نیایش۲۲صحیفه امام الساجدین
فروبستگی کارها :
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و تحفظ از خطاها و پاسداری از لغزشها را در دنيا و آخرت و در حال خشنودی و غضب، روزيم کن. که در پذيرفتن موجبات خشنودی و علل خشم يکسان و به طاعت تو عامل باشم، و درباره دوستان و دشمنانت طاعت و رضای ترا بر غير آن ترجيح دهم، تا دشمنم از ظلم و جورم ايمن، و دوستم از آنکه از حق منحرف و به هوای نفس او متمايل شوم نااميد گردد. و مرا از کسانی قرار ده که در حال رفاه ترا با همان اخلاص مخلصان مضطر میخوانند. زيرا که تو ستوده و بخشنده و کريمی.
@baeikola
فروبستگی کارها :
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و تحفظ از خطاها و پاسداری از لغزشها را در دنيا و آخرت و در حال خشنودی و غضب، روزيم کن. که در پذيرفتن موجبات خشنودی و علل خشم يکسان و به طاعت تو عامل باشم، و درباره دوستان و دشمنانت طاعت و رضای ترا بر غير آن ترجيح دهم، تا دشمنم از ظلم و جورم ايمن، و دوستم از آنکه از حق منحرف و به هوای نفس او متمايل شوم نااميد گردد. و مرا از کسانی قرار ده که در حال رفاه ترا با همان اخلاص مخلصان مضطر میخوانند. زيرا که تو ستوده و بخشنده و کريمی.
@baeikola
✔️دفتر سی ام
🔺از شلمچه تا ماووت[۱]
'شهیدان عبدالله و مجید طهماسب نژاد' فرزندان صادق، در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدند. عبدالله متولد چهاردهم دی ماه ۱۳۴۴ ، و مجید متولد هفتم تیر ماه ۱۳۴۸ می باشد. مجید چهار سال از عبدالله کوچکتر بود. هر دو در منطقه نارمک تهران درس خواندند و هر دو دوره دبیرستان را ناتمام گذاشتند.
شهید عبدالله جذب صنایع دفاع شد و از طریق اداره به عنوان نیروی داوطلب بسیجی راهی جبهه های نور علیه ظلمت شد. هر دو برادر چندین مرحله در هشت سال دفاع مقدس حضور فعال داشتند. سرانجام شهید عبدالله در ادامه عملیات کربلای ۵ در پنجم اسفند ماه ۶۵ در بهشت شلمچه به درجه رفیع شهادت نایل آمد و برادر کوچکتر آن شهید یعنی مجید یک سال بعد در دوم بهمن ماه ۶۶ در عملیات بیت المقدس ۲ در ماووت عند ربهم یرزقون شد. نکته حائز اهمیت این که پیکر مطهر هر دو برادر حدود پنج سال در مناطق عملیاتی ماند و پس از آن از پیکرهای مطهر آن دو چند مشت خاک و استخوان در بهشت زهرای تهران آرام گرفت.
هم اینک جناب حسین طوسی از دوستان و همرزمان شهید مجید طهماسب نژاد که بازنشسته یک بیمارستانی در تهران می باشد چنین نقل می کند:
🔹ما در محله نارمک تهران زندگی می کردیم، دوران راهنمایی و دبیرستان را همکلاس بودیم. پس از چندی درس را ناتمام و به جبهه اعزام شدیم . مجید در دوران مدرسه بسیار پر جنب و جوش بود اما پس از اعزام به جبهه بسیار تغییر پیدا کرد؛ هر دو برادر خوش سیما و چهره روحانی بر آنها مستولی شد.
ما در لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) تهران و مقر ما دوکوهه بود. در ادامه عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه در صبحگاه مشترکی عبدالله و مجید را ملاقات کردم. گردان های رزمی ما متفاوت بود در آن عملیات عبدالله شهید شد. من و مجید هر دو مجروح شدیم. پیکر مطهر عبدالله در منطقه عملیاتی شلمچه جا ماند.
آخرین باری که اعزام شدیم از طریق لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) بود. من در گردان حمزه سیدالشهدا و مجید در گردان انصار الرسول سازماندهی شد. در تاریخ ۱۳۶۶/۱۰/۲۶ در مرحله اول عملیات بیت المقدس شرکت کردیم که بعد از موفقیت به جای اولیه برگشتیم. درست یک هفته بعد آن در تاریخ ۱۳۶۶/۱۱/۱ در مرحله دوم عملیات شرکت جستیم که فردای آن عملیات شهید مجید با چهار نفر دیگر از همرزمانش در ارتفاعات ماووت به درجه شهادت نایل آمد و پیکر مطهرش حدود پنج سال در آن منطقه ماند.
وصیت نامه شهید عبدالله طهماسب نژاد آیینه ی تمام نمای دل و جان اهل یقین است. در آن جا با انسان تازه ای مواجه می شویم که به راحتی به سوی جاودانگی و لقا پرودگار اوج می گیرد:
🔹پدر و مادرم! اگر جنازه ام آمد الحمدالله، اما اگر نیامد نگران نباشید شما که مرا به خدا سپردید پس یقین بدانید که بالاخره جنازه من بدست شما می رسد، من که ارزشم از اباعبدالله بیشتر نیست. اباعبدالله با این که سرور شهیدان بود جنازه اس سه روز و سه شب روی زمین بود و بعدش در حصیر قرار گرفت و به خاک سپرده شد، عیبی ندارد که جنازه ام در سرزمین های گرم جنوب یا سرد غرب بماند.
پدر و مادرم! از خدا می خواهم که بعد از شهادتم به شما صبر زیادی بدهد، من با این سفر تجارتی را با خدا کردم که در این تجارت مال و جان خود را می دهم و خدا را از خود راضی می کنم که این تجارت بهترین تجارت است. امیدوارم که خداوند این معامله را قبول کند.
یادشان گرامی و راهشان پررهرو باد.
الهی توانی ده که ادامه دهنده راه خوش فرجام شهیدان تحت لوای ولایت مطلقه فقیه امام خامنه ای عزیز باشیم.
"ستاد برگزاری یادواره ۳۳ شهیدِ
بسیجی روستای شهیدآباد"
روز شمار : ۶ روز مانده به ۲۵مین یادواره شهدای شهیدآباد
"۱"
پیام از : پایگاه مقاومت توحید شهیدآباد
@BAEIKOLA
🔺از شلمچه تا ماووت[۱]
'شهیدان عبدالله و مجید طهماسب نژاد' فرزندان صادق، در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدند. عبدالله متولد چهاردهم دی ماه ۱۳۴۴ ، و مجید متولد هفتم تیر ماه ۱۳۴۸ می باشد. مجید چهار سال از عبدالله کوچکتر بود. هر دو در منطقه نارمک تهران درس خواندند و هر دو دوره دبیرستان را ناتمام گذاشتند.
