با من بخوان📚
179 subscribers
196 photos
1 video
1 file
130 links
🖊معرفی و برش‌هایی از متن کتاب
📚مطالعات شخصی
🎧موسیقی


📓با من در لذت خواندن کتاب‌ همراه شوید

https://t.me/baamanbekhaan

🆔 @baamanbekhaan

ارتباط با ادمین:
👩🏻‍💼 @Azi_Ram
Download Telegram
صبر کردیم و صبر کردیم. همه‌مان. آیا دکتر نمی‌دانست یکی از چیزهایی که آدم را دیوانه می‌کند همین انتظارکشیدن است؟ مردم تمام عمرشان انتظار می‌کشیدند. انتظار می‌کشیدند که زندگی کنند، انتظار می‌کشیدند که بمیرند. توی صف انتظار می‌کشیدند تا کاغذتوالت بخرند. توی صف برای پول منتظر می‌ماندند و اگر پولی در کار نبود، سراغ صف‌های درازتر می‌رفتند. صبر می‌کردی که خوابت ببرد و بعد هم صبر می‌کردی تا بیدار شوی. انتظار می‌کشیدی که ازدواج کنی و بعد هم منتظر طلاق‌گرفتن می‌شدی. منتظر باران می‌شدی و بعد هم صبر می‌کردی تا بند بیاید. منتظر غذاخوردن می‌شدی و وقتی سیر می‌شدی باز هم صبر می‌کردی تا نوبت دوباره به خوردن برسد. توی مطبِ روان‌پزشک با بقیه‌ی روانی‌ها انتظار می‌کشیدی و‌ نمی‌دانستی آیا تو هم جزء آنها هستی یا نه.


#عامه‌پسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
ص۹۷

“We waited and waited. All of us. Didn’t the shrink know that waiting was one of the things that drove people crazy? People waited all their lives. They waited to live, they waited to die. They waited in line to buy toilet paper. They waited in line for money. And if they didn’t have any money, they waited in longer lines. You waited to go to sleep and then you waited to awaken. You waited to get married and you waited to get divorced. You waited for it to rain, you waited for it to stop. You waited to eat and then you waited to eat again. You waited in a shrink’s office with a bunch of psychos and you wondered if you were one.

@baamanbekhaan
چند جمله‌ی برگزیده از کتاب:

-مشکلات و رنجْ تنها چیزهایی هستند که یک مرد را زنده نگه می‌دارد. یا شاید هم اجتناب‌کردن از مشکلات و رنج.

-بعضی‌وقت‌ها آدم موقع خواب هم آسایش ندارد.

-بعضی‌وقت‌ها چیزها همانی هستند که می‌بینی، نمی‌شود انتظار بیشتری ازشان داشت.

-بهترین کسی که می‌تواند خوابی را تعبیر کند، خودِ همان کسی است که خواب را دیده.

-چیزها وقتی برعکس حرکت می‌کنند، راه را درست می‌روند.


#عامه‌پسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه


@baamanbekhaan
Forwarded from اتچ بات
#گزیده‌ی_منتخب 📚

عنوان #شرق‌بنفشه
نویسنده #شهریارمندنی‌پور
ناشر #نشرمرکز

پدرم همیشه می‌گفت شکوه و ناله نکن از زندگی. طوری زندگی کن که مرگ به‌قصد تو و برای تو بیاید، نه که سر راهش از کنارت بگذرد. چنان برو که از پا افتاده باشد وقتی به تو می‌رسد.
ص۱۳۴

@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_کتاب📖

گفت «آدم‌ها با اوهامشون زندگی می‌کنند.»
گفتم «چرا که نه؟ مگ چیزی غیر از وهم هم وجود داره؟»
گفت «به پایان رسیدن اوهام.»


#عامه‌پسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
ص۱۰۲


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_کتاب📖

همیشه یک نفر هست که روز آدم را خراب کند. البته اگر به قصد نابودکردن کل زندگی‌ات نیامده باشد.


