بانوان و شاهنامه
494 subscribers
1.33K photos
318 videos
322 files
360 links
در شناخت شاهنامه
https://t.me/joinchat/AAAAADvS-xQ17hYaJN6Olw

ایمیل تماس:
shahnameh93@gmail.com

پروانه اسماعیل زاده

@Parvaneh_esm
Download Telegram
Forwarded from اخبار تاریخ
نشر قطره با مشارکت تعدادی از کتابفروشی‌ها، قصد احیای طرح کتاب اجاره‌ای را دارد. به این شکل که خریدار کتابی را گرفته، می‌تواند تا یک ماه پس از خرید سالم برگرداند و ۸۵درصد مبلغ را از کتابفروش پس بگیرد. اسامی و نشانیِ کتابفروشی‌های عضو طرح 👇

https://www.instagram.com/p/B1k52eUBvT5/

@akhbartarikh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 رنج #شاهنامه‌خوانی زنان
#زنان #نقال شاهنامه از محدودیت‌های روایت‌گری خود می‌گویند

▪️هوشنگ صدفی
🎞 تدوین: مهناز عباسیان
▫️اردیبهشت ۹۸

#مطالعات_زنان
@womannart

@banovan_va_shahnameh
Audio
خوانش تاریخ #بلعمی
جلسه نخست پادشاهی انوشیروان
استاد مهدی سیدی
@seyediBeyhaghi
Audio
خوانش تاریخ #بلعمی
جلسه دوم پادشاهی انوشیروان
استاد مهدی سیدی
@seyediBeyhaghi
خوانش بانوگشسب نامه
سرای محله کوهسار
یکشنبه ها ساعت ۱۶ تا ۱۸
تهران انتهای اشرفی اصفهانی- بلوار سیمون بولیوار- خ الوند- سرای محله کوهسار
پروانه اسماعیل زاده

@banovan_va_shahnameh
مویه تهمینه - مژده شمسایی
<unknown>
مویه تهمینه
سهراب‌کشی بهرام بیضایی
روخوانی مژده شمسایی
@banovan_va_shahnameh
Forwarded from Bukharamag
شب نقاشی قهوه خانه ایی

