«برای شما که عشقتان زندگیست»
(۱۳/۴/۱۳۳۰)
شما که عشقتان زندگیست
شما که خشمتان مرگ است،
شما که تاباندهاید در یأس آسمانها
امید ستارگان را
شما که به وجود آوردهاید سالیان را
قرون را
و مردانی زادهاید که نوشتهاند بر چوبهی دارها
یادگارها
و تاریخ بزرگ آینده را با امید
در بطن کوچک خود پروردهاید
و شما که پروردهاید فتح را
در زهدانِ شکست،
شما که عشقتان زندگیست
شما که خشمتان مرگ است!
شما که برق ستارهی عشقاید
در ظلمت بیحرارت قلبها
شما که سوزاندهاید جرقهی بوسه را
بر خاکستر تشنه ی لبها
و به ما آموختهاید تحمل و قدرت را در شکنجه
و در تعبها
و پاهای آبلهگون
با کفشهای گران
در جستوجوی عشق شما میکند عبور
بر راههای دور
و در اندیشهی شماست
مردی که زورقش را میراند
بر آب دور دست،
شما که عشقتان زندگیست
شما که خشمتان مرگ است!
شما که زیبایید تا مردن
زیبایی را بستانید
و هر مرد که به راهی میشتابد
جادویی نوشخندی از شماست
و هر مرد در آزادگی خویش
به زنجیر زرین عشقیست پایبست،
شما که عشقتان زندگیست
شما که خشمتان مرگ است!
شما که روح زندگی هستید
و زندگی بیشما اجاقیست خاموش،
شما که نغمهی آغوش روحتان
در گوشِ جان مرد فرحزاست
شما که در سفر پرهراس زندگی، مردان را
در آغوش خویش آرامش بخشیدهاید
و شما را پرستیده است هر مرد خودپرست،
عشقتان را به ما بدهید
شما که عشقتان زندگیست
و خشمتان را به دشمنان ما
شما که خشمتان مرگ است!
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
(۱۳/۴/۱۳۳۰)
شما که عشقتان زندگیست
شما که خشمتان مرگ است،
شما که تاباندهاید در یأس آسمانها
امید ستارگان را
شما که به وجود آوردهاید سالیان را
قرون را
و مردانی زادهاید که نوشتهاند بر چوبهی دارها
یادگارها
و تاریخ بزرگ آینده را با امید
در بطن کوچک خود پروردهاید
و شما که پروردهاید فتح را
در زهدانِ شکست،
شما که عشقتان زندگیست
شما که خشمتان مرگ است!
شما که برق ستارهی عشقاید
در ظلمت بیحرارت قلبها
شما که سوزاندهاید جرقهی بوسه را
بر خاکستر تشنه ی لبها
و به ما آموختهاید تحمل و قدرت را در شکنجه
و در تعبها
و پاهای آبلهگون
با کفشهای گران
در جستوجوی عشق شما میکند عبور
بر راههای دور
و در اندیشهی شماست
مردی که زورقش را میراند
بر آب دور دست،
شما که عشقتان زندگیست
شما که خشمتان مرگ است!
شما که زیبایید تا مردن
زیبایی را بستانید
و هر مرد که به راهی میشتابد
جادویی نوشخندی از شماست
و هر مرد در آزادگی خویش
به زنجیر زرین عشقیست پایبست،
شما که عشقتان زندگیست
شما که خشمتان مرگ است!
شما که روح زندگی هستید
و زندگی بیشما اجاقیست خاموش،
شما که نغمهی آغوش روحتان
در گوشِ جان مرد فرحزاست
شما که در سفر پرهراس زندگی، مردان را
در آغوش خویش آرامش بخشیدهاید
و شما را پرستیده است هر مرد خودپرست،
عشقتان را به ما بدهید
شما که عشقتان زندگیست
و خشمتان را به دشمنان ما
شما که خشمتان مرگ است!
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
به سایت نشر گمان بروید و امسال به دوستان و آشنایانتان کتاب هدیه دهید.
با بیست درصد تخفیف میتوانید از سایت سفارش دهید.
#با_هم_کتاب_بخوانیم
#از_ناشر_حمایت_کنیم
@baamanbekhaan
با بیست درصد تخفیف میتوانید از سایت سفارش دهید.
#با_هم_کتاب_بخوانیم
#از_ناشر_حمایت_کنیم
@baamanbekhaan
نوبرگهای خورشید
بر پیچک کنارِ در باغ کهنه رست.
فانوسهای شوخ ستاره
آویخت بر رواق گذرگاه آفتاب...
