#زیبایی_شناسی
زیباییشناسی یکی از رشتههای فلسفه است که به عنوان نظریهٔ تأمل در داوریهای زیباییشناختی و چیستیِ زیبایی و نسبت آن با ادراک، تعریف میشود. همچنین زیباییشناسی قابلیتی است برای درکِ بهترِ ادراکات و همچنین پدیدههای سخت (مانند تندیس) و نرم (مانند موسیقی) و باعث تغییر در روحیه و نگرش فرد میگردد.
هدف زیباشناسی توضیح چیستی زیبایی و نحوهٔ درک ما از آن و نیز تحلیل سطوح و گونهها آن است. همچنین شاید توصیه برای زیباسازی هم بتواند جزء مباحث آن قلمداد شود.
ماهیت زیبایی یکی از پایدارترین و بحث انگیز موضوعات در فلسفه غرب است و بهمراه ماهیت هنر یکی از دو موضوع اساسی در زیبایی شناسی فلسفی میباشد.
ویل دورانت عقیده دارد زیبایی، زاده میل است. یکی از نشانههای برجسته اینکه زیبایی زاده میل است این است که شی مطلوب پس از آنکه به دست آمد زیبایی خود را از دست میدهد. آنچه میخواهیم برای خوبی آن نیست، بلکه برای آن خوب است که آن را میخواهیم.
آبی بودن آسمان برای خوشایندی ما نیست، بلکه چشمان ما به تدریج با آسمان آبی خو گرفته آن را خوشایند یافتهاند. لذت طبیعی هر شکل و رنگی به نسبت تکرار آن در سر گذشت انسان است.
زن نیز برای آن منبع و دستور زیبایی شناخته شد که عشق مرد به زن قوی تر ازعشق زن به مرد.
#معنای_زیبایی
فیلسوفان و هنرمندان از ابتدای تاریخ بر سر زیبایی اختلاف نظر داشتند به صورتی که افلاطون زیبایی را هماهنگی اجزا با کل میدانست و آن را به دو نوع زیبایی طبیعت و موجودات زنده و زیبایی هندسه، خط و دایره تقسیم میکرد. او معتقد بود که زیبایی طبیعی نسبی است، در حالی که زیبایی هندسی یا آنچه به دست بشر ساخته میشود مطلق است و آنچه در نظریه افلاطون، زیبایی هندسی نامیده شده را لوکوربوزیه زیبایی مهندسی نامیده است.
هگل بر اساس نظریات افلاطون، قائل به دو نوع زیبایی طبیعی و هنری بود. در هر حال تصدیق یقینی برای وجود خارجی زیبایی بسیار مشکل است.
از قرن هیجدهم به بعد، مفهوم زیبایی بیشتر جنبه روانشناسی به خود گرفت و در ارتباط با ادراک دیده شد. از آنجایی که عوامل روانی و اجتماعی بر ادراکات انسان اثرات مهمی بر جای میگذارند، در احساس او از زیبایی نیز موثرند.
ارزش زیبایی شناختی یک فضا هنگامی قابل ادراک میشود که بتواند خود را به عنوان یک موجود مستقل از ذهن برای ناظر مطرح کرده و ذهن او را به فعالیت وادارد.
#تجربه_زیباشناختی
تجربه زیبا شناختی تجربهای خوشایند و مطلوب است که به زندگی ارزش و معنا میبخشد. این تجربه مبتنی بر تعمقی نشأت گرفته از درون موجود زنده است که سبب میشود او محیطش را بهتر درک کند؛ تجربهای که در بین همه مردم و در هر زمانی مستلزم تمرکز بر برخی از جنبههای محیط اطراف و شاید درون است.
بیرکهوف معتقد است چیزی زیباست که با کمترین علامات ممکن، بیشترین نظم ممکن را عرضه کند اما زیبایی تنها از طریق نظم و قاعده به دست نمیآید، بلکه نتیجه دو صفت متضاد است که هر دو به یک اندازه ضروری هستند.
هنر موفق، هنری است که مکالمهای دوجانبه با ذهن به وجود آورد، چالشهای ذهنی به وجود آورد و بازتابهایی ایجاد کند. این رابطه معمولاً از تجزیه و تحلیل ناکامل نیروهای مؤثر، حاصل میشود. ترکیبی که کاملاً هماهنگ و وحدت یافته باشد، ترکیبی خسته کننده خواهدبود. هنرمند موفق کسی است که احساس نظم و وابستگی را القا کند و در همان حال چیزهای غیرمنتظره را در اثر خود وارد سازد.
درکزیباییبراساستئوریاطلاعات
بنابراین نظریه، اطلاعات زیبا شناختی عواطف انسان را مخاطب قرار میدهند. بر این اساس یک پیام، زمانی زیبایی را القا میکند که پرت اطلاعاتی کافی داشته باشد و میزان بداعت، یعنی محتوای زیباشناختی آن، از حداکثر دریافت ذهن بیشتر باشد. در این صورت گیرنده مجبور به تشکیل طرح واره است و بدین ترتیب ذهن اجباراً خود را معطوف به سطوح بالاتر ادراکی میکند. در واقع ارضای حس زیباشناختی، زمانی به دست میآید که ذهن در مجموعهای از تحریکات ظاهراً غیر منظم و مغشوش، موفق به کشف یک نظم نسبی گردد.
پیامهای پیچیده را نمیتوان به صورت مستقیم درک کرد. در این حالت باید با روش تشکیل طرحوارهها اشنا بود.
زیباییشناسی از رشتههای سنتی فلسفه بوده و به ویژه در سدههای هفدهم و هجدهم بسیار پررونق بودهاست.
اما امروزه از رشتههای غیرفعال فلسفه میباشد. بسیاری از فیلسوفان معاصر متفقالقول هستند که زیبایی امری ذهنی و انتقال ناپذیر است.
کسی راه ساختن ترانههای موسیقی درست یااشعار کامل رانمیشناسد؛ و گرایششدیدی بهجانباین عقیده هست که دوستداشتن، دلیل و برهان نمیخواهد.
@Artsearching
زیباییشناسی یکی از رشتههای فلسفه است که به عنوان نظریهٔ تأمل در داوریهای زیباییشناختی و چیستیِ زیبایی و نسبت آن با ادراک، تعریف میشود. همچنین زیباییشناسی قابلیتی است برای درکِ بهترِ ادراکات و همچنین پدیدههای سخت (مانند تندیس) و نرم (مانند موسیقی) و باعث تغییر در روحیه و نگرش فرد میگردد.