شهید عبدالله جذب صنایع دفاع شد و از طریق اداره به عنوان نیروی داوطلب بسیجی راهی جبهه های نور علیه ظلمت شد. هر دو برادر چندین مرحله در هشت سال دفاع مقدس حضور فعال داشتند. سرانجام شهید عبدالله در ادامه عملیات کربلای ۵ در پنجم اسفند ماه ۶۵ در بهشت شلمچه به درجه رفیع شهادت نایل آمد و برادر کوچکتر آن شهید یعنی مجید یک سال بعد در دوم بهمن ماه ۶۶ در عملیات بیت المقدس ۲ در ماووت عند ربهم یرزقون شد. نکته حائز اهمیت این که پیکر مطهر هر دو برادر حدود پنج سال در مناطق عملیاتی ماند و پس از آن از پیکرهای مطهر آن دو چند مشت خاک و استخوان در بهشت زهرای تهران آرام گرفت.
هم اینک جناب حسین طوسی از دوستان و همرزمان شهید مجید طهماسب نژاد که بازنشسته یک بیمارستانی در تهران می باشد چنین نقل می کند:
🔹ما در محله نارمک تهران زندگی می کردیم، دوران راهنمایی و دبیرستان را همکلاس بودیم. پس از چندی درس را ناتمام و به جبهه اعزام شدیم . مجید در دوران مدرسه بسیار پر جنب و جوش بود اما پس از اعزام به جبهه بسیار تغییر پیدا کرد؛ هر دو برادر خوش سیما و چهره روحانی بر آنها مستولی شد.
ما در لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) تهران و مقر ما دوکوهه بود. در ادامه عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه در صبحگاه مشترکی عبدالله و مجید را ملاقات کردم. گردان های رزمی ما متفاوت بود در آن عملیات عبدالله شهید شد. من و مجید هر دو مجروح شدیم. پیکر مطهر عبدالله در منطقه عملیاتی شلمچه جا ماند.
آخرین باری که اعزام شدیم از طریق لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) بود. من در گردان حمزه سیدالشهدا و مجید در گردان انصار الرسول سازماندهی شد. در تاریخ ۱۳۶۶/۱۰/۲۶ در مرحله اول عملیات بیت المقدس شرکت کردیم که بعد از موفقیت به جای اولیه برگشتیم. درست یک هفته بعد آن در تاریخ ۱۳۶۶/۱۱/۱ در مرحله دوم عملیات شرکت جستیم که فردای آن عملیات شهید مجید با چهار نفر دیگر از همرزمانش در ارتفاعات ماووت به درجه شهادت نایل آمد و پیکر مطهرش حدود پنج سال در آن منطقه ماند.
وصیت نامه شهید عبدالله طهماسب نژاد آیینه ی تمام نمای دل و جان اهل یقین است. در آن جا با انسان تازه ای مواجه می شویم که به راحتی به سوی جاودانگی و لقا پرودگار اوج می گیرد:
🔹پدر و مادرم! اگر جنازه ام آمد الحمدالله، اما اگر نیامد نگران نباشید شما که مرا به خدا سپردید پس یقین بدانید که بالاخره جنازه من بدست شما می رسد، من که ارزشم از اباعبدالله بیشتر نیست. اباعبدالله با این که سرور شهیدان بود جنازه اس سه روز و سه شب روی زمین بود و بعدش در حصیر قرار گرفت و به خاک سپرده شد، عیبی ندارد که جنازه ام در سرزمین های گرم جنوب یا سرد غرب بماند.
پدر و مادرم! از خدا می خواهم که بعد از شهادتم به شما صبر زیادی بدهد، من با این سفر تجارتی را با خدا کردم که در این تجارت مال و جان خود را می دهم و خدا را از خود راضی می کنم که این تجارت بهترین تجارت است. امیدوارم که خداوند این معامله را قبول کند.
یادشان گرامی و راهشان پررهرو باد.
الهی توانی ده که ادامه دهنده راه خوش فرجام شهیدان تحت لوای ولایت مطلقه فقیه امام خامنه ای عزیز باشیم.
"ستاد برگزاری یادواره ۳۳ شهیدِ
بسیجی روستای شهیدآباد"
روز شمار : ۶ روز مانده به ۲۵مین یادواره شهدای شهیدآباد
"۱"
پیام از : پایگاه مقاومت توحید شهیدآباد
@BAEIKOLA
✔️دفتر سی و یکم
🔺از شلمچه تا ماووت[۲]
حسین طوسی ، رفیق و همرزم مجید طهماسب نژاد در مورد چگونگی شهادتش می گوید:
در عملیات بیت المقدس ۲ ، مجید رفیقم، دوست دوران کودکی و جوانی ام و همکلاسی عزیزم آنقدر از لحاظ عرفانی اوج گرفته بود که وقتی فرمانده می گوید دو نفر برای از بین بردن تیربارچی دشمن داوطلب نیاز داریم مجید اولین نفری بود که داوطلب شد و با چند شلیک آر. پی . جی به سمت تیربارچی دشمن اجازه این را به بقیه نیروهای گروهان خود داد که عقب نشینی کنند و جان سالم به در ببرند. اما مجید و محسن (دومین نفر داوطلب) بعد از مدت زمانی که دشمن را کلافه کرده بودند به فیض شهادت نایل می شوند.
در ادامه جناب محمد طهماسب نژاد برادر آن دو شهید ، چنین می گوید:
🔹بسم رب الشهدا و الصدیقین
جمله ای که بالای وصیت نامه همه ی شهدا بود، به نام خدای شهدا و راستگویان
آغاز می کنم خاطره ای کوتاه از صبر و استقامت زینب گونه مادرم حاجیه خانم رقیه قاسمیان را از شهادت برادرم تا خاکسپاری را.
سال ۶۵ بود که خبر مفقودالاثر شدن برادرم عبدالله را به خانواده ما دادند و بعد از یک سال خبر شهادت مجید را به خانواده اعلام کردند. زمستان سال ۶۶ بود که همرزمان مجید به منزل ما آمدند و گفتند که دیده اند مجید و چند تفر از دوستانش شهید شدند اما نتوانستند پیکر شهدا را به عقب بیاورند. از این جریان چند سالی گذشت که از طریق یکی از دوستان و همرزمان شهید که حسین طوسی نام داشت خبر رسید که به منطقه ماووت عراق دسترسی پیدا کردند و بعد از تفحص ، پیکر ۵ شهید را کشف کردند که چهار نفر با پلاک بودند و نفر پنجم پلاک نداشت و طبق وسایل شخصی که کارد کمری و دستکش، حسین آقا تایید کرد که نفر پنجم حمید بود. قرار شد که خبر را به خانواده بدهند. بعد از اعلام خبر پدرم قانع نشد. دوستان به حاجی خیلی اصرار کردند ولی حاجی قانع نشد. چند روزی از این قضیه گذشت که یکی از بچه محل های قدیم به مادر گفت: حسین آقا گفته اگر شهید را تحویل نگیرید در قطعه شهدای گمنام دفن می شود و بعدها جای پشیمانی زیادی دارد و بعد از صحبت های زیاد با مادرم قرار شد بدون اطلاع حاجی پیکر را تحویل بگیریم.
