با من بخوان📚
185 subscribers
196 photos
1 video
1 file
130 links
🖊معرفی و برش‌هایی از متن کتاب
📚مطالعات شخصی
🎧موسیقی


📓با من در لذت خواندن کتاب‌ همراه شوید

https://t.me/baamanbekhaan

🆔 @baamanbekhaan

ارتباط با ادمین:
👩🏻‍💼 @Azi_Ram
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
#معرفی_کتاب📖

نام کتاب: #کنستانسیا
نویسنده: #کارلوس_فوئنتس
ترجمه‌ی: #عبدالله_کوثری
ناشر: #نشر_ماهی
موضوع: #داستان‌_کوتاه_خارجی
چاپ اول: پاییز ۱۳۸۹
چاپ چهارم: پاییز ۱۳۹۶
تعداد صفحات: ۱۳۴/جیبی


#نظر_شخصی 📝
کنستانسیا روایت زندگی زن و مردی‌ است که ۴۰ سال در کنار هم با عشق زندگی کرده‌اند، اما در دوران میان‌سالی با حوادثی روبه‌رو می‌شوند که مسیر زندگی‌شان را تغییر می‌دهد. داستانی هرچند کوتاه، اما بسیار پُرمفهوم و البته درکش کمی سخت است‌.

راوی داستان، دکتر ویتبی هال، یک پزشک امریکایی است که با همسر اندلسی خود، کنستانسیا، در شهری به‌نام ساوانا واقع در جنوب امریکا زندگی می‌کند. محوریت داستان یک هنرپیشه‌ی روس تبعیدشده به امریکا به نام موسیو پلوتنیکوف است و اولین پاراگراف از کتاب با جمله‌ای از او آغاز می‌شود که در حقیقت ذهن مخاطب را در فضایی مابین خیال و واقعیت درگیر می‌کند:
«موسیو پلوتنیکوف، بازیگر سالخورده‌ی روس، روز مرگش به سراغ من آمد و گفت سال‌ها خواهد گذشت و من روز مرگ خودم به دیدار او خواهم رفت.»

این جمله بارها و بارها به‌عنوان جملهٔ کلیدی در طول داستان تکرار می‌شود.

پس از این پاراگراف، داستان با توصیف شهر ساوانا شروع شده و با ملاقات دکتر هال و موسیو پلوتنیکوف ادامه می‌یابد.
از جمله مواردی که بسیار چالش‌برانگیز است، تقابل مرگ و زندگیِ هنرپیشه‌ی روس و همسر دکتر هال است؛ بارها در طول داستان می‌میرند و دوباره زنده می‌شوند، شاید هم اصلاً نمرده باشند!
اواسط داستان با مرگ ناگهانیِ موسیو پلوتنیکوف مواجه می‌شویم و به‌دنبال آن مرگ کنستانسیا که به‌مرور ذهن دکتر را معطوفِ پیگیری علت همزمانیِ مرگ این دو نفر می‌کند و به رابطهٔ میان همسرش با آن مرد هنرپیشه مشکوک می‌شود.
دکتر هال که علائم مرگ کنستانسیا را تأیید کرده، ناگهان متوجه بازگشت علائم حیاتی در او می‌شود و پس از آن کنستانسیا تبدیل به فردی بیمار می‌شود.

در بخشی از کتاب اسامی نویسندگان و شاعرانی مطرح شده است که یا کشته شدند و یا خودکشی کردند، که درواقع اشاره‌ای غیرمستقیم به شرایط خفقان در آن زمان دارد.

به‌نظر می‌رسد که نویسنده علاقهٔ زیادی به کافکا و والتر بنیامین دارد و حتی به‌نوعی از سبک داستان‌نویسیِ کافکا نیز الهام گرفته است.

در صفحهٔ ۳۵ می‌خوانیم:
«-کنستانسیا چی فکر می‌کنی درباره‌ی مردی که یک روز صبح بیدار می‌شود و می‌بیند تبدیل به حشره‌ای شده و آن‌وقت در راه‌آهن اسپانیا هم کار می‌کند؟ به‌نظر تو این به زیان ادبیات بود یا به سود راه‌آهن؟
-کنستانسیا فکر می‌کند و می‌گوید «قطارها سر وقت می‌رسیدند اما بدون مسافر.»

اواخر داستان به‌گونه‌ای است که خواننده حتی به روابط میان دکتر و همسرش هم مشکوک می‌شود و حس می‌کند اصلاً شاید ازدواج و زندگی مشترک میان آن دو، چیزی نباشد جز توهم و خیال‌پردازی‌های دکتر !
در مجموع، کارلوس فوئنتس در این داستانِ به‌ظاهر کوتاه، مرز بین خیال و واقعیت را برای خواننده آشکار نکرده و این چالشی که برای مخاطب ایجاد می‌شود، جذابیت داستان را دوچندان می‌کند.

ترجمهٔ بسیار خوب عبدالله کوثری، مخاطب را درگیر جملات ساده اما سنگین کتاب می‌کند و ارتباط بسیار خوبی میان مخاطب و داستان برقرار می‌شود.

