.
مدرسهی روزنامهنگاری و مطالعات رسانهی بهاران برگزار میکند:
نشست یکروزه_ حضوری
تکنیکهای مصاحبه و جهان پرسش
با #فریدون_صدیقی
چهار شنبه ۲۹ تیرماه
ساعت ۱۶ تا ۲۰
برای هماهنگی شرکت در این نشست با تلفن 02188892228 تماس بگیرید و یا در واتسپ
09370517100 پیام بگذارید.
#فریدون_صدیقی
#مدرسه_روزنامه_نگاری_و_مطالعات_رسانه
#موسسه_بهاران_خردواندیشه
#روزنامه_نگاری
https://www.instagram.com/p/CgKqHniqp8B/?igshid=MDJmNzVkMjY=
مدرسهی روزنامهنگاری و مطالعات رسانهی بهاران برگزار میکند:
نشست یکروزه_ حضوری
تکنیکهای مصاحبه و جهان پرسش
با #فریدون_صدیقی
چهار شنبه ۲۹ تیرماه
ساعت ۱۶ تا ۲۰
برای هماهنگی شرکت در این نشست با تلفن 02188892228 تماس بگیرید و یا در واتسپ
09370517100 پیام بگذارید.
#فریدون_صدیقی
#مدرسه_روزنامه_نگاری_و_مطالعات_رسانه
#موسسه_بهاران_خردواندیشه
#روزنامه_نگاری
https://www.instagram.com/p/CgKqHniqp8B/?igshid=MDJmNzVkMjY=
موسسهی بهاران خرد و اندیشه pinned «ثبتنام دورهی #جستارنویسی مدرس: دکتر علیرضا زمانی شروع دوره: دوم امرداد روزهای یکشنبه از ساعت: ١۶:٣٠ تا ١٩:٣٠ مدت دوره: یک ماهونیم (شش جلسه) 🔶دورهی حضوری _______________ جستار نویسی (essay) یکی از گونه های اصلی نوشتن است که به خاطر ساختار متنوع و منعطفش…»
.
.
.
🌱مسابقهی بهارانیها 🌱
.
دوستان خوب بهاران سلام🍃
امروز بیست و هشتم تیرماه ، نخستین دورهی جدید مسابقهی ناداستان بهاران آغاز میشود.
این یک مسابقه است 🤗:
🖋️"تلاش برای نوشتن جهانی که هر روز آنرا زندگی میکنیم"
❤️ موضوع نخستین رویداد ناداستان آزاد است..... هرچه میخواهد دل تنگت بنویس 😊
✉️موضوعی را انتخاب کنید و در حداکثر ٢٢٠٠ کاراکتر یا ۴٠٠ کلمه، برایمان از آنچه رخ داده بنویسید.
نام نویسنده درصورت درخواست و تمایل خود نویسنده، در صفحه و سایت بهاران حذف خواهد شد. 😊
📌لطفا نوشتههای خود را تا پایان روز شنبه یکم امرداد به دایرکت صفحهی بهاران، یا شماره واتسپ 09370517100 ارسال نمایید.
...
#ناداستان
#بهاران
#موسسهی_بهاران_خردواندیشه
#داستان
#داستان_کوتاه
https://www.instagram.com/p/CgMc5q1q4WX/?igshid=MDJmNzVkMjY=
.
.
🌱مسابقهی بهارانیها 🌱
.
دوستان خوب بهاران سلام🍃
امروز بیست و هشتم تیرماه ، نخستین دورهی جدید مسابقهی ناداستان بهاران آغاز میشود.
این یک مسابقه است 🤗:
🖋️"تلاش برای نوشتن جهانی که هر روز آنرا زندگی میکنیم"
❤️ موضوع نخستین رویداد ناداستان آزاد است..... هرچه میخواهد دل تنگت بنویس 😊
✉️موضوعی را انتخاب کنید و در حداکثر ٢٢٠٠ کاراکتر یا ۴٠٠ کلمه، برایمان از آنچه رخ داده بنویسید.
نام نویسنده درصورت درخواست و تمایل خود نویسنده، در صفحه و سایت بهاران حذف خواهد شد. 😊
📌لطفا نوشتههای خود را تا پایان روز شنبه یکم امرداد به دایرکت صفحهی بهاران، یا شماره واتسپ 09370517100 ارسال نمایید.
