Amir Pouria
1.96K subscribers
1.11K photos
401 videos
108 files
407 links
این کانال اخبار مربوط به فعالیت های امیر پوریا مدرس و منتقد سینما را بازتاب می‌دهد.
Download Telegram
Amir Pouria
نیم‌نگاهی به چند فیلم ایرانی بعد از انقلاب زن، زندگی، آزادی که در غرفه‌ی "کانون فیلمسازان مستقل ایران/ ایفما" در بازار فیلم فستیوال کن ارائه شدند چهار: فیلم کوتاه《کژال》ساخته‌ی علی اظهری تصور ساده‌اندیشانه‌ یا بگذارید بگویم معصومانه‌ای است که فکر کنیم سانسور…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تیزر فیلم بلند "من، مریم، بچه‌ها و ۲۶ نفر دیگر" ساخته‌ی فرشاد هاشمی به قصد انتشار پنجمين یادداشت امیر پوریا درباره‌ی فیلم‌های ایرانی حاضر در بازار فیلم فستیوال کن ۲۰۲۳ [همراه با بحثی درباره‌ی چگونگی ساخت فیلم واقعی یعنی "بدون حجاب اجباری" در ایران کنونی]
@amiropouria

یادداشت در ادامه می‌آید 👇
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
درباره‌ی جلوه‌های انسانی در سینمای فانتزی و فیلم "زمین رؤیاها"
Field of Dreams
که آخرین حضور برت لنکستر بر پرده‌ی سینما هم بود
@amiropouria
یادداشت در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
درباره‌ی جلوه‌های انسانی در سینمای فانتزی و فیلم "زمین رؤیاها" Field of Dreams که آخرین حضور برت لنکستر بر پرده‌ی سینما هم بود @amiropouria یادداشت در ادامه می‌آید 👇
می‌گوییم "سینمای فانتزی" و تصور می‌کنیم فقط با تصورات و تخیلات طرفیم. به ویژه با برداشتی که در ایران از کلمه‌ی فانتزی داریم و در زندگی عینی، آن را به معنای رنگ و وارنگ و گوگولی (!) به کار می‌بریم. این تصور و بلایی که سیستم حکومتی ما با کشتن هر چه گرایش به خیالپردازی، بر سرمان آورده، باعث می‌شود که فکر کنیم پرداختن به مسائل جدی انسانی و اخلاقی و اجتماعی منحصر به واقع‌گرایی و واقع‌نمایی است. برای همین، وقتی در فیلم مهجور ولی اثرگذاری مثل "زمین رؤیاها" (فیل آلدن رابینسون،‌ ۱۹۸۹) گذشته و قهرمانی‌های اصیل و رفاقت انسانی و اصالت و اهمیت مفهوم خانواده در داستانی کنار هم می‌نشیند که گوشه‌ای از آن یک اتفاق فانتزی بزرگ رخ می‌دهد، متعجب می‌شویم. حتی در ابعاد تصویری، چشم ایرانی و از جمله منتقد فیلم ایرانی از مواجهه با فیلمی که اگر آن را با دور تند ببیند، تفاوتی بین تصویرهای واقعی و موقعیت‌های خیالی پیدا نمی‌کند، یک جورهایی پس‌ می‌زند.
رِی (کوین کاستنر) از اعماق مزرعه‌اش صدای مبهمی می‌شنود که به او می‌گوید "اگر بسازیش، اون مرد بهت سر می‌زنه". با مدتی فکر و مکث، به این نتیجه می‌رسد که منظور صدا زمین بیسبال است و آن مرد هم پدر اوست که در جوانی سابقه‌ی بازی بیسبال داشته و بعدها حسرت ادامه‌ی بازی را. در زمین بیسبالی که با کلی زحمت و هزینه وسط مزرعه‌اش می‌سازد، قدیمی‌هایی که سال‌هاست زنده نیستند و یکهو سر و کله‌شان پیدا می‌شود، به بازی مشغولند ولی نباید پایشان را از محوطه‌ی این "زمین رؤیاها" بیرون بگذارند. صحنه‌ای که می‌ببینید، علاوه بر لحظه‌ی شکستن این قاعده‌ی بازی خیالپردازانه‌، وداع سینما با برت لنکستر بازیگر بزرگ دوران طلایی هالیوود دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ هم هست. و چه وداعی از اين شکوهمندتر؟ در نقش مرده‌ای که نه‌تنها بابت انگیزه‌های پر از شور و تحرک سال‌های جوانی‌اش زنده می‌شود، بلکه از بیرون زدن از آن دوران پرشور بابت ِ به جا آوردن ِ یک مسئولیت انسانی/پزشکی و بازگشت به سال‌های پا به سن گذاشتن هم ترسی ندارد.

