🍊 کانال ادبی و هنری بهار نارنج قاسم‌ آباد
761 subscribers
8.31K photos
3.28K videos
12 files
109 links
به نام خالقِ ابر و مه و باد
خداوندِ جهان و قاسم‌آباد

🍊 این کانال، به منظور انعکاس فعالیتهای ادبی، هنری و فرهنگی مردمان زادگاهمان 💚 ایجاد شده است.

ارتباط با ادمین : @B_N_13_99
Download Telegram
.
از من و طایفه‌ام
از قامتم
از بلندای غرورم
چند قطره خون ماند
زیر هیبت درختان
تا رهگذران بدانند
جوانمرگی
تاوان آزادگی‌ام بود...

#حنان_مؤذن_قاسم‌آبادی
      #راستین
📖 از مجموعه شعر #دیگری

🆔️ @Bahar_Narenj_99
برای پدربزرگم

ز قافله سالار بریدیم
به ننگ هیبت قافله
عبوست ما ز سایه‌ی پدر بود
گر نه ما نطفه‌ی شمس داشتیم
مسیح باید این حجله را
جوان‌مرگی امان برید ز چله‌ی‌مان
عیش ایّام به جان بود و به کف
گویی عمری کمر به آفت داشتیم
زین مزبله‌ی مبارک ای یار
دشنه‌ی پدر ماند و آه همخانه
کوچ، علاج خودمردگی بود
ما به رمه شبانی داشتیم
آبِ دیده حجله‌ی زر شد
ز سیم فزون حرمت دل
بر جنون فانی عمر
جهان پریشی را هله به مرگ داشتیم
رفتگان پروای خود جستند
کزین بیغوله بردند دامن خویش
عافیت ببریده‌ایم، هیهات مومنان
روزگاری رونق دکّانی داشتیم
مزبله شد طالع گهواره‌ی من
آسور به نافله بافتیم و ستاندیم
حرمت لحد را ز دایه‌ی تن
ما فراخ سینه‌ای در طلب غم داشتیم

#حنان_مؤذن_قاسم‌آبادی
      #راستین

📖 از مجموعه شعر #دیگری

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
آری
جان آوارگانی چون من
ارزان است
ما برای فروختن به مرگ
زاده شده‌ایم
تا در بازار زندگانی
هر که آمد و رفت
به سرخی سیلی
ما را بی‌آزارد و بفروشد...

#حنان_مؤذن_قاسم‌آبادی
      #راستین

📖 از مجموعه شعر #دیگری

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
به شیهه‌ی سینه‌ام
مجال یورتمه ندادی
افسوس
که وسعت کفن
بر تمنّایم دامن زد
غم تو وظیفه‌ست
سینه‌ام پادگان
و خاطره‌ها نیز
یورتمه می‌روند در آن
تو کوچ کردی
که من حل شوم در خودم
تا که من هلاهل شوم
در تقلای رگ‌هایم
و خاطره‌هایی که معاف می‌شوند از پادگان
تا غرب خود را
در کوچه‌های تن‌م ببارند
چنان بیهوده‌ام
که وسعت‌م وقف بن‌بست‌هاست.

#حنان_مؤذن_قاسم‌آبادی
      #راستین

📖 از مجموعه شعر #دیگری

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
خرسندم
که هیچ غمی جز تو
گریبان‌گیرم نیست
و هیچ اندوهی
الا چشمانت
دست و پا گیرم نمی‌شود

با خشت‌های ناپخته‌ام
بر گرداگرد جهان خود
بارو چیده‌ام
تا هیچ دردی جز تو
شفاعت مرا نکند
تا هیچ غمی جز تو
بر منِ خانه خراب
عارض نشود

غم‌ت مبارک‌ست
و چه مبارک‌م باشد
که در جلای تو
جان به سر شوم...