هدف زیباشناسی توضیح چیستی زیبایی و نحوهٔ درک ما از آن و نیز تحلیل سطوح و گونهها آن است. همچنین شاید توصیه برای زیباسازی هم بتواند جزء مباحث آن قلمداد شود.
ماهیت زیبایی یکی از پایدارترین و بحث انگیز موضوعات در فلسفه غرب است و بهمراه ماهیت هنر یکی از دو موضوع اساسی در زیبایی شناسی فلسفی میباشد.
ویل دورانت عقیده دارد زیبایی، زاده میل است. یکی از نشانههای برجسته اینکه زیبایی زاده میل است این است که شی مطلوب پس از آنکه به دست آمد زیبایی خود را از دست میدهد. آنچه میخواهیم برای خوبی آن نیست، بلکه برای آن خوب است که آن را میخواهیم.
آبی بودن آسمان برای خوشایندی ما نیست، بلکه چشمان ما به تدریج با آسمان آبی خو گرفته آن را خوشایند یافتهاند. لذت طبیعی هر شکل و رنگی به نسبت تکرار آن در سر گذشت انسان است.
زن نیز برای آن منبع و دستور زیبایی شناخته شد که عشق مرد به زن قوی تر ازعشق زن به مرد.
#معنای_زیبایی
فیلسوفان و هنرمندان از ابتدای تاریخ بر سر زیبایی اختلاف نظر داشتند به صورتی که افلاطون زیبایی را هماهنگی اجزا با کل میدانست و آن را به دو نوع زیبایی طبیعت و موجودات زنده و زیبایی هندسه، خط و دایره تقسیم میکرد. او معتقد بود که زیبایی طبیعی نسبی است، در حالی که زیبایی هندسی یا آنچه به دست بشر ساخته میشود مطلق است و آنچه در نظریه افلاطون، زیبایی هندسی نامیده شده را لوکوربوزیه زیبایی مهندسی نامیده است.
هگل بر اساس نظریات افلاطون، قائل به دو نوع زیبایی طبیعی و هنری بود. در هر حال تصدیق یقینی برای وجود خارجی زیبایی بسیار مشکل است.
از قرن هیجدهم به بعد، مفهوم زیبایی بیشتر جنبه روانشناسی به خود گرفت و در ارتباط با ادراک دیده شد. از آنجایی که عوامل روانی و اجتماعی بر ادراکات انسان اثرات مهمی بر جای میگذارند، در احساس او از زیبایی نیز موثرند.
ارزش زیبایی شناختی یک فضا هنگامی قابل ادراک میشود که بتواند خود را به عنوان یک موجود مستقل از ذهن برای ناظر مطرح کرده و ذهن او را به فعالیت وادارد.
#تجربه_زیباشناختی
تجربه زیبا شناختی تجربهای خوشایند و مطلوب است که به زندگی ارزش و معنا میبخشد. این تجربه مبتنی بر تعمقی نشأت گرفته از درون موجود زنده است که سبب میشود او محیطش را بهتر درک کند؛ تجربهای که در بین همه مردم و در هر زمانی مستلزم تمرکز بر برخی از جنبههای محیط اطراف و شاید درون است.
بیرکهوف معتقد است چیزی زیباست که با کمترین علامات ممکن، بیشترین نظم ممکن را عرضه کند اما زیبایی تنها از طریق نظم و قاعده به دست نمیآید، بلکه نتیجه دو صفت متضاد است که هر دو به یک اندازه ضروری هستند.
هنر موفق، هنری است که مکالمهای دوجانبه با ذهن به وجود آورد، چالشهای ذهنی به وجود آورد و بازتابهایی ایجاد کند. این رابطه معمولاً از تجزیه و تحلیل ناکامل نیروهای مؤثر، حاصل میشود. ترکیبی که کاملاً هماهنگ و وحدت یافته باشد، ترکیبی خسته کننده خواهدبود. هنرمند موفق کسی است که احساس نظم و وابستگی را القا کند و در همان حال چیزهای غیرمنتظره را در اثر خود وارد سازد.
درکزیباییبراساستئوریاطلاعات
بنابراین نظریه، اطلاعات زیبا شناختی عواطف انسان را مخاطب قرار میدهند. بر این اساس یک پیام، زمانی زیبایی را القا میکند که پرت اطلاعاتی کافی داشته باشد و میزان بداعت، یعنی محتوای زیباشناختی آن، از حداکثر دریافت ذهن بیشتر باشد. در این صورت گیرنده مجبور به تشکیل طرح واره است و بدین ترتیب ذهن اجباراً خود را معطوف به سطوح بالاتر ادراکی میکند. در واقع ارضای حس زیباشناختی، زمانی به دست میآید که ذهن در مجموعهای از تحریکات ظاهراً غیر منظم و مغشوش، موفق به کشف یک نظم نسبی گردد.
پیامهای پیچیده را نمیتوان به صورت مستقیم درک کرد. در این حالت باید با روش تشکیل طرحوارهها اشنا بود.
زیباییشناسی از رشتههای سنتی فلسفه بوده و به ویژه در سدههای هفدهم و هجدهم بسیار پررونق بودهاست.
اما امروزه از رشتههای غیرفعال فلسفه میباشد. بسیاری از فیلسوفان معاصر متفقالقول هستند که زیبایی امری ذهنی و انتقال ناپذیر است.
کسی راه ساختن ترانههای موسیقی درست یااشعار کامل رانمیشناسد؛ و گرایششدیدی بهجانباین عقیده هست که دوستداشتن، دلیل و برهان نمیخواهد.
@Artsearching
آفرینشِ شعر، هنر و فلسفهی حقیقی
از نگاه #شوپنهاور
همه ی سرهم بَندکُن ها نهایتا به این دلیل سرهم بَندکُناند که هوششان همچنان سخت مقید به #اراده است و تنها با مهمیز آن به حرکت درمیآید، و از این رو همواره در خدمت آن میماند. بنابراین، اینها قادر به انجام هیچ کار دیگری جز رسیدن به اهداف شخصی خود نیستند. به همین دلیل نقاشیهای زشت میکشند و اشعار جلف و بیمعنی میگویند و فلسفههای مهمل و احمقانه و مزخرف و اغلب نادرست به هم میبافند، یعنی هنگامی دست به این کارها میزنند که بخواهند خود را با نادرستی و تقلب زاهدمابانهشان نزد مصادر قدرت لوس کنند. از این رو، تمامی افکار و اعمال اینها شخصی است؛ و به همین دلیل هم دست آخر موفق میشوند امور ظاهری و فرعی و قراردادی موجود در آثار دیگران را به عنوان ابداعات شخصی خود جا بزنند. این افراد به جای هسته به پوسته میچسبند، و با این حال خیال میکنند که به چیزی دست یافتهاند، و حتی از آن آثار هم سبقت گرفتهاند. هنگامی هم که ناتوانیشان آشکار باشد، باز عدهی زیادی از آنها امیدوارند که در نهایت به دلیل حسننیت یا ارادهی راسخ خود به موفقیت رسند. اما دقیقا همین ارادهی راسخ است که این را ناممکن میکند، چون اراده صرفا معطوف به اهداف شخصی است؛ اما جایی که پای اهداف شخصی به میان میآید هرگز نمیتوان به طور جدی به #شعر و #هنر #فلسفه پرداخت. لذا این تعبیر که " خودش سد راه خودش میشود " کاملا در مورد این افراد صدق میکند. اینها حتی به فکرشان هم خطور نمیکند که این تنها #هوش است که، هنگامی که از بند #اراده و تمامی نقشههای آن رها شده و آزادانه فعالیت کند، شخص را قادر به آفرینش حقیقی میکند...
