📍ستاد پزشکیان است یا اتاق جنگ شبکه اینترنشنال علیه تمامیت ارضی!؟
از دیگر نکات جالب در سابقه مشعشع رئیس ستاد پزشکیان در تبریز، سابقه همکاری و ارتباط موثر سیاسی با محمدرحمانی فر و سینا یوسفی از عناصر تجزبه طلبی است که شام تا بام در شبکه های لندنی، کارزارهای متعدد جدایی طلبانه را پیش می برند.
برای دیدن. مدارک بیشتر کلیک کنید
@Baadafrah
از دیگر نکات جالب در سابقه مشعشع رئیس ستاد پزشکیان در تبریز، سابقه همکاری و ارتباط موثر سیاسی با محمدرحمانی فر و سینا یوسفی از عناصر تجزبه طلبی است که شام تا بام در شبکه های لندنی، کارزارهای متعدد جدایی طلبانه را پیش می برند.
برای دیدن. مدارک بیشتر کلیک کنید
@Baadafrah
رسول اسماعیل زاده دوزال، پانترک شاغل در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، به خاطر اظهارات پورمحمدی زنجیر پاره کرده.
خیلی جالب است، یک پانترک دویست دلاری متظاهر به اسلام، در مقابل کسی که چندین سال معاون سازمان اطلاعات خارجی بود، این طور کاسه داغ تر از آش میشود.
البته امثال این میکروب، در حین قدرت برای کسی چون پورمحمدی انواع و اقسام مجیزها و ریاکاریها را میکنند.
@baadafrah
خیلی جالب است، یک پانترک دویست دلاری متظاهر به اسلام، در مقابل کسی که چندین سال معاون سازمان اطلاعات خارجی بود، این طور کاسه داغ تر از آش میشود.
البته امثال این میکروب، در حین قدرت برای کسی چون پورمحمدی انواع و اقسام مجیزها و ریاکاریها را میکنند.
@baadafrah
این لیلا آکسون که اینجا داره گردوخاک میکنه،یه پانترکی است در شهری کوچک. برادرش بابک آکسون رسما تجزیه طلبه و عضو یک گروه پوششی گاموح به اسم کانون دموکراسی و توسعه آذربایجان که سجاد رادمهر رئیس شونه.
فقط خواستم بگم حراست آموزش و پرورش خوابه که چنین آدمهایی معلم بچه های ما شدند.
@baadafrah
فقط خواستم بگم حراست آموزش و پرورش خوابه که چنین آدمهایی معلم بچه های ما شدند.
@baadafrah
سینا یوسفی وکیل پانترک در ۱۴٠۱ توسط حفاظت قوه قضاییه دستگیر شد ولی یکماه بعد «بدون وثیقه» آزاد و از راه فردوگاه به ترکیه رفت.
احتمالا تنها زندانی ۱۴٠۱ بود که «ممنوع الخروجش» نکردند!
و علیرغم فعالیت درخارج کشور از ۱۴٠۱ تاکنون «پروانه وکالتش» از طرف کانون وکلا یا حفاظت قوه قضاییه باطل نشده.
به نظر شما چرا؟
@badafrah
احتمالا تنها زندانی ۱۴٠۱ بود که «ممنوع الخروجش» نکردند!
و علیرغم فعالیت درخارج کشور از ۱۴٠۱ تاکنون «پروانه وکالتش» از طرف کانون وکلا یا حفاظت قوه قضاییه باطل نشده.
به نظر شما چرا؟
@badafrah
اولکه در گویش آذربایجانی به چه معناست؟
ماه گذشته و قبل از اعلام رسمی نامزدهای ریاست جمهوری از سوی شورای نگهبان، فیلم مصاحبه ای با مسعود پزشکیان در شبکه های اجتماعی بازنشر شد که مربوط به گفتگوی او در ایام انتخابات ۱۴٠۲ بود (اینجا).
در این گفتگو که به زبان آذربایجانی انجام شد بود، پزشکیان از کلمه «اولکه» به معنای کشور استفاده کرده و گفته بود هر یک از اقوام میتوانند کشورهای (اولکه) خود را داشته باشند.
پس از اعلام نام پزشکیان به عنوان نامزد قطعی، این فیلم یکبار دیگر پر بازدید شد و مورد توجه و تعجب کاربران قرار گرفت. در پی آن مباحثی پیرامون مقصود پزشکیان از مفهوم «اولکه» باز شد و گروهی از هواداران او در شبکه های اجتماعی مدعی شدند که اولکه اگرچه در ترکیه به معنای کشور به کار می رود اما در آذری به معنای منطقه یا ناحیه است! و در پایان نتیجه گرفتند که ترجمه مغرضانه و جهتداری در زیرنویس فیلم از کلمه اولکه صورت گرفته است.
بدتر از همه اینکه یوسف پزشکیان فرزند مسعود پزشکیان ضمن بازنشر ویدئو از حساب توئیتری سایت آذریها، مدعی ترجمه غلط کلمه اولکه به کشور شده و نوشته بود اولکه در آذربایجان ایران به معنای «سرزمین» است. البته مشخص نیست یک کلمه چگونه میتواند هم بار معنایی منطقه ،ناحیه (بولگه) و هم سرزمین (یورد) هم کشور را یکجا داشته باشد.
