Forwarded from ستاد کل پادشاهی خواهان ايران
ملکهی اسپانیا دقیقترین تعریف از چپه!!
قبل ازدواجش یه خبرنگار چپگرا و مخالف سرسخت سلطنت و بسیار جمهوریخواه بوده! تازه میگفت من هرگز ازدواج نخواهم کرد!
تا اینکه پادشاه اسپانیا اومد خواستگاریش و زرررت خانوم قبول کرد نشست رو تخت سلطنت:))
"چپ فقط تا وقتی چپه که قدرت دست خودش نباشه"
اسماعیل بخشی کمونیست هم میگفت دوست داره شاه بشه.
قمیکلا هم به سگهاش گفته بود چندوقت بهش بگن کویین!
شوهر نرگس محمدی ۹۰درجه برای پادشاه سوئد خم شد.
وحید بهشتی به پادشاه انگلیس گفت اعلی حضرت.
مشکل این سندهگان فقط پهلویه وگرنه اگه فائزه بخواد به تخت بشینه همه سلطنتطلب میشن.
https://t.me/ImperialIranianInstitution
قبل ازدواجش یه خبرنگار چپگرا و مخالف سرسخت سلطنت و بسیار جمهوریخواه بوده! تازه میگفت من هرگز ازدواج نخواهم کرد!
تا اینکه پادشاه اسپانیا اومد خواستگاریش و زرررت خانوم قبول کرد نشست رو تخت سلطنت:))
"چپ فقط تا وقتی چپه که قدرت دست خودش نباشه"
اسماعیل بخشی کمونیست هم میگفت دوست داره شاه بشه.
قمیکلا هم به سگهاش گفته بود چندوقت بهش بگن کویین!
شوهر نرگس محمدی ۹۰درجه برای پادشاه سوئد خم شد.
وحید بهشتی به پادشاه انگلیس گفت اعلی حضرت.
مشکل این سندهگان فقط پهلویه وگرنه اگه فائزه بخواد به تخت بشینه همه سلطنتطلب میشن.
https://t.me/ImperialIranianInstitution
👍32👏8
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
@b_dod
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍19❤5
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍22❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #شعری از :
#بیدادخراسانی
✨شعری #حماسی توسط شاعری #شجاع با تخلص #بیداد» که خود را از دیار بیهق می خواند:
تا کی برای #لقمهی نان بندگی کنیم
#آزاده باش هر چه که هستی عزیز من
حتی اگر که ﷼بت بپرستی، #عزیز من
مردم ب سٍحر و #شعبده در خواب رفتهاید
در این #کویر تشنه، پی #آب رفتهاید
تا کی در انتظار #مسیحی دوباره
اینان تمام #هستی ما را گرفتهاند
#شور و نشاط و مستی ما را #گرفتهاند
✨«بیداد» دانش آموخته #مهندسی، اهل شهر #سبزوار
@b_dod
#بیدادخراسانی
✨شعری #حماسی توسط شاعری #شجاع با تخلص #بیداد» که خود را از دیار بیهق می خواند:
تا کی برای #لقمهی نان بندگی کنیم
#آزاده باش هر چه که هستی عزیز من
حتی اگر که ﷼بت بپرستی، #عزیز من
مردم ب سٍحر و #شعبده در خواب رفتهاید
در این #کویر تشنه، پی #آب رفتهاید
تا کی در انتظار #مسیحی دوباره
اینان تمام #هستی ما را گرفتهاند
#شور و نشاط و مستی ما را #گرفتهاند
✨«بیداد» دانش آموخته #مهندسی، اهل شهر #سبزوار
@b_dod
👍16❤4👏4
گیرم گلاب ناب شما اصل قمصر است
اما چه سود، حاصل گلهای پرپر است!
شرم از نگاه بلبل بیدل نمیکنید
کز هجر گل نوای فغانش به حنجر است؟!
