– در بسیاری از حوزه ها ما هنوز Generalist هم نداریم پس چرا باید به دنبال Specialist برویم.
در رشته خودم عرض میکنم. وقتی هنوز در بسیاری از رشته های دانشگاهی ما، هنوز «ارتباطات و مذاکره» را به عنوان یک درس ارائه میدهند و این دو حوزه کاملاً تخصصی از هم تفکیک نشده اند، بیشتر شبیه شوخی خواهد بود که من بروم دکترا بگیرم و مثلاً به طور خاص در خصوص
«تفاوتهای الگوهای مذاکره درونسازمانی بین زنان و مردان با سن ۳۰ تا ۴۰ سال در مشاغل خصوصی و بنگاه های کوچک و متوسط در کلانشهر های ایران»
تز بنویسم!!!!
شاید بعد از نوشتن این تز، به من به جای «مهندس شعبانعلی» بگویند «دکتر شعبانعلی». اما من هر بار که دکتر صدایم کنند فکر میکنم دارند مسخره ام میکنند! شاید آنها نفهمند چه میگویند اما من که میدانم معنی دکتر چیست…
– شاید یکی از کارکردهای مدرک دکترا، تدریس در دانشگاه ها باشد. اما واقعیت این است که هدف من بزرگتر از تدریس دانشگاهی است. من در حال آموزش به مدیران اقتصادی کشور هستم و فکر میکنم آموزش امروز آنان، فوریت بیشتری دارد تا آموزش جوانان فردا. اگر فردا اقتصاد کشورم، مثل امروز باشد، جوانان کشور شغلی نخواهند داشت تا بتوانند از آموخته های دانشگاهی خود استفاده کنند…
– تجربه امروز ایران و جهان نشان داده که بزرگترین تغییرات اقتصادی و مدیریتی و صنعتی جهان را نه دانشگاهیان نظریه پرداز، بلکه صنعتگران عملگرا ایجاد کرده اند. انتخاب با ماست که در زمره کدام گروه باشیم اما من گروه دوم را ترجیح میدهم.
– مبحث هزینه فرصت نیز بحث مهمی است که همیشه به آن اشاره کرده ام. وقتی من میتوانم به جای ۵۰۰۰ ساعت وقت گذاشتن و اخذ مدرک دکترا (با هدف اینکه عنوانی به القابم اضافه شود) ۲ یا ۳ کتاب ارزشمند تألیف کنم که برای ده ها هزار نفر از هم وطنانم مفید فایده واقع شود، خیانت به جامعه است که عنوان و لقب خودم را به نیاز مردم جامعه ام ترجیح دهم.
خلاصه اینکه به نظر من، نیاز امروز جامعه من مدرک نیست. بلکه ما نیازمند دانشمندانی عملگرا و مطالعه محور هستیم که علم روز دنیا را بیاموزند و آن را همچون لباسی بر قامت فرهنگ و جامعه ما بدوزند و ما را از این عریانی که گرفتار آنیم نجات دهند. ادامه تحصیل در دانشگاه، یکی از روشهای علم آموزی و دانش اندوزی است که ۱۵ سال فعالیت دانشگاهی و صنعتی در ایران و جهان، به من به تجربه ثابت کرده که برای ایران امروز، اگر هم یکی از روشهاست قطعاً بهترین روش نیست.
من ضمن احترام به همه دوستان عزیزم که در دانشگاهها در خدمتشان هستم، احساس میکنم کار کردن با مدرک دکترا در بسیاری از رشته ها در شرکتهای ایرانی مانند به دست داشتن ساعت رولکس برای کسی است که در پرداخت هزینه تخم مرغ شام خود هم دچار بحران است…
یا شبیه پرتاب کردن ماهواره به سمت آسمان، در شرایطی که هواپیماها به سمت زمین سقوط میکنند.
یا شبیه مطالعه بر روی فن آوری نانو، در کشوری که خط کش ها در ابعاد سانتی متر هم درست اندازه نمیگیرند.
یا شبیه…
http://mrshabanali.com/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1%D8%A7-%D9%86%D9%85%DB%8C%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%9F/
در رشته خودم عرض میکنم. وقتی هنوز در بسیاری از رشته های دانشگاهی ما، هنوز «ارتباطات و مذاکره» را به عنوان یک درس ارائه میدهند و این دو حوزه کاملاً تخصصی از هم تفکیک نشده اند، بیشتر شبیه شوخی خواهد بود که من بروم دکترا بگیرم و مثلاً به طور خاص در خصوص
«تفاوتهای الگوهای مذاکره درونسازمانی بین زنان و مردان با سن ۳۰ تا ۴۰ سال در مشاغل خصوصی و بنگاه های کوچک و متوسط در کلانشهر های ایران»
تز بنویسم!!!!
