مدرسه نویسندگی آناهل
4.35K subscribers
504 photos
22 videos
33 files
100 links
☁️یک دورهمی و انجمن هنری برای علاقه‌مندان در این عرصه ی نویسندگی
اطلاعات آناهل: @ettelaatanahel
گپ آناهل: https://t.me/dorhamianahel
لیست دوره‌ها: https://t.me/+D_pEoujUON0yYzM0
لینک ناشناس:
https://t.me/BitnetChat_bot?start=sec-biaghegdaa
Download Telegram
واضح و مشخص و ملموس بنویس!
کلی‌بافی نکن. مُبهم ننویس. انتزاعی ننویس.
به‌جای اینکه بنویسی:

مدتی هوا خیلی ناجور بود.

بنویس:

یک هفته هر روز باران می‌بارید.

به‌جای اینکه بنویسی:

از اینکه پاداشی را که استحقاقش را داشت دریافت کرد اظهار رضایت نمود.

بنویس:

پولی را که گرفته بود گذاشت توی جیبش و لبخندی زد.
برای ماندن در یک مکان
آدم باید دلایلش را هم داشته باشد،
یعنی دوستانی و مهر و محبت آنها را.

وگرنه، محرکی برای ماندن در یک جا
و نماندن در جای دیگر،
وجود نخواهد داشت.

📚سوء تفاهم:
آلبر کامو
🔸تجربه‌های کتابخوانی یک نویسنده

اولین تجربه کتاب‌خوانی من به زمانی برمی‌گردد که یک کتاب کودک با عنوان "داستان‌های یک جادوگر شرور" نوشته هانا کرن را خواندم. کتاب‌های این نویسنده در من حس امنیت ایجاد کرد. به این ترتیب من "روزنامه جادوگران" خودم را نوشتم و آن‌را برای دوستانم می‌فرستادم.

سال‌ها بعد "هری پاتر و سنگ جادو" را از کتاب‌خانه قرض گرفتم و آن قدر شیفته‌اش شدم که تمام کتاب را در رایانه ام تایپ کردم. فکر می‌کنم از این طریق بود که نوشتن را آموختم.

اما آنچه تأثیر فوق‌العاده‌ای بر جریان نوشتن من داشت شعر بود. شعرهای آنا انکوئیست طرز فکر مرا تغییر داد. هنگامی که خواندن آثار این شاعر هلندی که دخترش را در یک تصادف از دست داده بود شروع کردم بسیار جوان بودم. من اولین بار نحوه بیان و شرح عزاداری و غم را نه در انجیل یا کتاب کودکان بلکه از شعرها آموختم و این شاعر بود که الهام‌بخش من برای نوشتن آثار خودم شد.
‌نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر، نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می‌گویم
پاسخم گو، به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست!

- هوشنگ ابتهاج
🧡~| #سرانه_مطالعه
بفرمایید امروز ≈ { ⌗  ۲۶ فروردین }📚
• چه کتابی خوندید؟
• چند صفحه؟
• چه زمانی صرف خوندن کردید؟
• دیدگاه‌تون؟
با نوشتن، بال‌هایی برای پرواز پیدا می‌كنم. بگذارید تا واژگان، بال‌های كوچكی درآورند، در فضا پرواز كنند و دنیا را تغییر دهند.

از کتاب: قلم‌های پرآب و کاغذهای تشنه، سوزان آریل

نظر شما درمورد نوشتن چیست؟ در قالب یک جمله کامنت کنید🧡
🔸عادات عجیب نویسندگان بزرگ

🔖عقربه قطب‌نمای چارلز دیکنز به‌سمت شمال
چارلز دیکنز موقع خواب، یک قطب‌نمای ناوبری داشته که عقربه‌های آن را به سمت جهت جغرافیایی شمال تنظیم می‌کرده و آن را کنار تخت خود می‌گذاشته است. دیکنز معتقد بوده این مسئله الهامات نویسندگی و خلاقیت او را تحریک می‌کند! قطب‌نمای خالق نیکلاس نیکلبی، روزگار سخت، آرزوهای بزرگ و سرود کریسمس هم به خلق این آثار کمک فراوانی کرده!

