با من بخوان📚
181 subscribers
196 photos
1 video
1 file
130 links
🖊معرفی و برش‌هایی از متن کتاب
📚مطالعات شخصی
🎧موسیقی


📓با من در لذت خواندن کتاب‌ همراه شوید

https://t.me/baamanbekhaan

🆔 @baamanbekhaan

ارتباط با ادمین:
👩🏻‍💼 @Azi_Ram
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
#گزیده‌ی_منتخب📚


از کتاب #به_سبکی_پر_به_سنگینی_آه
نویسنده #مهدی_خطیبی
ناشر #نشر_کوله‌پشتی



می‌دانم این طوفان و‌ گردباد چطور از رمق می‌اندازدت؛ این را فقط کسی می‌تواند بفهمد که جانِ مادرانه‌ای داشته باشد. جانِ مادرانه به باردار‌شدن و زاییدن نیست. گاهی عظمت و قدرتی بیش از مادربودن دارد. مادر فقط بچه‌های خودش را دوست دارد، ولی جان مادرانه هر بچه‌ای را حتی اگر شوهری بزرگ‌تر از خودش باشد و آزارش هم بدهد.


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

امکان، فرمانروای نیرومندترین سپاهیانی است که پیروزی را بالای کلاه‌خودهای خود چون آسمان احساس می‌کرده‌اند. هر مغلوبی تنها به امکان می‌اندیشد و آن را نفرین می‌کند. هر فاتحی در در‌ونِ خویش ستایشگر بی‌ریای امکان است. امکان می‌آفریند و خراب می‌کند. امکاناتِ ناشناس، در طول جاده‌ها و چون زنبوران ولگرد به روی گمنام‌ترین گُل‌های وحشی خانه می‌سازند. دروازه‌های هر امکانْ انتخاب را محدود کرده است. بسا که «خواستن» از تمامِ امکانات گدایی کند؛ اما من آن را دوست می‌دارم که به التماس نیالوده باشد.




#بار_دیگر_شهری_که_دوست_می‌داشتم
#نادر_ابراهیمی
#نشر_روزبهان (چاپ سی‌وچهارم،۹۶)
ص۴۱



@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

تحمل تنهایی از گداییِ دوست‌داشتن آسان‌تر است. تحمل اندوه از گدایی همهٔ شادی‌ها آسان‌تر است. سهل است که انسان بمیرد تا آنکه بخواهد به تکدی حیات برخیزد. چه‌چیز مگر هراسی کودکانه در قلب تاریکی، آتش طلب می‌کند؟ مگر پوزش، فرزندِ فروتنِ انحراف نیست؟



#بار_دیگر_شهری_که_دوست_می‌داشتم
#نادر_ابراهیمی
#نشر_روزبهان (چاپ سی‌وچهارم،۹۶)
ص۴۲


@baamanbekhaan
به یاد داشته باش
که روزها و لحظه‌ها هیچ‌گاه باز نمی‌گردند.
به زمان بیندیش و شبیخونِ ظالمانهٔ زمان.
صبح که ماهیگیران با قایق‌هایشان به دریا می‌رفتند به من سلام کردند و گفتند که سلامشان را به تو که هنوز خفته‌ای برسانم.
بیدار شو هلیا.
بیدار شو و سلام سادهٔ ماهیگیران را بی‌جواب مگذار.
من لبریز از گفتنم نه از نوشتن.
باید که اینجا روبه‌روی من بنشینی و گوش کنی.




#بار_دیگر_شهری_که_دوست_می‌داشتم
#نادر_ابراهیمی
#نشر_روزبهان (چاپ سی‌وچهارم،۹۶)
ص۵۶

@baamanbekhaan
Forwarded from اتچ بات
#گزیده‌ی_منتخب📚

کتاب‌ها پسرانی فناناپذیرند که پدرانشان را به مبارزه می‌طلبند.

#اتحادیه_ابلهان
#جان_کندی_تول
#پیمان_خاکسار
#نشر_چشمه


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

هلیا! فراموشی را بستاییم؛ چرا که ما را پس از مرگِ نزدیک‌ترین دوستْ زنده نگه می‌دارد و فراموشی را با دردناک‌ترینِ نفرت‌ها بیامیزیم؛ زیرا انسان دوستانش را فراموش می‌کند، کتاب‌هایی را خوانده است فراموش می‌کند، و رنگ مهربان نگاه یک رهگذر را... آن را هم فراموش می‌کند. لیکن چگونه از یاد خواهی برد - سگ‌ها پارس می‌کردند - آن غروب‌های نارنجی را که خورشیدِ آن غروب‌ها بر نگاهِ من می‌نشست و نگاهِ من به روی قصر و تمام شیشه‌های قصر سایه می‌انداخت؟



#بار_دیگر_شهری_که_دوست_می‌داشتم
#نادر_ابراهیمی
#نشر_روزبهان (چاپ سی‌وچهارم،۹۶)
ص۸۱

@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

هلیا! احساس رقابت، احساس حقارت است. بگذار که هزار تیرانداز به روی یک پرنده تیر بیندازد. من از آنکه دو انگشت بر او باشد انگشت بر می‌دارم. رقیب، یک آزمایشگرِ حقیر بیش نیست.