شاید بعد از نوشتن این تز، به من به جای «مهندس شعبانعلی» بگویند «دکتر شعبانعلی». اما من هر بار که دکتر صدایم کنند فکر میکنم دارند مسخره ام میکنند! شاید آنها نفهمند چه میگویند اما من که میدانم معنی دکتر چیست…
– شاید یکی از کارکردهای مدرک دکترا، تدریس در دانشگاه ها باشد. اما واقعیت این است که هدف من بزرگتر از تدریس دانشگاهی است. من در حال آموزش به مدیران اقتصادی کشور هستم و فکر میکنم آموزش امروز آنان، فوریت بیشتری دارد تا آموزش جوانان فردا. اگر فردا اقتصاد کشورم، مثل امروز باشد، جوانان کشور شغلی نخواهند داشت تا بتوانند از آموخته های دانشگاهی خود استفاده کنند…
– تجربه امروز ایران و جهان نشان داده که بزرگترین تغییرات اقتصادی و مدیریتی و صنعتی جهان را نه دانشگاهیان نظریه پرداز، بلکه صنعتگران عملگرا ایجاد کرده اند. انتخاب با ماست که در زمره کدام گروه باشیم اما من گروه دوم را ترجیح میدهم.
– مبحث هزینه فرصت نیز بحث مهمی است که همیشه به آن اشاره کرده ام. وقتی من میتوانم به جای ۵۰۰۰ ساعت وقت گذاشتن و اخذ مدرک دکترا (با هدف اینکه عنوانی به القابم اضافه شود) ۲ یا ۳ کتاب ارزشمند تألیف کنم که برای ده ها هزار نفر از هم وطنانم مفید فایده واقع شود، خیانت به جامعه است که عنوان و لقب خودم را به نیاز مردم جامعه ام ترجیح دهم.
خلاصه اینکه به نظر من، نیاز امروز جامعه من مدرک نیست. بلکه ما نیازمند دانشمندانی عملگرا و مطالعه محور هستیم که علم روز دنیا را بیاموزند و آن را همچون لباسی بر قامت فرهنگ و جامعه ما بدوزند و ما را از این عریانی که گرفتار آنیم نجات دهند. ادامه تحصیل در دانشگاه، یکی از روشهای علم آموزی و دانش اندوزی است که ۱۵ سال فعالیت دانشگاهی و صنعتی در ایران و جهان، به من به تجربه ثابت کرده که برای ایران امروز، اگر هم یکی از روشهاست قطعاً بهترین روش نیست.
من ضمن احترام به همه دوستان عزیزم که در دانشگاهها در خدمتشان هستم، احساس میکنم کار کردن با مدرک دکترا در بسیاری از رشته ها در شرکتهای ایرانی مانند به دست داشتن ساعت رولکس برای کسی است که در پرداخت هزینه تخم مرغ شام خود هم دچار بحران است…
یا شبیه پرتاب کردن ماهواره به سمت آسمان، در شرایطی که هواپیماها به سمت زمین سقوط میکنند.
یا شبیه مطالعه بر روی فن آوری نانو، در کشوری که خط کش ها در ابعاد سانتی متر هم درست اندازه نمیگیرند.
یا شبیه…
http://mrshabanali.com/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1%D8%A7-%D9%86%D9%85%DB%8C%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%9F/
اینجا سرزمین میانبرهاست…
تیر. ۰۶ دل نوشته ها ۱۷ دیدگاه
سایکوسایبرنتیک، NLP، تله گذاری، منطق فازی، مهندسی معکوس…
نه اشتباه نکنید. اینها تکنیک های بازجویی در اف بی آی آمریکا نیست. ابزارهای طراحی و کپی کردن تکنولوژی های ناسا توسط دولت روسیه هم نیست. اینها روشی برای موفقیت در کنکور در ایران است!
ایمیلی که امروز برای من آمده و مشخص میکند که این ابزارها میتوانند موجب کسب رتبه یک در کنکور کارشناسی، کارشناسی ارشد یا دکترا شوند. رتبه یک کنکور چیز عجیبی نیست. لااقل برای من که – در کنار کار در کوچه و خیابان و بیابان – درس خوانده ام و این رتبه را کسب کرده ام، چیزی عادی و در دسترس به نظر میآید.
دلم برای ریچارد بندلر و جان گریندر میسوزد که Structure of the magic را نوشتند و NLP را پایه گذاری کردند. دلم برای روسهایی میسوزد که در تمام دوران جنگ سرد، مهندسی معکوس، رمز و راز کارشان بود. دلم برای پروفسور لطفی زاده، بزرگمرد ایرانی میسوزد که پایه گذار منطق فازی است و همینطور ماکسول مالتز بیچاره، در زمانی که واژه سایکوسایبرنتیکز را خلق میکرد…
با خودم فکر میکنم که گیرم، این قطار ناهمگون نامها و ترفندها موثر بود و فردی با این ترفندها و میان برها، به دانشگاه رفت. درسهای دانشگاه را چه میکند؟ گیرم که فارغ التحصیل شد، برای آینده شغلی اش کدام میان بر را جستجو میکند؟
اینجا سرزمین میانبرهاست. سرزمینی که در آن، هر مسیری، «میانبری» نیز دارد: کوتاه تر و کم هزینه تر!
در نگاه خرد، شاید این واقعیت باشد اما حقیقت این است که در نگاه کلان، بر اساس این دیدگاه، جامعه ای شکل می گیرد که همه، زندگی خود را صرف جستجوی راههای کوتاه میکنند: در رابطه عاطفی، در ادامه تحصیل، در بازار کار، در پرداخت مالیات، در حمل و نقل خیابانی، در رشد فردی و یادگیری مهارتها.
