Audio
میدانی تو ناب ترین حس زندگیم هستی 💜
نویسنده: #محدثه_محبوبی
گوینده: مهدیه محبوبی
ادیتور : #سیاوش_رنجبر
@avayejavdan ©
نویسنده: #محدثه_محبوبی
گوینده: مهدیه محبوبی
ادیتور : #سیاوش_رنجبر
@avayejavdan ©
عکسهای تو
@avayejavdan
عکسهای تو...
🎤گوینده: رضابراتی
🎼 تنظیم : سیاوش رنجبر
تهیه شده در استدیو اوای جاودان
🎵 #دکلمه
@avayejavdan
🎤گوینده: رضابراتی
🎼 تنظیم : سیاوش رنجبر
تهیه شده در استدیو اوای جاودان
🎵 #دکلمه
@avayejavdan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کاشکی که میشد بهت بگم چقد صداتو دوست دارم
چقد مثل بچگیام،لالایی هاتو دوست دارم
سادگیاتوُ؛ دوست دارم
خستگیاتوُ؛ دوست دارم
چادر نماز و زیرِ لب؛ خدا خداتوُ دوست دارم
مادرم
هیچ میدانی در این بلبشوی دوران چقدر دلم به بودنت خوش است
چقدر دلم خوش است به نگاه کردنت وقتی هرروز با چشمان بسته رو به آسمان برایم دعا میکنی
به لبخندت که دنبال بهانه های گران و سخت نیست برای شکوفا شدن
خیلی دلم به بودنت خوش است...مادرم
🤍
روز زن و روز مادر مبارک
نویسنده و گوینده : #محدثه_محبوبی
ادیتور : #سیاوش_رنجبر
@avayejavdan
چقد مثل بچگیام،لالایی هاتو دوست دارم
سادگیاتوُ؛ دوست دارم
خستگیاتوُ؛ دوست دارم
چادر نماز و زیرِ لب؛ خدا خداتوُ دوست دارم
مادرم
هیچ میدانی در این بلبشوی دوران چقدر دلم به بودنت خوش است
چقدر دلم خوش است به نگاه کردنت وقتی هرروز با چشمان بسته رو به آسمان برایم دعا میکنی
به لبخندت که دنبال بهانه های گران و سخت نیست برای شکوفا شدن
خیلی دلم به بودنت خوش است...مادرم
🤍
روز زن و روز مادر مبارک
نویسنده و گوینده : #محدثه_محبوبی
ادیتور : #سیاوش_رنجبر
@avayejavdan
روزهای زندگیم گذشت و من
هیچ لذتی را تجربه نکردم شیرین از لبخندهای تو
هیچ آرامشی را نیافتم دلچسبتر از آغوش تو
و هیچ نگاهی را ندیدم دلسوزانه تر از غربت چشمان تو
مادرم ، تو ذوق فردای منی
امید روزهای دلواپسیام
و تمام بهانهام برای شاد بودن
الهی عمرت به اندازه رحمت خدا و شادیات به قدر مهر خدا باشد
تا ابد سبز و سلامت و پر از حال خوب باشی
خداوند روزیام کند هر روز شادیات را ببینم.
روزت مبارک مادرم
#محدثه_محبوبی
@mohadese_mahboobi
هیچ لذتی را تجربه نکردم شیرین از لبخندهای تو
هیچ آرامشی را نیافتم دلچسبتر از آغوش تو
و هیچ نگاهی را ندیدم دلسوزانه تر از غربت چشمان تو
مادرم ، تو ذوق فردای منی
امید روزهای دلواپسیام
و تمام بهانهام برای شاد بودن
الهی عمرت به اندازه رحمت خدا و شادیات به قدر مهر خدا باشد
تا ابد سبز و سلامت و پر از حال خوب باشی
خداوند روزیام کند هر روز شادیات را ببینم.
روزت مبارک مادرم
#محدثه_محبوبی
@mohadese_mahboobi
شازده کوچولو از گل پرسید:آدمها کجان؟
گل گفت: باد به اینور و آنورشان می برد!
