🍃 اتاقک فیروزه ای🍃
256 subscribers
590 photos
59 videos
22 files
63 links
#عطیه_کشاورز
اینجاخودمم؛بدون‌فیلتر!
اجتماعی‌از‌روزمرگی‌ها،سلایق‌ونوشته‌ها
🍃
#وبلاگ_نویس
اینجابه‌سبک‌روزگاروبلاگی‌اداره‌میشود!یعنی‌
‌اومدن‌ورفتن‌آدمابی‌تعارف‌وبودنشون‌ازدل‌باشه
💙
ممنون که میخونیدم
شمابگین:
https://t.me/BiChatBot?start=sc-562251-5izX74l
Download Telegram
از اکسپلور هم بدم میاد چون همه‌ش دریاست و موزیک سنتی به کنارش
مدت‌هاست استوری نمیذارم اما همه‌جا عکس‌های استوری‌خور میگیرم! کاش بدونم چرا
این وویس از رضا کیانیان هست که میگه "آدم خسته میشه گاهی و..." این رو میشه به عنوان موزیک متنم استفاده کرد!
در مخیلم نمی‌گنجید مشمول ۲۷ اردیبهشت بشم! ولی خب زندگی گاهی غیرقابل‌پیش‌بینیه دیگه!
مدام از خودم می‌پرسم چرا اینجا کمتر می‌نویسم و چرا اساسا این بخش زیستم کمرنگ شده
و خب این برنامه‌ی امروزم بوده!
در راستای اون پویش با خودت مهربان باش و منصف برخورد کنی که تو پست سال نو براتون نسخه پیچیدم، عرض می‌کنم خدمتتون!!!

#به‌خودت‌سخت‌نگیر‌دختر !!!
پ.ن: گفتم شاید شما هم به تذکر احتیاج داشته باشین

#روزمرگی

@atiehkeshavarz
این آخر هفته یکی از شلوغ‌ترین آخر هفته‌های تهرانه، اگه گفتین چرا؟
می‌توانستم متن ادبی بنویسم. می‌توانستم از دنیای رنگ‌های صورتی بگویم،از باور جان داشتن عروسک‌ها، از همان لحظه‌هایی که وسط خاله‌بازی چایی که نیست را در لیوان‌های پلاستیکی می‌ریزد و تو مزه‌ی اصیل‌ترین چای گیلان را می‌چشی. می‌توانستم برایت آن لحظه‌ای را تصویرکنم که خسته در خانه را باز می‌کنی و با جیغ و داد به سویت می‌دود و تو جان می‌گیری.

می‌توانستم برایت از آن بخشی از دنیا بگویم که با کش مو و شانه جلویت می‌نشیند تا موهای تازه درآمده‌اش را ببندی یا از آن لحظه‌ که از مو پشت گوش انداختن‌ با عشوه‌اش دل ضعفه میگیری.
میتوانستم برایت از لحظاتی بگویم که به برکت وجود دختربچه‌ای همراهشان،لطیف تر می‌گذرند.

لحظه‌هایی مثل مادری کردن برای یک دختر، مشخصا آن زمانی که خسته سرت را به پشتی مبل تکیه داده‌ای و دستان کوچکی روی زانوهایت را ماساژ می‌دهند تا خستگی را از تنت بیرون بکشند.
یا می‌توانستم برایت پدری کردن برای موخرگوشی‌ها را تصویر کنم مشخصا آن زمانی که کنج آغوشت جمع می‌شوند و تو حس می‌کنی عمیق ترین قدرت دنیا همانجاست، در سینه‌ات که تکیه‌گاه سر اوست.

می‌توانستم برایت از داستانی بگویم که یک دختر گوشه‌ی دامن عروسکی‌اش را گرفته و به زندگی، نفس می‌دهد.
اما نمی‌خواهم!

نمیخواهم از خیال‌های فانتزی که بوی توت‌فرنگی می‌دهند حرف بزنم. حتی نمیخواهم برایت از آن گوشه‌ی دنیا بگویم که مثل رد ریمل روی گونه بعد از گریه‌کردن، حال برخی را سیاه می‌کند.

