رئیس فیفا اعلام کرد جام جهانی بعدی از ۲۱ نوامبر تا ۱۸ دسامبر ۲۰۲۲ (تقریبا از ۱ تا ۲۸ آذر ۱۴۰۱) برگزار میشه و آخرین جام جهانی با ۳۲ تیم خواهد بود.
https://twitter.com/Sporf/status/1017753458982686722
https://twitter.com/Sporf/status/1017753458982686722
Twitter
SPORF
✅ @FIFAcom have announced the 2022 #WorldCup will be held from November 21st - December 18th. 🏆 Meaning the tournament will take place in the winter for the first time EVER.
پیشنهاد کتاب تاریخ معاصر: «بر بال بحران؛ زندگی سیاسی علی امینی»
اگر به تاریخ دوره پهلوی بهخصوص پهلوی دوم علاقه دارید، پیشنهاد میکنم حتما این کتاب را بخوانید. علی امینی از مهمترین سیاستمداران دهه سی و اوایل دهه چهل و عملا آخرین نخستوزیری بود که از جهت سابقه سیاسی و خانوادگی برتر از شاه جوان بود و نگاهش به او هم متناسب با همین جایگاه. امینی از یک طرف نوه مظفرالدینشاه (پسر خانم فخرالدوله) و از یک طرف نوه امینالدوله، سیاستمدار و صدراعظم بهنسبت اصلاحطلب دوره قاجار، بودو طبعا فامیل نزدیک خیلی از سیاستمداران مشهور اون دوران مثل مصدق، قوام، مشیرالدوله و البته داماد وثوقالدوله. امینی در پاریس دکترای اقتصاد گرفت و برگشت و در دولتهای منصور، مصدق و زاهدی (بعد از کودتا) وزیر شد. بعد مدتی به حاشیه رفت تا در سال ۱۳۴۰، شاه تحت فشار امریکاییها او را نخستوزیر کرد. در واقع شرط امریکاییها برای کمک به اصلاحات اقتصادی در ایران نخستوزیری امینی بود و شاه هم تن داد.
امینی در یکی دو سالی که نخستوزیر بود فضا را کمی از آن فضای بسته بعد از کودتا درآورد و اولین تجمعهای جبهه ملی در دوره او برگزار شد. اما در نهایت شاه او را برکنار کرد و دوره نهایی سلطنت پهلوی شروع شد؛ دوره همهکارهای شاه و صدارت نخستوزیرهایی که ویژگیشان بلهقربانگویی بود و اجرای اوامر ملوکانه. امینی را میتوان بهنوعی آخرین نخستوزیر از نسل سیاستمدارانی دانست که به طبقه سیاسی حاکم در دوره قاجار وابسته بودند. بخش پایانی کتاب هم ماجراهای هفتههای آخر سلطنت پهلوی را روایت کرده که شاه دوباره دستبهدامان امینی شد که کمکش کند. امینی عملا حضور مستقیم در صحنه برای کمک را نپذیرفت ولی در این هفتهها یکی از مشاوران اصلی شاه بود. چند وقت پیش یک موسسه تاریخی وابسته به وزارت اطلاعات دو فایل صوتی از گفتگوهای تلفنی شاه و امینی در آن روزها را پخش کرد که بینظیر بود؛ برای شناختن طرز فکر استبداد و در واقع حماقت دیکتاتورها.
«بر بال بحران» را ایرج امینی، پسر علی امینی، نوشته، اما همانطور که خودش در مقدمه کتاب نوشته سعی کرده تا حد ممکن منصفانه به زندگی سیاسی پدرش نگاه کند و به نظرم تا حد قابلقبولی هم موفق شده. در هر صورت این کتاب کاملا یک کتاب تحقیقی است نه روایت داستانی یک پسر از پدرش. نویسنده تا جایی که توانسته اسناد مختلف (کتابها، روزنامهها، سرگذشتها و ...) را خوانده و با آدمهای مربوط مصاحبه کرده.
حضور امینی در دولت بعد از کودتا و ریاستش بر هیات مذاکرهکننده بر سر قرارداد جدید نفت یکی از سیاهترین نقاط کارنامه او و مایه بدنامیاش در دهههای گذشته بوده و البته ایرج امینی در بخشی از کتاب که به این ماجرا میپردازد سعی کرده با روایت زمینه تاریخی ماجرا و آنچه در ذهن امینی میگذشته کمی چهره پدرش را پاک کند.
در هر صورت کتابی است بسیار خواندنی و درمجموع مستند. بالاتر هم گفتم اگر به تاریخ دوره پهلوی علاقه دارید از خواندن این کتاب لذت خواهید برد.
بر بال بحران؛ زندگی سیاسی علی امینی / ایرج امینی / نشر ماهی / ۶۰۲ صفحه، ۴۵ هزار تومن
https://t.me/bahmanshafafiles/6
ضمنا نسخه الکترونیکیاش هم در فیدیبو منتشر شده:
http://fidibo.com/book/2678
اگر هر جای ایران زندگی میکنید و کتابفروشی رفتن برایتان سخت است، میتوانم این کتاب (یا هر کتاب دیگری را که در بازار موجود باشد) برایتان بفرستم. پول کتاب را به علاوه ۵ هزار تومن هزینه پست به این شماره کارت بریزید و بعد شماره پیگیری و آدرستان را (همراه کدپستی و تلفن تماس) به اکانت تلگرامی یا ایمیل زیر بفرستید. کتاب را ظرف ۴۸ ساعت (بدون احتساب تعطیلات) برایتان پست خواهم کرد:
5022291073100792
به نام بهمن دارالشفایی (بانک پاسارگاد)
اکانت تلگرام: @bahmanbooks
ایمیل: bahman.shafaa@gmail.com
اگر به تاریخ دوره پهلوی بهخصوص پهلوی دوم علاقه دارید، پیشنهاد میکنم حتما این کتاب را بخوانید. علی امینی از مهمترین سیاستمداران دهه سی و اوایل دهه چهل و عملا آخرین نخستوزیری بود که از جهت سابقه سیاسی و خانوادگی برتر از شاه جوان بود و نگاهش به او هم متناسب با همین جایگاه. امینی از یک طرف نوه مظفرالدینشاه (پسر خانم فخرالدوله) و از یک طرف نوه امینالدوله، سیاستمدار و صدراعظم بهنسبت اصلاحطلب دوره قاجار، بودو طبعا فامیل نزدیک خیلی از سیاستمداران مشهور اون دوران مثل مصدق، قوام، مشیرالدوله و البته داماد وثوقالدوله. امینی در پاریس دکترای اقتصاد گرفت و برگشت و در دولتهای منصور، مصدق و زاهدی (بعد از کودتا) وزیر شد. بعد مدتی به حاشیه رفت تا در سال ۱۳۴۰، شاه تحت فشار امریکاییها او را نخستوزیر کرد. در واقع شرط امریکاییها برای کمک به اصلاحات اقتصادی در ایران نخستوزیری امینی بود و شاه هم تن داد.
امینی در یکی دو سالی که نخستوزیر بود فضا را کمی از آن فضای بسته بعد از کودتا درآورد و اولین تجمعهای جبهه ملی در دوره او برگزار شد. اما در نهایت شاه او را برکنار کرد و دوره نهایی سلطنت پهلوی شروع شد؛ دوره همهکارهای شاه و صدارت نخستوزیرهایی که ویژگیشان بلهقربانگویی بود و اجرای اوامر ملوکانه. امینی را میتوان بهنوعی آخرین نخستوزیر از نسل سیاستمدارانی دانست که به طبقه سیاسی حاکم در دوره قاجار وابسته بودند. بخش پایانی کتاب هم ماجراهای هفتههای آخر سلطنت پهلوی را روایت کرده که شاه دوباره دستبهدامان امینی شد که کمکش کند. امینی عملا حضور مستقیم در صحنه برای کمک را نپذیرفت ولی در این هفتهها یکی از مشاوران اصلی شاه بود. چند وقت پیش یک موسسه تاریخی وابسته به وزارت اطلاعات دو فایل صوتی از گفتگوهای تلفنی شاه و امینی در آن روزها را پخش کرد که بینظیر بود؛ برای شناختن طرز فکر استبداد و در واقع حماقت دیکتاتورها.
«بر بال بحران» را ایرج امینی، پسر علی امینی، نوشته، اما همانطور که خودش در مقدمه کتاب نوشته سعی کرده تا حد ممکن منصفانه به زندگی سیاسی پدرش نگاه کند و به نظرم تا حد قابلقبولی هم موفق شده. در هر صورت این کتاب کاملا یک کتاب تحقیقی است نه روایت داستانی یک پسر از پدرش. نویسنده تا جایی که توانسته اسناد مختلف (کتابها، روزنامهها، سرگذشتها و ...) را خوانده و با آدمهای مربوط مصاحبه کرده.