این بی ریشگی، حسابی اسباب دردسرشان شده
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
@avayejavdan
گل گفت: باد به اینور و آنورشان می برد!
این بی ریشگی، حسابی اسباب دردسرشان شده
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
@avayejavdan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فراخوان جذب #دوبلور، استودیو آوای جاودان.
برای ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید👇
tuno.ir/dubber/
برای ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید👇
tuno.ir/dubber/
Forwarded from محدثه محبوبی
#داستان_کوتاه
قرار شد برخلاف همیشه شب رو نباشیم و اینبار زودتر بیرون بریم و تا قبل از غروب برگردیم.
نه اینکه از چهارشنبه سوری خوشمون نیاد، نه اتفاقا؛ فقط خیلی موافق نظرِ جماعتِ مدرن دوست و هیجان طلب نیستیم که قاشقزنی و دور آتشهای کوچیک رقصیدنو بد اما صداهای فوق بلند رو لاکچری میدونن؛ نیستیم.
همچی طبق برنامه پیش رفت و ساعت پنج و نیم عصر خونه بودیم اما هنوز لباس عوض نکرده، خواهر اعتراف کرد که لباسی که بهش نشون داده بودمو نخریده بود، چقدر بهش میومد و صدها حیف از اهمالش در گوش سپاری به پیشنهاد جذاب بنده.
منم که مهربون، گفتم پاشو بریم.
حالا ساعت چند بود؟؟ شش ونیم و یکمی قبل از شروع جنگ های پراکنده سطح شهری.
دستای همو گرفته بودیم تا قدرتمندتر جمعیتو باز کنیم و بریم جلو، از مناطق مختلف صدای انفجار بمبهای دستساز وطنی میومد. خیابونا بگی نگی روشن بود. خواهرم به زمین نگاه میکرد و من به آسمون که نکنه یه وقت بالن پر شده از آرزوهای فردی به شاخه ای گیر کرده باشه و لونهی پرنده ای با آرزوهاش بسوزه.
تند تند داشتیم میرفتیم که نزدیک پارک گیر کردیم بین یه سه راهی آتشین. همه راه ها بسته بود. هر لحظه سیگارت آتیش میزدن، نامرتب بمب میترکوندن و با صداهای بلند برای هم کل میخوندن. نمیدونستیم از کجا بریم که یدفعه یه پیرمرد مهربون که شاید اومده بود تو این آتش و انفجار، پسرشو پیدا کنه گفت بیاین از این طرف برین. این طرف وضعیت سفیده!
راست میگفت. بلاخره رسیدیم و لباسو خریدیم. راه برگشت راحتتر بود چون مسیرهای پاکسازی شده رو شناخته بودیم.
تو راه برگشت دلم میخواست چادری که مادربزرگ برام دوخته بودو سرم کنم و برم پشت در خونه ها تا گوش واستمو قاشق زنی کنمو شکلات بگیرم اما به دو دلیل منصرف شدم.
اول اینکه فکر نکنم همون همسایه هایی که تو جنگ پراکنده شرکت کردن از قاشق زنی خوششون بیاد؛ دوم اینکه معلوم نبود خونشون شکلات کاکائویی داشته باشن یا نه ؛)
#چهارشنبه_سوری_مبارک
@mohadese_mahboobi
قرار شد برخلاف همیشه شب رو نباشیم و اینبار زودتر بیرون بریم و تا قبل از غروب برگردیم.
نه اینکه از چهارشنبه سوری خوشمون نیاد، نه اتفاقا؛ فقط خیلی موافق نظرِ جماعتِ مدرن دوست و هیجان طلب نیستیم که قاشقزنی و دور آتشهای کوچیک رقصیدنو بد اما صداهای فوق بلند رو لاکچری میدونن؛ نیستیم.
همچی طبق برنامه پیش رفت و ساعت پنج و نیم عصر خونه بودیم اما هنوز لباس عوض نکرده، خواهر اعتراف کرد که لباسی که بهش نشون داده بودمو نخریده بود، چقدر بهش میومد و صدها حیف از اهمالش در گوش سپاری به پیشنهاد جذاب بنده.
