دوست داشتنهای واقعی اصلا شکلش متفاوته جنسش عجیبه درست مثل تفاوت یه فرش دست باف ابریشمی با یه فرش ماشینی، سخت پیش میاد سخت گیر میاد از این دوست داشتنها از این دوست داشتنهایی که فارغ از جنسیت باشه بدون توقع بدون نیاز بدون هیچ واسطه و دخالتی یه دوست داشتنی که اگر هزاران سال و کیلومتر ازش دور باشی خیالت راحته دوست داشتنه سر جاشه اصلا نگران نیستی که کسی جاتو میگیره یا ذره ای از اونو از دست میدی اگر از این دوست داشتنها دارید قدر بدونید اگر ندارید خودتون یاد بگیرید که اینجوری آدمهارو دوست داشته باشید یجور ناب یجور خالص یجوری متفاوت از همه ی اونهایی که میگن دوستت دارم اما بلد نیستن.
هیچ چیزی در یک رابطه زیباتر از این نیست که دوطرف یکدیگررا
فقط وفقط بخاطر خود حقیقی شان دوست داشته باشند،،،
فارغ از بدی هاشان ، فارغ از جنسیتشان ،فارغ از زیبایی ظاهریشان
هیچ چیزی در یک رابطه زیباتر از این نیست که دوطرف یکدیگررا
فقط وفقط بخاطر خود حقیقی شان دوست داشته باشند،،،
فارغ از بدی هاشان ، فارغ از جنسیتشان ،فارغ از زیبایی ظاهریشان
- تنهایی...
سهمِقلبهایِتیکهشدهایست که شاید قبلها تنها فوبیایمان بدون او زیستن بود.
و حال؛ خلوتباآغوشِخودت، آرامت میکند .
ایغمدیده ها؛خبر دارم که چرخِگردون به پریشانی ما رحم نکرد و تا توانش بود ما را از زیستنناامید کرد.
ولی تنهایی لازم است، هم برای من هم برای تو ، چون تصمیمی که با اشکِگونههایت گرفته شود تو را آنقدر بزرگ میکند که میتوانی از رفتنِآدمکهایمثلاماندنیات لبخند بزنی و بگویی "به سلامت "
سهمِقلبهایِتیکهشدهایست که شاید قبلها تنها فوبیایمان بدون او زیستن بود.
و حال؛ خلوتباآغوشِخودت، آرامت میکند .
ایغمدیده ها؛خبر دارم که چرخِگردون به پریشانی ما رحم نکرد و تا توانش بود ما را از زیستنناامید کرد.
ولی تنهایی لازم است، هم برای من هم برای تو ، چون تصمیمی که با اشکِگونههایت گرفته شود تو را آنقدر بزرگ میکند که میتوانی از رفتنِآدمکهایمثلاماندنیات لبخند بزنی و بگویی "به سلامت "
روزگارا گر ز ما رنجیدهای؛
ملالی نیست ما رنج و ترکش، سوزِ سرکش از عوامی دیدهایم
این به آن در گرچه این بین ما "فرسودهایم"
ملالی نیست ما رنج و ترکش، سوزِ سرکش از عوامی دیدهایم
این به آن در گرچه این بین ما "فرسودهایم"
برشی از کتاب چاه بابل:
آدمها در دو صورت حرف نمیزنند. یا وقتی حرفی برای گفتن نباشد و یا هنگامی که حرف خیلی زیادی برای گفتن است.
آدمها در دو صورت حرف نمیزنند. یا وقتی حرفی برای گفتن نباشد و یا هنگامی که حرف خیلی زیادی برای گفتن است.
شب اینجوریه که انگار بهت میگه:
ممنون از اینکه کل روز قوی بودی، حالا وقتشه نقاب قوی بودنتو برداری و با خستگیات بخوابی ..
ممنون از اینکه کل روز قوی بودی، حالا وقتشه نقاب قوی بودنتو برداری و با خستگیات بخوابی ..