#جهان_همچون_اراده_و_تصور
#شوپنهاور
@Artsearching
از نگاه #شوپنهاور
همه ی سرهم بَندکُن ها نهایتا به این دلیل سرهم بَندکُناند که هوششان همچنان سخت مقید به #اراده است و تنها با مهمیز آن به حرکت درمیآید، و از این رو همواره در خدمت آن میماند. بنابراین، اینها قادر به انجام هیچ کار دیگری جز رسیدن به اهداف شخصی خود نیستند. به همین دلیل نقاشیهای زشت میکشند و اشعار جلف و بیمعنی میگویند و فلسفههای مهمل و احمقانه و مزخرف و اغلب نادرست به هم میبافند، یعنی هنگامی دست به این کارها میزنند که بخواهند خود را با نادرستی و تقلب زاهدمابانهشان نزد مصادر قدرت لوس کنند. از این رو، تمامی افکار و اعمال اینها شخصی است؛ و به همین دلیل هم دست آخر موفق میشوند امور ظاهری و فرعی و قراردادی موجود در آثار دیگران را به عنوان ابداعات شخصی خود جا بزنند. این افراد به جای هسته به پوسته میچسبند، و با این حال خیال میکنند که به چیزی دست یافتهاند، و حتی از آن آثار هم سبقت گرفتهاند. هنگامی هم که ناتوانیشان آشکار باشد، باز عدهی زیادی از آنها امیدوارند که در نهایت به دلیل حسننیت یا ارادهی راسخ خود به موفقیت رسند. اما دقیقا همین ارادهی راسخ است که این را ناممکن میکند، چون اراده صرفا معطوف به اهداف شخصی است؛ اما جایی که پای اهداف شخصی به میان میآید هرگز نمیتوان به طور جدی به #شعر و #هنر #فلسفه پرداخت. لذا این تعبیر که " خودش سد راه خودش میشود " کاملا در مورد این افراد صدق میکند. اینها حتی به فکرشان هم خطور نمیکند که این تنها #هوش است که، هنگامی که از بند #اراده و تمامی نقشههای آن رها شده و آزادانه فعالیت کند، شخص را قادر به آفرینش حقیقی میکند...
#جهان_همچون_اراده_و_تصور
#شوپنهاور
@Artsearching
نامهی عذرخواهی آقای هانی رضوی خطاب به جناب آقای دکتر #حسین_پاینده
دوستان عزيز، اين مطلب حاوی نامهی آقای "سيد هانی رضوی" است خطاب به استاد و منتقد محترم ادبی كشورمان، جناب آقای دكتر حسين پاينده و همچنين مخاطبین يادداشت منتشر شده تحت عنوان "كارگاه دزدی" كه چند روز پيش در اين كانال تلگرامی و پس از آن در سطح وسیعی در فضای مجازی منتشر شد.
ضمن قدردانی از اقدام شایستهی اخلاقی و علمی آقای رضوی در عذرخواهی و پذيرش اشتباه خود، اميدواريم پس از اين در فضای علمی و فرهنگی كشورمان شاهد اقدامات یا اشتباهاتی از اين دست نباشیم كه علاوه بر تضييع حقوق معنوی و مالی مولفان محترم، زمینهی خسارتهای ديگری چون بی اعتمادی و رواج تقلب در زمینههای علمی و ادبی را فراهم میکند؛ همچنین در صورت برخورد با اين موارد بیتفاوت نمانيم و ضمن اطلاعرسانی، زمینههای جبران و رفع اشتباه يا سوء تفاهم را فراهم كنيم.
از پوشش دهندگان یادداشت قبلی منتشر شده در فضای مجازی خواهشمندم در انتشار اين نامه نيز همكاری لازم را داشته باشند.
با سپاس،
پروين سلاجقه
متن نامهی جناب آقای رضوی:
با سلام و احترام خدمت خانم دکتر سلاجقه، استاد گرامیام جناب آقای دکتر پاینده، دانشجویان محترم ایشان و تمام مخاطبان محترمی که این یادداشت را میخوانند.
غرض از نگارش این نامه ابراز تأسف و پوزش و عذرخواهی از دکتر پاینده است برای آن چه که به علت استفاده از مطالب کارگاههای ایشان در کارگاه بنده رخ داد و موجب عکسالعمل اعتراضی ایشان رنجش دیگر گرامیان شد.
با توجه به شرحی که دکتر پاینده در وبلاگ خود مبنی بر مصادیق سرقت ادبی و توضیح سخن خود در مورد مقاصد آموزشی دادند، اشتباه و تقصیر خود را در برگزاری این کارگاه بدین نحو میپذیرم؛ مضافاً عرض میکنم مسئله صرفاً به دلیل کجفهمی و سوء برداشت بنده بود. ایشان شفاهاً اجازهٔ استفاده از مطالب کارگاهشان را برای «مصارف آموزشی» داده بودند و من این عبارت را اشتباه درک کردم. امیدوارم رنجش شدید خاطر ایشان را در آینده با حسن نیت خود و جبران اشتباهات گذشته، رفع نمایم.
با سپاس و آرزوی بهروزی
سیدهانی رضوی
@Artsearching
دوستان عزيز، اين مطلب حاوی نامهی آقای "سيد هانی رضوی" است خطاب به استاد و منتقد محترم ادبی كشورمان، جناب آقای دكتر حسين پاينده و همچنين مخاطبین يادداشت منتشر شده تحت عنوان "كارگاه دزدی" كه چند روز پيش در اين كانال تلگرامی و پس از آن در سطح وسیعی در فضای مجازی منتشر شد.