از آن روزی که حسین قوللر آقاسی در قهوه خانه ها، رستم و سهراب را به نقش می کشید و خون ریخته سهراب را از شومی سرنوشت می دانست؛ نه نیرنگ رستم... و محمد مدبر در تکیه ها و حسینیه ها مقتل می خواند و اشک می ریخت و واقعه ظهر عاشورا را در مقابل دیدگان به تصویر می کشید؛ سال ها می گذرد...
حسین و محمد صرفا دو نقاش نبودند، آنها وظیفه ای برای خود متصور بودند و آن رساندن پیامی در قالب نقاشی بود. نقاشی که قرار بود آمال و علایق ملی، اعتقادات مذهبی و روح فرهنگ خاص لایه های میانی جامعه را باز گو کند. شاگردان حسین آقا یاد آور شدند، او بارها تذکر داده بود که: "دنبال نام در این نقاشی نباشید. دنبال حفظ آبروی این نقاشی باشید، اسم و یاد و نام همه ما فدای اعتقادمان..."
روزگاری بود که شمال و جنوب ایران از جانب بیگانگان مورد حمله قرار گرفته بود. فرهنگ و باورهای مردم نیز در خطر بود. از آن رو هنرمندانی مکتب ندیده، بدون حضور استاد، برای حفظ وحدت ملی و مذهبی و جلوگیری از نفوذ فرهنگ بیگانه، دست به کار شده و در قهوه خانه، تکیه، حسینیه و زورخانه ها که محل تجمع عموم مردم بود با هنر خود، روایتگر باورها و اعتقادات مردم شدند.
نقالان و مداحان از یک سو فریاد بر می آوردند و از سوی دیگر نقاشان، داستان های رزمی و بزمی شاهنامه فردوسی و وقایع تاریخ ایران و اسلام را نقش می زدند...
و این شد که نقاشی قهوه خانه ای یا خیالی ساز از اواخر دوره صفویه در میان مردم آمد و در عصر قاجار، به خصوص مشروطه به اوج خود رسید و تا حال ادامه پیدا کرد.
برای درک و شناخت نقاشی قهوه خانه ای باید از بررسی آن به شیوه هنر مغرب زمین دوری کرد. زیرا نقاشان قهوه خانه ای در نقاشی خود سبک، اصول و ضوابط خاص خود را دارا هستند و با مقوله هایی چون پرسپکتیو، طراحی و تصویر سازی واقع گرا به شیوه غربی بیگانه اند. خیالی ساز ها اسلوب ها را بر حسب سلیقه و روش خاص خود به کار می گرفتند و هدفشان صراحت و سادگی بیان، و اثر گذاری هر چه بیشتر در مخاطب بود.
پس از حسین قوللر آقاسی و محمد مدبر، عباس بلوکی فر، فتح الله قوللر آقاسی، حسن اسماعیل زاده، محمد حمیدی، ناصر عباسی (گدا علی) و فرزندش منصور عباسی ... راه آن دو را ادامه دادند.
در شب نقاشان قهوه خانه ای استاد آیدین آغداشلو و منصور عباسی (نقاش قهوه خانه ای) سخنرانی خواهند کرد. همچنین عکس تعدادی از تابلو های منصور عباسی به تصویر کشیده می شود.
" شب نقاشان قهوه خانه ای" در ساعت 5 بعد از ظهر سه شنبه 12 شهریور 1398 در سالن اجتماعات موزه ملی ایران برگزار می شود.
تقدیم به استاد اندیشمندم، خانم دکتر گازرانی

