Amir Pouria
1.96K subscribers
1.11K photos
401 videos
108 files
407 links
این کانال اخبار مربوط به فعالیت های امیر پوریا مدرس و منتقد سینما را بازتاب می‌دهد.
Download Telegram
در آستانه‌ی سالگرد کشته شدن مهسا امینی ویدئوی اخیر کانال یوتوبی بنده:


https://www.youtube.com/watch?v=m3l3tXP4YPg&t=1s

برای تماشا در موبایل:

https://m.youtube.com/watch?v=m3l3tXP4YPg&t=15s


سرفصل‌های مباحث:

00:00 مسئولانی که از مردم عقب‌اند
00:40 چه چیزی در نگاه مردم در این یک سال تغییر کرده
01:00 توصیه‌ی سیمای جمهوری اسلامی به برخورد با سلبریتی‌ها
01:30 حرف‌های دکتر داروغه‌زاده که جسورانه قلمداد شد
02:05 اصلاح‌طلبان و رفوی پتوی پوسیده‌ی نظام
02:30 نگرانی برای نظام و مشارکت در انتخابات
03:15 افتخار به انحصاری بودن صدا و سیما!
03:48 خجالت نکشیدن از دیکتاتوری در رسانه
04:20 نام بردن از عادل فردوسی‌پور در تلویزیون
05:10 آیا مردم در صورت برگشت عادل، «نود» می‌بینند؟
05:40 آیا عادل یک مبارز است؟
06:20 محبوبیت عادل نتیجه‌ی چیست؟
06:40 وقتی برای کار رسانه هم «ولایت» قائل می‌شوند!
07:30 تجربه‌های خودم از حضور در برنامه‌های زنده‌ی سیما
08:13 برنامه‌ی ضبطی و جلوه‌ی «ولایت» رؤسا
09:05 آدمی اصیل‌تر است که بدی‌های قوم و حرفه‌اش را بداند
09:45 اعتراف و انتقاد به خود
10:25 آیا ضدیت با انقلاب ۵۷ ضدیت با امنیت ملی است؟
Amir Pouria
به مناسبت سالگرد کشته شدن مهسا امینی در کانال یوتوبی اوشانان: https://youtu.be/hvY677CnlL4
لینک تماشا در گوشی موبایل:

https://m.youtube.com/watch?v=hvY677CnlL4&si=1aH0XRKQ4hKzD8-o


لینک چند مقاله و یادداشت قدیمی‌ام درباره‌ی آثار و شخصیت فردی عباس کیارستمی:

یادداشتی درباره‌ی "شیرین"
http://www.amirpouria.com/fimeirani_03.asp?ID=49

یادداشتی درباره‌ی "کپی برابر اصل"
http://www.amirpouria.com/fimeirani_03.asp?ID=89

نقدی بر "کپی برابر اصل"
http://www.amirpouria.com/fimeirani_03.asp?ID=90

مقاله‌ای به بهانه‌ی شباهت عجیب و آشکار شروع فیلم "مادا دایو" ساخته‌ی آکیرا کوروساوا به "خانه‌ی دوست کجاست" کیارستمی
http://www.amirpouria.com/maghale_03.asp?ID=37


سابسکرایب در کانال یوتوب اوشانان:
https://m.youtube.com/channel/UCcvY1hXmZLtv6_i7uf2EMCQ


@amiropouria
بعد از آن که لینک را دنبال و تماشا کردیم، به این بیاندیشیم که تعبیر آشنای "هیچ کس سر جای خودش نیست" این روزها در سینمای ایران به چه شکل‌های عجیبی بازتعریف می‌شود: سینماگری که تا چندی پیش جایی بوده که جایش نیست، حالا و بعد از بیرون آمدن از زندان همچنان برای پی‌جویی وضع و حال بازداشتی‌ها و خانواده‌هایشان در سالگرد خاکسپاری مهسا امینی به اطراف پايگاه یگان امداد می‌رود و در بطن حادثه‌ی برخورد نیروهای ضد امنیت و نظم جامعه (مشهور به نیروهای انتظامی و امنیتی) حاضر می‌شود.
به یک معنا او همچنان در جایگاه اصلی خودش به عنوان یک هنرمند، نایستاده؛ اما این ایستادن کنار مردم را عشق است و این روزها این جای شایسته و برازنده‌ی اوست.
اما یک مدیر/تهیه‌کننده‌ی وصل به رژیم و این دولت که بناست جشنواره‌ی فیلم فجر امسال را هم مثل پارسال بگرداند، جایی می‌رود که جز خرید، کاری برایش متصور نیست!

