◾️به مناسبت هفدهم آبان، سالروز درگذشت «محمدعلی جمالزاده»
روزی که در بهار 1326 هجری قمری در سن دوازدهسیزدهسالگی برای رفتن به بیروت و تحصیل در آنجا از طهران با همراهان عازم بودیم پدرم با چند تن از دوستان و رفقایش به رسم مشایعت، ما را تا گاریخانهی عسکر گاریچی از دهنهی میدان مشقِ آن زمان همراهی کردند. کالسکه حاضر به حرکت بود. مرحوم معینالعلما اصفهانی مدیر روزنامهی «نیر اعظم» که با پدرم بسیار دوست بود خطاب به پدرم گفت: «آقا سید جمال برو تو گوش پسرت اذان بخوان.» پدرم نزدیک شد و به صدای بلند دوسه مرتبه الله اکبر گفت و آنگاه سرش را بیخ گوشم آورد و گفت: «برو باباجان درس بخوان و آدم شو. آدم که شدی خودت خواهی فهمید که چه باید بکنی.»
کالسکه راه افتاد و مسافرت شروع گردید و این همان مسافرتی است که قرار بوده من در آن آدم شوم و پس از این همه سال هنوز به پایان نرسیده است.
🔹منبع: خاطرات سیاسی و تاریخی، انتشارات فردوسی
#نشر_اطراف
#محمدعلی_جمالزاده
#روایت_زندگی
@atrafpublication
روزی که در بهار 1326 هجری قمری در سن دوازدهسیزدهسالگی برای رفتن به بیروت و تحصیل در آنجا از طهران با همراهان عازم بودیم پدرم با چند تن از دوستان و رفقایش به رسم مشایعت، ما را تا گاریخانهی عسکر گاریچی از دهنهی میدان مشقِ آن زمان همراهی کردند. کالسکه حاضر به حرکت بود. مرحوم معینالعلما اصفهانی مدیر روزنامهی «نیر اعظم» که با پدرم بسیار دوست بود خطاب به پدرم گفت: «آقا سید جمال برو تو گوش پسرت اذان بخوان.» پدرم نزدیک شد و به صدای بلند دوسه مرتبه الله اکبر گفت و آنگاه سرش را بیخ گوشم آورد و گفت: «برو باباجان درس بخوان و آدم شو. آدم که شدی خودت خواهی فهمید که چه باید بکنی.»
کالسکه راه افتاد و مسافرت شروع گردید و این همان مسافرتی است که قرار بوده من در آن آدم شوم و پس از این همه سال هنوز به پایان نرسیده است.
🔹منبع: خاطرات سیاسی و تاریخی، انتشارات فردوسی
#نشر_اطراف
#محمدعلی_جمالزاده
#روایت_زندگی
@atrafpublication
🔹تاریخها تاریخ مصرفشان تمام میشود. برخلاف تاریخ، داستان ابطالپذیر نیست چون قصهای میگوید که نه راست است، نه دروغ.
#نشر_اطراف
#سواد_روایت
@atrafpublication
#نشر_اطراف
#سواد_روایت
@atrafpublication
◾️به مناسبت هجدهم آبان، سالروز درگذشت «مهدی سحابی»
به ادموند هيلاری گفتند چطور شد از اورست بالا رفتی، گفت اورست آنجا بود ما هم رفتيم بالا. البته در اين جواب مقداری شوخی هست. بحث در واقع اين است كه من كوهنوردم و حالا از اين كوه هم بالا رفتهام. من تا پيش از پروست، ده بيست تايی كتاب ترجمه كرده بودم، شايد بيشتر. خرد خرد آمده بودم جلو، مثل دو سه كتاب سيلونه، يا آن كتاب زيبای سيمون دوبوار به نام "همه میميرند". تلنگر پروست اين بود كه در سال 88 ميلادي ديگر كپی رايت از پروست برداشته شد. آن سال، سال پروست بود و از او كتابهای زيادی در فرانسه منتشر شد. شايد اين تلنگری شد. اما واقعيت امر اين است كه من يك كارهايی كرده بودم و حالا میخواستم كار مهمتري بكنم. مثل هر آدمی كه میخواهد قدم بعدی را بلندتر بردارد.
🔹️گفتوگو با مترجمان، سیروس علینژاد، نشر آگاه
#نشر_اطراف
#روایت_زندگی
#مهدی_سحابی
@atrafpublication
به ادموند هيلاری گفتند چطور شد از اورست بالا رفتی، گفت اورست آنجا بود ما هم رفتيم بالا. البته در اين جواب مقداری شوخی هست. بحث در واقع اين است كه من كوهنوردم و حالا از اين كوه هم بالا رفتهام. من تا پيش از پروست، ده بيست تايی كتاب ترجمه كرده بودم، شايد بيشتر. خرد خرد آمده بودم جلو، مثل دو سه كتاب سيلونه، يا آن كتاب زيبای سيمون دوبوار به نام "همه میميرند". تلنگر پروست اين بود كه در سال 88 ميلادي ديگر كپی رايت از پروست برداشته شد. آن سال، سال پروست بود و از او كتابهای زيادی در فرانسه منتشر شد. شايد اين تلنگری شد. اما واقعيت امر اين است كه من يك كارهايی كرده بودم و حالا میخواستم كار مهمتري بكنم. مثل هر آدمی كه میخواهد قدم بعدی را بلندتر بردارد.