در یک صبح جمعه ، من ، حاج خانم و برادرم حمید به اتفاق همرزمان شهید رفتیم معراج شهدا مشتی استخوان داخل کفن کوچک تحویل گرفتیم و اول به سمت مرقد امام خمینی (ره) و سپس به سمت قطعه ۴۴ بهشت زهرا رفتیم و مادرم با دستانش پیکر کوچک فرزند عزیزش را به خاک سپرد، بدون آن که حاجی متوجه بشود. به قربان دلت مادرم چه غریبانه نوازش می دادی.
در موقع بازگشت حاج خانم به من و وحید سفارش کرد به هیچ وجه آقاجون خبر دار نشه؛ ما هم گفتیم چشم
هنوز بعد از گذشت سالها نمی دانم مادرم چگونه این راز را در دلش نگه داشت و به کسی نگفت. قربان دلت مادر.
بعد از چند سال پیکر داداش عبدالله به همراه پلاگ شناسایی شد و حاجی این بار قبول کرد. بعد از مراسم تشییع به بهشت زهرا رفتیم و به طور اتفاقی قبر عبدالله در همان قطعه و با ۵ شماره آن طرف تر قرار گرفت و بعد از خاک سپاری حاجی متوجه شد که قبر مجید عزیزش هم اینجاست و آنجا بود که مجید را با آغوش گرم پذیرفت و حال از خودم سوال می کنم که در قبال خون شهدا و کمر شکسته پدران و قلب زخم دیده مادران شهدا چه کار کردیم؟ نکند که یادمان رفته؟ خدا کند این طور نباشد."
اینک گوشه ای از وصیت نامه شهید مجید طهماسب نژاد:
🔹خداوندا! شکر نعمتت را همه جا به جای آوردم. اگر به بنده ات ترحم نمی کردی الان در منجلاب فساد بودم.
🔹خدایا! همانطور که برادرم عبدالله را از من جدا کردی و عاشقش شدی و خونش را ریختی و در برابر خون بهایش، بهشت برین را قرار دادی.
🔹خدایا! به هنگام شهادت می خواهم در خون غلط بزنم و لبخندی بر لبانم باشد.
🔹خدایا! داداش عبدالله را با شهدای کربلا محشور بگردان و همین طور بنده گنهکارت و برادران دیگرم را که در فکرم هست.
🔹خدایا! جبهه دانشگاهی است که با شهید شدن فی سبیل الله ، مدرک قبولی را می گیریم.
خدایا نظری به سوی ما کن و همه را به راه مستقیم هدایت کن. خدایا ما را لحظه ای به خودمان وا مگذار.
یادشان گرامی و راهشان پررهرو باد.
الهی توانی ده که ادامه دهنده راه خوش فرجام شهیدان تحت لوای ولایت مطلقه فقیه امام خامنه ای عزیز باشیم.
"ستاد برگزاری یادواره ۳۳ شهیدِ
بسیجی روستای شهیدآباد"
روز شمار : ۶ روز مانده به ۲۵مین یادواره شهدای شهیدآباد
پیام از : پایگاه مقاومت توحید شهیدآباد
@BAEIKOLA
🔺از شلمچه تا ماووت[۲]
حسین طوسی ، رفیق و همرزم مجید طهماسب نژاد در مورد چگونگی شهادتش می گوید:
در عملیات بیت المقدس ۲ ، مجید رفیقم، دوست دوران کودکی و جوانی ام و همکلاسی عزیزم آنقدر از لحاظ عرفانی اوج گرفته بود که وقتی فرمانده می گوید دو نفر برای از بین بردن تیربارچی دشمن داوطلب نیاز داریم مجید اولین نفری بود که داوطلب شد و با چند شلیک آر. پی . جی به سمت تیربارچی دشمن اجازه این را به بقیه نیروهای گروهان خود داد که عقب نشینی کنند و جان سالم به در ببرند. اما مجید و محسن (دومین نفر داوطلب) بعد از مدت زمانی که دشمن را کلافه کرده بودند به فیض شهادت نایل می شوند.
در ادامه جناب محمد طهماسب نژاد برادر آن دو شهید ، چنین می گوید:
🔹بسم رب الشهدا و الصدیقین
جمله ای که بالای وصیت نامه همه ی شهدا بود، به نام خدای شهدا و راستگویان
آغاز می کنم خاطره ای کوتاه از صبر و استقامت زینب گونه مادرم حاجیه خانم رقیه قاسمیان را از شهادت برادرم تا خاکسپاری را.
سال ۶۵ بود که خبر مفقودالاثر شدن برادرم عبدالله را به خانواده ما دادند و بعد از یک سال خبر شهادت مجید را به خانواده اعلام کردند. زمستان سال ۶۶ بود که همرزمان مجید به منزل ما آمدند و گفتند که دیده اند مجید و چند تفر از دوستانش شهید شدند اما نتوانستند پیکر شهدا را به عقب بیاورند. از این جریان چند سالی گذشت که از طریق یکی از دوستان و همرزمان شهید که حسین طوسی نام داشت خبر رسید که به منطقه ماووت عراق دسترسی پیدا کردند و بعد از تفحص ، پیکر ۵ شهید را کشف کردند که چهار نفر با پلاک بودند و نفر پنجم پلاک نداشت و طبق وسایل شخصی که کارد کمری و دستکش، حسین آقا تایید کرد که نفر پنجم حمید بود. قرار شد که خبر را به خانواده بدهند. بعد از اعلام خبر پدرم قانع نشد. دوستان به حاجی خیلی اصرار کردند ولی حاجی قانع نشد. چند روزی از این قضیه گذشت که یکی از بچه محل های قدیم به مادر گفت: حسین آقا گفته اگر شهید را تحویل نگیرید در قطعه شهدای گمنام دفن می شود و بعدها جای پشیمانی زیادی دارد و بعد از صحبت های زیاد با مادرم قرار شد بدون اطلاع حاجی پیکر را تحویل بگیریم.
در یک صبح جمعه ، من ، حاج خانم و برادرم حمید به اتفاق همرزمان شهید رفتیم معراج شهدا مشتی استخوان داخل کفن کوچک تحویل گرفتیم و اول به سمت مرقد امام خمینی (ره) و سپس به سمت قطعه ۴۴ بهشت زهرا رفتیم و مادرم با دستانش پیکر کوچک فرزند عزیزش را به خاک سپرد، بدون آن که حاجی متوجه بشود. به قربان دلت مادرم چه غریبانه نوازش می دادی.