از آن زمان که آیینهگردان شب شُدید
آیینه دل از دَم دوران مکدر است
فردایتان چکیده امروز زندگی است
امروزتان طلیعه فردای محشر است
وقتی که تیغ کینه سر عشق را برید
وقتی حدیث درد برایم مکرر است
وقتی ز چنگ شوم زمان، مرگ میچکد
وقتی دل سیاه زمین جای گوهر است
وقتی بهار، وصله ناجور فصلهاست
وقتی تبر، مدافع حق صنوبر است
وقتی به دادگاه عدالت، طناب دار
بر صدر مینشیند و قاضی و داور است
وقتی طراوت چمن از اشک ابرهاست
وقتی که نقش خون به دل ما مُصور است
وقتی که نوح، کشتی خود را به خون نشاند
وقتی که مار، معجزه یک پیامبر است
وقتی که برخلاف تمام فسانهها
امروز، شعله، مسلخ سرخ سمندر است
از من مخواه شعرِ تر، ای بیخبر ز درد!
شعری که خون از آن نچکد ننگ دفتر است!
ما با زبان سرخ و سر سبز آمدیم
تیغ زبان، بُرندهتر از تیغ خنجر است
این تختهپارهها که با آن چنگ میزنید
تهماندههای زورق بر خون شناور است
حرص جهان مزن که در این عهد بیثبات
روز نخست، موعد مرگت مقرر است
هرگز حدیث درد به پایان نمیرسد
گرچه خطابه غزلم رو به آخر است
اما هوای شور رجز در قلم گرفت
سردار مثنوی به کف خود، عَلَم گرفت
در عرصه ستیز، رجزخوان حق شدم
بر فرق شام تیره، عمود فلق شدم
مغموم و دلشکسته و رنجور و خستهام
در ژرفنای درد عمیقی نشستهام
پاییز بیکسی نفسم را گرفته است
بغضی گلوگه جرسم را گرفته است
دیگر بس است هرچه دوپهلو سرودهام
من ریزهخوار سفره ناکس نبودهام
من وامدار حکمت اسرارم ای عزیز!
من در طریق حیدر کرّارم ای عزیز!
من از دیار بیهقم، از نسل سربهدار
شمشیر آبدیده میدان کارزار
ای بیستون فاجعه، فرهاد میشوم
قبضه به دست تیشه فریاد میشوم
تا برزنم به کوه سکوت و فغان کنم
رازی هزار از پس پرده عیان کنم
دادی چنان کشم که جهان را خبر شود
کوش فلک ز ناله «بیداد» کر شود
در شهر هرچه مینگرم غیر درد نیست
حتا به شاخ خشک دلم، برگ زرد نیست
اینجا نفس به حنجره انکار میشود
با صد زبان به کفر من اقرار میشود
با هر اذان صبح به گلدستههای شهر
هر روز دیو فاجعه بیدار میشود
اینجا ز خوف خشم خدا در دل زمین
دیوار خانه روی تو آوار میشود
با ازدحام این همه شمشیر تشنهلب
هر روز روز واقعه تکرار میشود
آخر چگونه زار نگریم برای عشق
وقتی نبود آنچه که دیدم سزای عشق؟!
دیدم در انزوای خزان، باغ عشق را
دیدم به قلب خون غزل، داغ عشق را
دیدم به حکم خار، به گلها کتک زدند
مهر سکوت بر دهن قاصدک زدند
دیدم لگد به ساقه امید میزنند
شلاق شب به گُرده خورشید میزنند
دیدم که گرگ، بره ما را دریده است
دیدم خروس دهکده را سر بریده است
دیدم «هُبَل» به جای خدا تکیه کرده بود
دیدم دوباره رونقِ بازارِ برده بود
دیدم خدا به غربت خود، زار میگریست
در سوگ دین، به پهنه رخسار میگریست
دیدم، دیدم هر آنچه دیدنش اندوه و ماتم است
«باز این چه شورش است که در خلق عالَم است؟!»
از بس سرودم و نشنیدید، خستهام
من از نگاه سرد شما دلشکستهام
ای از تبار هرچه سیاهی، سرشتتان
رنگ جهنم است تمام بهشتتان
شمشیرهای کهنه خود را رها کنید
از ذوالفقار شاه ولایت حیا کنید
بیشک اگر که تیغ شما ذوالفقار بود
هر چهار فصل سال، همیشه بهار بود
اما به حکم سفسطه، بیداد کردهاید
ابلیس را ز اشک خدا شاد کردهاید
مَردم! در این سراچه بهجز باد سرد نیست
هرکس که لاف مردی خود زد که مرد نیست
مردم! حدیث خوردن شرم و قیِ حیاست
صحبت ز هتک حرمت والای کبریاست
مردم! خدانکرده مگر کور گشتهاید؟!