من بازگشتم از راه،
جانم همه امید
قلبم همه تپش.
چنگ ز هم گسیسته را زه بستم
پای دریچه بنشستم
وز نغمهای
که خواندم پرشور
جام لبان سرد شهیدان کوچه را
با نوشخند فتح شکستم:
«آهای!
این خون صبحگاه است گویی به سنگفرش
کاینگونه میتپید دل خورشید
در قطرههای آن...
از پشت شیشهها به خیابان نظر کنید
خون را به سنگفرش ببینید!
خون را به سنگفرش...»
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
بر پیچک کنارِ در باغ کهنه رست.
فانوسهای شوخ ستاره
آویخت بر رواق گذرگاه آفتاب...
من بازگشتم از راه،
جانم همه امید
قلبم همه تپش.
چنگ ز هم گسیسته را زه بستم
پای دریچه بنشستم
وز نغمهای
که خواندم پرشور
جام لبان سرد شهیدان کوچه را
با نوشخند فتح شکستم:
«آهای!
این خون صبحگاه است گویی به سنگفرش
کاینگونه میتپید دل خورشید
در قطرههای آن...
از پشت شیشهها به خیابان نظر کنید
خون را به سنگفرش ببینید!
خون را به سنگفرش...»
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
آه ای یقین گمشده، ای ماهی گریز
در برکههای آینه لغزیده توبهتو!
من آبگیر صافیام، اینک! به سحر عشق؛
از برکههای آینه راهی به من بجو!
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
در برکههای آینه لغزیده توبهتو!
من آبگیر صافیام، اینک! به سحر عشق؛
از برکههای آینه راهی به من بجو!
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
چه سودی اگر خامشی بشکنم
که: «یاران، در این دشت، تنها منم!»
گرفتم به بانگی گلو بر درم
که دردم بسوزد چو خاکسترم؛
گرفتم که تندر فشاندم؛ چه سود
کز این هیمه، نی شعله خیزد نه دود
گرفتم که فریاد برداشتم
یکی تیغ در جان شب کاشتم
مرا تیغ فریاد برنده نیست
در آن مردهآباد کهش زنده نیست...
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
که: «یاران، در این دشت، تنها منم!»
گرفتم به بانگی گلو بر درم
که دردم بسوزد چو خاکسترم؛
گرفتم که تندر فشاندم؛ چه سود
کز این هیمه، نی شعله خیزد نه دود
گرفتم که فریاد برداشتم
یکی تیغ در جان شب کاشتم
مرا تیغ فریاد برنده نیست
در آن مردهآباد کهش زنده نیست...
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
میان ماندن و رفتن حکایتی کردیم
که آشکارا در پردهی کنایت رفت
مجال ما همه این تنگمایه بود و دریغ
که مایه خود همه در وجه این حکایت رفت
۱۳۳۹/۳/۲۸
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
که آشکارا در پردهی کنایت رفت
مجال ما همه این تنگمایه بود و دریغ
که مایه خود همه در وجه این حکایت رفت
۱۳۳۹/۳/۲۸
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
غزل ناتمام...
به هر تار جانم صد آواز هست
دریغا که دستی به مضراب نیست.
چو رؤیا به حسرت گذشتم، که شب
فروخفت و با کس سر خواب نیست.
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
به هر تار جانم صد آواز هست
دریغا که دستی به مضراب نیست.
چو رؤیا به حسرت گذشتم، که شب
فروخفت و با کس سر خواب نیست.
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
«شبانه»
... وان را که خبر شد، خبری باز نیامد...
(سعدی)
آنکه دانست، زبان بست
وانکه میگفت، ندانست...
چه غمآلوده شبی بود!
وان مسافر که در آن ظلمت خاموش گذشت
و برانگیخت سگان را به صدای سم اسبش بر سنگ
بیکه یکدم به خیالش گذرد
که فرود آید شب را،
گویی
همه رؤیای تبی بود.
چه غمآلوده شبی بود!
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
... وان را که خبر شد، خبری باز نیامد...
(سعدی)
آنکه دانست، زبان بست
وانکه میگفت، ندانست...
چه غمآلوده شبی بود!
وان مسافر که در آن ظلمت خاموش گذشت
و برانگیخت سگان را به صدای سم اسبش بر سنگ
بیکه یکدم به خیالش گذرد
که فرود آید شب را،
گویی
همه رؤیای تبی بود.
چه غمآلوده شبی بود!
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
از مجموعه شعر «آیدا در آینه»
میان خورشیدهای همیشه
زیبایی تو
لنگریست
خورشیدی که از سپیدهدم همهی ستارگان
بینیازم میکند.
