Room-Bus-1
<unknown>
از خانه به دوشی تا بیخانمانی
فایل صوتی نشست کلاب هواداران جمعیت امام علی با حضور:
الهام فخاری
پرویز پیران
فردین یزدانی
لیلا ارشد
عبدالوهاب شهلی بر
زهرا رحیمی خامنه
داریوش محمدی مجد
مهرناز عطاران
لاله درختی
محمدکریم آسایش
#بی_خانمانی
#بحران_مسکن
#حق_سرپناه
#اتحادیه_مستأجران
فایل صوتی نشست کلاب هواداران جمعیت امام علی با حضور:
الهام فخاری
پرویز پیران
فردین یزدانی
لیلا ارشد
عبدالوهاب شهلی بر
زهرا رحیمی خامنه
داریوش محمدی مجد
مهرناز عطاران
لاله درختی
محمدکریم آسایش
#بی_خانمانی
#بحران_مسکن
#حق_سرپناه
#اتحادیه_مستأجران
Forwarded from Urban Conferences (Sara Psh)
📚 کتاب «دوچرخه تهران» منتشر شد:
🚲"دوچرخهها شهرها را دگرگون میکنند و شهرها ما را"
◼️این کتاب که بواسطه تلاش و همکاری طیفی از فعالان و گروههای مردمی حوزه دوچرخه سواری شهری تهیه شده، شامل مجموعهای از جستارهای ادبی- اجتماعی حول موضوع ضرورت توسعه دوچرخهسواری در شهر تهران است که در کنار تصاویر و اینفوگرافیهای کاربردی سعی کرده است به روایت متفاوتی از دوچرخه بهعنوان وسیلهای برای دگرگونی شهرهایی چون تهران بپردازد. رسالت اصلی این کتاب تلاش در راستای بازنگری در نسبتمان با شهر و تبیین ضرورت توجه ویژه به دوچرخهسواری شهری بهعنوان راهبردی برای تغییر شهرهای خودرومحوری چون تهران به شهرهایی انسانمحور است.
More news at @UrbConf
🚲"دوچرخهها شهرها را دگرگون میکنند و شهرها ما را"
◼️این کتاب که بواسطه تلاش و همکاری طیفی از فعالان و گروههای مردمی حوزه دوچرخه سواری شهری تهیه شده، شامل مجموعهای از جستارهای ادبی- اجتماعی حول موضوع ضرورت توسعه دوچرخهسواری در شهر تهران است که در کنار تصاویر و اینفوگرافیهای کاربردی سعی کرده است به روایت متفاوتی از دوچرخه بهعنوان وسیلهای برای دگرگونی شهرهایی چون تهران بپردازد. رسالت اصلی این کتاب تلاش در راستای بازنگری در نسبتمان با شهر و تبیین ضرورت توجه ویژه به دوچرخهسواری شهری بهعنوان راهبردی برای تغییر شهرهای خودرومحوری چون تهران به شهرهایی انسانمحور است.
More news at @UrbConf
پیتر مارکوزه، فیلسوف و اندیشمند بزرگ انتقادیِ حوزهی مسکن و برنامهریزی شهری، نویسنده، معلم، اکتیویست و به گواهی بسیاری از شاگردان و دوستانش انسانی دوستداشتنی در ۴ مارس ۲۰۲۲ با حضور همسر و فرزندانش، در سکوت و آرامش در خانهاش در سانتا باربارا درگذشت؛ در حالیکه ما بایستی به مبارزه برای ایجاد یک جامعهی عادلانهتر در این قلمرو زمینی ادامه دهیم، برای او صلح و آرامش آرزو میکنیم و از او به خاطر تلاش خستگی ناپذیرش در هدایت جهانِ ما به سمت عدالتِ مدنی، تشکر میکنیم.
حصارکشیِ فضـــا در نظام ِ غارت ِ شهـر
مداخله، تفکیک فضایی و بحث حصارکشیِ تئاتر شهر به اواخر دههی هشتاد برمیگردد و فرقی نداشته شهرداریِ «تهران شهری برای همه» باشد یا شهرداریِ «تهران کلانشهر الگوی جهان اسلام».
فرقی نمیکند شعار به اصطلاح انسان محوری بدهد یا شعارِ جهادی و انقلابی. همانطور که آنچه نشان و نمادِ مدیریت شهری تهران است، حصارهای آبی و سفید کارگاههای ساختمانی است که روزی شعار «آسمانِ آبی، زمینِ پاک» بر آنها نقش میبندد، زمانی «شهر امید، مشارکت و شکوفایی»، دورهای شعار «تهران شهری برای همه» و اکنون «تهران کلانشهر الگوی جهان اسلام».
مسئلهی حصارکشی به عنوان شیوهای از مداخلهی فیزیکیِ مدیریت شهری برای کنترل فضا و برقراریِ استبدادِ فضا دارای پیشینه است. روندی که با یک طرفهسازی خیابان ولیعصر در سال ۱۳۸۸ آغاز شد و با طرح «فضاهای زیرسطحی شهر تهران» و احداث زیرگذر چهارراه ولیعصر و نردهکشی چهارراه در سال ۱۳۹۲ تداوم یافت و تثبیت شد.
ــــــــــــــــــــــ
برای خواندن متنِ کامل بیانیه از طریق لینک زیر به سایت باهمستان مراجعه کنید.
#حق_برشهر
http://bahamestan.net/statement/city-theater-fencing/1.html
مداخله، تفکیک فضایی و بحث حصارکشیِ تئاتر شهر به اواخر دههی هشتاد برمیگردد و فرقی نداشته شهرداریِ «تهران شهری برای همه» باشد یا شهرداریِ «تهران کلانشهر الگوی جهان اسلام».
فرقی نمیکند شعار به اصطلاح انسان محوری بدهد یا شعارِ جهادی و انقلابی. همانطور که آنچه نشان و نمادِ مدیریت شهری تهران است، حصارهای آبی و سفید کارگاههای ساختمانی است که روزی شعار «آسمانِ آبی، زمینِ پاک» بر آنها نقش میبندد، زمانی «شهر امید، مشارکت و شکوفایی»، دورهای شعار «تهران شهری برای همه» و اکنون «تهران کلانشهر الگوی جهان اسلام».
مسئلهی حصارکشی به عنوان شیوهای از مداخلهی فیزیکیِ مدیریت شهری برای کنترل فضا و برقراریِ استبدادِ فضا دارای پیشینه است. روندی که با یک طرفهسازی خیابان ولیعصر در سال ۱۳۸۸ آغاز شد و با طرح «فضاهای زیرسطحی شهر تهران» و احداث زیرگذر چهارراه ولیعصر و نردهکشی چهارراه در سال ۱۳۹۲ تداوم یافت و تثبیت شد.
ــــــــــــــــــــــ
برای خواندن متنِ کامل بیانیه از طریق لینک زیر به سایت باهمستان مراجعه کنید.
#حق_برشهر
http://bahamestan.net/statement/city-theater-fencing/1.html
امسال و در آستانه دهمین سال فعالیتهای «باهمستان» و در شرایطی که همچنان به سختی در تلاشیم به فعالیت ادامه دهیم، تصمیم گرفتیم در تقویمی که فایل آن در اختیار شما قرار میگیرد مروری بر برخی از فعالیتهای سالهای قبل داشته باشیم و در کنار آن به مناسبت روزهایی که شاید در تقویمهای مرسوم کمتر مورد توجه قرار بگیرند، یادی از برخی گروهها و انجیاوهای همراه و هممسیر کنیم.
باشد که در سالهای پیش رو بر تعداد و کیفیت فعالیتها و گروهها و دستآوردهایمان در عرصه شهر افزوده شود. باشد که روزی شهرمان را آنگونه که خود میخواهیم بسازیم.
