با من بخوان📚
183 subscribers
196 photos
1 video
1 file
130 links
🖊معرفی و برش‌هایی از متن کتاب
📚مطالعات شخصی
🎧موسیقی


📓با من در لذت خواندن کتاب‌ همراه شوید

https://t.me/baamanbekhaan

🆔 @baamanbekhaan

ارتباط با ادمین:
👩🏻‍💼 @Azi_Ram
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
#گزیده‌ی_منتخب📚

چيزهايي هست كه نبايد گفت، مگر برای دوستان.
چيزهایی هست كه نبايد گفت، حتی برای دوستان.
و بالاخره، چيزهایی هست كه نبايد گفت، حتی به خويش!

#وقتی_نيچه_گريست
#اروين_يالوم
#سپيده_حبيب
#نشر_قطره

@baamanbekhaan
Tni Leatzmech Lihiyot Yafa
Yasmin Levy
🎧 Tni Leatzmech Lihiyot Yafa
by Yasmin Levy

@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

گریبایدوف محقق لهستانی را ورانداز کرد.
موضوع را فهمید.
پیروزی هرگز تأخیر نمی‌کند.
اگر یک قدم عقب بنشیند، حمله آغاز خواهد شد. از او انتظار شیرینکاری‌های خارق‌العاده خواهند داشت، گفته‌هایی ناشناخته، خصوصیاتی شگفت‌آور. آشکارا، صریحاً و با خودستایی از او خواهند خواست بی‌درنگ کنجکاوی‌های آنان را اقناع و تعظیم و تکریمشان را در حق خود جبران کند.
بعد به او عادت خواهند کرد. کم‌کم کندی‌اش را در کار به‌ سخره خواهند گرفت. از او دوری خواهند جست. اما هیچ‌گاه تعظیم‌هایی را که به او کرده‌اند نخواهند بخشید.
او را «نویسنده‌ی آن کمدی معروف» یا «نویسنده‌ی کمدی چاپ‌نشده» خواهند نامید. پشتش خم خواهد شد - البته کمی! - و لباس‌ سیاهش هم کمی کهنه خواهد گشت. بعد سرفه‌های خاصی، سرفه‌های دوران پیری، به سراغش خواهد آمد. شب‌ها، بر سر گردوخاک خانه با ساشکا دعوا خواهد کرد. بدین ترتیب، آدم جالبی خواهد شد.
در مهمانی‌ها به چشم مردی ناتمام و رنج‌دیده به او خواهند نگریست، نویسنده‌ی یک کمدی معروف و مبتکر یک طرح مشهور.



#مرگ_وزیرمختار
#یوری_نیکلایویچ_تینیانوف
#مهدی_سحابی
#نشر_ماهی
ص۱۸۲

@baamanbekhaan
روزی می‌رسد که جز همین ستون‌ها چیزی از پایتخت باقی نماند. آنگاه رهگذران آن روزگار نیز از آنها بالا می‌روند و از خود می‌پرسند «کاخ کجاست؟ کلیساها کو؟»



#مرگ_وزیرمختار
#یوری_نیکلایویچ_تینیانوف
#مهدی_سحابی
#نشر_ماهی
ص۱۹۴


@baamanbekhaan
جمله‌ای از کریستف کلمب:
«خود را به دست سرنوشت بسپاریم. فقط “دنیای جدید” می‌تواند به ما امنیت و پناه بدهد.»


#مرگ_وزیرمختار
#یوری_نیکلایویچ_تینیانوف
#مهدی_سحابی
#نشر_ماهی
ص۱۴۱

@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

چه لذتی دارد که پابرهنه بر چمن‌ها قدم بگذاری و به‌جای گرد راه علف‌های نمناک را زیر پایت حس کنی. چه لذتی دارد که سربلند کنی و ناگهان دریابی که هیچ‌چیز طعم تکه‌ای نان سیاه و ظرفی شیر را ندارد، که هیچ‌چیز ضروری‌تر از گوشه‌‌ی کوچکی از زمین نیست، هرچند از آنِ دیگران باشد، که هیچ‌چیز نیرومندتر از زنی جوان و کم‌حرف نیست.



#مرگ_وزیرمختار
#یوری_نیکلایویچ_تینیانوف
#مهدی_سحابی
#نشر_ماهی
ص۲۰۲


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

عینک مفاهیم بسیاری را در خود پنهان می‌کند. سبک‌ترین نگاه‌ها، همین‌که پشت عینک سنگر بگیرند، دانشمند به‌نظر می‌رسند.



#مرگ_وزیرمختار
#یوری_نیکلایویچ_تینیانوف
#مهدی_سحابی
#نشر_ماهی
ص۲۱۳

@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

آنچه مهم است کم‌حرفی است. قدرت در کم‌حرفی نهفته است.


