@ansherlli
به جز حضور تو
هیچ چیز این جهان بی کرانه را جدی نگرفتم
حتی عشق را...!
#حسین_پناهی
#آنشرلـے🌍😍😌....
به جز حضور تو
هیچ چیز این جهان بی کرانه را جدی نگرفتم
حتی عشق را...!
#حسین_پناهی
#آنشرلـے🌍😍😌....
@ansherlli
حال خـ❤️ــوب را هیچکس نمیتواند بخرد.
حال خــ💙ـوب را هیچ فروشگاه بزرگی نمی فروشد.
حتی اگر اجناسش انقدر مرغوب باشد که نتوانی سمتشان بروی.
حال خـ💜ــوب یعنی دلت خوش باشد. حال خــ🧡ـوب یعنی پاییز باشد.
حال خـ💚ــوب یعنی درختان را با رنگ های مختلف رنگ آمیزی کرده باشند،روی ابرها بایستی و پشت کنی به همه ی آن چیزهایی که نمی گذارند بخندی..
حال خـ💖ــوب را نمی توان خرید اما می توان ثبت کرد.
#میثم_اسفندیار
#آنشرلـے🌿🦋😌...
حال خـ❤️ــوب را هیچکس نمیتواند بخرد.
حال خــ💙ـوب را هیچ فروشگاه بزرگی نمی فروشد.
حتی اگر اجناسش انقدر مرغوب باشد که نتوانی سمتشان بروی.
حال خـ💜ــوب یعنی دلت خوش باشد. حال خــ🧡ـوب یعنی پاییز باشد.
حال خـ💚ــوب یعنی درختان را با رنگ های مختلف رنگ آمیزی کرده باشند،روی ابرها بایستی و پشت کنی به همه ی آن چیزهایی که نمی گذارند بخندی..
حال خـ💖ــوب را نمی توان خرید اما می توان ثبت کرد.
#میثم_اسفندیار
#آنشرلـے🌿🦋😌...
@ansherlli
شاملو درباره آیدا میگه:
هر چه می‌نویسم برای اوست و به خاطرِ او...
من با آیدا آن انسانی را که هرگز در زندگیِ خود پیدا نکرده بودم،
پیدا کردم.
#آنشرلـے😌💖✨...
شاملو درباره آیدا میگه:
هر چه می‌نویسم برای اوست و به خاطرِ او...
من با آیدا آن انسانی را که هرگز در زندگیِ خود پیدا نکرده بودم،
پیدا کردم.
#آنشرلـے😌💖✨...
@ansherlli
نام رمان : عشق و احساس من
(جلد اول)
📚نویسنده: fereshteh27
خلاصه :
داستان درباره ی دختری به اسم بهار است که با مادرش زندگی می کند..وضعیت زندگیشون زیاد خوب نیست تا حدی که اون مجبور میشه به محض اینکه دیپلمشو گرفت بره تو یه شرکت و بشه منشی اون شرکت..به خاطر زیبایی که داشته پسر رییس شرکت کیارش صداقت میاد خواستگاریش که بهار هم با اینکه علاقه ای به اون نداشته به خاطر وضعیتشون درخواستشو قبول می کنه و نامزد می کنند ..تو سفری که به شمال داشته با مرد جوونی رو به رو میشه که..اون هم کسی نیست جز سرگرد آریا رادمنش…توی مدت نامزدیش با کیارش خیلی اذیت میشه و ناخواسته و ناغافل مسیر زندگیش تغییر می کنه..البته در این بین سرگرد اریا رادمنش هم همراهشه..
و ادامه ی ماجراهایی که قراره توی این رمان برای بهار اتفاق بیافته..اتفاقاتی تلخ و شیرین..پر از فراز و نشیب که زندگی ساده ی بهار رو دست خوش تغییراتی قرار میده که بهار هرگز فکرشو هم نمی کرد زندگیش اینطور متحول بشه..
داستانی از عشق و دوست داشتن.. از یه دختر ساده با ظاهر و باطنی پاک و زیبا که تقدیر خواب های زیادی براش دیده و بهار باید با اون ها رو به رو بشه ولی اون تنها نیست..