باشد که در سالهای پیش رو بر تعداد و کیفیت فعالیتها و گروهها و دستآوردهایمان در عرصه شهر افزوده شود. باشد که روزی شهرمان را آنگونه که خود میخواهیم بسازیم.
ترویج مهاجرهراسی؛ سازوکارهای پیدا و پنهان طرد
علی آخرتی
روزهاست موج تبلیغات رسانهها بر ضد مهاجران افغانستانی به بار نشسته است. در روزها و هفتههای اخیر بسیار دیدیم و خواندیم و شنیدیم که برخی رسانهها از هجوم مهاجران افغانستانی به ایران میگفتند، فیلم و عکس و متن، از پارکهای مملو از مهاجران، از صف طویل آنها در اینجا و آنجا، مطالبی از جانب مردم عادی یا برخی چهرههای شناخته شدهتر، روزنامهنگار یا تحلیلگر یا …
به نظر میرسد این همه خودآگاه یا ناخودآگاه یک هدف را در تیررسَشان داشتند، ایجاد مهاجرهراسی و به طور خاص افغانهراسی، گاه از مسیر پیوند افغانسانی و تروریست و گاه با معرفی آنها به عنوان باری بر دوش جامعه یا «هزینهای» بر دوش ایران و ایرانی. چه تعبیر هوشمندانهای، در این زمانه بحران اقتصادی، در این دوران نفسگیری که دغدغه اولیه بسیاری از ما دست و پنجه نرمکردن با مشکلات اقتصادی و هزینههای سر به فلک کشنده روزمره زندگی است چه محرکی برای تیز کردن آتش کینه مردمان بهتر از اینکه پدیدهای را به عنوان «هزینه» به آنها معرفی کنیم، به کسانی که کمرشان زیر بار هزینهها دوتا شده و هرگز تاب هیچ هزینه اضافهای را ندارند. هزینههایی که از قضا نه از جانب مهاجران که به لطف تصمیمات و سیاستهای کلان کسانی بر مردم تحمیل میشود که اتفاقا در این مورد هم خود را پشت این موج مهاجرهراسی پنهان میکنند.
این اتفاقِ تازهای نیست، الگویی است که بارها شاهد آن بودهایم. پیش از هرِ طرح ضربتیِ «جمعآوری» و «پاکسازی» هم شاهد بودهایم که چگونه هجمههای مشابه رسانهای به کار توجیه آن طرح آمده است. به نظر میرسد در این مورد هم این موج رسانهای به بار نشسته، مدتیست که هر روز صدها مهاجرِ افغانستانی در حال ردمرز شدناند.
علی، ۱۳ ساله، متولد ایران و دارایِ پدر و مادری افغانستانی هفته گذشته، به تنهایی، رد مرز شد. او عضو خانواده هفت نفرهای بود که سال گذشته فشار اقتصادی مجبورشان کرده بود از محلهای در جنوب منطقه ۱۷ به خانهای بدون آب و گاز در محله مرتضی گرد نقل مکان کنند. به دنبال سرطان پدر، تامین مخارج خانواده بر عهده علی و دو خواهر او بود، یکی بزرگتر و یکی کوچکتر، خواهرانش برای ۳ میلیون حقوق ماهیانه، بدون بیمه، روزانه ۱۲ ساعت در یک کارگاه خیاطی کار میکردند. سه فرزند کوچکتر این خانواده متولد ایران بودند و تا آنجا که فشار کار مانع نشده بود در مدارس ایران تحصیل کرده بودند. علی صبح روزی که زودتر از همیشه عزم محل کارش را داشت دستگیر شد و خانواده و همه کسانی که پیگیر وضعیت او بودند دو روز در بیخبری کامل به سر میبردند، تا نهایتا وکیلی که داوطلبانه برای پیگیری وضعیتش به اردوگاه عسگرآباد مراجعه کرده بود توانست او را در اردوگاه بیابد. اما به رغم همه تلاشها پس از سه روز ماندن در اردوگاه به مشهد و از آنجا به افغانساتان منتقل شد.
حتما برای آنهایی که این نگرانی را در میان مردم تزریق میکردند که در میان این همه مهاجر حتما «تروریست»هایی هم خواهند آمد جالب است که علی تروریست نبود. نوجوان ۱۳ سالهای بود از بیشمار کودکان کار که گاهی برخی از آنها را سر چهارراهها میبینیم و البته بسیاری را در کارگاهها نمیبینیم. نوجوان ۱۳ سالهای بود که بیآنکه مهیای سفری چند روزه و چنین سخت باشد دستگیر و رد مرز شد.
علی تروریست نبود و حتی «هزینه» دانستن این مهاجران هم جای سوال دارد. به گفتهی دکتر مظفر صرافی این گروههای حاشیهای [شده] نه تنها باری بر دوش متن نیستند که با پرداخت یارانه به متن باری هم از دوش متن برمیدارند. در غیاب کارِ این کارگران ارزان، قیمتِ تمام شده بسیاری از کالاها و خدمات (از جمله همان کفشها و شلوارهای تولید شده توسط این کودکان) برای غیرحاشینهنشینان بسیار بیش از آنچیزی بود که هماکنون است.
نکته قابل تامل آنکه آن فضای پرشور و پیگیر نویسندگان و خبرپراکنان در هنگام اجرای طرح غیبشان میزند. همانند همان الگوی آزموده شده در طرحهای پیشین، در آن موارد و در موردِ معتادان یا دستفروشان یا کارتنخوابها یا هر گروه طرد شده و به حاشیه رانده شدهی دیگر هم، آن رسانهها نه کاری به فرآیند حاشیهای شدن و طرد شدن آنها داشتند، نه کاری به سیاستهایی که همواره دستاندکار آن طرد بودهاند و مهمتر از همه نه کاری به اینکه در جریان ان طرح چه بر سر آن افراد میآید.
علی و بسیاری علیها تروریست نبودند اما حتما مسئولیت بخشی از رنج، ترس، تنهایی و آزاری که او در روزهای حضور در اردوگاه و انتقال به افغانستان متحمل شده بر عهده همان کسانیاست که در آن موج رسانهای بر آتش مهاجرهراسی دمیدند. کسانی که در جایگاه جاده صاف کن چنین اقداماتی دست به قلم میبردند. روزنامهنگارانی که حالا در توصیف آنچه بر رد مرز شوندگان میگذرد قلمهایشان خاموش است.
#حق_بر_شهر
#مهاجرهراسی
علی آخرتی
روزهاست موج تبلیغات رسانهها بر ضد مهاجران افغانستانی به بار نشسته است. در روزها و هفتههای اخیر بسیار دیدیم و خواندیم و شنیدیم که برخی رسانهها از هجوم مهاجران افغانستانی به ایران میگفتند، فیلم و عکس و متن، از پارکهای مملو از مهاجران، از صف طویل آنها در اینجا و آنجا، مطالبی از جانب مردم عادی یا برخی چهرههای شناخته شدهتر، روزنامهنگار یا تحلیلگر یا …
به نظر میرسد این همه خودآگاه یا ناخودآگاه یک هدف را در تیررسَشان داشتند، ایجاد مهاجرهراسی و به طور خاص افغانهراسی، گاه از مسیر پیوند افغانسانی و تروریست و گاه با معرفی آنها به عنوان باری بر دوش جامعه یا «هزینهای» بر دوش ایران و ایرانی. چه تعبیر هوشمندانهای، در این زمانه بحران اقتصادی، در این دوران نفسگیری که دغدغه اولیه بسیاری از ما دست و پنجه نرمکردن با مشکلات اقتصادی و هزینههای سر به فلک کشنده روزمره زندگی است چه محرکی برای تیز کردن آتش کینه مردمان بهتر از اینکه پدیدهای را به عنوان «هزینه» به آنها معرفی کنیم، به کسانی که کمرشان زیر بار هزینهها دوتا شده و هرگز تاب هیچ هزینه اضافهای را ندارند. هزینههایی که از قضا نه از جانب مهاجران که به لطف تصمیمات و سیاستهای کلان کسانی بر مردم تحمیل میشود که اتفاقا در این مورد هم خود را پشت این موج مهاجرهراسی پنهان میکنند.