به هر روی پسر پزشکیان به دلیل این ترجمه به زعم وی غلط، دیگران را مشمول انواع و اقسام اتهامات و فحاشی ها قرار داد.
اکنون برای اینکه مشخص شود، معنای درست کلمه اولکه چیست به لغت نامه دوجلدی آذربایجانی به فارسی از «بهزاد بهزادی» مراجعه میکنیم.
به این ترتیب میتوان چند نتیجه از سخنان یوسف پزشکیان گرفت اما برای پرهیز از جدال تنها به این نکته بسنده می کنیم که یک سیاستمدار باید کلماتی را بر زبان جاری میکند بشناسد و معانی آنها را بداند، حامیان و طرفداران نیز نباید بی دلیل یک اشتباه عمدی یا سهوی را توجیه کنند.
https://t.me/baadafrah/14883?single
ماه گذشته و قبل از اعلام رسمی نامزدهای ریاست جمهوری از سوی شورای نگهبان، فیلم مصاحبه ای با مسعود پزشکیان در شبکه های اجتماعی بازنشر شد که مربوط به گفتگوی او در ایام انتخابات ۱۴٠۲ بود (اینجا).
در این گفتگو که به زبان آذربایجانی انجام شد بود، پزشکیان از کلمه «اولکه» به معنای کشور استفاده کرده و گفته بود هر یک از اقوام میتوانند کشورهای (اولکه) خود را داشته باشند.
پس از اعلام نام پزشکیان به عنوان نامزد قطعی، این فیلم یکبار دیگر پر بازدید شد و مورد توجه و تعجب کاربران قرار گرفت. در پی آن مباحثی پیرامون مقصود پزشکیان از مفهوم «اولکه» باز شد و گروهی از هواداران او در شبکه های اجتماعی مدعی شدند که اولکه اگرچه در ترکیه به معنای کشور به کار می رود اما در آذری به معنای منطقه یا ناحیه است! و در پایان نتیجه گرفتند که ترجمه مغرضانه و جهتداری در زیرنویس فیلم از کلمه اولکه صورت گرفته است.
بدتر از همه اینکه یوسف پزشکیان فرزند مسعود پزشکیان ضمن بازنشر ویدئو از حساب توئیتری سایت آذریها، مدعی ترجمه غلط کلمه اولکه به کشور شده و نوشته بود اولکه در آذربایجان ایران به معنای «سرزمین» است. البته مشخص نیست یک کلمه چگونه میتواند هم بار معنایی منطقه ،ناحیه (بولگه) و هم سرزمین (یورد) هم کشور را یکجا داشته باشد.
به هر روی پسر پزشکیان به دلیل این ترجمه به زعم وی غلط، دیگران را مشمول انواع و اقسام اتهامات و فحاشی ها قرار داد.
اکنون برای اینکه مشخص شود، معنای درست کلمه اولکه چیست به لغت نامه دوجلدی آذربایجانی به فارسی از «بهزاد بهزادی» مراجعه میکنیم.
به این ترتیب میتوان چند نتیجه از سخنان یوسف پزشکیان گرفت اما برای پرهیز از جدال تنها به این نکته بسنده می کنیم که یک سیاستمدار باید کلماتی را بر زبان جاری میکند بشناسد و معانی آنها را بداند، حامیان و طرفداران نیز نباید بی دلیل یک اشتباه عمدی یا سهوی را توجیه کنند.
https://t.me/baadafrah/14883?single
Telegram
ع. ششگلانی
مواجهه با شرایط اضطراری و انتخابات پیشرو
ع. ششگلانی
دیشب در میتینگ تبریز پزشکیان بودم. بسیاری از دوستان دیده و نادیده پرسیدهاند که اگر رقابت میان جلیلی و پزشکیان باشد، چه باید کرد؟ در پاسخ باید خلاصه بگویم، در شرایط کنونی، هر کنش و انتخابی برای ممانعت از افزایش قدرت بنیادگرایی، موجه است. شرایط میهن خطیر دست، آینده کشور که مبادا سرعت تباهی و نابودی با تسلط بیشتر نیروهای بنیادگرای افراطی مانند جلیلی و پایداری، افزایش پیدا کند.
به نظرم هر انتخابی که جلو تسلط کامل ارتجاع بر دولت شود، ضرورت دارد. من نه قائل و مایل به جنبش خموده اصلاحات هستم، نه انتظار گشایش خاصی دارم، اما میبینم که امروز در شرایط اضطراری هستیم. تجددستیزی، بنیادگرایی، ضدیت با منافع ملی، حمایت از هجوم میلیونها افغان و تمایل به تابعیت دادن به آنها به قصد تضعیف ملیت ایرانی و فرهنگ ایرانی، دشمنی ذاتی با توسعه و پیشرفت و زندگی نرمال، و جهل و بیسوادی و توهم و رویای مدیریت جهانی، بخشی از تباهی جریان جلیلی است.