تهمینه که آمد نشسته بودم پشت میز کارم و یک تپه کاغذ ریخته بود روی میز. به پیشبازش رفتم و خوش آمد گفتم. مستقیم امد و نشست روی همان صندلی مخمل قرمز پشت بلند.
یکی از کتابهایم را برداشت. ورق زد و گفت: بانو گشسپ نامه می خوانی! بعد ان‌را محکم انداخت توی سطل زباله کنار میز. از حرکت اش اصلا خوشم نیامد. اما چیزی نگفتم بالاخره شاهدخت اند و خلق و خوی عجیب و غریب کم ندارند. محو قاب چهره مینیاتوری اش شدم.سراپایش را حریر سیاهی پوشانده بود
نیمتاج ظریفی روی گیس های مشکی چون شبه اش نشسته بود. دو دسته از موهای پرپشت بافته اش را به روی سینه اش رها کرده بود.
دو ابرو کمان و دو گیسو کمند ... به بالا به کردار سرو بلند
مجذوب زیبایی اش شده ام. آوای نرم اما پهلوانی اش مرا به خود می اورد:
"او هم وقتی مرا دید، خیره بر چهره ام، زیر لب، بنام ایزد بود ، که نثارم می کرد.
سالهاست مهمان خیالم است تمام دالانهای ذهنم را می شناسد.
"می دانم که باور نداری! همه اش داستان پردازی شاهنامه سرایان است. آنچه را دوست داشته اند به قهرمان و ضدقهرمان نسبت داده اند. تکلیف زنان که اشکار است.تنها آمده اند طفلی به دنیا آوردند و دیگر هیچ، برخی که حتی نامی هم ندارند، انقدر حضورشان اسرار آمیز است که می گویند از پریان بوده اند. تلخ میخندد. گفته اند:
" که با بنده ای و شمعی عنبرین به سراپرده اش رفته ام که به او گفته ام: تو رایم کنون گر بخواهی مرا!!!
از خودشیفتگی اشان است. درباره رودابه و کتایون قیصر و سودابه هم گفته اند.به تازگی، پا را فراتر نهاده اند که"
کار تهمینه، یورش اهریمن بر اقلیم اهورامزدا بوده است. مرا که تورانی ام اهریمنی میخوانند.
آوازه زیبایی و خردمندی من" تهمینه" دخت
شاه سمنگان همه مرزهای ایران و توران را درنوردیده بود.
روانش خرد بود و تن جان پاک...تو گفتی که بهره ندارد زخاک
رستم نقش چهره مرا بر پرنیان دیده بود؛ یک دل نه که صد دل خاطر خواهم شد. هر چند بعدها، دانستم انگیزه های سیاسی نقش مهم تری داشته. آن حکایت گم شدن رخش در مرز سمنگان و باقی داستان افسانه است.نقشه ای بود برای به چنگ آوردنم. دروغزن نیستم. خستویم که من هم شیفته اش بودم. آنچنان که خرد بیکار گشت.
چشم داشتم مرا با خود به سیستان برد و کودکم در دامان نیای خود"زال" و "رودابه پرهنر" ببالد دریغا که سپهر گوژ پشت نه آن کرد که میخواستم. " کاش! سترون بودم و یک عمر در حسرت طفلی می سوختم. تا جگر گوشه ام را جگر بردرند. آن هم به دست پدر.
چند روزی سخت اندیشناک بود و جز جام باده در کنار نداشت. سبب برتری و زورمندی اش بر همالان را می خواست.
گفتمش از چه نژاد است. پور که و نبیره کیست. طفلک سهراب ام! هیچگاه انقدر شادان ندیده بودمش. تا سپیده دمان دور خود چرخ می زد. این راز با کس مگو : آن شب سهرابم بود که رقص سماع را آفرید.
به هرکس بگویم . مایه ریشخندشان می شوم، دیوانه می خوانندم.
وقتی می شنوم که میگویند: سهراب ام عقده پدرکشی داشته دلم میخواهد حلقوم اشان بردرم. طفلک در آرزوی دیدار پدر سوخت. تهمتن سالها پیش مرا قربانی کرده بود و اینک نوبت جوان برومندم بود. گمان می کردم: چو فرزند شایسته امد پدید... ز مهر زنان دل ببایدبرید. نمی دانستم فرزند شایسته نیز بهایی ندارد. هرجا می رفت بی اندیشه فردا، با شاهدختی می پیوست : فرامرز و بانو گشسپ، جهانگیر نتیجه این پیوندهای اند.
رستم ان پیرخودکامه بیش از پنج صد سال عمر کرد. زال جادو که هرگز معلوم ام نشد که کی و کجا درگذشت. فریفته بر غرور جوانی، رجز می خواند: من و "رستم" بهین شهریارانیم. به کاووس خبر بردند که سهراب چه‌ها در سر دارد. نفرین اورمزد بر کاووس آن پیر بی شرم باد! طفلک ام،سهراب، مهرش بر پدر می جنبید، اما ان سنگدل می خواست همه وجودش را فدای ایران شهر کند. دیو آز راه بر او بسته بود، نه تنها مهرش نجنبید، که اورا فریب داد و پهلوی پور بیدار دلم را درید. رستم پروردگار سیاوش شد به مهر سهراب. اما چه سود!! که افراسیاب دژخیم امان اش نداد. من و جریره" مام فرود" و کتایون" مامک اسفندیار" شوربخت ترین زنان شاهنامه ایم‌. اما من،.... تا رستخیز آتش دلم خاموش نمی شود.
ایدون گمان من است: پیوند با مردان ایرانشهر فرجام خوشی ندارد!
نفرین بر دلدادگی. نفرین به هرچه ادمی را از حقیقت دور می کند.مویه کنان بر می خیزد، من هم،.... در آغوشش میگیرم گیسوانش بوی مشک و گلاب و زعفران می دهد، بوی مام وطن. تسلی اش می دهم: هر زن ایرانشهر ،تهمینه ای است اما تو تهمینه تر!

