم به موزه رفتم و کلی عکس گرفتیم. عصر، در خانه یک فیلم دیدم و دیر به رختخواب رفتم.
@lovely_english
@basicenglishlearner
I usually start my day with a cup of tea and read a few pages of a book. My brother often goes to work early, and my parents take care of the garden. Right now, I am sitting in the living room and listening to some music while my mom is cooking in the kitchen.
من معمولاً روزم را با یک فنجان چای شروع میکنم و چند صفحه از یک کتاب میخوانم. برادرم اغلب زود به سر کار میرود و والدینم از باغچه مراقبت میکنند. همین حالا من در اتاق نشیمن نشستهام و به موسیقی گوش میدهم، در حالی که مادرم در آشپزخانه در حال آشپزی است.
Yesterday was a busy day. I visited the museum with my friends, and we took many photos. In the evening, I watched a movie at home and went to bed late.
دیروز یک روز شلوغ بود. من با دوستانم به موزه رفتم و کلی عکس گرفتیم. عصر، در خانه یک فیلم دیدم و دیر به رختخواب رفتم.
@lovely_english
@basicenglishlearner
❤18
Forwarded from Lovely English
📍English Tip 1:
In English, "advice" is uncountable. We don’t say an advice, we say a piece of advice.
فارسی:
کلمهی advice غیرقابلشمارهست. نمیگیم "an advice"، بلکه میگیم "a piece of advice" یعنی "یک نصیحت".
📍English Tip 2:
Use "interested" for feelings, and "interesting" for things.
👉 I am interested in art.
👉 Art is interesting.
فارسی:
از interested برای احساسات خودمون استفاده میکنیم، و از interesting برای توصیف چیزها.
📍English Tip 3:
We say do homework, not make homework.
فارسی:
برای "انجام دادن تکالیف" میگیم do homework نه make homework.
@lovely_english
In English, "advice" is uncountable. We don’t say an advice, we say a piece of advice.
فارسی:
کلمهی advice غیرقابلشمارهست. نمیگیم "an advice"، بلکه میگیم "a piece of advice" یعنی "یک نصیحت".
📍English Tip 2:
Use "interested" for feelings, and "interesting" for things.
👉 I am interested in art.
👉 Art is interesting.
فارسی:
از interested برای احساسات خودمون استفاده میکنیم، و از interesting برای توصیف چیزها.
📍English Tip 3:
We say do homework, not make homework.
فارسی:
برای "انجام دادن تکالیف" میگیم do homework نه make homework.
@lovely_english
❤5
روشهای تبدیل اسم (Noun) به صفت (Adjective) در انگلیسی 👇
1. اضافه کردن پسوند (Suffix)
بیشتر صفتها با اضافه شدن پسوند به اسم ساخته میشن.
الف) پسوند -ful (پر از، دارای)
beauty (زیبایی) → beautiful (زیبا)
hope (امید) → hopeful (امیدوار)
ب) پسوند -less (بی، بدون)
power (قدرت) → powerless (بیقدرت)
home (خانه) → homeless (بیخانمان)
ج) پسوند -ous / -ious (پر از، ویژگی داشتن)
danger (خطر) → dangerous (خطرناک)
mystery (راز) → mysterious (مرموز)
د) پسوند -al (مربوط به)
nation (ملت) → national (ملی)
culture (فرهنگ) → cultural (فرهنگی)
هـ) پسوند -ic / -ical (مرتبط با)
history (تاریخ) → historic / historical (تاریخی)
poet (شاعر) → poetic (شاعرانه)
و) پسوند -y (دارای ویژگی)
fun (سرگرمی) → funny (خندهدار)
sun (خورشید) → sunny (آفتابی)
ز) پسوند -ish (کمی شبیه به)
child (کودک) → childish (کودکانه)
fool (احمق) → foolish (احمقانه)
@basicenglishlearner
1. اضافه کردن پسوند (Suffix)
بیشتر صفتها با اضافه شدن پسوند به اسم ساخته میشن.