#مرگ_وزیرمختار
#یوری_نیکلایویچ_تینیانوف
#مهدی_سحابی
#نشر_ماهی
ص۲۱۳

@baamanbekhaan
Forwarded from اتچ بات
#شعر

نی‌ِ شکسته

با این دلِ ماتم‌زده آواز چه سازم
بشکسته نی‌ام بی‌لبِ دم‌ساز چه سازم

در کُنج قفس می‌کُشدم حسرت پرواز
با بال و پر سوخته پرواز چه سازم

گفتم که دل از مهر تو برگیرم و هیهات
با این‌همه افسونگری و ناز چه سازم

خونابه شد آن دل که نهانگاهِ غمت بود
از پرده در افتد اگر این راز چه سازم

گیرم که نهان برکشم این آهِ جگرسوز
با اشک تو ای دیدهٔ غمّاز چه سازم

تارِ دلِ من چشمهٔ الحانِ خدایی‌ست
از دست تو ای زخمهٔ ناساز چه سازم

ساز غزل سایه به دامان تو خوش بود
دور از تو‌ منِ دل‌شده آواز چه سازم

تهران، فروردین ۱۳۲۷

#سیاه‌مشق
#هوشنگ_ابتهاج
#نشر_امین‌دژ

@baamanbekhaan
Forwarded from اتچ بات
#گزیده‌ی_منتخب📚

از کتاب #خاطرات_سوگواری
نویسنده #رولان_بارت
ترجمهٔ #محمدحسین_واقف
ناشر #حرفه_هنرمند



گفته می‌شود زمان تسکین‌دهندهٔ سوگ است. اما نه، زمان به هیچ‌چیز منجر نمی‌شود؛ تنها باعث می‌شود وجه عاطفی سوگواری بگذرد.



@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

سرنوشت خانواده‌ها نیز به خانه‌های چوبی یا سنگی‌ای بستگی دارد که آدم‌ها در آن بزرگ می‌شوند و بر تعدادشان افزوده می‌شود. جانورانِ در قفس همیشه در آرزوی فرارند و در خانه‌های سنگی، والدین همواره از خود می‌پرسند پسرشان در آینده چه‌کار خواهد کرد؟ اداره‌‌ای خواهد شد یا نظامی؟ دخترشان را به عقد چه کسی در خواهند آورد؟ شاهزاده‌ای پیر یا جوانی آس‌وپاس؟
اما در خانه‌های چوبین خانواده از هم نمی‌پاشد، بلکه اوراق می‌شود. زائده‌ای کج‌وکوله از زمین سر در می‌آورد. کسی ازدواج می‌کند، بچه‌دار می‌شود و بعد زنش را از دست می‌دهد. علف‌های هرز، مرد زن‌مرده را فرامی‌گیرند. وی می‌کوشد قرنیز تازه‌ای به خانه بچسباند: زن دیگری می‌گیرد و با هم بچه‌های تازه‌ای می‌سازند. این‌بار شوهر می‌میرد و بیوه‌زن می‌ماند. بچه‌ها دوستانی دارند؛ دخترها و پسرهای خانه‌ی همسایه، خانه‌ای متزلزل که دیگر اوراق شده و استخوان‌های چوبی خود را بر زمین سبز گذاشته است. بیوه‌زن وظیفه‌ی پرورش همه‌ی گله را خود به عهده می‌گیرد. گله بزرگ می‌شود، می‌خندد و در گوشه‌های تاریک خانه پنهان می‌شود. کسی کسی را می‌بوسد و کسی ناگهان ازدواج می‌کند. یک دوست خانوادگی، که بیوه‌زنْ سی‌سالی می‌شود او را ندیده، از راه می‌رسد و برای همیشه می‌ماند. قسمت تازه‌ای به خانه اضافه می‌کنند که نه تمام می‌شود و نه لازم است که تمام شود.
اینجا مادر کیست؟ و دختر؟ و فرزند؟
فقط خانه است که همه‌چیز را درباره‌ی همه می‌داند و اوراق می‌شود. حالا دیگر همه‌ی قسمت‌های آن نو است.



#مرگ_وزیرمختار
#یوری_نیکلایویچ_تینیانوف
#مهدی_سحابی
#نشر_ماهی
ص۲۲۴


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

یک کاخ، هرقدر هم که کوچک و پر از اشیای گوناگون باشد، باز به مهمانخانه می‌مانَد و دیوارهایش، حتی اگر پوشیده از قالی هم باشد، باز لخت به‌نظر می‌رسد.
اشیای درون آن، در بهترین حالت، مثل خدمتکاران پیر موافقت می‌کنند تا ابد در خدمت مشتری باشند. آخر هیچ کاخی صاحب ندارد و هرکس که در آن است صرفاً مشتری است.