در موقع بازگشت حاج خانم به من و وحید سفارش کرد به هیچ وجه آقاجون خبر دار نشه؛ ما هم گفتیم چشم
هنوز بعد از گذشت سالها نمی دانم مادرم چگونه این راز را در دلش نگه داشت و به کسی نگفت. قربان دلت مادر.
بعد از چند سال پیکر داداش عبدالله به همراه پلاگ شناسایی شد و حاجی این بار قبول کرد. بعد از مراسم تشییع به بهشت زهرا رفتیم و به طور اتفاقی قبر عبدالله در همان قطعه و با ۵ شماره آن طرف تر قرار گرفت و بعد از خاک سپاری حاجی متوجه شد که قبر مجید عزیزش هم اینجاست و آنجا بود که مجید را با آغوش گرم پذیرفت و حال از خودم سوال می کنم که در قبال خون شهدا و کمر شکسته پدران و قلب زخم دیده مادران شهدا چه کار کردیم؟ نکند که یادمان رفته؟ خدا کند این طور نباشد."
اینک گوشه ای از وصیت نامه شهید مجید طهماسب نژاد:
🔹خداوندا! شکر نعمتت را همه جا به جای آوردم. اگر به بنده ات ترحم نمی کردی الان در منجلاب فساد بودم.
🔹خدایا! همانطور که برادرم عبدالله را از من جدا کردی و عاشقش شدی و خونش را ریختی و در برابر خون بهایش، بهشت برین را قرار دادی.
🔹خدایا! به هنگام شهادت می خواهم در خون غلط بزنم و لبخندی بر لبانم باشد.
🔹خدایا! داداش عبدالله را با شهدای کربلا محشور بگردان و همین طور بنده گنهکارت و برادران دیگرم را که در فکرم هست.
🔹خدایا! جبهه دانشگاهی است که با شهید شدن فی سبیل الله ، مدرک قبولی را می گیریم.
خدایا نظری به سوی ما کن و همه را به راه مستقیم هدایت کن. خدایا ما را لحظه ای به خودمان وا مگذار.
یادشان گرامی و راهشان پررهرو باد.
الهی توانی ده که ادامه دهنده راه خوش فرجام شهیدان تحت لوای ولایت مطلقه فقیه امام خامنه ای عزیز باشیم.
"ستاد برگزاری یادواره ۳۳ شهیدِ
بسیجی روستای شهیدآباد"
روز شمار : ۶ روز مانده به ۲۵مین یادواره شهدای شهیدآباد
پیام از : پایگاه مقاومت توحید شهیدآباد
@BAEIKOLA
Forwarded from اتچ بات
#شعر_محلی
نخامه مثل قدیما بورم مرون,مرز بالا هنیشم
نماشته,حمزه رضای ورافتاب کوه بالا هارشم
مه دل نخانه دل وس, بنشا زمینه چشه جا دور بزنم
قوت کو؟خشوره یور
بورم,خرون دله گرجه زور بزنم
من دومه, چی خار بیه چک کری شه جا دهی بو
سنگ چی پام روشن بی بو قلعه کتی ره او بروشتبو
خله خاربیه بتونسبوم اوجا کله تله ماربهیرم
لیله مشت تله بشت بوم , زیاک, خاطر شه یار بهیرم
مه دل شهیدای بیکلای وسه تنگه ,وشونه سراغه گیرنه
میون خله دارو درخت, نشونه ی اتا باغ ره گیرنه
مزارشهیدای بیکلا, مثل بهشته
چه صفایی دارنه
سی وسه لاله ی بک و بو,
ونوشه ی بهاره ,چه هوایی دارنه
((تنها،هدایتی بایی))
نخامه مثل قدیما بورم مرون,مرز بالا هنیشم
نماشته,حمزه رضای ورافتاب کوه بالا هارشم
مه دل نخانه دل وس, بنشا زمینه چشه جا دور بزنم
قوت کو؟خشوره یور
بورم,خرون دله گرجه زور بزنم
من دومه, چی خار بیه چک کری شه جا دهی بو
سنگ چی پام روشن بی بو قلعه کتی ره او بروشتبو
خله خاربیه بتونسبوم اوجا کله تله ماربهیرم
لیله مشت تله بشت بوم , زیاک, خاطر شه یار بهیرم
مه دل شهیدای بیکلای وسه تنگه ,وشونه سراغه گیرنه
میون خله دارو درخت, نشونه ی اتا باغ ره گیرنه
مزارشهیدای بیکلا, مثل بهشته
چه صفایی دارنه
سی وسه لاله ی بک و بو,
ونوشه ی بهاره ,چه هوایی دارنه
((تنها،هدایتی بایی))
Telegram
attach 📎
صحیفه امام الساجدین
نیایش ۲۳شکر بر عافیت
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و خلعت عافيتت را بر من بپوشان، و مرا به عافيتت فرا گير، و به عافيتت محفوظ دار، و به عافيتت گرامی ساز، و به عافيتت بینياز کن، و عافيتت را بر من صدقه کن، و عافيتت را به من ببخش، و عافيتت را برايم بگستران، و عافيتت را بر من شايسته ساز و ميان من عافيتت در دنيا و آخرت جدائی ميفکن.
@baeikola
نیایش ۲۳شکر بر عافیت
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و خلعت عافيتت را بر من بپوشان، و مرا به عافيتت فرا گير، و به عافيتت محفوظ دار، و به عافيتت گرامی ساز، و به عافيتت بینياز کن، و عافيتت را بر من صدقه کن، و عافيتت را به من ببخش، و عافيتت را برايم بگستران، و عافيتت را بر من شايسته ساز و ميان من عافيتت در دنيا و آخرت جدائی ميفکن.
