من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هوشیار است!
نکند اندوهی، سر رسد از پس کوه...

در دل من چیزی است،
مثل یک بیشه‌ی نور،
مثل خواب دم صبح

و چنان بی‌تابم، که دلم می‌خواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه.

دورها آوایی است، که مرا می‌خواند.

#سهراب_سپهری✨
#م

#زادروز_۱۵مهر🍃

میان کوچه های شبدر  وحشی
آواز  ناتمام  تو را کشف می کنم
و برگهای سستی
انگشتانم را
به شاخه های تناورت پیوند می زنم
که سبز  سخت شوم
درخت شوم.

#فریدون_فرخزاد✨
#م
#زادروز_۱۵مهر

دست‌هایش را بسته بودند
که شعر ننویسد
و سایه‌اش بر دیوار
شعر بود

گفت:
سایه‌ها همیشه عریان‌اند
حتی اگر لباس پوشیده باشند

دیوارها از در
بیرون رفتند
تا با دیوارهای بیشتری برگردند...

#گروس_عبدالملکیان✨
#د

#زادروز_۱۸مهر🍃

تو را رسمست اول دلربایی
نخستین مهر و آخر بی‌ وفایی

در اول می‌نمایی دانهٔ خال
در آخر دام گیسو می گشایی

#قاآنی✨

#ت
#زادروز_۲۸مهر

پیرم و آرزویِ وصلِ جوانان دارم
خانه ویران بود و حسرتِ مهمان دارم

عشق باقی به سر و مویِ سر از غصّه سپید
زیرِ خاکسترِ خود آتشِ پنهان دارم

#ایرج_میرزا✨
#پ

#زادروز_۶آبان

وقت است نعره‌ای به لب ، آخر زمان کِشَد
نیلی در این صحیفه ، بر این دودمان کِشَد
سیلی که ریخت خانه‌ی مردم ز هم ، چنین
اکنون سوی فراز گهی ، سر چنان کِشَد.
بر کنده دارد این بنیان سست را
بردار از زمین هر نادرست را.

وقت است ز آب دیده دریا کند جهان
هولی در این میانه ، مهیا کند جهان
بس دست‌های خسته در آغوش هم شوند
شور نشاط دیگر بر پا کند جهان...

#نیما_یوشیج✨
#واو
#زادروز_۲۱آبان