بنابراین، هشدار میدهم که ممانعت از پیروزی جریان تباهی و بنیادگرایی در انتخابات پیش رو، ضرور است. در این بزنگاه، ما قوامالسطنه و فروغی نداریم، حکمت و رزمآرا و زاهدی و تقیزاده نداریم که انتخاب کنیم. من با آگاهی از اینکه بسیاری از دوستان ناراحت و مکدر میشوند و عدهای هم شروع به اتهامزنی میکنند، مصلحت کشور را در این میبینم که در دوگانه جلیلی-پزشکیان، پزشکیان را انتخاب کنم.
۱. بسیاری از دوستان نسبت به مواضع و علایق قومی پزشکیان به حق بدبین و حساس هستند. اما آنچنانکه من دریافتهام، این مواضع به دلیل آگاهی ناکافی و مشاورههای بد بوده، و با توجه به اینکه ذهن پزشکیان به روی گفتگو باز است و خود اذعان دارد در مسائل اجتماعی و سیاسی تخصص و شناخت دقیقی ندارد، با گفتگوی منطقی نسبت به مخاطرات قومگرایان قانع و آگاه میشود، همچنانکه تاکنون اینطور شده و در نتیجه تلاش نیروهای میهندوست، طی مبارزات انتخاباتی دو هفته اخیر نه سخنی از شعار ارتجاعی «تدریس به زبان محلی» گفته و نه به دام فدرالیسم افتاده.
۲.بگذارید پانترکهای احمق فکر کنند که با رأی به پزشکیان، موفقیت بزرگی کسب کردهاند و حکومت منحوس پیشهوری و نوچگان استالین را زنده میکنند. بگذارید کسانی که با همه حمایت دولت باکو و اتاق فکرهای ترکیه و اجامر داخلی، اوج موفقیتشان ۱۰۰ تا لایک زیر توییتهایشان است، فکر کنند که پیروز میشوند و با این حس پای صندوق بیایند. قدرتمندتر از پزشکیان روحانی-یونسی بودند که از مواضع خطا در مورد اقوام در ۹۲، به مواضع منطقی در انتخابات ۹۶ رسیدند (یونسی: در ایران فقط یک قوم وجود دارد).
۳.آیا پزشکیان پانترک است؟ خیر، ولی درک بسیار بدی از مسائل قومی دارد. چون دولتمرد نیست و سخنوری و سیاستورزی نمیداند، اما وقتی پشت میز ریاست برود، آداب دولتمردی هم یادش میدهیم.
۴.عناصری مثل اعلمی، مولوی و مانند اینها، در نهایت تأییدیه لازم برای انتصاب در مصادر اصلی را نمی گیرند. اما نیروهای وطنخواه که از گذشته و برای حفظ وطن، ننگ را هم به جان میخریم، نیروهایمان را در مراکز حساس مستقر میکنیم و هرچند سخت و دشوار، نهایت تلاشمان را برای دفع شر قومگرایی و بنیادگرایی به کار میبندیم. سیاست یعنی واقعیت موجود.
۴. رجال سیاسی ایدئال در دسترس ما نیستند. اما یادتان باشد، ما با همینها موج بزرگ علیه شعرخوانی اردوغان راه انداختیم و آب به لانه مورچگان قومگرا و پانترک ریختیم، جلوی تحریف اصل ۱۵ قانون اساسی را گرفتیم، درب رسانههای نفرتپراکن را یک به یک تخته کردیم و دهها کار دیگر...
۵.رئیس جمهور در خصوص سیاستهای اقوام تصمیمگیر اصلی نیست. سیاست زبانی در اختیار شوعام و چند شورای عالی دیگر است. شما دیدید که رئیسی در مورد مس سونگون حرفهایی زد اما همانطور که گفته بودیم اجازه اقدام فراقانونی به او هم ندادیم
۶.یک لحظه به بحران افغانها فکر کنید. ناامنیها و نابهنجاریهای حضور میلیونها افغان که در سالهای دولت رئیسی هجومی سهمگین به ایران داشتند. آنها به استتثناء گروهی اندک، مردمانی با سطح فرهنگی پایین، زنستیز، جامعهستیز، ضدایرانی و مستعد برای مشارکت در انواع بزهکاری. افغانها امروز زیر علم جلیلی سینه میزنند. اگر جلیلی بیاید باید منتظر بود که این افغانها دیر یا زود تابعیت ایرانی کسب کنند و چند سال دیگر، فرادست ما بشوند. اما با وجود پزشکیان نهایتا چند پانترک مثل میمون، ما را عصبانی کنند و یا دو نشست اصل ۱۵ در زیر زمینی میگذارند که به جایی بر نمیخورد.
۷.نکته آخر اینکه رأی به پزشکیان، رأی به خود او نیست، رأی به یک شرایط تعلیق است. با جلیلی بلیت ورود به جهنم را خریده ایم. در شرایط تعلیق می توان برای برون رفت از مهلکه تلاش کرد.