کمتر از ۳ دقیقه خود و چشم و گوشتان را به این ضیافت خیال، قصه‌گویی و رفاقت و مهر، مهمان کنید. خود من در شناخت این فیلم، مهمان دوستی بودم که دانستن قدر این مهر انسانی را یاد یکدیگر آورده‌ایم.

Field of Dreams (Phil Alden Robinson, 1989)

@amiropouria
درباره‌ی کتاب "اصغر فرهادی: گفتگوها" چاپ انتشارات دانشگاه می‌سی‌سی‌پی به کوشش احسان خوشبخت و درو تاد
@amiropouria
متن در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
Photo
حتماً دوستان اهل هنر همین روزها یادداشت‌های بهرام بیضایی درباره‌ی دو فیلم رؤیاگون/کابوس‌وار و پر رمز و راز قدیمی‌اش "غرببه و مه" (۱۳۵۳) و "چریکه‌ی تارا" (۱۳۵۷) را خوانده‌اند.‌ شأن نزول این دو نوشته‌ی او که بار اول ده روز پیش توسط رادیو فردا منتشر شد و از کابوس انقلاب۵۷ به عنوان تحقق دنیای غریب دو فیلم می‌گفت، نمایش نسخه‌های مرمت‌شده‌ی آنها در فستیوال ایل چینما ریتروواتو (به معنای "سینمای از نو کشف شده") بود. فستیوالی که در شهر بولونیای ایتالیا برپا می‌شود و هر سال ده‌ها فیلم مهم یا مهجور از سینمای ده‌ها کشور جهان را در نسخه‌های ترمیم‌شده رونمایی و بازنمایی می‌کند.
یکی از مدیران این فستیوال، احسان خوشبخت است. همکار قدیمی ما در ماهنامه‌ی سینمایی فیلم (سابق)، منتقد و مورخ سینما و البته کسی که در حضور مداوم فیلم‌های ایرانی ارزشمند در بین آثاری که با بالاترین استانداردهای ممکن در استودیوهای پیشرفته مرمت می‌شوند و هر سال در فستیوال بولونیا به نمایش درمی‌آیند، نقش اساسی دارد.
این کتاب، چاپ انتشارات دانشگاه می‌سی‌سی‌پی آمریکا، شامل گفتگوهایی با اصغر فرهادی که از فارسی به انگلیسی  ترجمه شده، گردآوری احسان خوشبخت و درو تاد است. همین امسال منتشر شده و از گفتگوی کوتاه ماهنامه‌ی فیلم با فرهادی درباره‌ی سریال تلویزیونی "داستان یک شهر" شروع می‌شود و با گفتگوهای من و فرهادی درباره‌ی فیلم "همه می‌دانند" و خود احسان خوشبخت و فرهادی درباره‌ی "قهرمان" پایان می‌یابد. گفتگوهایی را گرد هم آورده که از وجوه متمایز، به فیلم(های) فرهادی نگاه می‌کنند و شباهت و تکرار در آنها اندک است. با تورق تک‌تک گفتگوها به عنوان خواننده‌ی مطالب و مجلات سینمایی، خاطرات خوش مطالعه‌ی اول آنها به فارسی برایم تداعی شد. از گفتگوهای مبسوط زنده‌یاد مسعود مهرابی با فرهادی تا گفتگوی حسین معززی‌نیا که نکات کلیدی فراوان در شناخت دنیای فرهادی و اصلاً دنیای معاصر دارد.
برای احسان پرتلاش و دقیق، آرزوی موفقیت دارم و برای این کتاب، شوق ِ هرچه بیشتر دیده شدن و خوانده شدن.
@amiropouria
درباره‌ی فقدان سه بزرگ ادبیات ایران و جهان در دو روز متوالی: چه خبر است؟!/ یادداشتی از امیر پوریا
@amiropouria
متن در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
درباره‌ی فقدان سه بزرگ ادبیات ایران و جهان در دو روز متوالی: چه خبر است؟!/ یادداشتی از امیر پوریا @amiropouria متن در ادامه می‌آید 👇
چه خبر شده؟! چند نفر در یک شبانه‌روز؟ شاید نسبت و شباهتی بین خودشان نباشد، اما میزان نسبت ما با کلمات، توصیف‌‌ها، تعابیر و نوشته‌ها به هر یک از سه ادیب، وابستگی بسیار داشت. بسیاری از عناوین یا عبارات رایج این سال‌ها (مثل "عالیجناب عشق") در اصل ابداع اعتمادی بود و اگر بپذیریم که شوخی‌های کلامی احمدی همپای شعرهایش نزد هر اهل هنر در ایران، شناخته و دوست‌داشته‌شده است، آن وقت می‌رسیم به این که او هم مثل میلان کوندرا به ما نگاه شوخ به جهان تلخ را آموخت. طنز سیاه، چیزی که بیش از هر لحن و ابزار دیگر برای وصف دنیا و دوران ما به کار می‌آید، از کافکا تا هرابال تا کوندرا، دستاورد بزرگ هر نویسنده‌ی اهل چک بود و احمدرضا هم با لحن و لهجه‌‌ای دیگر، اوستاکار ِ همین فن.
در این سال‌ها با این همه رنج و فقدان که بر سر هر انسان ایرانی و هر ایرانی ِ انسان هوار شده، دو روز متوالی را با این حجم سنگین ِ از دست دادن در جهان کلمه و نوشتار، به یاد ندارم.
همیشه در سوگ‌سرایی‌ها برای هنرمندان به این فکر می‌کنم که این اتفاق درباره‌ی کسانی با اشاره‌های عجیب و خاص به "مرگ"، با بقیه فرق دارد. وقتی نوع مواجهه‌ی هر یک با مرگ را در آثار و نوشته‌هایش ببینیم، مرگ خود او از زوایای نوینی درگیرمان می‌کند. اگر احمدرضا خودش این سطرها را می‌خواند، از این حرفم دل خوشی نمی‌داشت و با طنز گزنده‌اش سنگین بارم می‌کرد؛ اما عباس کیارستمی هم یکی از همین هنرمندان بود. او در فیلم‌ها و البته حرف‌هایش، احمدی در شعرها و شوخی‌هایش و کوندرا در رمان‌هایش آن قدر به مرگ و نوع رویارویی با آن پرداخته‌اند که آدمی درمی‌ماند مرگ خودشان را به کدام یک از آن جلوه‌ها وصل کند.