#حنان_مؤذن_قاسم‌آبادی
      #راستین

📖 از مجموعه شعر #دیگری

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
گلی در باغچه‌ت خشکید
بگیرانم از فوج عطش‌ها
بگیرانم از فوج عطش‌ها
که روا نیست
قربانی‌ت تشنه جان دهد
بیا و قندی بنشان
ای زهر مداوم
جای هلاهلی که در من می‌غلتد
برگرد
تا حقیقت‌م بر سنگ نقش نبندد

#حنان_مؤذن_قاسم‌آبادی
      #راستین
📖 از مجموعه شعر #دیگری

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
اندوهگین‌ست
غربت خود را برداری
فوج به فوج از خود بگریزی

حجله به حجله بیگانه‌تری با خود
دریغ از این که خود، هجرتی
هجرتی بس که غربتت را می‌زاید
و تو آبستن غریبی که
شکم به شکم دردش را فارغ می‌شود
لیکن در دامان خود

هجرت به وطن، علاج غربت نیست
مادامی که غریب زاده‌ای در آغوش مادر...

#حنان_مؤذن_قاسم‌آبادی
      #راستین
📖 از مجموعه شعر #دیگری

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
غمِ رفتنت
آنقدر پشت در خانه‌م ایستاد
که مُرد
چون قبل آمدنش
به مزار رفته بودم
برای دفن کردن خود
تو آنقدر در من بودی که
به محض تکلّم قرار رفتنت در دل
جان کندم

#حنان_مؤذن_قاسم‌آبادی
      #راستین
📖 از مجموعه شعر #دیگری

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
من اسیرم
و اسیر را پنجره‌ای کافیست
که پرواز یادش بماند
گر نرسد بالش به تملک آسمان
چنان شکسته‌ام
که کسر شأن تبرست
بر من نشیند
که تسخر زند تیشه‌ای
بر بلندای نعشم
دعایی بخوان، چند کوتاه
برای پریشانی حالم
گر تبر نمی‌دوزی
به ناف زندانم
و چند بغض
که تمرین کنم لال مردن را
قرار من به رفتن‌ست
و آمدن هیچ صیادی
از ساحل‌ت
مرا باز نمی‌گرداند....

#حنان_مؤذن_قاسم‌آبادی
      #راستین
📖 از مجموعه شعر #دیگری

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
از من نترس
من فوج هراسه‌ها ام
عقيم  ماندم از فصل کوچ
و کلاغ‌ها نیز
به حرمت پدرانم
هیبت‌م را پاس می‌دارند

اندوهگینم
که نجنگیده باختند پدرانم
و مادران نیز
دایه‌گی کردند
درد هووهایشان را

آه ازین مزبله‌ی خون به جگر
که قصد برادر می‌کنند
دشنه‌های طایفه‌ام...

#حنان_مؤذن_قاسم‌آبادی
      #راستین
📖 از مجموعه شعر #دیگری

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
من اسیرم
و اسیر را پنجره‌ای کافیست
که پرواز یادش بماند
گر نرسد بالش به تملک آسمان
چنان شکسته‌ام
که کسر شأن تبرست
بر من نشیند
که تسخر زند تیشه‌ای
بر بلندای نعشم
دعایی بخوان، چند کوتاه
برای پریشانی حالم
گر تبر نمی‌دوزی
به ناف زندانم
و چند بغض
که تمرین کنم لال مردن را
قرار من به رفتن‌ست
و آمدن هیچ صیادی
از ساحل‌ت
مرا باز نمی‌گرداند....

#حنان_مؤذن_قاسم‌آبادی
      #راستین
📖 از مجموعه شعر #دیگری

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
گلی در باغچه‌ت خشکید
بگیرانم از فوج عطش‌ها
بگیرانم از فوج عطش‌ها
که روا نیست
قربانی‌ت تشنه جان دهد
بیا و قندی بنشان
ای زهر مداوم
جای هلاهلی که در من می‌غلتد
برگرد
تا حقیقت‌م بر سنگ نقش نبندد

#حنان_مؤذن_قاسم‌آبادی
      #راستین
📖 از مجموعه شعر #دیگری

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
نام تو اعظم است
و غم‌هایت نیز
نگار من بازآ
که دامن جهانم را
گرفته در آغوش
آتش ناکامی

این دست‌های نتراشیده
هر شب تو را
حریصانه بدل به آغوش می‌کنند

بیا و با غلظت نگاهت
سر ببر عفت‌م را
آنقدر که بی پروا تاختی
در رگ‌های من
شیهه‌ی چشمانت را
که مزبله‌ی سینه‌ام
وسعت جولان شده‌است...