#مرگ_وزیرمختار
#یوری_نیکلایویچ_تینیانوف
#مهدی_سحابی
#نشر_ماهی
ص۲۴۰


@baamanbekhaan
Forwarded from اتچ بات
#گزیده‌ی_منتخب📚

از کتاب #در_باب_حکمت_زندگی
نویسنده #آرتور_شوپنهاور
ترجمهٔ #محمد_مبشری
ناشر #نیلوفر


«در پیری، تسلای بزرگ‌تری از این وجود ندارد که احساس کنیم همهٔ نیروی جوانی‌مان را صرف آثاری کرده‌ایم که همراه ما پیر نشده‌اند.»



@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

قطعه‌ای کاملاً متفاوت اما بالبداهه برایش نواختم.
با دقت گوش داد. انتقاد: «با این‌همه معلومات چرا ناشناس مانده‌اید، دکتر؟»
«چون بیش‌ازحد معلومات دارم.»



#مرگ_وزیرمختار
#یوری_نیکلایویچ_تینیانوف
#مهدی_سحابی
#نشر_ماهی
ص۲۹۳


@baamanbekhaan
خلاصه‌ی تاریخچه‌ی جنگ ایران و روسیه:

جنگ ایران و روسیه از چه زمانی آغاز شد؟

علتش تاج و تخت بود، تاج و تخت ایران و تاج و تخت روسیه.
در سال ۱۸۱۳ به هنگام امضای عهدنامه‌ی گلستان، یرمولوف با اعطای عنوان ولیعهد به عباس‌میرزا موافقت نکرد. آلکساندر اول، که از چگونگی کشته‌شدن پدر خود به‌خوبی آگاه بود و هیچ اطمینانی به برادرانش نداشت، مسئله را کاملاً درک می‌کرد. وی هیچ میل نداشت در ایران و بر سر حمایت از یکی از شاهزادگان سر خود را به باد دهد. هرچند مدام در این فکر هم بود که اگر اغتشاشی در ایران روی دهد، می‌شود بی‌آنکه کسی بفهمد، بخش‌هایی از خاک این کشور را به روسیه ضمیمه کرد.
آلکساندر اول منتظر مرگ فتحعلی‌شاه پیر بود و فتحعلی‌شاه هم چشم‌به‌راه مرگ گسی که او را «عمو آلکساندر فلک‌اقتدار» می‌نامید. آلکساندر زودتر از شاه ایران دعوت حق را لبیک گفت. فتحعلی‌شاه به‌هیچ‌وجه قصد مردن نداشت.
شاهزاده عباس‌میرزا دریافت که نیروهای شاهزاده کنستانتین در جنگ با نیروهای شاهزاده نیکالا هستند.
سپس نیکالای اول به تخت نشست. آنگاه به عباس‌میرزا خبر رسید شاهزاده کنستانتین در ورشو قوایی گرد آورده و در روسیه جنگی خانوادگی در جریان است. عباس‌میرزا دست‌به‌کار شد: فوراً سواری به تهران فرستاد و دستور داد سپاه ایران به حالت آماده‌باش درآید.

