و تموم شدن یک رابطه هیچ ربطی به تعداد دعواها و بحثها نداره. به کیفیت اونها بستگی داره. این که منصفانه دعوا کنیم و اگر جایی اشتباه میکنیم بپذیریم.
اپیزودهای کتاب باز به من خیلی چیزا یاد میده. خیلی دوستش دارم و پیشنهادش میکنم.
هول هولی بادمجونایی که فریز کرده بودم رو در اوردم و شام امشب شد کشک بادمجون. کشک بادمجون هول هولی! شام امشب رو قرار بود حاضری بخوریم و این پسر برامون ساندویچ درست کنه. اما مهمون اومد برامون و سریع غذا درست کردیم. من کشک بادمجون، این پسر ژامبون تنوری:))) غذاهامون هر کدوم یه دنیای دیگه بود ولی خب چسبید و امشبم کنار ادمای دوست داشتنی زندگیمون گذشت.
معمولا با سریال باید ارتباط بگیرم. و فعلا افعی تهران و در انتهای شب رو دوستشون داشتم. امشب افعی تهران هم دیدیم و چقدر به دلم میشینه این سریال.🤍
امروز خونه رو تمیز کردیم. من عاشق تمیزکاری و مرتب کردنم! وقتی خونه تمیزه بندبند وجودم به وجد میاد. بالکنمون رو شستیم، گاز و سینک رو تمیز کردیم، جاروبرقی و همین کارای ریز هفتگی دیگه. اما بهم میچسبه و این پسر هربار تعجب میکنه. فرش یکی از اتاقامون کوچولو بود و دورش سرامیک، امشب فرش بزرگتر پهن کردیم و کلا اتاق یه شکل دیگه شد. بهش میگم چقدر مزه میده این که برای خونمون یه کاری میکنیم. یه چیزی میخریم، یه تغییری میدیم، هرچی. چقدر مزه میده. این که تیکه تیکهی خونه هر روز به سلیقهمون نزدیکتر میشه و بیشتر دوستش داریم.
هدیهی سالگرد عقدمون رو جلوتر از این پسر گرفتم. دیشب بود که با یه آسیاب قهوه اومد خونه و امروزم استفادهاش کردیم. برخلاف پارسال که کلا فراموشم شده بود امسال اما از خیلی وقته که یادمه. دهم خرداد میشه سه سال که از روز عقدمون میگذره.🤍