دردا و مصیبتا که مسیر رشد و توسعه، برای جامعه ای که مردمش همه در پی «راه های کوتاه» اند، چه بسیار «طولانی» است…
منبع : روزنوشته های محمدرضا شعبانعلی
http://mrshabanali.com/%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AC%D8%A7-%D8%B3%D8%B1%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%D8%B3%D8%AA/
تیر. ۰۶ دل نوشته ها ۱۷ دیدگاه
سایکوسایبرنتیک، NLP، تله گذاری، منطق فازی، مهندسی معکوس…
نه اشتباه نکنید. اینها تکنیک های بازجویی در اف بی آی آمریکا نیست. ابزارهای طراحی و کپی کردن تکنولوژی های ناسا توسط دولت روسیه هم نیست. اینها روشی برای موفقیت در کنکور در ایران است!
ایمیلی که امروز برای من آمده و مشخص میکند که این ابزارها میتوانند موجب کسب رتبه یک در کنکور کارشناسی، کارشناسی ارشد یا دکترا شوند. رتبه یک کنکور چیز عجیبی نیست. لااقل برای من که – در کنار کار در کوچه و خیابان و بیابان – درس خوانده ام و این رتبه را کسب کرده ام، چیزی عادی و در دسترس به نظر میآید.
دلم برای ریچارد بندلر و جان گریندر میسوزد که Structure of the magic را نوشتند و NLP را پایه گذاری کردند. دلم برای روسهایی میسوزد که در تمام دوران جنگ سرد، مهندسی معکوس، رمز و راز کارشان بود. دلم برای پروفسور لطفی زاده، بزرگمرد ایرانی میسوزد که پایه گذار منطق فازی است و همینطور ماکسول مالتز بیچاره، در زمانی که واژه سایکوسایبرنتیکز را خلق میکرد…
با خودم فکر میکنم که گیرم، این قطار ناهمگون نامها و ترفندها موثر بود و فردی با این ترفندها و میان برها، به دانشگاه رفت. درسهای دانشگاه را چه میکند؟ گیرم که فارغ التحصیل شد، برای آینده شغلی اش کدام میان بر را جستجو میکند؟
اینجا سرزمین میانبرهاست. سرزمینی که در آن، هر مسیری، «میانبری» نیز دارد: کوتاه تر و کم هزینه تر!
در نگاه خرد، شاید این واقعیت باشد اما حقیقت این است که در نگاه کلان، بر اساس این دیدگاه، جامعه ای شکل می گیرد که همه، زندگی خود را صرف جستجوی راههای کوتاه میکنند: در رابطه عاطفی، در ادامه تحصیل، در بازار کار، در پرداخت مالیات، در حمل و نقل خیابانی، در رشد فردی و یادگیری مهارتها.
دردا و مصیبتا که مسیر رشد و توسعه، برای جامعه ای که مردمش همه در پی «راه های کوتاه» اند، چه بسیار «طولانی» است…
منبع : روزنوشته های محمدرضا شعبانعلی
http://mrshabanali.com/%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AC%D8%A7-%D8%B3%D8%B1%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%D8%B3%D8%AA/
چرا_روابط_عاطفی_فرجام_نمی_پذیرد؟.amr
5.1 MB
🗣یادداشت صوتی 29 فروردین
❤️چرا روابطی عاطفی ما به پایان خوشی دست نمی یازد ؟
@artofanalysis
🉐نگاهی اجتماعی به روابط عاطفی با توجه به شرایط اقتصادی موجود
♈️ نیازهای مالی ما از کجا نشئت می گیرد؟
☢ دستش به دهانش برسد ؟🤭🤔
🗺 روابط master - slave در روابط عاطفی
🗾 فقر یک حس درونی است.
🚱 دو گانه زن (لذت)و قدرت در هرم جوامع.
✴️ توصیه ی بودا بر انسان امروزی ( دیشب تو خواب بهم گفت 😉)
🚳 تحلیل روانشناختی عروسی های لاکچری😐🙈🙉🙊
❤️چرا روابطی عاطفی ما به پایان خوشی دست نمی یازد ؟
@artofanalysis
🉐نگاهی اجتماعی به روابط عاطفی با توجه به شرایط اقتصادی موجود
♈️ نیازهای مالی ما از کجا نشئت می گیرد؟
☢ دستش به دهانش برسد ؟🤭🤔
🗺 روابط master - slave در روابط عاطفی
🗾 فقر یک حس درونی است.
🚱 دو گانه زن (لذت)و قدرت در هرم جوامع.
✴️ توصیه ی بودا بر انسان امروزی ( دیشب تو خواب بهم گفت 😉)
🚳 تحلیل روانشناختی عروسی های لاکچری😐🙈🙉🙊
Lost On You (Official Audio)
Lewis Capaldi
@vkm_bot 👈 more music!
