Babak Rajabi
3.66K subscribers
43 photos
382 videos
5 files
194 links
زمان را با صدا، کلمه و خنده ثبت کنیم
کانال شخصی بابک رجبی

Artiste indépendant, Musicen, Auteur, Compositeur
I share my music experience

بابک رجبی زاده‌ی اصفهان۱۳۶۱
آهنگساز، نوازنده و خواننده مستقل.
Download Telegram
متن شعر ترمه با حق کپی رایت منتشر می‌شود:
تویی دونیا
هر کسی عه سکلی نو نو در میاری
زندگی سیرینه گهصه‌یی نداره
تو دو روئه هستی
قودسایی عاره
برو جونم دس بزن به کاری
کار نداری عاری
فایده‌ای نداره از کجا بوداره
زندگی سیرینه با امیدباری
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اشکِ شور
بداهه‌ای از پست امروز اینستاگرام
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کارگران مشغول کارن
دیگران پول در میارن
در میان خوانندگان خانم در موسیقی سنتی ایرانی، «سپیده رئیس سادات» را نزدیک‌تر به تعریفم از خوانندگانِ این سبک می‌دانم. چرا که این پدیدهٔ خوش‌الحان علیرغمِ نوازندگیِ سه‌تار، هم موسیقی‌دان است و هم مطبوع‌خوان.
به لحاظ شخصیت خوانندگی نیز حالِ مقبول و ملیحی را منتقل می‌کند.

از این‌ها مهم‌تر اینکه سپیده زنانگی‌اش را در اجرای آواز سنتی محفوظ داشته است. آنهم در بازاری که مردسالاری و ترس از غنا در موسیقی، زنان را واداشته تا با انتوناسیون و لحن مردانه بخوانند.

با اندکی تحقیق آماری و شنیداری بین خوانندگان موسیقی سنتی درمیابیم که زنان خواننده در این سبک به تأسی از مردان با کلفت کردن صدا و ایجاد فشار روی حنجره، ظرفیتِ شنیداری گوش شنونده را تا حد اشباع از دامنه مطبوع از اصالت زنانه خارج می‌کنند. همچنین از نظر ظاهر با اخم و جدیّت غیرضروری روی صحنه ظاهر می‌شوند که با چاشنی تبختر و نخوت ساختگی که صفاتی مردانه بهنگام اجرای آواز به شمار می‌آید به جهات مختلف از قبیل ترس از گناه و پرهیز از زیبایی اصوات زنانه، به خیال خود جواز شرعی، عرفی، قانونی و استادپسند برای خواندن بدست بیاورند.

ادامه دارد….
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ادامه نوشتار در مورد سپیده رییس سادات:

بیشتر بنالند و تا حد ممکن در نمایش حواس محزون و اغراق‌آمیز در ابراز بدبختی، اندوه، حسرت، سرخوردگی درعشق و خلاصه کلکسیونی از حواس منفی پیشتاز باشند.