ضمن قدردانی از اقدام شایستهی اخلاقی و علمی آقای رضوی در عذرخواهی و پذيرش اشتباه خود، اميدواريم پس از اين در فضای علمی و فرهنگی كشورمان شاهد اقدامات یا اشتباهاتی از اين دست نباشیم كه علاوه بر تضييع حقوق معنوی و مالی مولفان محترم، زمینهی خسارتهای ديگری چون بی اعتمادی و رواج تقلب در زمینههای علمی و ادبی را فراهم میکند؛ همچنین در صورت برخورد با اين موارد بیتفاوت نمانيم و ضمن اطلاعرسانی، زمینههای جبران و رفع اشتباه يا سوء تفاهم را فراهم كنيم.
از پوشش دهندگان یادداشت قبلی منتشر شده در فضای مجازی خواهشمندم در انتشار اين نامه نيز همكاری لازم را داشته باشند.
با سپاس،
پروين سلاجقه
متن نامهی جناب آقای رضوی:
با سلام و احترام خدمت خانم دکتر سلاجقه، استاد گرامیام جناب آقای دکتر پاینده، دانشجویان محترم ایشان و تمام مخاطبان محترمی که این یادداشت را میخوانند.
غرض از نگارش این نامه ابراز تأسف و پوزش و عذرخواهی از دکتر پاینده است برای آن چه که به علت استفاده از مطالب کارگاههای ایشان در کارگاه بنده رخ داد و موجب عکسالعمل اعتراضی ایشان رنجش دیگر گرامیان شد.
با توجه به شرحی که دکتر پاینده در وبلاگ خود مبنی بر مصادیق سرقت ادبی و توضیح سخن خود در مورد مقاصد آموزشی دادند، اشتباه و تقصیر خود را در برگزاری این کارگاه بدین نحو میپذیرم؛ مضافاً عرض میکنم مسئله صرفاً به دلیل کجفهمی و سوء برداشت بنده بود. ایشان شفاهاً اجازهٔ استفاده از مطالب کارگاهشان را برای «مصارف آموزشی» داده بودند و من این عبارت را اشتباه درک کردم. امیدوارم رنجش شدید خاطر ایشان را در آینده با حسن نیت خود و جبران اشتباهات گذشته، رفع نمایم.
با سپاس و آرزوی بهروزی
سیدهانی رضوی
@Artsearching
نامه #ون_گوگ به تیو
آیا می دانی در لحظات سخت تنهایی و هنگامی که مردم ایده و هدف شخص را درک نمی کنند و روی کلیه خوشی های مادی خط بطلان کشیده شده، امید و آرزوی انسان بر چه پایه ای است؟ البته بر پایه ایمان و اعتقاد به کار خودش. ما از روی غریزه احساس می کنیم که بسیاری از پدیده های اجتماع ما، دگرگون شده و با شدت بیشتر دگرگون خواهد شد. ما در آخرین ربع قرنی به سر می بریم که با تحولات بزرگ هنری و اجتماعی همراه خواهد بود. اگر آغاز این تحول را در پایان زندگی خود ببینیم، دوران رونق واقعی آن را به یقین نخواهیم دید.
جای خوشوقتی است که فریب ریا و دروغ زمان خود را نخوردیم و مزه تلخ این دوره افسرده را چشیدیم. به خود می گوییم اگر چه زندگی را در رنج و محنت بسیار گذراندیم،اما به محیط سالم و آزاد نسل آینده ایمان پیدا کردیم. زولا و کنگورها و همچنین اشخاصی نظیر دوده که تو در نامه ات از آنان نام بردی به این اصل ایمان داشتند و به محیط اطراف خود با لبخند و شادی کودکانه می نگریستند. آنان دقیق ترین تشخیص دهنده ی زمان بودند و می توان گفت در پیشبینی های خود اشتباه نکرده اند.
در هر حال بهترین نقطه ی اتکا ما این است که بیندیشیم و در راه خود کار کنیم و با افکار و احساسات خود در انزوا به سر نبریم.
#ون_گوگ
آنورس,۱۸۸۶
@Artsearching
آیا می دانی در لحظات سخت تنهایی و هنگامی که مردم ایده و هدف شخص را درک نمی کنند و روی کلیه خوشی های مادی خط بطلان کشیده شده، امید و آرزوی انسان بر چه پایه ای است؟ البته بر پایه ایمان و اعتقاد به کار خودش. ما از روی غریزه احساس می کنیم که بسیاری از پدیده های اجتماع ما، دگرگون شده و با شدت بیشتر دگرگون خواهد شد. ما در آخرین ربع قرنی به سر می بریم که با تحولات بزرگ هنری و اجتماعی همراه خواهد بود. اگر آغاز این تحول را در پایان زندگی خود ببینیم، دوران رونق واقعی آن را به یقین نخواهیم دید.
جای خوشوقتی است که فریب ریا و دروغ زمان خود را نخوردیم و مزه تلخ این دوره افسرده را چشیدیم. به خود می گوییم اگر چه زندگی را در رنج و محنت بسیار گذراندیم،اما به محیط سالم و آزاد نسل آینده ایمان پیدا کردیم. زولا و کنگورها و همچنین اشخاصی نظیر دوده که تو در نامه ات از آنان نام بردی به این اصل ایمان داشتند و به محیط اطراف خود با لبخند و شادی کودکانه می نگریستند. آنان دقیق ترین تشخیص دهنده ی زمان بودند و می توان گفت در پیشبینی های خود اشتباه نکرده اند.
در هر حال بهترین نقطه ی اتکا ما این است که بیندیشیم و در راه خود کار کنیم و با افکار و احساسات خود در انزوا به سر نبریم.
#ون_گوگ
آنورس,۱۸۸۶
@Artsearching
کارناوال لودگی (1924)
اثر #خوان_میرو
فضاهای پرکار خیالی و خارق العاده ی آثار میرو به دلیل الهام از تصورات رویاگونه از بهترین نمونه های سورئالیسم محسوب میشوند. در این اثر از میرو اشکال بیومورفیکی مشاهده میشود که در عین شابهت به موجودات حیوانی، تشخیص گونه ای خاص در آنها دشوار می باشد. فرم این نوع آثار این تصور را به مخاطب تلقین می کند که اشکال موجود خودشان تولید میشوند، شکل میگیرند و بر سطح بوم به رقص در می آیند. در اثر کارناوال در عین ارائه یک فضای سه بعدی باور پذیر ، اشکالی سرزنده و شوخ با کیفیت در سرتاسر تصویر چیدمان شده اند، این وِیژگی مشخصه نقاشی های میرو در دوران سورائالیسم اوست که عاقبت او را به انتزاع بیشتر هدایت میکند. میرو بیشتر به دلیل آثاری مشابه این نقاشی که با فضاسازی های اندرونی پرنشاط، به تجسم هرج و مرج میپردازد شهرت یافت که این کیفیت متاثر از فضاهای داخلی قرن هفدهمی مانند آثار جان استین است.