@baeikola
کانال شهیدآباد بزرگ «بائیکلا»
#اطلاعیه بسمه تعالی ضمن عرض سلام و احترام خدمت همه هم محلی های بزرگوار و عزیزان شهیدآبادی ، با توجه به اطلاع رسانی 📣 ، ارتباط 📞☎️ و مشورت مؤسسات کاریابی و عزیزان محلی و .... جهت تکمیل👈👈 نیروی انسانی جوانان عزیز و مومن «برادران و خواهران» را دارند ما را…
#کاریابی_جوانان_شهیدآباد
#مخصوص_خانم_ها
لیسانس حسابداری جهت کار با
معدل 14 به بالا
شماره تماس 2238-213-0911 اکبرنژاد
«اولویت با کسانی می باشد که فرم مخصوص بانک اطلاعاتی جوانان جویای کار شهیدآباد را پر کرده باشند»
«قابل توجه اینکه قبل از کار تست و مصاحبه گرفته خواهد شد»
𢐠🆔 @baeikola 🌺🌹
#مخصوص_خانم_ها
لیسانس حسابداری جهت کار با
معدل 14 به بالا
شماره تماس 2238-213-0911 اکبرنژاد
«اولویت با کسانی می باشد که فرم مخصوص بانک اطلاعاتی جوانان جویای کار شهیدآباد را پر کرده باشند»
«قابل توجه اینکه قبل از کار تست و مصاحبه گرفته خواهد شد»
𢐠🆔 @baeikola 🌺🌹
کانال شهیدآباد بزرگ «بائیکلا» pinned «#کاریابی_جوانان_شهیدآباد #مخصوص_خانم_ها لیسانس حسابداری جهت کار با معدل 14 به بالا شماره تماس 2238-213-0911 اکبرنژاد «اولویت با کسانی می باشد که فرم مخصوص بانک اطلاعاتی جوانان جویای کار شهیدآباد را پر کرده باشند» «قابل توجه اینکه قبل از کار تست و مصاحبه…»
#اطلاعیه بیست و پنجمین #یادواره_۳۳_شهید_بسیجی_شهیدآباد
پنجشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۶
پیام از : پایگاه مقاومت توحید شهیدآباد
@BAEIKOLA
پنجشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۶
پیام از : پایگاه مقاومت توحید شهیدآباد
@BAEIKOLA
✔️دفتر سی و دوم
🔺در چمن لاله ها
"با صبا در چمن لاله سحر می گفتیم
که شهیدان که اند این همه خونین کفنان
"گفت حافظ من و تو محرم این راز نه ایم
از لب لعل حکایت کن و شیرین دهنان
'علی اکبر عباسی' فرزند حسینجان، در تاریخ ششم تیر ماه ۱۳۴۷ در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود.
دوران ابتدایی را در محل و راهنمایی را در مدرسه سالکی گذراند. در محیط مدرسه بسیار صبور و با وقار بود.
در خانواده به قدری احساس مسئولیت می کرد که لحظه ای کمک و یاری به پدر و مادر غفلت نمی ورزید. اوقات فراغتش را در همراهی با دوستان و هم سن و سالش و صرف کمک رسانی به پدر و مادر می کرد.
آن عزیز دست از جان شسته دلبستگی خاصی نسبت به میهن خویش داشت. جنگ ایران و عراق را بین اسلام و کفر ، و دفاع از وطن را بر خود فرض می دانست. به ولایت فقیه اعتقاد راسخی داشت، با شنیدن پیام امام بلافاصله خود را برای دفاع مقدس آماده کرد.
او به همراه تعدادی از دوستان و هم محلی ها به جبهه اعزام شد و بلافاصله به خط مقدم رفت و به دفاع از دین و وطن پرداخت.
آن شهید دلاور نماد بارز شجاعت و صداقت بود. رفتارش با دوستان بسیار عاطفی بود.
یکی از ویژگی های بارز شهید علی اکبر عباسی، علاقه خاص او مانند سایر جوانان به سرور و سالار شهیدان امام حسین (ع) بود. و تکیه بزرگ شهیدآباد میعادگاه سینه زنی ها و عزاداری این شهید وارسته بود.
آن شهید درس آزادگی ، بصیرت ، بینایی و رهایی از تعلقات دنیوی را از همین مکتب آموخت و آن را سرمشق خود قرار داد، و در راه تحقق آن جانبازی کرد.
ماها اگر بخواهیم ارزش عمل این شهیدان و جانبازان راه خدا و فداکاری آنان و حجم پی آمد این شهادت ها و جان نثاری ها را بشماریم شاید دچار باشیم به عجر خود اعتراف کنیم. تا چه رسد به مراتب معنوی و مسائل انسانی و الهی آن که بی شک عاجز و وامانده باشیم.
شهید علی اکبر عباسی جهت گذراندن خدمت مقدس سربازی عازم لشکر زرهی ۸۸ زاهدان شد و سرانجام در تاریخ ۱۳۶۷/۴/۲۲ در راه شرافت دین و میهن در سومار هم مکانی که شهید مصطفی علیپور به اوج پرواز کرد ، جان خود را نثار دین و میهن کرد و نام خود را در دفتر شهدای گمنام ثبت کرد.
"با قافله عشق سفر کرد شهید
از معبر سرخ خون گذر کرد شهید
"با شوق زیارت حسین بن علی
بی واهمه ترک جان و سر کرد شهید
و چه نکو توصیه کرد شهید:
🔹نماز را سر وقت بخوانید، به سخنان رهبر گوش دهید تا به کشور آسیب نرسد.
یادش گرامی ، شهد شهادت گوارایش و راهش پررهرو باد.
الهی توانی ده که ادامه دهنده راه خوش فرجام شهیدان تحت لوای ولایت مطلقه فقیه امام خامنه ای عزیز باشیم.
"ستاد برگزاری یادواره ۳۳شهیدِ
بسیجی روستای شهیدآباد"
روز شمار: ۵ روز مانده به ۲۵مین یادواره شهدای شهیدآباد
پیام از : پایگاه مقاومت توحید شهیدآباد
@BAEIKOLA
🔺در چمن لاله ها
"با صبا در چمن لاله سحر می گفتیم
که شهیدان که اند این همه خونین کفنان
"گفت حافظ من و تو محرم این راز نه ایم
از لب لعل حکایت کن و شیرین دهنان
'علی اکبر عباسی' فرزند حسینجان، در تاریخ ششم تیر ماه ۱۳۴۷ در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود.
دوران ابتدایی را در محل و راهنمایی را در مدرسه سالکی گذراند. در محیط مدرسه بسیار صبور و با وقار بود.
در خانواده به قدری احساس مسئولیت می کرد که لحظه ای کمک و یاری به پدر و مادر غفلت نمی ورزید. اوقات فراغتش را در همراهی با دوستان و هم سن و سالش و صرف کمک رسانی به پدر و مادر می کرد.
آن عزیز دست از جان شسته دلبستگی خاصی نسبت به میهن خویش داشت. جنگ ایران و عراق را بین اسلام و کفر ، و دفاع از وطن را بر خود فرض می دانست. به ولایت فقیه اعتقاد راسخی داشت، با شنیدن پیام امام بلافاصله خود را برای دفاع مقدس آماده کرد.
او به همراه تعدادی از دوستان و هم محلی ها به جبهه اعزام شد و بلافاصله به خط مقدم رفت و به دفاع از دین و وطن پرداخت.
آن شهید دلاور نماد بارز شجاعت و صداقت بود. رفتارش با دوستان بسیار عاطفی بود.
یکی از ویژگی های بارز شهید علی اکبر عباسی، علاقه خاص او مانند سایر جوانان به سرور و سالار شهیدان امام حسین (ع) بود. و تکیه بزرگ شهیدآباد میعادگاه سینه زنی ها و عزاداری این شهید وارسته بود.