الف) پسوند -ful (پر از، دارای)
beauty (زیبایی) → beautiful (زیبا)
hope (امید) → hopeful (امیدوار)
ب) پسوند -less (بی، بدون)
power (قدرت) → powerless (بیقدرت)
home (خانه) → homeless (بیخانمان)
ج) پسوند -ous / -ious (پر از، ویژگی داشتن)
danger (خطر) → dangerous (خطرناک)
mystery (راز) → mysterious (مرموز)
د) پسوند -al (مربوط به)
nation (ملت) → national (ملی)
culture (فرهنگ) → cultural (فرهنگی)
هـ) پسوند -ic / -ical (مرتبط با)
history (تاریخ) → historic / historical (تاریخی)
poet (شاعر) → poetic (شاعرانه)
و) پسوند -y (دارای ویژگی)
fun (سرگرمی) → funny (خندهدار)
sun (خورشید) → sunny (آفتابی)
ز) پسوند -ish (کمی شبیه به)
child (کودک) → childish (کودکانه)
fool (احمق) → foolish (احمقانه)
@basicenglishlearner
❤10
Forwarded from شبکه کوییز زبان انگلیسی
If she ....... harder, she ...... the exam last month.
Anonymous Quiz
12%
a) studies / passes
72%
b) had studied / would have passed
16%
c) studied / will pass
🌸 چند لغت در جملههای ساده با ترجمه فارسی:
۱. classroom – کلاس درس
The classroom is very bright.
کلاس درس خیلی روشن است.
۲. blackboard – تخته سیاه
The teacher wrote on the blackboard.
معلم روی تخته نوشت.
۳.chalk – گچ
She broke the chalk while writing.
او هنگام نوشتن گچ را شکست.
۴. homework – تکلیف مدرسه
I finished my homework last night.
من دیشب تکالیفم را تمام کردم.
۵. subject – موضوع درس
Math is my favorite subject.
ریاضی درس مورد علاقهی من است.
۶. timetable – برنامه هفتگی
We have English on our timetable today.
امروز در برنامهی هفتگیمان زبان انگلیسی داریم.
۸. exam – امتحان
The exam was very difficult.
امتحان خیلی سخت بود.
۹. principal –مدیر مدرسه
The principal gave a short speech.
مدیر مدرسه یک سخنرانی کوتاه کرد.
۱۰. notebook –دفترچه یادداشت
I always bring my notebook to class.
من همیشه دفترم را به کلاس میآورم.
۱۱. assignment –تکلیف مدرسه
Our assignment is to write a short story.
تکلیف ما نوشتن یک داستان کوتاه است.
@basicengliahlearner
۱. classroom – کلاس درس
The classroom is very bright.
کلاس درس خیلی روشن است.
۲. blackboard – تخته سیاه
The teacher wrote on the blackboard.
معلم روی تخته نوشت.
۳.chalk – گچ
She broke the chalk while writing.
او هنگام نوشتن گچ را شکست.
۴. homework – تکلیف مدرسه
I finished my homework last night.
من دیشب تکالیفم را تمام کردم.
۵. subject – موضوع درس
Math is my favorite subject.
ریاضی درس مورد علاقهی من است.
۶. timetable – برنامه هفتگی
We have English on our timetable today.
امروز در برنامهی هفتگیمان زبان انگلیسی داریم.
۸. exam – امتحان
The exam was very difficult.
امتحان خیلی سخت بود.
۹. principal –مدیر مدرسه
The principal gave a short speech.
مدیر مدرسه یک سخنرانی کوتاه کرد.
۱۰. notebook –دفترچه یادداشت
I always bring my notebook to class.
من همیشه دفترم را به کلاس میآورم.
۱۱. assignment –تکلیف مدرسه
Our assignment is to write a short story.
تکلیف ما نوشتن یک داستان کوتاه است.
@basicengliahlearner
❤7🥰3👍1
پیج اینستاگرام زبان انگلیسی ما رو دنبال کنید👇👇
https://instagram.com/_u/lovely.english
کلی پست آموزشی خوب داریم اینجا☝️☝️☝️☝️
https://instagram.com/_u/lovely.english
کلی پست آموزشی خوب داریم اینجا☝️☝️☝️☝️
Forwarded from Lovely English
📍چند فعل عبارتی (phrasal verb) شبیه run out of که پرکاربرد هستن و معنیشون شبیه «تمام شدن یا کم آوردن چیزی» هست برات میذارم:
💢use up
معنی: مصرف کردن کامل چیزی
مثال: I’ve used up all the paper for printing.