🔹️گفتوگو با مترجمان، سیروس علینژاد، نشر آگاه
#نشر_اطراف
#روایت_زندگی
#مهدی_سحابی
@atrafpublication
🔹️برای آنها که در جستوجوی ساختار داستانیِ جهان در هنرها، علوم انسانی و زندگی روزمره هستند.
🔸️زمان: سهشنبه ۲۲ آبان، ساعت ۱۶:۳۰
🔸️مکان: خیابان بهشتی، خیابان احمد قصیر، شهر کتاب بهشتی (بخارست)
🔸️در این نشست با افتخار میزبانتان هستیم.
#نشر_اطراف
#سواد_روایت
@atrafpublication
🔸️زمان: سهشنبه ۲۲ آبان، ساعت ۱۶:۳۰
🔸️مکان: خیابان بهشتی، خیابان احمد قصیر، شهر کتاب بهشتی (بخارست)
🔸️در این نشست با افتخار میزبانتان هستیم.
#نشر_اطراف
#سواد_روایت
@atrafpublication
◾️چرا سفرنامه؟
شبکههای اجتماعی، میتوانند صادقانه به ما بگویند زندگی در سرزمینهای دیگر چطور میگذرد؟ روایتی که مسافران سفرهای آژانسی و تورهای چندروزهی تفریحی از سرزمینهای دیگر میدهند چقدر ویترینی، تکهتکه و محدود است؟ کپشنِ کوتاه یک سلفی کنار منظره و عکسهایی که قرار است فالوئر بیاورند چه جزئیات مهمی را از ما دریغ میکنند؟
دورهای بود که تصویر ما از «خارج» فقط با خاطرات شفاهی مسافرهای فامیل، تکوتوک عکس یادگاری و تکههای سوغاتی داخل چمدانهایشان درست میشد ولی حالا به روزهایی رسیدهایم که مرزها با جهان بیرون نازک و نامرئی شدهاند. در روزهایی پیش رو به مهارت تعامل و گفت وگوی آگاهانه با همهی این جهانی که خیلی نزدیک آمده است، نیاز داریم و سفرنامههای مکتوب و مستند کمک بزرگی برای این گفتوگو هستند. با روایت مفصلتر در این سفرنامهها، تصویر کاملتری از شهرهای دور به وجود میآید. راویها هم دوربینهای ساده و ماشینی نیستند و در کنار ثبت اتفاقات فکرشان را هم به ما منتقل میکنند. در این سفرنامهها، مسافر، ساختار فکری و پیشزمینههای فرهنگی خودش را هم همراه میبرد تا از سرزمینهایی که میبیند مقایسه و تصویر دقیقتری بدهد و در نتیجه ما را به هویت پویاتری برساند که در جهان چند بعدی و چند صدایی آینده به دردمان میخورد. نشر اطراف به همین دلیل سفرنامه را از محورهای مهم کار خود میداند و در هر سه حوزهی نوجوان، جوان و بزرگسال به انتشار سفرنامه همت کرده. خودتان و نوجوانتان را به این سفرنامهها مهمان کنید.
#نشر_اطراف
#سفر_نزدیک
#سفرنامه
@atrafpublication
https://bit.ly/2z1nlJR
شبکههای اجتماعی، میتوانند صادقانه به ما بگویند زندگی در سرزمینهای دیگر چطور میگذرد؟ روایتی که مسافران سفرهای آژانسی و تورهای چندروزهی تفریحی از سرزمینهای دیگر میدهند چقدر ویترینی، تکهتکه و محدود است؟ کپشنِ کوتاه یک سلفی کنار منظره و عکسهایی که قرار است فالوئر بیاورند چه جزئیات مهمی را از ما دریغ میکنند؟
دورهای بود که تصویر ما از «خارج» فقط با خاطرات شفاهی مسافرهای فامیل، تکوتوک عکس یادگاری و تکههای سوغاتی داخل چمدانهایشان درست میشد ولی حالا به روزهایی رسیدهایم که مرزها با جهان بیرون نازک و نامرئی شدهاند. در روزهایی پیش رو به مهارت تعامل و گفت وگوی آگاهانه با همهی این جهانی که خیلی نزدیک آمده است، نیاز داریم و سفرنامههای مکتوب و مستند کمک بزرگی برای این گفتوگو هستند. با روایت مفصلتر در این سفرنامهها، تصویر کاملتری از شهرهای دور به وجود میآید. راویها هم دوربینهای ساده و ماشینی نیستند و در کنار ثبت اتفاقات فکرشان را هم به ما منتقل میکنند. در این سفرنامهها، مسافر، ساختار فکری و پیشزمینههای فرهنگی خودش را هم همراه میبرد تا از سرزمینهایی که میبیند مقایسه و تصویر دقیقتری بدهد و در نتیجه ما را به هویت پویاتری برساند که در جهان چند بعدی و چند صدایی آینده به دردمان میخورد. نشر اطراف به همین دلیل سفرنامه را از محورهای مهم کار خود میداند و در هر سه حوزهی نوجوان، جوان و بزرگسال به انتشار سفرنامه همت کرده. خودتان و نوجوانتان را به این سفرنامهها مهمان کنید.