اما چگونه توانسته بود چنین تصمیمی بگیرد؟

همیشه نفر سومی هست که گوشه‌ای ساکت نشسته و پوزخند می‌زند.
انگلیس عنوان ولیعهدی را از عباس‌میرزا دریغ نداشت. آلکساندر اول، بندباز اروپا که قوانین توازن را به‌خوبی می‌شناخت، در همان سال ۱۸۱۳، ضمن دستورهای خود به یرمولوف نوشته بود: «طبیعی است که حواس دولت ایران را متوجه شمال کند و سوء‌ظن سران آن را نسبت به ما برانگیزد تا بتواند توجه آن دولت را از جنوب منحرف کند.»
اما انگلیس به فکر ایران نبود، بلکه به هند فکر می‌کرد.
آلکساندر اول هم به ایران فکر نمی‌کرد، بلکه در قفقاز بود. خود ایران نیز به کاغذی می‌مانست که نیمی از نقش و‌ نگار آن محو شده باشد. اما به‌هرحال این ورقه یک اسکناس بود.
در زمان امضای عهدنامه‌ی ترکمانچای، که پیروزش روسیه بود نه پاسکویچ و نه گریبایدوف، هیچ‌کدام نتوانستند مانع دخالت انگلیسی‌ها شوند. سرهنگ مک‌دانلد با ژستی دوستانه اموال شخصی خود را به نام گرویی برای تضمین پرداخت مرتب خراج ایرانی‌ها به روسیه، به این کشور پیشنهاد کرد.
درواقع، اقدام «پنهانی» آلکساندر اول هم آشکار بود.
حال آنکه انگلیس در ایران حتی میسیونی هم نداشت، بلکه صرفاً شعبه‌ی محقری از کمپانی هند شرقی را در آن مستقر کرده بود.
یرمولوف مدت‌ها پیش‌ازجنگ نوشته بود: «انگلیس با نفوذ عمیقی که دارد، می‌خواهد جنگی به راه بیندازد و آن را دامن بزند تا توجه ایران را از اغتشاشات هند منحرف کند، خصوصاً که می‌ترسد ما به‌واسطه‌ی دوستی با ایران توجه آن دولت را به مسئله‌ی هند جلب کنیم.
در آستانه‌ی جنگ، گزارشی برای یرمولوف فرستادند که در آن چنین آمده بود: «انگلیس متعهد شده، اگر ایران با روسیه وارد جنگ شود، سالانه دویست‌هزار تومان به آن کشور بپردازد.»
جنگ شروع شده بود که ماتادوف گزارش داد: «نزدیک به دویست محموله‌ی انگلیسی برای سپاه عباس‌میرزا به اصفهان تحویل داده شده است. قاسم‌خان، داماد شاه را دیده‌اند که از این طرف اصفهان به آن طرفش رفته تا به نمایندگی از شاه با انگلیسی‌ها ملاقات کند.»
پیرمرد چنین نتیجه‌گیری کرده بود که «این گزارش کاملاً واقعی به‌نظر می‌رسد».
کاملاً محتمل بود که قضیه نه به شاهزاده عباس‌میرزا مربوط باشد و نه به شاهزاده کنستانتین. ظاهراً بازی بزرگی با منافعی کلان در کار بود.




#مرگ_وزیرمختار
#یوری_نیکلایویچ_تینیانوف
#مهدی_سحابی
#نشر_ماهی
ص۳۵۹،۳۶۰،۳۶۱

@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

منشیکوف در باب تعداد زنان شاه (فتحعلی شاه) نوشته است که «به علت تغییرات دائمی حرمخانه نمی‌توان تعداد دقیق آنها را تعیین کرد. در حال حاضر، می‌شود شمارشان را هشتصد نفر برآورد کرد که دو سومشان عملاً همسران شاه تلقی می‌شوند.»
در سال‌های دهه‌ی ۱۸۳۰، بعضی از مسافران تعداد زنان شاه را هزار نفر ذکر کرده‌اند. در هشتادسالگی، تعداد بازماندگان او (پسر، دختر، نوه و نتیجه) به ۹۳۵ نفر رسید که برای شهری مثل تهران عددی قابل ملاحظه بود.
حرم بخش عمده‌ی ذخایر کشور را می‌بلعید.


#مرگ_وزیرمختار
#یوری_نیکلایویچ_تینیانوف
#مهدی_سحابی
#نشر_ماهی
ص۳۷۱


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

در شرق، وقتی بزرگِ خانواده‌ای می‌میرد، بحثی درمی‌گیرد و همه از خود می‌پرسند: «تقصیر کیست؟» همیشه هم نتیجه می‌گیرند که تقصیر یا از پزشک است یا از عروس فرد درگذشته که در وقت نامناسبی به او آب خورانده است. اما هرگز به این نتیجه نمی‌رسند که تقصیر از زخم چرکینی است که بیمار را به کشتن داده است.


#مرگ_وزیرمختار
#یوری_نیکلایویچ_تینیانوف
#مهدی_سحابی
#نشر_ماهی
ص۳۸۰


@baamanbekhaan
Forwarded from اتچ بات
#گزیده‌ی_منتخب📚

از گزیده اشعار #سوختن_در_آب_غرق_شدن_در_آتش
نویسنده #چارلز_بوکوفسکی
#ترجمهٔ #پیمان_خاکسار
ناشر #چشمه

از موعظه‌گران بپرهیزید
از آنان که ادعای دانستن دارند بپرهیزید
از آنان که کتاب را بر زمین نمی‌گذارند بپرهیزید
حتی از آنان که از فقر بیزارند یا به آن افتخار می‌کنند بپرهیزید
از آنان که تملق‌تان می‌گویند بپرهیزید
چرا که در برابرش تملق می‌خواهند
از آن‌هایی که همه‌چیز را بازرسی می‌کنند بپرهیزید
آن‌ها از چیزهایی که نمی‌دانند وحشت دارند
از آنان بپرهیزید که به دنبال جمع‌های وفادار می‌گردند
چون خود به‌تنهایی هیچ‌اند
از زنان و مردان میانه‌حال بپرهیزید
از عشق‌شان بپرهیزید
عشق‌شان جست‌وجوی میان‌مایه به‌دنبال میان‌مایه است
ولی نبوغی در نفرت‌شان هست
آن‌قدر که تو را بکشند
که همه را بکشند



@baamanbekhaan