یا از اصالت خودتان دور گشتهاید؟!
تا کی برای لقمه نان، بندگی کنید؟!
تا کی به زیر منتشان زندگی کنید؟!
اشعار صیقلیشده تقدیم کس نکن!
گل را فدای رویش خاشاک و خس نکن!
دل را اسیر دلبر مشکوک کردهای!
دُرّ دَری نثار ره خوک کردهای!
آزاده باش هرچه که هستی عزیز من!
حتا اگر که بت بپرستی عزیز من!
اینان که از قبیله شوم سیاهیاند
بیرق به دست شام غریب تباهیاند
گویند این عجوزه شب، راه چاره است!
آبستن سپیده صبحی دوباره است!
ای خلق! این عجوزه شب، پا به ماه نیست!
آبستن سپیده صبح پگاه نیست!
مردم! به سِحر و شعبده در خواب رفتهاید
در این کویر تشنه، پیِ آب رفتهاید
تا کی در انتظار مسیحی دوبارهاید؟!
در جستجوی نور کدامین ستارهاید؟!
مردم! برای هیبتمان آبرو نماند
فریاد دادخواهیمان در گلو نماند
اینان تمام هستی ما را گرفتهاند
شور و نشاط و مستی ما را گرفتهاند
در موجخیز حادثه، کشتی شکسته است
در ما غمی به وسعت دریا نشسته است
در زیر بار غصه، رمق ناله میکند
از حجم این سروده، ورق ناله میکند
اندوه این حدیث، دلم را به خون کشید
عقل مرا دوباره به طرْف جنون کشید
#بیداد_خراسانی
اما چه سود، حاصل گلهای پرپر است!
شرم از نگاه بلبل بیدل نمیکنید
کز هجر گل نوای فغانش به حنجر است؟!
از آن زمان که آیینهگردان شب شُدید
آیینه دل از دَم دوران مکدر است
فردایتان چکیده امروز زندگی است
امروزتان طلیعه فردای محشر است
وقتی که تیغ کینه سر عشق را برید
وقتی حدیث درد برایم مکرر است
وقتی ز چنگ شوم زمان، مرگ میچکد
وقتی دل سیاه زمین جای گوهر است
وقتی بهار، وصله ناجور فصلهاست
وقتی تبر، مدافع حق صنوبر است
وقتی به دادگاه عدالت، طناب دار
بر صدر مینشیند و قاضی و داور است
وقتی طراوت چمن از اشک ابرهاست
وقتی که نقش خون به دل ما مُصور است
وقتی که نوح، کشتی خود را به خون نشاند
وقتی که مار، معجزه یک پیامبر است
وقتی که برخلاف تمام فسانهها
امروز، شعله، مسلخ سرخ سمندر است
از من مخواه شعرِ تر، ای بیخبر ز درد!
شعری که خون از آن نچکد ننگ دفتر است!
ما با زبان سرخ و سر سبز آمدیم
تیغ زبان، بُرندهتر از تیغ خنجر است
این تختهپارهها که با آن چنگ میزنید
تهماندههای زورق بر خون شناور است
حرص جهان مزن که در این عهد بیثبات
روز نخست، موعد مرگت مقرر است
هرگز حدیث درد به پایان نمیرسد
گرچه خطابه غزلم رو به آخر است
اما هوای شور رجز در قلم گرفت
سردار مثنوی به کف خود، عَلَم گرفت
در عرصه ستیز، رجزخوان حق شدم
بر فرق شام تیره، عمود فلق شدم
مغموم و دلشکسته و رنجور و خستهام
در ژرفنای درد عمیقی نشستهام
پاییز بیکسی نفسم را گرفته است
بغضی گلوگه جرسم را گرفته است
دیگر بس است هرچه دوپهلو سرودهام
من ریزهخوار سفره ناکس نبودهام
من وامدار حکمت اسرارم ای عزیز!
من در طریق حیدر کرّارم ای عزیز!