#نشر_اطراف
#سفر_نزدیک
#سفرنامه
@atrafpublication
https://bit.ly/2z1nlJR
◾️به مناسبت بیست و یک آبان، سالروز تولد نیما یوشیج
در همان دهکده که متولد شدم خواندن و نوشتن را نزد ملای ده یاد گرفتم. او مرا در کوچه باغها دنبال میکرد و به باد شکنجه میگرفت. پاهای نازک مرا به درختهای ریشه و گزنهدار میبست و مرا با ترکههای بلند میزد و مجبور میکرد به از برکردن نامههایی که معمولا اهل خانوادهی دهاتی به هم مینویسند و خودش آنها را به هم چسبانیده و برای من طومار درست کرده بود. اما یک سال که به شهر آمده بودم اقوام نزدیک من، مرا همپای برادر کوچکترم، به مدرسهی کاتولیک واداشتند. آن وقت این مدرسه در تهران به مدرسهی عالی سنلویی شهرت داشت.
دورهی تحصیل من از اینجا شروع میشود. سالهای اول زندگی مدرسهی من به زد و خورد با بچهها گذشت. وضع رفتار و سکنات من، کنارهگیری و حجبی که مخصوص بچههای تربیت شده در بیرون شهر است، موضوعی بود که در مدرسه مسخره برمیداشت. هنر من خوب پریدن و با رفیقم حسین پژمان، فرار از محوطهی مدرسه بود. من در مدرسه خوب کار نمیکردم. فقط نمرات نقاشی به داد من میرسید. اما بعدها در مدرسه مراقبت و تشویق معلمی خوش رفتار که نظام وفا شاعر بنام امروز باشد، مرا به خط شعر گفتن انداخت.
🔹دنیا خانهی من است، نیما یوشیج، کتاب زمان، مرکز انتشارات کمیسیون ملی یونسکو در ایران
#نشر_اطراف
#روایت_زندگی
#نیمایوشیج
@atrafpublication
yon.ir/atraf11
در همان دهکده که متولد شدم خواندن و نوشتن را نزد ملای ده یاد گرفتم. او مرا در کوچه باغها دنبال میکرد و به باد شکنجه میگرفت. پاهای نازک مرا به درختهای ریشه و گزنهدار میبست و مرا با ترکههای بلند میزد و مجبور میکرد به از برکردن نامههایی که معمولا اهل خانوادهی دهاتی به هم مینویسند و خودش آنها را به هم چسبانیده و برای من طومار درست کرده بود. اما یک سال که به شهر آمده بودم اقوام نزدیک من، مرا همپای برادر کوچکترم، به مدرسهی کاتولیک واداشتند. آن وقت این مدرسه در تهران به مدرسهی عالی سنلویی شهرت داشت.
دورهی تحصیل من از اینجا شروع میشود. سالهای اول زندگی مدرسهی من به زد و خورد با بچهها گذشت. وضع رفتار و سکنات من، کنارهگیری و حجبی که مخصوص بچههای تربیت شده در بیرون شهر است، موضوعی بود که در مدرسه مسخره برمیداشت. هنر من خوب پریدن و با رفیقم حسین پژمان، فرار از محوطهی مدرسه بود. من در مدرسه خوب کار نمیکردم. فقط نمرات نقاشی به داد من میرسید. اما بعدها در مدرسه مراقبت و تشویق معلمی خوش رفتار که نظام وفا شاعر بنام امروز باشد، مرا به خط شعر گفتن انداخت.
🔹دنیا خانهی من است، نیما یوشیج، کتاب زمان، مرکز انتشارات کمیسیون ملی یونسکو در ایران
#نشر_اطراف
#روایت_زندگی
#نیمایوشیج
@atrafpublication
yon.ir/atraf11
Forwarded from نشر اطراف
🔹️برای آنها که در جستوجوی ساختار داستانیِ جهان در هنرها، علوم انسانی و زندگی روزمره هستند.
🔸️زمان: سهشنبه ۲۲ آبان، ساعت ۱۶:۳۰
🔸️مکان: خیابان بهشتی، خیابان احمد قصیر، شهر کتاب بهشتی (بخارست)
🔸️در این نشست با افتخار میزبانتان هستیم.
#نشر_اطراف
#سواد_روایت
@atrafpublication
🔸️زمان: سهشنبه ۲۲ آبان، ساعت ۱۶:۳۰
🔸️مکان: خیابان بهشتی، خیابان احمد قصیر، شهر کتاب بهشتی (بخارست)
🔸️در این نشست با افتخار میزبانتان هستیم.