@Artsearching
اثر #خوان_میرو
فضاهای پرکار خیالی و خارق العاده ی آثار میرو به دلیل الهام از تصورات رویاگونه از بهترین نمونه های سورئالیسم محسوب میشوند. در این اثر از میرو اشکال بیومورفیکی مشاهده میشود که در عین شابهت به موجودات حیوانی، تشخیص گونه ای خاص در آنها دشوار می باشد. فرم این نوع آثار این تصور را به مخاطب تلقین می کند که اشکال موجود خودشان تولید میشوند، شکل میگیرند و بر سطح بوم به رقص در می آیند. در اثر کارناوال در عین ارائه یک فضای سه بعدی باور پذیر ، اشکالی سرزنده و شوخ با کیفیت در سرتاسر تصویر چیدمان شده اند، این وِیژگی مشخصه نقاشی های میرو در دوران سورائالیسم اوست که عاقبت او را به انتزاع بیشتر هدایت میکند. میرو بیشتر به دلیل آثاری مشابه این نقاشی که با فضاسازی های اندرونی پرنشاط، به تجسم هرج و مرج میپردازد شهرت یافت که این کیفیت متاثر از فضاهای داخلی قرن هفدهمی مانند آثار جان استین است.
@Artsearching
میز، دستمال سفره و میوه (گوشه میز) (1895-1900)
اثر #پل_سزان
سزان پس از مطالعه نقاشی های طبیعت بیجان استادان کهنه کار هلندی و فرانسوی در موزه لوور و همچنین دیگر گالری های فرانسوی، شیوه نیمه تندیس گون طبیعت بیجان خود را به قاعده در آورد. گلابی ها، هلو ها و دیگر عناصر تصویری سزان معمولاً پراکنده بر روی میز و متکی بر الواری صلب به طرف بالا ایستاده اند. سزان معمولاً برای تاکید بییشتر بر این مساله از صندلی ها، تخته های چوبی، پارچ های آب و بطری های شراب برای کشیدن نگاه مخاطب به سمت بالای بوم استفاده می کند و به این روش از غوطه ور شدن عمیق در گوشه ای از یک آشپزخانه واقعی سر باز می زدند.
@Artsearching
اثر #پل_سزان
سزان پس از مطالعه نقاشی های طبیعت بیجان استادان کهنه کار هلندی و فرانسوی در موزه لوور و همچنین دیگر گالری های فرانسوی، شیوه نیمه تندیس گون طبیعت بیجان خود را به قاعده در آورد. گلابی ها، هلو ها و دیگر عناصر تصویری سزان معمولاً پراکنده بر روی میز و متکی بر الواری صلب به طرف بالا ایستاده اند. سزان معمولاً برای تاکید بییشتر بر این مساله از صندلی ها، تخته های چوبی، پارچ های آب و بطری های شراب برای کشیدن نگاه مخاطب به سمت بالای بوم استفاده می کند و به این روش از غوطه ور شدن عمیق در گوشه ای از یک آشپزخانه واقعی سر باز می زدند.
@Artsearching
#زیباشناسی_فمنیستی
بخش اول:
چشم انداز های فمنیستی در حوزه زیباشناسی ابتدا در دهه 1970- تقریباً همزمان با خلق آثار فمنیستی توسط هنرمندان- از دل ترکیبی از فعالیت های سیاسی در زمینه دنیای معاصر هنر و نقادی سنت های تاریخی فلسفه و هنر پدید آمدند. این نظریه پردازان و منتقدان هنر سوگیری جنسیتی ای را در هنرهای مختلف مورد بررسی قرار دادند که تاکنون مغفول مانده بود. زیبا شناسی فمنیستی پرسش های خاصی را درباره نظریه ها و فرض های فلسفی در باب هنر و مقولات زیبایی شناسی پی میگیرند. از دو منظر میتوان مسائل این حوزه از زیباشناسی را تفکیک کرد:
منظر اول آن است که «هنر» چگونه در شکل گیری اجتماعی جنسیت و هویت در جامعه اثر گذار است. به بیان دیگر هنر «زن» را چگونه به اجتماع معرفی میکند و در نقش عنصر فعال فرهنگ ساز جامعه چه منظری از جنسیت زن ارائه میدهد. منظر دوم آن است که «جنسیت» از چه راه هایی بر شکل گیری ایده هایی در باره هنر، هنرمندان و ارزش زیباشناختی تاثیر می گذارد.
به بیانی میتوان گفت دغدغه، ارتباط متقابل هنر و زن می باشد، که هنر چه تاثیری بر تعریف زن بودن میگذارد، و به طور عکس زنها چه تاثیری بر تعریف خود هنر و اثر هنری می گذارند.
@Artsearching
بخش اول:
چشم انداز های فمنیستی در حوزه زیباشناسی ابتدا در دهه 1970- تقریباً همزمان با خلق آثار فمنیستی توسط هنرمندان- از دل ترکیبی از فعالیت های سیاسی در زمینه دنیای معاصر هنر و نقادی سنت های تاریخی فلسفه و هنر پدید آمدند. این نظریه پردازان و منتقدان هنر سوگیری جنسیتی ای را در هنرهای مختلف مورد بررسی قرار دادند که تاکنون مغفول مانده بود. زیبا شناسی فمنیستی پرسش های خاصی را درباره نظریه ها و فرض های فلسفی در باب هنر و مقولات زیبایی شناسی پی میگیرند. از دو منظر میتوان مسائل این حوزه از زیباشناسی را تفکیک کرد:
منظر اول آن است که «هنر» چگونه در شکل گیری اجتماعی جنسیت و هویت در جامعه اثر گذار است. به بیان دیگر هنر «زن» را چگونه به اجتماع معرفی میکند و در نقش عنصر فعال فرهنگ ساز جامعه چه منظری از جنسیت زن ارائه میدهد. منظر دوم آن است که «جنسیت» از چه راه هایی بر شکل گیری ایده هایی در باره هنر، هنرمندان و ارزش زیباشناختی تاثیر می گذارد.
به بیانی میتوان گفت دغدغه، ارتباط متقابل هنر و زن می باشد، که هنر چه تاثیری بر تعریف زن بودن میگذارد، و به طور عکس زنها چه تاثیری بر تعریف خود هنر و اثر هنری می گذارند.