من از دیار بیهقم، از نسل سربهدار
شمشیر آبدیده میدان کارزار
ای بیستون فاجعه، فرهاد میشوم
قبضه به دست تیشه فریاد میشوم
تا برزنم به کوه سکوت و فغان کنم
رازی هزار از پس پرده عیان کنم
دادی چنان کشم که جهان را خبر شود
کوش فلک ز ناله «بیداد» کر شود
در شهر هرچه مینگرم غیر درد نیست
حتا به شاخ خشک دلم، برگ زرد نیست
اینجا نفس به حنجره انکار میشود
با صد زبان به کفر من اقرار میشود
با هر اذان صبح به گلدستههای شهر
هر روز دیو فاجعه بیدار میشود
اینجا ز خوف خشم خدا در دل زمین
دیوار خانه روی تو آوار میشود
با ازدحام این همه شمشیر تشنهلب
هر روز روز واقعه تکرار میشود
آخر چگونه زار نگریم برای عشق
وقتی نبود آنچه که دیدم سزای عشق؟!
دیدم در انزوای خزان، باغ عشق را
دیدم به قلب خون غزل، داغ عشق را
دیدم به حکم خار، به گلها کتک زدند
مهر سکوت بر دهن قاصدک زدند
دیدم لگد به ساقه امید میزنند
شلاق شب به گُرده خورشید میزنند
دیدم که گرگ، بره ما را دریده است
دیدم خروس دهکده را سر بریده است
دیدم «هُبَل» به جای خدا تکیه کرده بود
دیدم دوباره رونقِ بازارِ برده بود
دیدم خدا به غربت خود، زار میگریست
در سوگ دین، به پهنه رخسار میگریست
دیدم، دیدم هر آنچه دیدنش اندوه و ماتم است
«باز این چه شورش است که در خلق عالَم است؟!»
از بس سرودم و نشنیدید، خستهام
من از نگاه سرد شما دلشکستهام
ای از تبار هرچه سیاهی، سرشتتان
رنگ جهنم است تمام بهشتتان
شمشیرهای کهنه خود را رها کنید
از ذوالفقار شاه ولایت حیا کنید
بیشک اگر که تیغ شما ذوالفقار بود
هر چهار فصل سال، همیشه بهار بود
اما به حکم سفسطه، بیداد کردهاید
ابلیس را ز اشک خدا شاد کردهاید
مَردم! در این سراچه بهجز باد سرد نیست
هرکس که لاف مردی خود زد که مرد نیست
مردم! حدیث خوردن شرم و قیِ حیاست
صحبت ز هتک حرمت والای کبریاست
مردم! خدانکرده مگر کور گشتهاید؟!
یا از اصالت خودتان دور گشتهاید؟!
تا کی برای لقمه نان، بندگی کنید؟!
تا کی به زیر منتشان زندگی کنید؟!
اشعار صیقلیشده تقدیم کس نکن!
گل را فدای رویش خاشاک و خس نکن!
دل را اسیر دلبر مشکوک کردهای!
دُرّ دَری نثار ره خوک کردهای!
آزاده باش هرچه که هستی عزیز من!
حتا اگر که بت بپرستی عزیز من!
اینان که از قبیله شوم سیاهیاند
بیرق به دست شام غریب تباهیاند
گویند این عجوزه شب، راه چاره است!
آبستن سپیده صبحی دوباره است!
ای خلق! این عجوزه شب، پا به ماه نیست!
آبستن سپیده صبح پگاه نیست!
مردم! به سِحر و شعبده در خواب رفتهاید
در این کویر تشنه، پیِ آب رفتهاید
تا کی در انتظار مسیحی دوبارهاید؟!
در جستجوی نور کدامین ستارهاید؟!