...
#ناداستان
#بهاران
#موسسهی_بهاران_خردواندیشه
#داستان
#داستان_کوتاه
https://www.instagram.com/p/CgMc5q1q4WX/?igshid=MDJmNzVkMjY=
Instagram
Instagram
موسسهی بهاران خرد و اندیشه
https://www.aparat.com/baharanschool
لینک آپارات بهاران
موسسهی بهاران خرد و اندیشه
https://twitter.com/BaharanSchool1
بهاران در توییتر
.
🔷 #در_حوالی_داستان، رویداد تازهای است که در بهاران شروع کردهایم.
تصميم داریم برای شروع این قصه از #داستان هایی که هنرجویان دورههای داستاننویسی بهاران نوشتهاند یا مینویسند، در همین صفحه و سایت بهاران با ذکر نام نویسنده منتشر کنیم.
برای شروع از هنرجویان دورههای مختلف #نویسندگی_خلاق استاد #دکتر_علیرضا_زمانی خواستهایم داستانهایشان را برایمان بفرستند.
در روزهای آینده میتوانید از همین صفحه داستانها را بخوانید.
☑️این قصه تا زمانی که داستانی بنویسید ادامه خواهد داشت.
پ. ن؛
عکاس تصویر مینیمال Peechaya-Burrough، عکاس تایلندی است.
.
#در_حوالی_داستان
#داستاننویسی
#داستان
#داستان_کوتاه
#نویسندگی
#نویسنده
#نویسندگی_خلاق
#دکتر_علیرضا_زمانی
#موسسه_بهاران_خردواندیشه #باشگاه_بهارانیها
https://www.instagram.com/p/CgO8jORKW_3/?igshid=MDJmNzVkMjY=
🔷 #در_حوالی_داستان، رویداد تازهای است که در بهاران شروع کردهایم.
تصميم داریم برای شروع این قصه از #داستان هایی که هنرجویان دورههای داستاننویسی بهاران نوشتهاند یا مینویسند، در همین صفحه و سایت بهاران با ذکر نام نویسنده منتشر کنیم.
برای شروع از هنرجویان دورههای مختلف #نویسندگی_خلاق استاد #دکتر_علیرضا_زمانی خواستهایم داستانهایشان را برایمان بفرستند.
در روزهای آینده میتوانید از همین صفحه داستانها را بخوانید.
☑️این قصه تا زمانی که داستانی بنویسید ادامه خواهد داشت.
پ. ن؛
عکاس تصویر مینیمال Peechaya-Burrough، عکاس تایلندی است.
.
#در_حوالی_داستان
#داستاننویسی
#داستان
#داستان_کوتاه
#نویسندگی
#نویسنده
#نویسندگی_خلاق
#دکتر_علیرضا_زمانی
#موسسه_بهاران_خردواندیشه #باشگاه_بهارانیها
https://www.instagram.com/p/CgO8jORKW_3/?igshid=MDJmNzVkMjY=
Instagram
Instagram
.
📚 ثبتنام کارگاه داستاننویسی
مدرس: احسان عبدیپور
❇️ دورهی آنلاين
تعداد جلسات: پنج جلسهی دو و نیم ساعته
روزهای دو شنبه از ساعت ١٨ تا ٢٠:٣٠
شروع دوره: نیمه اول مرداد
_______________
این دوره بصورت ورکشاپ است و مستلزم آشنایی مقدماتی هنرجو با داستاننویسیست، چون اساسش بر نوشتن و کار در کلاس است و جایی برای آموزش تئوریک اصول در آن تعبیه نشده است.
تمرکز کلی بر نگارش بر اساس رویدادهای پیرامونی در زندگی یومیه است.
لازم به توضیح است که جلسهی اول را تاثیر و تاثر زندگی واقعی بر داستاننویس و داستاننویس بر واقعیت بیرونی در بر میگیرد.
____________
🔶 این دوره بهصورت آنلاین و در سایت کافهتدریس برگزار میشود.
جهت ثبتنام با شمارهی ٨٨٨٩٢٢٢٨ تماس بگیرید.
یا به شمارهی واتسپ ٠٩٣٧٠۵١٧١٠٠ پیام بدهید.