@Artsearching
انتقاد دکتر #نعمت_الله_فاضلی از نظام دانشگاهی ایران
(برنامه نكوداشت دكتر محمود مهرمحمدي/ 13 بهمن 97،خانه انديشمندان علوم انساني)
🔹اگرچه امروز روز نکوداشت است و روز نق زدن و نقد کردن نیست، اما من می خواهم از خودم و از استادانی که اینجا نشسته اند انتقاد کنم. دکتر باقری گفتند که اوضاع معلمان و استادان دانشگاه خوب نیست. اوضاع بدتر از آنی است که ایشان به آرامی خواستند بگویند. ... ایشان به شوخی گفتند که نسل آقای دکتر مهرمحمدی در حال منسوخ شدن است، اما اجازه دهید که بر اساس تحقیقات نشان دهم که این گفته شوخی نیست.
🔹کتابی در مورد استادان منتشر شده است با عنوان «مطالعه دگرگونی فرهنگی در سه نسل دانشگاهی» در این پژوهش، سه نسل از اساتید دانشگاه هایی مثل تهران، علامه طباطبایی، شهید بهشتی، تربیت مدرس و مانند آن مطالعه شده اند. خلاصة این پژوهش این است که هر چقدر به امروز نزدیک می شویم، جنبه های اخلاقی، منشی و اخلاقی استادان از جهات گوناگون بدتر می شود. میزان سرمایه های فرهنگی، اخلاقی و منش استادان روز به روز در حال کاهش است. خوب دقت بکنید! استادان جدید و جوان تر از لحاظ شناختی وضعشان بهتر است. بیشتر زبان انگلیسی می دانند، بیشتر نرم افزار می شناسند، بیشتر به قوانین و قواعد و فوت و فن های استاد شدن آشنا هستند. هنوز چهل سالشان نشده است استاد تمام می شوند، روزمه های بزرگ دارند! پر از کتاب و مقاله! آت و آشغال ها را ریخته اند در رزومه هایشان! به هر کس نگاه می کنید رزومه ای دارد به طول پنجاه متر، پانصد مقاله دارد، هفتصد مقاله دارد و هنوز چهل و پنج سالش نشده استاد تمام می شود. خیلی از شاگردان من استاد شده اند در حالی که من پارسال دانشیار شدم! این فاجعه است این ابتذال است! باید گریه کنیم! صادقانه می گویم باید گریه کنیم!
🔹دیروز گزارش فرهنگی سال از خانم فاطمه جواهری استاد دانشگاه خوارزمی، به نام «سیاست فرهنگی در وزارت علوم» به دستم رسید. اوضاع دانشگاه ها بخصوص استادان و دانشجویان بهویژه تحصیلات تکمیلی، به لحاظ منش، قابلیت ها و عادت های تفکر انتقادی، گوش دادن، شنیدن، صحبت کردن، صداقت، و ارزش های وجودی که انسان دانشگاهی باید داشته باشد بسیار اسفبار است. بسیار اسفبار! امیدوارم این کتاب منتشر شود تا اساتید بدانند در دانشگاه ها و آموزش عالی کشور چه اتفاقی افتاده است. مقاله ای خودم نوشته ام که به زودی منتشر می شود، در زمینه «سواد آکادمیک». متاسفانه باید بگویم که بیش از 50% از اساتید ما سواد خواندن و نوشتن ندارند. این طبیعی است. وقتی آزمون بین المللی پرلز نشان می دهد که در «درک مطلب» ما از افغانستان نیز عقب تریم، همین ها کرور کرور دکترا می گیرند. از 50 کشور در 2016 ما چهل و پنجمی هستیم.
🔹بروید بخوانید و ببینید این ایین نامه ارتقا و این سیستم پاداش دهی و کنترل کیفیتی که ایجاد کرده ایم چه جور استاد و معلمی را پرورش می دهد. اگر از بسیاری از اساتیدی که کتاب نوشته اند بخواهیم یک صفحه خلاقانه بنویسند، توانش را ندارند. توان و آمادگی خواندن یک فصل از یک رمان را ندارند. اگر بگوییم یک ساعت بنشین، گوش کن، تمرکز کن، دقت کن، آمادگیاش را ندارد. چرا لقب استاد و دکتر را رایگان به این و آن اهدا می کنیم؟ این ظلم به مقام علم و دانش است که به بسیاری از اساتید دانشگاه می گوییم استاد و دکتر. این بی احترامی و ظلم است به ناموس علم و اخلاق و بشریت. آنهایی که این القاب را گرفته اند مقصر نیستند. سیستمی باید پاسخگو باشد که کرور کرور دکتر و استاد تربیت می کند. آیین نامه ارتقاء، سیستم پاداش دهی و نظام کنترل کیفیت باید پاسخگو باشد! سیستم سیاسی و مدیریتی باید پاسخگو باشد!
🔹دانشگاه فقط متن نیست، منش هم هست! کتاب «دانشگاه به سوی فضیلتِ» جان نیکسون را بخوانید. استدعا می کنم بخوانید! گزارش خانم دکتر جواهری را بخوانید تا ببینید چه اتفاقی در دانشگاه های کشور افتاده است. علما، روحانیون، استادان بیدار شوید! دزدی کردن هنجار دانشگاه است! استثمار دانشجو هنجار دانشگاه است! قانون است! استادی که هیچ سهمی در نوشتن مقاله ندارد در نهایت بی شرمی نام خودش را بر روی مقاله و کتاب می آورد! هزار نوع ناهنجاری در دانشگاه ها به نام قانون اعمال می شود!
منبع: کانال تلگرامی «پویش ملی دوباره دانشگاه»
@Artsearching
(برنامه نكوداشت دكتر محمود مهرمحمدي/ 13 بهمن 97،خانه انديشمندان علوم انساني)
🔹اگرچه امروز روز نکوداشت است و روز نق زدن و نقد کردن نیست، اما من می خواهم از خودم و از استادانی که اینجا نشسته اند انتقاد کنم. دکتر باقری گفتند که اوضاع معلمان و استادان دانشگاه خوب نیست. اوضاع بدتر از آنی است که ایشان به آرامی خواستند بگویند. ... ایشان به شوخی گفتند که نسل آقای دکتر مهرمحمدی در حال منسوخ شدن است، اما اجازه دهید که بر اساس تحقیقات نشان دهم که این گفته شوخی نیست.
