This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امشب
هم مانند تمام شبها ارامم
نگران فردا نیستم
همه چیز را به خدا سپرده ام
او بزرگ و مهربان است
#شبتون_آروم
@AxProfil
هم مانند تمام شبها ارامم
نگران فردا نیستم
همه چیز را به خدا سپرده ام
او بزرگ و مهربان است
#شبتون_آروم
@AxProfil
امروز تولد دیگریست ..
هرگز نا امید نباش
حتی اگر ته چاه هم که باشی
باز یک تکه از آسمان سهم توست
صبح بخیر ♥️
T.me/AxProfil
هرگز نا امید نباش
حتی اگر ته چاه هم که باشی
باز یک تکه از آسمان سهم توست
صبح بخیر ♥️
T.me/AxProfil
موقع رفتن
چشمانش را تقسیم کرد ؛
سیاهی اش به روزگارِ من رسید ،
آرامشش به دیگری!!
#عرفان_محمودیان
@AxProfil
چشمانش را تقسیم کرد ؛
سیاهی اش به روزگارِ من رسید ،
آرامشش به دیگری!!
#عرفان_محمودیان
@AxProfil
من ، من بودم
تو آینه!
نزدیک که بودیم
من خودم را در تو می دیدم
و تو من را در خودت،
من زیبا می شدم ، تو زیبایی آفرین!
و ما به هم خوردیم در حین خلق زیبایی ؛
تو شکستی
من اما هزارتکه شدم!!
#عرفان_محمودیان
@AxProfil
تو آینه!
نزدیک که بودیم
من خودم را در تو می دیدم
و تو من را در خودت،
من زیبا می شدم ، تو زیبایی آفرین!
و ما به هم خوردیم در حین خلق زیبایی ؛
تو شکستی
من اما هزارتکه شدم!!
#عرفان_محمودیان
@AxProfil
خسته خانه ای است اتاق من
در گوشهء پرت آشیانه ای ویران
و در آن بیماری محتاج تیمار
به روی تختی افتاده
و به پنجرهء قلب دیوار می نگرد
و رویاهایش را هذیان می گوید
گاهی چشمانش را می بندد
اما نمی خوابد
ولی بسیار خواب می بیند
خواب هایی به واقعیت رویایی گنگ
و زبانی که قاصر است
از بیان معنا و تعبیر
و فقط سکوت را در دهان زندگی می کند
و بیمار به امید گشایشی محال
از شانه ای به شانه دیگر
می غلتد
مانند تکه سنگی
در دستان بی هدف کودکی بازی گوش
در انتظار پرتاب شدن
بیمار انسانی است سبک بار و سبک بال
که روح سنگینی دارد
و گاه آرام می خوابد
و گاه ناگاه میتازد
و نیز گاهی هم دائم
او مایل است به بیداری...
#عرفان_محمودیان
@AxProfil
در گوشهء پرت آشیانه ای ویران
و در آن بیماری محتاج تیمار
به روی تختی افتاده
و به پنجرهء قلب دیوار می نگرد
و رویاهایش را هذیان می گوید
گاهی چشمانش را می بندد
اما نمی خوابد
ولی بسیار خواب می بیند
خواب هایی به واقعیت رویایی گنگ
و زبانی که قاصر است
از بیان معنا و تعبیر
و فقط سکوت را در دهان زندگی می کند
و بیمار به امید گشایشی محال
از شانه ای به شانه دیگر
می غلتد
مانند تکه سنگی
در دستان بی هدف کودکی بازی گوش
در انتظار پرتاب شدن
بیمار انسانی است سبک بار و سبک بال
که روح سنگینی دارد
و گاه آرام می خوابد
و گاه ناگاه میتازد
و نیز گاهی هم دائم
او مایل است به بیداری...
#عرفان_محمودیان
@AxProfil