@baadafrah
ع. ششگلانی
دیشب در میتینگ تبریز پزشکیان بودم. بسیاری از دوستان دیده و نادیده پرسیدهاند که اگر رقابت میان جلیلی و پزشکیان باشد، چه باید کرد؟ در پاسخ باید خلاصه بگویم، در شرایط کنونی، هر کنش و انتخابی برای ممانعت از افزایش قدرت بنیادگرایی، موجه است. شرایط میهن خطیر دست، آینده کشور که مبادا سرعت تباهی و نابودی با تسلط بیشتر نیروهای بنیادگرای افراطی مانند جلیلی و پایداری، افزایش پیدا کند.
به نظرم هر انتخابی که جلو تسلط کامل ارتجاع بر دولت شود، ضرورت دارد. من نه قائل و مایل به جنبش خموده اصلاحات هستم، نه انتظار گشایش خاصی دارم، اما میبینم که امروز در شرایط اضطراری هستیم. تجددستیزی، بنیادگرایی، ضدیت با منافع ملی، حمایت از هجوم میلیونها افغان و تمایل به تابعیت دادن به آنها به قصد تضعیف ملیت ایرانی و فرهنگ ایرانی، دشمنی ذاتی با توسعه و پیشرفت و زندگی نرمال، و جهل و بیسوادی و توهم و رویای مدیریت جهانی، بخشی از تباهی جریان جلیلی است.
بنابراین، هشدار میدهم که ممانعت از پیروزی جریان تباهی و بنیادگرایی در انتخابات پیش رو، ضرور است. در این بزنگاه، ما قوامالسطنه و فروغی نداریم، حکمت و رزمآرا و زاهدی و تقیزاده نداریم که انتخاب کنیم. من با آگاهی از اینکه بسیاری از دوستان ناراحت و مکدر میشوند و عدهای هم شروع به اتهامزنی میکنند، مصلحت کشور را در این میبینم که در دوگانه جلیلی-پزشکیان، پزشکیان را انتخاب کنم.
۱. بسیاری از دوستان نسبت به مواضع و علایق قومی پزشکیان به حق بدبین و حساس هستند. اما آنچنانکه من دریافتهام، این مواضع به دلیل آگاهی ناکافی و مشاورههای بد بوده، و با توجه به اینکه ذهن پزشکیان به روی گفتگو باز است و خود اذعان دارد در مسائل اجتماعی و سیاسی تخصص و شناخت دقیقی ندارد، با گفتگوی منطقی نسبت به مخاطرات قومگرایان قانع و آگاه میشود، همچنانکه تاکنون اینطور شده و در نتیجه تلاش نیروهای میهندوست، طی مبارزات انتخاباتی دو هفته اخیر نه سخنی از شعار ارتجاعی «تدریس به زبان محلی» گفته و نه به دام فدرالیسم افتاده.
۲.بگذارید پانترکهای احمق فکر کنند که با رأی به پزشکیان، موفقیت بزرگی کسب کردهاند و حکومت منحوس پیشهوری و نوچگان استالین را زنده میکنند. بگذارید کسانی که با همه حمایت دولت باکو و اتاق فکرهای ترکیه و اجامر داخلی، اوج موفقیتشان ۱۰۰ تا لایک زیر توییتهایشان است، فکر کنند که پیروز میشوند و با این حس پای صندوق بیایند. قدرتمندتر از پزشکیان روحانی-یونسی بودند که از مواضع خطا در مورد اقوام در ۹۲، به مواضع منطقی در انتخابات ۹۶ رسیدند (یونسی: در ایران فقط یک قوم وجود دارد).
۳.آیا پزشکیان پانترک است؟ خیر، ولی درک بسیار بدی از مسائل قومی دارد. چون دولتمرد نیست و سخنوری و سیاستورزی نمیداند، اما وقتی پشت میز ریاست برود، آداب دولتمردی هم یادش میدهیم.
۴.عناصری مثل اعلمی، مولوی و مانند اینها، در نهایت تأییدیه لازم برای انتصاب در مصادر اصلی را نمی گیرند. اما نیروهای وطنخواه که از گذشته و برای حفظ وطن، ننگ را هم به جان میخریم، نیروهایمان را در مراکز حساس مستقر میکنیم و هرچند سخت و دشوار، نهایت تلاشمان را برای دفع شر قومگرایی و بنیادگرایی به کار میبندیم. سیاست یعنی واقعیت موجود.
۴. رجال سیاسی ایدئال در دسترس ما نیستند. اما یادتان باشد، ما با همینها موج بزرگ علیه شعرخوانی اردوغان راه انداختیم و آب به لانه مورچگان قومگرا و پانترک ریختیم، جلوی تحریف اصل ۱۵ قانون اساسی را گرفتیم، درب رسانههای نفرتپراکن را یک به یک تخته کردیم و دهها کار دیگر...