از مسیر لینکی که در ادامه می‌آید، به چشم خود ببینیم و با همین عکس مقایسه کنیم تا از هویت افراد مطمئن شویم:
https://m.youtube.com/shorts/uSBOmSsO3u4?feature=share

جعفر پناهی
مجتبی امینی

@amiropouria

یادداشتی به بهانه‌ی سالگرد کشته شدن نیکا شاکرمی:

۱. از سالگرد مهسا امینی که گذشتیم، این روزها که طی می‌کنیم، هر روز و هر هفته‌اش نخستین سالگرد کشته شدن یکی از آنهایی‌ست که در دفاع از طبیعت انسانی و حقوق بدیهی خود و نسل و مردمشان، جانشان را از دست دادند. آنها پیش از هر فریاد و مبارزه‌ای هم با آن چه بنیان جامعه‌ی مطلوب جمهوری اسلامی‌ست، تضاد داشتند: تمایزشان در زیبایی و آراستگی بود. زیبایی فرد و شهر و پوشش و رخسار و خانه و خیابان، چیزی‌ست که این نظام از پایه با دیدنش استغفرالله می‌گوید؛ و هر نوع تفاوت و انتخاب شخصی خارج از "روپوش" و یونیفرم و چارچوب، از دید این حکومت متمایل به یکسان‌سازی و همانندسازی، "رهاورد غرب" (!) تصور می‌شود.
پس هر نوع یاد آوردن ِ این جان‌های از دست رفته، افزون بر این که به ستم و سرکوب اشاره می‌کند، تداعی تصویری‌ست که زیبایی و تمایزش، همیشه نقطه‌ی مقابل پسند این سیستم بوده و خواهد بود. این تقابل، پیش از کشته شدن این جوانان به دست حکومت هم وجود داشته. فقط شاید گاهی در جلوه‌های خفیف‌تری خودش را نشان می‌داده است.

@amiropouria

[ادامه‌ی یادداشت امیر پوریا در پست بعدی]
Amir Pouria
یادداشتی به بهانه‌ی سالگرد کشته شدن نیکا شاکرمی: ۱. از سالگرد مهسا امینی که گذشتیم، این روزها که طی می‌کنیم، هر روز و هر هفته‌اش نخستین سالگرد کشته شدن یکی از آنهایی‌ست که در دفاع از طبیعت انسانی و حقوق بدیهی خود و نسل و مردمشان، جانشان را از دست دادند.…
۲. وقتی کلیت یک نظام با تمام خواست و حس و شوق زندگی و زیبایی در بین نسل‌های مختلف مردمانش از پایه و اساس مسئله دارد، هرگز نمی‌شود - و نباید - گمان کرد که این خون‌ها و جان‌ها پایمال شده. هرگز نباید گذاشت چنين شود.
تقابلی که از ازل و در ذات بین دو پدیده - اینجا بین انسان سالم و طبیعی و حکومت ایدئولوژیک- وجود دارد، هرگز تمام نمی‌شود و به صلح و آرامش و مسالمت نمی‌رسد.‌

ملول (سعید پورصمیمی) بود که در فیلم "ناخدا خورشید" (ناصر تقوایی، ۱۳۶۵) می‌گفت: " بعضیا از ازل با هم دشمنن. مث شو  با روز..‌. جن با پری... کار ِ ئی دشمنیا خیلی قدیمیه"

حتی و طبعاً بسیار قدیمی‌تر از عمر این جوانان جان‌باخته و مظهر انقلاب ۱۴۰۱

@amiropouria
یادداشت امیر پوریا درباره‌ی تأثیر نامه‌ی ایفما - کانون فیلمسازان مستقل ایران- در مخالفت با معرفی نماینده‌ی ایران در اسکار ۲۰۲۴ توسط بنیاد سینمایی فارابی که نهادی حکومتی‌ است