تحلیل های یک ذهن
Lewis Capaldi – Lost On You (Official Audio)
Lost On You / Lyrics
Lately I'm getting lost on you
You got me doing things I never thought I'd do
Never spent so long on a losing battle
But lately giving up don't seem to matter
Everyday I'm a slave to the heartache
And you're wasting away every night
I don't wanna leave you lonely
But I've run out of love this time
You know that I adore you
Though I couldn't give enough
Hope you'll be safe in the arms of another
'Cause I can't take the weight of your love
Lately I'm getting lost on you
I tore your world apart like it was nothing new
Never bled so much when I didn't have to
I'm given up on a life lived after
Everyday I'm a slave to the heartache
And you're wasting away every night
I don't wanna leave you lonely
But I've run out of love this time
You know that I adore you
Though I couldn't give enough
Hope you'll be safe in the arms of another
'Cause I can't take the weight of your love
I had a hold on your soul
But I lost my grip, let you go
I should've carried us both
Everyday I'm a slave to the heartache
And you're wasting away every night
Don't wanna leave you lonely
But I've run out of love this time
You know that I adore you
Though I couldn't give enough
Hope you'll be safe in the arms of another
'Cause I can't take the weight of your love
Of your love
Hope you'll be safe in the arms of another
'Cause I can't take the weight of your love
Songwriters: Anuroop Pillai / David Sneddon / Lewis Capaldi
Lost On You lyrics © BMG Rights Management
Lately I'm getting lost on you
You got me doing things I never thought I'd do
Never spent so long on a losing battle
But lately giving up don't seem to matter
Everyday I'm a slave to the heartache
And you're wasting away every night
I don't wanna leave you lonely
But I've run out of love this time
You know that I adore you
Though I couldn't give enough
Hope you'll be safe in the arms of another
'Cause I can't take the weight of your love
Lately I'm getting lost on you
I tore your world apart like it was nothing new
Never bled so much when I didn't have to
I'm given up on a life lived after
Everyday I'm a slave to the heartache
And you're wasting away every night
I don't wanna leave you lonely
But I've run out of love this time
You know that I adore you
Though I couldn't give enough
Hope you'll be safe in the arms of another
'Cause I can't take the weight of your love
I had a hold on your soul
But I lost my grip, let you go
I should've carried us both
Everyday I'm a slave to the heartache
And you're wasting away every night
Don't wanna leave you lonely
But I've run out of love this time
You know that I adore you
Though I couldn't give enough
Hope you'll be safe in the arms of another
'Cause I can't take the weight of your love
Of your love
Hope you'll be safe in the arms of another
'Cause I can't take the weight of your love
Songwriters: Anuroop Pillai / David Sneddon / Lewis Capaldi
Lost On You lyrics © BMG Rights Management
خلاصه داستان :
مانی پسر ۱۳ سالهای است در سن رشد، که پدر و مادرش در آستانهٔ جدا شدن هستند. مادر خانه را ترک میکند و پدر غرق در کار است. بمانی به دلیل تنهایی و عقدههایی که برایش به وجود آمده به جوانهای بزرگتر از خودش پناه میبرد و این باعث تغییر و تحولی در وی میشود که هویت واقعی و اصلی او را تغییر میدهد. درست وقتی که این پسر باید به ثبات شخصیتی برسد با افرادی بُر میخورد و با آنها وارد ماجراهایی میشود که باعث بروز اتفاقاتی در زندگی اش میشود…
بازیگران
امیر جعفری
ویشکا آسایش
آزاده صمدی
ریما رامین فر
مهران احمدی
نوید محمدزاده
امیر جدیدی
جوایز :
جایزه ویژه هیئت داوران بهترین کارگردانی برای هومن سیدی از سی و دومین جشنواره فیلم فجر ۱۳۹۲
دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای امیر جدیدی از سی و دومین جشنواره فیلم فجر ۱۳۹۲
نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم در بخش نگاه نو در سی و دومین جشنواره فیلم فجر ۱۳۹۲
نامزد دریافت جایزه بهترین کارگردانی برای هومن سیدی در بخش نگاه نو سی و دومین جشنواره فیلم فجر ۱۳۹۲
نامزد دریافت جایزه بهترین فیلمنامه در بخش نگاه نو سی و دومین جشنواره فیلم فجر ۱۳۹۲
مانی پسر ۱۳ سالهای است در سن رشد، که پدر و مادرش در آستانهٔ جدا شدن هستند. مادر خانه را ترک میکند و پدر غرق در کار است. بمانی به دلیل تنهایی و عقدههایی که برایش به وجود آمده به جوانهای بزرگتر از خودش پناه میبرد و این باعث تغییر و تحولی در وی میشود که هویت واقعی و اصلی او را تغییر میدهد. درست وقتی که این پسر باید به ثبات شخصیتی برسد با افرادی بُر میخورد و با آنها وارد ماجراهایی میشود که باعث بروز اتفاقاتی در زندگی اش میشود…
بازیگران
امیر جعفری
ویشکا آسایش
آزاده صمدی
ریما رامین فر
مهران احمدی
نوید محمدزاده
امیر جدیدی
جوایز :
جایزه ویژه هیئت داوران بهترین کارگردانی برای هومن سیدی از سی و دومین جشنواره فیلم فجر ۱۳۹۲
دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای امیر جدیدی از سی و دومین جشنواره فیلم فجر ۱۳۹۲
نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم در بخش نگاه نو در سی و دومین جشنواره فیلم فجر ۱۳۹۲
نامزد دریافت جایزه بهترین کارگردانی برای هومن سیدی در بخش نگاه نو سی و دومین جشنواره فیلم فجر ۱۳۹۲
نامزد دریافت جایزه بهترین فیلمنامه در بخش نگاه نو سی و دومین جشنواره فیلم فجر ۱۳۹۲
تحلیل های یک ذهن
خلاصه داستان : مانی پسر ۱۳ سالهای است در سن رشد، که پدر و مادرش در آستانهٔ جدا شدن هستند. مادر خانه را ترک میکند و پدر غرق در کار است. بمانی به دلیل تنهایی و عقدههایی که برایش به وجود آمده به جوانهای بزرگتر از خودش پناه میبرد و این باعث تغییر و تحولی…
ادامه ی جوایز :
جایزه نتپک بهترین فیلم آسیایی از جشنواره بینالمللی فیلم ورشو لهستان ۲۰۱۴
جایزه بهترین کارگردانی از جشنواره فیلم پوسان کره جنوبی ۲۰۱۴
جایزه بهترین فیلمبرداری از جشنواره بینالمللی فیلم شانگهای ۲۰۱۴
جایزه بهترین فیلم از جشنواره بینالمللی فیلم شانگهای
.... تا دقایقی دیگر ، تداعی آزادی بر این فیلم برایتان در کانال قرار خواهم داد.