🔹کتابی در مورد استادان منتشر شده است با عنوان «مطالعه دگرگونی فرهنگی در سه نسل دانشگاهی» در این پژوهش، سه نسل از اساتید دانشگاه هایی مثل تهران، علامه طباطبایی، شهید بهشتی، تربیت مدرس و مانند آن مطالعه شده اند. خلاصة این پژوهش این است که هر چقدر به امروز نزدیک می شویم، جنبه های اخلاقی، منشی و اخلاقی استادان از جهات گوناگون بدتر می شود. میزان سرمایه های فرهنگی، اخلاقی و منش استادان روز به روز در حال کاهش است. خوب دقت بکنید! استادان جدید و جوان تر از لحاظ شناختی وضعشان بهتر است. بیشتر زبان انگلیسی می دانند، بیشتر نرم افزار می شناسند، بیشتر به قوانین و قواعد و فوت و فن های استاد شدن آشنا هستند. هنوز چهل سالشان نشده است استاد تمام می شوند، روزمه های بزرگ دارند! پر از کتاب و مقاله! آت و آشغال ها را ریخته اند در رزومه هایشان! به هر کس نگاه می کنید رزومه ای دارد به طول پنجاه متر، پانصد مقاله دارد، هفتصد مقاله دارد و هنوز چهل و پنج سالش نشده استاد تمام می شود. خیلی از شاگردان من استاد شده اند در حالی که من پارسال دانشیار شدم! این فاجعه است این ابتذال است! باید گریه کنیم! صادقانه می گویم باید گریه کنیم!
🔹دیروز گزارش فرهنگی سال از خانم فاطمه جواهری استاد دانشگاه خوارزمی، به نام «سیاست فرهنگی در وزارت علوم» به دستم رسید. اوضاع دانشگاه ها بخصوص استادان و دانشجویان بهویژه تحصیلات تکمیلی، به لحاظ منش، قابلیت ها و عادت های تفکر انتقادی، گوش دادن، شنیدن، صحبت کردن، صداقت، و ارزش های وجودی که انسان دانشگاهی باید داشته باشد بسیار اسفبار است. بسیار اسفبار! امیدوارم این کتاب منتشر شود تا اساتید بدانند در دانشگاه ها و آموزش عالی کشور چه اتفاقی افتاده است. مقاله ای خودم نوشته ام که به زودی منتشر می شود، در زمینه «سواد آکادمیک». متاسفانه باید بگویم که بیش از 50% از اساتید ما سواد خواندن و نوشتن ندارند. این طبیعی است. وقتی آزمون بین المللی پرلز نشان می دهد که در «درک مطلب» ما از افغانستان نیز عقب تریم، همین ها کرور کرور دکترا می گیرند. از 50 کشور در 2016 ما چهل و پنجمی هستیم.
🔹بروید بخوانید و ببینید این ایین نامه ارتقا و این سیستم پاداش دهی و کنترل کیفیتی که ایجاد کرده ایم چه جور استاد و معلمی را پرورش می دهد. اگر از بسیاری از اساتیدی که کتاب نوشته اند بخواهیم یک صفحه خلاقانه بنویسند، توانش را ندارند. توان و آمادگی خواندن یک فصل از یک رمان را ندارند. اگر بگوییم یک ساعت بنشین، گوش کن، تمرکز کن، دقت کن، آمادگیاش را ندارد. چرا لقب استاد و دکتر را رایگان به این و آن اهدا می کنیم؟ این ظلم به مقام علم و دانش است که به بسیاری از اساتید دانشگاه می گوییم استاد و دکتر. این بی احترامی و ظلم است به ناموس علم و اخلاق و بشریت. آنهایی که این القاب را گرفته اند مقصر نیستند. سیستمی باید پاسخگو باشد که کرور کرور دکتر و استاد تربیت می کند. آیین نامه ارتقاء، سیستم پاداش دهی و نظام کنترل کیفیت باید پاسخگو باشد! سیستم سیاسی و مدیریتی باید پاسخگو باشد!
🔹دانشگاه فقط متن نیست، منش هم هست! کتاب «دانشگاه به سوی فضیلتِ» جان نیکسون را بخوانید. استدعا می کنم بخوانید! گزارش خانم دکتر جواهری را بخوانید تا ببینید چه اتفاقی در دانشگاه های کشور افتاده است. علما، روحانیون، استادان بیدار شوید! دزدی کردن هنجار دانشگاه است! استثمار دانشجو هنجار دانشگاه است! قانون است! استادی که هیچ سهمی در نوشتن مقاله ندارد در نهایت بی شرمی نام خودش را بر روی مقاله و کتاب می آورد! هزار نوع ناهنجاری در دانشگاه ها به نام قانون اعمال می شود!
منبع: کانال تلگرامی «پویش ملی دوباره دانشگاه»
@Artsearching
@DrNematallahFazeli-نکوداشت
انتقاد دکتر #نعمت_الله_فاضلی از نظام دانشگاهی ایران
(برنامه نكوداشت دكتر محمود مهرمحمدي/ 13 بهمن 97،خانه انديشمندان علوم انساني)
@DrNematallahFazeli
@Artsearching
(برنامه نكوداشت دكتر محمود مهرمحمدي/ 13 بهمن 97،خانه انديشمندان علوم انساني)
@DrNematallahFazeli
@Artsearching
#زیباشناسی_فمنیستی
بخش دوم:
در حوزه اول که تاثیر هنر بر تصویر زن در جامعه را بررسی میکند، منتقدان فمنیست ابتدا این اتهام را وارد ساختند که آثار هنری معیار (canonical)، زنان و مردان را به شیوه های کاملاً متفاوتی بازمینمایانند، که گواه این نظر ساختار و سناریوی خود آثار هنری می باشد. در حالی که در اغلب آثار هنری مردان معمولاً قوی، کنش گر ، قهرمان و موثر در تاریخ به تصویر کشیده می شدند زنان غالباً به عکس به صورتی ضعیف، خنثی ، آسیب پذیر و در نقش خانه دار و مسئول فرزندان بازنمایی می شدند، موجوداتی که به اقتضای طبیعت برای نیاز جنسی مردان در دسترس بودند. شاید بیش از همه این مساله در هنرهای تجسمی مشهود باشد که زن را به صورت منفعل و گم نام باز نموده است؛ تصویری از بدن برهنه و آسیب پذیر زن که در ادوار مختلف تاریخی رایج بوده است.
فمنیست ها به وساطت حوزه های نشانه شناسی، روانکاوی و تئوری مارکسیست در پی آن شدند که یک مانیفست جنسیتی تحلیلی عرضه کنند که با ویژگی های ساختاری آثار هنری فاخر هم جهت باشد.