۵.رئیس جمهور در خصوص سیاستهای اقوام تصمیمگیر اصلی نیست. سیاست زبانی در اختیار شوعام و چند شورای عالی دیگر است. شما دیدید که رئیسی در مورد مس سونگون حرفهایی زد اما همانطور که گفته بودیم اجازه اقدام فراقانونی به او هم ندادیم
۶.یک لحظه به بحران افغانها فکر کنید. ناامنیها و نابهنجاریهای حضور میلیونها افغان که در سالهای دولت رئیسی هجومی سهمگین به ایران داشتند. آنها به استتثناء گروهی اندک، مردمانی با سطح فرهنگی پایین، زنستیز، جامعهستیز، ضدایرانی و مستعد برای مشارکت در انواع بزهکاری. افغانها امروز زیر علم جلیلی سینه میزنند. اگر جلیلی بیاید باید منتظر بود که این افغانها دیر یا زود تابعیت ایرانی کسب کنند و چند سال دیگر، فرادست ما بشوند. اما با وجود پزشکیان نهایتا چند پانترک مثل میمون، ما را عصبانی کنند و یا دو نشست اصل ۱۵ در زیر زمینی میگذارند که به جایی بر نمیخورد.
۷.نکته آخر اینکه رأی به پزشکیان، رأی به خود او نیست، رأی به یک شرایط تعلیق است. با جلیلی بلیت ورود به جهنم را خریده ایم. در شرایط تعلیق می توان برای برون رفت از مهلکه تلاش کرد.
@baadafrah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فضای ملی در گردهمایی انتخاباتی مسعود پزشکیان در تبریز
@baadafrah
@baadafrah
📍تجربه یونسی
وقتی روحانی ستاد اقوام تشکیل داد و سپس تصمیم گرفت معاونت اقوام در ریاست جمهوری دایر کند، قومگراها به ویژه پانترکها، دور برداشتند. نام یونسی را گذاشتند «اقای خاص» و بوی کباب شنیده بودند. اما ایراندوستان از طیف های مختلف اطراف یونسی را گرفتند.
معاونت اقوام شد، دستیاری اقوام و همان در دور دوم روحانی، به مشاور اقوام تقلیل پیدا کرد.
کار به جایی کشید که، یونسی سال ۹۲ به یونسی ای تبدیل شد که بیانات فوق را مطرح کرد و اصولا منکر همه چیز گردید.
پانترکها گفتند، همان یونسی از سال ۹۷ تریبون پان ایرانیسم شده است.
روحانی هم هیچوقت وعده زبان مادری را عملی نکرد و حتی منکر ضرورت چنین طرحی شد.
سیاست چنین چیزی است.
پزشکیان می گوید میخواهم دولت سوم روحانی باشم، با بطحایی (طرح بسندگی) که مشاور آموزش اوست و سایر کادرهای روحانی از جمله یونسی و آخوندی و غیره.
صد البته پزشکیان هزینه سختی بابت اظهارات غلط اندر غلط اش در گذشته داده و در جلسات ستادش بارها از او حساب خواسته اند و او نیز تعهداتی داده است.
اما رای ما، رای به پزشکیان نیست، رای به جریان است.
@baadafrah
وقتی روحانی ستاد اقوام تشکیل داد و سپس تصمیم گرفت معاونت اقوام در ریاست جمهوری دایر کند، قومگراها به ویژه پانترکها، دور برداشتند. نام یونسی را گذاشتند «اقای خاص» و بوی کباب شنیده بودند. اما ایراندوستان از طیف های مختلف اطراف یونسی را گرفتند.
معاونت اقوام شد، دستیاری اقوام و همان در دور دوم روحانی، به مشاور اقوام تقلیل پیدا کرد.
کار به جایی کشید که، یونسی سال ۹۲ به یونسی ای تبدیل شد که بیانات فوق را مطرح کرد و اصولا منکر همه چیز گردید.
پانترکها گفتند، همان یونسی از سال ۹۷ تریبون پان ایرانیسم شده است.
روحانی هم هیچوقت وعده زبان مادری را عملی نکرد و حتی منکر ضرورت چنین طرحی شد.
سیاست چنین چیزی است.
پزشکیان می گوید میخواهم دولت سوم روحانی باشم، با بطحایی (طرح بسندگی) که مشاور آموزش اوست و سایر کادرهای روحانی از جمله یونسی و آخوندی و غیره.
صد البته پزشکیان هزینه سختی بابت اظهارات غلط اندر غلط اش در گذشته داده و در جلسات ستادش بارها از او حساب خواسته اند و او نیز تعهداتی داده است.
اما رای ما، رای به پزشکیان نیست، رای به جریان است.
@baadafrah
◾️از چت جی پی تی (هوش مصنوعی تولیدگر) پرسیدم دو تصویر از ایران آینده با ریاست جمهوری جلیلی و پزشکیان ایجاد کند. قطعا اغراقاتی در این تصاویر وجود دارند و اما تصویر کلی را باید جدی گرفت. ریاست جمهوری جلیلی یعنی طرح نور، زندگی زیر تحریم، ، مهاجرت روزافزون ایرانیان و ورود گسترده پناهندگان.