🔖دکتر زوس؛ نوشتن برای بچه‌ها با کلاه گذاشتن سر خودش
زوس گایزل معروف به دکتر زوس نویسنده و تصویرگر داستان کودکان یک کلکسیون کلاه داشت. هر زمان در نوشتن یک داستان دچار قفل ذهنی می‌شد، درِ کمدش را می‌گشود و یکی از کلاه‌ها را بر روی سرش می‌گذاشت. قفل ذهنی ناگهان گشوده می‌شد!

🔖مارکز و خبرخوانی
نویسنده‌ی پاییز پدرسالار، صدسال تنهایی و عشق در زمان در ابتدا اصلا روزنامه نگار بود. بعدها هم که قدم در راه نویسندگی و ادبیات گذاشت عادت داشت تا صبح زود از خواب بلند شود و ابتدا خبرها را بخواند و بعد شروع به نوشتن کند.

🔖وقتی موراکامی از دو حرف می‌زند از چه حرف می‌زند؟
موراکامیِ ژاپنی عادت دارد هرروز صبح ساعت ۴ از خواب بیدار شود و هرشب هم ساعت ۹ شب به رختخواب می‌رود. موراکامی در کنار اینکه نویسنده‌ی با انضباطی است، ورزشکار منضبطی نیز هست. دویدن در برنامه روزانه همیشگی او وجود دارد. علاقه او به دو باعث شده تا یکی از کتاب‌هایش به شکل کامل به دو اختصاص داده شده باشد.

🔖ایزابل آلنده و ۸ ژانویه مرموز
ایزابل آلنده نگارش اولین اثرش را در روز ۸ ژانویه سال ۱۹۸۱ آغاز کرد. به‌حسب یک اعتقاد، او نگارش تمامی کتاب‌های بعدی‌اش را هم در روز ۸ ژانویه آغاز کرده است. اطرافیان او می‌دانند که آلنده روز ۸ ژانویه بیش از هرچیز نیاز به آرامش و خلوت با خود دارد. شاید این ۸ ژانویه شروع یک کتاب جدید باشد.

🔖جان اشتاین بک؛ خودکار از من به دور باد!
نویسنده‌ی موش‌ها و آدم‌ها عادت داشت پیش‌نویس آثارش را فقط با مداد بنویسد. او همیشه تعداد زیادی مداد نوک تیز در کنارش برروی میز می‌گذاشت. وجود این مدادها حس خوبی به برنده نوبل ادبیات می‌داد.

🔖مایا آنجلو و نوشتن فقط در اتاق‌های یک هتل محلی
نویسنده و شاعر آمریکایی، صبح به صبح ساعت ۶ صبح از آپارتمانش خارج می‌شد و تا ساعت ۲ بعد از ظهر در یک هتل کوچک محلی می‌نوشت. یک دسته کاغذ، فرهنگ لغات و تعدادی وسیله کم، تنها چیزهایی بود که او با خود به اتاق هتل می‌برد. مایا فقط یک درخواست از کارکنان هتل داشت: این که همه‌ی عکس‌ها از دیوارهای اتاق پایین بیاید.

🖥سایت گسترش فرهنگ و مطالعات
🧡~| #سرانه_مطالعه
بفرمایید امروز ≈ { ⌗  ۲۷ فروردین }📚
• چه کتابی خوندید؟
• چند صفحه؟
• چه زمانی صرف خوندن کردید؟
• دیدگاه‌تون؟
🌱آیا می‌توانیم دربارهٔ موضوعات خودمان جملات ساده و نغز بنویسیم؟

🌱یکی از بهترین شیوه‌های تأثیرگذاری با محتوا، نوشتن جملات کوتاه است. جملات کوتاه راحت خواندن می‌شوند و اگر زیبا باشند با سرعت و سهولت بیش‌تری هم‌رسانی می‌شوند.