#آنشرلـے📘🌏🦋....
نام رمان : عشق و احساس من
(جلد اول)
📚نویسنده: fereshteh27
خلاصه :
داستان درباره ی دختری به اسم بهار است که با مادرش زندگی می کند..وضعیت زندگیشون زیاد خوب نیست تا حدی که اون مجبور میشه به محض اینکه دیپلمشو گرفت بره تو یه شرکت و بشه منشی اون شرکت..به خاطر زیبایی که داشته پسر رییس شرکت کیارش صداقت میاد خواستگاریش که بهار هم با اینکه علاقه ای به اون نداشته به خاطر وضعیتشون درخواستشو قبول می کنه و نامزد می کنند ..تو سفری که به شمال داشته با مرد جوونی رو به رو میشه که..اون هم کسی نیست جز سرگرد آریا رادمنش…توی مدت نامزدیش با کیارش خیلی اذیت میشه و ناخواسته و ناغافل مسیر زندگیش تغییر می کنه..البته در این بین سرگرد اریا رادمنش هم همراهشه..
و ادامه ی ماجراهایی که قراره توی این رمان برای بهار اتفاق بیافته..اتفاقاتی تلخ و شیرین..پر از فراز و نشیب که زندگی ساده ی بهار رو دست خوش تغییراتی قرار میده که بهار هرگز فکرشو هم نمی کرد زندگیش اینطور متحول بشه..
داستانی از عشق و دوست داشتن.. از یه دختر ساده با ظاهر و باطنی پاک و زیبا که تقدیر خواب های زیادی براش دیده و بهار باید با اون ها رو به رو بشه ولی اون تنها نیست..
#آنشرلـے📘🌏🦋....
@ansherlli
تنهايى
نام شهرى ست زخمى
با خيابان هاى كبود
كوچه هايى غمگين
و آدم هايى كه هيچ كدامشان شبيه تو نيستند
#بهرام_حمیدیان
#آنشرلـے🌏🌪🌿....
تنهايى
نام شهرى ست زخمى
با خيابان هاى كبود
كوچه هايى غمگين
و آدم هايى كه هيچ كدامشان شبيه تو نيستند
#بهرام_حمیدیان
#آنشرلـے🌏🌪🌿....
@ansherlli
سال های آخر مدرسه که دیگه به خیال خودمون بزرگ شده بودیم با بچه ها یه بار پیدا کرده بودیم که با چند سنت پول بیشتر به بچه های زیر سن قانونی مشروب میداد ، هر روز بعد از مدرسه با بچه ها میرفتیم بار و حسابی خوش میگذروندیم ، یه روز که حسابی خورده بودم وقتی رسیدم خونه مامانم بو برده بود ، پرسید الکل خوردی ؟ اما من انکار کردم
با خودم فکر میکردم که مامانم نفهمیده که من مشروب میخورم سالها میرفتم همون بار تا یه روز صاحب بار صدام زد ، گفت حالا که مردی شدی بذار یه چیز رو بهت بگم ، سالهای قبل که با دوستات میومدین بار مامانت از موضوع خبر داشت و به من سفارش کرده بود تا مشروبی که بهت میدم الکل کمی داشته باشه و بابت این کار حتی به من پول میداد تا مراقبت باشم ، اینو بهت گفتم تا بدونی مادر خوبی داری ، من نمیدونستم خوشحال باشم از خوبی مادرم یا ناراحت از اینکه اونجوری گول خورده بودم ولی از اینکه که مادرم اصلا چیزی به روم نیاورده بود خوشحال بودم ، از اینکه غرورم رو نشکسته بود
یه شب وقتی توی یه رستوران نشسته بودم بابام رو دیدم که دست توی دست خانم همسایه اومد و رفتن اون طرف رستوران نشستن ، تمام مدت خودم رو قایم کردم که منو نبینن ، وقتی شب موضوع رو به مامانم گفتم اون یه لبخند زد و گفت خیلی وقته از این قضیه خبر داره
اونجا بود که دیگه مطمئن شدم زن ها حتما یه ژنی دارن که باهاش میتونن تحمل کنن و به روت نیارن ، بفهمن اما بهت نگن ، نمیدونم این خوبه یا بد اما داشتن این ژن یه جا خیلی ترسناکه ، میشه یه زن تو رو دوست نداشته باشه اما به روت نیاره؟
#مسعود_ممیزالاشجار
#آنشرلـے🍺👸🏻💍....