این اتفاقِ تازهای نیست، الگویی است که بارها شاهد آن بودهایم. پیش از هرِ طرح ضربتیِ «جمعآوری» و «پاکسازی» هم شاهد بودهایم که چگونه هجمههای مشابه رسانهای به کار توجیه آن طرح آمده است. به نظر میرسد در این مورد هم این موج رسانهای به بار نشسته، مدتیست که هر روز صدها مهاجرِ افغانستانی در حال ردمرز شدناند.
علی، ۱۳ ساله، متولد ایران و دارایِ پدر و مادری افغانستانی هفته گذشته، به تنهایی، رد مرز شد. او عضو خانواده هفت نفرهای بود که سال گذشته فشار اقتصادی مجبورشان کرده بود از محلهای در جنوب منطقه ۱۷ به خانهای بدون آب و گاز در محله مرتضی گرد نقل مکان کنند. به دنبال سرطان پدر، تامین مخارج خانواده بر عهده علی و دو خواهر او بود، یکی بزرگتر و یکی کوچکتر، خواهرانش برای ۳ میلیون حقوق ماهیانه، بدون بیمه، روزانه ۱۲ ساعت در یک کارگاه خیاطی کار میکردند. سه فرزند کوچکتر این خانواده متولد ایران بودند و تا آنجا که فشار کار مانع نشده بود در مدارس ایران تحصیل کرده بودند. علی صبح روزی که زودتر از همیشه عزم محل کارش را داشت دستگیر شد و خانواده و همه کسانی که پیگیر وضعیت او بودند دو روز در بیخبری کامل به سر میبردند، تا نهایتا وکیلی که داوطلبانه برای پیگیری وضعیتش به اردوگاه عسگرآباد مراجعه کرده بود توانست او را در اردوگاه بیابد. اما به رغم همه تلاشها پس از سه روز ماندن در اردوگاه به مشهد و از آنجا به افغانساتان منتقل شد.
حتما برای آنهایی که این نگرانی را در میان مردم تزریق میکردند که در میان این همه مهاجر حتما «تروریست»هایی هم خواهند آمد جالب است که علی تروریست نبود. نوجوان ۱۳ سالهای بود از بیشمار کودکان کار که گاهی برخی از آنها را سر چهارراهها میبینیم و البته بسیاری را در کارگاهها نمیبینیم. نوجوان ۱۳ سالهای بود که بیآنکه مهیای سفری چند روزه و چنین سخت باشد دستگیر و رد مرز شد.
علی تروریست نبود و حتی «هزینه» دانستن این مهاجران هم جای سوال دارد. به گفتهی دکتر مظفر صرافی این گروههای حاشیهای [شده] نه تنها باری بر دوش متن نیستند که با پرداخت یارانه به متن باری هم از دوش متن برمیدارند. در غیاب کارِ این کارگران ارزان، قیمتِ تمام شده بسیاری از کالاها و خدمات (از جمله همان کفشها و شلوارهای تولید شده توسط این کودکان) برای غیرحاشینهنشینان بسیار بیش از آنچیزی بود که هماکنون است.
نکته قابل تامل آنکه آن فضای پرشور و پیگیر نویسندگان و خبرپراکنان در هنگام اجرای طرح غیبشان میزند. همانند همان الگوی آزموده شده در طرحهای پیشین، در آن موارد و در موردِ معتادان یا دستفروشان یا کارتنخوابها یا هر گروه طرد شده و به حاشیه رانده شدهی دیگر هم، آن رسانهها نه کاری به فرآیند حاشیهای شدن و طرد شدن آنها داشتند، نه کاری به سیاستهایی که همواره دستاندکار آن طرد بودهاند و مهمتر از همه نه کاری به اینکه در جریان ان طرح چه بر سر آن افراد میآید.
علی و بسیاری علیها تروریست نبودند اما حتما مسئولیت بخشی از رنج، ترس، تنهایی و آزاری که او در روزهای حضور در اردوگاه و انتقال به افغانستان متحمل شده بر عهده همان کسانیاست که در آن موج رسانهای بر آتش مهاجرهراسی دمیدند. کسانی که در جایگاه جاده صاف کن چنین اقداماتی دست به قلم میبردند. روزنامهنگارانی که حالا در توصیف آنچه بر رد مرز شوندگان میگذرد قلمهایشان خاموش است.
#حق_بر_شهر
#مهاجرهراسی
نقشهای برای ناتوانی اجارهنشینی
"تو هیچگاه پیش نرفتی
تو فرو رفتی" (وهم سبز، فروغ فرخزاد)
سال به سال به پایین پرت شدیم، سال به سال مساحت خانههایمان کوچکتر شد. اکنون دیگر از شهر اخراج شدهایم و این روایت ناتوانی اجارهنشینی ما است.
در این نقشه میتوان دید که چگونه در تابستان ۱۴۰۰، با ۳۰ درصد از درآمد ۱۰ میلیون تومانی، تنها تکههای کوچکی از مناطق ۱۷، ۱۸، ۱۹ و ۲۰ شهر تهران برای بقا باقی مانده بود.
نقشهی تغییر توان اجارهنشینان شهر تهران طی ۱۲ سال به روایت علی طیبی:
https://alitayebi.github.io/maps/rent/
"تو هیچگاه پیش نرفتی
تو فرو رفتی" (وهم سبز، فروغ فرخزاد)
سال به سال به پایین پرت شدیم، سال به سال مساحت خانههایمان کوچکتر شد. اکنون دیگر از شهر اخراج شدهایم و این روایت ناتوانی اجارهنشینی ما است.
در این نقشه میتوان دید که چگونه در تابستان ۱۴۰۰، با ۳۰ درصد از درآمد ۱۰ میلیون تومانی، تنها تکههای کوچکی از مناطق ۱۷، ۱۸، ۱۹ و ۲۰ شهر تهران برای بقا باقی مانده بود.
نقشهی تغییر توان اجارهنشینان شهر تهران طی ۱۲ سال به روایت علی طیبی:
https://alitayebi.github.io/maps/rent/
توان اجارهنشینی
نقشه توان اجارهنشینی در تهران
در این نقشه تغییرات توان اجارهنشینی در تهران از سال ۱۳۸۸ بر اساس درآمد نشان داده شده است.
کنترل اجاره، مطالبه عمومی
مسئله بیقاعدگی اجارهبها یک مسئله مزمن در ایران است و تبعاتی چون اسکانِ غیررسمی و اسکاننایابی را در پی داشته است.
این بحران به ویژه از سال ۱۳۹۶ تاکنون به شکل خطرناکی جلوه کرده به نحوی که تهدید آن متوجه تمام سپهر اجتماعی و طبقات مختلف آن شده و نیز نگرانی گرایشهای فکری و سیاسی مختلف را در پی داشته و به دفعات توجه رسانهها و شبکههای اجتماعی را به خود جلب کرده و در قالب طوفانهای توییتری، هشتگهای عمومی، تیتر روزنامهها و برنامههای تلویزیونی انعکاس یافتهاست. اگر زمانی سعی میشد بحرانِ اجاره با توصیههای اخلاقی در قالب کمپین "صاحبخانهی خوب" رفع و رجوع شود در حال حاضر دخالت دولت و تنظیم بازار مسکن و اجاره ضروری است و نمیتوان مسئله را به رابطهی عرضه و تقاضا فروکاست و راه حل را به تولید مسکن تقلیل داد.
در بستر تهاجم نئولیبرالی و غارتگرانه دولت به معیشت و زیست مردم با سیاستهای شوک درمانی و آزادسازی قیمتها به عنوان جراحی اقتصادی و سلب مطلق مسئولیت از خود حتی در زمینهی کالاهای اساسی و عمومی، جامعه آگاهانه از کمپین "صاحبخانه خوب" و وعدههای پوشالی نهضت ملی مسکن فراتر رفته و خواهان کنترل اجاره است.
