.
آدم نبودم ؛ نیستم افسوس و صد افسوس که
در فرصت دنیاییام ؛ هم سنگِ حوا ماندهام
ماهی به من زل میزند؛ هر شب که روزی میرود
شاید ملامت میکند کز روشنی جا ماندهام!
باران نور و گرمی یک روز را تو دیدهای
پس درک کن حالِ مرا؛ در سوز و سرما ماندهام
گویند جای بهتری بوده مکان آدمی
من که ندانم راستش! دانم که تنها ماندهام
از دست خود ناراضیام، حاشا چرا؟ انگار که
از صحبتِ با حوریان با فعلِ خود جا ماندهام
هی پشتِ هم اما، اگر! پس کیِ شبیه آدمم؟
فردا همینم باز هم! در کار خود وا ماندهام
نوری رسید از پنجره صبحِ سحر نزدیک شد
صد وایِ من! شب رفت و من در قعر رویا ماندهام
✍ #سودابه_احمدی_چابکی
#آرام
🆔️ @Bahar_Narenj_99
آدم نبودم ؛ نیستم افسوس و صد افسوس که
در فرصت دنیاییام ؛ هم سنگِ حوا ماندهام
ماهی به من زل میزند؛ هر شب که روزی میرود
شاید ملامت میکند کز روشنی جا ماندهام!
باران نور و گرمی یک روز را تو دیدهای
پس درک کن حالِ مرا؛ در سوز و سرما ماندهام
گویند جای بهتری بوده مکان آدمی
من که ندانم راستش! دانم که تنها ماندهام
از دست خود ناراضیام، حاشا چرا؟ انگار که
از صحبتِ با حوریان با فعلِ خود جا ماندهام
هی پشتِ هم اما، اگر! پس کیِ شبیه آدمم؟
فردا همینم باز هم! در کار خود وا ماندهام
نوری رسید از پنجره صبحِ سحر نزدیک شد
صد وایِ من! شب رفت و من در قعر رویا ماندهام
✍ #سودابه_احمدی_چابکی
#آرام
🆔️ @Bahar_Narenj_99
دو شعر سپید
آویزانم از هستی
شبیه ماهی در برکهای کوچک
که مدام میبوسد
حباب رهاییاش را
از زبان بوته می گویم
در پستترین ارتفاع تنهایی
زیر نارونی خسته
وقتی
دفینههای ریشه را جستجو میکنم
✍ #سودابه_احمدی_چابکی
#آرام
🆔️ @Bahar_Narenj_99
آویزانم از هستی
شبیه ماهی در برکهای کوچک
که مدام میبوسد
حباب رهاییاش را
از زبان بوته می گویم
در پستترین ارتفاع تنهایی
زیر نارونی خسته
وقتی
دفینههای ریشه را جستجو میکنم
✍ #سودابه_احمدی_چابکی
#آرام
🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
گیشههای احساس
بلیط دلهره میفروشند
در سرد راهِ انتظار....
به من بگویید!
با این روح مرحوم
که بر جسمی یخ زده تکیه داده است
تا کی میتوان
به سیاه بازی زندگی ادامه داد؟؟
✍ #سودابه_احمدی_چابکی
#آرام
🆔️ @Bahar_Narenj_99
گیشههای احساس
بلیط دلهره میفروشند
در سرد راهِ انتظار....
به من بگویید!
با این روح مرحوم
که بر جسمی یخ زده تکیه داده است
تا کی میتوان
به سیاه بازی زندگی ادامه داد؟؟
✍ #سودابه_احمدی_چابکی
#آرام
🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
مرگ میآید و انگار مقدّر این است
دلِ من تنگ شود درد مکرر این است
رنگِ خورشید که قرمز شد و از نور افتاد!
ماه هم تکه شده قصهی اختر این است
اشک جاری شود از چشم، چو رودی پر خون
عاقبت خاک تو را خورد، مقرّر این است
بالِ من بسته و من لنگ زنان میآیم
زخمیِ چنگِ عقاب است، کبوتر این است
تنگتر میشود امشب دلِ من با یادت
شعر جاری شود و سنگر آخر این است
✍ #سودابه_احمدی_چابکی
#آرام
#پنجشنبه است و یاد رفتگان دل را به درد میآورد.
روح همه رفتگان شاد و در آرامش
🆔️ @Bahar_Narenj_99
مرگ میآید و انگار مقدّر این است
دلِ من تنگ شود درد مکرر این است
رنگِ خورشید که قرمز شد و از نور افتاد!