برای علاقه‌مندان به داستان‌هایی با فضای‌ خاص و سورئال، این داستان انتخاب بسیار مناسبی خواهد بود.
#برشی_از_متن_كتاب 📖

گرمای ماه اوت در ساوانا مثل خوابِ بریده‌بریده است. انگار دم‌به‌ساعت با لرزه‌ای بیدار می‌شوی و فکر می‌کنی چشم‌هایت را باز کرده‌ای، اما واقعیت این است که از رؤیایی به رؤیای دیگر رفته‌ای. از طرف دیگر واقعیتی به‌دنبال واقعیت دیگر می‌آید و آن را کژ و کوژ می‌کند، آن‌قدر که به‌صورت رؤیا درآید. اما این درواقع چیزی نیست مگر واقعیتی پخته‌شده در حرارت ۴۰ درجه. درعین‌حال می‌توان مطلب را این‌طور بیان کرد: ژرف‌ترین رؤیاهای من دربعدازظهرهای تابستان مثل خود شهر ساواناست که شهری است درون شهری دیگر درون...

#کنستانسیا
#کارلوس_فوئنتس
#عبدالله_کوثری
#نشر_ماهی
ص۷

@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

تعقلی که هرگز به خواب نمی‌رود هیولا می‌آفریند.


#کنستانسیا
#کارلوس_فوئنتس
#عبدالله_کوثری
#نشر_ماهی
ص۸

@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

گاهی اوقات همان‌طور که روی صندلی تاب می‌خورم و برای غلبه بر گرما به گذر آرام روز فکر می‌کنم، یا وقتی از بالای آتلانتا رد می‌شوم و سعی می‌کنم آن پایین تکه‌پاره‌های سوخته‌ی گذشته را پیدا کنم، از این پیرمرد خواب‌آلود که خودم باشم می‌پرسم آیا ما تاوان گناهمان را داده‌ایم؟ چطور می‌توانیم از شر این ماجرا خلاص بشویم. یا شاید آسایش ما در گروِ این است که یاد بگیریم با این گناه تا ابد زندگی کنیم؟ از خودم می‌پرسم توبه‌ای که آن خشونت تاریخی بر دوش ما می‌گذارد چقدر طول خواهد کشید؟ کِی رخصت استراحت به ما می‌دهد؟


#کنستانسیا
#کارلوس_فوئنتس
#عبدالله_کوثری
#نشر_ماهی
ص۱۱


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

تاریخ ما سرانجام به کجا می‌کشد، مسئولیت فردی من در قبال بیدادی که خودم مرتکب نشده‌ام تا کجا می‌تواند، یا باید، کشیده شود؟


#کنستانسیا
#کارلوس_فوئنتس
#عبدالله_کوثری
#نشر_ماهی
ص۱۲

@baamanbekhaan
عطر تو
کاوه آفاق
🎧عطر تو
با صدای کاوه آفاق

@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

هر کس که قبل از اختراع دستگاه تهویه‌ی مصنوعی در آب‌وهوای فوق‌العاده گرم یا سرد زندگی کرده خوب می‌داند که سرما و گرما درواقع نوعی وضعیت ذهنی هستند که کانون هستی ما، یعنی ذهن، آنها را مثل ادبیات یا قدرت، می‌پذیرد یا رد می‌کند. پس اگر این کله‌ی ما قصد یاری ندارد، بهتر است توی هوای داغ بنشینیم و قهوه‌ی داغ بخوریم. این‌جوری گرمای درونی و بیرونی به توازن می‌رسند، اما در هوای گرم هرچیز خنک این توازن را به هم می‌زند و بدین ترتیب بهای چند لحظه آسایش چند ساعت عذاب می‌شود. آیا عکس این گفته، در مورد هوای سرد هم صدق می‌کند؟ یعنی آیا خوردن بستنی در سرمای زمستان روسیه کمکی به حالمان می‌کند؟


#کنستانسیا
#کارلوس_فوئنتس
#عبدالله_کوثری
#نشر_ماهی
ص۱۳


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

ازش پرسیدم کس‌و‌کاری در گورستان دارد، خندید و بی‌آنکه به من نگاه کند زیر لب گفت هیچ‌کس آدم‌هایی را که پنجاه سال پیش مرده‌اند به‌یاد نمی‌آرد. نه، خاطره‌ی مردگان بیست سال پیش که هیچ، ده سال هم دوام نمی‌آرد... بعد قدم‌زنان دور شد و من مجال نیافتم تا بگویم خودم دلیل غلط‌بودن این حرف هستم. من به سراغ آدم‌هایی می‌روم که دو قرن پیش مرده‌اند، و آنها را به‌یاد می‌آورم.



#کنستانسیا
#کارلوس_فوئنتس
#عبدالله_کوثری
#نشر_ماهی
ص۱۵


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

انکار همه‌چیز خیلی خیلی مشکل است، اینکه آدم ببیند کل آن چیزی که وجود او را می‌سازد از دست می‌رود، نه‌فقط مایملک بلکه تمام نیروی جسمانی و فکری، اینکه همه‌چیز را مثل چمدانی جا بگذاری و زندگی را از نو‌ شروع کنی.