مجمع حق بر شهر باهمستان از جمله گروههای مدنیست که طرح مطالبات حمایت از مستاجران و کنترل اجاره را پیگرفته و با صدور بیانیه اول در خصوص حقوق اجارهنشینان و به طور خاص مواد ۲ و ۳ آن مبنی بر "ماده ۲: قیمت اجاره باید مستقل از قیمت ملک تعیین شود. ماده ۳: افزایش میزان نرخ اجاره باید در قرارداد اولیه ذکر شود و نباید توسط مالک و بازار تعیین شود" بر اهمیت موضوع تأکید کردهاست.
اکنون باهمستان همانطور که همراه و همدل مردم معترض به آزادسازی قیمتها است با یادآوری ماده ۱۴ قانون روابط موجر و مستأجر سال ۱۳۶۲ و تأکید بر این نکته که فشار اصلی افزایش نجومی اجارهبها بر دوش تهیدستان شهری و طبقه کارگر است که در سالهای اخیر گریبان طبقهی متوسط را هم گرفته از کارزار مردمی کنترل اجاره هم حمایت میکند. باهمستان، راهاندازی این کارزار را گشایشی برای پیوستن حامیان تغییر در وضعیت مناسبات موجر و مستأجر میداند و تأکید میکند همچنان که جنبشهای مختلفِ مطالباتی نظیر جنبش معلمان و جنبش کارگری نشان دادهاند مسیر مطالبهگری از تشکلیابی میگذرد، در مسیر مطالبهگری برای کنترل اجاره و سایر حقوق اجارهنشینان جهت بهبود شرایط و تغییر مناسبات قدرت، تشکیل اتحادیه مستأجران یک ضرورت است.
لینک کارزار:
https://www.karzar.net/39675
مسئله بیقاعدگی اجارهبها یک مسئله مزمن در ایران است و تبعاتی چون اسکانِ غیررسمی و اسکاننایابی را در پی داشته است.
این بحران به ویژه از سال ۱۳۹۶ تاکنون به شکل خطرناکی جلوه کرده به نحوی که تهدید آن متوجه تمام سپهر اجتماعی و طبقات مختلف آن شده و نیز نگرانی گرایشهای فکری و سیاسی مختلف را در پی داشته و به دفعات توجه رسانهها و شبکههای اجتماعی را به خود جلب کرده و در قالب طوفانهای توییتری، هشتگهای عمومی، تیتر روزنامهها و برنامههای تلویزیونی انعکاس یافتهاست. اگر زمانی سعی میشد بحرانِ اجاره با توصیههای اخلاقی در قالب کمپین "صاحبخانهی خوب" رفع و رجوع شود در حال حاضر دخالت دولت و تنظیم بازار مسکن و اجاره ضروری است و نمیتوان مسئله را به رابطهی عرضه و تقاضا فروکاست و راه حل را به تولید مسکن تقلیل داد.
در بستر تهاجم نئولیبرالی و غارتگرانه دولت به معیشت و زیست مردم با سیاستهای شوک درمانی و آزادسازی قیمتها به عنوان جراحی اقتصادی و سلب مطلق مسئولیت از خود حتی در زمینهی کالاهای اساسی و عمومی، جامعه آگاهانه از کمپین "صاحبخانه خوب" و وعدههای پوشالی نهضت ملی مسکن فراتر رفته و خواهان کنترل اجاره است.
مجمع حق بر شهر باهمستان از جمله گروههای مدنیست که طرح مطالبات حمایت از مستاجران و کنترل اجاره را پیگرفته و با صدور بیانیه اول در خصوص حقوق اجارهنشینان و به طور خاص مواد ۲ و ۳ آن مبنی بر "ماده ۲: قیمت اجاره باید مستقل از قیمت ملک تعیین شود. ماده ۳: افزایش میزان نرخ اجاره باید در قرارداد اولیه ذکر شود و نباید توسط مالک و بازار تعیین شود" بر اهمیت موضوع تأکید کردهاست.
اکنون باهمستان همانطور که همراه و همدل مردم معترض به آزادسازی قیمتها است با یادآوری ماده ۱۴ قانون روابط موجر و مستأجر سال ۱۳۶۲ و تأکید بر این نکته که فشار اصلی افزایش نجومی اجارهبها بر دوش تهیدستان شهری و طبقه کارگر است که در سالهای اخیر گریبان طبقهی متوسط را هم گرفته از کارزار مردمی کنترل اجاره هم حمایت میکند. باهمستان، راهاندازی این کارزار را گشایشی برای پیوستن حامیان تغییر در وضعیت مناسبات موجر و مستأجر میداند و تأکید میکند همچنان که جنبشهای مختلفِ مطالباتی نظیر جنبش معلمان و جنبش کارگری نشان دادهاند مسیر مطالبهگری از تشکلیابی میگذرد، در مسیر مطالبهگری برای کنترل اجاره و سایر حقوق اجارهنشینان جهت بهبود شرایط و تغییر مناسبات قدرت، تشکیل اتحادیه مستأجران یک ضرورت است.
لینک کارزار:
https://www.karzar.net/39675
www.karzar.net
امضا کنید: کارزار درخواست نظارت بر قیمت نجومی رهن و اجاره خانه در کلانشهرها
در شرایط اقتصادی حال حاضر میزان اجاره خانه بهخصوص در شهر تهران، از حد توان قشر متوسط و بهخصوص زوجهای جوان خارج است و تبدیل به معضل بزرگی شده که اهمیت چندانی به آن داده نمیشود. از وزارت مسکن و شهرسازی، ریاست جمهوری و نمایندگان مجلس درخواست میشود نسبت…
متروپل و مونوپولی
متروپل در آبادان فرو ریخت تا نمادی باشد از حاکمیت سوداگری بر شهر نه حاکمیت مردم بر آن. متروپل البته تنها نمونه از فرجام سوداگری در ایران و جهان نیست. نه فاجعهی پلاسکو یادمان رفته است نه گرنفل و نه رانا پلازا. سوداگری در شهر منحصر به ساختمانها نیست بلکه تقدم رشد، انباشت سرمایه و زرق و برق مدرن بر انسان را در جای جای شهر و فضاهای زیستی میتوان دید از بزرگراه سازی در مسیر مسیلها و رودخانهها تا احداث بوستان بر آنها و انسداد مسیر طبیعی آب، تا علوفه خواندن ذخیرهگاه طبیعی زیست کره میانکاله و ترجیح درآمد پتروشیمی به آن توسط رئیس سابق سازمان حفاظت از محیط زیست.
کالاییسازی شهر و طبیعت و قلمداد شدن سوداگری به عنوان یک حق و اولویت که وظیفهی بخش عمومی(دولت و شهرداری) تسهیل آن شده، روندیست که جان انسانها را به حراج گذاشته است. ساختاری که به دنبال کسب درآمد از فروش، تمام ضرورتهای بنیادی زیست را فروشی کرده است. در شهرهای ما حق امنیت عابر پیاده با نصب تبلیغات پل عابر به فروش میرسد، پارک و فضای سبز شهری با ساخت و ساز در آن به واسطهی دستکاری در طرحهای جامع و تفصیلی به فروش میرسد، ضوابط ایمنی ساختمانها با امکان اضافه کردن طبقات و تراکم بدون هرگونه ملاحظ توسط شهرداری به فروش میرسد. در ساختاری که به تعبیر غلامحسین کرباسچی ترجیح داده شد شهر در توافق با صد سازنده ساخته شود و به تعبیر محمدباقر قالیباف بیست و پنج سازنده بر شهر حاکمند، اکنون آشکارا اولویت مدیریت شهری نه حفظ جان شهروندان که تسهیل ساخت و ساز اعلام میشود و به راحتی نظارت ضروری آتشنشانی بر تایید نقشهی ساختمانها با بخشنامهای لغو میشود. چراکه به شرایطی رسیدهایم که سوداگران قانونگذاری میکنند. ما در مرحلهی فساد قانونی قرار داریم؛ اما این بخشنامههای ضد حقوق شهروندی تنها نوک کوه یخ است از روندی که طرحهای شهری از جمله طرحهای تفصیلی با انواع تبصرهها، لفاظیها، ابهامات و گریزگاهها امکان هرگونه تخلفی را فراهم میسازند و از آنها میتوان با عنوان "برنامهریزی برای شکست" یاد کرد.