🔸 البته که نمی توان انتظار معجزه از #پزشکیان داشت اما قطعاً تغییرات مثبت تدریجی با استفاده از سرمایه انسانی حاضر در ایران ممکن است. تفاوت بین جلیلی و پزشکیان واقعا معنادار است و نمی توان انتخابات این دوره را سرسری گرفت.
@baadafrah
🔸 البته که نمی توان انتظار معجزه از #پزشکیان داشت اما قطعاً تغییرات مثبت تدریجی با استفاده از سرمایه انسانی حاضر در ایران ممکن است. تفاوت بین جلیلی و پزشکیان واقعا معنادار است و نمی توان انتخابات این دوره را سرسری گرفت.
@baadafrah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ابعاد جدیدی از قابلیتهای #پزشکیان بر بنده آشکار شد. ایشان انگلیسی را هم نسبتاً روان صحبت میکنند. انگلیسی ایشان از نظر شیوایی بسیار خوب و از نظر لهجه قابل قبول است. با این حساب، پزشکیان می تواند دست کم به چهار زبان صحبت کند که خود پتانسیل قابل توجهی برای دیپلماسی عمومی ایران است.
@baadafrah
@baadafrah
پارادوکس اُمّتگرایی ایرانی
فلات ایرانX
نوشته ای منتشر شده از امیرحسین ثابتی که گویا مربوط به قبل است ولی الان یکبار دیگر دست به دست میشود. در این نوشته ثابتی که اکنون یک کرسی هم در مجلس دارد (نمیتوانیم بگویم نماینده ملّت است) عملا میگوید:«مرگ بر ایران» و سپس ایران را با ظریف، عراقچی و حسام الدین آشنا برابر فرض میکند و میگوید با «فاطمیون» قرابت بیشتری دارد. در پایان هم مانند پاکستانیهای عصبانی که قشر بنیادگرای آنها معمولاً هنگام تظاهرات سیاسی «خودزنی» هم میکننند می نویسد «مرگ بر ناسیونالیسم» و هشتگ «امت اسلام».
در مورد گسسته خِردی کسی مانند ثابتی که توان آنرا دارد هر آئینه به پای خود شلیک کند، کمتر عاقلی شک میکند و طبیعی است که دیوانه هم نمیتواند مخاطب ما باشد. اما یک نکته را در مورد موضوع «اُمّت» باید یادآوری کنیم که دانستن آن به صلاح همه شیعیان است.
مفهوم اُمت-خلافت در طول تاریخ متناظر هم بوده اند یعنی اُمّت یا جماعت، اتباع خلیفه (اعم از اُموی، عباسی، عثمانی،داعش) محسوب میشدند که الزماً نیز باید به مذهب جماعت یعنی اهل سنّت وفادار بوده باشند.
ایرانی شیعه شد یعنی اسلام «غیررسمی» از نظر خلفا را پذیرفت تا در دام تباه اُمت- خلافت نیفتد و البته هزینه های گزافی هم بابت این مبارزه بزرگ داد که بخشی از آن با فداکاری جنبش اسرارآمیز شعوبیّه، صورت گرفت. نهاد خلافت تقریباً هر خباثت و خیانتی علیه ایرانیان کرد و حتی دست آخر یک نیروی سوّم دیگر (قبایل غُز) را وارد معادله قدرت کرد. باین ترتیب غلامان غُز خلیفه که با معتصم (مادرش از غزان بود) وارد میدان شدند و در نخستین گام در سرکوب جنبش بابک خرّمدین، به خوبی به ارباب خدمت کردند.البته ایرانیان توانستند در نهایت بخشی از غُزان را نیز شیعه کنند و حتی پس از حمله مغول، سریعاً این رابطه را به هم بزنند. در نهایت ایرانیان با هدایت نیروی تخریبگر مغولان به سمت بغداد، خلافت عباسی را برانداختند و باین ترتیب از طریق رابطه نیروها، تحولی بزرگ در سرنوشت جهان آن زمان صورت دادند. از سوی دیگر ایرانِ صفوی در یک اتحاد استراتژیک با پاپ و اروپای مسیحی علیه خلافتِ عثمانی قرار گرفت که شاید نمونه آن در جهان بی نظیر باشد.
القصه، باید بگوییم ایرانی اگر بخواهد بخشی از اُمت باشد، فعلاً باید دست از شیعه بشوید تا به مذهب مختار خلیفه گراید و در واقع از راه رفته هزارساله را بازگردد. انهدام دولت- ملّت ایران در برابر اُمت- خلافت و تبدیل دیگرباره ایرانیان به «موالی» نقطه پایان این حرکت است که بعید است اُمتگرایان ایرانی از آن با خبر باشند. البته اگر منظور از اُمت این باشد که ایرانیِ مسلمان ممکن است با بخشهایی از جهان که با او اشتراک دینی دارند، قرابت و همدردی بیشتری نسبت به سایر مناطق جهان داشته باشد، حرفی نیست اما اگر موضع این باشد که ایرانی باید خود را مانند «موالی»تلقی کند و سایر جماعتها و حکومتهای اسلامی را مانند اُمویه بداند و حتی به آنها «جزیه» هم بدهد، نوعی خودکشی است. این سیاست، چیزی جز مازوخیسم نیست که البته، هنوز برخی به آن علاقه دارند و نامش را اُمت میگذارند. دلیل این حرف نیز همان نوشته کوتاه ثابتی است که در ابتدا گفته است «مرگ بر آن مرز و معیار...».