#نشر_اطراف
#سواد_روایت
@atrafpublication
🔹️نشست نقد و بررسی کتاب سواد روایت دیروز در شهرکتاب بهشتی برگزار شد.
🔸️فیلم کامل این نشست در صفحه اینستاگرام نشر اطراف ذخیره شده است.
#نشر_اطراف
@atrafpublication
🔸️فیلم کامل این نشست در صفحه اینستاگرام نشر اطراف ذخیره شده است.
#نشر_اطراف
@atrafpublication
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍁کتاب را برگ برگ میبریم به باغِ بیبرگی. پیشکش به پادشاهِ نارنجیِ فصلها.
#پاییزه_کتاب
#نشر_اطراف
#سفر_نزدیک
#کتابفروشیها
#روزکتابوکتابخوانی
@atrafpublication
#پاییزه_کتاب
#نشر_اطراف
#سفر_نزدیک
#کتابفروشیها
#روزکتابوکتابخوانی
@atrafpublication
◾️به مناسبت هفتهی کتاب، روایت توران میرهادی را از کتابهای تاثیرگذار زندگیاش بخوانید.
یازدهساله بودم که خواندن دو داستان، تأثیر عمیقی بر دل و جان من گذاشت. یکی از آنها کتاب «فریدل استار ماتس» بود که داستان پسرکی پنج ساله است که در گیرودار تخلیهی شهر در جنگ جهانی اول، پدر و مادرش را گم میکند و پس از سرگردانی بسیار، به جنگلی میرسد. جنگلبان و خانوادهاش او را به فرزندی میپذیرند و بزرگ میکنند. تنها یادگار او از پدر و مادرش شلواری است که حاضر نیست آن را به کسی ببخشد. فرزندان جنگلبان که خواهان این شلوار هستند، او را سرزنش میکنند و از حقناشناسی او دلخور میشوند. ولی همین شلوار سبب میشود تا او پدر و مادر واقعیاش را بیابد. درد این کودک سرگردان، چنان در من اثر کرد که نفرت از جنگ و مصائبی که به بار میآورد، جزئی از من شد.
کتاب دیگر، «مایا، دختر گریزان از کندو» از نویسندهای آلمانی بود. مایا زنبور عسل باهوشی است که روزی از کندو دور میشود. زنبورهای درشت خرمایی او را اسیر میکنند و او میشنود که آنها قصد دارند به کندوی زنبور عسل حمله کنند. مایا از دست آنها میگریزد و با زحمت بسیار، خود را به کندو میرساند و به زنبورهای عسل هشدار میدهد. بهاینترتیب، کندو از حمله نجات مییابد. هنوز پس از گذشت نیمقرن، همهی لحظههای این کتاب را به خاطر میآورم. این کتاب، انگیزهی خدمت، فراتر رفتن از خود و کاری ارزشمند کردن را در وجود من کاشت و سبب شد به کشورم، به مردم و فرهنگ آن عشق بورزم و هنوز که هنوز است، رگههای این تأثیر را در زندگی روزمرهی خود کشف میکنم و میبینم.
🔹گفتوگو با زمان، مجموعه گفتوگوهای توران میرهادی، تدوین: مسعود میرعلایی، انتشارات موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان
#نشر_اطراف
#روایت_زندگی
#توران_میرهادی
#کتاب_تاثیرگذار
#هفته_ی_کتاب
@atrafpublication
http://ytre.ir/atraf123
یازدهساله بودم که خواندن دو داستان، تأثیر عمیقی بر دل و جان من گذاشت. یکی از آنها کتاب «فریدل استار ماتس» بود که داستان پسرکی پنج ساله است که در گیرودار تخلیهی شهر در جنگ جهانی اول، پدر و مادرش را گم میکند و پس از سرگردانی بسیار، به جنگلی میرسد. جنگلبان و خانوادهاش او را به فرزندی میپذیرند و بزرگ میکنند. تنها یادگار او از پدر و مادرش شلواری است که حاضر نیست آن را به کسی ببخشد. فرزندان جنگلبان که خواهان این شلوار هستند، او را سرزنش میکنند و از حقناشناسی او دلخور میشوند. ولی همین شلوار سبب میشود تا او پدر و مادر واقعیاش را بیابد. درد این کودک سرگردان، چنان در من اثر کرد که نفرت از جنگ و مصائبی که به بار میآورد، جزئی از من شد.
کتاب دیگر، «مایا، دختر گریزان از کندو» از نویسندهای آلمانی بود. مایا زنبور عسل باهوشی است که روزی از کندو دور میشود. زنبورهای درشت خرمایی او را اسیر میکنند و او میشنود که آنها قصد دارند به کندوی زنبور عسل حمله کنند. مایا از دست آنها میگریزد و با زحمت بسیار، خود را به کندو میرساند و به زنبورهای عسل هشدار میدهد. بهاینترتیب، کندو از حمله نجات مییابد. هنوز پس از گذشت نیمقرن، همهی لحظههای این کتاب را به خاطر میآورم. این کتاب، انگیزهی خدمت، فراتر رفتن از خود و کاری ارزشمند کردن را در وجود من کاشت و سبب شد به کشورم، به مردم و فرهنگ آن عشق بورزم و هنوز که هنوز است، رگههای این تأثیر را در زندگی روزمرهی خود کشف میکنم و میبینم.
