#برشی_از_متن_كتاب 📖
درست است که ما ملتی هستیم که توانستهایم چیزی - چیزهایی از خود را در آماجهای تاریخی نسبتاً حفظ کنیم، اما این محافظت از خود به چه بهایی تمام شد و چه اثراتی روی ما گذاشته است؟ آیا ما بعد از هر آماج همان باقی ماندهایم که پیش از آن بودهایم؟ نه! پس تأثیرات هر آماج چه بوده و چه شده است؟
دستکم برهمزدن هنجارهای ارزشی پیش از خود زیر همان تأثیرات و وانهادن بسیاری اثرات تازه بر ویرانههای آن ارزشها و عملاً غیرگونکردن آنها و ایجاد هنجارها و ارزشهایی که دستکم فاقد نواخت پیشین بوده خود حاصل و فرایند هر آماج بودهاند.
#نون_نوشتن
#محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۱۱۸
@baamanbekhaan
درست است که ما ملتی هستیم که توانستهایم چیزی - چیزهایی از خود را در آماجهای تاریخی نسبتاً حفظ کنیم، اما این محافظت از خود به چه بهایی تمام شد و چه اثراتی روی ما گذاشته است؟ آیا ما بعد از هر آماج همان باقی ماندهایم که پیش از آن بودهایم؟ نه! پس تأثیرات هر آماج چه بوده و چه شده است؟
دستکم برهمزدن هنجارهای ارزشی پیش از خود زیر همان تأثیرات و وانهادن بسیاری اثرات تازه بر ویرانههای آن ارزشها و عملاً غیرگونکردن آنها و ایجاد هنجارها و ارزشهایی که دستکم فاقد نواخت پیشین بوده خود حاصل و فرایند هر آماج بودهاند.
#نون_نوشتن
#محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۱۱۸
@baamanbekhaan
اسفند ۱۳۶۴، شرح حال نویسنده از زبان خودش:
حالا که چند روزی مانده به سال نو، مشکل کاغذ پیش آمده و نبود کاغذ هم با توجه به حجم کلیدر مزید بر علت است. بهاینترتیب نمیدانم چه خواهم کرد. چون همین حالا که دارم این یادداشت را مینویسم هیچ پول ندارم و حقوق ماهانهی ۵۱۵۰ تومان فقط یک گوشهی مخارج زندگی را جواب میدهد. در فکر شغلی هستم تا بتوانم هزینهی زندگی را تأمین کنم. جای شکرش باقیست که کرایهخانه ندارم. با توجه به عمری زحمت و کار هنوز و همچنان نگران فردای خودم و خانوادهام هستم. فکر کردهام بروم روی ماشین کار کنم یا باز هم برگردم به شغل بیست سال پیش خود، یعنی! البته دیگر بنیهی کار یدی ندارم، اما میتوانم سعی خودم را بکنم. مشکل، جامعه و حکومت است. بیم آن دارم که تصور شود دارم تظاهر میکنم، درحالیکه چنین نیست و اگر بپردازم به کاری فقط از سرِ ناچاری است. بهخصوص که پیش از هر کاری باید بروم مادر نیمهجانم را از سبزوار بیاورم.
#نون_نوشتن
#محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۱۳۲
@baamanbekhaan
حالا که چند روزی مانده به سال نو، مشکل کاغذ پیش آمده و نبود کاغذ هم با توجه به حجم کلیدر مزید بر علت است. بهاینترتیب نمیدانم چه خواهم کرد. چون همین حالا که دارم این یادداشت را مینویسم هیچ پول ندارم و حقوق ماهانهی ۵۱۵۰ تومان فقط یک گوشهی مخارج زندگی را جواب میدهد. در فکر شغلی هستم تا بتوانم هزینهی زندگی را تأمین کنم. جای شکرش باقیست که کرایهخانه ندارم. با توجه به عمری زحمت و کار هنوز و همچنان نگران فردای خودم و خانوادهام هستم. فکر کردهام بروم روی ماشین کار کنم یا باز هم برگردم به شغل بیست سال پیش خود، یعنی! البته دیگر بنیهی کار یدی ندارم، اما میتوانم سعی خودم را بکنم. مشکل، جامعه و حکومت است. بیم آن دارم که تصور شود دارم تظاهر میکنم، درحالیکه چنین نیست و اگر بپردازم به کاری فقط از سرِ ناچاری است. بهخصوص که پیش از هر کاری باید بروم مادر نیمهجانم را از سبزوار بیاورم.
#نون_نوشتن
#محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۱۳۲
@baamanbekhaan