ماه هم تکه شده قصهی اختر این است
اشک جاری شود از چشم، چو رودی پر خون
عاقبت خاک تو را خورد، مقرّر این است
بالِ من بسته و من لنگ زنان میآیم
زخمیِ چنگِ عقاب است، کبوتر این است
تنگتر میشود امشب دلِ من با یادت
شعر جاری شود و سنگر آخر این است
✍ #سودابه_احمدی_چابکی
#آرام
#پنجشنبه است و یاد رفتگان دل را به درد میآورد.
روح همه رفتگان شاد و در آرامش
🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
سایهها میشکنند
در انعکاس نگاهت
از چشم پنجره
وقتی که
با باران واژه
طوفان را
گره میزنی
بر گُردهی شعری مبهوت!
✍ #سودابه_احمدی_چابکی
#آرام
🆔️ @Bahar_Narenj_99
سایهها میشکنند
در انعکاس نگاهت
از چشم پنجره
وقتی که
با باران واژه
طوفان را
گره میزنی
بر گُردهی شعری مبهوت!
✍ #سودابه_احمدی_چابکی
#آرام
🆔️ @Bahar_Narenj_99
🍭 #آبنبات_دارچینی
چند روزی ست که آبنبات دارچینی را مزه مزه میکنم. دوست داشتنی و نوستالژیک است.
هر زمان که مزه مزهاش میکنم تلویزیون سیاه و سفید ؛ مهتابیهای بلند روی دیوار و لحافهای سنگین مادرم که هر آدم بیخوابی را به خواب اجباری میبرد ؛ یادم میآید.
روزهایی که موهای فرفریام را دور انگشتم میپیچیدم و مثل فنر رهایش می کردم.
همان روزها که یک هفته شیفت صبح به مدرسه میرفتم و هفتهی بعد؛ بعد از ظهرها.
همان روزها که مادرم برایم چای هل و دارچین درست میکرد و پدرم هر صبح نان تازه میخرید.
آب نبات دارچینی را دوست دارم. مثل کودکیهایم ؛ مرغ و خروسهای حیاط خانهیمان و غاز نر بدجنسی که منتظر بود به حیاط بروم و دنبالم کند.
آب نبات دارچینی را دوست دارم ؛ مثل سرمای پاهای کوچکم وقتی پیاده به مدرسه میرفتم و بخاری نفتیِ بیجانی که باید به آن میچسبیدم.
آب نبات دارچینی را دوست دارم مثل نباتهای زعفرانی که مادرم در دوران جنگ و کوپنی شدن قند و شکر برایمان درست می کرد.
✍ #سودابه_احمدی_چابکی
#آرام
▫️ #دل_نوشته
"آبنبات دارچینی" نام رمانی ست از مهرداد صدقی
🆔️ @Bahar_Narenj_99
چند روزی ست که آبنبات دارچینی را مزه مزه میکنم. دوست داشتنی و نوستالژیک است.
هر زمان که مزه مزهاش میکنم تلویزیون سیاه و سفید ؛ مهتابیهای بلند روی دیوار و لحافهای سنگین مادرم که هر آدم بیخوابی را به خواب اجباری میبرد ؛ یادم میآید.
روزهایی که موهای فرفریام را دور انگشتم میپیچیدم و مثل فنر رهایش می کردم.
همان روزها که یک هفته شیفت صبح به مدرسه میرفتم و هفتهی بعد؛ بعد از ظهرها.
همان روزها که مادرم برایم چای هل و دارچین درست میکرد و پدرم هر صبح نان تازه میخرید.
آب نبات دارچینی را دوست دارم. مثل کودکیهایم ؛ مرغ و خروسهای حیاط خانهیمان و غاز نر بدجنسی که منتظر بود به حیاط بروم و دنبالم کند.
آب نبات دارچینی را دوست دارم ؛ مثل سرمای پاهای کوچکم وقتی پیاده به مدرسه میرفتم و بخاری نفتیِ بیجانی که باید به آن میچسبیدم.
آب نبات دارچینی را دوست دارم مثل نباتهای زعفرانی که مادرم در دوران جنگ و کوپنی شدن قند و شکر برایمان درست می کرد.
✍ #سودابه_احمدی_چابکی
#آرام
▫️ #دل_نوشته
"آبنبات دارچینی" نام رمانی ست از مهرداد صدقی
🆔️ @Bahar_Narenj_99