#بار_دیگر_شهری_که_دوست_می‌داشتم
#نادر_ابراهیمی
#نشر_روزبهان (چاپ سی‌وچهارم،۹۶)
ص۸۸


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

آهنگ‌ها تنهایی را تسکین می‌دهند؛ اما تسکینِ تنهایی تسکینِ درد نیست. در کنار بیگانه‌ها زیستن در میان بی‌رنگی و صدا زیستن است. اینک اصوات، بی‌دلیل‌ترینِ جاری‌شدگانِ در فضا هستند. وقتی همه می‌گویند، هیچ‌کس نمی‌شنود. به‌خاطر داشته باش! سکوت، اثباتِ تهی‌بودن نمی‌کند. اینک آنکه می‌گوید تهی‌ست - و رُفتگران بی‌دلیل نیست که شب را انتخاب کرده‌اند.




#بار_دیگر_شهری_که_دوست_می‌داشتم
#نادر_ابراهیمی
#نشر_روزبهان (چاپ سی‌وچهارم،۹۶)
ص۸۹


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

برای چه پشیمان باید بود؟
برای همهٔ آنچه از دست رفته است؟
یا برای آنچه به دست آمدنی نبود؟
یا برای قصه‌ای که در پایانش رسیدیم و هیچ‌کس دربارهٔ آغازش سخنی نگفت؟
برای روزها و صدای جوشیدن آب؟
برای تو - هلیا؟
در تالار بزرگِ هر ندامت، ازدست‌رفته‌ها و به‌دست‌نیامده‌ها در کنار هم می‌رقصند.



#بار_دیگر_شهری_که_دوست_می‌داشتم
#نادر_ابراهیمی
#نشر_روزبهان (چاپ سی‌وچهارم،۹۶)
ص۹۱

@baamanbekhaan
#آخرین_برش_از_متن_کتاب 📖

هلیا! قماربازها ورق‌های نشان‌دار را دوست نمی‌دارند؛ ورق‌هایی که همه از نشان‌دار بودن آن باخبر باشند. گوشهٔ شکستهٔ یک ورق، بازی را بی‌رنگ می‌کند. این رجعت ما به کودکی در بندِ دست‌های سنگینی‌ست که شوکتِ بازگشت را از میان می‌برد. شاید ما نیز عروسک‌های کوکی یک تقدیر بوده‌ایم که می‌توانستیم ایمان به تقدیر را مغلوبِ ایمان به خویش کنیم. حالیا ایمان شعری‌ست، و مرد از کنار من می‌گذرد. به پیرمرد پول می‌دهم. او نمی‌خواهد. خسته است هلیا، فقیر نیست. خستگی، قدم‌ها را کوتاه می‌کند، کوتاه‌تر می‌کند.



#بار_دیگر_شهری_که_دوست_می‌داشتم
#نادر_ابراهیمی
#نشر_روزبهان (چاپ سی‌وچهارم،۹۶)
ص۹۸

@baamanbekhaan
Forwarded from اتچ بات
📚📚📚

کتاب #بار_دیگر_شهری_که_دوست_می‌داشتم از زنده‌یاد #نادر_ابراهیمی که توسط #نشر_روزبهان منتشر شده است، در این کانال معرفی شد. با زدن بر روی هشتگ #فهرست_کتاب‌های_معرفی‌شده می‌توانید نظر شخصی من و حدود ۱۰ گزیدهٔ منتخب از این کتاب را مطالعه کنید.


📓با من در لذت خواندن کتاب‌ همراه شوید.
@baamanbekhaan
ما را در اینستاگرام دنبال کنید☝️☝️☝️☝️
@kafebook_ir
www.kafebook.ir

#معرفی_کتاب
کتاب جایی دیگر
نویسنده: گلی ترقی

👈🏻 کتاب جایی دیگر اثر گلی ترقی است که در ۱۷ مهر ۱۳۱۸ در تهران به دنیا آمد و برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت ولی مجدداً به ایران بازگشت. پس از بازگشت، به داستان‌نویسی روی آورد.

👈🏻 کتاب جایی دیگر مجموعه‌ای از شش داستان مجزا و در عین‌حال مرتبط است که هر یک روایتی‌ از شرح حال اشخاص در زمان‌ها و‌ مکان‌های متفاوتی ارائه می‌دهد. نویسنده‌ی این کتاب سعی دارد نشان دهد که تمام اتفاقات عالم به‌هم مربوط است.