می‌خواهم از یک باید حرف بزنم. از یک الزام. از یک مهارت که بلد نبودند به ما یاد بدهند و ما موظفیم که یاد بگیریم و آموزشش بدهیم.
ازاینکه دختران ما نیازمند شنیدن قدرت درونی‌شان هستند. تا به سودای برق تابلوی نئونی یک نفر عقایدشان را به تاراج نفرستند. ماموظفیم به آموختن عزت نفس. به آموختن مفاهیم زندگی. که یک روز پشت فرمان ماشین تمام اعتمادبه‌نفسش با یک حرف از ماشین بغلی فرو نریزد.
تمام حرف من همین چندثانیه‌ای‌ست که جایش میان بازی کودکانمان خالی مانده. اینکه عادتش دهیم به خودش بگوید:
تو باهوشی. تو زیبایی. تو قدرتمندی.تو شجاعی. تو برای انجام هرکاری توانمندی و...
اینکه بیشتر از هرآدم دیگری بلد باشد به خودش بگوید: منِ عزیز من عاشق تو هستم.
آن‌وقت برای آرزوهایش،گرچه از همراه استقبال می‌کند اما دنبال یک دست معجزه‌گر نیست. یا برای تایید زیبایی‌اش که یک نیاز فطری‌ست دنباله‌ی نگاه آدم‌ها را نمی‌گیرد. چون خودش را دارد.
من از یک الزام حرف می‌زنم. از یک تربیت. از آغاز فرهنگی که می‌گوید: "من وجودم را دوست دارم"


#عطیه_کشاورز

پ.ن: بازنشر به مناسبت امروز
دخترا روزتون مبارک❤️😍

@atiehkeshavarz
باید برای خودم نامه بنویسم
مثلا بنویسم
برمیگردم، کمی بمان... برمیگردم...
حتی زخمی و نیمه‌جان برمیگردم...!

@atiehkeshavarz
گیلتی پلژر این روزام اینه که واقعا از این نماهنگ مثل ستاره چنان دخترکی خردسال ذوق دختر بودن پیدا می‌کنم!!!

@atiehkeshavarz
مدت‌هاست میگم یه کاری رو میخوام بکنم! امروز ولی بدون اینکه بگم طی یه حرکت انتحاری انجامش دادم!
آدم‌هایی که به نظر دارن تلاش میکنن صبور باشن این شکلین! یهو خسته میشن!!!

@atiehkeshavarz
ولی من واقعا حس همزادپنداری و همذات‌پنداری عجیبی با شبنم مقدمی دارم! مگه میشه آدم ری‌اکشن‌های یکی رو ببینه و بعد خودش به خودش بگه اا چه‌قدر شبیه من؟!!!

پ.ن: کار کردن در جوار صداتو دیدن!

@atiehkeshavarz
باورتون می‌شه به‌خاطر همین رویارویی، دروغ نیست اگه بگم قلبم داره از جا کنده می‌شه؟
تجربیات زیسته چیز عجیبیه بچه‌ها...
مگر حنجره‌مان تا کی
تب و تاب صدا دارد؟
اشرف مخلوقات تو این هوا پتو رو در بر می‌گیره و زل میزنه به پنجره و به صدای پرنده‌ها گوش میده و از هوا لذت می‌بره؛ ولی خب انسان هزاره‌ی سوم فقط اندازه‌ی نیم‌ساعت دیرکردن رو به جون میخره و استرسشو بغل میگیره میره به کار روزانه و در کنارش ادامه‌تحصیل در راستای پایان مقطع تحصیلی فکر می‌کنه!

@atiehkeshavarz
این هم بماند به یادگار
از روزی عجیب! روزی واقعا عجیب!