منم که مهربون، گفتم پاشو بریم.
حالا ساعت چند بود؟؟ شش ونیم و یکمی قبل از شروع جنگ های پراکنده سطح شهری.
دستای همو گرفته بودیم تا قدرتمندتر جمعیتو باز کنیم و بریم جلو، از مناطق مختلف صدای انفجار بمبهای دستساز وطنی میومد. خیابونا بگی نگی روشن بود. خواهرم به زمین نگاه میکرد و من به آسمون که نکنه یه وقت بالن پر شده از آرزوهای فردی به شاخه ای گیر کرده باشه و لونهی پرنده ای با آرزوهاش بسوزه.
تند تند داشتیم میرفتیم که نزدیک پارک گیر کردیم بین یه سه راهی آتشین. همه راه ها بسته بود. هر لحظه سیگارت آتیش میزدن، نامرتب بمب میترکوندن و با صداهای بلند برای هم کل میخوندن. نمیدونستیم از کجا بریم که یدفعه یه پیرمرد مهربون که شاید اومده بود تو این آتش و انفجار، پسرشو پیدا کنه گفت بیاین از این طرف برین. این طرف وضعیت سفیده!
راست میگفت. بلاخره رسیدیم و لباسو خریدیم. راه برگشت راحتتر بود چون مسیرهای پاکسازی شده رو شناخته بودیم.
تو راه برگشت دلم میخواست چادری که مادربزرگ برام دوخته بودو سرم کنم و برم پشت در خونه ها تا گوش واستمو قاشق زنی کنمو شکلات بگیرم اما به دو دلیل منصرف شدم.
اول اینکه فکر نکنم همون همسایه هایی که تو جنگ پراکنده شرکت کردن از قاشق زنی خوششون بیاد؛ دوم اینکه معلوم نبود خونشون شکلات کاکائویی داشته باشن یا نه ؛)
#چهارشنبه_سوری_مبارک
@mohadese_mahboobi
جعبه دلخوری ها ی امسالت را بتکانی
دفتر کسالت ها و سستی ها را ببندی
اندیشه های نمور و نخ نما را پشت در بگذاری
با شوق بذر افکار و هدف های جدیدت را بکاری
در باغچه ذهنت بنفشه امید و باور بنشانی
حیاط دلت را آب و جارو کنی
و بعد خسته و راضی از تلاشت
خودت را به یک چای تازه دم دعوت کنی
و بوی آمدن بهار را نفس بکشی..
@avayejavdan
دفتر کسالت ها و سستی ها را ببندی
اندیشه های نمور و نخ نما را پشت در بگذاری
با شوق بذر افکار و هدف های جدیدت را بکاری
در باغچه ذهنت بنفشه امید و باور بنشانی
حیاط دلت را آب و جارو کنی
و بعد خسته و راضی از تلاشت
خودت را به یک چای تازه دم دعوت کنی
و بوی آمدن بهار را نفس بکشی..
@avayejavdan
Audio
خانه تکانی دل
به بهانه ی پایان اسفند ماه و آغاز سال جدید
#گوینده : #فاطمه_ناصری
ادیت : #کیاندخت_محمدی
تهیه شده در #رادیونگار
@avayejavdan
به بهانه ی پایان اسفند ماه و آغاز سال جدید
#گوینده : #فاطمه_ناصری
ادیت : #کیاندخت_محمدی
تهیه شده در #رادیونگار
@avayejavdan
هنوز دوری
آه از همیشه دورتری
همیشه اما در من کسی نوید دهد
که میرسم به تو
شاید هزارسال دگر...
#فریدون_مشیری
@avayejavdan
آه از همیشه دورتری
همیشه اما در من کسی نوید دهد
که میرسم به تو
شاید هزارسال دگر...
#فریدون_مشیری
@avayejavdan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
امروز روز شادي و امسال سال گل..
نيكوست حال ما كه نكو باد حال گل...
گيريم دامن گل و همراه گل شويم..
رقصان همي رويم به اصل و نهال گل...