سپیده از این قاعده مستثنی است و با تکیه به این امر بدیهی و ساده: «حفظ زنانگی» در فرم، محتوا و اجرا توانسته عملاً از سدّ تحریمِ آواز زنان با صدای واقعی‌شان بگذرد و موسیقی سنتی را از منعِ سانسور و محرومیّت‌های مذهبی عبور دهد و کسانی چون من را به دیدن برنامه‌اش علاقه‌مند کند.
شهر کلن آلمان هفته آینده میزبان این خواننده منحصر به فرد است.
لذت دیدن و شنیدنِ اجرای این هنرمند را با شما عزیزان حاضر در این ناحیه از جهان خواستم که مشترک کنم.
ارزش کار بلاگرهای مستقل که زیر یوغ ارزش‌های حکومتی کار نمی‌کنند این است که هنرمندان و چهره‌هایی را زنده نگاه می‌دارند که زیر ارابه جریان‌های حاکم از بدنه تاریخ حذف و کمرنک می‌شوند.
زنده باد اسکندر و میترا که این چراغ خودسوز را روشن نگاه می‌دارند.
اصلا به موسیقی ابتدای این برنامه گوش کنید همچین صدادهی نرم و مطلوبی در هیچ ساز و آوازی نشنیده بودم.
صدای ابوآ و کلارینت و وزش نسیم میشنوم تا صدای سنتور وآواز.
J'adore ce دهم: ادامه‌ی داستان زال و رودابه sur Castbox. Écoute l'épisode! https://castbox.fm/vd/95780971
با سلام خدمت عزیزانِ حاضر در این صفحه.
در ماه آینده یک دوره کلاس گروهی آنلاین برای علاقه‌مندان به موسیقی دستگاهی در داخل و خارج از ایران برگزار خواهد شد.
طریقه ثبت نام و محتوای این کلاس‌ها در لینک زیر قابل مشاهده می‌باشد.
-باقی بقایتان-
https://honarestan.org/courses/61
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
از سال ۱۳۰۶ که اولین بار مرغ سحر در باغ سهم‌الدوله در لاله‌زار تهران توسط تاج اصفهانی اجرا شد، گویا باب آواز خواندن علیه ظلم حاکمین در آواز سنتی گشوده شد. در همان مجلس که سران مملکت از جمله هدایت‌قلی‌خان هدایت حضور داشتند اشعاری متعهد و انتقادی از فرخی یزدی توسط تاج اصفهانی اجرا می‌شود که منجر به استنطاق او در اداره امنیه می‌شود.
آنروز نه ترانه‌های سیاسی باب بود و نه گروهی انقلابی‌خوان مثل چاووش شکل گرفته بود.
احمد مراتب در این اجرای خصوصی به تاسی از سبک استاد خود تاج اصفهانی سه بیت انتقادی در دستگاه شور اجرا کرده است.
شایان ذکر است که در آن ازمنه، دیگر هنرمندانی چون عارف قزوینی، میرزاده عشقی، محمدتقی بهار، صادق هدایت و ایرج میرزا نیز از نوادری بودند که حاضر شدند برای پیشرفت و آزادی هزینه بپردازند، و این از خودگذشتگی به منزله کاستن از امکانات خود به نفع دیگران بود.
مثل فرخی یزدی شاعر لب‌دوخته.
به نظر می‌آید این شعر سروده‌ی شاعری معاصر است که به استقبال این شعر از کمال‌الدین
اصفهانی رفته باشد:

چه داری ای دل؟ از این منزل ستم برخیز
چو شیرمردان از زیر بار غم برخیز

@babakrajabii
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
امروز سالگرد فقدان غلامحسین ساعدی را در پرلاشز پاریس گذراندیم.
در نزدیکی مزار ساعدی سنگ قبر هرمی شکل صادق هدایت بر سنگی سیاه نشسته بود.
فکر کردم آنجا چه شعری می‌توان به آواز خواند؟ اول گفتم از غزیه‌های کتاب مستطاب وغ وغ ساهاب نوشته‌ی منظوم آن مرحوم ابیاتی انتخاب کنم، با خود گفتم اگر هدایت با آن افکار متریالیستی اعتقاد نداشته باشد که پس از مرگ مورد رحمت قرار خواهد گرفت چه توان کرد؟ نمی‌شود به او گفت مرحوم، پس بهتر است غزیه‌ای از صادق هدایتِ فقید بخوانم، اما چیزی از بر نداشتم. پس برداشتم از بیدل دهلوی که گویا زمانی «بوف کور» را در دهلی برای هدایت چاپ کرده بود این بیت را در مایه شوشتری اجرا کردم:

بی‌نصیبان را هدایت مایه‌ی گمراهی است
سایه رنگ‌اش در فروغ مه سیه‌تر می‌شود

این بیت از نظر فیزیکی می‌خواهد بگوید: «خر موسی را گرش به مکه برند، چو بازگردد هنوز خر باشد» ولی نمی‌تواند، پس می‌گوید:
هر چه به جسم نور شدیدتر بتابد سایه‌اش پررنگ‌تر خواهد بود.
تازه برای تصدیق سواد خود از نام سه شاعر در یک بیت استفاده کرده است.
ناگهان فریاد برآمد: مرد حسابی تو که راجع‌به رضاشاه کتاب نوشتی دیگه چی می‌گی؟
نگاهم را برگرداندم دیدم دو سال‌خورده‌ی ستم‌کشیده مقابل قبر ساعدی باهم دعوایشان شده.
تازه فهمیدم کتاب نوشتن می‌تواند اسباب فحاشی باشد.
یادم می‌آید پدرم در مورد ساعدی گفته بود نویسنده و پزشک مملکت در غربت دق کرده و مرده.
من سه سالم بود وقتی ساعدی مرد.
آنوقت بصورت مودبانه و واقعی دیده بر هم نهاده و می‌مردند و نهایتا یادشان جاودان می‌شد.
مثل امروز نبود که آسمانی شوند، آنهم در همان لحظه‌ای که دارند در زمین فرو می‌روند.

وقتی رسیدم خانه تازه فرشین شعری برایم فرستاد که ساعدی برای هدایت نقیضه کرده بود.
گفتم چه حیف اگر زودتر می‌دانستم این بیت را خوانده بودم:

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
از گوشه‌ای برون آی ای صادقِ هدایت

@babakrajabii
🔹 ماهور چیه... شوشتری کدومه؟

تا به‌حال چند بار از خودت پرسیده‌ای که «دستگاه چیه؟ ردیف کدومه؟ چطور میشه گوشه رو تشخیص داد؟»
اگر پاسخت «خیلی» است، بدان که تنها نیستی و خیلی‌ها همینطورند! و حالا وقتش رسیده برای همیشه پاسخ این پرسشها را بگیری. حتی از این هم بهتر: آنقدر علمی و اساسی با این مفاهیم آشنا شوی که خودت بتوانی با گوش دادن به یک قطعه موسیقی ایرانی کشف کنی که در کدام دستگاه و ردیف و گوشه است... و بیشتر از همیشه از گوش دادن به موسیقی لذت ببری. شاید هم آواز خواندنت را بهتر کنی؛ چرا که نه!

👍 این فرصت را با ثبت‌نام در دوره آموزشی بابک رجبی، آهنگساز، نوازنده، خواننده و مدرس موسیقی به خودت بده.
ثبت‌نام در هنرستان👇🏻

https://honarestan.org/courses/61

کد تخفیف بیست درصدی ویژه اعضای کانال:
Raj20perall

هنرستان؛
آموزش برای همگان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
علی محبوبی هنرمند و استاد من در اصفهان
می‌گفت:
روزی در انباری بالای قفسه‌ها چمدانی را جابه‌جا می‌کردم که از درز چمدان عکسی از دوران طفولیت پسرم به زمین افتاد.
با دیدن این عکس لحظاتی هق هق گریه کردم. این فاصله نوستالژیک تاریخی بین والدین و کودک، این عمر از دست رفته و باقیِ بجا مانده مانند اسنادی مؤیدِ خراش‌های سایکولوژیک، جملگی حواسی است که وارونه‌ی آن از طرف فرزند به والدین نیز وجود دارد.
این آهنگ برآمده از احساسی است که من دارم وقتی عکس‌ پدر و مادرم را درون چمدان جا می‌دهم.
پ‌ن:
کوچولی: کوچک، کوچولو.
بجوری: بجوئی مثل بشوئی که بشوری هم گفته می‌شود.
آی دست پسرم برد خراش: اشاره به شعر «قلب مادر» اثر ایرج میرزا.

@babakrajabii
از احمد مراتب چند روز پیش پستی گذاشتم که کنار استاد تاج اصفهانی ایستاده، پریشب اقوامش اطلاع دادند که وفات یافت.
دیدم قبلا هم کاری از مداحی او همرسان کرده بودم که اینجاست.
در مدح علی
احمد مراتب
علی آن شیر خدا شاه عرب
الفتی داشته با این دل شب

آواز احمد مراتب در مدح امام علی، بر شعر شهریار
همخوانان، تاج اصفهانی، شاهزیدی، یزدخواستی، افتخاری