___________
#احسان_عبدی_پور
#احسان_عبدیپور
#داستاننویسی
#داستان
#داستان_کوتاه
#موسسه_بهاران
#موسسه_بهاران_خردواندیشه
#باشگاه_بهارانیها
https://www.instagram.com/p/CgPzB70KMt0/?igshid=MDJmNzVkMjY=
📚 ثبتنام کارگاه داستاننویسی
مدرس: احسان عبدیپور
❇️ دورهی آنلاين
تعداد جلسات: پنج جلسهی دو و نیم ساعته
روزهای دو شنبه از ساعت ١٨ تا ٢٠:٣٠
شروع دوره: نیمه اول مرداد
_______________
این دوره بصورت ورکشاپ است و مستلزم آشنایی مقدماتی هنرجو با داستاننویسیست، چون اساسش بر نوشتن و کار در کلاس است و جایی برای آموزش تئوریک اصول در آن تعبیه نشده است.
تمرکز کلی بر نگارش بر اساس رویدادهای پیرامونی در زندگی یومیه است.
لازم به توضیح است که جلسهی اول را تاثیر و تاثر زندگی واقعی بر داستاننویس و داستاننویس بر واقعیت بیرونی در بر میگیرد.
____________
🔶 این دوره بهصورت آنلاین و در سایت کافهتدریس برگزار میشود.
جهت ثبتنام با شمارهی ٨٨٨٩٢٢٢٨ تماس بگیرید.
یا به شمارهی واتسپ ٠٩٣٧٠۵١٧١٠٠ پیام بدهید.
___________
#احسان_عبدی_پور
#احسان_عبدیپور
#داستاننویسی
#داستان
#داستان_کوتاه
#موسسه_بهاران
#موسسه_بهاران_خردواندیشه
#باشگاه_بهارانیها
https://www.instagram.com/p/CgPzB70KMt0/?igshid=MDJmNzVkMjY=
Instagram
Instagram
.
کارگاه ترجمه رمان با:
محمد رضا قلیچخانی
۱۰ جلسهی دو ساعته
یکشنبهها ۱۸ تا ۲۰
مباحث دوره:
· تفاوت بین ترجمه حرفهای و دانشگاهی (ترجمهای که در کلاسهای دانشگاه آموزش میدهند)
· ویژگیهای مترجم حرفهای
· ویژگیهای ترجمه حرفهای
· نقش عناصر فرازبانی در ترجمه
· نقش عناصر فرهنگی در ترجمه
· آشنایی با انواع حشو در زبان فارسی
· آشنایی با معضل گرتهبرداری معنایی و نحوی و آسیبهای آن به زبان فارسی
· آشنایی با نمونهترجمههای مترجمان نامی و حرفهای و شگردهای آنها در ترجمه
· نقش ویرایش در ترجمه
· معرفی کتابها و نشریههای مربوط به ترجمه به داوطلبان
· آشنایی با نقد ترجمه
· آموزش روشهای حرفهای برای معادلیابی واژگانی و نحوی
· اُنس با نثر معیار و فصیح فارسی
· آشنایی با دامچالههای مهمی که در مسیر پرفرازونشیب ترجمه گسترده است
· بیتوجهی به موارد بسیار مهمی که باعث ترجمههای اشتباه یا ضعیف میشود
. و ... دهها نکته ریزودرشتی که هر مترجمی لازم است با آنها آشنا باشد.