حضور امینی در دولت بعد از کودتا و ریاستش بر هیات مذاکرهکننده بر سر قرارداد جدید نفت یکی از سیاهترین نقاط کارنامه او و مایه بدنامیاش در دهههای گذشته بوده و البته ایرج امینی در بخشی از کتاب که به این ماجرا میپردازد سعی کرده با روایت زمینه تاریخی ماجرا و آنچه در ذهن امینی میگذشته کمی چهره پدرش را پاک کند.
در هر صورت کتابی است بسیار خواندنی و درمجموع مستند. بالاتر هم گفتم اگر به تاریخ دوره پهلوی علاقه دارید از خواندن این کتاب لذت خواهید برد.
بر بال بحران؛ زندگی سیاسی علی امینی / ایرج امینی / نشر ماهی / ۶۰۲ صفحه، ۴۵ هزار تومن
https://t.me/bahmanshafafiles/6
ضمنا نسخه الکترونیکیاش هم در فیدیبو منتشر شده:
http://fidibo.com/book/2678
اگر هر جای ایران زندگی میکنید و کتابفروشی رفتن برایتان سخت است، میتوانم این کتاب (یا هر کتاب دیگری را که در بازار موجود باشد) برایتان بفرستم. پول کتاب را به علاوه ۵ هزار تومن هزینه پست به این شماره کارت بریزید و بعد شماره پیگیری و آدرستان را (همراه کدپستی و تلفن تماس) به اکانت تلگرامی یا ایمیل زیر بفرستید. کتاب را ظرف ۴۸ ساعت (بدون احتساب تعطیلات) برایتان پست خواهم کرد:
5022291073100792
به نام بهمن دارالشفایی (بانک پاسارگاد)
اکانت تلگرام: @bahmanbooks
ایمیل: bahman.shafaa@gmail.com
Telegram
فایلها
در معرفی کتاب «بر بال بحران» (پست بالا) به دو فایل صوتیای اشاره کردم از گفتگوی تلفنی شاه و امینی که یکی از موسسههای تاریخی وابسته به وزارت اطلاعات منتشر کرده. این دو فایل را بارها گوش کردهام و واقعا فهمم از مسئله استبداد و دیکتاتوری پهلوی را عمیقتر کردهاند.
فایل اول (به تاریخ ۵ دی ۱۳۵۷):
https://t.me/bahmanshafafiles/7
فایل دوم (به تاریخ ۱۴ آبان ۱۳۵۷):
https://t.me/bahmanshafafiles/8
چون امینی کمی جویدهجویده حرف میزند، متن پیادهشده صحبتها را هم اینجا گذاشتهام:
https://bit.ly/2uqY89N
منبع هر دو هم این سایت است:
http://ir-psri.com/?Page=ViewMultimedia&ArticleID=1
http://ir-psri.com/?Page=ViewMultimedia&ArticleID=1
فایل اول (به تاریخ ۵ دی ۱۳۵۷):
https://t.me/bahmanshafafiles/7
فایل دوم (به تاریخ ۱۴ آبان ۱۳۵۷):
https://t.me/bahmanshafafiles/8
چون امینی کمی جویدهجویده حرف میزند، متن پیادهشده صحبتها را هم اینجا گذاشتهام:
https://bit.ly/2uqY89N
منبع هر دو هم این سایت است:
http://ir-psri.com/?Page=ViewMultimedia&ArticleID=1
http://ir-psri.com/?Page=ViewMultimedia&ArticleID=1
Telegram
فایلها
گفتگوی تلفنی محمدرضا شاه و علی امینی - ۵ دی ۱۳۵۷
Forwarded from Khabgard | خوابگرد
علیرضا اکبری:
امروز سالگرد درگذشت #حمید_سمندریان است. شاید کمتر کسی بداند که او در دوران ممنوعالکاری در دههٔ شصت چه میکرد. در آن دوره #سمندریان رستورانی در پارکینگ محل زندگیاش در خیابان کاخ باز کرده بود. خودش پشت دخل مینشست، احمد آقالو پیشخدمت بود و #هما_روستا ظرفها را میشست!
@KhabGard
https://twitter.com/alireza_akbari_/status/1017834549898874880?s=21
امروز سالگرد درگذشت #حمید_سمندریان است. شاید کمتر کسی بداند که او در دوران ممنوعالکاری در دههٔ شصت چه میکرد. در آن دوره #سمندریان رستورانی در پارکینگ محل زندگیاش در خیابان کاخ باز کرده بود. خودش پشت دخل مینشست، احمد آقالو پیشخدمت بود و #هما_روستا ظرفها را میشست!
@KhabGard
https://twitter.com/alireza_akbari_/status/1017834549898874880?s=21
Forwarded from آقا معلم
یک زمانی این جور عکسها را که میدیدم میگفتم ای بابا، حالا چه بساطی برای بنده خدا پهن میکنند و سر هیچی چه بلایی سرش میآورند. اما این یکی را که دیدم، با خودم گفتم چه غلطی میخوان بکنند؟
چارتا به قول رفیق سیسیلیام غارنشین میخوان بیان وا اسلاما و وا مصیبتا سر بدهند دیگه، یا نمونه دستاندرکار همون غارنشینان میخوان فغانی را بازخواست کنند دیگه. بعدش چی؟
از ۴۰سال پیش شروع کردی به فشار آوردن و محدود کردن مردم، فقط با گذر زمان از دونه دونه اش داری عقبنشینی میکنی...
ما بچه بودیم، ویدئو را میپیچیدند تو پارچه می گذاشتند کف صندوق ماشین با ترس و لرز که کمیته و ایست بازرسی نگیره میبردند خونه که بتوانند چارتا فیلم ویاچاس ببینند.
من خودم به چشم دیدم سر پل تجریش ساعد و بازوی مردهایی که آستین کوتاه پوشیده بودند را رنگ میزدند!
اصلا داستان ۳۰سال پیش هیچی، الان را با همین هفهشت سال گذشته مقایسه کن. بسکتبالیست هامون یادتون گل کرده بودند، بدبختها مجبور شدند رو خالکوبیهاشون چسب بزنند! الان میتونی به فوتبالیستها بگی تو جام جهانی چسب بزنند؟ یا به این دلیل از همراهی تیم ملی محرومشون کنی؟ دور نیست با اسراییل هم بازی کنند و هیچ کاری نتوانی بکنی!
یاد عباس کیارستمی گرامی، که بعد از گرفتن جایزه کن برای اینکه با غارنشینان مواجه نشه، مجبور شد از در عقبی فرودگاه بره خونه، و دم فغانی گرم که گفت انتشار این تصویر کوچکترین اهمیتی برایم ندارد!
@Aghmoallem
چارتا به قول رفیق سیسیلیام غارنشین میخوان بیان وا اسلاما و وا مصیبتا سر بدهند دیگه، یا نمونه دستاندرکار همون غارنشینان میخوان فغانی را بازخواست کنند دیگه. بعدش چی؟
از ۴۰سال پیش شروع کردی به فشار آوردن و محدود کردن مردم، فقط با گذر زمان از دونه دونه اش داری عقبنشینی میکنی...
ما بچه بودیم، ویدئو را میپیچیدند تو پارچه می گذاشتند کف صندوق ماشین با ترس و لرز که کمیته و ایست بازرسی نگیره میبردند خونه که بتوانند چارتا فیلم ویاچاس ببینند.
من خودم به چشم دیدم سر پل تجریش ساعد و بازوی مردهایی که آستین کوتاه پوشیده بودند را رنگ میزدند!
اصلا داستان ۳۰سال پیش هیچی، الان را با همین هفهشت سال گذشته مقایسه کن. بسکتبالیست هامون یادتون گل کرده بودند، بدبختها مجبور شدند رو خالکوبیهاشون چسب بزنند! الان میتونی به فوتبالیستها بگی تو جام جهانی چسب بزنند؟ یا به این دلیل از همراهی تیم ملی محرومشون کنی؟ دور نیست با اسراییل هم بازی کنند و هیچ کاری نتوانی بکنی!
یاد عباس کیارستمی گرامی، که بعد از گرفتن جایزه کن برای اینکه با غارنشینان مواجه نشه، مجبور شد از در عقبی فرودگاه بره خونه، و دم فغانی گرم که گفت انتشار این تصویر کوچکترین اهمیتی برایم ندارد!
@Aghmoallem
امیرحسین سعادت:
«رویا صغیری به ۲۳ ماه و علی کامرانی به ۳ ماه حبس تعزیری محکوم شدهاند. هردو دانشجوی دانشگاه شهید مدنی تبریز.
