معمولا با سریال باید ارتباط بگیرم. و فعلا افعی تهران و در انتهای شب رو دوستشون داشتم. امشب افعی تهران هم دیدیم و چقدر به دلم میشینه این سریال.🤍
امروز خونه رو تمیز کردیم. من عاشق تمیزکاری و مرتب کردنم! وقتی خونه تمیزه بندبند وجودم به وجد میاد. بالکنمون رو شستیم، گاز و سینک رو تمیز کردیم، جاروبرقی و همین کارای ریز هفتگی دیگه. اما بهم میچسبه و این پسر هربار تعجب میکنه. فرش یکی از اتاقامون کوچولو بود و دورش سرامیک، امشب فرش بزرگتر پهن کردیم و کلا اتاق یه شکل دیگه شد. بهش میگم چقدر مزه میده این که برای خونمون یه کاری میکنیم. یه چیزی میخریم، یه تغییری میدیم، هرچی. چقدر مزه میده. این که تیکه تیکهی خونه هر روز به سلیقهمون نزدیکتر میشه و بیشتر دوستش داریم.
هدیهی سالگرد عقدمون رو جلوتر از این پسر گرفتم. دیشب بود که با یه آسیاب قهوه اومد خونه و امروزم استفادهاش کردیم. برخلاف پارسال که کلا فراموشم شده بود امسال اما از خیلی وقته که یادمه. دهم خرداد میشه سه سال که از روز عقدمون میگذره.🤍
موهام هنوز نم داره و خیلی حال خشک کردنشون رو نداشتم. مسواک زدم، روتین پوستی قبل از خوابم رو انجام دادم و حالا دیگه چشمام داره میره. امشب زندگی رو دوست داشتم. همینجوری. کلا روزای معمولی و آروم زندگی رو دوست دارم. برام رنگ آرامش دارن.