برای من در تلخی جهان‌گیر شده‌ی این دو روز، طنین آن سطر شعر "حرف دارم" احمدرضا که به مسعود کیمیایی قرضش داد تا اعظم در "قیصر" بگوید، مدام در سرم می‌چرخد: "خانم‌ها، آقایان، من نیز می‌دانم که میوه، در سوگواری طعم ندارد..."/ "نه خانوم جون، میوه تو عزا اصلاً طعم نداره".

@amiropouria

#احمدرضا_احمدی #میلان_کوندرا #ر_اعتمادی #طنز_سیاه #شعر #تاریخ_روزنامه_نگاری #تاریخ_ادبیات #جمهوری_چک #ادبیات_ایران #مسعود_کیمیایی #سوگ #عزا #فقدان #قیصر
در خیابان‌های تهران چه می‌گذرد؟ اصلاً در ایران چه خبر است؟

@amiropouria

یادداشت امیر پوریا درباره‌ی احکام صادر شده برای آزاده صمدی و افسانه بایگان و بازگشت دوباره‌ی گشت ارشاد به خیابان‌ها در ادامه می‌آید👇
Amir Pouria
در خیابان‌های تهران چه می‌گذرد؟ اصلاً در ایران چه خبر است؟ @amiropouria یادداشت امیر پوریا درباره‌ی احکام صادر شده برای آزاده صمدی و افسانه بایگان و بازگشت دوباره‌ی گشت ارشاد به خیابان‌ها در ادامه می‌آید👇
در خیابان‌های تهران چه می‌گذرد؟ اصلاً در ایران چه خبر است؟
این گزاره‌ی عمومی "شما که اون وری، اغراق نکن. هیچ خبری نیس و مردم دارن زندگیشونو می‌کنن"، آب به آسیاب چه کسانی می‌ریزد؟ بله، بدیهی‌ست که در صدها خیابان و هزاران معبر، خبر حادی نیست ولی همین که چند گوشه از شهر، ون‌های بدون بغل‌نویس "گشت ارشاد" در حال اِعمال وحشت - حتی به فرض محدود شدن به "تذکر لسانی" (!) - باشند؛ همین که برای دو خانم بازیگر که با کلاه در دو مراسم حاضر شدند، حکم‌هایی با برچسب "مشکلات روانی" و الزام مراجعه مرتب به مرکز مشاوره صادر شود؛ همین که دولت ابراهیم رئیسی با تمام کرنشگری‌، زیرجُلَکی بگوید که مسئولیت فرمان "برخورد با بی‌حجابی" از سوی بیت را نمی‌پذیرد، یعنی که وضعیت به شدت سوررئال و حتی نزدیک به گروتسک است. شوخی‌های مرگ‌آسا با زندگی روزمره درآمیخته و هیچ چیزی وجود ندارد که بشنویم و تعجب کنیم یا غیرممکن بدانیم.