انگار شوراهای صنفی دانشجویان از معدود جاهایی هستند که خبرشان را کار کرده اند!! انگار خیلی از ما گمشان کردیم!!»
مگویا:
«از سال ۸۶ که در تبریز فعالیت سیاسی دارم و به طور کلی ازکم و کیف احکام قضایی صادره خبر دارم حکم رویا صغیری ۲۳ ماه حبس، سنگنین ترین حکم قضایی است که برای یک فعال سیاسی زن در تبریز صادر شده است.»
https://twitter.com/Megoya4/status/1017828044608638976
«رویا صغیری به ۲۳ ماه و علی کامرانی به ۳ ماه حبس تعزیری محکوم شدهاند. هردو دانشجوی دانشگاه شهید مدنی تبریز.
انگار شوراهای صنفی دانشجویان از معدود جاهایی هستند که خبرشان را کار کرده اند!! انگار خیلی از ما گمشان کردیم!!»
مگویا:
«از سال ۸۶ که در تبریز فعالیت سیاسی دارم و به طور کلی ازکم و کیف احکام قضایی صادره خبر دارم حکم رویا صغیری ۲۳ ماه حبس، سنگنین ترین حکم قضایی است که برای یک فعال سیاسی زن در تبریز صادر شده است.»
https://twitter.com/Megoya4/status/1017828044608638976
Twitter
Megoya
از سال 86 که در تبریز فعالیت سیاسی دارم و به طور کلی ازکم و کیف احکام قضایی صادره خبر دارم حکم رویا صغیری 23 ماه حبس، سنگنین ترین حکم قضایی است که برای یک فعال سیاسی زن در تبریز صادر شده است. #رویا_صغیری
ایرنا: متهم پرونده ثامن الحجج متواری شد
«محسن افتخاری سرپرست دادگاه های کیفری یک استان تهران، از متواری شدن یکی از متهمان پرونده موسسه مالی و اعتباری ثامن الحجج خبر داد.
افتخاری روز جمعه در گفت وگو با خبرنگار قضایی ایرنا درباره آخرین وضعیت پرونده موسسه مالی و اعتباری ثامن الحجج اظهار داشت: جلسات دادگاه در حال برگزاری و تا کنون نیز چندین جلسه برگزار شده است.
سرپرست دادگاه های کیفری یک استان تهران در پاسخ به این سئوال که دادگاه رسیدگی به این پرونده چند جلسه دیگر برگزار می شود، افزود: این موضوع قابل پیش بینی نیست و بستگی به نظر قاضی پرونده و هیات قضایی دارد.
افتخاری در پاسخ به سوال دیگری در خصوص تعداد متهمان پرونده موسسه مالی و اعتباری ثامن الحجج گفت: این پرونده سه متهم دارد که یکی از آنها فعلاً متواری شده است.
به گزارش ایرنا، آن طور که پیشتر «غلامحسین اسماعیلی» رئیس کل دادگستری استان تهران گفته، حجم مالی پرونده شرکت تعاونی اعتبار ثامنالحجج، چیزی حدود 12 هزار میلیارد تومان است که بخش زیادی از سپردههای مردم با تعیین بانک عامل، پرداخت شده و بخشی نیز باقی مانده است.
این پرونده 360 شاکی دارد و تا کنون نیز هفت جلسه رسیدگی به آن در شعبه اول دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی باقری برگزار شده است.»
http://www.irna.ir/fa/News/82969549
«محسن افتخاری سرپرست دادگاه های کیفری یک استان تهران، از متواری شدن یکی از متهمان پرونده موسسه مالی و اعتباری ثامن الحجج خبر داد.
افتخاری روز جمعه در گفت وگو با خبرنگار قضایی ایرنا درباره آخرین وضعیت پرونده موسسه مالی و اعتباری ثامن الحجج اظهار داشت: جلسات دادگاه در حال برگزاری و تا کنون نیز چندین جلسه برگزار شده است.
سرپرست دادگاه های کیفری یک استان تهران در پاسخ به این سئوال که دادگاه رسیدگی به این پرونده چند جلسه دیگر برگزار می شود، افزود: این موضوع قابل پیش بینی نیست و بستگی به نظر قاضی پرونده و هیات قضایی دارد.
افتخاری در پاسخ به سوال دیگری در خصوص تعداد متهمان پرونده موسسه مالی و اعتباری ثامن الحجج گفت: این پرونده سه متهم دارد که یکی از آنها فعلاً متواری شده است.
به گزارش ایرنا، آن طور که پیشتر «غلامحسین اسماعیلی» رئیس کل دادگستری استان تهران گفته، حجم مالی پرونده شرکت تعاونی اعتبار ثامنالحجج، چیزی حدود 12 هزار میلیارد تومان است که بخش زیادی از سپردههای مردم با تعیین بانک عامل، پرداخت شده و بخشی نیز باقی مانده است.
این پرونده 360 شاکی دارد و تا کنون نیز هفت جلسه رسیدگی به آن در شعبه اول دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی باقری برگزار شده است.»
http://www.irna.ir/fa/News/82969549
ایرنا
متهم پرونده ثامن الحجج متواری شد
تهران- ایرنا- «محسن افتخاری» سرپرست دادگاه های كیفری یك استان تهران، از متواری شدن یكی از متهمان پرونده موسسه مالی و اعتباری ثامن الحجج خبر داد.
صادق حسینی:
«علی مطهری: چند تن از اعضای شورای نگهبان به من گفتند که ما با تصمیم آقای جنتی درباره موضوع خانم مینو خالقی که بعد از تأیید صلاحیت در حوزه اصفهان رأی آورده بود و آنگاه رد صلاحیت و به رأی مردم بیاحترامی شد مخالف بودیم ولی به خاطر حفظ احترام ایشان مخالفت نکردیم.»
https://twitter.com/sadeq_hosseini/status/1018069017897111552
«علی مطهری: چند تن از اعضای شورای نگهبان به من گفتند که ما با تصمیم آقای جنتی درباره موضوع خانم مینو خالقی که بعد از تأیید صلاحیت در حوزه اصفهان رأی آورده بود و آنگاه رد صلاحیت و به رأی مردم بیاحترامی شد مخالف بودیم ولی به خاطر حفظ احترام ایشان مخالفت نکردیم.»
https://twitter.com/sadeq_hosseini/status/1018069017897111552
بهمن دارالشفایی
این نامه را عدهای از نابینایان به مدیرمسئول ایران سپید٬ روزنامه مخصوص نابینایان، نوشتهاند و به کیفیت پایین روزنامه اعتراض کردهاند. نامه بسیار معقولی است و من هم یکی از نویسندگانش را سالهاست میشناسم و میدانم چقدر آدم خیرخواهی است. نامه را پیش از عید…
آقای سهیل معینی، مدیرمسئول روزنامه ایران سپید، نامهای در جواب نامه بالا که انتقادی از عملکرد او در روزنامه بود برای من فرستادهاند که عینا منتشر میکنم:
به نام خدا
¬
جوابیه مدیریت ایران سپید به نامه منتشره در فضای مجازی در نقد عملکرد این مدیریت
با عرض سلام و تقدیم احترام به خوانندگان این متن، در پاسخ به نامه منتشره در خصوص انتقاد از برخی جنبه¬های محتوای روزنامه «ایران سپید» و درخواست اعمال تغییرات در این نشریه نکات زیر را به آگاهی نگارندگان و سایر عزیزان خواننده می¬رسانم.
1. متن این نامه و درخواست¬های آن متعلق عید 97 است و مفاد آن در نشست رویاروی با نگارندگان مورد بحث قرار گرفت که حداقل مبین استقبال همیشگی اینجانب از طرح نقطه نظرات انتقادی و سازنده است. برخی نکات مطرحه در این نامه قطعاً صحیح و وارد است که واردبودن آن در همان جلسات با نگارنده نامه اعلام شد. برخی از نکات صرف-نظر از صحیح¬بودن سلیقه یک گروه است که با بسیاری از خوانندگان دیگر اگر نه مغایر حداقل همسو نیست اما به عنوان سلیقه¬ای از خوانندگان قابل بررسی است و برخی دیگر از نکات از جنبه کارشناسی و با توجه به الزامات روزنامه قابل نقد است.
