#قسمت586 #عروس‌حاج‌مسلم 👰 خلاصه که ول کن نبود . از اونور ملیسا هی سراغشو می گرفت . ظاهرا خیلی از محمد امین خوشش اومده بود . این هم خوب بود هم نه. خوبیش این بود که اگر قرار بود برگرده و با هم زندگی کنیم ملیسا راحت باهاش کنار میومد. و بديش این بود که ناراحت…

#پارت_225 #فصل_دوم #آویــــنــآ ارایشگر موهامو مش کرد، جلوی موهام بلوندش بیشتر بود و بعد با یه حالت خشکل فرش کرد. داشتم خودمو توی اینه میدیدم که یدفه نیلو رو به ارایشگر گرفت: - یه میکاپ لایتم لازمشه! شده بودم عروسک خیمه شب بازی که اونا کنترلم میکردن!…