البته که ثابتی، ابلهتر از آن است که رمز چنین دقّتهای تاریخی را بداند اما شیعیان مومنی که تصوّر میکنند در جهان اسلام برای آنها تره خورد میکنند باید بدانند که از نظر اهل سُنّتِ قائل به وحدت اسلام اعم از اخوانی ها، تکفیریها، سلفی ها، داعشی ها، عثمانی هاو...
ایرانیان شیعه به عنوان مانعی بزرگ در برابر این وحدت هستند که با صفویه، عملاً از پشت به خلافت خنجر زده اند. به همین دلیل است که اسلامگرایان سیاسی در مصر، ترکیه، عراق و خلیج فارس نیز هیچگاه ادعای وحدتخواهی، اسلامگرایان سیاسیِ ایران را جدّی تلقی نمیکنند زیرا هیچ راهی جز تغییر مذهب شیعه به جماعت، در این مسیر وحدت -که آمیخته با تصلّب است- متصور نیستند.
به ویژه که اسلام تسنّن، در طول تاریخ خود فقط یک نظریه سیاسی تولیدکرده و آن نیز نظریه خلافت است، در نتیجه اسلامگرایان عرب، پاکستانی، تُرک وغیره قادر نیستند بیرون از میدان جاذبه خلافتخواهی به آینده دیگری فکر کنند و در نبود نهاد خلافت نیز دچار بحران میشوند. ظهور داعش و گرایش چشمگیر به آن از سوی اقشار مختلف اهل سنّت خاورمیانه نیز ناشی از همین بحران یعنی خلاء نهاد مستقر خلافت است.
ولی تناقض تراژیک- کمیکی که در ترکیب «اُمّتگرای ایرانی» نهفته است، از همین خاستگاه خودزنی و شلیک به پا/ پایه برمیخیزد، زیرا اسلام سیاسی در ایران مبتنی بر تشیّع است، ولی با این حساب باید اُمّتگرایان ایرانی را شیعیان خجالتی نامید که در مواجه با «بیرون» از شیعه بودن خود شرمسار اند، اما در «درون»، مردم را مکلّف به رعایت شریعت- سیاست برآمده از فقه شیعه میدانند.
@baadafrah
فلات ایرانX
نوشته ای منتشر شده از امیرحسین ثابتی که گویا مربوط به قبل است ولی الان یکبار دیگر دست به دست میشود. در این نوشته ثابتی که اکنون یک کرسی هم در مجلس دارد (نمیتوانیم بگویم نماینده ملّت است) عملا میگوید:«مرگ بر ایران» و سپس ایران را با ظریف، عراقچی و حسام الدین آشنا برابر فرض میکند و میگوید با «فاطمیون» قرابت بیشتری دارد. در پایان هم مانند پاکستانیهای عصبانی که قشر بنیادگرای آنها معمولاً هنگام تظاهرات سیاسی «خودزنی» هم میکننند می نویسد «مرگ بر ناسیونالیسم» و هشتگ «امت اسلام».
در مورد گسسته خِردی کسی مانند ثابتی که توان آنرا دارد هر آئینه به پای خود شلیک کند، کمتر عاقلی شک میکند و طبیعی است که دیوانه هم نمیتواند مخاطب ما باشد. اما یک نکته را در مورد موضوع «اُمّت» باید یادآوری کنیم که دانستن آن به صلاح همه شیعیان است.
مفهوم اُمت-خلافت در طول تاریخ متناظر هم بوده اند یعنی اُمّت یا جماعت، اتباع خلیفه (اعم از اُموی، عباسی، عثمانی،داعش) محسوب میشدند که الزماً نیز باید به مذهب جماعت یعنی اهل سنّت وفادار بوده باشند.
ایرانی شیعه شد یعنی اسلام «غیررسمی» از نظر خلفا را پذیرفت تا در دام تباه اُمت- خلافت نیفتد و البته هزینه های گزافی هم بابت این مبارزه بزرگ داد که بخشی از آن با فداکاری جنبش اسرارآمیز شعوبیّه، صورت گرفت. نهاد خلافت تقریباً هر خباثت و خیانتی علیه ایرانیان کرد و حتی دست آخر یک نیروی سوّم دیگر (قبایل غُز) را وارد معادله قدرت کرد. باین ترتیب غلامان غُز خلیفه که با معتصم (مادرش از غزان بود) وارد میدان شدند و در نخستین گام در سرکوب جنبش بابک خرّمدین، به خوبی به ارباب خدمت کردند.البته ایرانیان توانستند در نهایت بخشی از غُزان را نیز شیعه کنند و حتی پس از حمله مغول، سریعاً این رابطه را به هم بزنند. در نهایت ایرانیان با هدایت نیروی تخریبگر مغولان به سمت بغداد، خلافت عباسی را برانداختند و باین ترتیب از طریق رابطه نیروها، تحولی بزرگ در سرنوشت جهان آن زمان صورت دادند. از سوی دیگر ایرانِ صفوی در یک اتحاد استراتژیک با پاپ و اروپای مسیحی علیه خلافتِ عثمانی قرار گرفت که شاید نمونه آن در جهان بی نظیر باشد.