#محمد_رضا_قلیچ_خانی
#ترجمه_رمان
#ترجمه
#موسسه_بهاران_خردواندیشه
#باشگاه_بهارانیها
https://www.instagram.com/p/CgYryf6q1Mt/?igshid=MDJmNzVkMjY=
کارگاه ترجمه رمان با:
محمد رضا قلیچخانی
۱۰ جلسهی دو ساعته
یکشنبهها ۱۸ تا ۲۰
مباحث دوره:
· تفاوت بین ترجمه حرفهای و دانشگاهی (ترجمهای که در کلاسهای دانشگاه آموزش میدهند)
· ویژگیهای مترجم حرفهای
· ویژگیهای ترجمه حرفهای
· نقش عناصر فرازبانی در ترجمه
· نقش عناصر فرهنگی در ترجمه
· آشنایی با انواع حشو در زبان فارسی
· آشنایی با معضل گرتهبرداری معنایی و نحوی و آسیبهای آن به زبان فارسی
· آشنایی با نمونهترجمههای مترجمان نامی و حرفهای و شگردهای آنها در ترجمه
· نقش ویرایش در ترجمه
· معرفی کتابها و نشریههای مربوط به ترجمه به داوطلبان
· آشنایی با نقد ترجمه
· آموزش روشهای حرفهای برای معادلیابی واژگانی و نحوی
· اُنس با نثر معیار و فصیح فارسی
· آشنایی با دامچالههای مهمی که در مسیر پرفرازونشیب ترجمه گسترده است
· بیتوجهی به موارد بسیار مهمی که باعث ترجمههای اشتباه یا ضعیف میشود
. و ... دهها نکته ریزودرشتی که هر مترجمی لازم است با آنها آشنا باشد.
#محمد_رضا_قلیچ_خانی
#ترجمه_رمان
#ترجمه
#موسسه_بهاران_خردواندیشه
#باشگاه_بهارانیها
https://www.instagram.com/p/CgYryf6q1Mt/?igshid=MDJmNzVkMjY=
.
کارگاه ترجمه رمان با:
محمد رضا قلیچخانی
عضو هیات علمی و مدرس دانشگاه
با حدود ۳۰ سال سابقه تدریس دروس تخصصی رشته مترجمی و ادبیات انگلیسی
مترجم بیش از ۲۰ کتاب و سالها همکاری با نشریات ادبی
دوره مجازی
۱۰ جلسهی دو ساعته
یکشنبهها ۲۰ تا ۲۲
مباحث دوره:
· تفاوت بین ترجمه حرفهای و دانشگاهی (ترجمهای که در کلاسهای دانشگاه آموزش میدهند)
· ویژگیهای مترجم حرفهای
· ویژگیهای ترجمه حرفهای
· نقش عناصر فرازبانی در ترجمه
· نقش عناصر فرهنگی در ترجمه
· آشنایی با انواع حشو در زبان فارسی
· آشنایی با معضل گرتهبرداری معنایی و نحوی و آسیبهای آن به زبان فارسی
· آشنایی با نمونهترجمههای مترجمان نامی و حرفهای و شگردهای آنها در ترجمه
· نقش ویرایش در ترجمه
· معرفی کتابها و نشریههای مربوط به ترجمه به داوطلبان
· آشنایی با نقد ترجمه
· آموزش روشهای حرفهای برای معادلیابی واژگانی و نحوی
· اُنس با نثر معیار و فصیح فارسی
· آشنایی با دامچالههای مهمی که در مسیر پرفرازونشیب ترجمه گسترده است
· بیتوجهی به موارد بسیار مهمی که باعث ترجمههای اشتباه یا ضعیف میشود
. و ... دهها نکته ریزودرشتی که هر مترجمی لازم است با آنها آشنا باشد.
#محمد_رضا_قلیچ_خانی
#ترجمه_رمان
#ترجمه
#موسسه_بهاران_خردواندیشه
#باشگاه_بهارانیها
https://www.instagram.com/p/CgZHf1AqHKj/?igshid=MDJmNzVkMjY=
کارگاه ترجمه رمان با:
محمد رضا قلیچخانی
عضو هیات علمی و مدرس دانشگاه
با حدود ۳۰ سال سابقه تدریس دروس تخصصی رشته مترجمی و ادبیات انگلیسی
مترجم بیش از ۲۰ کتاب و سالها همکاری با نشریات ادبی
دوره مجازی
۱۰ جلسهی دو ساعته
یکشنبهها ۲۰ تا ۲۲
مباحث دوره:
· تفاوت بین ترجمه حرفهای و دانشگاهی (ترجمهای که در کلاسهای دانشگاه آموزش میدهند)
· ویژگیهای مترجم حرفهای
· ویژگیهای ترجمه حرفهای
· نقش عناصر فرازبانی در ترجمه
· نقش عناصر فرهنگی در ترجمه
· آشنایی با انواع حشو در زبان فارسی
· آشنایی با معضل گرتهبرداری معنایی و نحوی و آسیبهای آن به زبان فارسی
· آشنایی با نمونهترجمههای مترجمان نامی و حرفهای و شگردهای آنها در ترجمه
· نقش ویرایش در ترجمه
· معرفی کتابها و نشریههای مربوط به ترجمه به داوطلبان
· آشنایی با نقد ترجمه
· آموزش روشهای حرفهای برای معادلیابی واژگانی و نحوی
· اُنس با نثر معیار و فصیح فارسی
· آشنایی با دامچالههای مهمی که در مسیر پرفرازونشیب ترجمه گسترده است
· بیتوجهی به موارد بسیار مهمی که باعث ترجمههای اشتباه یا ضعیف میشود
. و ... دهها نکته ریزودرشتی که هر مترجمی لازم است با آنها آشنا باشد.