سال های آخر مدرسه که دیگه به خیال خودمون بزرگ شده بودیم با بچه ها یه بار پیدا کرده بودیم که با چند سنت پول بیشتر به بچه های زیر سن قانونی مشروب میداد ، هر روز بعد از مدرسه با بچه ها میرفتیم بار و حسابی خوش میگذروندیم ، یه روز که حسابی خورده بودم وقتی رسیدم خونه مامانم بو برده بود ، پرسید الکل خوردی ؟ اما من انکار کردم
با خودم فکر میکردم که مامانم نفهمیده که من مشروب میخورم سالها میرفتم همون بار تا یه روز صاحب بار صدام زد ، گفت حالا که مردی شدی بذار یه چیز رو بهت بگم ، سالهای قبل که با دوستات میومدین بار مامانت از موضوع خبر داشت و به من سفارش کرده بود تا مشروبی که بهت میدم الکل کمی داشته باشه و بابت این کار حتی به من پول میداد تا مراقبت باشم ، اینو بهت گفتم تا بدونی مادر خوبی داری ، من نمیدونستم خوشحال باشم از خوبی مادرم یا ناراحت از اینکه اونجوری گول خورده بودم ولی از اینکه که مادرم اصلا چیزی به روم نیاورده بود خوشحال بودم ، از اینکه غرورم رو نشکسته بود
یه شب وقتی توی یه رستوران نشسته بودم بابام رو دیدم که دست توی دست خانم همسایه اومد و رفتن اون طرف رستوران نشستن ، تمام مدت خودم رو قایم کردم که منو نبینن ، وقتی شب موضوع رو به مامانم گفتم اون یه لبخند زد و گفت خیلی وقته از این قضیه خبر داره
اونجا بود که دیگه مطمئن شدم زن ها حتما یه ژنی دارن که باهاش میتونن تحمل کنن و به روت نیارن ، بفهمن اما بهت نگن ، نمیدونم این خوبه یا بد اما داشتن این ژن یه جا خیلی ترسناکه ، میشه یه زن تو رو دوست نداشته باشه اما به روت نیاره؟
#مسعود_ممیزالاشجار
#آنشرلـے🍺👸🏻💍....
@ansherlli
برای تو،برای چشمهایت
برای من،برای دردهایم
برای ما،برای اینهمه تنهایی
ای کاش خدا کاری کند...
#شاملو
#آنشرلـے🕸🕊🐾....
برای تو،برای چشمهایت
برای من،برای دردهایم
برای ما،برای اینهمه تنهایی
ای کاش خدا کاری کند...
#شاملو
#آنشرلـے🕸🕊🐾....
@ansherlli
مامان همیشه میگه :
چای باید خوب دم بکشه
تا عطر و رنگ واقعیشو بفهمی ...
زود برش داری ، عطر و رنگش اصل نیست
دیر برداری میجوشه !
چای اگه بجوشه که خوردنی نیست !
ولی اگه دم بکشه ، بشینی کنارِ ایوون ، بارون بزنه ، فنجونتو بگیری دستت ، گرماشو حس کنی ، اونوقته که لذت داره ...
دوست داشتنم همینه ...
عجله نکن ، لفتش هم نده
بذار خوب دم بکشه . . .
#مریم_قهرمانلو
#آنشرلـے☕️♥️🌿....
مامان همیشه میگه :
چای باید خوب دم بکشه
تا عطر و رنگ واقعیشو بفهمی ...
زود برش داری ، عطر و رنگش اصل نیست
دیر برداری میجوشه !
چای اگه بجوشه که خوردنی نیست !
ولی اگه دم بکشه ، بشینی کنارِ ایوون ، بارون بزنه ، فنجونتو بگیری دستت ، گرماشو حس کنی ، اونوقته که لذت داره ...
دوست داشتنم همینه ...
عجله نکن ، لفتش هم نده
بذار خوب دم بکشه . . .