نگاهت
شکست ستمگریست.
نگاهی که عریانی روح مرا از مهر
جامهای کرد
بدانسان که کنونم
شب بیروزن «هرگز»
چنان نماید
که کنایتی طنزآلود بوده است.
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روز دیگریست.
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
میان خورشیدهای همیشه
زیبایی تو
لنگریست
خورشیدی که از سپیدهدم همهی ستارگان
بینیازم میکند.
نگاهت
شکست ستمگریست.
نگاهی که عریانی روح مرا از مهر
جامهای کرد
بدانسان که کنونم
شب بیروزن «هرگز»
چنان نماید
که کنایتی طنزآلود بوده است.
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روز دیگریست.
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
میان آفتابهای همیشه
زیبایی تو
لنگریست.
نگاهت
شکست ستمگریست.
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روز دیگریست.
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
زیبایی تو
لنگریست.
نگاهت
شکست ستمگریست.
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روز دیگریست.
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
از مجموعهی شعر «آیدا در آینه»
دو پرندهی بیطاقت در سینهات آواز میخوانند.
تابستان از کدامین راه فرا خواهد رسید
تا عطش
آبها را گواراتر کند؟
تا در آیینه پدیدار آیی
عمری دراز در آن نگریستم
من برکهها و دریاها را گریستم
ای پریوار در قالبِ آدمی
که پیکرت جز در خُلواره*ی ناراستی نمیسوزد!
حضورت بهشتی است
که گریز از جهنم را توجیه میکند؛
دریایی که مرا در خود غرق میکند
تا از همهی گناهان و دروغ
شسته شوم.
و سپیدهدم با دستهایت بیدار میشود.
*خلواره: در قصههای ایرانی، پیکره یا قالبی که پریان برای ظاهرشدن بر آدمیان در آن فرو میروند تنها در خلوارهی پوست سیر و پیاز می سوزد و خلواره به معنای خاکستر داغ است.
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
دو پرندهی بیطاقت در سینهات آواز میخوانند.
تابستان از کدامین راه فرا خواهد رسید
تا عطش
آبها را گواراتر کند؟
تا در آیینه پدیدار آیی
عمری دراز در آن نگریستم
من برکهها و دریاها را گریستم
ای پریوار در قالبِ آدمی
که پیکرت جز در خُلواره*ی ناراستی نمیسوزد!
حضورت بهشتی است
که گریز از جهنم را توجیه میکند؛
دریایی که مرا در خود غرق میکند
تا از همهی گناهان و دروغ
شسته شوم.
و سپیدهدم با دستهایت بیدار میشود.
*خلواره: در قصههای ایرانی، پیکره یا قالبی که پریان برای ظاهرشدن بر آدمیان در آن فرو میروند تنها در خلوارهی پوست سیر و پیاز می سوزد و خلواره به معنای خاکستر داغ است.
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
کوه با نخستین سنگها آغاز میشود
و انسان با نخستین درد
در من زندانیِ ستمگری بود
که به آوازِ زنجیرش خو نمیکرد
من با نخستین نگاهِ تو آغاز شدم.
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
و انسان با نخستین درد
در من زندانیِ ستمگری بود
که به آوازِ زنجیرش خو نمیکرد
من با نخستین نگاهِ تو آغاز شدم.
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
«آیدا: درخت و خنجر و خاطره»
زیباترین حرفت را بگو
شکنجهی پنهانِ سکوتت را آشکاره کن
و هراس مدار از آنکه بگویند
ترانهای بیهوده میخوانید.
چرا که ترانهی ما
ترانهی بیهودگی نیست
چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست.
حتی بگذار آفتاب نیز برنیاید
بهخاطر فردای ما اگر
بر ماش منتیست؛
چرا که عشق،
خود فرداست
خود همیشهست.
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
زیباترین حرفت را بگو
شکنجهی پنهانِ سکوتت را آشکاره کن
و هراس مدار از آنکه بگویند
ترانهای بیهوده میخوانید.
چرا که ترانهی ما
ترانهی بیهودگی نیست
چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست.
حتی بگذار آفتاب نیز برنیاید
بهخاطر فردای ما اگر
بر ماش منتیست؛
چرا که عشق،
خود فرداست
خود همیشهست.