#کنستانسیا
#کارلوس_فوئنتس
#عبدالله_کوثری
#نشر_ماهی
ص۱۸


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

یک مدتی که می‌گذرد و آدم زندگی خودش ته می‌کشد فقط به وساطت زندگی دیگران زندگی می‌کند.


#کنستانسیا
#کارلوس_فوئنتس
#عبدالله_کوثری
#نشر_ماهی
ص۱۹


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

سیاست هنر حدو‌مرزهاست. هنر حدو‌مرز سیاست است.


#کنستانسیا
#کارلوس_فوئنتس
#عبدالله_کوثری
#نشر_ماهی
ص۲۵

@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

ما ترجیح می‌دهیم خودمان را در این قبیل آدم‌های ابله پیدا کنیم که مثل ما حرف می‌زنند، ظاهرشان مثل ماست، لطیفه‌هاشان مثل ماست و همان عقب‌افتادگی ذهنی، فراموشی، تعصب و وسواس ما و سرگشتگی‌های ما را دارند و به‌این‌ترتیب ما ابتذال ذهنی خودمان را توجیه می‌کنیم. راستی که چه تسلایی! یک روزولت جدید، یک کندی جدید، ما را وا می‌دارد که آنها را به‌خاطر چیزی که خودمان نیستیم ستایش کنیم، و این احساس آزاردهنده‌ای است.


#کنستانسیا
#کارلوس_فوئنتس
#عبدالله_کوثری
#نشر_ماهی
ص۳۳


@baamanbekhaan
-کنستانسیا چی فکر می‌کنی درباره‌ی مردی که یک روز صبح بیدار می‌شود و می‌بیند تبدیل به حشره‌ای شده و آن‌وقت در راه‌آهن اسپانیا هم کار می‌کند؟ (اشاره دارد به داستان مسخ نوشته‌ی کافکا) به‌نظر تو این به زیان ادبیات بود یا به سود راه‌آهن؟

-کنستانسیا فکر می‌کند و می‌گوید «قطارها سر وقت می‌رسیدند اما بدون مسافر.»


#کنستانسیا
#کارلوس_فوئنتس
#عبدالله_کوثری
#نشر_ماهی
ص۳۴،۳۵


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

سالخوردگی به‌معنای چشم‌پوشیدن از برخی چیزهایی است که در جوانی دوست داشته‌ایم.


#کنستانسیا
#کارلوس_فوئنتس
#عبدالله_کوثری
#نشر_ماهی
ص۵۸


@baamanbekhaan
مطالعه هر چیزی را عوض می‌کند، هر چیزی را به سطح بالاتری از وجود و فراتر از روزمرگی ابلهانه می‌کشاند.


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

زندگی زناشویی وقتی یک‌طرفه وادار به توضیح می‌شود، لطمه می‌خورد. آنکه می‌بخشد متهم می‌کند.


#کنستانسیا
#کارلوس_فوئنتس
#عبدالله_کوثری
#نشر_ماهی
ص۶۲

@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

آدم مُرده به جای خودش برنمی‌گردد، آدم مرده باید به همان زندگی‌ای که یک زمانی مال او بوده قناعت کند. آدم مرده با صدقه‌ی خاطره زندگی می‌کند. دکتر، آدم مرده در صورتی به جای خودش برمی‌گردد که زندگی را در جایی پیدا کند که بتواند...


#کنستانسیا
#کارلوس_فوئنتس
#عبدالله_کوثری
#نشر_ماهی
ص۷۲


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

آخ، کارکردن با میرهولد، دکتر هال، با آدمی که هوش و شعور فوق‌العاده‌اش ما را با یک دنیای بهتر آشنا می‌کرد. یعنی به این دلیل کشتندش؟ بگویید ببینم، شما پزشک هستید، به همین دلیل بهترین آدم‌ها را کشتند یا سانسور کردند یا وادار به خودکشی کردندشان؟ به این دلیل که ما می‌توانیم به آن چیزی که آنها فقط ادعاش را دارند، برسیم، به این دلیل که اگر ما به آن برسیم، آنها دیگر قادر نیستند قولش را به کسی بدهند؟ راستی که سیاست چطور ته می‌کشد، تمام می‌شود و هنر چطور خودش را از نو می‌آفریند، این چیزی است که آنها نمی‌دانستند. یا شاید هم می‌دانستند و ازش می‌ترسیدند.


#کنستانسیا
#کارلوس_فوئنتس
#عبدالله_کوثری
#نشر_ماهی
ص۷۳


@baamanbekhaan
Forwarded from اتچ بات
فیلم به‌تصویرکشیدن رمان است. رمان هر بار که می‌خوانیمش زنده می‌شود. رمان گذشته‌ی خوانندگان مرده‌اش را در خود دارد و اکنونِ خوانندگان زنده‌اش را و آینده‌ی خوانندگانی را که خواهند آمد.


#کنستانسیا
#کارلوس_فوئنتس
#عبدالله_کوثری
#نشر_ماهی
ص۷۵