برای صبح یه آلارم هایی گذاشتم(زنگ آلارمم رو عوض کردم و یه آهنگ پر سر و صدا گذاشتم) که یا بیدار می‌شم، یا من و گوشیمو باهم پرت می‌کنن بیرون از خونه...

خودم زودتر از آلارم ها بیدارشدم
اونا که زنگ می‌خوردن انگار قلب من تکون می‌خورد😂 برای آلارم صبح فک کنم زیادی صدا داره

این هفته رو واسه امتحاناتون خیلی خیلی غنیمت بشمرید و صدِ خودتونو بذارید.اگه تا الان گفتی خسته‌م، خوابم میاد، سریال، یوتوب، اینستا، چت، بیرون رفتن، هرچیزی بود این هفته تراکتوری درس بخون.تو هر بازه و ساعتی که میتونی، دیگه درگیر ساعت مطالعه نیستیم دیوانه وار هم که‌ شده بخون.
شب، روز، صبح زود، هر موقع که بود فقط بخون و هیچ زمانیو‌ از دست نده.

فک کنم امروز مغزم خاموش و تو جیبمه.
بی نهایت گیجم و در راه کتابخونه که برسم و یه لیوان قهوه بخورم تازه چشمام باز شه🥱

۸ پاشدم تا چند دقیقه پیش با زینب بودم و خوابوندمش و راه افتادم

ساعت خوابم افتضاحه..
دیشب ۲ و نیم خوابیدم.

به زورِ آهنگ تو هندزفری دارم راه می‌رم

اومدم کارت brt زدم نشستم
بعد چندین دقیقه دوتا اومد یکی اتوبوس کمکی یکیم brt
بعد من تا اومدم از بین میله ها رد شم برم سمت اتوبوس کمکیه، brt عه اومد جلو راهو بست نتونستم برم. رفتم از یه سمت میله ها برم
اتوبوسه رفت
کثافت brt عه هم گازشو گرف پشتش رف
منم ب نشانه قهر دارم پیاده می‌رم😂😭

رسیدم✅️

از ۱۱ استارت و تلگرام تا ۶ ونیم تعطیل.
شماهم اگه با گوشی کاری ندارید بذارید کنار سرگرم نشید.

سلامم☘️

گفتم استارت از ۱۱ ولی انقد خوابم میومد
تا ۱۱ و نیم سرمو رو میز گذاشته و خوابیده بودم😂

وقتی ناهارم داشت گرم می‌شد داشتم آهنگ گوش می‌کردم و به این فک می‌کردم که الان دینی بخونم یا آهنگ گوش بدم؟ فکر کردم یکمی به مغزم استراحت بدم و آهنگم رو ادامه دادم و وایسادم تا غذام گرم شه. آخراش شروع کردم دختر قرن بیستم رو (فیلم سینماییه*) ببینم و غذامو آوردم اتاق غذاخوری کتابخونه و فیلمو رو سرعت ۲ایکس دیدم تا بتونم زود برم سر درسم😂
خب
خوب گذشت این وقت کوچولوم.
اینارو تو نوت گوشی می‌نویسم چون سخت وایسادم تا نیام تو تلگرام تا ساعت ۶ و نیم که احتمالا اینارو آپلود می‌کنم تو چنل.
اوقات خوبی می گذره واسم وقتی میام کتابخونه
یه جورایی ترکیب پیاده روی+آهنگ+درس و سریاله واسم
و
خوبه!
می‌شه گفت روزا اینجوری تفاوت پیدا می‌کنن واسم.
باید کاری کنم وقتی برمی‌گردم خونه هم تنبل نباشم و درس بخونم زیاد و همچنان بینش برم زینب عشقمو ببینم و باهاش کیف کنم تا وقتی اینجاهست
*الان که دارم اینارو می‌نویسم ساعت ۳ و ۱۰ دقیقه‌ست و یه دختر که فک کنم ۲۲.۲۳ ساله باشه اومد باکس سیب زمینی سرخ کرده شو جلوم گرفت و تعارف کرد و جالب بود واسم ادب و شخصیتش. قیافه‌شم خیلی مهربونه از وقتی اومدم تو کتابخونه دوست داشتم باهاش همکلام شم(هرچند که الان غذا خوردنم تمومه و باید برگردم سر درس و غیر اون تعارف و تشکر من، حرفی رد و بدل نشد)
*فک کنم از وقت گذروندن با آدم ها لذت می‌برم!
راستی. یه فیلم سینمایی خوشگل و پر از طبیعت هم دانلود کردم ایشالله واسه فردا و روزای بعد بتونم ببینمش.
پیش به سوی ادامه ی ریاضی.

نوت های ظهرم می‌ذارم اینجا😂
خدایی دارم تلاش می‌کنم واقعا تلگرام نیام و امروزم نیومدم

خب من مردم که دختر🥹
الانم مامانم زنگ زد، زد رو اسپیکر.
زینب گوشیو بوس کرد😭🥹🥹

بچه ها امروز آخرین فرصت ثبت نام ترمیمه ها
اگه ثبت نام نکردید هنوز، جا نمونید.

چقدر دوست دارم توی کست باکس، پادکست از کتاب ها تولید کنم...
یه روزی امتحانش می‌کنم.

ما به دنبال "چیزها" نیستیم؛ بلکه به دنبال احساسی هستیم که فکر می‌کنیم رسیدن به "چیزها" بهمون می‌ده.

"خوشحالی" یا تو این لحظه‌ست، یا هیچ وقت!