او چو آمد من کجا یابم قرار
کو بر آرد از نهاد من دمار
همچنین جویای درگاه خدا
چون خدا آمد شود جوینده لا
گرچه آن وصلت بقا اندر بقاست
لیک ز اول آن بقا اندر فناست
سایههایی که بود جویای نور
نیست گردد چون کند نورش ظهور
عقل کی ماند چو باشد سر دِه او
کلُ شیء هالِک الا وَجهَهُ
#مولانا
کو بر آرد از نهاد من دمار
همچنین جویای درگاه خدا
چون خدا آمد شود جوینده لا
گرچه آن وصلت بقا اندر بقاست
لیک ز اول آن بقا اندر فناست
سایههایی که بود جویای نور
نیست گردد چون کند نورش ظهور
عقل کی ماند چو باشد سر دِه او
کلُ شیء هالِک الا وَجهَهُ
#مولانا
بجز از عشق مجرد به هر آن نقش که رفتم
بنه ارزید خوشیهاش به تلخی ندامت
مولانا
بنه ارزید خوشیهاش به تلخی ندامت
مولانا
نعل بینی باژگونه در جهان
تخته بندان را لقب گشته شهان
بس طناب اندر گلو و تاجِ دار
بر وی انبوهی که اینک تاجدار
همچو گور کافران بیرون حلل
اندرون قهر خدا عز و جل
#مولانا
تخته بندان را لقب گشته شهان
بس طناب اندر گلو و تاجِ دار
بر وی انبوهی که اینک تاجدار
همچو گور کافران بیرون حلل
اندرون قهر خدا عز و جل
#مولانا