#بخشی از نامه #کروبی به #رهبری
👈شماره شش
❌ آيا جایگاه رهبری این است که روزی احمدی نژاد را به قدرت برسانید و روز دیگر او را از یک حق ساده محروم کنید
در سال ۸۸ پیش از شمارش آرا پیروزی آقای احمدی نژاد اعلام کردید.
فردای انتخابات وقتی مردم در شوک تقلب و مهندسی انتخابات بودند پیام تبربک صادرکردید و برای ماندن او در قدرت همه اعتبار نظام را هزینه کردید.
در نماز جمعه ۲۹ خرداد به جای شنیدن صدای معترضین به زبان تهدید سخن گفتید و تمام قد از نتیجه مضحک انتخابات دفاع کردید و نظر خود را به آقاي احمدی نژاد نزدیک تر از همه دانستید.
بر رقبایش به تندی تاختید که در مناظره ها به رئيس جمهور محترم انگ دروغگویی و خرافاتی می زنند.
آيا به راستی جایگاه رهبری این است که روزی کسی را اینچنین به قدرت برسانند و روز دیگر همان فرد را از اعمال یک حق ساده محروم کنند؟
این رفتارهای شما باعث شده که مردم ساعت ها در صف رای بمانند تا چهرههای نزدیک به شما را حذف کنند.
👈شماره هفت
❌ در سال ۸۸ در مقابل مردم قرار گرفتید و با تحکم با آنان سخن گفتید
آیا بهتر نبود در خرداد ۸۸ که بخش زیادی از مردم به نتایج اعلام شده آراء و مهندسی ناشیانه انتخابات معترض بودند، به جای توسل به خشونت و ایستادن در مقابل آنان، به خواستشان توجه می کردید؟!
اما بر خلاف آن، وقتی آقای روحانی با ۲۴ میلیون رأی مردم انتخاب شد، فرمودید: "تخلف در انتخابات مناسب نظام جمهوري اسلامي نيست و مسئولان بايد اين موارد را با جديت دنبال كنند." این تناقض آشکار را چگونه پاسخ میدهید؟
در ۸۸ در مقابل مردم قرار میگیرید و با تحکم با آنان سخن میگویید و امکان تقلب را از اساس منتفی میدانید. اما وقتی نامزد مورد نظرتان با نظارت و دخالت کامل حامیانش در شورای نگهبان با اختلافی فاحش شکست میخورد از برخورد جدی مسئولان با تخلف سخن میگویید؟
اصولگرایان سهمی از آرای خاموش ندارند. آیا انتظار داشتید مردم، به صحنه آمدن ۲۵ درصد از آرای خاموش را از سر ذوق حضور آقای احمدی نژاد و یا در جهت اعلام حمایت از برنامههای جنجالی و ویرانکننده او بدانند؟
👈شماره هشت
❌چه رویاهایی برای خبرگان در سر دارند که برای تحقق آن رویاها همه باید در این مسیر ذبح شوند؟
جایگاه رهبری این نیست که روزی مرحوم هاشمی رفسنجانی را و روز دیگر سیدحسن خمینی نوه امام که چند مرجع تقلید اجتهادش را تایید کرده و یا چهره فاضلی نظیر آقا جواد حجتیکرمانی عضو سابق مجلس خبرگان رهبری با آن سابقه انقلابی و زجرهای دوران مبارزه که تنها در یک فقره ۱۰سال محکومیت زندان کشید را از شرکت در انتخابات حذف کند و ...
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
👈شماره شش
❌ آيا جایگاه رهبری این است که روزی احمدی نژاد را به قدرت برسانید و روز دیگر او را از یک حق ساده محروم کنید
در سال ۸۸ پیش از شمارش آرا پیروزی آقای احمدی نژاد اعلام کردید.
فردای انتخابات وقتی مردم در شوک تقلب و مهندسی انتخابات بودند پیام تبربک صادرکردید و برای ماندن او در قدرت همه اعتبار نظام را هزینه کردید.