@amiropouria

متن در ادامه می‌آید
Amir Pouria
یادداشت امیر پوریا درباره‌ی تأثیر نامه‌ی ایفما - کانون فیلمسازان مستقل ایران- در مخالفت با معرفی نماینده‌ی ایران در اسکار ۲۰۲۴ توسط بنیاد سینمایی فارابی که نهادی حکومتی‌ است @amiropouria متن در ادامه می‌آید
در بیانیه‌ی ایفما- کانون فیلمسازان مستقل ایران- علیه انتخاب نماینده‌ی ایران در اسکار از سوی نهادهای حکومتی جمهوری اسلامی، نام چند فیلم زیرزمینی محصول امسال آمده است. فیلم‌هایی که می‌توانستند جايگزين شایسته‌ای باشند:
- منطقه‌ی بحرانی: برنده‌ی یوزپلنگ طلایی فستیوال لوکارنو در سوئیس
- تورهای خالی: برنده‌ی جایزه‌ی ويژه داوران فستیوال کارلووواری در جمهوری چک
- مرزهای بی‌پایان: برنده‌ی جایزه‌ی اصلی فستیوال روتردام هلند
- آیه‌های زمینی: راه‌یافته به بخش "نوعی نگاه" فستیوال کن فرانسه
- آفتاب می‌شود: راه‌یافته به بخش "روزهای ونیز" فستیوال ونیز ایتالیا
اینها در کنار فیلم‌هایی که چند ماه پیش در همین صفحه معرفی و نقد کرده بودم و در بازار فیلم برلین یا کن در غرفه‌ی ایفما معرفی شده بودند (مانند "من، مریم، بچه‌ها و ۲۶ نفر دیگر") نمونه‌هایی از سینمای مستقل و بی‌نیاز به مجوز وزارت ارشاد است که در سال بعد از اعتراض‌ها، دیگر حیات رسمی خود را اعلام کرده و ادامه می‌دهد.
شاید همه‌ی شما و ما از این که آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا همچنان با نهاد حکومتی فارابی برای معرفی فیلم به اسکار ۲۰۲۴ در ارتباط بوده، این حس را گرفته باشیم که مجامع جهانی و به ویژه فرهنگی، به جدایی محض مسیر مردم و حاکمیت در ایران، توجهی ندارند. شاید به خود گفته باشیم آن همراهی و حمایت فستيوال‌های اروپایی که حتی به فارابی و وزارت ارشاد در بازار فیلم خود غرفه ندادند، حالا کجا رفت؟ شاید مقررات سفت و سخت آکادمی اسکار که حتماً اکران عمومی فیلم را برای معرفی آن به آکادمی لازم می‌داند، به نادیده گرفتن رنج و فشار وارد بر هنرمندان مستقل و مردم معترض ایران منجر شود. آن هم در حالی که صدها هنرمند غیرایرانی و ده‌ها نهاد هنری در همسویی و همدلی با این همه فیلمساز زندانی، زنان هنرمند معترض به حجاب اجباری و احکام صادره علیه آنها، ویدئو و بیانیه منتشر کردند.
اما مهم، این بازتاب‌های بین‌المللی نامه‌ی اعتراضی ایفما به آکادمی اسکار است. این جلوه‌ها امتداد می‌یابد و نمی‌‌گذارد ارشاد و فارابی، مثل چهار دهه‌ی قبل، تعیین‌کننده‌ی حضور جهانی سینمای ایران باشند. منظورم سینمای واقعی ایران است که سرمایه‌گذار امنیتی و حجاب اجباری ندارد و تصویر دروغین و ایدئولوژیک از جامعه و خانواده ارائه نمی‌دهد. به جایش انسان ِ ایرانی و ایرانی ِ انسان را ترسیم و باور می‌کند.

پی‌نوشت:
نمونه‌هایی از بازتاب‌های بین‌المللی نامه‌ی اعتراضی ایفما
https://www.broadcastprome.com/news/iranian-filmmakers-call-for-alternative-oscar-entry/

https://adherents.com/2023/09/21/iran-chooses-oscar-candidate-film-dissidents-from-the-countrys-cinema-ask-the-academy-for-an-alternative/

@amiropouria

۱

جمیله شیخی فرد به‌خصوصی بود و آتیلا پسیانی نه‌تنها این را خوب می‌دانست و با تعصبات کلیشه‌ای در مقابل این واقعیت موضع نمی‌گرفت، بلکه از بهترین راویان قصه‌های مربوط به مادرش بود. یکی از بامزه‌ترین‌هایش را یک بار برایم تعریف کرد:
یک شب، زوجی از دوستان تئاتری آتیلا او را به خانه‌اش دعوت کرده بودند. زنگ در به صدا درمی‌آید و میزبانان به جای آتیلا، خانم شیخی را دم در خانه‌‌شان می‌بینند. طبعاً با روی گشاده، پذیرای او می‌شوند اما یکی‌شان از توی اتاق به آتیلا تلفن می‌کند تا ببیند چرا نیامده. ماجرا این بود که وقتی آتیلا دارد حاضر می‌شود، خانم شیخی از او می‌پرسد کجا می‌روی. آتیلا هم می‌گوید و بعد اضافه می‌کند که دوست داشتند شما هم بیایید ولی می‌خواهیم از تئاتری که قرار است با هم کار کنیم، حرف بزنیم و شاید شما حوصله‌تان سر برود.
@amiropouria
Amir Pouria
۱ جمیله شیخی فرد به‌خصوصی بود و آتیلا پسیانی نه‌تنها این را خوب می‌دانست و با تعصبات کلیشه‌ای در مقابل این واقعیت موضع نمی‌گرفت، بلکه از بهترین راویان قصه‌های مربوط به مادرش بود. یکی از بامزه‌ترین‌هایش را یک بار برایم تعریف کرد: یک شب، زوجی از دوستان تئاتری…
۲


