☘️𝔸ℝ𝕍𝔸ℕ𝔻|آروند
40 subscribers
33 photos
9 videos
3 files
19 links
[قلمِ] من
از چوب نیست..
از جنس روح من است
که جوانه میزند بر کاغذ🌱
پیج اینستاگرام:
http://Www.instagram.com/arvand_uniofbir

✉️ارتباط با ما : @arvand_contact
Download Telegram
-منزل نزار قبانی دمشق

گفته بود
"می‌دانید چه حسی دارد که انسان در یک شیشه عطر زندگی کند؟
خانه‌ ما آن شیشه عطر بود"

«خیلی زیباست..♥️»


🌱 @arvand_uniofbir
می خواهم بنویسم، چون ما اصلا ننوشته ایم. چون به نحوه نوشتن هیچ فکر نکرده ایم که مثلا این را، این تاریکی را و آن قو را چه طور می شود نوشت.


هوشنگ گلشیری


☘️ @arvand_uniofbir
داستان‌ها چطور شکل می‌گیرند؟

ویلیام فاکنر درباره کتاب «خشم و هیاهو» می‌‌گوید : «همه چیز با یک تصویر ذهنی شروع شد. این تصویر عبارت بود از پشت گل‎آلود شلوار یک دختر کوچولو روی یک درخت گلابی. دختری که از آنجا می‎توانست درون اتاقی را که تشییع جنازه مادربزرگش در آن انجام می‎گرفت، ببیند و آن را برای برادرهایش که پایین ایستاده بودند، تعریف کند و من خواستم توضیحی درباره‎شان بدهم و بگویم آنها چه کسانی بودند، چه کار می‎کردند و شلوار دخترک چرا گلی شده بود، که کتاب خشم و هیاهو شکل گرفت. از آن وقت بود که به حالت سمبلیک شلوار گلی پی بردم و به جای آن دختر یتیمی را ترسیم کردم که از ناودان پایین می‎آمد تا از تنها خانه‎ای که در آن نه محبتی دیده بود و نه مزه تفاهمی را چشیده بود فرار کند.»

همه نویسندگان بزرگ‌ معتقدند که در سرچشمه‌ داستان‌هایشان تصویری بصری وجود دارد. در حقیقت همه‌ی نوشتن از ایده‌ای شکل می‌گیرد که در درجه اول تصویری است که سال‌های سال در ذهن نویسنده حضور دارد.

اکو درباره‌ی نوشتن نام گل سرخ می گوید: « در ابتدا فقط تصویر راهبی که در حال خواندن کتاب مسموم می‌شود به ذهنم رسیده بود.»

او تجربه‌ای از شانزده سالگیش را به یاد می‌آورد:

«هنگام دیدار از صومعه‌ای بندیکتی از رواق‌های قرون وسطایی گذشتم و وارد کتابخانه‌ای تاریک شدم و روی یکی از میزهای مخصوص قرائت، کتاب اعمال قدیسان را باز دیدم. تورق آن مجلد عظیم در آن سکوت سنگین و در آن حال که چند شعاع نور از صافی شیشه‌بند منقش گذشته بود احتمالا لرز به تنم نشاند. چهل و چند سال بعد، این لرز از ناخوداگاه من سر بالا آورد.

تصویر اصلی همین بود و باقی خورده خورده در تلاش برای فهم این تصویر و خود به خود اتفاق می‌افتد.»

کالوینو هم از چنین تجربه‌ای در نوشتن گفته است: «هنگامی که برای داستانی برنامه ریزی می‌کنم، اولین چیزی که به ذهنم می‌رسد تصویری است که به هر دلیلی به نظرم پر معنی می‌آید. همین که تصویر به حد کافی در ذهنم روشن شد، آن را به داستانی بسط می‌دهم. یا اینکه خود تصویرها به ظرفیت‌های نهفته‌ی خودشان امکان بسط می‌دهند.»

ذهن یک نویسنده براساس تداعی تصاویر به کار می‌افتد. شما هم تصویرها را در رؤیاها، خاطرات و اطرافتان پیدا کنید و آن‌ها را از درون تاریکی بیرون بکشید.

تمرین
منبع اصلی برای یافتن تصاویر، خاطراتتان هستند. به آن‌ها رجوع کنید و ببینید کدام تصویر برایتان جلوه‌ی ویژه‌ای دارد.

📝 @arvand_uniofbir
توصیه من در مورد انسداد نويسنده اين است که شما با این حقیقت روبرو شوید و درک کنید که خوب نوشتن دشوار است اما همیشه می‌توانید چیزی بنویسید و سپس با سختی آنچه را نوشته‌اید، بهبود ببخشید.