بیایید، نوشتن جملات کوتاه را تمرین کنیم. برای این کار، اول از همه تا می‌توانیم جملات قصار بخوانیم. بعد سعی کنیم واکنش خودمان را به موضوعات مختلف در قالب جملات کوتاه بنویسیم.
دونالد ام. موری می‌گوید: «به احساساتت اجازه بده افکارت را شعله‌ور کنند.»

به واکنش‌هایمان در برابر جهان اطراف، حساس باشیم. وقتی درباره‌ی موضوع یا مسئله‌ای حس خاصی در ما ایجاد شد، گمان نکنیم همه همین حس را دارند. احساسات خودمان را متمایز از دیگران بدانیم. اگر واکنش خودمان را خاص بپنداریم، احتمال اینکه بتوانیم دیدگاه تازه‌ای خلق کنیم افزایش می‌یابد.

وقتی گمان می‌کنیم حرف کسی جاهلانه است و مخالف آن می‌شویم، وقتی به آسمان نگاه می‌کنیم و غرق بی‌کرانگی آن می‌شویم، وقتی در اینستاگرام پُست جفنگی می‌بینیم و عصبانی می‌شویم از کنار احساسات خود نگذریم. از خودمان سؤال کنیم: «چرا حس کردم فلان حرف ابلهانه است؟ چرا آسمان این‌همه برایم جذاب است؟ چرا بابت آن پست مسخره عصبانی شدم؟» و علت احساسات آن لحظه‌مان را کشف کنیم‌. سپس واکنش‌های خودمان به جهان پیرامون‌مان را در قالب جملات کوتاه یا هر قالب دیگری ثبت کنیم.
با این روش، می‌بینیم که نوشتن و تولید محتوای اصیل چقدر سهل‌تر و در عین حال، لذت‌بخش‌تر می‌شود.

🌱از کتاب: شاهراه تأثیرگذاری، شاهین کلانتری،‌ نشر کلید آموزش، صفحه ۳۵
💌 ا‌ولین رمان‌های من بد بودند چون نویسنده‌ی جوان رمانتیکی که من در آن زمان بودم زیاده از حد در شخصیت‌ها پیدا بود.

💌 نویسنده باید خود را با دو ضرورت متضاد وفق دهد؛ باید در رمانش درگیر باشد و از خود فارغ بماند.
وقتی آدم با شخصیت‌های رمان قاطی می‌شود از خود فارغ می‌شود.
آدم فکر نمی‌کند: «آیا اگر من بودم این یا آن کار را می‌کردم؟» آدم متوجه است که «اسمیت این کار را کرده است.» حتی آدم نمی‌گوید: «اسمیت در این یا آن موقعیت چه واکنشی نشان می‌دهد؟» چون اسمیت بنابر تصمیم خودش عمل می‌کند. آدم واقعاً وجود خودش را فراموش می‌کند.

💌 کتاب «مردی دیگر | مصاحبه با گراهام گرین»، ترجمه‌ی فرزانه طاهری، نشر نیلوفر، ص. ۱۲۸
اجازه بدهید نوشتن یک مقاله از روایت مشکل بزرگ زندگی‌تان، باعث شود به آرامش ذهنی برسید. به جستاری که می‌نویسید به چشم یک پروژه‌ی نوشتاردرمانی نگاه کنید و هرازگاهی این گفته‌ی «توران میرهادی» را با خود زمزمه کنید:

🌠رنج بزرگ را به کار بزرگ تبدیل کن.
🧡~| #سرانه_مطالعه
بفرمایید امروز ≈ { ⌗  ۲۸ فروردین }📚
• چه کتابی خوندید؟
• چند صفحه؟
• چه زمانی صرف خوندن کردید؟
• دیدگاه‌تون؟
🌈من فقط به این دلیل می‌نویسم که صدایی در من وجود دارد که خاموش نمی‌شود.
-سیلویا پلات

«جوانا پن» صدای نویسنده را نحوه‌ی برقراری ارتباط او با دنیای درونی‌اش می‌داند. در واقع صدای یک نویسنده ریشه در زندگی فکری و حسی او دارد.