یکی از مفاهیم تاثیر گذار که در دوره متاخر گسترش یافته است مفهوم «نگاه خیره مردانه» -the male gaze- است که توسط لورا مالوی مطرح شد. این دیدگاه به نقطه نظر اتخاذ شده در تصاویر متعدد نسبت به زنان میپردازد: به تصویر کشیدن زن به عنوان ابژه منفعل تمایلات جنسی.
@Artsearching
بخش دوم:
در حوزه اول که تاثیر هنر بر تصویر زن در جامعه را بررسی میکند، منتقدان فمنیست ابتدا این اتهام را وارد ساختند که آثار هنری معیار (canonical)، زنان و مردان را به شیوه های کاملاً متفاوتی بازمینمایانند، که گواه این نظر ساختار و سناریوی خود آثار هنری می باشد. در حالی که در اغلب آثار هنری مردان معمولاً قوی، کنش گر ، قهرمان و موثر در تاریخ به تصویر کشیده می شدند زنان غالباً به عکس به صورتی ضعیف، خنثی ، آسیب پذیر و در نقش خانه دار و مسئول فرزندان بازنمایی می شدند، موجوداتی که به اقتضای طبیعت برای نیاز جنسی مردان در دسترس بودند. شاید بیش از همه این مساله در هنرهای تجسمی مشهود باشد که زن را به صورت منفعل و گم نام باز نموده است؛ تصویری از بدن برهنه و آسیب پذیر زن که در ادوار مختلف تاریخی رایج بوده است.
فمنیست ها به وساطت حوزه های نشانه شناسی، روانکاوی و تئوری مارکسیست در پی آن شدند که یک مانیفست جنسیتی تحلیلی عرضه کنند که با ویژگی های ساختاری آثار هنری فاخر هم جهت باشد.
یکی از مفاهیم تاثیر گذار که در دوره متاخر گسترش یافته است مفهوم «نگاه خیره مردانه» -the male gaze- است که توسط لورا مالوی مطرح شد. این دیدگاه به نقطه نظر اتخاذ شده در تصاویر متعدد نسبت به زنان میپردازد: به تصویر کشیدن زن به عنوان ابژه منفعل تمایلات جنسی.
@Artsearching
#فلسفه_هنر
#تولستوی
تولستوی در کتاب "هنر چیست" دغدغه ارائه تعریفی جدید از «هنر» دارد، و سوالی که مطرح می کند آن است که افراد از چه روی متقبل رنج در راه هنر شده و حتی در این مسیر قربانی می شوند؟
از نظر تولستوی هنر یکی از طرق مراوده انسان ها با یکدیگر است. انسان از طریق کلمات، اندیشه هایش را بیان و از طریق هنر احساساتش را منتقل می کند. هنر همچون زبان وسیله رسیدن به هدفی است که تولستوی آن را بسیار با ارزش می داند: هدف «اتحاد میان ابنا بشر»؛ که این هدف از طریق انتقال احساسات ممکن می گردد. به بیان دیگر می توان گفت هنرمند احساساتی که خود تجربه کرده را به دیگران انتقال می دهد و مخاطبان نیز از آنها متاثر و در این تجربه شریک می شوند.
@Artsearching
#تولستوی
تولستوی در کتاب "هنر چیست" دغدغه ارائه تعریفی جدید از «هنر» دارد، و سوالی که مطرح می کند آن است که افراد از چه روی متقبل رنج در راه هنر شده و حتی در این مسیر قربانی می شوند؟
از نظر تولستوی هنر یکی از طرق مراوده انسان ها با یکدیگر است. انسان از طریق کلمات، اندیشه هایش را بیان و از طریق هنر احساساتش را منتقل می کند. هنر همچون زبان وسیله رسیدن به هدفی است که تولستوی آن را بسیار با ارزش می داند: هدف «اتحاد میان ابنا بشر»؛ که این هدف از طریق انتقال احساسات ممکن می گردد. به بیان دیگر می توان گفت هنرمند احساساتی که خود تجربه کرده را به دیگران انتقال می دهد و مخاطبان نیز از آنها متاثر و در این تجربه شریک می شوند.
@Artsearching
سالن رقص (1872)
اثر #ادگار_دگا
در تمامی آثار دگا با موضوع بالرین امری بی همتا و دلکش نهفته است اما او در اثر «سالن رقص» یک پرسپکتیو آزاد از قیود و رسوم ارائه می دهد که نسبت به تمامی آثار او شاخص و ممتاز است. دگا چندان مشابه دیگر امپرسونیست های هم عصر خویش به نور و اتمسفر صحنه نمیپردازد و فضاسازی برجسته او تجربه معاصرانش در شهرهای مدرن جدید را منعکس می کند. به همین منظور او به جای آنکه فیگورها را به شیوه ای منظم تر و مرکزی چیدمان کند، آنها را در سطح بوم می پراکند و یک صندلی را به صورتی نا متجانس در مرکز منظره جلو عکس (foreground) باقی می گذارد. دگا در عوض آنکه فضای این اتاق را به صورت سنتی جعبه ای حاوی افراد به تصویر بکشد، تنها یک زاویه از آن را میکشد که در عین حال به واسطه همین قسمت به نقاط برتر چندگانه ای نیز اشاره میکند. از این منظر شاید این اثر را از مجموعه آثاری دانست که طرح اولیه ای از کوبیسم در آن حضور می یابد.
@Artsearching
اثر #ادگار_دگا
در تمامی آثار دگا با موضوع بالرین امری بی همتا و دلکش نهفته است اما او در اثر «سالن رقص» یک پرسپکتیو آزاد از قیود و رسوم ارائه می دهد که نسبت به تمامی آثار او شاخص و ممتاز است. دگا چندان مشابه دیگر امپرسونیست های هم عصر خویش به نور و اتمسفر صحنه نمیپردازد و فضاسازی برجسته او تجربه معاصرانش در شهرهای مدرن جدید را منعکس می کند. به همین منظور او به جای آنکه فیگورها را به شیوه ای منظم تر و مرکزی چیدمان کند، آنها را در سطح بوم می پراکند و یک صندلی را به صورتی نا متجانس در مرکز منظره جلو عکس (foreground) باقی می گذارد. دگا در عوض آنکه فضای این اتاق را به صورت سنتی جعبه ای حاوی افراد به تصویر بکشد، تنها یک زاویه از آن را میکشد که در عین حال به واسطه همین قسمت به نقاط برتر چندگانه ای نیز اشاره میکند. از این منظر شاید این اثر را از مجموعه آثاری دانست که طرح اولیه ای از کوبیسم در آن حضور می یابد.
@Artsearching