This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آموزش# میزحصیری راحت و کاربردی👌🤩
خانوما پایه های میز هم چوبی هم فلزی میتونید از دیجی کالا تهیه کنید سرچ کتید توی سایتش براتون میاد بالا. کامل براتون ارسال میکنن پایه همراه با مخلفاتش😁
از چوب نئوپان یا هر تخته گرد دیگه ای ک خیلی ضخامتش زیاد نباشه و هم سایز سبد حصیریتون باشه برای بیس کار میتونید استفاده کنید (از نجاری تهیه کنید)
#خلاقیت
💅 خانوم خونه 💄
👗👛 💍 @banoo_man 🛍👒👜
خانوما پایه های میز هم چوبی هم فلزی میتونید از دیجی کالا تهیه کنید سرچ کتید توی سایتش براتون میاد بالا. کامل براتون ارسال میکنن پایه همراه با مخلفاتش😁
از چوب نئوپان یا هر تخته گرد دیگه ای ک خیلی ضخامتش زیاد نباشه و هم سایز سبد حصیریتون باشه برای بیس کار میتونید استفاده کنید (از نجاری تهیه کنید)
#خلاقیت
💅 خانوم خونه 💄
👗👛 💍 @banoo_man 🛍👒👜
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خيار شور ترد خوشمزه مستر تابه🥒
.
.
مواد لازم
خيار >> ٢ كيلو
سبزي ( نعنا ،ترخون، مرزه ) كلا ٢٠٠ گرم
سير>> ٨ حبه
نخود خام >> يك چهارم پيمانه
نمك >> ١ پيمانه
آب>> ١٤ پيمانه
سركه سفيد>> ١ پيمانه
فلفل تند >> ٦ عدد .
.
طرز تهيه
خيار و فلفل رو بشوريد و كاملا خشك كنيد
حالا مواد رو داخل ظرف پر كنيد،روي فلفل ها چنگال بزنيد،آب و نمك رو كامل بجوشونيد ، ولرم كه شد سركه رو اضافه كنيد،نخودباعث ترد شدن خيار شور ميشه ،مايع رو داخل ظرف بريزيد(سر پر) درش رو محكم ببنديد و در جاي سايه و خنك نگهداري كنيد،بين ٧ تا ١٠ روز آمادست ❤️
💅 خانوم خونه 💄
👗👛 💍 @banoo_man 🛍👒👜
.
.
مواد لازم
خيار >> ٢ كيلو
سبزي ( نعنا ،ترخون، مرزه ) كلا ٢٠٠ گرم
سير>> ٨ حبه
نخود خام >> يك چهارم پيمانه
نمك >> ١ پيمانه
آب>> ١٤ پيمانه
سركه سفيد>> ١ پيمانه
فلفل تند >> ٦ عدد .
.
طرز تهيه
خيار و فلفل رو بشوريد و كاملا خشك كنيد
حالا مواد رو داخل ظرف پر كنيد،روي فلفل ها چنگال بزنيد،آب و نمك رو كامل بجوشونيد ، ولرم كه شد سركه رو اضافه كنيد،نخودباعث ترد شدن خيار شور ميشه ،مايع رو داخل ظرف بريزيد(سر پر) درش رو محكم ببنديد و در جاي سايه و خنك نگهداري كنيد،بين ٧ تا ١٠ روز آمادست ❤️
💅 خانوم خونه 💄
👗👛 💍 @banoo_man 🛍👒👜
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خیلی راحت و اسون برای جشنهاتون #بادکنک_ارایی 🎈🎈🎈🎈کنید
چطور بود؟
امیدوارم دوست داشته باشین
حتما سیوش کنید و با دوستانتون به اشتراک بگذارید
💅 خانوم خونه 💄
👗👛 💍 @banoo_man 🛍👒👜
چطور بود؟
امیدوارم دوست داشته باشین
حتما سیوش کنید و با دوستانتون به اشتراک بگذارید
💅 خانوم خونه 💄
👗👛 💍 @banoo_man 🛍👒👜
💓خانوم خونه 💓
#پارت_298 #فصل_دوم #آویــــنــآ جدی شدم. - با چی؟! شونه ای بالا انداخت. - با خودت! با زندگیت! میخوای کجا بری؟! لپمو از داخل باد کردم. - میخوام برم یه جای خیلی دور! سر تکون داد و زیر لب گفت: - پس ماهان بخاطر این دیوونه شد! نشنیده گرفتم. دستاشو جمع کرد.…
#پارت_299
#فصل_دوم
#آویــــنــآ
یک هفتع میشد توی شهر جدید و خونهی جدید مستقر شده بودم.