🔹گفتوگو با زمان، مجموعه گفتوگوهای توران میرهادی، تدوین: مسعود میرعلایی، انتشارات موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان
#نشر_اطراف
#روایت_زندگی
#توران_میرهادی
#کتاب_تاثیرگذار
#هفته_ی_کتاب
@atrafpublication
http://ytre.ir/atraf123
🔹در اطراف تجربههای زیسته و روایتهای مهجور را جستوجو و ثبت میکنیم تا راهی تازه برای گفتوگو پیدا کنیم.
#نشر_اطراف
@atrafpublication
#نشر_اطراف
@atrafpublication
◾️به مناسبت هفتهی کتاب، روایت "استاد اسلامی ندوشن" را از کتابهای تاثیرگذار زندگیاش بخوانید.
تابستان در میان بار و بنهی چوبدارهای فارس که به سعیدآباد آمده بودند یک دیوان نسیم شمال هم بود که بین چند باسواد مزرعه دست به دست گشت و من نیز طبیعتاً به آن دسترسی یافتم. از شاعران دوره جدید، نخستین کسی بود که با او آشنا میشدم. از شعرهای روان و نیمشوخی و نیمجدی او بسیار خوشم آمد. عالَم تهران و مشروطه و سیاسی را در برابرم میگشود که به کلی با آن بیگانه بودم. چوبدارها این کتاب را دیگر پس نگرفتند و نزد ما ماند و من آن را چندین بار خواندم و چون دیگران هم از زن و مرد میخواندند، به حالت اوراق افتاده بود. حرف از خرابی اوضاع مملکت، توجه به مردم فقیر و ستایش از آزادی و ترقی، چشم و گوش مرا اندکی به روی این مباحث باز کرد و بویی بردم که مسائل دنیا و ایران خیلی وسیعتر و پیچیدهتر از آن جهانبینی است که در گرداگرد من جریان دارد.
🔹روزها، محمدعلی اسلامی ندوشن، نشر یزدان
#نشر_اطراف
#روایت_زندگی
#محمدعلی_اسلامی_ندوشن
#کتاب_تاثیرگذار
#هفته_ی_کتاب
@atrafpublication
تابستان در میان بار و بنهی چوبدارهای فارس که به سعیدآباد آمده بودند یک دیوان نسیم شمال هم بود که بین چند باسواد مزرعه دست به دست گشت و من نیز طبیعتاً به آن دسترسی یافتم. از شاعران دوره جدید، نخستین کسی بود که با او آشنا میشدم. از شعرهای روان و نیمشوخی و نیمجدی او بسیار خوشم آمد. عالَم تهران و مشروطه و سیاسی را در برابرم میگشود که به کلی با آن بیگانه بودم. چوبدارها این کتاب را دیگر پس نگرفتند و نزد ما ماند و من آن را چندین بار خواندم و چون دیگران هم از زن و مرد میخواندند، به حالت اوراق افتاده بود. حرف از خرابی اوضاع مملکت، توجه به مردم فقیر و ستایش از آزادی و ترقی، چشم و گوش مرا اندکی به روی این مباحث باز کرد و بویی بردم که مسائل دنیا و ایران خیلی وسیعتر و پیچیدهتر از آن جهانبینی است که در گرداگرد من جریان دارد.
🔹روزها، محمدعلی اسلامی ندوشن، نشر یزدان
#نشر_اطراف
#روایت_زندگی
#محمدعلی_اسلامی_ندوشن
#کتاب_تاثیرگذار
#هفته_ی_کتاب
@atrafpublication
🔹نشست نقد و بررسی کتاب "هفتهی چهل و چند"
🔸با حضور: دکتر مهدی دوایی، دکتر فاطمه سادات علمدار و فاطمه ستوده
🔸سه شنبه ۲۹ آبان ماه، ساعت ۱۸
🔸شهر کتاب پاسداران
🔸با افتخار میزبانتان هستیم.
#نشر_اطراف
@atrafpublication
🔸با حضور: دکتر مهدی دوایی، دکتر فاطمه سادات علمدار و فاطمه ستوده
🔸سه شنبه ۲۹ آبان ماه، ساعت ۱۸
🔸شهر کتاب پاسداران
🔸با افتخار میزبانتان هستیم.
#نشر_اطراف
@atrafpublication
◾️به مناسبت هفتهی کتاب، روایت استاد "سیدجعفر شهیدی" را از آشنایی با کتابهای تاثیرگذار زندگیاش بخوانید.