سوداگری با سرکوب همبسته است. در شرایط تضعیف جامعه مدنی است که میتوان فرمان را جایگزین قانون ساخت. فرمانی که از ذهنیت فرماندهی میآید و نقش نهادهای نظارتی شهر چون سازمان نظام مهندسی و جامعه مهندسان مشاور را تضعیف و تشکلها، سازمانهای مردمنهاد و یاوران مردمی جامعه نظیر جمعیت امام علی را منحل میکند.
متروپل نمادی از رابطهی مرکز و پیرامون است، رابطهای که در آن آبادان(عبادان) آباد نمیشود، استعمار میشود. متروپل نماد مانعزدایی و مقرراتزدایی است: نماد مناطق آزاد. متروپل نماد مونوپولی است: سرمایهی انحصاری و انحصارگری و آبادان، آبادان آفتابی، آبادان شورمند، آبادان رزمنده، هنوز از محاصره آزاد نشده چراکه دیروز در محاصرهی دشمن خارجی بود و امروز در محاصرهی مونوپولی است.
مجمع حق بر شهر باهمستان همدل با آبادان، سوگوار فاجعهای است که سوداگری بر سر شهر و فضای زیست شهری آورده و مطالبهگر حقوق شهروندان و بازیابی شهر مردممدار است.
#حق_برشهر
متروپل در آبادان فرو ریخت تا نمادی باشد از حاکمیت سوداگری بر شهر نه حاکمیت مردم بر آن. متروپل البته تنها نمونه از فرجام سوداگری در ایران و جهان نیست. نه فاجعهی پلاسکو یادمان رفته است نه گرنفل و نه رانا پلازا. سوداگری در شهر منحصر به ساختمانها نیست بلکه تقدم رشد، انباشت سرمایه و زرق و برق مدرن بر انسان را در جای جای شهر و فضاهای زیستی میتوان دید از بزرگراه سازی در مسیر مسیلها و رودخانهها تا احداث بوستان بر آنها و انسداد مسیر طبیعی آب، تا علوفه خواندن ذخیرهگاه طبیعی زیست کره میانکاله و ترجیح درآمد پتروشیمی به آن توسط رئیس سابق سازمان حفاظت از محیط زیست.
کالاییسازی شهر و طبیعت و قلمداد شدن سوداگری به عنوان یک حق و اولویت که وظیفهی بخش عمومی(دولت و شهرداری) تسهیل آن شده، روندیست که جان انسانها را به حراج گذاشته است. ساختاری که به دنبال کسب درآمد از فروش، تمام ضرورتهای بنیادی زیست را فروشی کرده است. در شهرهای ما حق امنیت عابر پیاده با نصب تبلیغات پل عابر به فروش میرسد، پارک و فضای سبز شهری با ساخت و ساز در آن به واسطهی دستکاری در طرحهای جامع و تفصیلی به فروش میرسد، ضوابط ایمنی ساختمانها با امکان اضافه کردن طبقات و تراکم بدون هرگونه ملاحظ توسط شهرداری به فروش میرسد. در ساختاری که به تعبیر غلامحسین کرباسچی ترجیح داده شد شهر در توافق با صد سازنده ساخته شود و به تعبیر محمدباقر قالیباف بیست و پنج سازنده بر شهر حاکمند، اکنون آشکارا اولویت مدیریت شهری نه حفظ جان شهروندان که تسهیل ساخت و ساز اعلام میشود و به راحتی نظارت ضروری آتشنشانی بر تایید نقشهی ساختمانها با بخشنامهای لغو میشود. چراکه به شرایطی رسیدهایم که سوداگران قانونگذاری میکنند. ما در مرحلهی فساد قانونی قرار داریم؛ اما این بخشنامههای ضد حقوق شهروندی تنها نوک کوه یخ است از روندی که طرحهای شهری از جمله طرحهای تفصیلی با انواع تبصرهها، لفاظیها، ابهامات و گریزگاهها امکان هرگونه تخلفی را فراهم میسازند و از آنها میتوان با عنوان "برنامهریزی برای شکست" یاد کرد.
سوداگری با سرکوب همبسته است. در شرایط تضعیف جامعه مدنی است که میتوان فرمان را جایگزین قانون ساخت. فرمانی که از ذهنیت فرماندهی میآید و نقش نهادهای نظارتی شهر چون سازمان نظام مهندسی و جامعه مهندسان مشاور را تضعیف و تشکلها، سازمانهای مردمنهاد و یاوران مردمی جامعه نظیر جمعیت امام علی را منحل میکند.
متروپل نمادی از رابطهی مرکز و پیرامون است، رابطهای که در آن آبادان(عبادان) آباد نمیشود، استعمار میشود. متروپل نماد مانعزدایی و مقرراتزدایی است: نماد مناطق آزاد. متروپل نماد مونوپولی است: سرمایهی انحصاری و انحصارگری و آبادان، آبادان آفتابی، آبادان شورمند، آبادان رزمنده، هنوز از محاصره آزاد نشده چراکه دیروز در محاصرهی دشمن خارجی بود و امروز در محاصرهی مونوپولی است.
مجمع حق بر شهر باهمستان همدل با آبادان، سوگوار فاجعهای است که سوداگری بر سر شهر و فضای زیست شهری آورده و مطالبهگر حقوق شهروندان و بازیابی شهر مردممدار است.
#حق_برشهر
صـــدای مستأجر
فراخوان روایت مستاجری
در سال ۱۴۰۰ براساس«نقشه توان اجارهنشینی شهر تهران» با سی درصد از درآمد ده میلیون تومان در ماه، هیچ منطقهای از تهران امکان اجاره واحد ۶۰ مترمربعی وجود نداشت و اکنون حداقل افزایش اجاره ۵۰ درصد است و این البته به جز افزایش چند برابری مبلغ ودیعه است. این مسأله خاص تهران نیست و تمامی کلانشهرها و حومهی تهران و حتی شهرهای متوسط و کوچک را نیز در بر می گیرد. مشکلات مختلف چون جا به جاییها، حاشیه نشینی، فروش خودرو، وسایل منزل و داراییها، رفتارهای تحقیرآمیز توسط بنگاههای املاک و صاحبخانهها تنها جزئی از مسائل مستأجران است. برای اندیشیدن به مسأله باید ابتدا آن را روایت کرد و ابعاد آن را نشان داد. افزون بر این روایت کردن یعنی صدادارکردن، چنانچه در جنبش جهانی Metoo برای روایت آزار، روایت کردن به صدادارکردن انجامید و مثلث کارپمن(مثلث قربانی) را به مثلث تد(مثلث قدرت بخشی) بدل ساخت.
روایت کردن در مسألهی اجارهنشینی در ایران دارای سابقهای موفق برای قدرت بخشی است. مستند «اجارهنشینی» ساختهی ابراهیم مختاری ابزاری شد برای تصویب قانون روابط مؤجر و مستأجر سال ۱۳۶۲ که به ویژه در مواد ۹ و ۱۴ حامی مستأجران بود. تلاش باهمستان برای ثبت «صدای مستأجر» مجموعهی روایتهایی خواهد بود تا مستأجران بتوانند از طریق صدادارشدن، باهم به قدرت دست یابند. از تمامی مستأجران فعلی یا مستأجران سابقی که به خاطر افزایش اجارهبها ناگزیر از بازگشت به خانوادههای خود شدند دعوت میکنیم تا روایت خود از مشکلاتشان در رابطه با اجارهنشینی را بازگو کنند و برای انتشار در اختیار باهمستان قرار دهند.