#عامه‌پسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
ص۱۱۲


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_کتاب📖

اغلب بهترین قسمت‌های زندگی اوقاتی بوده‌اند که هیچ کار نکرده‌ای و نشسته‌ای و درباره‌ی زندگی فکر کرده‌ای.
منظورم این است که مثلاً می‌فهمی همه‌چیز بی‌معناست، بعد به این نتیجه می‌رسی که خیلی هم نمی‌تواند بی‌معنا باشد، چون تو‌ می‌دانی که بی‌معناست و همین آگاهیِ تو از بی‌معنابودن تقریباً معنایی به آن می‌دهد.
می‌دانی منظورم چیست؟ بدبختی خوش‌بینانه.


#عامه‌پسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
ص۱۴۶


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_کتاب 📖

تعریف محله‌ی خوب: جایی که وسعت نمی‌رسد در آن زندگی کنی.


#عامه‌پسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
ص۱۴۹


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_کتاب 📖

تمام غم دنیا در دلم ریخته و روی صندلی نشسته‌ام و لیوان پنجم هم کنار دستم است. تلویزیون را روشن نکردم. به این نتیجه رسیده‌ام که وقتی حال آدم بد است این حرام‌زاده فقط حال آدم را بدتر می‌کند. یک مشت چهره‌ی خالی از روح که پشت‌سر‌هم می‌آیند و می‌روند و تمامی هم ندارند. احمق پشت احمق، احمق‌هایی که بعضاً مشهور هم هستند.


#عامه‌پسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
ص۱۶۲


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_کتاب 📖

پدرم به من گفته بود برو سراغ جایی که اول بهت پول می‌دهند و بعد امید اینکه می‌تونی پول را برگردانی. این یعنی بانک‌داری و بیمه. آن‌چیزی که واقعی است ازشان بگیر و به‌جایش یک تکه کاغذ تحویلشان بده. پولشان را خرج کن. باز هم خواهد رسید. دو چیز محرک آنهاست: طمع و ترس. یک چیز محرک توست: فرصت. به‌نظر نصیحت خوبی می‌رسید. فقط مسئله این بود که پدرم وقتی مُرد کاملاً ورشکسته بود.

#عامه‌پسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
ص۱۶۳


@baamanbekhaan
#آخرین_برش_از_متن_کتاب 📖

«چطور شما عوضی‌ها می‌تونید این‌قدر بی‌احساس باشید؟»
«ساده‌ست، ما همین‌جوری به‌دنیا اومدیم.»


#عامه‌پسند
#چارلز_بوکوفسکی
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه
ص۱۹۵


@baamanbekhaan
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 📚📚📚

کتاب #عامه‌پسند (پالپ) از #چارلز_بوکوفسکی که توسط #نشر_چشمه و با ترجمهٔ #پیمان_خاکسار منتشر شده است، در این کانال معرفی شد. با زدن بر روی هشتگ #فهرست_کتاب‌های_معرفی‌شده می‌توانید نظر شخصی من و حدود ۱۳ گزیدهٔ منتخب از این کتاب را مطالعه کنید.


📓با من در لذت خواندن کتاب‌ همراه شوید.
@baamanbekhaan
معرفی کامل کتاب #بالکان_اکسپرس را در سایت کافه‌بوک بخوانید.☝️☝️☝️☝️
#برشی_از_متن_کتاب 📖

جنگ مثل یک هیولاست. جانوری افسانه‌ای که از یک جای خیلی دور می‌آید. دلت نمی‌خواهد باور کنی که این جانور کاری به کار زندگی تو دارد، سعی می‌کنی به خودت بقبولانی که همه‌چیز همان‌طور که بود باقی می‌ماند، که این هیولا تأثیری بر زندگی تو نخواهد گذاشت، حتی وقتی که داری نزدیک‌شدنش را حس می‌کنی. تا اینکه این هیولا گلویت را می‌گیرد. نفست طعم مرگ می‌گیرد، خواب‌هایت پُر می‌شود از تصویرهای کابوس‌وارِ بدن‌های تکه‌تکه‌شده و کم‌کم مرگ خودت را تصویر می‌کنی.