این که از چه زاویه‌ای به دنیا می‌نگرد، چه ارزش‌ها و باورهایی دارد، تعریف شخصی‌اش از مسائل چگونه است، چطور می‌اندیشد، برای تصمیم‌گیری درباره‌ی موضوعات مهم چگونه عمل می‌کند، چه اهداف و آرزوهایی دارد، اتفاقات را به چه زبانی ترجمه می‌کند و... همه‌وهمه باعث می‌شوند نویسنده در نهایت با صدای منحصربه‌فرد خودش بنویسد.
🔸ماجرای قصه‌هایی که ناگفته می‌مانند

همه‌ی ما داستان‌هایی داریم که یا آن‌ها را نوشته‌ایم و دیگران خوانده‌اند یا آنقدر پنهان نگه‌شان داشته‌ایم که حالا تلنباری از هزار واژه‌ی پرعقده روی ذهن‌مان سنگینی می‌کند. هزاران ایده که شاید اگر نوشته می‌شدند حالا ماجرا تغییر کرده بود و ما برای نوشتن یک داستانِ نسبتاً خوب تا این اندازه با خود و کلمه‌ها درگیر نبودیم. اگر به پایان غم‌انگیز آن قصه‌ها فکر می‌کردید باز هم حاضر به مرگ ایده‌ها بودید؟

🔅مرگ ایده‌ها زمانی رخ می‌دهد که نویسنده‌ای دچار احساساتی مثل کمالگرایی؛ تردید به توانایی‌های خود، ترس از نوشتن و چیزهایی از این‌دست می‌شود. اینکه نویسنده‌ای با دستان خودش ایده‌ای را که به ناب‌ترین شکل ممکن به ذهنش رسیده را رها می‌کند ماجرایی غم‌انگیز است که هرروز بارها اتفاق می‌افتد. واقعیت این است که وقتی ایده‌ای را در ذهن‌تان پرورش می‌دهید و روزی که احساس می‌کنید آماده‌ی نوشتن است ولی از نوشتن آن طفره می‌روید درواقع با آگاهی کامل، ایده‌تان را نابود کرده‌اید. همین که در نوشتنش تعلل می‌ورزید و این‌پا و آن‌پا می‌کنید یعنی از تازگی یک ایده می‌کاهید و شاید اگر امروز ننویسید، فردا با داستانی روبه‌رو شوید که ریشه‌گرفته از همان ایده‌ای است که شما به‌راحتی از دستش دادید.

🔅همه‌ی سعی شما باید این باشد که ایده‌ها را از کف ندهید و منتظر بهترین زمان برای نوشتنش نباشید. هیچ بهترینی در کار نیست و اگر به این امید وارد این حوزه شده‌اید پیشنهاد می‌کنم همین حالا رهایش کنید و به نوشتن، فکر نکنید.

غزاله غفارزاده
🌛«من نه برای فروش، که برای به دست آوردن وحدتی در زندگی‌ام رمان می‌نویسم، نگارش برای من حکم ستون فقرات را دارد؛ و بهتر است جمله‌ی هنری جیمز را بازگو کنم: "رمان‌نویس کسی است که هیچ‌چیز برایش از دست نرفته است".

🌛در حال حاضر شکلی ادبی که قدرتش به بزرگی قدرت رمان باشد وجود ندارد. می‌توان در آن به شیوه‌ای به غایت دقیق، از طریق احساس یا عقل، به ظاهر بی معنی‌ترین وقایع روزمره، اندیشه‌ها، کشف و شهودها، به ظاهر غریب‌ترین رؤیاها نسبت به زبان روزمره را به هم پیوند زد.

🌛بدین ترتیب رمان وسیله‌ای است شگرف برای سراپا ایستادن، هوشمندانه به زندگی ادامه دادن در درون جهانی تقریباً خشماگین که از همه سو به شما هجوم می‌آورد.»