مردم! برای هیبتمان آبرو نماند
فریاد دادخواهیمان در گلو نماند
اینان تمام هستی ما را گرفتهاند
شور و نشاط و مستی ما را گرفتهاند
در موجخیز حادثه، کشتی شکسته است
در ما غمی به وسعت دریا نشسته است
در زیر بار غصه، رمق ناله میکند
از حجم این سروده، ورق ناله میکند
اندوه این حدیث، دلم را به خون کشید
عقل مرا دوباره به طرْف جنون کشید
#بیداد_خراسانی
👏16👍3💔2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#بیداد_خراسانی
گیرم گلاب ناب شما اصل قمصر است
اما چه سود ، حاصل گلهای پرپر است
اینم کلیپ کاملش
@b_dod
گیرم گلاب ناب شما اصل قمصر است
اما چه سود ، حاصل گلهای پرپر است
اینم کلیپ کاملش
@b_dod
👏14❤3👍3🥰1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ویدیو
ترور یک رهبر یا پادشاه تنها یک ترور نیست
بعضی از آنها شروع یک جنگ است مثل ترور فرانز فردیناند
بعضی از آنها همیشه مخفی باقی میمانند مثل قتل شینزوآبه
یک تیر میتواند آغاز شلیک میلیاردها تیر و فشنگ باشد.
@b_dod
ترور یک رهبر یا پادشاه تنها یک ترور نیست
بعضی از آنها شروع یک جنگ است مثل ترور فرانز فردیناند
بعضی از آنها همیشه مخفی باقی میمانند مثل قتل شینزوآبه
یک تیر میتواند آغاز شلیک میلیاردها تیر و فشنگ باشد.
@b_dod
👍18
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 فیلم : مرداب | باتلاق
🎥The Bayou 2025
🌟 امتیاز : 4.3 از 10
🌍 محصول کشور :#انگلستان
‼️ بدون سانسور و حذفیات 🚫
🎭 ژانر :#اکشن #ترسناک #هیجان_انگیز
💬 خلاصه داستان :
تعطیلات کایل و دوستانش زمانی به کابوس تبدیل میشود که از یک سانحه هوایی در جنگلهای متروکه لوئیزیانا جان سالم به در میبرند، اما به زودی متوجه میشوند که چیزی بسیار خطرناکتر در مردابهای لوئیزیانا در کمین است و ...
✔️📌 نسخه دوبله فارسی
📥 [ برای دریافت فایل کلیک کنید ] 📥
@justjump
🎥The Bayou 2025
🌟 امتیاز : 4.3 از 10
🌍 محصول کشور :#انگلستان
‼️ بدون سانسور و حذفیات 🚫
🎭 ژانر :#اکشن #ترسناک #هیجان_انگیز
💬 خلاصه داستان :
تعطیلات کایل و دوستانش زمانی به کابوس تبدیل میشود که از یک سانحه هوایی در جنگلهای متروکه لوئیزیانا جان سالم به در میبرند، اما به زودی متوجه میشوند که چیزی بسیار خطرناکتر در مردابهای لوئیزیانا در کمین است و ...
✔️
@justjump
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
❤6👍5👌2🥰1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یکبار دیگه تاکید میکنم که این «مستند ماک در ایران» را حتمن ببینید. ۶بخشه. از هر فیلم سینمایی و سریالی بیشتر واجبه که ببینید و بخش مهمی تاریخ معاصر را از زبان آدمهایی بشنوید که به ظاهر معمولی بودند ولی تمام چرخ این مملکت را میچرخاندند. تغییر بعدی را هم همینها رقم میزنند.
لینکها به ترتیب:
قسمت اول📌
قسمت دوم📌
قسمت سوم📌
قسمت چهارم📌
قسمت پنجم📌
قسمت پایانی 📌
میگه وقتی قندچی را میگیرند قاضی ازش میپرسه این همه پول را از کجا آوردی؟ بهش میگه همهی پولها مال شما. به من یه لباس کار و ابزار بدید من ۱۰ سال دیگه باز همینقدر پول دارم. اینها اون نسلی بودند که از بین رفت.
اون یکی کارگرش میگه پیش از انقلاب ما ۱۲۰۰ تا کارگر داشتیم و ۳۰ تا کارمند. بعد از انقلاب ۳۰ تا کارگر داشتیم و ۱۲۰۰ تا کارمند. کدامیک از خیل سیاسینویسان کونگشاد پیزوری تونسته ماهیت این رژیم را به این کوتاهی و زیبایی توضیح بده؟
محور وحدت ملی اینه شعارهای پوچ چپولا خاک توی فرق سرتون.