2. با توجه به تصمیم مدیریت روزنامه در اعمال موج جدید تغییرات در روزنامه که در سال¬های گذشته نیز سنت همیشگی «ایران سپید» بوده است، به دوستان نگارنده قول داده شد بخشی از نظرات آنان که از نظر کارشناسی صحیح بوده و مورد تأیید سایر خوانندگان، حداقل در وجه قالب آن، همسو است در تغییرات روزنامه لحاظ شود. متأسفانه دوستان منتشرکننده نامه قبل از استعلام از اینجانب و تحریریه در خصوص سرنوشت تغییرات وعده داده شده اقدام به انتشار آن کردند که ضمن گله¬مندی از این امر، به آگاهی می¬رساند تغییرات جدید روزنامه که علاوه بر لحاظ نظرات نگارندگان نامه انتقادی بر اساس نظرات سایر خوانندگان و نظر کارشناسی تحریریه طراحی شده است، در طول سه¬ماه نخست سال جاری تکوین و اکنون در آستانه رونمایی است. این تغییرات به تدریج و تا پایان شهریورماه کامل و در معرض نظر خوانندگان قرار می¬گیرد.
3. منحصر به فرد بودن روزنامه «ایران سپید» با خوانندگان کاملاً متفاوت، با سلایق و انتظارات کاملاً گوناگون و با پیشینه¬های تحصیلی کاملاً متفاوت که از افراد کم¬سواد تا دارای PHD را در بر می¬گیرد، با حجم اطلاع¬رسانی محدود در 20 صفحه بریل کار آسانی نیست که به حکم کارنامه عملکرد همواره در صدد نزدیک¬کردن محتوای روزنامه به سطح عمومی نیاز اطلاعاتی مخاطبان بوده¬ایم و باز هم به حکم سابقه هیچ¬گاه ذهنیتی بسته در قبال تحول و نوآفرینی نداشته¬ایم. به عنوان یک انسان ولو با سابقه دو دهه¬ای مطبوعاتی از ضعف مصون نیستم اما به حکم دفاع از تلاش تحریریه و نه خودم، تأکید می¬کنم رسیدن به کسب حداکثر رضایت خوانندگان با توجه به انواع محدودیت¬های موجود و نیز طیف مختلف سلایق خوانندگان، هدف همیشگی تحریریه «ایران سپید» بوده و هست. با استقبال از هر گونه انتقاد سازنده نظر به آن که شکل طرح یک درخواست به همان اندازه محتوای آن باید سازنده باشد، تأکید می¬کنم منتشرکنندگان نامه به طور مستقیم آن را با اینجانب و تحریریه در میان می¬گذاشتند و در خصوص برنامه¬های مدیریت جهت تحول محتوایی استعلام و سپس قضاوت می¬کردند.
سهیل معینی
مدیر مسئول روزنامه ایران سپید
@bahmanshafa
به نام خدا
¬
جوابیه مدیریت ایران سپید به نامه منتشره در فضای مجازی در نقد عملکرد این مدیریت
با عرض سلام و تقدیم احترام به خوانندگان این متن، در پاسخ به نامه منتشره در خصوص انتقاد از برخی جنبه¬های محتوای روزنامه «ایران سپید» و درخواست اعمال تغییرات در این نشریه نکات زیر را به آگاهی نگارندگان و سایر عزیزان خواننده می¬رسانم.
1. متن این نامه و درخواست¬های آن متعلق عید 97 است و مفاد آن در نشست رویاروی با نگارندگان مورد بحث قرار گرفت که حداقل مبین استقبال همیشگی اینجانب از طرح نقطه نظرات انتقادی و سازنده است. برخی نکات مطرحه در این نامه قطعاً صحیح و وارد است که واردبودن آن در همان جلسات با نگارنده نامه اعلام شد. برخی از نکات صرف-نظر از صحیح¬بودن سلیقه یک گروه است که با بسیاری از خوانندگان دیگر اگر نه مغایر حداقل همسو نیست اما به عنوان سلیقه¬ای از خوانندگان قابل بررسی است و برخی دیگر از نکات از جنبه کارشناسی و با توجه به الزامات روزنامه قابل نقد است.
2. با توجه به تصمیم مدیریت روزنامه در اعمال موج جدید تغییرات در روزنامه که در سال¬های گذشته نیز سنت همیشگی «ایران سپید» بوده است، به دوستان نگارنده قول داده شد بخشی از نظرات آنان که از نظر کارشناسی صحیح بوده و مورد تأیید سایر خوانندگان، حداقل در وجه قالب آن، همسو است در تغییرات روزنامه لحاظ شود. متأسفانه دوستان منتشرکننده نامه قبل از استعلام از اینجانب و تحریریه در خصوص سرنوشت تغییرات وعده داده شده اقدام به انتشار آن کردند که ضمن گله¬مندی از این امر، به آگاهی می¬رساند تغییرات جدید روزنامه که علاوه بر لحاظ نظرات نگارندگان نامه انتقادی بر اساس نظرات سایر خوانندگان و نظر کارشناسی تحریریه طراحی شده است، در طول سه¬ماه نخست سال جاری تکوین و اکنون در آستانه رونمایی است. این تغییرات به تدریج و تا پایان شهریورماه کامل و در معرض نظر خوانندگان قرار می¬گیرد.
3. منحصر به فرد بودن روزنامه «ایران سپید» با خوانندگان کاملاً متفاوت، با سلایق و انتظارات کاملاً گوناگون و با پیشینه¬های تحصیلی کاملاً متفاوت که از افراد کم¬سواد تا دارای PHD را در بر می¬گیرد، با حجم اطلاع¬رسانی محدود در 20 صفحه بریل کار آسانی نیست که به حکم کارنامه عملکرد همواره در صدد نزدیک¬کردن محتوای روزنامه به سطح عمومی نیاز اطلاعاتی مخاطبان بوده¬ایم و باز هم به حکم سابقه هیچ¬گاه ذهنیتی بسته در قبال تحول و نوآفرینی نداشته¬ایم. به عنوان یک انسان ولو با سابقه دو دهه¬ای مطبوعاتی از ضعف مصون نیستم اما به حکم دفاع از تلاش تحریریه و نه خودم، تأکید می¬کنم رسیدن به کسب حداکثر رضایت خوانندگان با توجه به انواع محدودیت¬های موجود و نیز طیف مختلف سلایق خوانندگان، هدف همیشگی تحریریه «ایران سپید» بوده و هست. با استقبال از هر گونه انتقاد سازنده نظر به آن که شکل طرح یک درخواست به همان اندازه محتوای آن باید سازنده باشد، تأکید می¬کنم منتشرکنندگان نامه به طور مستقیم آن را با اینجانب و تحریریه در میان می¬گذاشتند و در خصوص برنامه¬های مدیریت جهت تحول محتوایی استعلام و سپس قضاوت می¬کردند.
سهیل معینی
مدیر مسئول روزنامه ایران سپید
@bahmanshafa
بهمن دارالشفایی
۱۸ تیر ۷۸ برای خیلی از ماها که آن موقع دانشجو بودیم یا تازه از دانشگاه بیرون آمده بودیم (مسامحتا یعنی متولدین دهه ۵۰) نقطه عطفی در فهم از سیاست و قدرت و مبارزه است. بعضیها میگویند (در واقع غر میزنند یا شکایت میکنند) چرا دانشجوهای الان چیزی از ۱۸ تیر نمیدانند،…
فایل ویژهنامه مجله چشمانداز ایران برای ۱۸ تیر ۷۸ که در مطلب بالا گذاشته بودم ایرادی داشت (صفحاتش جابجا بودند) که یکی از دوستان زحمت کشید و درستش کرد. فایل سالم را اینجا گذاشتهام:
https://t.me/bahmanshafafiles/9
https://t.me/bahmanshafafiles/9
Telegram
فایلها
ویژهنامه مجله چشمانداز ایران درباره ۱۸ تیر ۷۸ و حمله به کوی دانشگاه
@bahmanshafa
@bahmanshafa
Forwarded from میدان
💡#چهبخوانیم؟
🔺عاطفه احمدی: تا بهحال شده در بحثی معمولی، دور میز شام، در حال تماشای یک فیلم بهنظرتان رسیده باشد که تصویری نادرست از زنان ارائه میشود، یا حرفی ضدزن گفته شده و به آن اشاره کنید؟ معمولا بقیه بهتان میگویند باز این دکمهی فمینیسمش را روشن کرد، «ضدحال»بازی درآورد و آرامش ما را به هم زد. اما درواقع این دکمهای نیست که بعد از روشن شدنش هرگز خاموش شود.
🔺سارا احمد پژوهشگر حوزهی فمینیسم، در کتاب «زندگی کردن مثل یک فمینیست» چالشِ موقعیتهای ساده و روزمره را نشانمان میدهد، ما را وارد زندگی شخصیاش میکند و به پیادمدهای احتمالی زندگی کردن بر اساس باورهامایمان اشاره میکند.