آن شهید درس آزادگی ، بصیرت ، بینایی و رهایی از تعلقات دنیوی را از همین مکتب آموخت و آن را سرمشق خود قرار داد، و در راه تحقق آن جانبازی کرد.
ماها اگر بخواهیم ارزش عمل این شهیدان و جانبازان راه خدا و فداکاری آنان و حجم پی آمد این شهادت ها و جان نثاری ها را بشماریم شاید دچار باشیم به عجر خود اعتراف کنیم. تا چه رسد به مراتب معنوی و مسائل انسانی و الهی آن که بی شک عاجز و وامانده باشیم.
شهید علی اکبر عباسی جهت گذراندن خدمت مقدس سربازی عازم لشکر زرهی ۸۸ زاهدان شد و سرانجام در تاریخ ۱۳۶۷/۴/۲۲ در راه شرافت دین و میهن در سومار هم مکانی که شهید مصطفی علیپور به اوج پرواز کرد ، جان خود را نثار دین و میهن کرد و نام خود را در دفتر شهدای گمنام ثبت کرد.
"با قافله عشق سفر کرد شهید
از معبر سرخ خون گذر کرد شهید
"با شوق زیارت حسین بن علی
بی واهمه ترک جان و سر کرد شهید
و چه نکو توصیه کرد شهید:
🔹نماز را سر وقت بخوانید، به سخنان رهبر گوش دهید تا به کشور آسیب نرسد.
یادش گرامی ، شهد شهادت گوارایش و راهش پررهرو باد.
الهی توانی ده که ادامه دهنده راه خوش فرجام شهیدان تحت لوای ولایت مطلقه فقیه امام خامنه ای عزیز باشیم.
"ستاد برگزاری یادواره ۳۳شهیدِ
بسیجی روستای شهیدآباد"
روز شمار: ۵ روز مانده به ۲۵مین یادواره شهدای شهیدآباد
پیام از : پایگاه مقاومت توحید شهیدآباد
@BAEIKOLA
✔️دفتر سی و سوم
🔺باغ شهادت
🔹بعد از مفقودالاثر شدن شهید شاهد علی اکبر عباسی و پایان هشت سال دفاع مقدس در سال ۱۳۶۸ ، دیگر فضای شهید و شهادت به طور موقت در دفتر تاریخ روستایمان کمرنگ شد.
اگرچه عطر دل انگیز شهادت در جای جایِ دیگر کشورمان از طریق کشف و شناسایی شهدای مفقو دالاثر می پیچید. درست ۱۲ سال پس از آن، در ۱۵ اسفند سال ۱۳۷۹ خبر آمد که شهیدی در راه است و آن هم خبر شهادت سرباز دین و میهن 'مهدی اکبر نژاد' که در اثر انفجار مین در منطقه عین خوش میعادگاه شهید عبدالله علیجان نژاد شربت شهادت را نوشید و این ندا را سر داد که راه شهادت پایانی ندارد.
'شهید مهدی اکبر نژاد' فرزند حجت الله، در اول مرداد ماه سال ۱۳۶۰ در یک خانواده مذهبی در روستای شهیدآباد به دنیا آمد. آن شهید سومین فرزند خانواده بود.
دوره تحصیلات ابتدایی راه در محل و سپس برای ادامه دوره راهنمایی در مدرسه آیت الله سالکی ثبت نام کرد. در کنار تحصیل به پدر و مادر نیز کمک می کرد. شهید مهدی بسیار آرام ، متین و باوقار بود. با دوستان معاشرت خوبی داشت.
آن شهید برای انجام خدمت مقدس سربازی دفتر چه اعزام را گرفت و وارد ارتش شد. آموزش نظامی را در عجب شیر گذراند و سپس به استان ایلام رفت؛ شش ماه از خدمت مقدس سربازی نگذشه بود که در منطقه عین خوش به آسمان پرواز کرد.
آخرین باری که به مرخصی آمد تحولات عظیمی در سیره و روش آن شهید بوجود آمد تا این که برادرش از او سوال می کند جه خبر از محل خدمت؟ در فرازی از صحبت هایش این چنین می گوید: شهادت لیاقت لازم دارد شاید هم فرصت آن برای من نزدیک باشد، آنجایی که ما هستیم مین های خنثی نشده ی دشمن در طول دوران جنگ وجود دارد، به همین زودی عکس بزرگ شده مرا در روستا نصب خواهند کرد آن گاه برادرش را اشک ریزان دید و گفت :
برادرم گریه مکن
من در آیینه اشک تو صفا می بینم
قطره اشک تو از راز دلم با خبر است.
در سکوت تو کتابی سخن است
میل پرواز به سوی ابدیت دارم
من چو مرغان قفس میل بریدن دارم
برادرم گریه مکن!
هم اینک پدر آن شهید، حجت اله اکبرنژاد چنین نقل می کند:
🔹پسرم آخرین باری که به مرخصی آمد یکم بهمن ماه ۱۳۷۹ بود. پانزده روز مرخصی اش بود در طول این مدت بسیار متحول شده بود، صمیمت وی با اهل خانواده بسیار تنگا تنگ شد. بعد از ده روز مرخصی برای عزیمت آرام و قرار نداشت، پنج روز مانده به اتمام مرخصی وسایل شخصی اضافی را تحویل مادرش داد. صبح موقع رفتن از ما خداحافظی کرد، بعد از خروج از منزل دوباره برگشت ، سردوشی لباس سربازی را به من داد گفت: این یادگاری من. حتی روز قبل آن به پیرایشگاه مراجعه کرد و طوری با آقای ایرانمهر صحبت می کرد که انگار این آخرین دیدار است.
الان بعد از هفده سال از شهادتش همیشه برایم سوال است که در طول دوره مرخصی، پسرم چه سری در نهان داشت؟ چه چیزی بر وی الهام شده بود؟
🔹یکی از ویژگی های بارز آن شهید شرکت در هیئت عزاداری بود و در مرحله آخری که به مرخصی آمد قبل از مراجعت، در دعای توسل هیئت عزاداری سیدالشهدا(ع) شهیدآباد شرکت جست.
او سرانجام در پانزده بهمن ماه سال ۱۳۷۹ در منطقه عین خوش بر اثر انفجار مین دوران جنگ شربت شهادت نوشید و مشعل فروزان راه هدایت همه ی ما شد و این را ثابت کرد که:
"اگر آه تو از جنس نیاز است
در باغ شهادت ، باز ، باز است
یادش گرامی و راهش پررهرو باد.
الهی توانی ده که ادامه دهنده راه خوش فرجام شهیدان تحت لوای ولایت مطلقه فقیه امام خامنه ای عزیز باشیم.