#بالکان‌اکسپرس
#اسلاونکا_دراکولیچ
#سونا_انزابی‌نژاد
#نشر_گمان
ص۱۸

@baamanbekhaan
عکس از هانیه حیدری معینی

@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_کتاب 📖

نزدیک کافه‌ای که نشسته‌ام عده‌ای دور یک تاکسی جمع شده‌اند و دارند اخبار را گوش می‌کنند. صدای رادیو را بلند کرده‌اند و در سکوت دارند به اخبار آخرین مانورهای ارتش فدرال یوگسلاوی گوش می‌کنند؛ صدای گوینده در فضای سوت‌وکور میدان طنین انداخته است. برای این آدم‌ها هم، مثل من، جنگ یک اتفاق نیست، فرایندی است که به‌تدریج رنگ واقعیت به خودش می‌گیرد. اول باید به این تصور عادت کنی بعد کم‌کم جزئی از زندگی روزمره‌ات می‌شود. پس از آن همه‌ی قواعد تغییر می‌کند، قواعدِ رفتار، قواعدِ زبان، انتظارات.

#بالکان‌_اکسپرس
#اسلاونکا_دراکولیچ
#سونا_انزابی‌نژاد
#نشر_گمان
ص۴۳


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_کتاب 📖

جنگ در ذهن من و سانکا جریان داشت، در پاهایم، کنار میز ناهارخوری در ظرف پاستایی که داشت سرد می‌شد. من و سانکا همان‌طور کرخت و بی حس نشته بودیم و منتظر بودیم. منتظر فرو ریختن بمبها. یا تمام‌شدن آژیر خطر، دیگر فرقی نمی‌کرد.
اینجا بود که تازه معنی بود تقدیر را فهمیدم. یعنی وقتی که می‌فهمی همین است که هست: دیگر هیچ انتخابی در کار نیست،
هیچ راه‌حلی یا گریزی نیست، و تو حتی وحشت زده هم نیستی، حتی میلی به مقاومت هم نداری،
آماده‌ای تا ببینی یک لحظه بعد چه بر سرت می آید. حتی اگر منتظر مرگ باشد.

#بالکان‌_اکسپرس
#اسلاونکا_دراکولیچ
#سونا_انزابی‌نژاد
#نشر_گمان
ص۴۹


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_کتاب 📖

شب هوا سرد بود، رودخانه‌ی زیر سه پلِ سفید سنگی تیره و خاموش بود. همان‌طور که آنجا ایستاده بودم، فهمیدم که در سرزمین بی نامِ «هیچ‌کس‌ها» هستم: نه در کرواسی‌ام و نه در اسلوونی. وسط شهر ایستاده بودم و حس می‌کردم زمینِ زیر پایم سست شده است، همان‌جا بود که فهمیدم پناهجوبودن یعنی همین، اینکه ببینی محتوای زندگی‌ات دارد آرام‌آرام از این ظرفِ شکسته چکه می‌کند. شکرگزار بودم که سنگِ زیر انگشتانم خنک و سخت است، که هوای تازه‌ای هست که فرو دهم و غرق در وحشت و هراس نباشم. اما در آن لحظه، وقتی به تبعیدی بودنم فکر می‌کردم ، فهمیدم به اندازه‌ی یک عمرِ دیگر زمان می‌برد تا بتوانم جایم را در یک دنیای غریبه پیدا کنم، عمری که نداشتم.


#بالکان‌_اکسپرس
#اسلاونکا_دراکولیچ
#سونا_انزابی‌نژاد
#نشر_گمان
ص۶۲


@baamanbekhaan
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ #گزیده‌ی_منتخب 📚

عنوان #فلسفه‌ای_برای_زندگی
نویسنده #ویلیام_بی_اروین
#ترجمهٔ #محمود_مقدسی
ناشر #نشر_گمان


به‌‌طور تناقض‌آلودی، خودداری از پاسخ دادن به توهین، یکی از مؤثرترین پاسخ‌های ممکن است. یک دلیلش چنان‌که سنکا یادآور می‌شود این است که خاموشی ما ممکن است برای فردی که توهین کرده است، گیج‌کننده باشد؛ به این معنی که نمی‌داند آیا توهینش را فهمیده‌ایم یا خیر؛ به‌علاوه، با این کار اجازه نمی‌دهیم از توهینش لذت ببرد و در نتیجه به احتمال زیاد پریشان می‌شود.
پاسخ ندادن نشان می‌دهد که بود و نبود او در نظرمان یکسان است و از آنجا که هیچ‌کس دوست ندارد نادیده گرفته شود، عدم تمایل ما به پاسخ‌دهی، احساس تحقیرشدگی را در او بر می‌انگیزد.

@baamanbekhaan