Forwarded from اتچ بات
#داستانک
#واقعی
🔻شب ۲۶ فوریه ۱۹۹۱ صدام شکست در کویت را پذیرفت و دستور عقب نشینی داد. هزاران تانک و نفربر و خودرو در بزرگراه شش بانده کویت به بصره به راه افتادند بی آن که بدانند چه اژدهایی در آسمان انتظارشان را میکشد.
ابتدا بمب افکنهای "ای ۶ اینترودر" ابتدا و انتهای ستون عراقیها را با بمبهای خوشه ای هدف گرفتند. حالا جاده بسته شده بود. عراقیها که راه پس و پیش نداشتند ناچار وارد بیابان میشدند. ساعتی بعد دهها هواپیمای دیگر بر سر نیروهای سردرگم عراقی ظاهر شدند و یکی یکی آنها را شکار کردند.
عراقیها خودروها را رها کرده و به سوی جاده های فرعی و باتلاقها و رود فرات میگریختند اما آتش توپخانه و هلیکوپترهای توپدار راهشان را میبست.
رهبران ائتلاف تصمیم گرفته بودند نیروی زرهی عظیم عراق را نابود کنند و ترسی در وجود آنها بیندازند که دیگر جسارت آغاز جنگ دیگری را نداشته باشند.
کشتار شب ۲۶ و روز ۲۷ فوریه آنقدر مهیب بود که جرج بوش یک روز بعد پایان جنگ را اعلام کرد. بزرگراه کویت به بصره برای همیشه "طریق الموت (راه مرگ)" لقب گرفت و سازندگان گیم آو ترونز سریال خود را با الهام از آن تکمیل کردند.
#محسن_کاظم_پور
@antioligarchie
#واقعی
🔻شب ۲۶ فوریه ۱۹۹۱ صدام شکست در کویت را پذیرفت و دستور عقب نشینی داد. هزاران تانک و نفربر و خودرو در بزرگراه شش بانده کویت به بصره به راه افتادند بی آن که بدانند چه اژدهایی در آسمان انتظارشان را میکشد.
ابتدا بمب افکنهای "ای ۶ اینترودر" ابتدا و انتهای ستون عراقیها را با بمبهای خوشه ای هدف گرفتند. حالا جاده بسته شده بود. عراقیها که راه پس و پیش نداشتند ناچار وارد بیابان میشدند. ساعتی بعد دهها هواپیمای دیگر بر سر نیروهای سردرگم عراقی ظاهر شدند و یکی یکی آنها را شکار کردند.
عراقیها خودروها را رها کرده و به سوی جاده های فرعی و باتلاقها و رود فرات میگریختند اما آتش توپخانه و هلیکوپترهای توپدار راهشان را میبست.
رهبران ائتلاف تصمیم گرفته بودند نیروی زرهی عظیم عراق را نابود کنند و ترسی در وجود آنها بیندازند که دیگر جسارت آغاز جنگ دیگری را نداشته باشند.
کشتار شب ۲۶ و روز ۲۷ فوریه آنقدر مهیب بود که جرج بوش یک روز بعد پایان جنگ را اعلام کرد. بزرگراه کویت به بصره برای همیشه "طریق الموت (راه مرگ)" لقب گرفت و سازندگان گیم آو ترونز سریال خود را با الهام از آن تکمیل کردند.
#محسن_کاظم_پور
@antioligarchie
Telegram
attach 📎
#داستانک
🔻 الان که صحبت از شیرهای پنجشیر است میخواهم داستان زندگی شیری در افغانستان را بنویسم که احتمالا عجیب ترین و غمانگیزترین زندگی را در بین تمام شیرهای دنیا داشت. آدمخوارترین شیر تمام تاریخ؛ مرجان شیر نر باغ وحش کابل.
مرجان ۱۴ ساله بود که دولت نجیبالله سقوط کرد و ۵ گروه مسلح وارد کابل شدند و خونبارترین دوران این شهر آغاز شد. ابتدا نیروهای ژنرال دوستم بر باغ وحش مسلط شدند. آنها تمام حیوانات حلالگوشت را خوردند و مخالفین خود را در قفس مرجان و جفتش (جوجه) میانداختند و به این شیوه در مصرف فشنگ صرفهجویی میکردند.
بعد از جدایی دوستم از دولت برهانالدین ربانی آنها در کابل از نیروهای احمدشاه مسعود شکست خوردند و باغ وحش در خط مقدم نبرد نیروهای دولتی و حزب وحدت اسلامی عبدالعلی مزاری قرار گرفت. باغ وحش بین دو گروه دست به دست میشد و غذای مرجان همچنان از طریق خوردن گوشت اسرای جنگی تامین میشد.
تا اینکه حزب وحدت و بقیه مخالفان در کابل شکست خوردند و شهر به طور کامل در اختیار دولت قرار گرفت.