قبل از اینکه به منزل مرحوم دهخدا بروم و با کسانی که آنجا کار میکردند آشنا بشوم، کتابهای زیادی در ادبیات فارسی به صورت منثور و کمتر به شعر خوانده بودم. بیشتر مطالعهام در داستانها و تاریخ بود. هرکس دانشآموز مدرسهی قدیم باشد میداند که در آن مدرسهها ما رنگ تاریخ بیهقی را نمیدیدیم تا چه رسد به دیوان فلان شاعر که در دانشکدهی ادبیات میخوانیم. اما به خانه مرحوم دهخدا که رفتم و با آن جمع کار کردم، اندک اندک با متون نظم آشنایی پیدا کردم. همین امر به همراه همنشینی با مرحوم دهخدا، مرا به ادبیات فارسی علاقمند کرد. به مرور هرچقدر مأنوستر شدم؛ به اهمیت این قسمت از فرهنگ اسلامی بیشتر واقف شدم و خود را موظف دیدم تا آنجا که از دستم برمیآید خدمتی انجام دهم.
🔹میراث ماندگار، سال اول و دوم کیهان فرهنگی
#نشر_اطراف
#روایت_زندگی
#سید_جعفر_شهیدی
#کتاب_تاثیرگذار
#هفته_ی_کتاب
@atrafpublication
قبل از اینکه به منزل مرحوم دهخدا بروم و با کسانی که آنجا کار میکردند آشنا بشوم، کتابهای زیادی در ادبیات فارسی به صورت منثور و کمتر به شعر خوانده بودم. بیشتر مطالعهام در داستانها و تاریخ بود. هرکس دانشآموز مدرسهی قدیم باشد میداند که در آن مدرسهها ما رنگ تاریخ بیهقی را نمیدیدیم تا چه رسد به دیوان فلان شاعر که در دانشکدهی ادبیات میخوانیم. اما به خانه مرحوم دهخدا که رفتم و با آن جمع کار کردم، اندک اندک با متون نظم آشنایی پیدا کردم. همین امر به همراه همنشینی با مرحوم دهخدا، مرا به ادبیات فارسی علاقمند کرد. به مرور هرچقدر مأنوستر شدم؛ به اهمیت این قسمت از فرهنگ اسلامی بیشتر واقف شدم و خود را موظف دیدم تا آنجا که از دستم برمیآید خدمتی انجام دهم.
🔹میراث ماندگار، سال اول و دوم کیهان فرهنگی
#نشر_اطراف
#روایت_زندگی
#سید_جعفر_شهیدی
#کتاب_تاثیرگذار
#هفته_ی_کتاب
@atrafpublication
◾️به مناسبت هفتهی کتاب، روایت حسن کامشاد را از کتابهای تاثیرگذار زندگیاش بخوانید.
من و شاهرخ مسکوب در ششم متوسطهی دبیرستان صارمیه همکلاس شدیم. شادروان مصطفی رحیمی هم از این کلاس بود. ما سه تن انشانویسان برجسته کلاس بودیم و پس از قرائت انشای هر یک، عدهای معین از شاگردان برای افاضات یکی از ما دست میزدند. اما در حالی که انشای آن دو اصیل و بافکر بود، نوشته من، سرقت ادبی حساب میشد. روزی همان اوایل سال هنگام زنگ تفریح در حیاط مدرسه، دستی از پشت به شانهام زد. برگشتم. شاهرخ بود. بی مقدمه و بی رودرباستی گفت «این مهملات چیست روی کاغذ میآوری و نشخوارهای قلابی و بیارزش رمانتیکهای فرانسوی را به خورد معلم بیخبر و شاگردان کلاس میدهی؟ چرا به جای اینها کتاب حسابی نمیخوانی؟» من که نمیخواستم خود را از تک و تا بیندازم٬ گفتم «مثلا؟» گفت «بهت میگم. اول به من بگو پول نقد چهقدر داری؟» با تعجب ولی صادقانه گفتم «پنج ریال» گفت «همین؟» گفتم «یک تومان هم در خانه دارم.» گفت «فردا همه را همراهت بیار.» و رفت سراغ یکی از بچههای کلاس که پدرش مردی فاضل و صاحب امتیاز و سردبیر مجله معروفی در اصفهان بود. فردا با ۱۵ ریال وجه نقد آمدم. شاهرخ آن را گرفت و به پسرک داد و کتابی با خود آورد: «تاریخ بیهقی» و به من گفت «تو پنج ریال دیگر بابت این کتاب به این آقا بدهکاری. هر وقت پول پیدا کردی به او بده.» عصر رفتیم منزل شاهرخ و نشستیم به خواندن تاریخ بیهقی که معلوم بود شاهرخ با آن آشناست. سپس پول بیشتری به پسر ناخلف میدادیم و برایمان سیاستنامه، شاهنامه، خمسه نظامی و امثالهم از کتابخانه ابوی میآورد. میرفتیم خانه ما و آن جا باهم سرگرمِ خواندن و درس و فحص میشدیم.