👇🏼چراغ برق این هفته میدان را بخوانید:
http://medn.me/w4fqba
🔺عاطفه احمدی: تا بهحال شده در بحثی معمولی، دور میز شام، در حال تماشای یک فیلم بهنظرتان رسیده باشد که تصویری نادرست از زنان ارائه میشود، یا حرفی ضدزن گفته شده و به آن اشاره کنید؟ معمولا بقیه بهتان میگویند باز این دکمهی فمینیسمش را روشن کرد، «ضدحال»بازی درآورد و آرامش ما را به هم زد. اما درواقع این دکمهای نیست که بعد از روشن شدنش هرگز خاموش شود.
🔺سارا احمد پژوهشگر حوزهی فمینیسم، در کتاب «زندگی کردن مثل یک فمینیست» چالشِ موقعیتهای ساده و روزمره را نشانمان میدهد، ما را وارد زندگی شخصیاش میکند و به پیادمدهای احتمالی زندگی کردن بر اساس باورهامایمان اشاره میکند.
👇🏼چراغ برق این هفته میدان را بخوانید:
http://medn.me/w4fqba
میدان
زندگی کردن مثل یک فمنیست
تا بهحال شده در بحثی معمولی، دور میز شام، در حال تماشای یک فیلم بهنظرتان رسیده باشد که تصویری نادرست از زنان ارائه میشود، یا حرفی ضدزن گفته شده و به آن اشاره کنید؟ معمولا بقیه بهتان میگویند باز این دکمهی فمینیسمش را روشن کرد، «ضدحال»بازی درآورد و آرامش…
رسول جعفریان، پژوهشگر تاریخ و رئیس کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، که از اوایل اردیبهشت و با فیلتر شدن تلگرام فعالیت کانالش را متوقف کرده بود، دوباره امروز یادداشت جدیدی گذاشته است. چه خوب.
https://t.me/jafarian1964
https://t.me/jafarian1964
اسماعیل آذری:
«فیلم "دو راه حل برای یک مساله" عباس کیارستمی برای بچههای روستا پخش شد.
حکایت دانش آموزی که کتاب دوستش پیش او پاره می شود، ۲ راهحل برای مشکل نمایش داد.
* بچه ها خاطره شون را در این موضوع تعریف کردند و نتایج هر رفتار را تحلیل کردند
دو دوست بعد از یک سال و یک خواهر و برادر با هم صلح کردند.»
https://twitter.com/smaeel_azari96/status/1018207439177609216
«فیلم "دو راه حل برای یک مساله" عباس کیارستمی برای بچههای روستا پخش شد.
حکایت دانش آموزی که کتاب دوستش پیش او پاره می شود، ۲ راهحل برای مشکل نمایش داد.
* بچه ها خاطره شون را در این موضوع تعریف کردند و نتایج هر رفتار را تحلیل کردند
دو دوست بعد از یک سال و یک خواهر و برادر با هم صلح کردند.»
https://twitter.com/smaeel_azari96/status/1018207439177609216
Twitter
اسماعیل آذری
فیلم"دو راه حل برای یک مساله"عباس کیارستمی برای بچه های روستا پخش شد حکایت دانش آموزی که کتاب دوستش،پیش او پاره می شود،۲راه حل برای مشکل نمایش داد *بچه ها خاطره شون را در این موضوع تعریف کردند و نتایج هر رفتار را تحلیل کردند دو دوست بعد از یک سال و یک خواهر…
شکوفه موسوی:
«حمیده عباسعلی پرافتخارترین کاراتهکا زنان ایران، مدال طلای مسابقات قهرمانی آسیا رو بدست آورد.
برطبل شادانه نکوبیم آیا؟
من میگم بکوبیم.»
https://pbs.twimg.com/media/DiFM5jfXUAIY2YA.jpg
«حمیده عباسعلی پرافتخارترین کاراتهکا زنان ایران، مدال طلای مسابقات قهرمانی آسیا رو بدست آورد.
برطبل شادانه نکوبیم آیا؟
من میگم بکوبیم.»
https://pbs.twimg.com/media/DiFM5jfXUAIY2YA.jpg
هادی حیدری:
«دکل های پخش پارازیت در کدام مناطق تهران نصب شدهاند؟
روزنامه شهروند در شماره امروز خود به مکانیابی این دکلها پرداخت.»
https://pbs.twimg.com/media/DiFdv7fX4AEMGTb.jpg
«دکل های پخش پارازیت در کدام مناطق تهران نصب شدهاند؟
روزنامه شهروند در شماره امروز خود به مکانیابی این دکلها پرداخت.»
https://pbs.twimg.com/media/DiFdv7fX4AEMGTb.jpg
اردشیر:
«سحابی نوشته که نواب صفوی و یارانش در منزل طالقانی مخفی شده بودند. استخاره میکنند که بمانند یا نه؛ بد میآید. استخاره میکنند که بروند منزل ذوالقدر یا نه؛ خوب میآید. دم در منزل ذوالقدر میرسند دستگیر میشوند. خود ذوالقدر آنها را لو داده بود و ماموران انتظارشان را میکشیدند.»
https://goodreads.com/user_status/show/180709663
«سحابی نوشته که نواب صفوی و یارانش در منزل طالقانی مخفی شده بودند. استخاره میکنند که بمانند یا نه؛ بد میآید. استخاره میکنند که بروند منزل ذوالقدر یا نه؛ خوب میآید. دم در منزل ذوالقدر میرسند دستگیر میشوند. خود ذوالقدر آنها را لو داده بود و ماموران انتظارشان را میکشیدند.»
https://goodreads.com/user_status/show/180709663
Goodreads
Ardeshir Tayebi’s Reading Progress for نیم قرن خاطره و تجربه - Jul 14, 2018 12:06PM
Ardeshir Tayebi added a status: on page 107 of نیم قرن خاطره و تجربه - Jul 14, 2018 12:06PM
یادداشت روبرت صافاریان درباره سینمای دهه شصت
بخشی از متن:
«فرض کنیم ایرانی سینمادوستی را اواخر نظام رژیم پیشین به سیاره دیگری برده باشند و او حالا بعد از یک دهه به زمین و به ایران برگشته باشد (واریاسیونی از «اگر موجودی از سیاره دیگری به زمین بیاید و ببیند … ؟»)، او چه میبیند و احساسش در قبال چیزی که میبیند چه خواهد بود؟
خب، اول میبیند کارگردانهایی که در سالهای پنجاه در ایران فیلم میساختند هنوز دارند فیلم میسازند. یعنی آدمهایی که همان اسمها را دارند، اما طبیعتاً دیگر آن جوانهای سیوخردهای ساله نیستند. تغییر مهمتر اما در نوع فیلمهایی است که آنها میسازند.
داریوش مهرجویی فیلمی ساخته به نام اجارهنشینها (۱۳۶۵). فیلمی کمدی که قهرمان اصلیاش مادر بزرگ خانواده است و روشنفکرانش ــ مثلاً آن وکیل و خانمش و آن خواننده اپرا ــ کاملاً درماندهاند. فیلمی درباره مشکل مسکن که اما پایانش خوش است و قرار میشود اجارهنشینان خانهدار شودند. آیا این همان داریوش مهرجویی است که فیلم تلخ دایره مینا (۱۳۵۳) را ساخته است درباره بیچیزانی که خون خود را میفروشند؟ البته عزتالله انتظامی و نادره از آن دوران باقی آمدهاند. اما نادره بخصوص، در هیئت تازهای، در نقش مادر بزرگی که بهتر از همه جوانان و میانسالان اوضاع را میبیند و اخلاقیترین در میان همهی آدمهای سرگردان فیلم است.
عباس کیارستمی هم فیلمی ساخته به نام خانه دوست کجاست؟ (۱۳۶۵) فیلمی درباره کودکی که برای رساندن دفترچه مشق به همکلاسیاش به هر دری میزند، چرا که اگر دفترچه به دست او نرسد، او را از مدرسه اخراج میکنند. فیلم از نظر طرح عمومی قصه (تلاش کودکی برای رسیدن به یک هدف و بیاعتنایی بزرگسالان پیرامونش)، شباهت آشکاری به فیلم مسافر دارد، فیلمی که کیارستمی در سال ۱۳۵۳ ساخته، اما از نظر درونمایه، درست ضد آن فیلم است. در آن جا با کودکی روبهرو بودیم که برای رسیدن به هدفش به هر کاری دست میزند، از خانه پول میدزدد و با دوربین خالی از بچهها در ازای دریافت پول عکس میگیرد تا هزینه سفرش به تهران برای تماشای مسابقه فوتبال تیم محبوبش را در آورد و این جا تنها هدفش کمک به دوستش است. آن جا آخرش خواب میماند و به هدفش نمیرسد و این جا سرانجام دفترچهی دوستش را، در حالی که خودش مشقهایش را نوشته، جلوی او میگذارد. طرح قصهی واحدی آن جا تلخ و این جا شیرین است. دیگر این که کیارستمی به کل روستایی شده، به طبیعت رو آورده، در حالی که پیش از انقلاب هرچه فیلم ساخته بود در شهر بود.