#پایان

@atiehkeshavarz
[كُلُّ مَنۡ عَلَيۡهَا فَانٖ]
كُلُّ...
جایزه‌ی پایان‌نامه واسه خودم کتاب پل الوار گرفتم (که البته انقدر اتفاق اون روز افتاد که یادم رفت برای خودم خریده بودمش) !
شاید بپرسین چرا؟ برای حبیب مدار صفر درجه و احوال خوشش وقت خوندن اون شعر معروف!
بعضی قصه‌ها اینطوری جا می‌مونن!
زندگی رو مدار لحظاتی می‌‌گرده که بلدن سیم اتصال به زمینمون بشن!

به بهانه‌ی اتفاق غیرمنتظره‌ای که زیبایی امروزم شد!

#روزمرگی

@atiehkeshavarz
‌عزیزدلم، نه اینکه بخواهم با گفتن از دنیا، لذتِ زیستن را از تو بگیرم یا اینکه بخواهم با تعریفِ نگاهم، پیش‌داوری از جهان را به تو هدیه کنم، نه، فقط می‌خواهم بدانی اینجا جهانی نیست که در رقابت خیر و شر همیشه شر بازنده و خیر پیروز میدان باشد.

دخترم هرقدر که بزرگ شوی، بیشتر می‌فهمی که خوب بودن تاوان دارد، اما تو همچنان خوب باش!
نه برای آدم‌ها، نه برای انسانیت، و نه حتی برای دنیا، بلکه برای آنکه در خلوتت با خودت سر جنگ نداشته باشی و شب‌ها بدون عذاب‌ِ وجدان، آسوده بخوابی.

دخترم دنیا عادلانه نیست. در واقع آدم‌های عادلی ندارد و من خوب می‌دانم عاقبت یک روز، یک جایی از زندگی جوری زخم برمیداری یا جوری جای زخم روی زخم روی تنت عمیق می‌شود که تصمیم می‌گیری بد بودن را هم بلد باشی، اما یادت نرود سرِ بالا حتی اگر روی تنی باشد که از قلبش خون چکه می‌کند، همچنان ارزشمند است.

دخترم دنیا آنقدر گران نیست که لایق باشد تمام خودت را به پایش بفروشی، یادت نرود زندگی هرچه‌قدر هم که سخت شد و نفس‌هایت را گرفت، هرچه‌قدر هم گلویت را پر از فریاد کرد و مجالی هم برای داد زدن نداد، حداقل‌هایی‌را برای خودت نگه داری، شاید حالا باور نکنی اما آن آرام ماندنِ آرامش بعد از طوفان به خیلی چیزها، عجیب می‌چربد.

این نامه برای همه‌ی آن‌هایی‌ست که هم‌عصر تو خواهند زیست، برای آن لحظه‌ای‌ که با اشک از خودت می‌پرسی منصفانه است که خوب بودن انقدر تاوان داشته باشد؟ برای آن‌وقتی که گوشه‌ی چشمت می‌سوزد و می‌نویسی نباید انسان بودن انقدر دردناک باشد، دخترم این نامه ارثیه‌ای‌ست برای لحظاتی که دلت از دست آنهایی میگیرد که عزیزان تو اند و چیزی در قلبت ترک برمیدارد که زخم درک نشدن را روی تنت حک‌می‌کند.

نمی‌خواهم برایت دروغ ببافم، نمی‌خواهم خیال کنی دنیا تنها یک بوم سراسر سیاهی‌ست که هیچ لحظه‌ی خوشی ندارد، و نه می‌خواهم تصور کنی تمام دنیا رنگارنگ است و قرار است با حال خوش بیایی، با حال خوش بمانی و با حال خوش هم بگذری. نه!
من تنها از تو می‌خواهم بدانی در این بازار آشفته‌ی دنیا تاوان متفاوت بودن را بپذیری حتی اگر به جایی رسیدی که خودت تنها دارایی خودت بودی.

#عطیه_کشاورز

@atiehkeshavarz
چه‌قدر دلم برای نوشتن تنگ شده!
محبوبم
تا به‌حال اتفاقات بدون بازگشت یا دیربازگشت زیادی رو از دست دادی و کم‌کم می‌تونی چندتا دیگه هم به لیستشون اضافه کنی!