در نماز جمعه ۲۹ خرداد به جای شنیدن صدای معترضین به زبان تهدید سخن گفتید و تمام قد از نتیجه مضحک انتخابات دفاع کردید و نظر خود را به آقاي احمدی نژاد نزدیک تر از همه دانستید.
بر رقبایش به تندی تاختید که در مناظره ها به رئيس جمهور محترم انگ دروغگویی و خرافاتی می زنند.
آيا به راستی جایگاه رهبری این است که روزی کسی را اینچنین به قدرت برسانند و روز دیگر همان فرد را از اعمال یک حق ساده محروم کنند؟
این رفتارهای شما باعث شده که مردم ساعت ها در صف رای بمانند تا چهرههای نزدیک به شما را حذف کنند.
👈شماره هفت
❌ در سال ۸۸ در مقابل مردم قرار گرفتید و با تحکم با آنان سخن گفتید
آیا بهتر نبود در خرداد ۸۸ که بخش زیادی از مردم به نتایج اعلام شده آراء و مهندسی ناشیانه انتخابات معترض بودند، به جای توسل به خشونت و ایستادن در مقابل آنان، به خواستشان توجه می کردید؟!
اما بر خلاف آن، وقتی آقای روحانی با ۲۴ میلیون رأی مردم انتخاب شد، فرمودید: "تخلف در انتخابات مناسب نظام جمهوري اسلامي نيست و مسئولان بايد اين موارد را با جديت دنبال كنند." این تناقض آشکار را چگونه پاسخ میدهید؟
در ۸۸ در مقابل مردم قرار میگیرید و با تحکم با آنان سخن میگویید و امکان تقلب را از اساس منتفی میدانید. اما وقتی نامزد مورد نظرتان با نظارت و دخالت کامل حامیانش در شورای نگهبان با اختلافی فاحش شکست میخورد از برخورد جدی مسئولان با تخلف سخن میگویید؟
اصولگرایان سهمی از آرای خاموش ندارند. آیا انتظار داشتید مردم، به صحنه آمدن ۲۵ درصد از آرای خاموش را از سر ذوق حضور آقای احمدی نژاد و یا در جهت اعلام حمایت از برنامههای جنجالی و ویرانکننده او بدانند؟
👈شماره هشت
❌چه رویاهایی برای خبرگان در سر دارند که برای تحقق آن رویاها همه باید در این مسیر ذبح شوند؟
جایگاه رهبری این نیست که روزی مرحوم هاشمی رفسنجانی را و روز دیگر سیدحسن خمینی نوه امام که چند مرجع تقلید اجتهادش را تایید کرده و یا چهره فاضلی نظیر آقا جواد حجتیکرمانی عضو سابق مجلس خبرگان رهبری با آن سابقه انقلابی و زجرهای دوران مبارزه که تنها در یک فقره ۱۰سال محکومیت زندان کشید را از شرکت در انتخابات حذف کند و ...
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
آنتی الیگارشی
🔻آقای #زرين_قلم، جانباز جنگ تحميلي امروز در نماز جمعه و به هنگام اعتراض به سخنان #امامي_كاشاني و به گفته ی برخی کانال های تلگرامی به دلیل سردادن شعار 👈#روحانی دزد است ، مورد ضرب و شتم شديد قرار گرفت و بر اثر جراحات وارده به بيمارستان انتقال يافت. @antioligarchie
#بخشی از یادداشت آقای #زرین_قلم درباره حادثه نماز جمعه در کانال تلگرامیش :
🔻در پی حادث شدن موضوع نماز جمعه تهران ... به عرض میرساند که، پس از بلند شدن صدای اعتراض اینجانب در نماز جمعه تهران، یکی از حاضرین برای حرکت دادن ویلچر بنده به سمت عقب اقدام نمود که بدلیل قفل بودن چرخ ها، ویلچر از پشت به زمین واژگون شده، که پس از اصابت پشت سر اینجانب به زمین بی هوش شده و توسط آمبولانس به بیمارستان منتقل گردیدم
توضیحا اینکه بنده توسط احدی مورد ضرب و شتم قرار نگرفته ام .