"ستاد برگزاری یادواره ۳۳شهیدِ
بسیجی روستای شهیدآباد"
روز شمار : ۵ روز مانده به ۲۵مین یادواره شهدای شهیدآباد
پیام از : پایگاه مقاومت توحید شهیدآباد
@BAEIKOLA
🔺باغ شهادت
🔹بعد از مفقودالاثر شدن شهید شاهد علی اکبر عباسی و پایان هشت سال دفاع مقدس در سال ۱۳۶۸ ، دیگر فضای شهید و شهادت به طور موقت در دفتر تاریخ روستایمان کمرنگ شد.
اگرچه عطر دل انگیز شهادت در جای جایِ دیگر کشورمان از طریق کشف و شناسایی شهدای مفقو دالاثر می پیچید. درست ۱۲ سال پس از آن، در ۱۵ اسفند سال ۱۳۷۹ خبر آمد که شهیدی در راه است و آن هم خبر شهادت سرباز دین و میهن 'مهدی اکبر نژاد' که در اثر انفجار مین در منطقه عین خوش میعادگاه شهید عبدالله علیجان نژاد شربت شهادت را نوشید و این ندا را سر داد که راه شهادت پایانی ندارد.
'شهید مهدی اکبر نژاد' فرزند حجت الله، در اول مرداد ماه سال ۱۳۶۰ در یک خانواده مذهبی در روستای شهیدآباد به دنیا آمد. آن شهید سومین فرزند خانواده بود.
دوره تحصیلات ابتدایی راه در محل و سپس برای ادامه دوره راهنمایی در مدرسه آیت الله سالکی ثبت نام کرد. در کنار تحصیل به پدر و مادر نیز کمک می کرد. شهید مهدی بسیار آرام ، متین و باوقار بود. با دوستان معاشرت خوبی داشت.
آن شهید برای انجام خدمت مقدس سربازی دفتر چه اعزام را گرفت و وارد ارتش شد. آموزش نظامی را در عجب شیر گذراند و سپس به استان ایلام رفت؛ شش ماه از خدمت مقدس سربازی نگذشه بود که در منطقه عین خوش به آسمان پرواز کرد.
آخرین باری که به مرخصی آمد تحولات عظیمی در سیره و روش آن شهید بوجود آمد تا این که برادرش از او سوال می کند جه خبر از محل خدمت؟ در فرازی از صحبت هایش این چنین می گوید: شهادت لیاقت لازم دارد شاید هم فرصت آن برای من نزدیک باشد، آنجایی که ما هستیم مین های خنثی نشده ی دشمن در طول دوران جنگ وجود دارد، به همین زودی عکس بزرگ شده مرا در روستا نصب خواهند کرد آن گاه برادرش را اشک ریزان دید و گفت :
برادرم گریه مکن
من در آیینه اشک تو صفا می بینم
قطره اشک تو از راز دلم با خبر است.
در سکوت تو کتابی سخن است
میل پرواز به سوی ابدیت دارم
من چو مرغان قفس میل بریدن دارم
برادرم گریه مکن!
هم اینک پدر آن شهید، حجت اله اکبرنژاد چنین نقل می کند:
🔹پسرم آخرین باری که به مرخصی آمد یکم بهمن ماه ۱۳۷۹ بود. پانزده روز مرخصی اش بود در طول این مدت بسیار متحول شده بود، صمیمت وی با اهل خانواده بسیار تنگا تنگ شد. بعد از ده روز مرخصی برای عزیمت آرام و قرار نداشت، پنج روز مانده به اتمام مرخصی وسایل شخصی اضافی را تحویل مادرش داد. صبح موقع رفتن از ما خداحافظی کرد، بعد از خروج از منزل دوباره برگشت ، سردوشی لباس سربازی را به من داد گفت: این یادگاری من. حتی روز قبل آن به پیرایشگاه مراجعه کرد و طوری با آقای ایرانمهر صحبت می کرد که انگار این آخرین دیدار است.
الان بعد از هفده سال از شهادتش همیشه برایم سوال است که در طول دوره مرخصی، پسرم چه سری در نهان داشت؟ چه چیزی بر وی الهام شده بود؟
🔹یکی از ویژگی های بارز آن شهید شرکت در هیئت عزاداری بود و در مرحله آخری که به مرخصی آمد قبل از مراجعت، در دعای توسل هیئت عزاداری سیدالشهدا(ع) شهیدآباد شرکت جست.
او سرانجام در پانزده بهمن ماه سال ۱۳۷۹ در منطقه عین خوش بر اثر انفجار مین دوران جنگ شربت شهادت نوشید و مشعل فروزان راه هدایت همه ی ما شد و این را ثابت کرد که:
"اگر آه تو از جنس نیاز است
در باغ شهادت ، باز ، باز است
یادش گرامی و راهش پررهرو باد.
الهی توانی ده که ادامه دهنده راه خوش فرجام شهیدان تحت لوای ولایت مطلقه فقیه امام خامنه ای عزیز باشیم.
"ستاد برگزاری یادواره ۳۳شهیدِ
بسیجی روستای شهیدآباد"
روز شمار : ۵ روز مانده به ۲۵مین یادواره شهدای شهیدآباد
پیام از : پایگاه مقاومت توحید شهیدآباد
@BAEIKOLA
صحیفه امام الساجدین
نیایش۲۳ شکر بر عافیت
دايا بر محمد و آلش رحمت فرست. و مرا عافيتی بینياز کننده و شفا دهنده ببخش که از دسترس بيماريها و علتها بالاتر و در کشاکش عمر رو به فزونی باشد، عافيتی که در بدنم توليد عافيت کند: عافيت در دنيا و آخرت. و انعام فرمای بر من به تندرستی، و امنيت، و سلامت دين و بدن، و بصيرت قلب، و پيشرفت در کار، و بيم و هراس از تو، و قدرت بر انجام طاعتی که مرا به آن فرمان دادهای، و اجتناب از معصيتی که مرا از آن نهی فرمودهای.
@baeikola
نیایش۲۳ شکر بر عافیت
دايا بر محمد و آلش رحمت فرست. و مرا عافيتی بینياز کننده و شفا دهنده ببخش که از دسترس بيماريها و علتها بالاتر و در کشاکش عمر رو به فزونی باشد، عافيتی که در بدنم توليد عافيت کند: عافيت در دنيا و آخرت. و انعام فرمای بر من به تندرستی، و امنيت، و سلامت دين و بدن، و بصيرت قلب، و پيشرفت در کار، و بيم و هراس از تو، و قدرت بر انجام طاعتی که مرا به آن فرمان دادهای، و اجتناب از معصيتی که مرا از آن نهی فرمودهای.