👈🏻 شخصیت‌های این کتاب اغلب منزوی و ناامید هستند. داستان‌ها خیالی‌ هستند، اما حکایت واقعی زندگی بسیاری از ما انسان‌هاست و شرایطی که خواسته یا ناخواسته در مسیرش قرار گرفته‌ایم و گریزناپذیر هستند. از نقاط قوت این کتاب، نثر ساده اما پرمعنای آن است که گویی از درون هر انسانی به بیرون می‌تراود و ناگفته‌هایش را عیان می‌کند.

قسمتی از متن کتاب:
📚 خداحافظی. بدون حرف، بدون نگاه، سرد و سریع، با بغضی پنهانی و خشمی بی‌دلیل که نباید نشان داد و حسی تلخ که باید فرو بلعید و زد به چاک.

🖇 معرفی کامل این کتاب را در سایت کافه‌بوک بخوانید: (لطفا اگر رمان را خوانده‌اید حتما نظر خود را درباره کتاب در سایت بنویسید 🙏🏻)

📎 http://kafebook.ir/کتاب-جایی-دیگر/

🔺 این کتاب با همکاری کانال @baamanbekhaan معرفی شده است.
Summers End
Hiroshi Yamazaki
#پاییز نام دختری‌ست
زاده‌ی مهر
با موهای نارنجی بافته؛
باران که ببارد موهایش فر می‌شود
و از تمام مردهای شهر
دلبری می‌کند...

#امید_صباغ_نو
@baamanbekhaan
Forwarded from اتچ بات
#گزیده‌ی_منتخب📚


از کتاب #زوربای_یونانی
نویسنده #نیکوس_کازانتزاکیس
ترجمهٔ #محمد_قاضی
ناشر #نشر_خوارزمی


علت اینکه دنیا درحال حاضر به چنین وضع اسفناکی افتاده این است که همه کارشان را نیمه‌کاره انجام می‌دهند؛ افکارشان را نیمه‌کاره بیان می‌کنند و گناهکار بودن یا پرهیزگار بودنشان هم نیمه‌کاره است. ای بابا! تا آخر برو و محکم بکوب، و نترس، موفق خواهی شد . خداوند از نیمه شیطان بسیار بیش از شیطان تمام‌عیار نفرت دارد!
ص۳۲۸


@baamanbekhaan
Forwarded from اتچ بات
عنوان #شهر_فرنگ_اروپا
نویسنده #پاتریک_اوئورژدنیک
ترجمهٔ ‌‎#خشایار_دیهیمی
موضوع #تاریخ_اروپا_قرن_بیستم
ناشر #نشر_ماهی
تعداد صفحات ۱۲۲

از متن کتاب:
«درخت‌ها برای شهرها مهم بودند، چون اکسیژن را بازتولید می‌کردند و خاکستر جسدهای سوزانده‌شده کود مناسبی برای باغ‌های میوه و سبزیجات بود... جسدهای مدفون در خرابه‌های ساختمان‌ها روی هم تلنبار شده بودند و بعضی‌وقت‌ها دو یا سه جسد دست در دست هم داشتند یا همدیگر را در آغوش گرفته بودند و‌ می‌بایستی با اره آنها را از هم جدا کنند. و یکی از زن‌ها نمی‌خواست جسدها را از هم جدا کند و فرمانده این عملیات می‌خواست او را تیرباران کند، چون در کار اخلال کرده بود، اما در این فاصله سربازانی که قرار بود او را تیرباران کند در رفته بودند.»

#نظر_شخصی 📝
شاید خواننده با خواندن این جملات حس ‌کند در دنیای متفاوتی زندگی می‌کند، دنیایی که هرگز چنین فجایع انسانی و اخلاقی را تجربه نکرده و قرار هم نیست تجربه کند؛ گویی این اتفاقات در سیاره‌ی دیگری رخ داده‌اند، اما اینجا کره‌ی زمین است، اینجا شهر فرنگ اروپاست، چشمتان را روی دریچه‌ی این جعبه‌ی جادویی بگذارید و چکیده‌ای از پیدا و‌ پنهان تاریخ قرن بیستم را مشاهده کنید؛ هرآنچه که شاید برای دانستن آن نیاز به تهیه و‌ مطالعهٔ چندین کتاب تاریخی قطور باشد.