#حق_مسکن
#حق_برشهر
فراخوان روایت مستاجری
در سال ۱۴۰۰ براساس«نقشه توان اجارهنشینی شهر تهران» با سی درصد از درآمد ده میلیون تومان در ماه، هیچ منطقهای از تهران امکان اجاره واحد ۶۰ مترمربعی وجود نداشت و اکنون حداقل افزایش اجاره ۵۰ درصد است و این البته به جز افزایش چند برابری مبلغ ودیعه است. این مسأله خاص تهران نیست و تمامی کلانشهرها و حومهی تهران و حتی شهرهای متوسط و کوچک را نیز در بر می گیرد. مشکلات مختلف چون جا به جاییها، حاشیه نشینی، فروش خودرو، وسایل منزل و داراییها، رفتارهای تحقیرآمیز توسط بنگاههای املاک و صاحبخانهها تنها جزئی از مسائل مستأجران است. برای اندیشیدن به مسأله باید ابتدا آن را روایت کرد و ابعاد آن را نشان داد. افزون بر این روایت کردن یعنی صدادارکردن، چنانچه در جنبش جهانی Metoo برای روایت آزار، روایت کردن به صدادارکردن انجامید و مثلث کارپمن(مثلث قربانی) را به مثلث تد(مثلث قدرت بخشی) بدل ساخت.
روایت کردن در مسألهی اجارهنشینی در ایران دارای سابقهای موفق برای قدرت بخشی است. مستند «اجارهنشینی» ساختهی ابراهیم مختاری ابزاری شد برای تصویب قانون روابط مؤجر و مستأجر سال ۱۳۶۲ که به ویژه در مواد ۹ و ۱۴ حامی مستأجران بود. تلاش باهمستان برای ثبت «صدای مستأجر» مجموعهی روایتهایی خواهد بود تا مستأجران بتوانند از طریق صدادارشدن، باهم به قدرت دست یابند. از تمامی مستأجران فعلی یا مستأجران سابقی که به خاطر افزایش اجارهبها ناگزیر از بازگشت به خانوادههای خود شدند دعوت میکنیم تا روایت خود از مشکلاتشان در رابطه با اجارهنشینی را بازگو کنند و برای انتشار در اختیار باهمستان قرار دهند.
#حق_مسکن
#حق_برشهر
ما اخراجشدگان
روایت پگاه و سینا
ما، زوجی دانشجو و اجارهنشین هستیم. طبیعتا معتقدیم به عنوان شهروند، حق دسترسی به مسکن، از جمله حقوق بدیهی ما محسوب میشود. اما حس تحقیر، پسزدگی، و ناامیدی تنها تجربهای بود که از جستجوی خانه در ایران نصیب ما شد. بهنظر میرسد نگاه سنگین به مستأجر و بیمقدار جلوه دادن حداکثر مبلغی که وی میتواند صرف پرداخت اجاره کند، به یکی از اصول مقدس همهی بنگاههای مشاور املاک برای رسیدن به درآمد بیشتر بدل شده است. شیوهی برخوردی که ما را مصمم ساخت برای اجتناب از مواجههی بیشتر با این قشر به پلتفرمهای آنلاین جستجوی خانه پناه ببریم.
از قضا آنچه نمیدانستیم این بود که این پلتفرمها در فقدان هرگونه نظارت، خود به جولانگاه مالکین و مشاورین املاک بدل شده است و بهآنها فرصتی بیبدیل برای ملتهب کردن بازار، ایجاد تقاضای کاذب و بالابردن قیمتها بخشیده است. جستجو در فضای مجازی، ما را به سمت خانه-دامهایی کشاند که محال بود در شیوه سنتی با آنها مواجه شویم. خانهای در مرکز شهر که بعد از مراجعه فهمیدیم بخشی از آن را میبایست با تعدادی مرد که در اتاقی در حال استراحت بودند مشارکتا استفاده کنیم، واحدی در طبقه چهار که خوشبینانه تنها چند ساعت در نیمههای شب آب در لولههایش جریان داشت، و تک اتاقی زیرپلهای در محلهای غیررسمی میان کوههای غرب تهران که مالکش معتقد بود ملکش چیزی کم از املاک مرکز شهر ندارد. و همه اینها بهلطف امکانات فضای مجازی بهسادگی روزانه دهها بازدیدکننده از اقصی نقاط شهر به سمت خود جلب میکنند و ویروس گرانی را به جان محلات انداخته و شانس مردم محل برای چانهزنی و اجاره مسکنهای موجود به نرخی معقول را از بین میبرند.
ما نهایتا توانستیم در کرج خانهای اجاره کنیم. اما مشکل ما حل نشد. بازار مسکن با تدابیر جدیدتر و گرانی بیشتر پشت درب خانه انتظار میکشد. آیا پاسخی به معضل افزایش نرخ اجاره، قیمت دسترسی به زمین و مسکن در ایران وجود دارد؟ آیا صدای مستاجران شنیده میشود؟ چرا آنها تشکلی برای مطالبهی حقوق خود ندارند؟
#حق_مسکن
#حق_برشهر
روایت پگاه و سینا
ما، زوجی دانشجو و اجارهنشین هستیم. طبیعتا معتقدیم به عنوان شهروند، حق دسترسی به مسکن، از جمله حقوق بدیهی ما محسوب میشود. اما حس تحقیر، پسزدگی، و ناامیدی تنها تجربهای بود که از جستجوی خانه در ایران نصیب ما شد. بهنظر میرسد نگاه سنگین به مستأجر و بیمقدار جلوه دادن حداکثر مبلغی که وی میتواند صرف پرداخت اجاره کند، به یکی از اصول مقدس همهی بنگاههای مشاور املاک برای رسیدن به درآمد بیشتر بدل شده است. شیوهی برخوردی که ما را مصمم ساخت برای اجتناب از مواجههی بیشتر با این قشر به پلتفرمهای آنلاین جستجوی خانه پناه ببریم.
از قضا آنچه نمیدانستیم این بود که این پلتفرمها در فقدان هرگونه نظارت، خود به جولانگاه مالکین و مشاورین املاک بدل شده است و بهآنها فرصتی بیبدیل برای ملتهب کردن بازار، ایجاد تقاضای کاذب و بالابردن قیمتها بخشیده است. جستجو در فضای مجازی، ما را به سمت خانه-دامهایی کشاند که محال بود در شیوه سنتی با آنها مواجه شویم. خانهای در مرکز شهر که بعد از مراجعه فهمیدیم بخشی از آن را میبایست با تعدادی مرد که در اتاقی در حال استراحت بودند مشارکتا استفاده کنیم، واحدی در طبقه چهار که خوشبینانه تنها چند ساعت در نیمههای شب آب در لولههایش جریان داشت، و تک اتاقی زیرپلهای در محلهای غیررسمی میان کوههای غرب تهران که مالکش معتقد بود ملکش چیزی کم از املاک مرکز شهر ندارد. و همه اینها بهلطف امکانات فضای مجازی بهسادگی روزانه دهها بازدیدکننده از اقصی نقاط شهر به سمت خود جلب میکنند و ویروس گرانی را به جان محلات انداخته و شانس مردم محل برای چانهزنی و اجاره مسکنهای موجود به نرخی معقول را از بین میبرند.