جایزه نتپک بهترین فیلم آسیایی از جشنواره بینالمللی فیلم ورشو لهستان ۲۰۱۴
جایزه بهترین کارگردانی از جشنواره فیلم پوسان کره جنوبی ۲۰۱۴
جایزه بهترین فیلمبرداری از جشنواره بینالمللی فیلم شانگهای ۲۰۱۴
جایزه بهترین فیلم از جشنواره بینالمللی فیلم شانگهای
.... تا دقایقی دیگر ، تداعی آزادی بر این فیلم برایتان در کانال قرار خواهم داد.
محصول سال ۲۰۰۸ فیلمی است تخیلی و بازسازی فیلمی به همین نام که ساخته ۱۹۵۱ میلادی است، به کارگردانی اسکات درکسون از کشورهای آمریکا، کانادا و استرالیا میباشد.
کارگردان اسکات درکسون
تهیهکننده اروین استاف
پل هریس بردمن
نویسنده دیوید اسکارپا
هری بیتس
بازیگران کیانو ریوز
جنیفر کانلی
جیدن اسمیت
جان کلیس
کتی بیتس
کایل چندلر
آرون داگلاس
فیلمبرداری دیوید تاترسال
تدوین وین وارمن
توزیعکننده فاکس قرن بیستم
آلیانس فیلم
تاریخهای انتشار
۱۲ دسامبر ۲۰۰۸
مدت زمان
۱۰۳ دقیقه
زبان انگلیسی
هزینهٔ فیلم ۸۰٬۰۰۰٬۰۰۰ دلار
فروش گیشه ۲۳۳٬۱۰۰٬۰۰۰ دلار
مقداری هم این فیلم توش هست !
کارگردان اسکات درکسون
تهیهکننده اروین استاف
پل هریس بردمن
نویسنده دیوید اسکارپا
هری بیتس
بازیگران کیانو ریوز
جنیفر کانلی
جیدن اسمیت
جان کلیس
کتی بیتس
کایل چندلر
آرون داگلاس
فیلمبرداری دیوید تاترسال
تدوین وین وارمن
توزیعکننده فاکس قرن بیستم
آلیانس فیلم
تاریخهای انتشار
۱۲ دسامبر ۲۰۰۸
مدت زمان
۱۰۳ دقیقه
زبان انگلیسی
هزینهٔ فیلم ۸۰٬۰۰۰٬۰۰۰ دلار
فروش گیشه ۲۳۳٬۱۰۰٬۰۰۰ دلار
مقداری هم این فیلم توش هست !
تحلیل های یک ذهن
محصول سال ۲۰۰۸ فیلمی است تخیلی و بازسازی فیلمی به همین نام که ساخته ۱۹۵۱ میلادی است، به کارگردانی اسکات درکسون از کشورهای آمریکا، کانادا و استرالیا میباشد. کارگردان اسکات درکسون تهیهکننده اروین استاف پل هریس بردمن نویسنده دیوید اسکارپا هری بیتس بازیگران…
داستان:
زمان سال ۱۹۲۸ است و در کوههای برفپوش قراقروم در هندوستان کوهنوردی با گویی درخشان برخورد کرده و بعد از تماس دستش با آن از هوش میرود. زمانی که به هوش میآید، گوی ناپدید شده و زخمی بر روی دست وی باقی ماندهاست.
زمان حال: دکتر هلن بنسن استاد دانشگاه پرینستون و تعدادی دانشمند دیگر به سرعت توسط مأموران امنیتی گردآوری میشوند. هدف از این کار طراحی نقشهای برای نجات انسانها از برخورد با جسمی است که با سرعتی معادل سی هزار کیلومتر در ساعت به سوی زمین نزدیک میشود و در کمتر از یک ساعت بعد به منطقه منهتن نیویورک اصابت خواهد کرد.
زمان کم است و کاری از دست دانشمندان ساخته نیست. دانشمندها به همراه گروهی از مأموران دولت سوار بالگردها شده و منتظر برخورد میمانند. شیئی ناشناس در ساعت مقرر به منهتن نزدیک شده، اما به آرامی در سنترال پارک فرود میآید. دانشمندان که دریافتهاند این شیئی -گویی درخشان و عظیم- بشقاب پرندهای سرنشیندار است، با حضور در آنجا سعی در شناسایی و تماس با سرنشینان آن میکنند. بیگانهای از گوی خارج میشود و برخوردی آشتیآمیز دارد، اما شلیک عجولانه یک سرباز و زخمی شدنش پایانی ناخوش به این ابراز دوستی میدهد. به دنبال این این رخداد روباتی غولپیکر به نام گورت از گوی خارج شده و تمام سلاحها را از کار میاندازد.