زهرا پیرحیاتی۹۸.۶.۱۲

@banovan_va_shahnameh
پریسا سیمین مهر
نمادهایی از سفال‌ها و فرشهای ایرانی
اندازه ۱۰۰ در ۸۰ سانتیمتر
رنگ روغن

@banovan_va_shahnameh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM

دانلودِ فیلمِ کم‌یابِ «ایران سرایِ من است»

ساخته‌ی پرویزِ کیمیاوی

با موسیقیِ استاد حسینِ علیزاده

فیلمی در رابطه با ادبیات، که دیدنش توصیه می‌شود.

ارائه از کانالِ برکه‌ی کهن

ـ @berkeye_kohan ـ
جلسه هفتم قابوسنامه
۱۳۹۸‌.۵.۲۸
بابهای پیری و جوانی، ترتیب غذا خوردن و مهمانی دادن
@ghabusnameSeyedi

استاد سید مهدی #سیدی
#قابوسنامه
#دوشنبه ها ساعت ۱۹:۳۰
#برنامه‌های_فرهنگی #نشرچشمه_دلشدگان
#جلسات_مجازی

این جلسات را دنبال کنید👇
https://t.me/joinchat/AAAAAFPqGgT-vfJs6_M0tw
حماسه ی ایران ( غزلی از استاد شهریار )

سالها مشعل ما پیشرو دنیا بود

چشم دنیا همه روشن به چراغ ما بود

درج دارو، همه در حُکم حکیم رازی

برج حکمت، همه با بوعلی سینا بود

قرنها مکتب «قانون» و «شفا»ی سینا

با حکیمان جهان، مشق خطی خوانا بود

عطر عرفان، همه با نسخة شعر عطار

اوج فکرت، همه با مثنوی مُلا بود

داستان های حماسی به سرود و به‌سزا

خاص فردوسی و آن همت بی همتا بود

کلک سحّار نظامی به نگارین تذهیب

کلک مشاطة طبعی که عروس‌آرا بود

پند سعدی کلمات ملک‌العرش علا

غزل خواجه، سرود مَلأ اعلا بود

عاشقی پیشه کن ای دل، که به دستان گویند

وامقی بود که دلباختة عَذرا بود

گر سخن از صفت قهرو غرور ملی‌ست

کاوة ماست که بر قاف قرون، عنقا بود

تاج تاریخ جهان، کوروش اَهخامنشی‌ست

کز قماش و منشی محتشم و اولا بود

عدل کسری چه همایی است همایون سایه

که نه در صحنه تاریخ چنین سیما بود

شاه شطرنج فتوحات، همانا نادر

کز سلحشوری و لشکرشکنی غوغا بود

شمع در پرده فانوس به پروا سوزد

ناز پروانه که بی پرده و بی پروا بود

آن چه شاه ولی و صوفی صافی مشرب

به صفای تو که دردانة این دریا بود

هر گلی کز چمن باغ جنان آبی خورد

نازپروردة این خاک عبیرآسا بود

بس توحش که در او شد به تمدن تبدیل

آمدن یرغو و، رفتن یَسق و یاسا بود

خاتم گمشده را باز بجو ای ایران

که بدان حلقه جهان، زیر نگین ما بود

شهریار! از تو نوای نی ناقوس خوش است

این غزل را نسب از کوس بلندآوا بود
@banovan_va_shahnameh
🔶بیستم شهریور زاد روز دکتر جلال خالقی مطلق فرخنده باد!
***

♦️جلال خالقی مطلق، ادیب، پژوهشگر و شاهنامه‌شناس ایرانی است. ایشان در حال حاضر ریاست هیأت مدیره و علمی بنیادفردوسی مشهد، رییس هیأت امنای بنیاد فردوسی در ایران و ریاست هیأت مدیره کانون شاهنامه فردوسی توس و ریاست کانون شاهنامه دایره المعارف بزرگ اسلامی را برعهده دارند.