القصه، باید بگوییم ایرانی اگر بخواهد بخشی از اُمت باشد، فعلاً باید دست از شیعه بشوید تا به مذهب مختار خلیفه گراید و در واقع از راه رفته هزارساله را بازگردد. انهدام دولت- ملّت ایران در برابر اُمت- خلافت و تبدیل دیگرباره ایرانیان به «موالی» نقطه پایان این حرکت است که بعید است اُمتگرایان ایرانی از آن با خبر باشند. البته اگر منظور از اُمت این باشد که ایرانیِ مسلمان ممکن است با بخشهایی از جهان که با او اشتراک دینی دارند، قرابت و همدردی بیشتری نسبت به سایر مناطق جهان داشته باشد، حرفی نیست اما اگر موضع این باشد که ایرانی باید خود را مانند «موالی»تلقی کند و سایر جماعتها و حکومتهای اسلامی را مانند اُمویه بداند و حتی به آنها «جزیه» هم بدهد، نوعی خودکشی است. این سیاست، چیزی جز مازوخیسم نیست که البته، هنوز برخی به آن علاقه دارند و نامش را اُمت میگذارند. دلیل این حرف نیز همان نوشته کوتاه ثابتی است که در ابتدا گفته است «مرگ بر آن مرز و معیار...».
البته که ثابتی، ابلهتر از آن است که رمز چنین دقّتهای تاریخی را بداند اما شیعیان مومنی که تصوّر میکنند در جهان اسلام برای آنها تره خورد میکنند باید بدانند که از نظر اهل سُنّتِ قائل به وحدت اسلام اعم از اخوانی ها، تکفیریها، سلفی ها، داعشی ها، عثمانی هاو...
ایرانیان شیعه به عنوان مانعی بزرگ در برابر این وحدت هستند که با صفویه، عملاً از پشت به خلافت خنجر زده اند. به همین دلیل است که اسلامگرایان سیاسی در مصر، ترکیه، عراق و خلیج فارس نیز هیچگاه ادعای وحدتخواهی، اسلامگرایان سیاسیِ ایران را جدّی تلقی نمیکنند زیرا هیچ راهی جز تغییر مذهب شیعه به جماعت، در این مسیر وحدت -که آمیخته با تصلّب است- متصور نیستند.
به ویژه که اسلام تسنّن، در طول تاریخ خود فقط یک نظریه سیاسی تولیدکرده و آن نیز نظریه خلافت است، در نتیجه اسلامگرایان عرب، پاکستانی، تُرک وغیره قادر نیستند بیرون از میدان جاذبه خلافتخواهی به آینده دیگری فکر کنند و در نبود نهاد خلافت نیز دچار بحران میشوند. ظهور داعش و گرایش چشمگیر به آن از سوی اقشار مختلف اهل سنّت خاورمیانه نیز ناشی از همین بحران یعنی خلاء نهاد مستقر خلافت است.
ولی تناقض تراژیک- کمیکی که در ترکیب «اُمّتگرای ایرانی» نهفته است، از همین خاستگاه خودزنی و شلیک به پا/ پایه برمیخیزد، زیرا اسلام سیاسی در ایران مبتنی بر تشیّع است، ولی با این حساب باید اُمّتگرایان ایرانی را شیعیان خجالتی نامید که در مواجه با «بیرون» از شیعه بودن خود شرمسار اند، اما در «درون»، مردم را مکلّف به رعایت شریعت- سیاست برآمده از فقه شیعه میدانند.
@baadafrah
نفوذ پانترک وابسته به علیف در بنیاد ایران شناسی تبریز!
محمد عزیزی کارشناس بنیاد ایرانشناسی که باید تقویت کننده وحدت و هویت ملی باشد، یک پانترک #دویست_دلاری است که نفرت از ایران و ایرانی از همه نوشته هایش میبارد.
کلاهتان را بالاتر بذارید که این یک کار را هم در حق این مملکت کردید و جاسوس خارجی را در اینجا هم اوردید.
https://twitter.com/sheshgalani/status/1830561555357770059?t=alKOFk6uTnr5EEj-1rkK5g&s=19
محمد عزیزی کارشناس بنیاد ایرانشناسی که باید تقویت کننده وحدت و هویت ملی باشد، یک پانترک #دویست_دلاری است که نفرت از ایران و ایرانی از همه نوشته هایش میبارد.
کلاهتان را بالاتر بذارید که این یک کار را هم در حق این مملکت کردید و جاسوس خارجی را در اینجا هم اوردید.
https://twitter.com/sheshgalani/status/1830561555357770059?t=alKOFk6uTnr5EEj-1rkK5g&s=19