عزیزم وقتی من بمیرم
و خورشید را ترک گویم
و به موجودِ درازِ غمانگیز نهچندان دلچسبی مبدل شوم
مرا در آغوش میگیری و بغل میکنی؟
بازوانت را به دورِ اندامِ من حلقه میکنی؟
آنچه سرنوشتی ظالمانه مقدر ساخته، بیاثر میکنی؟
اغلب به تو میاندیشم
اغلب به تو مینویسم
نامههایی احمقانه
سرشار از لبخند و عشق را
سپس آنها را در آتش پنهان میکنم
شعلهها بیشتر و بیشتر زبانه میکشند
تا برای اندک زمانی در زیر خاکستر به خواب روند
عزیزم، چون به درونِ شعله خیره میشوم
درمانده میمانم
آیا باید بترسم
که بر سر قلبِ تشنهی عشق من چه خواهد آمد؟
اما تو هیچ عنایت نمیکنی
که در این دنیای سرد و تاریک
من تنهایِ تنها میمیرم
#هالینا_پوشویاتوسکا
@Arrt_Cafe
و خورشید را ترک گویم
و به موجودِ درازِ غمانگیز نهچندان دلچسبی مبدل شوم
مرا در آغوش میگیری و بغل میکنی؟
بازوانت را به دورِ اندامِ من حلقه میکنی؟
آنچه سرنوشتی ظالمانه مقدر ساخته، بیاثر میکنی؟
اغلب به تو میاندیشم
اغلب به تو مینویسم
نامههایی احمقانه
سرشار از لبخند و عشق را
سپس آنها را در آتش پنهان میکنم
شعلهها بیشتر و بیشتر زبانه میکشند
تا برای اندک زمانی در زیر خاکستر به خواب روند
عزیزم، چون به درونِ شعله خیره میشوم
درمانده میمانم
آیا باید بترسم
که بر سر قلبِ تشنهی عشق من چه خواهد آمد؟
اما تو هیچ عنایت نمیکنی
که در این دنیای سرد و تاریک
من تنهایِ تنها میمیرم
#هالینا_پوشویاتوسکا
@Arrt_Cafe