🔹حدیث نفس، حسن کامشاد، نشر نی
#نشر_اطراف
#روایت_زندگی
#حسن_کامشاد
#کتاب_تاثیرگذار
#هفته_ی_کتاب
@atrafpublication
air.ir/mMP
من و شاهرخ مسکوب در ششم متوسطهی دبیرستان صارمیه همکلاس شدیم. شادروان مصطفی رحیمی هم از این کلاس بود. ما سه تن انشانویسان برجسته کلاس بودیم و پس از قرائت انشای هر یک، عدهای معین از شاگردان برای افاضات یکی از ما دست میزدند. اما در حالی که انشای آن دو اصیل و بافکر بود، نوشته من، سرقت ادبی حساب میشد. روزی همان اوایل سال هنگام زنگ تفریح در حیاط مدرسه، دستی از پشت به شانهام زد. برگشتم. شاهرخ بود. بی مقدمه و بی رودرباستی گفت «این مهملات چیست روی کاغذ میآوری و نشخوارهای قلابی و بیارزش رمانتیکهای فرانسوی را به خورد معلم بیخبر و شاگردان کلاس میدهی؟ چرا به جای اینها کتاب حسابی نمیخوانی؟» من که نمیخواستم خود را از تک و تا بیندازم٬ گفتم «مثلا؟» گفت «بهت میگم. اول به من بگو پول نقد چهقدر داری؟» با تعجب ولی صادقانه گفتم «پنج ریال» گفت «همین؟» گفتم «یک تومان هم در خانه دارم.» گفت «فردا همه را همراهت بیار.» و رفت سراغ یکی از بچههای کلاس که پدرش مردی فاضل و صاحب امتیاز و سردبیر مجله معروفی در اصفهان بود. فردا با ۱۵ ریال وجه نقد آمدم. شاهرخ آن را گرفت و به پسرک داد و کتابی با خود آورد: «تاریخ بیهقی» و به من گفت «تو پنج ریال دیگر بابت این کتاب به این آقا بدهکاری. هر وقت پول پیدا کردی به او بده.» عصر رفتیم منزل شاهرخ و نشستیم به خواندن تاریخ بیهقی که معلوم بود شاهرخ با آن آشناست. سپس پول بیشتری به پسر ناخلف میدادیم و برایمان سیاستنامه، شاهنامه، خمسه نظامی و امثالهم از کتابخانه ابوی میآورد. میرفتیم خانه ما و آن جا باهم سرگرمِ خواندن و درس و فحص میشدیم.
🔹حدیث نفس، حسن کامشاد، نشر نی
#نشر_اطراف
#روایت_زندگی
#حسن_کامشاد
#کتاب_تاثیرگذار
#هفته_ی_کتاب
@atrafpublication
air.ir/mMP
🔹به لطف خدا و با استقبال خوب مخاطبان کتاب این هم مثالی دیگر به چاپ چهارم رسید.
🔹در این کتاب چهار جستار روایی از دیوید فاستر والاس را با ترجمهی معین فرخی میخوانید.
#نشر_اطراف
#جستار_روایی
@atrafpublication
🔹در این کتاب چهار جستار روایی از دیوید فاستر والاس را با ترجمهی معین فرخی میخوانید.
#نشر_اطراف
#جستار_روایی
@atrafpublication
◾️به مناسبت هفتهی کتاب، روایت استاد باستانی پاریزی را از کتاب تاثیرگذار زندگیاش بخوانید.
معلم کلاس سوم و چهارم ما، آقای هدایتزاده ساعتهای تفریح مدرسه میآمد روی یک نیمکت، در برابر آفتاب، زیر هلالی ایوان مدرسه مینشست و صفحاتی از بینوایان را برای پدرم میخواند. پدرم همچنانکه گویی یک کتاب مذهبی را تفسیر میکند آنچه در باب فرانسه و رجال کتاب بینوایان میدانست به زبان میآورد. من نیز که نورسیده بودم در اطراف آنها میپلکیدم و اغلب گوش میکردم. این از کتبی بود که بر من بسیار تاثیر گذاشت. حقیقت آن است که سی چهل سال قبل که پاریس رفتم، بسیاری از نامهای شهر پاریس و محلات آن کاملاً برایم شناخته شده بود. به خاطر دارم که آن روزها که در پاریس منزل داشتم، یک روز متوجه شدم که نامهای از پاریز از همین آقای هدایتزاده برایم رسیده. او در آن نوشته بود: «نور چشم من، حالا که در پاریس هستی خواهش دارم یک روز بروی سر قبر ویکتور هوگو و از جانب منِ سید اولاد پیغمبر، یک فاتحه بر مزار این آدم بخوانی.»
وقتی کتاب از پاریز تا پاریس را چاپ کردم در آن نوشتم که اگر ناپلئون با سپاهش به ایران میآمد نمیتوانست انقدر در دهات این مملکت نفوذ داشته باشد که امثال ویکتور هوگو داشتهاند.