♦️تولد او در ۲۰ شهریور ۱۳۱۶ در تهران بود. تحصیلات دبیرستانی را در تهران انجام داد. دوره‌های تحصیلات دانشگاهی را در آلمان گذراند و در سال ۱۳۴۹ (۱۹۷۰) از دانشگاه کلن در رشته‌های شرق‌شناسی، مردم‌شناسی و تاریخ قدیم درجهٔ دکتری گرفت. از سال ۱۳۵۰ (۱۹۷۱) در بخش مطالعات ایرانی در دانشگاه هامبورگ مشغول به تدریس زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ ایران بوده‌است.

♦️جلال خالقی مطلق از آغاز دههٔ ۱۳۵۰ ضمن اقامت و تدریس در کشور آلمان، پژوهش‌های گسترده‌ای در زمینهٔ ادبیات حماسی ایران و شاهنامه انجام داد. مقاله‌های تحقیقی او در مجلهٔ سیمرغ (نشریهٔ بنیاد شاهنامه فردوسی)، مجلهٔ دانشکدهٔ ادبیّات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی، ایران‌نامه، ایران‌شناسی، کلک و نامهٔ ایران باستان انتشار می‌یافت. دو مجموعهٔ برگزیده از مقاله‌های او با عنوان‌های گل رنج‌های کهن (۱۳۷۲) و سخن‌های دیرینه (۱۳۸۱) در تهران به چاپ رسیده‌است.

♦️مهم‌ترین دستاورد جلال خالقی مطلق، تصحیح شاهنامه فردوسی است در هشت دفتر که طی سال‌های ۱۳۶۶ تا ۱۳۸۶ در نیویورک زیر نظر احسان یارشاطر انتشار یافت. تصحیح شاهنامهٔ فردوسی، حاصل بیش از سی سال کار مداوم خالقی در گردآوری و بررسی کهن‌ترین دست‌نویس‌های شاهنامه و مقابلهٔ آنها با پیروی از روش‌های جدید تصحیح متون است. جلال خالقی در کار مقابلهٔ دست‌نویس‌ها از همکاری محمود امیدسالار و ابوالفضل خطیبی در دفترهای ششم و هفتم بهره گرفت. دورهٔ شاهنامهٔ خالقی در سال ۱۳۸۷ توسط مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی در تهران تجدید چاپ شد. او هم اکنون به عنوان عضو هیئت علمی کنگره بین‌المللی هزاره شاهنامه فردوسی برگزیده شده‌است. وی رییس هیئت امنای بنیاد فردوسی است.

♦️مختصری از فعالیت‌های علمی جلال خالقی مطلق:

✔️تصحیح علمی ـ انتقادی شاهنامه در هشت دفتر.
✔️یادداشت‌های شاهنامه (تا امروز سه بخش از این مجموعه مفصل چاپ شده و مجلدات دیگر نیز در دست چاپ است).
✔️دو گزیده مقالات به نام «گل رنج‌های کهن» و «سخن‌های دیرینه».
✔️ترجمهٔ کتاب اساس اشتقاق فارسی اثر «پاول هرن».
✔️تألیف بیش از صد مقاله و نقد تخصصی دربارهٔ تاریخ، فرهنگ و ادبیات ایران، به‌ویژه در حوزهٔ شاهنامه‌شناسی و ادب حماسی.
✔️تألیف ده‌ها مدخل تخصصی در دانشنامه‌هایی چون ایرانیکا و دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
✔️برپایی کارگاه های تخصصی شاهنامه در بنیاد فردوسی مشهد