مرجان دو سال را در یکی از سخت ترین جنگ های شهری تاریخ آن هم در خط مقدم جبهه سپری کرد و زنده ماند ولی حالا که شهر در آرامش نسبی پیدا کرده بود بدترین فاجعه زندگی او رخ داد.
در نوروز ۱۳۷۴ یک جنگجوی احمق با دوستش شرط میبندد که وارد قفس مرجان و جفتش میشود و این کار را میکند و مرجان هم فورا او را میکشد. فردای آن روز برادر مقتول سه نارنجک در قفس میاندازد و مرجان بر اثر جراحات وارده کور و کر میشود اما باز هم زنده میماند.
مرجان دوران طالبان را هم تحمل میکند و زنده میماند. او حمله آمریکا و سقوط طالبان را هم به چشم میبیند. او که همزمان با کودتای ثور (به قدرت رسیدن مارکسیست ها) وارد افغانستان شده بود کمی بعد از سقوط طالبان از دنیا میرود.
زندگی مرجان شبیه زندگی سلیم سینایی در رمان بچههای نیمهشب بود. هر چه بر افغانستان میگذشت در زندگی مرجان متجلی میشد و هرچه در زندگی مرجان میگذشت در سرزمین افغانستان متجلی میشد.
روی قبر مرجان به زبان پشتو نوشتند: "او معروفترین شیر دنیا بود"
اولین بار دکتر هارون سمرقندی که در دوران جنگهای کابل در این شهر زندگی میکرد ماجرای زندگی مرجان را برایم تعریف کرد و بعدا از طریق دوستان دیگری جزئیات بیشتری را دریافت کردم...
#محسن_کاظم_پور
@antioligarchie
🔻 الان که صحبت از شیرهای پنجشیر است میخواهم داستان زندگی شیری در افغانستان را بنویسم که احتمالا عجیب ترین و غمانگیزترین زندگی را در بین تمام شیرهای دنیا داشت. آدمخوارترین شیر تمام تاریخ؛ مرجان شیر نر باغ وحش کابل.
مرجان ۱۴ ساله بود که دولت نجیبالله سقوط کرد و ۵ گروه مسلح وارد کابل شدند و خونبارترین دوران این شهر آغاز شد. ابتدا نیروهای ژنرال دوستم بر باغ وحش مسلط شدند. آنها تمام حیوانات حلالگوشت را خوردند و مخالفین خود را در قفس مرجان و جفتش (جوجه) میانداختند و به این شیوه در مصرف فشنگ صرفهجویی میکردند.
بعد از جدایی دوستم از دولت برهانالدین ربانی آنها در کابل از نیروهای احمدشاه مسعود شکست خوردند و باغ وحش در خط مقدم نبرد نیروهای دولتی و حزب وحدت اسلامی عبدالعلی مزاری قرار گرفت. باغ وحش بین دو گروه دست به دست میشد و غذای مرجان همچنان از طریق خوردن گوشت اسرای جنگی تامین میشد.
تا اینکه حزب وحدت و بقیه مخالفان در کابل شکست خوردند و شهر به طور کامل در اختیار دولت قرار گرفت.
مرجان دو سال را در یکی از سخت ترین جنگ های شهری تاریخ آن هم در خط مقدم جبهه سپری کرد و زنده ماند ولی حالا که شهر در آرامش نسبی پیدا کرده بود بدترین فاجعه زندگی او رخ داد.
در نوروز ۱۳۷۴ یک جنگجوی احمق با دوستش شرط میبندد که وارد قفس مرجان و جفتش میشود و این کار را میکند و مرجان هم فورا او را میکشد. فردای آن روز برادر مقتول سه نارنجک در قفس میاندازد و مرجان بر اثر جراحات وارده کور و کر میشود اما باز هم زنده میماند.
مرجان دوران طالبان را هم تحمل میکند و زنده میماند. او حمله آمریکا و سقوط طالبان را هم به چشم میبیند. او که همزمان با کودتای ثور (به قدرت رسیدن مارکسیست ها) وارد افغانستان شده بود کمی بعد از سقوط طالبان از دنیا میرود.
زندگی مرجان شبیه زندگی سلیم سینایی در رمان بچههای نیمهشب بود. هر چه بر افغانستان میگذشت در زندگی مرجان متجلی میشد و هرچه در زندگی مرجان میگذشت در سرزمین افغانستان متجلی میشد.
روی قبر مرجان به زبان پشتو نوشتند: "او معروفترین شیر دنیا بود"
اولین بار دکتر هارون سمرقندی که در دوران جنگهای کابل در این شهر زندگی میکرد ماجرای زندگی مرجان را برایم تعریف کرد و بعدا از طریق دوستان دیگری جزئیات بیشتری را دریافت کردم...
#محسن_کاظم_پور
@antioligarchie