✍محمد علی زرین قلم
97/7/21
@antioligarchie
🔻در پی حادث شدن موضوع نماز جمعه تهران ... به عرض میرساند که، پس از بلند شدن صدای اعتراض اینجانب در نماز جمعه تهران، یکی از حاضرین برای حرکت دادن ویلچر بنده به سمت عقب اقدام نمود که بدلیل قفل بودن چرخ ها، ویلچر از پشت به زمین واژگون شده، که پس از اصابت پشت سر اینجانب به زمین بی هوش شده و توسط آمبولانس به بیمارستان منتقل گردیدم
توضیحا اینکه بنده توسط احدی مورد ضرب و شتم قرار نگرفته ام .
✍محمد علی زرین قلم
97/7/21
@antioligarchie
🔻زیلابی "وکیل #اسماعیل_بخشی":
▪️خانواده آقای #بخشی پس از اعلام احتمال تمدید قرار بازداشت وی از سوی دادستان و دادیار محترم، بارها به دادسرا مراجعه کردهاند، ولی متأسفانه گاهی با عدم پاسخگویی و برخوردهایی مواجه شدهاند. از جمله اقدام به برخورد فیزیکی با خواهر آقای بخشی و اقدام به بازداشت و دستبند زدن به #مادر محترم آقای بخشی توسط مأموران زن که به علت #شوک عصبی و ایجاد مشکل قلبی بلافاصله به بیمارستان منتقل شد.
💢 ایرنا
@antioligarchie
▪️خانواده آقای #بخشی پس از اعلام احتمال تمدید قرار بازداشت وی از سوی دادستان و دادیار محترم، بارها به دادسرا مراجعه کردهاند، ولی متأسفانه گاهی با عدم پاسخگویی و برخوردهایی مواجه شدهاند. از جمله اقدام به برخورد فیزیکی با خواهر آقای بخشی و اقدام به بازداشت و دستبند زدن به #مادر محترم آقای بخشی توسط مأموران زن که به علت #شوک عصبی و ایجاد مشکل قلبی بلافاصله به بیمارستان منتقل شد.
💢 ایرنا
@antioligarchie
#بخشی_از_یک_مصاحبه
⭕️ [ ۹۶/۶/۱۱] محمدعلی رامین از زندگی خصوصی اش می گوید : .....من تنها فرزند خانواده بودم که سواد خواندن و نوشتن نداشتم. اما در ١٣سالگی اتفاق عجیبی برایم افتاد؛ در دزفول معمولا خانوادهها نیمی از سال را روی پشتبام میخوابیدند، یکی از همان شبها خواب عجیبی دیدم که سرنوشت زندگیام را تغییر داد؛ در عالم خوابوبیداری، مردی نورانی از افق آسمان به طرف من آمد و کنارم نشست و گفت: «بلند شو درس بخوان»... من حیرتزده نیمخیز شدم و گفتم: «بلد نیستم؛ چطوری بخوانم!؟» او دستم را در دستانش گرفت و دو بار دیگر در پاسخ به سؤالم که میپرسیدم «چه بخوانم؟»، تکرار میکرد: «درس بخوان!»... بعد هم با لبخندی که هنوز از احساس آن انرژی میگیرم، دستم را رها کرد و در افق سحرگاهی قبل از طلوع فجر در آسمان ناپدید شد... و من در تعقیب او، از رختخواب برخاسته بودم و رو به افق فریاد میزدم: «چه بخوانم؟ چه بخوانم؟»... در همین حال، مادرم بیدار شده بود و پدرم را صدا زد و گفت: مثل اینکه محمدعلی خوابی دیده و دارد راه میرود؛ او را بگیر که از پشت بام نیفتد... از همان لحظه، هرچه پدرم و بعد دیگران میپرسیدند «چی شده؟»، من فقط پاسخ میدادم: «درس! درس...!»... چندین هفته، از غذاخوردن و خوابیدن و سخنگفتن با افراد خانواده و فامیل امتناع میکردم و فقط میگفتم «درس!» ... مرا پیش چند طبیب و حکیم شهر بردند و تشخیص اغلب آنها این بود که «پسرتان هیچ مشکل جسمی ندارد و فقط میخواهد که درس بخواند؛ پس بگذارید درس بخواند»... دیماه بود که مرا به مدرسهای بردند تا ثبتنام کنند؛ مدیر مدرسه گفت: «چون سنش بالاست، فقط میتواند در کلاس ششم ابتدایی بنشیند... برای این کار، از من آزمون دیکته و ریاضی کلاس پنجم را گرفتند که در نتیجه نمره دیکتهام شد «صفر» و ریاضی گرفتم «دو». ابتدا مدیر مدرسه از پذیرش دانشآموزی با چنین پایه ضعیف درسی، امتناع کرد؛ تا بالاخره با پیشنهاد خودم، قرار شد موقتا اجازه دهند به صورت «میهمان آزاد» در کلاس حضور یابم، تا اگر برای امتحانات ثلث سوم خودم را به سطح کلاس رساندم، اجازه شرکت در امتحانات نهایی را داشته باشم؛ با همین شرط مرا به کلاس ششم معرفی کردند... از همان روز اول، معلمم با دو نفر از شاگردان ممتاز کلاس صحبت کرد تا هرکدام یک روز در هفته با من دیکته و ریاضی کار کنند، آنها هم بزرگوارانه پذیرفتند... پشتکارم باعث شد در امتحانات ثلث سوم، جزء شاگردان ممتاز کلاس شدم؛ بهزودی بچههای کلاس مرا «مغز طلایی» صدا میزدند و یکی از نشریات استانی، مرا «نابغه خوزستانی» لقب داد. خلاصه شش کلاس ابتدایی در پنج ماه تمام شد و وارد مقطع دبیرستان شدم....
....فرزند بزرگم یاسین، متولد سال ٦٠ است، او از دوسالگی شروع کرد به حفظ قرآن و در چهارسالگی بهعنوان نخستین کودک قرآنی جمهوری اسلامی در ماه مبارک رمضان سال ٦٤ در شبکه دو سیما به مردم معرفی شد.
فرزند دومم، متولد سال ٦٦، از نوجوانی حافظ کل قرآن شد و مصمم است انشاءالله پس از تدارک مقدمات، ازدواج کند. دخترم که در خلال نوجوانی قاری قرآن مدرسه خودش بوده، متولد ٦٨ است و ازدواج کرده و همسر بزرگوارشان، به دور از هیاهوی رسانهای به تحصیل و کار آزاد خانوادگی اشتغال دارد....