مأموران نیز آدم فضایی زخمی را به بیمارستان منتقل کرده و شروع به مداوای او میکنند. اما در میانه جراحی بدن، این فرد بیگانه شروع به پوست اندازی کرده و فردی شبیه به انسان و با قیافه کوهنورد هشت دهه پیش ظاهر میشود. وزیر دفاع رجینا جکسون تصمیم میگیرد وی را که کلاتو نامیده میشود، مورد بازجویی قرار دهد. کاری که بنسون و دیگر دانشمندان مخالف آن هستند. گورت به آزمایشگاهی زیرزمینی منتقل میشود تا آزمایشهایی بر روی آن صورت بگیرد. همزمان اصرار جکسون مبنی بر شروع بازجویی سبب میشود تا کلاتو با کشتن بازجو و بسیاری از مأموران گریخته و به منزل دکتر بنسون و پسرخواندهاش جیکاب پناه ببرد. کلاتو از بنسون کمک میخواهد و به او میگوید که برای انجام مأموریتی به زمین آمدهاست. چون نوع بشر در حال نابودی محیط زیست خویش است و موجودات هوشمند کهکشان تصمیم گرفتهاند یا زمین باید نابود شود یا زمینیها…
زمان سال ۱۹۲۸ است و در کوههای برفپوش قراقروم در هندوستان کوهنوردی با گویی درخشان برخورد کرده و بعد از تماس دستش با آن از هوش میرود. زمانی که به هوش میآید، گوی ناپدید شده و زخمی بر روی دست وی باقی ماندهاست.
زمان حال: دکتر هلن بنسن استاد دانشگاه پرینستون و تعدادی دانشمند دیگر به سرعت توسط مأموران امنیتی گردآوری میشوند. هدف از این کار طراحی نقشهای برای نجات انسانها از برخورد با جسمی است که با سرعتی معادل سی هزار کیلومتر در ساعت به سوی زمین نزدیک میشود و در کمتر از یک ساعت بعد به منطقه منهتن نیویورک اصابت خواهد کرد.
زمان کم است و کاری از دست دانشمندان ساخته نیست. دانشمندها به همراه گروهی از مأموران دولت سوار بالگردها شده و منتظر برخورد میمانند. شیئی ناشناس در ساعت مقرر به منهتن نزدیک شده، اما به آرامی در سنترال پارک فرود میآید. دانشمندان که دریافتهاند این شیئی -گویی درخشان و عظیم- بشقاب پرندهای سرنشیندار است، با حضور در آنجا سعی در شناسایی و تماس با سرنشینان آن میکنند. بیگانهای از گوی خارج میشود و برخوردی آشتیآمیز دارد، اما شلیک عجولانه یک سرباز و زخمی شدنش پایانی ناخوش به این ابراز دوستی میدهد. به دنبال این این رخداد روباتی غولپیکر به نام گورت از گوی خارج شده و تمام سلاحها را از کار میاندازد.
مأموران نیز آدم فضایی زخمی را به بیمارستان منتقل کرده و شروع به مداوای او میکنند. اما در میانه جراحی بدن، این فرد بیگانه شروع به پوست اندازی کرده و فردی شبیه به انسان و با قیافه کوهنورد هشت دهه پیش ظاهر میشود. وزیر دفاع رجینا جکسون تصمیم میگیرد وی را که کلاتو نامیده میشود، مورد بازجویی قرار دهد. کاری که بنسون و دیگر دانشمندان مخالف آن هستند. گورت به آزمایشگاهی زیرزمینی منتقل میشود تا آزمایشهایی بر روی آن صورت بگیرد. همزمان اصرار جکسون مبنی بر شروع بازجویی سبب میشود تا کلاتو با کشتن بازجو و بسیاری از مأموران گریخته و به منزل دکتر بنسون و پسرخواندهاش جیکاب پناه ببرد. کلاتو از بنسون کمک میخواهد و به او میگوید که برای انجام مأموریتی به زمین آمدهاست. چون نوع بشر در حال نابودی محیط زیست خویش است و موجودات هوشمند کهکشان تصمیم گرفتهاند یا زمین باید نابود شود یا زمینیها…
جوایز
جایزه نتپک؛ بهترین فیلم؛ جهانگیر کوثری، رخشان بنی اعتماد؛ سی و ششمین جشنواره بینالمللی فیلم کارلوی واری؛ بخش مسابقه؛ ۱۳۸۰
جایزه ویژه هیئت داوران؛ بهترین فیلم؛ جهانگیر کوثری، رخشان بنی اعتماد؛ بیست و سومین جشنواره بینالمللی فیلم مسکو؛ بخش مسابقه؛ ۱۳۸۰
جایزه بهترین کارگردانی؛ رخشان بنی اعتماد؛ دومین جشنواره بینالمللی فیلم اجتماعی آبادان؛ بخش فیلم بلند؛ ۱۳۷۹
تندیس؛ بهترین کارگردانی؛ رخشان بنی اعتماد؛ چهارمین جشن خانه سینما؛ بخش مسابقه فیلمهای بلند؛ ۱۳۷۹
تندیس؛ بهترین صداگذاری و میکس؛ محمدرضا دلپاک؛ چهارمین جشن خانه سینما؛ بخش مسابقه فیلمهای بلند؛ ۱۳۷۹
تندیس؛ بهترین چهره پردازی؛ مهری شیرازی؛ چهارمین جشن خانه سینما؛ بخش مسابقه فیلمهای بلند؛ ۱۳۷۹
تندیس؛ نقش اول زن؛ گلاب آدینه؛ چهارمین جشن خانه سینما؛ بخش مسابقه فیلمهای بلند؛ ۱۳۷۹
تندیس؛ عنوان بندی (تیتراژ)؛ ابراهیم حقیقی؛ چهارمین جشن خانه سینما؛ بخش مسابقه عنوان بندی (تیتراژ)؛ ۱۳۷۹
و مقداری از این فیلم ....