#محمد_رضا_قلیچ_خانی
#ترجمه_رمان
#ترجمه
#موسسه_بهاران_خردواندیشه
#باشگاه_بهارانیها
https://www.instagram.com/p/CgZHf1AqHKj/?igshid=MDJmNzVkMjY=
.
در حوالی داستان
📒وقتی لاکپشتها از شهر میگذرند
🖋️ نویسنده: فاطمه خلج
____________
احتمالا مَس..... احتمالا رو ولش کن واقعا مست بودم که یهو ماشین جلویی جیغی کشید و ایستاد.
پریید.
تا اومدم فحش و بکشم بهش دیدم اِ خانومِ.
تو دلم گفتم عزیییزم چرا واستادی یهو وسط جاده؟
اینور ببین اونور رو ببین .
گفتم خب جاده روستاییِ حتما گاوی چون گاو سرشو انداخته پایین و اومده وسط جاده.
جلوش گاو هم نبود.
سرمو از پنجره کردم بیرون
گمان کردم سیاستهای دولتِ جدید واسه عبور حیوانات چراغ سبزی تعبیه کرده باشه وسط شالیزارها.
نخیر. خبری از غازی اردکی، ... دیگر موجودات محلی نبود.
تنها زیر درخت ای که نمیدونم چی بود آقای محترم خروس که بَر و روی خوبش منو یاد فسنجونهای اوووف ننه جون انداخت، زل زده بود به جاده که چندی از زنان صیغه ای هم پشت او ، او را همراهی میکردن که سمبل واضحی بودن از زنانی که پشت هر مرد موفقی هستن.
وااا این همه شالیزار و مزرعه!!!
مترسک کو؟
فک کن، تنها موجودی که من مَردَم، من زنم نمیکرد همین مترسک ها بودن. چه کردیم ما با مترسکها؟
یه دقیقه گذشت که بوقی جهت اعتراض زدم.
اما دریغ از یک توجهی که از آینه ماشین نثارم بشه.
تنها لک لک هایی که نمیدونم کی تنبیهشون کرده بود و یه کله پا واستاده بودن وسط شالیزار، نگران طور برگشتن سمت جاده.
جای شما خالی نباشه ما توی تهران هر روز هر دقیقه عروسی داریم و بوق بوق کنان پشت سرِ نمیدونم کیه میریم. بلکه خوشبخت شه.
اما راستش اینجا خجالت کشیدم.
بانیان تهیه دم پختک من و تو از رکوع خود روی شالیزارها بلند شدند. چند نفری هم که دیگر ستون فقراتشان ۹۰ درجه شده بود و صاف نمیشدند، تنها گردنی چرخوندن بلکه خبری باشه که مثل اینکه نبود.
درسته که مستیِ بوی شالیزار و علف سبزی که داشتم و پرید رو دوست داشتم اما جون شما توی این روزهای اردیبهشت زیاد وسط این زمینها واستی، مستیِ زیادیش بدجور میگیرتت.
منم که تا اون حد جنبه ندارم.
این شد که صبوری و گذاشتم کنار و پیاده شدم رفتم کنار ماشین تا داد آرامی که شاکی ای پیدا نکنه بزنم و بگم خانم وات دِ فاز ؟ جِن دیدی دو ساعته واستادی نمیری؟
قدم سوم شد چهارم گفتم شاید مُرده باشه، ترسیدم.
شیشه و داد پایین اما دیگه دیر شده بود. آنچه که دیدم باعث شد تمام لبخند مصنوعی که بلد بودم بزنم رو جمع کردم توی صورتم و گفتم: عزیززززم نگرانتون شدم یهو زدین رو ترمز و یک دقیقه است واستادین.