یعنی: همه کاغذهای چاپ رو مصرف کردم.
💢finish off
معنی: تمام کردن چیزی تا آخر
مثال: She finished off the cake by herself!
یعنی: خودش کیک را کامل تمام کرد!
💢get through
معنی: تمام کردن چیزی، معمولاً کار یا مواد
مثال: We got through all the cookies in one day.
یعنی: تمام شیرینیها را در یک روز تمام کردیم.
💢burn through
معنی: سریع مصرف کردن چیزی
مثال: He burned through his savings in just a few months.
یعنی: در عرض چند ماه پساندازش را تمام کرد.
💢be out of
معنی: نداشتن چیزی، تمام شدن چیزی
مثال: We are out of milk.
یعنی: شیرمون تموم شده.
@lovely_english
💢use up
معنی: مصرف کردن کامل چیزی
مثال: I’ve used up all the paper for printing.
یعنی: همه کاغذهای چاپ رو مصرف کردم.
💢finish off
معنی: تمام کردن چیزی تا آخر
مثال: She finished off the cake by herself!
یعنی: خودش کیک را کامل تمام کرد!
💢get through
معنی: تمام کردن چیزی، معمولاً کار یا مواد
مثال: We got through all the cookies in one day.
یعنی: تمام شیرینیها را در یک روز تمام کردیم.
💢burn through
معنی: سریع مصرف کردن چیزی
مثال: He burned through his savings in just a few months.
یعنی: در عرض چند ماه پساندازش را تمام کرد.
💢be out of
معنی: نداشتن چیزی، تمام شدن چیزی
مثال: We are out of milk.
یعنی: شیرمون تموم شده.
@lovely_english
❤5
۱۶ جفت واژه که فقط در یک حرف متفاوتند:
1. man — men
مرد — مردها. (a → e)
2.sit — sat
نشستن (حال) — نشست (گذشته). (i → a)
3. cap — cop
کلاه — پلیس. (a → o)
4.map — nap
نقشه — چرت زدن. (m → n)
5.back — pack
پشت/عقب — بسته / فرستادن. (b → p)
6.fine — wine
خوب / جریمه — شراب. (f → w)
7.hair — fair
مو — نمایشگاه / عادلانه. (h → f)
8.tank — rank
تانک — رتبه / درجه. (t → r)
9.cold — cord
سرد — طناب / سیم. (l → r)
10.bear — beat
خرس / تحمل کردن — زدن / ضربه. (r → t)
11. best — test
بهترین — آزمون. (b → t)
12.card — ward
کارت — بخش/بخش بیمارستانی. (c → w)
13.part — park
بخش / قسمت — پارک. (t → k)
14.hope — rope
امید — طناب. (h → r)
15.join — coin
پیوستن — سکه. (j → c)
16.seem — seam
به نظر رسیدن — درز / دوخت. (e → a در حرف سوم)
@basicenglishlearner
1. man — men
مرد — مردها. (a → e)
2.sit — sat
نشستن (حال) — نشست (گذشته). (i → a)
3. cap — cop
کلاه — پلیس. (a → o)
4.map — nap
نقشه — چرت زدن. (m → n)
5.back — pack
پشت/عقب — بسته / فرستادن. (b → p)
6.fine — wine
خوب / جریمه — شراب. (f → w)
7.hair — fair
مو — نمایشگاه / عادلانه. (h → f)
8.tank — rank
تانک — رتبه / درجه. (t → r)
9.cold — cord
سرد — طناب / سیم. (l → r)
10.bear — beat
خرس / تحمل کردن — زدن / ضربه. (r → t)
11. best — test
بهترین — آزمون. (b → t)
12.card — ward
کارت — بخش/بخش بیمارستانی. (c → w)
13.part — park
بخش / قسمت — پارک. (t → k)
14.hope — rope
امید — طناب. (h → r)
15.join — coin
پیوستن — سکه. (j → c)
16.seem — seam
به نظر رسیدن — درز / دوخت. (e → a در حرف سوم)
@basicenglishlearner
❤11
Forwarded from شبکه کوییز زبان انگلیسی
What does the word “expand” mean?
معنی کلمه expand چیه؟
معنی کلمه expand چیه؟
Anonymous Quiz
9%
expect
75%
extend
15%
explain
❤3👍3👏1