اینجا اروپاست، باورکردنش دشوار است، اما اینجا همان جایی‌ست که امروزه آن را مهد تمدن و روشنفکری می‌دانند. جایی که جنگ جهانی اول را جنگی امپریالیستی می‌خوانند، جایی که بر سر قدرت نزاع می‌کنند تا ‌فضایلی چون عشق به میهن و فداکاری و ایثار را با کشتن مخالفان خود زنده نگه دارند.
در این کتاب همه‌چیز به چالش کشیده شده است: از باور‌های ادیان متعصب گرفته تا دین‌گریزان خداناباور (آتئیست). از فرقه‌های مذهبی گوناگون و خرافاتی که به مردم جامعه تزریق می‌کردند گفته شده‌ است، تعاریف مختصر اما جامعی از فاشیست‌ها، کمونیست‌ها، ساینتولوژیست‌ها، دموکرات‌ها، از بزرگ‌ترین نسل‌کشی قرن و اهداف آنها ارائه شده است.

«نخستین نسل‌کشی قرن بیستم در ۱۹۱۵ در ترکیه رخ داد. حکومت ابتدا ششصد خانواده‌ی ارمنی را که در قسطنطنیه زندگی می‌کردند بازداشت و تیرباران کرد، بعد سربازانی را که تبار ارمنی داشتند و در ارتش ترکیه خدمت می‌کردند خلع سلاح و تیرباران کرد. و به همه‌ی ارامنه دستور داده شد که شهرها و روستاها را ظرف بیست‌وچهار یا چهل‌وهشت ساعت تخلیه کنند و ارتش ترکیه در برابر دروازه‌های شهر مستقر شد و همین‌طور که افراد بیرون می‌آمدند مردان را به گلوله می‌بست و زنان را و ‌کودکان را به مناطق صحرایی بین‌النهرین تبعید می‌کرد. و زنان و کودکان می‌بایست پای پیاده، بدون غذا، سیصد تا پانصد کیلومتر را طی می‌کردند و بسیاری از آنها در طول راه ‌مردند.»
از صفحه‌ی ۴۲ کتاب

علاوه براین، کتاب شهر فرنگ اروپا از قوانین عقیم‌سازی می‌گوید که امریکایی‌ها و سپس نازی‌ها به اجرا گذاشتند ‌و به‌ باور خودشان نوعی‌ «بهسازی نژادی» تلقی می‌شد! از اختراع قرص‌های ضدحاملگی و تأثیر مفید آن بر حضور بیشتر زنان در جامعه به جای ماندن در خانه و نگهداری از فرزندان می‌گوید.

از قرن بیستم می‌گوید و تصورات کسانی که آن را مرگبارترین قرن در تاریخ بشر می‌دانستند.
از تحصیل اجباری و پیشرفت تکنولوژی و اهمیت‌پیداکردنِ نوجوانان و‌ جوانان در برخی کشورهای دموکراتیک پس از جنگ جهانی دوم می‌گوید و جوامعی که به‌مرور به‌ مصرف‌گرایی روی ‌آوردند.

این کتاب با بیان و ترجمه‌ای ساده و روان، تاریخ را روایت می‌کند، گویی شخصی وقایع را بازگو می‌کند و شما نظاره‌گر آن هستید؛ آن هم از دریچه‌‌‌ی جادوییِ شهر فرنگ، و‌ در یک چشم‌به‌هم‌زدن تمام می‌شود، اما درحقیقت یک قرن تاریخ است که پیش روی مخاطب است. دستاوردهایی که اگر امروزه حاصل شده، حاصل کوششی صد‌ساله و مستمر است؛ چه مهین‌پرستانه و چه در دفاع از تمدن.

و ای کاش ‌حکومت‌ها، فرقه‌ها، دولت‌ها و هرآنچه که به‌منظور جاه‌طلبی بر سر کار آمدند و از هیچ‌ جنایتی علیه بشریت دریغ نکردند، تنها یک جمله را رأس آمال‌ و اهداف جاه‌طلبانه‌ی خود قرار می‌دادند:

«هر کسی باید آزاداندیش باشد و به دیگری احترام بگذارد.»
از صفحه‌ی ۸۵ کتاب


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

در پایان قرن بیستم مردم واقعاً نمی‌دانستند باید آغاز هزاره‌ی جدید را در سال ۲۰۰۰ جشن بگیرند یا سال ۲۰۰۱. این بیشتر برای افرادی مهم بود که منتظر پایان دنیا بودند، اما اکثر مردم اعتقادی به ‌پایان دنیا نداشتند، بنابراین برایشان فرقی نمی‌کرد که در کدامیک از این دو سال هزاره‌ی جدید را جشن بگیرند. دیگرانی منتظر پایان دنیا بودند، اما فکر می‌کردند پایان دنیا ممکن است هر روزی از روزهای خدا باشد. و عده ای از مسیحی‌ها می‌گفتند که اصلاً الان سال ۲۰۰۴ است، چون عیسی‌مسیح چهار سال پیش از آنکه فکر می‌کنند به دنیا آمده است.


#شهر_فرنگ_اروپا
#پاتریک_اوئورژدنیک
#خشایار_دیهیمی
#نشر_ماهی
ص۱۹


@baamanbekhaan