🌱 از کتاب: «جستارهایی در باب رمان»، میشل بوتور، ترجمه‌‌ی سعید شهرتاش، ص. ۲۳
🍓در نامه‌ای به معشوقه سابقش، ماریا کاسارس که در سوگ مادرش نشسته، می‌نویسد که به‌خود حق می‌دهد “اگر نه در لحظات شاد زندگی‌ات، که در غم‌ها و رنج‌هایت حق شریک شدن را دارم”

و این‌که برای مادرش حس تحسین بسیار داشت زیرا در زمره انسان‌هایی بود “که برای زندگی ساخته شده‌اند!”

📖 آلبر کامو.
🧡~| #سرانه_مطالعه
بفرمایید امروز ≈ { ⌗  ۲۹ فروردین }📚
• چه کتابی خوندید؟
• چند صفحه؟
• چه زمانی صرف خوندن کردید؟
• دیدگاه‌تون؟
🎀«من نه برای فروش، که برای به دست آوردن وحدتی در زندگی‌ام رمان می‌نویسم، نگارش برای من حکم ستون فقرات را دارد؛ و بهتر است جمله‌ی هنری جیمز را بازگو کنم: "رمان‌نویس کسی است که هیچ‌چیز برایش از دست نرفته است".

🎀در حال حاضر شکلی ادبی که قدرتش به بزرگی قدرت رمان باشد وجود ندارد. می‌توان در آن به شیوه‌ای به غایت دقیق، از طریق احساس یا عقل، به ظاهر بی معنی‌ترین وقایع روزمره، اندیشه‌ها، کشف و شهودها، به ظاهر غریب‌ترین رؤیاها نسبت به زبان روزمره را به هم پیوند زد.

🎀بدین ترتیب رمان وسیله‌ای است شگرف برای سراپا ایستادن، هوشمندانه به زندگی ادامه دادن در درون جهانی تقریباً خشماگین که از همه سو به شما هجوم می‌آورد.»


🎀 از کتاب: «جستارهایی در باب رمان»، میشل بوتور، ترجمه‌‌ی سعید شهرتاش، ص. ۲۳
🌱چگونه به نوشتن بیندیشیم؟

🌱باید به خود یادآوری کنیم که نوشتن، صرفن سیاه کردن یک کاغذ یا هوا کردن پستی تازه در رسانه‌های شخصی‌مان نیست. وقتی نوشتن را می‌آغازیم، به‌مرور متوجه تغییراتی در بخش‌های متنوع زندگی و جنبه‌های مختلفی از شخصیت‌مان می‌شویم. نوشتن مثل بذر پیچک است، آن را در گلدان کوچک گوشه‌ی اتاق می‌کاریم اما خیلی زود می‌بینیم که تمام دیوار را پوشانده.
🪽مسیر جهنم با کارهای نیمه‌تمام سنگفرش شده است.
-فیلیپ روت

🪽شروع نوشتن سخت است اما گاهی هیجان اولیه‌ی ما از پرداختن به یک موضوع موجب می‌شود به راحتی نوشتن را بیاغازیم، چیزی که اهمیت بیشتری دارد ماندن کنار یک ایده است. ایده‌ای که شاید به نظرمان خیلی ساده و حتا کلیشه‌ای باشد. در چنین مواردی باید به خود یادآوری کنیم که راه رسیدن به نوآوری و خلق صدای اصیلمان، از نوشتن کلیشه‌های بسیار و تسلط بر آن‌ها می‌گذرد.
🦋هیچ وقت به هیچ‌کس اجازه نده بهت بگه نمیتونی کاری رو انجام بدی، حتی من ... اگه رویایی داری باید ازش محافظت کنی ...

مردم اگه نتونن کاری رو انجام بدن، دوست دارن به تو هم بگن که نمی‌تونی.
اگه چیزی رو میخوای، برو بگیرش ... تموم!

• در جستجوی خوشبختی