#نشر_اطراف
#روایت_زندگی
#محمدابراهیم_باستانی_پاریزی
#کتاب_تاثیرگذار
#هفته_ی_کتاب
@atrafpublication
http://ytre.ir/dZ5
معلم کلاس سوم و چهارم ما، آقای هدایتزاده ساعتهای تفریح مدرسه میآمد روی یک نیمکت، در برابر آفتاب، زیر هلالی ایوان مدرسه مینشست و صفحاتی از بینوایان را برای پدرم میخواند. پدرم همچنانکه گویی یک کتاب مذهبی را تفسیر میکند آنچه در باب فرانسه و رجال کتاب بینوایان میدانست به زبان میآورد. من نیز که نورسیده بودم در اطراف آنها میپلکیدم و اغلب گوش میکردم. این از کتبی بود که بر من بسیار تاثیر گذاشت. حقیقت آن است که سی چهل سال قبل که پاریس رفتم، بسیاری از نامهای شهر پاریس و محلات آن کاملاً برایم شناخته شده بود. به خاطر دارم که آن روزها که در پاریس منزل داشتم، یک روز متوجه شدم که نامهای از پاریز از همین آقای هدایتزاده برایم رسیده. او در آن نوشته بود: «نور چشم من، حالا که در پاریس هستی خواهش دارم یک روز بروی سر قبر ویکتور هوگو و از جانب منِ سید اولاد پیغمبر، یک فاتحه بر مزار این آدم بخوانی.»
وقتی کتاب از پاریز تا پاریس را چاپ کردم در آن نوشتم که اگر ناپلئون با سپاهش به ایران میآمد نمیتوانست انقدر در دهات این مملکت نفوذ داشته باشد که امثال ویکتور هوگو داشتهاند.
#نشر_اطراف
#روایت_زندگی
#محمدابراهیم_باستانی_پاریزی
#کتاب_تاثیرگذار
#هفته_ی_کتاب
@atrafpublication
http://ytre.ir/dZ5
🔹نشست نقد و بررسی کتاب "هفتهی چهل و چند"
🔸با حضور: دکتر مهدی دوایی و دکتر فاطمه سادات علمدار
🔸سه شنبه ۲۹ آبان ماه، ساعت ۱۸
🔸شهر کتاب پاسداران
🔸با افتخار میزبانتان هستیم.
#نشر_اطراف
@atrafpublication
🔸با حضور: دکتر مهدی دوایی و دکتر فاطمه سادات علمدار
🔸سه شنبه ۲۹ آبان ماه، ساعت ۱۸
🔸شهر کتاب پاسداران
🔸با افتخار میزبانتان هستیم.
#نشر_اطراف
@atrafpublication
◾️به مناسبت هفتهی کتاب، روایت "لیلی گلستان" را از کتابهای تاثیرگذار زندگیاش بخوانید.
پدرم همیشه قصههای خودش را برایم میخواند. ضرباهنگ نثرش همیشه مرا مجذوب میکرد. همیشه به من میگفت برای فارسی یاد گرفتن باید گلستان سعدی را بخوانی و باز بخوانی. گاهی شبها برایمان قصههای شاهنامه را میخواند. یک شب بخش کشته شدن سهراب به دست رستم را خواند و من زار زار گریه کردم. گوشهایم را گرفته بودم و میگفتم «نخوان، نخوان» و او با تحکم میگفت «باید بشنوی! این یک تراژدی است.» و آن را معنا و تفسیر میکرد. او و مادرم مرا با ادبیات آشنا کردند.
🔹️تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران، گفتگو: امید فیروزبخش، نشر ثالث
#نشر_اطراف
#روایت_زندگی
#لیلی_گلستان
#کتاب_تاثیرگذار
#هفته_ی_کتاب
@atrafpublication
پدرم همیشه قصههای خودش را برایم میخواند. ضرباهنگ نثرش همیشه مرا مجذوب میکرد. همیشه به من میگفت برای فارسی یاد گرفتن باید گلستان سعدی را بخوانی و باز بخوانی. گاهی شبها برایمان قصههای شاهنامه را میخواند. یک شب بخش کشته شدن سهراب به دست رستم را خواند و من زار زار گریه کردم. گوشهایم را گرفته بودم و میگفتم «نخوان، نخوان» و او با تحکم میگفت «باید بشنوی! این یک تراژدی است.» و آن را معنا و تفسیر میکرد. او و مادرم مرا با ادبیات آشنا کردند.
🔹️تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران، گفتگو: امید فیروزبخش، نشر ثالث
#نشر_اطراف
#روایت_زندگی
#لیلی_گلستان
#کتاب_تاثیرگذار
#هفته_ی_کتاب
@atrafpublication
نشست نقد و بررسی کتاب سواد روایت
شهر کتاب بخارست
📢 فایل صوتی نشست نقد و بررسی کتاب «سواد روایت» با حضور دکتر امیرعلی نجومیان، دکتر حمیدرضا شعیری و دکتر رویا پورآذر در شهر کتاب بخارست
سهشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۷
#نشر_اطراف
@atrafpublication
سهشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۷
#نشر_اطراف
@atrafpublication