@baeikola
Forwarded from اتچ بات
(بوتیک آریا)
با ارائه لباس های مردانه اعم از
پیراهن مجلسی و اسپرت
تیشرت های شیک
انواع شلوار لی و کتان و کلاسیک ترک
انواع کروات های مجلسی و اسپرت
کمربند و ادکلن
کت و شلوار مجلسی و اسپرت
آدرس .: بابل -خیابان طالقانی_پاساژ امیر
حسین محمدی راد 09112174530
@baeikola
با ارائه لباس های مردانه اعم از
پیراهن مجلسی و اسپرت
تیشرت های شیک
انواع شلوار لی و کتان و کلاسیک ترک
انواع کروات های مجلسی و اسپرت
کمربند و ادکلن
کت و شلوار مجلسی و اسپرت
آدرس .: بابل -خیابان طالقانی_پاساژ امیر
حسین محمدی راد 09112174530
@baeikola
Telegram
attach 📎
💠💠💠 در جلسه #علي_نجفي نماينده شهرستان #بابل با #جان_بابايي معاون وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي مطرح، تاكيد و
توافق شد:
- تامين تجهيزات مورد نياز مراكز بهداشتي و درماني شهرستان #بابل با توجه به بازديد اخير ايشان از اين مراكز وفق ليست نيازمنديهايي كه #دانشگاه علوم پزشكي #بابل ارائه خواهد كرد.
- ضرورت تجهيز #كلينيك_اميد خوشرودپي قبل از افتتاح آن ( با هماهنگي انجام شده با دانشگاه علوم پزشكي بابل از افتتاح كلينك مذكور قبل از تجهيز آن جلوگيري شد.)
- تاكيد بر راه اندازي #بوردهاي تخصصي در رشته هاي مختلف در دانشگاه علوم پزشكي بابل و تشكيل كميته تخصصي در اين خصوص
- پيگيري آخرين وضعيت احداث بيمارستان #بندپي_شرق، مركز بهداشت #شهيد_آباد، بيمارستان خيريه مرحوم #توفيقي ( كه با پيگيري اختصاصي انجام شده، موافقت با احداث آن اخيرا اخذ شده است ) و ضرورت تسريع در احداث #بيمارستان مبارزه با سرطان در زمين اهدايي خير در منطقه #لاله_آباد
🗓 ۲۸ بهمن ١٣٩٦
🆔 @BAEIKOLA
http://uupload.ir/files/u2a4_aa.jpg
توافق شد:
- تامين تجهيزات مورد نياز مراكز بهداشتي و درماني شهرستان #بابل با توجه به بازديد اخير ايشان از اين مراكز وفق ليست نيازمنديهايي كه #دانشگاه علوم پزشكي #بابل ارائه خواهد كرد.
- ضرورت تجهيز #كلينيك_اميد خوشرودپي قبل از افتتاح آن ( با هماهنگي انجام شده با دانشگاه علوم پزشكي بابل از افتتاح كلينك مذكور قبل از تجهيز آن جلوگيري شد.)
- تاكيد بر راه اندازي #بوردهاي تخصصي در رشته هاي مختلف در دانشگاه علوم پزشكي بابل و تشكيل كميته تخصصي در اين خصوص
- پيگيري آخرين وضعيت احداث بيمارستان #بندپي_شرق، مركز بهداشت #شهيد_آباد، بيمارستان خيريه مرحوم #توفيقي ( كه با پيگيري اختصاصي انجام شده، موافقت با احداث آن اخيرا اخذ شده است ) و ضرورت تسريع در احداث #بيمارستان مبارزه با سرطان در زمين اهدايي خير در منطقه #لاله_آباد
🗓 ۲۸ بهمن ١٣٩٦
🆔 @BAEIKOLA
http://uupload.ir/files/u2a4_aa.jpg
آماده سازی مسجد جامع شهیدآباد جهت برگزاری #۲۵مین یادواره #۳۳شهیدبسیجی_شهیدآباد با کمک بسیجیان #نوجوان
@BAEIKOLA
@BAEIKOLA
#تبریک
تیم والیبال #نو_نهالان آموزش وپرورش #بندپی با شکست تیم بابل در #فینال به مقام #قهرمانی استان دست یافتند.
#نیما_اکبر_نژاد
#ابوالفضل_بداک به عنوان بهترین بازیکنان انتخاب شدند.
@baeikola
تیم والیبال #نو_نهالان آموزش وپرورش #بندپی با شکست تیم بابل در #فینال به مقام #قهرمانی استان دست یافتند.
#نیما_اکبر_نژاد
#ابوالفضل_بداک به عنوان بهترین بازیکنان انتخاب شدند.
@baeikola
اطلاعیه
برنامه #زیارت_عاشورا و #شب_خاطره
به مناسبت ۲۵مین یادواره ۳۳شهید بسیجی روستای شهیدآباد
زمان : چهارشنبه ۲اسفندماه ساعت ۸ شب
مکان:مسجدجامع شهیدآباد
پیام:پایگاه مقاومت توحید شهیدآباد
@BAEIKOLA
برنامه #زیارت_عاشورا و #شب_خاطره
به مناسبت ۲۵مین یادواره ۳۳شهید بسیجی روستای شهیدآباد
زمان : چهارشنبه ۲اسفندماه ساعت ۸ شب
مکان:مسجدجامع شهیدآباد
پیام:پایگاه مقاومت توحید شهیدآباد
@BAEIKOLA
#عضویت و استقبال کردن ورزشکاران و جوانان شهیدآباد
در #هلال_احمر_بندپی_غربی
برای اولین بار در روستا و بخش ،برای عضویت به هلال احمر منتظر شما هستیم
#باشگاه_شهدای_شهیدآباد
𢐠🆔 @baeikola 🌺🌹
در #هلال_احمر_بندپی_غربی
برای اولین بار در روستا و بخش ،برای عضویت به هلال احمر منتظر شما هستیم
#باشگاه_شهدای_شهیدآباد
𢐠🆔 @baeikola 🌺🌹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تیزر_تلویزیونی
یست و پنجمین #یادواره_33_شهید_بسیجی_شهیدآباد
پنجشنبه 3 اسفند 1396
پیام از : #پایگاه_توحید
@BAEIKOLA
یست و پنجمین #یادواره_33_شهید_بسیجی_شهیدآباد
پنجشنبه 3 اسفند 1396
پیام از : #پایگاه_توحید
@BAEIKOLA
اطلاعیه
برنامه #زیارت_عاشورا و #شب_خاطره
به مناسبت ۲۵مین یادواره ۳۳شهید بسیجی روستای شهیدآباد
زمان : چهارشنبه ۲اسفندماه ساعت ۸ شب
مکان:مسجدجامع شهیدآباد
پیام:پایگاه مقاومت توحید شهیدآباد
@BAEIKOLA
برنامه #زیارت_عاشورا و #شب_خاطره
به مناسبت ۲۵مین یادواره ۳۳شهید بسیجی روستای شهیدآباد
زمان : چهارشنبه ۲اسفندماه ساعت ۸ شب
مکان:مسجدجامع شهیدآباد
پیام:پایگاه مقاومت توحید شهیدآباد
@BAEIKOLA