#مولانا
رِنگ سه گاه از استاد : بیگجه خانی
طراحی و اجرای رقص: بانو شیدا
@avayejavdan
نيكوست حال ما كه نكو باد حال گل...
گيريم دامن گل و همراه گل شويم..
رقصان همي رويم به اصل و نهال گل...
#مولانا
رِنگ سه گاه از استاد : بیگجه خانی
طراحی و اجرای رقص: بانو شیدا
@avayejavdan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی میخنده بهش بگو:
«دلم میخواد همیشه خوشحال ببینمت
اول به این خاطر که لایقش هستی
و بعد به این دلیل که لبخند تو
قشنگ ترین چیزیه که در این دنیا دیدم
و تو رو اینجوری توی ذهن و قلبم دارم..!»
#سپهر_خدابنده
@avayejavdan
«دلم میخواد همیشه خوشحال ببینمت
اول به این خاطر که لایقش هستی
و بعد به این دلیل که لبخند تو
قشنگ ترین چیزیه که در این دنیا دیدم
و تو رو اینجوری توی ذهن و قلبم دارم..!»
#سپهر_خدابنده
@avayejavdan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همهی آدما یه نیمهی تاریک دارن یه نیمهی روشن.
یعنی تو وجود همه، خوبی هست بدی هم هست؛
حالا کم و بیشش تو هرکسی فرق داره ولی از هردو هست.
این چیزییه که ما در کسی که دوستش داریم باید بپذریم؛
بپذریم که هیچ انسانی در دنیا کامل نیست؛ و اگه روزی حس کردیم عاشق یکنفر شدیم باید همه شخصیت و عیب و نقص هاشم بپذیریم♥️
Movie: The Tourist
@avayejavdan
یعنی تو وجود همه، خوبی هست بدی هم هست؛
حالا کم و بیشش تو هرکسی فرق داره ولی از هردو هست.
این چیزییه که ما در کسی که دوستش داریم باید بپذریم؛
بپذریم که هیچ انسانی در دنیا کامل نیست؛ و اگه روزی حس کردیم عاشق یکنفر شدیم باید همه شخصیت و عیب و نقص هاشم بپذیریم♥️
Movie: The Tourist
@avayejavdan
Feel My Pain °
Jurrivh
من پذیرفتهام که؛
برای آدمهای اندک شماری میشود حرف زد،
برایشان رفیق بود
و از سویشان امید رفاقت داشت...
@avayejavdan
برای آدمهای اندک شماری میشود حرف زد،
برایشان رفیق بود
و از سویشان امید رفاقت داشت...
@avayejavdan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
داستان تنها ترین وال دنیا رو میدونی؟!
شاید خیلی از ماها به این داستان دچار باشیم
تنهایی نه به این معنا که کسی اطرافمون نباشه؛
بلکه تنهایی یعنی کسی شما رو نشنوه، نبينه، نفهمه...
کسی نباشه که بتونید دنیاتون، حرفهاتون رو باهاش در میون بزارید...
و مشکل درست از اونجایی شروع میشه که فرکانس صدا، نگاه و مغزتون توسط دیگران قابل دریافت نباشه...
اونوقته که تو تنهاترینِ جهانی...
Movie: Long Way Down
@avayejavdan
شاید خیلی از ماها به این داستان دچار باشیم
تنهایی نه به این معنا که کسی اطرافمون نباشه؛
بلکه تنهایی یعنی کسی شما رو نشنوه، نبينه، نفهمه...
کسی نباشه که بتونید دنیاتون، حرفهاتون رو باهاش در میون بزارید...
و مشکل درست از اونجایی شروع میشه که فرکانس صدا، نگاه و مغزتون توسط دیگران قابل دریافت نباشه...
اونوقته که تو تنهاترینِ جهانی...
Movie: Long Way Down
@avayejavdan
Audio
شعر رسید مژده که آمد بهار
از حافظ
با اجرای ویدا اسدی
تهیه شده در رادیونگار
از حافظ
با اجرای ویدا اسدی
تهیه شده در رادیونگار