☘️𝔸ℝ𝕍𝔸ℕ𝔻|آروند
40 subscribers
33 photos
9 videos
3 files
19 links
[قلمِ] من
از چوب نیست..
از جنس روح من است
که جوانه میزند بر کاغذ🌱
پیج اینستاگرام:
http://Www.instagram.com/arvand_uniofbir

✉️ارتباط با ما : @arvand_contact
Download Telegram
مادربزرگ میگفت :
اگه دیدی یه آدم لا به لای تمام درگیری ها و شلوغیای زندگیش وقت خالی میکنه تا با تو باشه
بدون خاطرت واسش خیلی عزیزه
وگرنه هزار و یک بهونه وجود داره که بخوایم به آدمای این دنیای خیر ندیده نشون بدیم چقدر سرمون شلوغه و وقت برای سرخاروندن نداریم

🖌 مادربزرگ

❣️ @arvand_uniofbir
برای نوشتن سه چیز لازم است:

۱) داشتن یک داستان خوب برای تعریف کردن

۲) دانستن اینکه چطور آن را تعریف کنی

۳) و سوم که از همه مهم تر است، شوق تعریف کردن آن داستان


خوان مارسه -نویسنده ی اسپانیایی


#کارگاه_داستان_نویسى

@arvand_uniofbir
تمرین:


در این مورد آزادانه بنویسید:

بیشترین چیزی که این روزها توجه مرا جلب کرده این است که ...

جهت ارسال نوشته هاى خود به ايدى زير مراجعه فرماييد 🙏🏻

@N_s_art

🌈 @arvand_uniofbir
یک نویسنده به سه چیز نیاز دارد:

تجربه، مشاهده و تخیل. برای خود من داستان معمولا با یک ایدهٔ تنها، یا یک خاطره و یا یک‌تصویر آغاز می‌شود.
من چیزی به نام الهام نمی‌شناسم. اصلا نمی‌دانم الهام چیست. چیزهایی درباره‌اش خوانده‌ام اما هرگز آن را ندیده‌ام.

ویلیام فاکنر


@arvand_uniofbir
هیچ‌ نیمه ی ‌گمشده‌ای وجود ندارد!
تنها چیزی که وجود دارد تکه‌هایی از زمان است که در آن‌ها، ما با کسی حال خوشی داریم؛ حالا ممکن است سه دقیقه باشد، دو‌ روز، پنج سال یا همه‌ی عمر …

🖋 آنتوان چخوف
🌆 @arvand_uniofbir
 
چگونه نویسنده شدم؟

جسمین وارد

در یک روز پاییزی من مسیر همیشگی‌ام در بازگشت از مدرسه را تغییر ‌دادم و کنار سطل بزرگ زباله کتاب کمیک استریپ سوپرمن را پیدا کردم. با خودم فکر می کنم اگر آن روز مسیرم را تغییر نمی‌دادم چه سرنوشتی در انتظار من بود؟ آن کتابچه‌ی پاره‌پوره مرا از ورطه‌ی هولناک تنهایی نجات داد.

من اعتراف می‌کنم که تا پبش از خواندن آثار تولستوی و داستایوفسکی باوجود اینهمه کتاب که در مورد روانشناسی شخصیت خواندم، در بازخوانی شخصیت انسانها از نوک دماغم جلوتر را نمی‌دیدم. خواندن کتابهای ادبی به من فهماند که هیچ‌چیز در این جهان ساده نیست! و هر اتفاق بیهوده‌ای مثل بیرون انداختن یک کتاب کمیک استریپ کهنه‌‌ی سوپرمن می‌تواند زندگی یک دخترک ۶ ساله را تغییر دهد.

مادر من بسیار وسواسی بود و من می‌ترسیدم از اینکه اگر مرا با یک کتاب کثیف ببیند چه بلایی سرم می‌آورد. آنچه می‌ترسیدم سرم آمد اما نتیجه‌اش غافلگیر کننده بود. مادر و پدرم که متوجه شده بودند، من زمان زیادی را در اتاقم به تنهایی می‌گذرانم، به شیوه‌ای کاملا پلیسی متوجه شدند که من دارم قاچاقی کتاب کمیک استریپ را استعمال می‌کنم!

نمی‌دانم چرا شاید دلشان به حالم سوخت! اما به‌هرحال مادرم مهربانانه از من خواست که بعد از خواندن آن کتاب کثیف به حمام بروم و فردای آنروز پدرم با ۱۰ جلد کتاب کمیک استریپ من را از خوشحالی سکته داد!

و اینگونه بود که من نویسنده شدم.


🍃 @arvand_uniofbir
Abr Mibarad (MusicTarin)
Homayoun Shajarian
فقط برای محو شدن در موسیقی ❤️
«دست دراز کرد. آب سرد بود. دست هایش را شست. آب را مشت کرد و به دو مشت، آب را به صورت زد، به صورت و گردن و بعد سر، بر سر ریخت و راه افتاد. طرف چپ، کوچه بود، باریک بود و طولانی. چراغ هیچ سردری روشن نبود. با نسیم بوی رودخانه می‌آمد. گنجشک‌ها بر درختی که نمی‌دید جیک جیک می‌کردند. ایستاد. نفس نفس می‌زد. جیب‌هایش را گشت. به خیابان کنار رودخانه که رسید، در افق دور، زمینهٔ سربی سپیده را دید. رفتگری کنار آتشی نشسته بود. جارویش را به درخت تکیه داده بود. گفت: «سیگار داری پدر؟»

جملات بالا بخشی از داستان «جبه خانه» هوشنگ گلشیری است. باید از روی این جملات رونویسی کرد. مهارت گلشیری در به کارگیری ظرفیت‌های زبان فارسی برای توصیف آدمها و داستان‌هایشان بی نظیر است.