ناصر تقوایی و علی حاتمی و بهرام بیضایی هم فیلم میسازند. علی حاتمی در سال ۱۳۶۲ کمالالملک را ساخته و در سال ۱۳۶۸ مادر را. علاوه بر سریال تاریخی و پربیننده تلویزیونی به نام هزاردستان. او بیشتر به خودش شبیه است. البته نه به علی حاتمیای که طوقی (۱۳۴۹) را ساخت. ناصر تقوایی فیلم ناخدا خورشید را در سال ۱۳۶۵ ساخته که اقتباسی از داستان داشتن و نداشتن همینگوی با ایجاز و قصهگویی دقیق و سخت مورد توجه قرار گرفته است. و سرانجام بهرام بیضایی با علاقهاش به پروداکشن بزرگ (طبیعتاً در مقیاس سینمای ایران) و گرایش بیشتری به شاخصههای سینمای بدنه، فیلم شاید وقتی دیگر (۱۳۶۶) را ساخته با قصهای معماگونه و ملودرام و ماجرای یافتن خواهر دوقلو.
آیا این فیلمسازان برای این که بتوانند به کار فیلمسازی ادامه بدهند سر تسلیم درباره سیاستهای حکومت پایین آوردهاند؟ چیزی که پنهان و آشکار به آن متهم میشوند؟ آیا مهرجویی با شمی تیز در این زمینه که چه نوع فیلمهایی میتوانند مقبول باشند، دارد در شرایط جدید «موجسواری» میکند؟ آیا نگاه خوشبینانه و اخلاقی جدید کیارستمی برای خوشامد سیاستگذاران سینمایی است؟ به این پرسشها خواهیم پرداخت، اما برویم سراغ آن تازه به زمین برگشته از سیارهای دیگر. او علاوه بر این قدیمیها، فیلمسازانی را میبیند که پیش از انقلاب اسمشان را هم نشنیده بود: محسن مخملباف، ابراهیم حاتمیکیا، رسول ملاقلیپور، … در یک کلام فیلمسازان بعد از انقلاب، با رویکرد حکومتیتر و مذهبیتر. اما در میان این گروه هم اتفاقات ساده و پیشبینیپذیر نیستند.»
متن کامل:
http://robertsafarian.com/?p=2491
.
بخشی از متن:
«فرض کنیم ایرانی سینمادوستی را اواخر نظام رژیم پیشین به سیاره دیگری برده باشند و او حالا بعد از یک دهه به زمین و به ایران برگشته باشد (واریاسیونی از «اگر موجودی از سیاره دیگری به زمین بیاید و ببیند … ؟»)، او چه میبیند و احساسش در قبال چیزی که میبیند چه خواهد بود؟
خب، اول میبیند کارگردانهایی که در سالهای پنجاه در ایران فیلم میساختند هنوز دارند فیلم میسازند. یعنی آدمهایی که همان اسمها را دارند، اما طبیعتاً دیگر آن جوانهای سیوخردهای ساله نیستند. تغییر مهمتر اما در نوع فیلمهایی است که آنها میسازند.
داریوش مهرجویی فیلمی ساخته به نام اجارهنشینها (۱۳۶۵). فیلمی کمدی که قهرمان اصلیاش مادر بزرگ خانواده است و روشنفکرانش ــ مثلاً آن وکیل و خانمش و آن خواننده اپرا ــ کاملاً درماندهاند. فیلمی درباره مشکل مسکن که اما پایانش خوش است و قرار میشود اجارهنشینان خانهدار شودند. آیا این همان داریوش مهرجویی است که فیلم تلخ دایره مینا (۱۳۵۳) را ساخته است درباره بیچیزانی که خون خود را میفروشند؟ البته عزتالله انتظامی و نادره از آن دوران باقی آمدهاند. اما نادره بخصوص، در هیئت تازهای، در نقش مادر بزرگی که بهتر از همه جوانان و میانسالان اوضاع را میبیند و اخلاقیترین در میان همهی آدمهای سرگردان فیلم است.
عباس کیارستمی هم فیلمی ساخته به نام خانه دوست کجاست؟ (۱۳۶۵) فیلمی درباره کودکی که برای رساندن دفترچه مشق به همکلاسیاش به هر دری میزند، چرا که اگر دفترچه به دست او نرسد، او را از مدرسه اخراج میکنند. فیلم از نظر طرح عمومی قصه (تلاش کودکی برای رسیدن به یک هدف و بیاعتنایی بزرگسالان پیرامونش)، شباهت آشکاری به فیلم مسافر دارد، فیلمی که کیارستمی در سال ۱۳۵۳ ساخته، اما از نظر درونمایه، درست ضد آن فیلم است. در آن جا با کودکی روبهرو بودیم که برای رسیدن به هدفش به هر کاری دست میزند، از خانه پول میدزدد و با دوربین خالی از بچهها در ازای دریافت پول عکس میگیرد تا هزینه سفرش به تهران برای تماشای مسابقه فوتبال تیم محبوبش را در آورد و این جا تنها هدفش کمک به دوستش است. آن جا آخرش خواب میماند و به هدفش نمیرسد و این جا سرانجام دفترچهی دوستش را، در حالی که خودش مشقهایش را نوشته، جلوی او میگذارد. طرح قصهی واحدی آن جا تلخ و این جا شیرین است. دیگر این که کیارستمی به کل روستایی شده، به طبیعت رو آورده، در حالی که پیش از انقلاب هرچه فیلم ساخته بود در شهر بود.
ناصر تقوایی و علی حاتمی و بهرام بیضایی هم فیلم میسازند. علی حاتمی در سال ۱۳۶۲ کمالالملک را ساخته و در سال ۱۳۶۸ مادر را. علاوه بر سریال تاریخی و پربیننده تلویزیونی به نام هزاردستان. او بیشتر به خودش شبیه است. البته نه به علی حاتمیای که طوقی (۱۳۴۹) را ساخت. ناصر تقوایی فیلم ناخدا خورشید را در سال ۱۳۶۵ ساخته که اقتباسی از داستان داشتن و نداشتن همینگوی با ایجاز و قصهگویی دقیق و سخت مورد توجه قرار گرفته است. و سرانجام بهرام بیضایی با علاقهاش به پروداکشن بزرگ (طبیعتاً در مقیاس سینمای ایران) و گرایش بیشتری به شاخصههای سینمای بدنه، فیلم شاید وقتی دیگر (۱۳۶۶) را ساخته با قصهای معماگونه و ملودرام و ماجرای یافتن خواهر دوقلو.
آیا این فیلمسازان برای این که بتوانند به کار فیلمسازی ادامه بدهند سر تسلیم درباره سیاستهای حکومت پایین آوردهاند؟ چیزی که پنهان و آشکار به آن متهم میشوند؟ آیا مهرجویی با شمی تیز در این زمینه که چه نوع فیلمهایی میتوانند مقبول باشند، دارد در شرایط جدید «موجسواری» میکند؟ آیا نگاه خوشبینانه و اخلاقی جدید کیارستمی برای خوشامد سیاستگذاران سینمایی است؟ به این پرسشها خواهیم پرداخت، اما برویم سراغ آن تازه به زمین برگشته از سیارهای دیگر. او علاوه بر این قدیمیها، فیلمسازانی را میبیند که پیش از انقلاب اسمشان را هم نشنیده بود: محسن مخملباف، ابراهیم حاتمیکیا، رسول ملاقلیپور، … در یک کلام فیلمسازان بعد از انقلاب، با رویکرد حکومتیتر و مذهبیتر. اما در میان این گروه هم اتفاقات ساده و پیشبینیپذیر نیستند.»
متن کامل:
http://robertsafarian.com/?p=2491
.
عطاءالله حافظی:
«منوچهر متکی به نمایندگی از تعاونی اعتبار ثامنالحجج دانش آموختگان سبزوار در شرکت نفتی لیسار ماه شریک مالی بوده که برادر رهبری هم در آن عضو هیات مدیره ست و امروز ابوالفضل میرعلی متهم ردیف اول پرونده از کشور گریخت.»
https://pbs.twimg.com/media/DiHN2A1XcAIhJzI.jpg
https://pbs.twimg.com/media/DiHN1Y0X4AEXCBT.jpg
https://pbs.twimg.com/media/DiHN1MzXcAA6S1F.jpg
https://twitter.com/AtaHafezi/status/1018321335892791296
«منوچهر متکی به نمایندگی از تعاونی اعتبار ثامنالحجج دانش آموختگان سبزوار در شرکت نفتی لیسار ماه شریک مالی بوده که برادر رهبری هم در آن عضو هیات مدیره ست و امروز ابوالفضل میرعلی متهم ردیف اول پرونده از کشور گریخت.»
https://pbs.twimg.com/media/DiHN2A1XcAIhJzI.jpg
https://pbs.twimg.com/media/DiHN1Y0X4AEXCBT.jpg
https://pbs.twimg.com/media/DiHN1MzXcAA6S1F.jpg
https://twitter.com/AtaHafezi/status/1018321335892791296
نوشته مفصل و (برای من) روشنگر چیتچیان، وزیر نیرو در دولت اول روحانی، درباره بحرانهای صنعت برق و راهحلهاش. طبعا علتالعلل رو غیرواقعی بودن قیمت انرژی میدونه و میگه هرچی تو دولت سعی کرده این رو عوض کنه با مانعی به نام «نوبخت» برخورد کرده.