لینک کامل مصاحبه👇
https://www.eghtesadonline.com/fa/tiny/news-216034
@antioligarchie
⭕️ [ ۹۶/۶/۱۱] محمدعلی رامین از زندگی خصوصی اش می گوید : .....من تنها فرزند خانواده بودم که سواد خواندن و نوشتن نداشتم. اما در ١٣سالگی اتفاق عجیبی برایم افتاد؛ در دزفول معمولا خانوادهها نیمی از سال را روی پشتبام میخوابیدند، یکی از همان شبها خواب عجیبی دیدم که سرنوشت زندگیام را تغییر داد؛ در عالم خوابوبیداری، مردی نورانی از افق آسمان به طرف من آمد و کنارم نشست و گفت: «بلند شو درس بخوان»... من حیرتزده نیمخیز شدم و گفتم: «بلد نیستم؛ چطوری بخوانم!؟» او دستم را در دستانش گرفت و دو بار دیگر در پاسخ به سؤالم که میپرسیدم «چه بخوانم؟»، تکرار میکرد: «درس بخوان!»... بعد هم با لبخندی که هنوز از احساس آن انرژی میگیرم، دستم را رها کرد و در افق سحرگاهی قبل از طلوع فجر در آسمان ناپدید شد... و من در تعقیب او، از رختخواب برخاسته بودم و رو به افق فریاد میزدم: «چه بخوانم؟ چه بخوانم؟»... در همین حال، مادرم بیدار شده بود و پدرم را صدا زد و گفت: مثل اینکه محمدعلی خوابی دیده و دارد راه میرود؛ او را بگیر که از پشت بام نیفتد... از همان لحظه، هرچه پدرم و بعد دیگران میپرسیدند «چی شده؟»، من فقط پاسخ میدادم: «درس! درس...!»... چندین هفته، از غذاخوردن و خوابیدن و سخنگفتن با افراد خانواده و فامیل امتناع میکردم و فقط میگفتم «درس!» ... مرا پیش چند طبیب و حکیم شهر بردند و تشخیص اغلب آنها این بود که «پسرتان هیچ مشکل جسمی ندارد و فقط میخواهد که درس بخواند؛ پس بگذارید درس بخواند»... دیماه بود که مرا به مدرسهای بردند تا ثبتنام کنند؛ مدیر مدرسه گفت: «چون سنش بالاست، فقط میتواند در کلاس ششم ابتدایی بنشیند... برای این کار، از من آزمون دیکته و ریاضی کلاس پنجم را گرفتند که در نتیجه نمره دیکتهام شد «صفر» و ریاضی گرفتم «دو». ابتدا مدیر مدرسه از پذیرش دانشآموزی با چنین پایه ضعیف درسی، امتناع کرد؛ تا بالاخره با پیشنهاد خودم، قرار شد موقتا اجازه دهند به صورت «میهمان آزاد» در کلاس حضور یابم، تا اگر برای امتحانات ثلث سوم خودم را به سطح کلاس رساندم، اجازه شرکت در امتحانات نهایی را داشته باشم؛ با همین شرط مرا به کلاس ششم معرفی کردند... از همان روز اول، معلمم با دو نفر از شاگردان ممتاز کلاس صحبت کرد تا هرکدام یک روز در هفته با من دیکته و ریاضی کار کنند، آنها هم بزرگوارانه پذیرفتند... پشتکارم باعث شد در امتحانات ثلث سوم، جزء شاگردان ممتاز کلاس شدم؛ بهزودی بچههای کلاس مرا «مغز طلایی» صدا میزدند و یکی از نشریات استانی، مرا «نابغه خوزستانی» لقب داد. خلاصه شش کلاس ابتدایی در پنج ماه تمام شد و وارد مقطع دبیرستان شدم....
....فرزند بزرگم یاسین، متولد سال ٦٠ است، او از دوسالگی شروع کرد به حفظ قرآن و در چهارسالگی بهعنوان نخستین کودک قرآنی جمهوری اسلامی در ماه مبارک رمضان سال ٦٤ در شبکه دو سیما به مردم معرفی شد.
فرزند دومم، متولد سال ٦٦، از نوجوانی حافظ کل قرآن شد و مصمم است انشاءالله پس از تدارک مقدمات، ازدواج کند. دخترم که در خلال نوجوانی قاری قرآن مدرسه خودش بوده، متولد ٦٨ است و ازدواج کرده و همسر بزرگوارشان، به دور از هیاهوی رسانهای به تحصیل و کار آزاد خانوادگی اشتغال دارد....
لینک کامل مصاحبه👇
https://www.eghtesadonline.com/fa/tiny/news-216034
@antioligarchie
اقتصاد آنلاین
محمدعلی رامین از زندگی خصوصیاش میگوید
اهل چانهزنی است و زندگیاش پرهیاهو؛ هیاهوهایی که فرمان هدایتشان را در دست دارد و از برجستهشدن آنها هم هراسان نمیشود. او محمدعلی رامین است؛ هم زندگی سیاسیاش پرخبر بوده و هم زندگی خصوصیاش همواره مورد توجه رسانهها قرار گرفته است.