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
Forwarded from اتچ بات
#گزیدهی_منتخب📝
«تحول تحویل»
نیاکان رأیورز ما پیامهای بهیادماندنی و آموزندههای ماندگارشان را با نماد اشیاء بر سر هفتسین مینهادند تا هنگام گام نهادن بر بخش تازهای از زمان نوی عمر خویش، بهیاد تغییر، تبدیل یا تحولی کلی در درونمان باشیم. بیسبب نیست که گردآورندگان بر سر سفرهٔ هفتسین میگویند خدایا تو که حال و احوال را تغییر میدهی، در این لحظهٔ تأثیرگذار، حالت ما را به بهترین حالتها دگرگون ساز؛ پس اسطورهٔ هفتسین پیام خرد، حالت فرزانگی و سازگاری است. این پیامها خاطرنشان میکنند که رخدادهای گذشته هرچه بوده است، دیگر درگذشته است؛ مهم این است که اکنون چگونه باشیم. در این دگرگونی، همبستگی ژرفی به گسترهٔ همهٔ ایران و ایرانیان میبخشد و در دل و جانمان سرودی جاندار و طربخیز را ترنم میکند تا با این اندیشه، همدلی، همکاری و همگامی را با همگان از نخستین لحظهای که ایران، ایران شد تا فرداهایی دور سهیم شویم و همان تجسمی را که آنان از جهان و زیبایی و عشق داشتند، ما نیز داشته باشیم. اکنون اندیشهٔ ایرانی بر فراز همهٔ قرون و اعصار جاری است.
شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
غنیمت است چنین شب که دوستان بینی
«سعدی»
#نوروز_و_فلسفه_هفتسین
#دکتر_محمدعلی_دادخواه
#نشر_درنویسا
@baamanbekhaan
«تحول تحویل»
نیاکان رأیورز ما پیامهای بهیادماندنی و آموزندههای ماندگارشان را با نماد اشیاء بر سر هفتسین مینهادند تا هنگام گام نهادن بر بخش تازهای از زمان نوی عمر خویش، بهیاد تغییر، تبدیل یا تحولی کلی در درونمان باشیم. بیسبب نیست که گردآورندگان بر سر سفرهٔ هفتسین میگویند خدایا تو که حال و احوال را تغییر میدهی، در این لحظهٔ تأثیرگذار، حالت ما را به بهترین حالتها دگرگون ساز؛ پس اسطورهٔ هفتسین پیام خرد، حالت فرزانگی و سازگاری است. این پیامها خاطرنشان میکنند که رخدادهای گذشته هرچه بوده است، دیگر درگذشته است؛ مهم این است که اکنون چگونه باشیم. در این دگرگونی، همبستگی ژرفی به گسترهٔ همهٔ ایران و ایرانیان میبخشد و در دل و جانمان سرودی جاندار و طربخیز را ترنم میکند تا با این اندیشه، همدلی، همکاری و همگامی را با همگان از نخستین لحظهای که ایران، ایران شد تا فرداهایی دور سهیم شویم و همان تجسمی را که آنان از جهان و زیبایی و عشق داشتند، ما نیز داشته باشیم. اکنون اندیشهٔ ایرانی بر فراز همهٔ قرون و اعصار جاری است.
شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
غنیمت است چنین شب که دوستان بینی
«سعدی»
#نوروز_و_فلسفه_هفتسین
#دکتر_محمدعلی_دادخواه
#نشر_درنویسا
@baamanbekhaan
Telegram
attach 📎
ای زنی که صبحانهی خورشید در پیراهن توست
پیروزی عشق نصیب تو باد!
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
پیروزی عشق نصیب تو باد!
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
اگر عشق نیست
هرگز هیچ آدمیزاده را
تاب سفری این چنین
نیست!
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
هرگز هیچ آدمیزاده را
تاب سفری این چنین
نیست!
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
خدای را
ناخدای من!
مسجد من کجاست؟
در کدامین دریا
کدامین جزیره؟
آنجا که من از خویش برفتم تا در پای تو سجده کنم
و مذهبی عتیق را
چونان مومیاییشدهای از فراسوهای قرون
به ورودگونهای
جان بخشم.
مسجد من کجاست؟
با دستهای عاشقت
آنجا
مرا
مزاری بنا کن!
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan
ناخدای من!
مسجد من کجاست؟
در کدامین دریا
کدامین جزیره؟
آنجا که من از خویش برفتم تا در پای تو سجده کنم
و مذهبی عتیق را
چونان مومیاییشدهای از فراسوهای قرون
به ورودگونهای
جان بخشم.
مسجد من کجاست؟
با دستهای عاشقت
آنجا
مرا
مزاری بنا کن!
#گزینهی_اشعار
#احمد_شاملو
#نشر_مروارید
#چاپ_بیستوچهارم
@baamanbekhaan