#مریم_قهرمانلو
#آنشرلـے☕️♥️🌿....
@ansherlli
یکی باید باشه عین مولانا دوستت داشته باشه...
اون موقع که میگه:
ناز کُنی، نَظر کُنی، قَهر کُنی، ستم کُنی
گر که جَفا، گر که وَفا، از تو حذَر نمی‌کنم!
#مولانا
#آنشرلی🌈🌸🍀...
یکی باید باشه عین مولانا دوستت داشته باشه...
اون موقع که میگه:
ناز کُنی، نَظر کُنی، قَهر کُنی، ستم کُنی
گر که جَفا، گر که وَفا، از تو حذَر نمی‌کنم!
#مولانا
#آنشرلی🌈🌸🍀...
@ansherlli
حتما که نباید کسی پدرت را کشته باشد تا از او بیزار باشی
کسانی هستند که راه رفتنشان،
گفتنشان
نگاهشان
و حتی لبخندشان در تو بیزاری می رویاند
📚 جای خالی سلوچ
#محمود_دولت_آبادی
#آنشرلے👣🗞✉️....
حتما که نباید کسی پدرت را کشته باشد تا از او بیزار باشی
کسانی هستند که راه رفتنشان،
گفتنشان
نگاهشان
و حتی لبخندشان در تو بیزاری می رویاند
📚 جای خالی سلوچ
#محمود_دولت_آبادی
#آنشرلے👣🗞✉️....
@ansherlli
اگر تو موسیقی بودی؛
بی‌وقفه به تو گوش می سپردم
و اندوهم به شادی
بدل میشد ...
#آنا_آخماتووا
#آنشرلے🎧💞🌿🥂...
اگر تو موسیقی بودی؛
بی‌وقفه به تو گوش می سپردم
و اندوهم به شادی
بدل میشد ...
#آنا_آخماتووا
#آنشرلے🎧💞🌿🥂...
@ansherlli
بعضی ها فقط عشق رو تجربه میکنن !
دارن تمرین عاشق شدن میکنن !
اکثرا هم فقط الفبای عشق رو یاد میگیرن و تو همون مرحله میمونن !
درس عشق تمومی نداره !
به هرجاش که میرسی ، میبینی چیزای تازه تری برای یاد گرفتن هست !
آدما باید یادبگیرن که دوست داشته باشن .
اگه عشق رو یاد بگیرن دیگه ظلم نمی مونه .
تو دلی که عشق خونه کنه فقط جای مهر و محبت و دوستیه ، نه جای ظلم و کینه و ستم!
#مرتضی_مودب_پور
#آنشرلـے❤️🧡💛💜...
بعضی ها فقط عشق رو تجربه میکنن !
دارن تمرین عاشق شدن میکنن !
اکثرا هم فقط الفبای عشق رو یاد میگیرن و تو همون مرحله میمونن !
درس عشق تمومی نداره !
به هرجاش که میرسی ، میبینی چیزای تازه تری برای یاد گرفتن هست !
آدما باید یادبگیرن که دوست داشته باشن .
اگه عشق رو یاد بگیرن دیگه ظلم نمی مونه .
تو دلی که عشق خونه کنه فقط جای مهر و محبت و دوستیه ، نه جای ظلم و کینه و ستم!
#مرتضی_مودب_پور
#آنشرلـے❤️🧡💛💜...
@ansherlli
no matter where you’re from, your dreams are valid...
اهمیتی نداره اهل کجایی، رویاهاتِ که با ارزش هستن...
#text✨💐🌈🌻...
no matter where you’re from, your dreams are valid...
اهمیتی نداره اهل کجایی، رویاهاتِ که با ارزش هستن...
#text✨💐🌈🌻...
@ansherlli
عاشقی را چه نیازی‌ست به توجیه و دلیل
که تو ای عشق
همان پرسشِ بی‌زیرایی ...!
#قیصر_امین‌پور
#آنشرلـے🕊🌸✨....
عاشقی را چه نیازی‌ست به توجیه و دلیل
که تو ای عشق
همان پرسشِ بی‌زیرایی ...!
#قیصر_امین‌پور
#آنشرلـے🕊🌸✨....