#حنان_مؤذن_قاسم‌آبادی
      #راستین
📖 از مجموعه شعر #دیگری

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
گلی در باغچه‌ت خشکید
بگیرانم از فوج عطش‌ها
بگیرانم از فوج عطش‌ها
که روا نیست
قربانی‌ت تشنه جان دهد
بیا و قندی بنشان
ای زهر مداوم
جای هلاهلی که در من می‌غلتد
برگرد
تا حقیقت‌م بر سنگ نقش نبندد

#حنان_مؤذن_قاسم‌آبادی
      #راستین
📖 از مجموعه شعر #دیگری

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
من اسیرم
و اسیر را پنجره‌ای کافیست
که پرواز یادش بماند
گر نرسد بالش به تملک آسمان

چنان شکسته‌ام
که کسر شأن تبرست
بر من نشیند...

#حنان_مؤذن_قاسم‌آبادی
      #راستین
📖 از مجموعه شعر #دیگری

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
روا نیست
در طلب‌ت اینگونه جان دهم
منی که چون قمری دلمرده‌ای
عمری‌ست بال‌هایم
با هم کدورت دارند
و حتی بلند بودنت مکدرم می‌کند

آنقدر عاجزم که
نه می‌توانم غرق‌ت شوم
و نه در تملک بال‌هایت باشم
در من پهلو می‌گیرد غم بلاتکلیفی
تا همچنان اسیر باشم
در چگونه جان کندن

چه کرده‌ای، نحوست رنج‌هایم
که هرگونه در تو بمیرم
نهایت فرزانگی‌ست...

#حنان_مؤذن_قاسم‌آبادی
      #راستین
📖 از مجموعه شعر #دیگری

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
شکفت
آنگاه افتاد و بمرد

زیر لب به افسوس
هله ای نو نوار دل
ترا خواهد شکفت
زیر کرور خرمن عمر

سپس لحد را
گره به ناف‌ت می‌نهد
آن تپش منحوس...

#حنان_مؤذن_قاسم‌آبادی
      #راستین
📖 از مجموعه شعر #دیگری

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
غمِ رفتنت
آنقدر پشت در خانه‌م ایستاد
که مُرد
چون قبل آمدنش
به مزار رفته بودم
برای دفن کردن خود
تو آنقدر در من بودی که
به محض تکلّم قرار رفتنت در دل
جان کندم

#حنان_مؤذن_قاسم‌آبادی
      #راستین
📖 از مجموعه شعر #دیگری

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
من اسیرم
و اسیر را پنجره‌ای کافیست
که پرواز یادش بماند
گر نرسد بالش به تملک آسمان
چنان شکسته‌ام
که کسر شأن تبرست
بر من نشیند
که تسخر زند تیشه‌ای
بر بلندای نعشم
دعایی بخوان، چند کوتاه
برای پریشانی حالم
گر تبر نمی‌دوزی
به ناف زندانم
و چند بغض
که تمرین کنم لال مردن را
قرار من به رفتن‌ست
و آمدن هیچ صیادی
از ساحل‌ت
مرا باز نمی‌گرداند....

#حنان_مؤذن_قاسم‌آبادی
      #راستین
📖 از مجموعه شعر #دیگری

🆔️ @Bahar_Narenj_99
.
غمِ رفتنت
آنقدر پشت در خانه‌م ایستاد
که مُرد
چون قبل آمدنش
به مزار رفته بودم
برای دفن کردن خود
تو آنقدر در من بودی که
به محض تکلّم قرار رفتنت در دل
جان کندم

#حنان_مؤذن_قاسم‌آبادی
      #راستین
📖 از مجموعه شعر #دیگری

🆔️ @Bahar_Narenj_99