بخشهایی از متن:
«نیروگاههای حرارتی در ایران معمولا از سه سوخت گاز طبیعی، مازوت و گازوئیل برای تولید برق استفاده میکنند. اگر قیمت گاز طبیعی را برابر هزینه فرصت صادرات آن فرض کنیم، هزینه سوخت هر کیلووات ساعت برق حدود ۲۰۰ تومان خواهد شد و اگر قیمت هر لیتر سوخت مایع بهویژه گازوئیل را ۳۷ سنت دلار (یعنی هر بشکه ۶۰ دلار) محاسبه کنیم این هزینه ۳۷۰ تومان میشود. پس جمعا هزینه کامل تامین هر کیلووات ساعت برق (بدون احتساب هزینههای زیستمحیطی) رقمی بین ۳۱۰ تا ۴۸۰ تومان بوده است... لکن مطابق مقررات مصوب، در سال ۱۳۹۵ نیروگاهها – چه دولتی و چه خصوصی – به ازای هر مترمکعب گاز یا یک لیتر سوخت مایع فقط یک تومان پرداخت میکردند. نیروگاههای حرارتی کشور در سال ۱۳۹۵ مجموعا ۵۸ میلیارد مترمکعب گاز طبیعی و ۱۰ میلیارد لیتر گازوئیل مصرف کردهاند. ارزش این مقدار سوخت بیش از ۱۵ میلیارد دلار در سال است. متاسفانه رقمی به این بزرگی در حساب و کتابهای کشور گم است. این سرمایه بزرگ توسط کسی میل نمیشود، اما تا دلتان بخواهد حیف میشود.
...
در کشورهای چین، ژاپن، آمریکا و اتحادیه اروپا، در سال ۲۰۱۵ قیمت برق صنعتی بین ۶/ ۵ تا ۱۶ سنت دلار و در مصارف خانگی بین ۱۲ و ۲۴ سنت بوده است. اگر قیمت هر دلار را ۴۸۰۰ تومان۱ بگیریم کمترین قیمت ۳۱۲ و بیشترین قیمت ۱۱۵۲ تومان بوده است. اگر از قیمتهای برق در اروپا و آمریکا و چین و ژاپن بگذریم، بد نیست نگاهی هم به دور و بر خود بیندازیم. قیمت برق در ارمنستان ۱۰ سنت(۴۸۰ تومان)، در افغانستان ۴ افغانی (یعنی حدود ۲۸۸ تومان)، در ترکیه ۷ سنت یورو (حدود ۴۰۰ تومان) و در امارات ۰/ ۲۷ درهم (۳۷۸ تومان) به ازای هر کیلو وات ساعت است.
ملاحظه میکنید که این رقمها با قیمت ۶۶ تومان ایران فاصله چندین برابر دارند.
...
بهطور متوسط هر فرد اروپایی در خانه، ۸۲ درصد هر ایرانی انرژی مصرف میکند. این رقم در ترکیه، چین، هند و کشورهای غیر OECD آسیا به ترتیب ۵۶ درصد، ۴۹ درصد، ۲۲ درصد و ۲۵ درصد ایران است.
...
در سال ۱۳۵۷ جمعیت کشور حدود ۳۶ میلیون و ظرفیت نیروگاهها حدود ۷۰۰۰ مگاوات بود. اکنون جمعیت ۲/ ۲ برابر یعنی ۸۰ میلیون شده ولی به دلیل تغییر شدید الگوهای مصرف و ضرورت پاسخگویی به نیاز مردم، ظرفیت نیروگاهها به ۷۸هزار مگاوات یعنی بیش از ۱۱ برابر رسانده شده است و کشور باز هم نیازمند نصب نیروگاههای جدید هست.
...
چند ماه پس از شروع فعالیت دولت یازدهم، یعنی در مهر و آبان ۱۳۹۲، دولت مشغول تدوین لایحه بودجه سال ۹۳ شد. در این دوره اینجانب و همکارانم در وزارت نیرو، تلاش بسیاری کردیم که افزایش قیمتهای آب و برق را مطابق آنچه قانون هدفمند کردن یارانهها حکم کرده در بودجه دولت و شرکتهای آب و برق بیاوریم ولی با مخالفت سرسختانه معاونت برنامهریزی ریاست جمهوری آن زمان (سازمان برنامه و بودجه فعلی) مواجه شدیم. من بارها، چه در جلسات دولت و چه در مذاکره با معاون اول، وزیر اقتصاد و رئیس سازمان برنامه، سعی کردم با تشریح شرایط بسیار بد مالی و اقتصادی شرکتهای آب و برق و با یادآوری تکالیفی که قانونگذار بر عهده دولت گذاشته، سازمان برنامه و دولت را متقاعد کنم در تدوین بودجه ۱۳۹۳ اصلاح قیمت آب و برق را پیشبینی کنیم و یا حداقل از برداشت مبالغ از حسابهای آب و برق برای پرداخت یارانه نقدی صرفنظر کنند، اما با درهای بسته مواجه شدم.»
https://bit.ly/2ue3JzN
بخشهایی از متن:
«نیروگاههای حرارتی در ایران معمولا از سه سوخت گاز طبیعی، مازوت و گازوئیل برای تولید برق استفاده میکنند. اگر قیمت گاز طبیعی را برابر هزینه فرصت صادرات آن فرض کنیم، هزینه سوخت هر کیلووات ساعت برق حدود ۲۰۰ تومان خواهد شد و اگر قیمت هر لیتر سوخت مایع بهویژه گازوئیل را ۳۷ سنت دلار (یعنی هر بشکه ۶۰ دلار) محاسبه کنیم این هزینه ۳۷۰ تومان میشود. پس جمعا هزینه کامل تامین هر کیلووات ساعت برق (بدون احتساب هزینههای زیستمحیطی) رقمی بین ۳۱۰ تا ۴۸۰ تومان بوده است... لکن مطابق مقررات مصوب، در سال ۱۳۹۵ نیروگاهها – چه دولتی و چه خصوصی – به ازای هر مترمکعب گاز یا یک لیتر سوخت مایع فقط یک تومان پرداخت میکردند. نیروگاههای حرارتی کشور در سال ۱۳۹۵ مجموعا ۵۸ میلیارد مترمکعب گاز طبیعی و ۱۰ میلیارد لیتر گازوئیل مصرف کردهاند. ارزش این مقدار سوخت بیش از ۱۵ میلیارد دلار در سال است. متاسفانه رقمی به این بزرگی در حساب و کتابهای کشور گم است. این سرمایه بزرگ توسط کسی میل نمیشود، اما تا دلتان بخواهد حیف میشود.
...
در کشورهای چین، ژاپن، آمریکا و اتحادیه اروپا، در سال ۲۰۱۵ قیمت برق صنعتی بین ۶/ ۵ تا ۱۶ سنت دلار و در مصارف خانگی بین ۱۲ و ۲۴ سنت بوده است. اگر قیمت هر دلار را ۴۸۰۰ تومان۱ بگیریم کمترین قیمت ۳۱۲ و بیشترین قیمت ۱۱۵۲ تومان بوده است. اگر از قیمتهای برق در اروپا و آمریکا و چین و ژاپن بگذریم، بد نیست نگاهی هم به دور و بر خود بیندازیم. قیمت برق در ارمنستان ۱۰ سنت(۴۸۰ تومان)، در افغانستان ۴ افغانی (یعنی حدود ۲۸۸ تومان)، در ترکیه ۷ سنت یورو (حدود ۴۰۰ تومان) و در امارات ۰/ ۲۷ درهم (۳۷۸ تومان) به ازای هر کیلو وات ساعت است.
ملاحظه میکنید که این رقمها با قیمت ۶۶ تومان ایران فاصله چندین برابر دارند.
...