ازونجایی که صدای مغز من همیشه زودتر از شعور و فهم من حرف میزنه داد زد و گفت دختره ی .. یکم صبور باش. چیزی نشده که حالا، همش یک دقیقه گذشت.
ادامه در کامنت
https://www.instagram.com/p/CgZ2n61K9-h/?igshid=MDJmNzVkMjY=
در حوالی داستان
📒وقتی لاکپشتها از شهر میگذرند
🖋️ نویسنده: فاطمه خلج
____________
احتمالا مَس..... احتمالا رو ولش کن واقعا مست بودم که یهو ماشین جلویی جیغی کشید و ایستاد.
پریید.
تا اومدم فحش و بکشم بهش دیدم اِ خانومِ.
تو دلم گفتم عزیییزم چرا واستادی یهو وسط جاده؟
اینور ببین اونور رو ببین .
گفتم خب جاده روستاییِ حتما گاوی چون گاو سرشو انداخته پایین و اومده وسط جاده.
جلوش گاو هم نبود.
سرمو از پنجره کردم بیرون
گمان کردم سیاستهای دولتِ جدید واسه عبور حیوانات چراغ سبزی تعبیه کرده باشه وسط شالیزارها.
نخیر. خبری از غازی اردکی، ... دیگر موجودات محلی نبود.
تنها زیر درخت ای که نمیدونم چی بود آقای محترم خروس که بَر و روی خوبش منو یاد فسنجونهای اوووف ننه جون انداخت، زل زده بود به جاده که چندی از زنان صیغه ای هم پشت او ، او را همراهی میکردن که سمبل واضحی بودن از زنانی که پشت هر مرد موفقی هستن.
وااا این همه شالیزار و مزرعه!!!
مترسک کو؟
فک کن، تنها موجودی که من مَردَم، من زنم نمیکرد همین مترسک ها بودن. چه کردیم ما با مترسکها؟
یه دقیقه گذشت که بوقی جهت اعتراض زدم.
اما دریغ از یک توجهی که از آینه ماشین نثارم بشه.
تنها لک لک هایی که نمیدونم کی تنبیهشون کرده بود و یه کله پا واستاده بودن وسط شالیزار، نگران طور برگشتن سمت جاده.
جای شما خالی نباشه ما توی تهران هر روز هر دقیقه عروسی داریم و بوق بوق کنان پشت سرِ نمیدونم کیه میریم. بلکه خوشبخت شه.
اما راستش اینجا خجالت کشیدم.
بانیان تهیه دم پختک من و تو از رکوع خود روی شالیزارها بلند شدند. چند نفری هم که دیگر ستون فقراتشان ۹۰ درجه شده بود و صاف نمیشدند، تنها گردنی چرخوندن بلکه خبری باشه که مثل اینکه نبود.
درسته که مستیِ بوی شالیزار و علف سبزی که داشتم و پرید رو دوست داشتم اما جون شما توی این روزهای اردیبهشت زیاد وسط این زمینها واستی، مستیِ زیادیش بدجور میگیرتت.
منم که تا اون حد جنبه ندارم.
این شد که صبوری و گذاشتم کنار و پیاده شدم رفتم کنار ماشین تا داد آرامی که شاکی ای پیدا نکنه بزنم و بگم خانم وات دِ فاز ؟ جِن دیدی دو ساعته واستادی نمیری؟
قدم سوم شد چهارم گفتم شاید مُرده باشه، ترسیدم.
شیشه و داد پایین اما دیگه دیر شده بود. آنچه که دیدم باعث شد تمام لبخند مصنوعی که بلد بودم بزنم رو جمع کردم توی صورتم و گفتم: عزیززززم نگرانتون شدم یهو زدین رو ترمز و یک دقیقه است واستادین.
ازونجایی که صدای مغز من همیشه زودتر از شعور و فهم من حرف میزنه داد زد و گفت دختره ی .. یکم صبور باش. چیزی نشده که حالا، همش یک دقیقه گذشت.
ادامه در کامنت
https://www.instagram.com/p/CgZ2n61K9-h/?igshid=MDJmNzVkMjY=