🌱 @arvand_uniofbir
يكى از راه هاى دستيابى ايده براى نوشتن داستان
گوش دادن به موسيقى است
خصوصا موسيقى بى كلام ذهن نويسنده را خلاق ميكند
براى اين كار ميتوانيد از نرم افزار
Spotify
استفاده كنيد
و موقع نوشتن از پلى ليست
Music for writing
استفاده كنيد .

📌 @arvand_uniofbir
نمی‌شود با کسی که فراموشت کرده آشتی کنی.
چون در ادامه‌ی زندگی همیشه نگرانی همان کاری را که قبلاً با تو کرده باز هم انجام دهد. همیشه می‌دانی او بدون تو کاملا راحت است، اما تو هیچوقت بدون او راحت نخواهی بود.

کلمه‌های آبی تیره-کت کرولی

💙 @arvand_uniofbir
هر کسی که به نوشتن ادامه می‌دهد، هنوز شکست نخورده است. اگر او سنت قدیم سخت کوشی و کار مداوم را پی‌گیری کند، سرانجام او نیز برای خود نویسنده‌ای خواهد شد.

ری بردبری


☘️ @arvand_uniofbir
مثل گاز زدنِ گوجه سبزِ نوبرانه،
شوقِ راه رفتن زیر بارانِ اردیبهشت،
مثل ترد و تازه و داغ بودنِ نانِ سنگک
یا عطرِ چایِ دارچین با نبات
یا اصلا بوی عید
با رنگِ پول های تازه لای قرآن
دوست داشتنت را می‌گویم...
که بی گمان اگر هزار سال هم بگذرد
در من تازه می‌ماند...!

#مریم_قهرمانلو

@arvand_uniofbir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از خون پاك على (ع) محراب دريا ميشود...🖤
@arvand_uniofbir
وقتی نوبت به نوشتن می‌رسد، من یک آماتور کامل هستم. من هرگز این موضوع را در جایی مطالعه نکرده‌ام و هنوز هم نمی‌دانم، چگونه بنویسم. بنابراین، من به روش قدیمی می‌نویسم: عباراتی در ذهنم ظاهر می‌شوند و من آنها را با سرعت تایپ می کنم.

آیزاک آسیموف


@arvand_uniofbir
تا؛
خدای باران هست
فاش نشود از چشم
سرّ دلِ من هرگز...🫀🌱

#سپیده_سپهر

@arvand_uniofbir ☔️
‏یه ذره بي‌حوصله شید، یه ذره حرف نزنید، آدم‌ها خیلي راحت میذارنتون کنار. زمونه، زمونه‌اى نیست که بود و نبودتون برا کسى فرقى داشته باشه...

🌄 @arvand_uniofbir
تأثیر مخاطب بر نوشتن نویسنده

رویه من در نگارش بر پایه صداقت است. فرض اول برای کسی که می‌خواهد چیزی را به دیگران عرضه کند، صداقت است. اگر نویسنده با این فرض جلو بیاید، نمی‌تواند صرفا برای خوشایند مخاطب تغییر جهت دهد. بار‌ها گفته‌ام در آن‌چه می‌نویسم، مطلقا به مخاطب فکر نمی‌کنم، ولی در چگونه گفتن و نوع نوشتن، حتما مخاطب را در نظر می‌گیرم؛ به این معنا که بتواند همراه من باشد و کار را بخواند.

شریعتی می‌گوید هیچ قدرتی نمی‌تواند نویسنده‌ای را ساکت کند، مگر خواننده‌اش. معنای دوم یا مفهوم مخالف جمله این است که هیچ‌کس نمی‌تواند به نویسنده قدرت دهد، مگر خواننده‌اش. اگر این اتفاق بیفتد، من دیگر نگران جوایز ادبی یا منتقد‌ها و این قبیل مسائل نیستم.

وقتی می‌نویسم که حالم بد است و این حال بد، یعنی پرسش یا دغدغه‌ای داری، چیز‌هایی هست که تو را آزار می‌دهد یا به تعبیری از چیزی عصبانی هستی که بابت آن هم بسیار رنج کشیده‌ای و در نهایت درباره آن‌ها می‌نویسی. عقیده‌ام هم این است جا‌هایی که نویسنده بابت آن رنج بیشتری کشیده و نوشته، خواننده بیشتر لذت می‌برد. این رنج‌ها می‌تواند ذهنی، روحی یا انواع دیگری باشد و وقتی که با این رنج‌ها درگیر هستی، انگار فردیتت ساخته می‌شود.

مصطفی مستور


☘️ @arvand_uniofbir
جاده‌ای که انسان
برای خروج از غم و اندوه
در آن سفر می‌کند
هرگز مستقیم نیست
روزهای خوب و روزهای بد
وجود دارند.
اگر امروز یک روز بد است،
مثل پیچ جاده، باید از آن عبور کرد
و به سلامت به مقصد رسید

🖋 جوجو مویز

🌊 @arvand_uniofbir
Seven Days Walking, Day 1: Low Mist Var. 2
Ludovico Einaudi, Federico Mecozzi & Redi Hasa
شبتون به آرومی این موزیک 💔