جایزه نتپک؛ بهترین فیلم؛ جهانگیر کوثری، رخشان بنی اعتماد؛ سی و ششمین جشنواره بینالمللی فیلم کارلوی واری؛ بخش مسابقه؛ ۱۳۸۰
جایزه ویژه هیئت داوران؛ بهترین فیلم؛ جهانگیر کوثری، رخشان بنی اعتماد؛ بیست و سومین جشنواره بینالمللی فیلم مسکو؛ بخش مسابقه؛ ۱۳۸۰
جایزه بهترین کارگردانی؛ رخشان بنی اعتماد؛ دومین جشنواره بینالمللی فیلم اجتماعی آبادان؛ بخش فیلم بلند؛ ۱۳۷۹
تندیس؛ بهترین کارگردانی؛ رخشان بنی اعتماد؛ چهارمین جشن خانه سینما؛ بخش مسابقه فیلمهای بلند؛ ۱۳۷۹
تندیس؛ بهترین صداگذاری و میکس؛ محمدرضا دلپاک؛ چهارمین جشن خانه سینما؛ بخش مسابقه فیلمهای بلند؛ ۱۳۷۹
تندیس؛ بهترین چهره پردازی؛ مهری شیرازی؛ چهارمین جشن خانه سینما؛ بخش مسابقه فیلمهای بلند؛ ۱۳۷۹
تندیس؛ نقش اول زن؛ گلاب آدینه؛ چهارمین جشن خانه سینما؛ بخش مسابقه فیلمهای بلند؛ ۱۳۷۹
تندیس؛ عنوان بندی (تیتراژ)؛ ابراهیم حقیقی؛ چهارمین جشن خانه سینما؛ بخش مسابقه عنوان بندی (تیتراژ)؛ ۱۳۷۹
و مقداری از این فیلم ....
تحلیل های یک ذهن
جوایز جایزه نتپک؛ بهترین فیلم؛ جهانگیر کوثری، رخشان بنی اعتماد؛ سی و ششمین جشنواره بینالمللی فیلم کارلوی واری؛ بخش مسابقه؛ ۱۳۸۰ جایزه ویژه هیئت داوران؛ بهترین فیلم؛ جهانگیر کوثری، رخشان بنی اعتماد؛ بیست و سومین جشنواره بینالمللی فیلم مسکو؛ بخش مسابقه؛ ۱۳۸۰…
خلاصه فیلم:
طوبی، زن کارگری که زندگی فقیرانهای دارد، برخلاف عقیده شوهرش محمود و پسر بزرگش عباس، دوست دارد در همان خانه محقرش زندگی کند. پسر کوچک ترش علی، که به مادرش سواد میآموزد در بحبوحه انتخابات مجلس ششم، به مسائل سیاسی کشورش علاقهمند است و در فعالیتهای انتخاباتی شرکت دارد و هر از گاهی پایش به کلانتری کشیده میشود. عباس که رؤیای سفر به ژاپن را در سر دارد و در یک کارگاه پوشاک کار میکند، دل در گروی عشق دختری میبندد، دختر بزرگتر خانواده که حاملهاست، پس از کتک خوردن از شوهرش با دختر کوچکش به خانه مادرش برمی آید ولی بعدها با وساطت طوبی به خانهاش برمیگردد. عباس و پدرش، در غیاب طوبی، قباله خانه را به «معمار» که خریدار خانهاست میدهند. در حالی که مریم خانم، همسایه و همکار طوبی در کارخانه در تدارک جشن عروسی سمیه دختر بزرگترش است، معصومه دختر کوچکش، به دلیل کتکی که از برادرش به خاطر دیرآمدنش به خانه خورده، از خانه فرار میکند. محبوبه، دختر کوچک طوبی که با معصومه دوست است او را در پارک ملت ملاقات میکند ولی توسط نیروی انتظامی دستگیر و به کلانتری برده میشود. طوبی که میخواهد قباله خانه را برای آزادی دخترش در کلانتری گرو بگذارد، متوجه میشود که قباله در خانه نیست. دختر را به خانه برمیگردانند. شرکت اخذ ویزا قلابی از آب درمی آید و عباس به کار قاچاق کشیده میشود. او به ارومیه میرود و علی که به تصمیم ناگهانی او مشکوک شده بهطور پنهانی در پشت وانت او سوار میشود و درمی یابد که او قرار است لباسهایی که در میان آنها مواد مخدر جاسازی شده به محلی تحویل دهد. علی لباسها را بیرون میریزد، عباس پس از پیدا کردن برادرش در پشت وانت او را به شدت کتک میزند ولی بعد با هم برمیگردند. طوبی برای دیدار عباس به مخفیگاه او میرود. صاحب کار عباس هم به دنبال او میآید ولی با کمک مادرش فرار میکند. در پایان طوبی در روز انتخابات جلوی دوربین تلویزیون حرف میزند و به آنها میگوید که بهتر است از درون قلب او تصویربرداری کنند.