ما نهایتا توانستیم در کرج خانهای اجاره کنیم. اما مشکل ما حل نشد. بازار مسکن با تدابیر جدیدتر و گرانی بیشتر پشت درب خانه انتظار میکشد. آیا پاسخی به معضل افزایش نرخ اجاره، قیمت دسترسی به زمین و مسکن در ایران وجود دارد؟ آیا صدای مستاجران شنیده میشود؟ چرا آنها تشکلی برای مطالبهی حقوق خود ندارند؟
#حق_مسکن
#حق_برشهر
مکاشفات مصیبتآمیز مستأجری در جستجوی مسکن
روایت پویا
من دانشجوی اجارهنشینی هستم که با آگاهی از حق پایه و اساسی خودم مبنی بر دسترسی عادلانه تمامی شهروندان و ساکنان ایران به مسکن و همینطور شناخت نسبت به قوانین ناکافی، ناقص و غیرعادلانه کشور در زمینه اجازه نشینی و رابطه موجر و مستأجر به بیان تجربهی زیستهی خودم در این زمینه میپردازم.
پس از قبولی دانشگاه در مقطع دکترا و عدم ارائه خوابگاه از سوی دانشگاه تصمیم به اجاره منزل گرفته بودم. پس از جمع آوری مبلغی جهت ودیعه و برآورد توان پرداخت اجاره با کمک خانواده شروع به جستجو کردم که در قدم اول با مسئله عدم ارائه منزل به جوان مجرد روبرو شدم. با همراهی مادر و ارائه کارت دانشجویی دکترا توانستم از مرحلهی “مجرد موجه” عبور کنم و جستجوی ما شروع شد. مسئلهی دوم نبودن منبع مشخص برای تعیین حدود قیمت در محلات مختلف شهر روبرو بودم که باعث سردرگمی در جستجوی محلات مختلف و جابجایی چندبارهی ما بصورت محله به محله و واحد به واحد از غرب تا شرق شهر شد. از بیادبی و اهانت های گاه و بیگاه بنگاهدارها در محلاتی که قیمت میانگین واحدها فقط یک پله بالاتر از مبلغ مدنظر ما بود میگذرم. مشکل بعدی، با استفاده از پلتفرمهای آنلاین خودنمایی کرد. چرا که این پلتفرمها به جای اتصال مستقیم موجر و مستأجر، متقاضی را به دلال وصل میکنند و عموم آگهیها بدون وجود هیچ ناظر سومی، دارای اطلاعات غلط و یا غیرواقعی هستند. از تصاویر خلاف واقع بگیرید تا متراژ و امکاناتی نظیر پارکینگ و سیستم گرمایش و سرمایش و… اکثر این آگهیها صرفاً با هدف جذب و کشاندن متقاضی به بنگاه و سپس ارائه واحدهای کم کیفیت تر و یا گرانتر از آنچه در آگهی ذکر شده قرار داده شدهاند. مسئلهی دیگر دستِ کم گرفته شدن بود. نگاه عموم بنگاهدارها و همینطور موجرها به مستأجر نگاهی بالا به پایین است. مبادا که پیش شماره تلقن شما، محل تولد و یا لهجه شما متفاوت باشد. روزی را یادم است که پس از بازدید از بیش از ۱۰ واحد غیرمعمول، خارج از عرف و ناجور، اشک مادرم جاری شد چرا که ذخیرهی پول ۲۵ سال کار سالم و شرافتمندانهی آموزگاریشان از سوی قشر دلال ملک به هیچ انگاشته میشد و بعنوان مثال نیمی از یک واحد یا زیرشیروانی خانهای دوطبقه و یا واحدی که به وضوح مشخص بود به طور غیرقانونی پارکینگ ساختمان را با کشیدن دیوار به واحد مسکونی تغییر کاربری داده بودند و… را جهت بازدید به ما معرفی میکردند. شاید دل خدا با اشک های مادرم به رحم آمد که با همان پول در محلهای بهتر واحدی به مراتب بهتر نصیبم شد. بااینحال و با وجود داشتن صاحبخانهای دلرحم و همراه، طی سه سال بعدی، مبلغ اجارهی پرداختی من سه برابر شده (درحالیکه مبلغ اجارهی کنونی من نسبت به واحدهای مشابه همسایه بسیار پایینتر است) و همینامر از هم اکنون باعث نگرانی من جهت تمدید اجاره طی سه ماهِ آیندهست. ویروس گرانی و تورم متأسفانه دستبردار نیست و هرچقدر ما مستأجرین بدویم، افزایش اجاره چهارنعل ما را تعقیب میکند. آیا راهی برای جلوگیری از افزایش و یا کنترل نرخ اجاره مسکن وجود ندارد؟ مگر نه این است که موجر سه سر سود میکند(هم از ودیعه بهره میبرد، هم اجاره ماهیانه میگیرد و هم قیمت ملکش افزایش مییابد) و مستأجر سه سر ضرر میکند؟ پس چرا قوانین مربوط به اجاره نشینی اصلاح و عادلانه نمیشوند؟ چرا مستأجران برای بزرگترین هزینهی زندگیشان همصدا نمیشوند؟
#حق_مسکن
#حق_برشهر
روایت پویا
من دانشجوی اجارهنشینی هستم که با آگاهی از حق پایه و اساسی خودم مبنی بر دسترسی عادلانه تمامی شهروندان و ساکنان ایران به مسکن و همینطور شناخت نسبت به قوانین ناکافی، ناقص و غیرعادلانه کشور در زمینه اجازه نشینی و رابطه موجر و مستأجر به بیان تجربهی زیستهی خودم در این زمینه میپردازم.
پس از قبولی دانشگاه در مقطع دکترا و عدم ارائه خوابگاه از سوی دانشگاه تصمیم به اجاره منزل گرفته بودم. پس از جمع آوری مبلغی جهت ودیعه و برآورد توان پرداخت اجاره با کمک خانواده شروع به جستجو کردم که در قدم اول با مسئله عدم ارائه منزل به جوان مجرد روبرو شدم. با همراهی مادر و ارائه کارت دانشجویی دکترا توانستم از مرحلهی “مجرد موجه” عبور کنم و جستجوی ما شروع شد. مسئلهی دوم نبودن منبع مشخص برای تعیین حدود قیمت در محلات مختلف شهر روبرو بودم که باعث سردرگمی در جستجوی محلات مختلف و جابجایی چندبارهی ما بصورت محله به محله و واحد به واحد از غرب تا شرق شهر شد. از بیادبی و اهانت های گاه و بیگاه بنگاهدارها در محلاتی که قیمت میانگین واحدها فقط یک پله بالاتر از مبلغ مدنظر ما بود میگذرم. مشکل بعدی، با استفاده از پلتفرمهای آنلاین خودنمایی کرد. چرا که این پلتفرمها به جای اتصال مستقیم موجر و مستأجر، متقاضی را به دلال وصل میکنند و عموم آگهیها بدون وجود هیچ ناظر سومی، دارای اطلاعات غلط و یا غیرواقعی هستند. از تصاویر خلاف واقع بگیرید تا متراژ و امکاناتی نظیر پارکینگ و سیستم گرمایش و سرمایش و… اکثر این آگهیها صرفاً با هدف جذب و کشاندن متقاضی به بنگاه و سپس ارائه واحدهای کم کیفیت تر و یا گرانتر از آنچه در آگهی ذکر شده قرار داده شدهاند. مسئلهی دیگر دستِ کم گرفته شدن بود. نگاه عموم بنگاهدارها و همینطور موجرها به مستأجر نگاهی بالا به پایین است. مبادا که پیش شماره تلقن شما، محل تولد و یا لهجه شما متفاوت باشد. روزی را یادم است که پس از بازدید از بیش از ۱۰ واحد غیرمعمول، خارج از عرف و ناجور، اشک مادرم جاری شد چرا که ذخیرهی پول ۲۵ سال کار سالم و شرافتمندانهی آموزگاریشان از سوی