توماس مالون

☘️@arvand_uniofbir
محدودیت در کار خلاقه

اگر تخیل را واداریم که در چهارچوبی محدود عمل کند به بالاترین حد توان خود دست می‌یابد و غنی‌ترین اندیشه‌ها را می‌آفریند. اما آزادی مطلق به احتمال قوی باعث بی‌نظمی و تشتت اثر می‌شود.
تی‌. اس. الیوت

رابرت فراست گفته است که نوشتن شعر آزاد مثل این است که تنیس را بدون تور بازی کنیم. زیرا چیزی که تخیل را به پرواز درمی‌آورد، پیروی از قراردادهای خودخواسته است.

به برکت محدودیتی که پیروی از چهارچوب‌ها به قوهٔ خلاقه هنرمند تحمیل می‌کند، متن به قدرتی دست می‌یابد که در گفتن آزادانه ممکن نبود.

رابرت مک کی هم در کتابش می‌گوید: «اصل محدودیت در کار خلاقه به معنی آزادی در محدوده‌ای معین است. این موانع، موانع الهام بخش‌اند:

قانون طلایی داستان از نظر رابرت مک‌کی: «ما باید تعداد شخصیت‌ها را کاهش دهیم و صحنه را کمتر تغییر دهیم. به جای عجله در زمان، مکان و بین شخصیت‌ها ، یاد بگیرید که از شخصیت‌های کم و جهان در مرزهای مشخص استفاده کنید و تمام توجه خود را معطوف به دستیابی برای اشاره به معناها در میان این محدودیت‌ها کنید.

🌌 @arvand_uniofbir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبح آمده
دفتر اين زندگى را باز کن
زيستن را با سلام تازه اى آغاز کن
گل بخند و گل شنو در گلشن اين بوستان
زندگی را با عشق تازه ای آغاز کن
🌿

@arvand_uniofbir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هم‌میشوی‌قشنگ‌ترین‌ابتدایِ‌من...
هم‌میشوی‌قشنگ‌ترین‌انتهایِ‌من...
فرمانروایِ‌سمتِ‌چپِ‌سینه‌ام‌تویی...
ای‌نقشِ‌اوّلِ‌همه‌یِ‌شعرهایِ‌من...!

✍🏼 شهرزاد جلالی
رؤیاها به یادمان می‌آورند که جایی گنجینه‌ای است محبوس و محفوظ و نوشتن راهی است برای محک و رسیدن به این گنجینه.

الن سیسکو

سه گام بر نردبان نوشتار


@arvand_uniofbir
من‌تورامیجویم...
پنجره‌رابازمیکنم
هوایی‌که‌تودرآن‌نفس‌میکشی‌را
استشمام‌میکنم...!

ودنیایم‌رنگِ‌زندگی‌میگیرد...! ♡
آیین اختتامیه ششمین جشنواره درون دانشگاهی رویش (ویژه دستاوردهای کانون های فرهنگی، هنری، اجتماعی و مذهبی دانشگاه بیرجند در سال تحصیلی 1400_1399)

زمان سه شنبه 28 اردیبهشت ماه ساعت 20

پخش از طریق:

لایو اینستاگرام👇

@farhangi.birjanduniversity

@universityofbirrjand

آپارات 👇

www.aparat.com/universityofbirjand/live

سامانه lms👇
http://ac5.birjand.ac.ir/farhangimeeteeng

🔰همراه با موسیقی، مسابقه، کلیپ، تقدیر از برترین های مرحله درون دانشگاهی جشنواره رویش و برنامه های شاد و مفرح🔰
شب از راه رسیده بود، تات به سوی کلبه برگشت، اما وقتی به لاگون رسید، دید که هزاران کرم شب تاب با نورافشانی خود به جایی دور اشاره دارند، خیلی دور... همان جایی که خرچنگ ها آواز میخوانند.

📕 جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند
✍🏻 دلیا اوئینز
تمام کلماتی که من در داستان‌هایم به کار می‌برم می‌توان در لغت‌نامه پیدا کرد، مسئله فقط بر سر مرتب کردن آن‌ها به صورت جملات درست است.


|سامرست موام

🍁🍁@arvand_uniofbir🍁🍁
نادر ابراهیمی چه بجا و قشنگ وصف حالِ ما رو برای دل گرفتگی‌هایِ بدون منشا گفته:
بعضی حرف‌ها را چون نمی‌توانم کامل بیان کنم به اشک مبدل می‌کنم.

💔@arvand_uniofbir
تنها کتابی که ارزش نوشتن دارد، کتابی است که جسارت یا قدرت نوشتنش را نداریم. کتابی که رنجمان می‌دهد، کتابی که ما را به لرزه می‌‌افکند، شرمسارمان می‌کند و خونمان را می‌ریزد. این نبردی‌ست علیه خودمان، علیه مؤلف؛ از ما دو یا یکی باید شکست بخورد، یا بمیرد.


😎اِلن سیسکو
📜سه گام بر نردبان نوشتار

@arvand_uniofbir
Mosaferkhooneh
Ehsan Khajehamiri WwW.Pop-Music.Ir
حوالی‌تو‌دلتنگی‌چگونه‌است..؟