طوبی، زن کارگری که زندگی فقیرانهای دارد، برخلاف عقیده شوهرش محمود و پسر بزرگش عباس، دوست دارد در همان خانه محقرش زندگی کند. پسر کوچک ترش علی، که به مادرش سواد میآموزد در بحبوحه انتخابات مجلس ششم، به مسائل سیاسی کشورش علاقهمند است و در فعالیتهای انتخاباتی شرکت دارد و هر از گاهی پایش به کلانتری کشیده میشود. عباس که رؤیای سفر به ژاپن را در سر دارد و در یک کارگاه پوشاک کار میکند، دل در گروی عشق دختری میبندد، دختر بزرگتر خانواده که حاملهاست، پس از کتک خوردن از شوهرش با دختر کوچکش به خانه مادرش برمی آید ولی بعدها با وساطت طوبی به خانهاش برمیگردد. عباس و پدرش، در غیاب طوبی، قباله خانه را به «معمار» که خریدار خانهاست میدهند. در حالی که مریم خانم، همسایه و همکار طوبی در کارخانه در تدارک جشن عروسی سمیه دختر بزرگترش است، معصومه دختر کوچکش، به دلیل کتکی که از برادرش به خاطر دیرآمدنش به خانه خورده، از خانه فرار میکند. محبوبه، دختر کوچک طوبی که با معصومه دوست است او را در پارک ملت ملاقات میکند ولی توسط نیروی انتظامی دستگیر و به کلانتری برده میشود. طوبی که میخواهد قباله خانه را برای آزادی دخترش در کلانتری گرو بگذارد، متوجه میشود که قباله در خانه نیست. دختر را به خانه برمیگردانند. شرکت اخذ ویزا قلابی از آب درمی آید و عباس به کار قاچاق کشیده میشود. او به ارومیه میرود و علی که به تصمیم ناگهانی او مشکوک شده بهطور پنهانی در پشت وانت او سوار میشود و درمی یابد که او قرار است لباسهایی که در میان آنها مواد مخدر جاسازی شده به محلی تحویل دهد. علی لباسها را بیرون میریزد، عباس پس از پیدا کردن برادرش در پشت وانت او را به شدت کتک میزند ولی بعد با هم برمیگردند. طوبی برای دیدار عباس به مخفیگاه او میرود. صاحب کار عباس هم به دنبال او میآید ولی با کمک مادرش فرار میکند. در پایان طوبی در روز انتخابات جلوی دوربین تلویزیون حرف میزند و به آنها میگوید که بهتر است از درون قلب او تصویربرداری کنند.
چگونه_یک_نابغه،_به_بن_بستی_به_نام.mp3
21.3 MB
🔱
یادداشت صوتی یکم اردیبهشت
❎ چگونه یک نابغه ، به بن بستی به نام زندگی می رسد ؟
💹 فیلم، آنگاه که زمین از حرکت بازایستاد!
♿️ از ضعف هایتان ، زرهی بسازید و بر تن کنید.🈳🈳🈳
🌀🌀🌀
تفاوت دموکراسی ، پوپولیسم و دیکتاتوری
ℹ️📶 آیا با زخم هایی که نظام آموزشی به ما زده است و می زند ،کاری هم می توان کرد ؟
🎦 نگاهی که به فرودست و فرادست داریم .
حجم فایل : 21 مگابایت
مدت زمان فایل : یک ساعت و چهارده دقیقه !
یادداشت صوتی یکم اردیبهشت
❎ چگونه یک نابغه ، به بن بستی به نام زندگی می رسد ؟
💹 فیلم، آنگاه که زمین از حرکت بازایستاد!
♿️ از ضعف هایتان ، زرهی بسازید و بر تن کنید.🈳🈳🈳
🌀🌀🌀
تفاوت دموکراسی ، پوپولیسم و دیکتاتوری
ℹ️📶 آیا با زخم هایی که نظام آموزشی به ما زده است و می زند ،کاری هم می توان کرد ؟
🎦 نگاهی که به فرودست و فرادست داریم .
حجم فایل : 21 مگابایت
مدت زمان فایل : یک ساعت و چهارده دقیقه !
از چپ تا راست
از چپ و راست تا سعدی
از سعدی تا استاد قمشه ای
از کافه ای در شهرک غرب تا پینه دوزی در قم...
از سرمایه داری تا سمپتوم های سرمایه داری
از لذت تا رضایت...
آهان !...
از آدام اسمیت تا گلستان سعدی!
تعریف لذت برای من چیست؟
@artofanalysis
از چپ و راست تا سعدی
از سعدی تا استاد قمشه ای
از کافه ای در شهرک غرب تا پینه دوزی در قم...
از سرمایه داری تا سمپتوم های سرمایه داری
از لذت تا رضایت...
آهان !...
از آدام اسمیت تا گلستان سعدی!
تعریف لذت برای من چیست؟
@artofanalysis
تحلیل های یک ذهن
تا دقایقی دیگر، تحلیلی سر انگشتی از سریال : نابغه...😉
فصل اول این سریال بر اساس این کتابِ که اون بالاست🤞 نوشته شده ...