Forwarded from "دِلوین („ثمینسلیمزاده)
بابا بزرگم یه حرف خیلی قشنگی بهم زد، که با طلا باید حکش میکردم.
میگفت:
"شیرین ترین توت ها،پای درختها میریزن. در حالی که ما برای چیدنِ توت هایِ کال،چشم به بالا ترین شاخه ها میدوزیم.
این دقیقا حکایت ندیدن هاست."
زیادی بودن، زیادی خوب بودن، زیادی در دسترس بودن، زیادی تحمل کردن فقط باعث میشه زیادی نادیده گرفتی بشی.
میگفت:
"شیرین ترین توت ها،پای درختها میریزن. در حالی که ما برای چیدنِ توت هایِ کال،چشم به بالا ترین شاخه ها میدوزیم.
این دقیقا حکایت ندیدن هاست."
زیادی بودن، زیادی خوب بودن، زیادی در دسترس بودن، زیادی تحمل کردن فقط باعث میشه زیادی نادیده گرفتی بشی.
یه روز که خیلی پولدار شدم چهار نفر و استخدام میکنم شب تا شب دست و پاهام و بگیرن بکشن.
-چطوری مهارت پیدا کردی؟
+راستش من خیلی خرابکاری کردم
_رازش اینه یعنی؟
+آره همینه درسته
+راستش من خیلی خرابکاری کردم
_رازش اینه یعنی؟
+آره همینه درسته
بانکی که توش حساب دارم پیام داده که بیا ماشین وارداتی ثبت نام کن خب بابا جان خوبه خودت از وضعیت موجودی حسابم خبر داری که همچین پیشنهاد هایی میدی.
به طور خنده داری میخوام مثل بچه ها جیغ و داد بکنم و پاهام و بکشم رو زمین و داد بزنم من و فردا نبرید سر جلسه کنکور من نمیخوام.
Forwarded from مثلا روانشناسم! (Hadis)
دِلی انجام دادن یک کار، اون کار رو جذابتر میکنه.
میدونی بعضی ها بلدن توی هر شرایطی چطور خوب زندگی کنند و این به نظرم یک هنره که هر کسی اون و بلد نیست.