این بار حصار کلمات را می شکنم
و دلم را به قاصدک های آواره می سپارم
برای از تو گفتن نیازی به کلام نیست
از تو که بگویم
اشکی بی بهانه از آسمان چشم هایم می بارد
واژه ها در رگ سخنم می جوشد
و جملات در نوک قلم
به رقص در می آیند و می نگارد،
می نویسد از غم و از دل تنگی ها
و این که هنوز دوستت دارم...
#عباس_معروفی🍃
این بار حصار کلمات را می شکنم
و دلم را به قاصدک های آواره می سپارم
برای از تو گفتن نیازی به کلام نیست
از تو که بگویم
اشکی بی بهانه از آسمان چشم هایم می بارد
واژه ها در رگ سخنم می جوشد
و جملات در نوک قلم
به رقص در می آیند و می نگارد،
می نویسد از غم و از دل تنگی ها
و این که هنوز دوستت دارم...
#عباس_معروفی🍃
دلم برای تو تنگ شده است
اما نمیدانم چکار کنم
مثل پرندهای لالم
که میخواهد
آواز بخواند و نمیتواند
نیمی آتشم،
نیمی باران
اما بارانم،
آتشم را خاموش نمیکند...
#رسول_یونان🍃
اما نمیدانم چکار کنم
مثل پرندهای لالم
که میخواهد
آواز بخواند و نمیتواند
نیمی آتشم،
نیمی باران
اما بارانم،
آتشم را خاموش نمیکند...
#رسول_یونان🍃
مدتي شد که در آزارم و مي داني تو
به کمند تو گرفتارم و مي داني تو
از غم عشق تو بيمارم و مي داني تو
داغ عشق تو به جان دارم و مي داني تو
#وحشی بافقی🍃
به کمند تو گرفتارم و مي داني تو
از غم عشق تو بيمارم و مي داني تو
داغ عشق تو به جان دارم و مي داني تو
#وحشی بافقی🍃
نالم از دست تو ای ناله که تأثیر نکردی
گرچه او کرد دل از سنگ! تو تقصیر نکردی
شرمسار تواَم ای دیده ازین گریه خونین
که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی
#شهریار🍃
گرچه او کرد دل از سنگ! تو تقصیر نکردی
شرمسار تواَم ای دیده ازین گریه خونین
که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی
#شهریار🍃
ای اشک، آهسته بریز که غم زیاد است.
ای شمع ، آهسته بسوز که شب دراز است.
امروز کسی محرم اسرار کسی نیست.
ما تجربه کردیم، کسی یار کسی نیست.
#مولانا🍃
ای شمع ، آهسته بسوز که شب دراز است.
امروز کسی محرم اسرار کسی نیست.
ما تجربه کردیم، کسی یار کسی نیست.
#مولانا🍃
بی سر و پا میشوم،مست نگاه میشوم
ساز بزن جمله تو را ،سوز و گداز میشوم
جان من و جهان تویی،دلبر بی نشان تویی
خوش بنواز جان من ،جمله نیاز میشوم
#مولانا🍃
ساز بزن جمله تو را ،سوز و گداز میشوم
جان من و جهان تویی،دلبر بی نشان تویی
خوش بنواز جان من ،جمله نیاز میشوم
#مولانا🍃