امین دستمزد بالایی بهم داده بود!
بطوری که تا ده سال لازم نبود کاری انجام بدم!
حتی میتونستم یه زندگی مجلل داشته باشم!
روزای اول سعی میکردم شاد باشم، بیشتر برم بیرون.
اما تنهایی و لذت بردن از تنهایی دو تا مقولهی جدا بودند...
شاید وقتی توی سوپر مارکت برای یه پسر بچه ابنبات خریدم، خوشحال بودم چون بهم لبخند میزد.
یا وقتی با زنای پیر همسایه سلام و علیک میکردم، حس میکردم همصحبت دارم!
اما این قضیه که من تنها بودم، غیر قابل تغییر بود!
خلائی توی قلبم بود!
یه خلا خیلی کوچیک شایدم بزرگ !
شبکه های تی وی رو بالا پایین میکردم و دستم توی چیپسی بود که داشتم میخوردم.
همچنان میخوردم که صدای زنگ در بلند شد.
یه تاپ بلندِ سفید تا زانو تنم بود.
تعجب کردم.
اروم به سمت در رفتم.
معمولا واحد 4 کسی نمی اومد!
چشم به ساعت افتاد.
دو و نیم شب بود!
برای یه لحظه ترسیدم و خواستم در رو باز نکنم اما دوباره زنگ زد.
اروم در رو باز کردم و سرمو بیرون بردم اما با دیدن ماهان، ابروهام بالا پرید.
چشاش قرمز بود و انگار گریه کرده بود!
ظاهر بشدت ژولیده ای هم داشت!
#فصل_دوم
#آویــــنــآ
یک هفتع میشد توی شهر جدید و خونهی جدید مستقر شده بودم.
امین دستمزد بالایی بهم داده بود!
بطوری که تا ده سال لازم نبود کاری انجام بدم!
حتی میتونستم یه زندگی مجلل داشته باشم!
روزای اول سعی میکردم شاد باشم، بیشتر برم بیرون.
اما تنهایی و لذت بردن از تنهایی دو تا مقولهی جدا بودند...
شاید وقتی توی سوپر مارکت برای یه پسر بچه ابنبات خریدم، خوشحال بودم چون بهم لبخند میزد.
یا وقتی با زنای پیر همسایه سلام و علیک میکردم، حس میکردم همصحبت دارم!
اما این قضیه که من تنها بودم، غیر قابل تغییر بود!
خلائی توی قلبم بود!
یه خلا خیلی کوچیک شایدم بزرگ !
شبکه های تی وی رو بالا پایین میکردم و دستم توی چیپسی بود که داشتم میخوردم.
همچنان میخوردم که صدای زنگ در بلند شد.
یه تاپ بلندِ سفید تا زانو تنم بود.
تعجب کردم.
اروم به سمت در رفتم.
معمولا واحد 4 کسی نمی اومد!
چشم به ساعت افتاد.
دو و نیم شب بود!
برای یه لحظه ترسیدم و خواستم در رو باز نکنم اما دوباره زنگ زد.
اروم در رو باز کردم و سرمو بیرون بردم اما با دیدن ماهان، ابروهام بالا پرید.
چشاش قرمز بود و انگار گریه کرده بود!
ظاهر بشدت ژولیده ای هم داشت!