اونجا که اسامی اون چپ های مجاهدی که گند زدن به کارخانه نام برد الان ببینید کجا هستن...
کارآفرینان تربیت شده زمان شاه مقایسه کنید با دزدای الان
#مورخ
#تاریخ
@b_dod
لینکها به ترتیب:
قسمت اول
قسمت دوم
قسمت سوم
قسمت چهارم
قسمت پنجم
قسمت پایانی 📌
میگه وقتی قندچی را میگیرند قاضی ازش میپرسه این همه پول را از کجا آوردی؟ بهش میگه همهی پولها مال شما. به من یه لباس کار و ابزار بدید من ۱۰ سال دیگه باز همینقدر پول دارم. اینها اون نسلی بودند که از بین رفت.
اون یکی کارگرش میگه پیش از انقلاب ما ۱۲۰۰ تا کارگر داشتیم و ۳۰ تا کارمند. بعد از انقلاب ۳۰ تا کارگر داشتیم و ۱۲۰۰ تا کارمند. کدامیک از خیل سیاسینویسان کونگشاد پیزوری تونسته ماهیت این رژیم را به این کوتاهی و زیبایی توضیح بده؟
محور وحدت ملی اینه شعارهای پوچ چپولا خاک توی فرق سرتون.
اونجا که اسامی اون چپ های مجاهدی که گند زدن به کارخانه نام برد الان ببینید کجا هستن...
کارآفرینان تربیت شده زمان شاه مقایسه کنید با دزدای الان
#مورخ
#تاریخ
@b_dod
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤24👏4👍1
📔✍#تلنگر
میگویند وقتی فقر از دری وارد شود، ایمان از در دیگر میرود. اما آدمهایی هستند که با وجود فقر ایمان خود را حفظ کرده اند. چیزی که با فقر یکجا جمع نمی شود، آگاهی است. آدم گرسنه هدفی جز سیر کردن شکم خود و زن و بچه اش ندارد. غم نان نمیگذارد که آدمی به تماشای جهان بنشیند، در زندگی عمیق شود، کتاب بخواند، یادبگیرد و آگاهی اش را بالا ببرد. شاید برای همین است که حکومتهای دیکتاتور ملتشان را گرسنه نگه میدارند، فقر آفت آگاهی است!
چند شب پیش یک فیلم خوب کره ای میدیدم، در جایی از فیلم دختری که تازه از سفر آفریقا برگشته بود میگفت در فرهنگ یکی از قبایل آفریقا دو جور گرسنه وجود دارد، گرسنه کوچک و گرسنه بزرگ. گرسنه کوچک به دنبال شکار و جستجوی غذا میرود، اماگرسنه بزرگ به دنبال حقیقت وکشف رمز و راز هستی است! حالا از خودمان بپرسیم که در کدام دسته قرار داریم، گرسنه بزرگیم یا گرسنه کوچک!
📗 @b_dod
میگویند وقتی فقر از دری وارد شود، ایمان از در دیگر میرود. اما آدمهایی هستند که با وجود فقر ایمان خود را حفظ کرده اند. چیزی که با فقر یکجا جمع نمی شود، آگاهی است. آدم گرسنه هدفی جز سیر کردن شکم خود و زن و بچه اش ندارد. غم نان نمیگذارد که آدمی به تماشای جهان بنشیند، در زندگی عمیق شود، کتاب بخواند، یادبگیرد و آگاهی اش را بالا ببرد. شاید برای همین است که حکومتهای دیکتاتور ملتشان را گرسنه نگه میدارند، فقر آفت آگاهی است!
چند شب پیش یک فیلم خوب کره ای میدیدم، در جایی از فیلم دختری که تازه از سفر آفریقا برگشته بود میگفت در فرهنگ یکی از قبایل آفریقا دو جور گرسنه وجود دارد، گرسنه کوچک و گرسنه بزرگ. گرسنه کوچک به دنبال شکار و جستجوی غذا میرود، اماگرسنه بزرگ به دنبال حقیقت وکشف رمز و راز هستی است! حالا از خودمان بپرسیم که در کدام دسته قرار داریم، گرسنه بزرگیم یا گرسنه کوچک!
📗 @b_dod
👍21👎2