🔷زیر چاپ:
✔️واژه‌نامه شاهنامه
✔️کشف‌الابیات شاهنامه
✔️مجموعه مقالات

جستارهای وابسته:
✔️ایران در گذر روزگاران

🔷عکس از توسوند خوب بنیادفردوسی مشهد #گرانمایه_حامد_کلاهچیان

💠#بنیاد_فردوسی_مشهد
💠#كانون_شاهنامه_فردوسي_توس

🆔https://t.me/bonyadeferdowsitousد
۱۹۴ چو با زن پس پرده باشد جُوان
بماند مَنِش‌پست و تیره‌رُوان

بیت ۱۹۴ می‌گوید: چون جوان روزگار خود را با زنان بگذراند، منش او خوار و جان او شرمسار خواهد شد. —این بیت را میتوان مانند بیت‌های ۳۸-۴۰ از عقاید زن‌ستیزانهٔ اسفندیار دانست و یا آنرا منع از زیاده‌روی در آمیزش با زنان گرفت که بویژه در آیین سپاهیگری نکوهیده بود. به هر روی، در دستنویس س۲ که در این داستان بیت‌های برافزوده بسیار دارد(←گزارش بیت ۱۰۰پ)، دو بیت دیگر نیز افزوده‌اند که ما آنرا در اینجا میاوریم تا هم نمونه‌ای از بیت‌های برافزودهٔ این دستنویس داده باشیم و هم نمونه‌ای از عقاید کاتبان: زن آن به که در سایه داردش مرد + نماند که بر وی جهد باد سرد / که بی‌مرد زن سست‌راهی کند + وگرچه همه پادشاهی کند (شاید: سست‌رایی - پادشایی).

یادداشت های داستان رستم و اسفندیار
ج۱۰ ص ۲۷۹

@shahnameh1000
۳۹ که پیشِ زنان راز هرگز مگوی
چو گویی سَخُن بازیابی به کوی!

به کاری مکن نیز فرمانِ زن
که هرگز نبینی زنی رای.زن!

پُر‌آژنگ و تَشویر شد مادرش
زِ گفته پشیمانی آمد برش

[بیت ۳۹.دوم] سخن را به کوی بازیافتن کنایه است از ”آشکار شدن راز“. — مضمون بیت‌های ۳۹ و ۴۰ نظر زشت اسفندیار به زن است و نه نظر شاعر. چون اگر نظر شاعر بود، دیگر در بیت ۴۱ نمی‌گفت که مادر اسفندیار از شنیدن سخن پسر چهره درهم‌کشید و شرمسار و از گفته پشیمان شد. مضمون بیت‌های ۱۹-۳۷ در غررالسیر (ص۳۴۰-۳۴۱) نیز هست و در آنجا در پایان گفتگوی اسفندیار با مادر آمده است که ”اسفندیار از سخن مادر شگفت‌زده شد و خشمناک برخاست و بیرون رفت“، ولی مضمون بیت ۴۱ را ندارد.
یادداشت های شاهنامه - داستان رستم و اسفندیار- ج۱۰ ص۲۷۴

@shahnameh1000
6.jpg
122.8 KB
📻 هفت‌گفت‌وگو
گفت‌وگوی ششم:

🔅گوشه‌ی شاهنامه

گفت‌وگوی هومن عباس‌پور
با جلال خالقی‌‌مطلق

درباره‌ی شاهنامه

هفت‌گفت‌وگو هدیه‌ی نوروزی نشرچشمه به شماست.

#رادیوگوشه
#نشرچشمه
#جلال_خالقی_مطلق

@radiogousheh
📻 هفت‌گفت‌وگو
گفت‌وگوی ششم:

🔅گوشه‌ی شاهنامه

گفت‌وگوی هومن عباس‌پور
با جلال خالقی‌‌مطلق

درباره‌ی شاهنامه

هفت‌گفت‌وگو هدیه‌ی نوروزی نشرچشمه به شماست.

#رادیوگوشه
#نشرچشمه
#جلال_خالقی_مطلق

@radiogousheh
مشق از نگاره مرگ ضحاك، شاهنامه شاه تماسبي ، #فرزانه_عباديفرد
https://t.me/Miniature4everyone