خانم شیخی به شکلی قابل پیش‌بینی، از کوره در می‌رود و به آتیلا می‌گوید تو و آنها دنیا نیامده بودید که من بیش از تعداد ِ کارهای شما تئاتر کار کرده بودم. حالا من حوصله‌ام با حرف تئاتر سر می‌رود؟!
بعد خودش آماده می‌شود و آراسته و به تنهایی، به خانه‌ی زوج میزبان می‌رود :)

از همان روزی که خبر ابتلای آتیلا به سرطان را دانستم، هر بار دیدن نام یا تصویرش برایم با اندوهی حسرت‌بار همراه شد. ولی حالا که آتیلا هم دیگر میان ما نیست، گفتم  یاد مادر و پسر را با لبخندی زنده کنم


@amiropouria
از عجایب ایرانی بودن: یادداشتی از امیر پوریا
@amiropouria

متن در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
از عجایب ایرانی بودن: یادداشتی از امیر پوریا @amiropouria متن در ادامه می‌آید 👇
‌از جنگ تروریست‌های حماس با اسرائیل تا تماشای فیلمی درباره‌ی یک کارمند اورژانس شهری نیویورک، هر چیزی برای تمام دنیا جلوه‌هایی دارد و غم‌هایی؛ ولی برای ما ایرانی‌ها غم و دردهای دیگر و افزون‌تر. گاهی ما را به فکرهایی وامی‌دارد که حتی در تصور باقی مردم دنیا نمی‌گنجد. همین یک قلم اخیرش را برایتان بگویم:
به قصد ساخت ویدئویی تحلیلی درباره‌ی کارنامه‌ی مارتین اسکورسیزی (به پیشواز فیلم اخیرش) در حال تماشای یکی از فیلم‌های قبلی‌اش بودم: آخرین فیلم او در قرن بیستم، "احیای مردگان" (۱۹۹۹) که شغل شخصیت مرکزی آن (با بازی نیکلاس کیج) امدادگر آمبولانس است. در حین مشاهده‌ی میزان مسئولیت‌پذیری او و احساس گناهش از این که نتوانسته بیماری را نجات دهد، به شکلی که این روزها حتماً برای هر ایرانی قابل درک است، به وضع و حال آرمیتا گراوند و خانواده‌اش فکر کردم. و به این که تیم درمانی او، از پزشکان تا پرستاران و امدادگران، در چه شرایط بغرنجی هستند: دختری در کماست و نیروهای ضدامنیتی به این تیم فشار می‌آورند که او را احیا کند. همه خوب می‌دانیم که قصد این نیروها سر سوزنی به انسانیت ربطی ندارد و به جای ارزش جان آدمی، دلیلش "ساکت کردن معترضان به حجاب اجباری" و "جلوگیری از اوج دوباره‌ی اعتراض‌های مردم" است. حالا خودمان را جای تیم پزشکی بگذاریم که دارد کارش را برای نجات جان یک دختر نوجوان انجام می‌دهد اما هم یکسره در فشار است (حتی از نظر نوع ارتباط با خانواده‌ی دخترک و اطلاع‌رسانی به این خانواده) و هم از هر تلاشش، بهره‌برداری سیاسی/امنیتی صورت می‌گیرد.
کدام تماشاگر دیگر ِ آن فیلم اسکورسیزی ممکن است حتی از لایه‌ی پنجاهم ذهنش بگذرد که دختری در وضعیت وخیم آرمیتا گراوند آن هم بر اثر برخورد بابت حجاب، بیش از هر چیز دیگر در طول تماشای فیلم جلوی چشمان تماشاگر ایرانی‌ قرار می‌گیرد و فکر به او، به چنین دغدغه‌های غریبی درباره‌ی تیم پزشکی‌ می‌انجامد؟!

@amiropouria
تراوشات بی‌اختیار ذهن منجمد، بعد از خبر لرزه‌افکن کشته شدن داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر با ضربات چاقو


یادداشت امیر پوریا👇