بهطور متوسط هر فرد اروپایی در خانه، ۸۲ درصد هر ایرانی انرژی مصرف میکند. این رقم در ترکیه، چین، هند و کشورهای غیر OECD آسیا به ترتیب ۵۶ درصد، ۴۹ درصد، ۲۲ درصد و ۲۵ درصد ایران است.
...
در سال ۱۳۵۷ جمعیت کشور حدود ۳۶ میلیون و ظرفیت نیروگاهها حدود ۷۰۰۰ مگاوات بود. اکنون جمعیت ۲/ ۲ برابر یعنی ۸۰ میلیون شده ولی به دلیل تغییر شدید الگوهای مصرف و ضرورت پاسخگویی به نیاز مردم، ظرفیت نیروگاهها به ۷۸هزار مگاوات یعنی بیش از ۱۱ برابر رسانده شده است و کشور باز هم نیازمند نصب نیروگاههای جدید هست.
...
چند ماه پس از شروع فعالیت دولت یازدهم، یعنی در مهر و آبان ۱۳۹۲، دولت مشغول تدوین لایحه بودجه سال ۹۳ شد. در این دوره اینجانب و همکارانم در وزارت نیرو، تلاش بسیاری کردیم که افزایش قیمتهای آب و برق را مطابق آنچه قانون هدفمند کردن یارانهها حکم کرده در بودجه دولت و شرکتهای آب و برق بیاوریم ولی با مخالفت سرسختانه معاونت برنامهریزی ریاست جمهوری آن زمان (سازمان برنامه و بودجه فعلی) مواجه شدیم. من بارها، چه در جلسات دولت و چه در مذاکره با معاون اول، وزیر اقتصاد و رئیس سازمان برنامه، سعی کردم با تشریح شرایط بسیار بد مالی و اقتصادی شرکتهای آب و برق و با یادآوری تکالیفی که قانونگذار بر عهده دولت گذاشته، سازمان برنامه و دولت را متقاعد کنم در تدوین بودجه ۱۳۹۳ اصلاح قیمت آب و برق را پیشبینی کنیم و یا حداقل از برداشت مبالغ از حسابهای آب و برق برای پرداخت یارانه نقدی صرفنظر کنند، اما با درهای بسته مواجه شدم.»
https://bit.ly/2ue3JzN
روزنامه دنیای اقتصاد
کلید خاموشی بحران
مدت زمان طولانی است که موضوع عدمتعادل درآمدها و هزینههای صنعت آب و برق به پرچالشترین و بزرگترین تهدید فعالیتهای وزارت نیرو تبدیل شده است؛ چراکه هزینههای تامین آب و برق بسیار بیش از درآمدهای حاصل از فروش این دو کالای حیاتی است. در سال 1395 در صنعت برق…
بهمن دارالشفایی
بابک غفوریآذر (درباره لیست بالا): «موسسه رسانههای تصویری جزئیات حمایتهای مالیاش از فیلمهای مختلف تولید شده در ایران از سال ۸۸ تا ۹۵ را اعلام کرده است. این ارقام نکات به شدت عجیبی دارد. از جمله میزان پرداختیهای زیاد به برخی سینماگران و از سوی دیگر خریدهای…
(توضیح من: میزان کمک به فیلمهای مستند، که بخش اصلی فعالیت این مرکز است، در این فهرست نیامده است.)
بابک غفوریآذر:
«پس از موسسه رسانههای تصویری، حالا مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی هم آماری از میزان پولهای پرداختیاش به فیلمهای سینمایی مختلف در ده سال گذشته را منتشر کرده است که حاوی ارقام حیرت آوری است.
موسسه رسانههای تصویری جزئیات حمایتهای مالیاش از فیلمهای مختلف تولید شده در ایران از سال ۸۸ تا ۹۵ را اعلام کرده است. این ارقام نکات به شدت عجیبی دارد. از جمله میزان پرداختیهای زیاد به برخی سینماگران و از سوی دیگر خریدهای عجیب فیلمهای تولید شده چند دهه قبل.
مهمترینش پرداخت ۶ میلیارد و ۵۵۰ میلیون تومانی به فیلم تمام نشده «لاله» است که همچنان تکلیف مالکیت و اصلا ساختش نامشخص است و احتمالا هیچ گاه ساخته نخواهد شد.
رقم زیاد پرداختی دیگر به فیلم کاملا ناموفق «رنج و سرمستی» ساخته جهانگیر الماسی مربوط میشود که در سال ۱۳۹۱، به تهیهکنندهاش یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان داده شده است.
در فهرست اعلام شده، تعداد زیادی از فیلمهای با مضامین اسرائیل ستیزی و آمریکا ستیزی دیده میشود که تقریبا تمامشان نمایش ناموفقی داشتند. در مواردی به تهیه کنندگان این فیلمها بخاطر تولید در لبنان و سوریه به دلار پرداخت شده است. از جمله به فیلم «شهابی از جنس نور»
پرداختهایی هم به برخی فیلمهای جریان متفاوت و روشنفکری هم صورت گرفته. از جمله محسن امیریوسفی، عبدالرضا کاهانی، فردین صاحب زمانی، محسن عبدالوهاب، مجید برزگر و آیدا پناهنده برای تولید فیلمهایشان از دولت (مرکز گسترش) پول گرفتهاند.
مسعود دهنمکی برای تولید دو قسمت اول «اخراجیها» از مرکز گسترش پول گرفته است. از جمله پرداخت ۱۸۲ میلیون تومان در سال ۱۳۸۵ برای فقط ۳۵ درصد از سهم «اخراجیها ۱» بسیار قابل توجه است.
در گزارش اعلام شده تنها ۳ فیلم بعد از سال ۱۳۹۳ پول گرفتهاند که هر سه هم انیمیشن هستند. اگر گزارش درست باشد، نشان میدهد سیاست این مرکز در 4 سال اخیر کاملا تغییر کرده و دیگر به فیلمهای سینمایی کمک مالی نمیشود.
فهرست کامل پرداختها در این آدرس قابل مشاهده است:
https://cdn.isna.ir/d/2018/07/15/0/57710257.pdf
بابک غفوریآذر:
«پس از موسسه رسانههای تصویری، حالا مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی هم آماری از میزان پولهای پرداختیاش به فیلمهای سینمایی مختلف در ده سال گذشته را منتشر کرده است که حاوی ارقام حیرت آوری است.
موسسه رسانههای تصویری جزئیات حمایتهای مالیاش از فیلمهای مختلف تولید شده در ایران از سال ۸۸ تا ۹۵ را اعلام کرده است. این ارقام نکات به شدت عجیبی دارد. از جمله میزان پرداختیهای زیاد به برخی سینماگران و از سوی دیگر خریدهای عجیب فیلمهای تولید شده چند دهه قبل.
مهمترینش پرداخت ۶ میلیارد و ۵۵۰ میلیون تومانی به فیلم تمام نشده «لاله» است که همچنان تکلیف مالکیت و اصلا ساختش نامشخص است و احتمالا هیچ گاه ساخته نخواهد شد.
رقم زیاد پرداختی دیگر به فیلم کاملا ناموفق «رنج و سرمستی» ساخته جهانگیر الماسی مربوط میشود که در سال ۱۳۹۱، به تهیهکنندهاش یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان داده شده است.
در فهرست اعلام شده، تعداد زیادی از فیلمهای با مضامین اسرائیل ستیزی و آمریکا ستیزی دیده میشود که تقریبا تمامشان نمایش ناموفقی داشتند. در مواردی به تهیه کنندگان این فیلمها بخاطر تولید در لبنان و سوریه به دلار پرداخت شده است. از جمله به فیلم «شهابی از جنس نور»
پرداختهایی هم به برخی فیلمهای جریان متفاوت و روشنفکری هم صورت گرفته. از جمله محسن امیریوسفی، عبدالرضا کاهانی، فردین صاحب زمانی، محسن عبدالوهاب، مجید برزگر و آیدا پناهنده برای تولید فیلمهایشان از دولت (مرکز گسترش) پول گرفتهاند.
مسعود دهنمکی برای تولید دو قسمت اول «اخراجیها» از مرکز گسترش پول گرفته است. از جمله پرداخت ۱۸۲ میلیون تومان در سال ۱۳۸۵ برای فقط ۳۵ درصد از سهم «اخراجیها ۱» بسیار قابل توجه است.
در گزارش اعلام شده تنها ۳ فیلم بعد از سال ۱۳۹۳ پول گرفتهاند که هر سه هم انیمیشن هستند. اگر گزارش درست باشد، نشان میدهد سیاست این مرکز در 4 سال اخیر کاملا تغییر کرده و دیگر به فیلمهای سینمایی کمک مالی نمیشود.
فهرست کامل پرداختها در این آدرس قابل مشاهده است:
https://cdn.isna.ir/d/2018/07/15/0/57710257.pdf