قشر دلال ملک به هیچ انگاشته میشد و بعنوان مثال نیمی از یک واحد یا زیرشیروانی خانهای دوطبقه و یا واحدی که به وضوح مشخص بود به طور غیرقانونی پارکینگ ساختمان را با کشیدن دیوار به واحد مسکونی تغییر کاربری داده بودند و… را جهت بازدید به ما معرفی میکردند. شاید دل خدا با اشک های مادرم به رحم آمد که با همان پول در محلهای بهتر واحدی به مراتب بهتر نصیبم شد. بااینحال و با وجود داشتن صاحبخانهای دلرحم و همراه، طی سه سال بعدی، مبلغ اجارهی پرداختی من سه برابر شده (درحالیکه مبلغ اجارهی کنونی من نسبت به واحدهای مشابه همسایه بسیار پایینتر است) و همینامر از هم اکنون باعث نگرانی من جهت تمدید اجاره طی سه ماهِ آیندهست. ویروس گرانی و تورم متأسفانه دستبردار نیست و هرچقدر ما مستأجرین بدویم، افزایش اجاره چهارنعل ما را تعقیب میکند. آیا راهی برای جلوگیری از افزایش و یا کنترل نرخ اجاره مسکن وجود ندارد؟ مگر نه این است که موجر سه سر سود میکند(هم از ودیعه بهره میبرد، هم اجاره ماهیانه میگیرد و هم قیمت ملکش افزایش مییابد) و مستأجر سه سر ضرر میکند؟ پس چرا قوانین مربوط به اجاره نشینی اصلاح و عادلانه نمیشوند؟ چرا مستأجران برای بزرگترین هزینهی زندگیشان همصدا نمیشوند؟
#حق_مسکن
#حق_برشهر
کلاب «دیگرشهر» برگزار میکند:
مسألهی اجارهنشینی در ایران
با حضور:
فردین یزدانی (متخصص اقتصاد مسکن)
اعظم خاتم (متخصص سیاست مسکن)
رضا امیدی (متخصص سیاست اجتماعی)
علی طیبی (پژوهشگر شهر و مسکن)
مسعود سوسنآبادیفراهانی (کنشگر و پژوهشگر شهر و مسکن)
فرشاد اسماعیلی (حقوقدان)
لاله درختی (عضو مجمع حق بر شهر باهمستان)
جعفر دانش پرور (عضو جمعیت امام علی)
سوگل دانایی (روزنامه نگار)
امشب جمعه، ۱۷ تیر ماه ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۰۰
https://www.clubhouse.com/join/%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1%D8%B4%D9%87%D8%B1/0ZUlmNA8/mab3Jrbq?utm_medium=ch_invite&utm_campaign=AQxQQxiBqUC0JoybpAc8pg-269172
مسألهی اجارهنشینی در ایران
با حضور:
فردین یزدانی (متخصص اقتصاد مسکن)
اعظم خاتم (متخصص سیاست مسکن)
رضا امیدی (متخصص سیاست اجتماعی)
علی طیبی (پژوهشگر شهر و مسکن)
مسعود سوسنآبادیفراهانی (کنشگر و پژوهشگر شهر و مسکن)
فرشاد اسماعیلی (حقوقدان)
لاله درختی (عضو مجمع حق بر شهر باهمستان)
جعفر دانش پرور (عضو جمعیت امام علی)
سوگل دانایی (روزنامه نگار)
امشب جمعه، ۱۷ تیر ماه ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۰۰
https://www.clubhouse.com/join/%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1%D8%B4%D9%87%D8%B1/0ZUlmNA8/mab3Jrbq?utm_medium=ch_invite&utm_campaign=AQxQQxiBqUC0JoybpAc8pg-269172
مسأله اجارهنشینی در ایران
<unknown>
🎙 فایل صوتی نشست کلاب دیگر شهر:
«مسأله اجارهنشینی در ایران»
🔸تاریخ نشست: ۱۷ تیر ماه ۱۴۰۱
🔸مدت زمان: ۲۰۵ دقیقه
«مسأله اجارهنشینی در ایران»
🔸تاریخ نشست: ۱۷ تیر ماه ۱۴۰۱
🔸مدت زمان: ۲۰۵ دقیقه
مجمع حق بر شهر باهمستان برگزار میکند:
«تحول جهان در سپهر جنبشهای شهری»
با حضور :
- آصف بیات (نویسنده کتابهای سیاستهای خیابانی: جنبش تهیدستان در ایران، کارگران و انقلاب ۵۷، زندگی به مثابه سیاست، پسا اسلامگرایی، انقلاب بدون انقلابیون)
- مجید ابراهیم پور (پژوهشگر شهری و مترجم کتاب «خشم شهری: شورش طردشدگان»: مصطفی دیکچ)
زمان: چهارشنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۱، ساعت ۲۰ به وقت ایران
در آدرس:
https://ubc.zoom.us/j/69241175444?pwd=cU9XVlIxdmNxdWpqZWQwU2lFd3dEdz09
«تحول جهان در سپهر جنبشهای شهری»
با حضور :
- آصف بیات (نویسنده کتابهای سیاستهای خیابانی: جنبش تهیدستان در ایران، کارگران و انقلاب ۵۷، زندگی به مثابه سیاست، پسا اسلامگرایی، انقلاب بدون انقلابیون)
- مجید ابراهیم پور (پژوهشگر شهری و مترجم کتاب «خشم شهری: شورش طردشدگان»: مصطفی دیکچ)
زمان: چهارشنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۱، ساعت ۲۰ به وقت ایران
در آدرس:
https://ubc.zoom.us/j/69241175444?pwd=cU9XVlIxdmNxdWpqZWQwU2lFd3dEdz09
Audio
فایل صوتی نشستِ «تحول جهان در سپهر جنبشهای شهری».
مهمانان نشست:
- آصف بیات
- مجید ابراهیمپور
این نشست روز چهارشنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۰۰ به میزبانی مجمع حق بر شهر باهمستان برگزار شد.
@bahamestan
مهمانان نشست:
- آصف بیات
- مجید ابراهیمپور
این نشست روز چهارشنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۰۰ به میزبانی مجمع حق بر شهر باهمستان برگزار شد.
@bahamestan
«شبی...
-کدام شب؟
شبی...
شبی ستارهای دهان گشود
- چه گفت؟
نگفت، از لبش چکید؟
-سخن چکید؟
سخن نه، اشک.
ستاره میگریست.
-ستارهٔ کدام کهکشان؟
ستارهای که کهکشان نداشت.
سپیدهدم که خاک
در انتظارِ روزِ خرم است
ستارهای که در غمِ شبانهاش غروب کرد
نهفته در نگاهِ شبنم است»
در این روزگار سخت و پرملال دشوار است به سوگ هـ.ا.سایه نشستن. شاعری از آخرین بازماندگان غولهای ادبیات معاصر ایران که عمری صادقانه، دردمندانه ولی امیدوار زیست و سرود.
باهمستان فقدان این شاعر بزرگ را تسلیت گفته و خود را در غم او شریک همه علاقهمندانش میداند.
*عکس: مهرداد اسکویی
-کدام شب؟
شبی...
شبی ستارهای دهان گشود
- چه گفت؟
نگفت، از لبش چکید؟
-سخن چکید؟
سخن نه، اشک.
ستاره میگریست.
-ستارهٔ کدام کهکشان؟
ستارهای که کهکشان نداشت.
سپیدهدم که خاک
در انتظارِ روزِ خرم است
ستارهای که در غمِ شبانهاش غروب کرد
نهفته در نگاهِ شبنم است»
در این روزگار سخت و پرملال دشوار است به سوگ هـ.ا.سایه نشستن. شاعری از آخرین بازماندگان غولهای ادبیات معاصر ایران که عمری صادقانه، دردمندانه ولی امیدوار زیست و سرود.
باهمستان فقدان این شاعر بزرگ را تسلیت گفته و خود را در غم او شریک همه علاقهمندانش میداند.
*عکس: مهرداد اسکویی