یک وکیل در توئیتی نوشته (و عکس منتشر کرده) که به موبایل همسرش اس‌ام‌اس تخلف آمده. نوشته که او در ماشینش در حالی رانندگی می‌کرده که "داروهای روان‌گردان" مصرف کرده است! حتی برای لحظه‌ای هم با مأموران حرف نزده بوده! علی مجتهدزاده پرسیده که مصرف داروی روان‌گردان بر چه اساسی برای مأمور پلیس محرز شده؟! و تأکيد کرده که بابت گزارش خلاف واقع و افترا از این مورد قضایی، شکایت خواهد کرد‌.

این سیستم فشل که روزی صد بار ناچار است از کوچک‌ترین موارد تا بزرگ‌ترین جنایات، تقصیرها را گردن هم‌رده‌ها یا پایین‌دستی‌ها بیاندازد یا با "مأموریم و معذور" توجیه کند یا از آن لبخندهای مهوع بزند که همه دیده‌اید و می‌دانید، و بگوید "حالا یه اشتباهی شده..."، تصور می‌کند با این دست و پا زدن خواهد توانست بر پوشش آزاد و انتخاب زنان و کل جامعه، چیره شود و تسلط دوباره پیدا کند و حجاب اجباری را بر سرشان نازل کند؟ واقعاً چنین وهمی در سر ِ پوکش می‌پروراند؟!

@amiropouria
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ديروز خبرش آمد که فیلمی به اسم "آفتاب می‌شود" ساخته‌ی آیت نجفی برای حضور در بخش "روزهای ونیز" فستیوال ونیز امسال انتخاب شده. در تیزر می‌بینید که فیلم تا چه اندازه، درباره‌ی تلاش زن ایرانی برای احقاق حقوق بدیهی و قطعی خود در پوشش و زندگی جاری و طبیعی‌ست. درباره‌ی "زن، زندگی، آزادی" و حجاب اجباری‌ست.
به نام کارگردان فیلم نگاه و به این فکر می‌کنم که فرزند محمدعلی نجفی، اولین سرپرست امور سینمایی و سمعی بصری در وزارت ارشاد بعد از انقلاب ۵۷، شاگرد علی شریعتی و سازنده‌ی چندین و چند اثر مبلغ اعتقادات دینی و اسلامی باب طبع جمهوری اسلامی‌ست. یاد تمام آن چالش‌هایی می‌افتم که پسران یا دختران جوان و پدران متصل به سیستم، در چند فیلم ابراهیم حاتمی‌کیا دارند. نمونه‌هایش هم یکی از یکی بدتر، سطحی‌تر و فاقد شناخت نسل‌های نو: "به نام پدر" و "موج مرده" پدرانی را نشان می‌دادند که تمام ناراحتیشان از همسو نبودنِ فرزندان با شعارهای حکومت ایدئولوژیک، این بود که چرا نتوانسته‌اند آنها را پذیراتر بار بیاورند!
امیدوارم اینجا اوضاع، بهتر و فیلم، به معنای اصیل کلمه، آزاداندیشانه باشد.

@amiropouria
Oppenheimer Preview

در ویدئوی اول درباره‌ی "اوپنهایمر" در کانال یوتوبی "اوشانان"، امیر پوریا از سؤالاتی می‌گوید که در جهان فیلم مطرح می‌شود و می‌تواند برای ما ایرانیان، بعد از شهریور ۱۴۰۱، طنین یک هشدار را داشته باشد


00:00   چند نکته پیش از تماشا
00:19 سالن آیکمس شهر پراگ پایتخت جمهوری چک
01:10 آن چه از مردم ایران دریغ می‌‌شود
02:20 چرا مفهوم «اسپویل» درباره‌ی چنین فیلمی چندان صدق نمی‌کند
03:05 نمایشنامه‌ای که فیلم به آن شباهت بسیار دارد
04:00 تلاش آلمان برای دستیابی به بمب اتم
04:30 هشدار مهم فیلم برای ایرانیان بعد از شهریور ۱۴۰۱
05:27 نقش گری اولدمن در فیلم
05:57 عملکرد موسیقی و صدا
07:10 ترکیب بازیگران فیلم
07:40 نوع انتخاب بازیگر نولان
09:30 پدر بمب اتم یا پدر عذاب وجدان



https://youtu.be/3eXZZk0jSuM
Forwarded from Pishgum-Archive
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Amir Pouria
Message
به مناسبت درگذشت ویلیام فریدکین سازنده‌ی "جن‌گیر"، "ساحر"، "ارتباط/رابط فرانسوی" و یک دوجین فیلم نفس‌گیر دیگر، این ویدئوی سرشار از طنز، سینماشناسی و درک زندگی را از دست ندهید👆

@amiropouria
Amir Pouria
Oppenheimer Preview در ویدئوی اول درباره‌ی "اوپنهایمر" در کانال یوتوبی "اوشانان"، امیر پوریا از سؤالاتی می‌گوید که در جهان فیلم مطرح می‌شود و می‌تواند برای ما ایرانیان، بعد از شهریور ۱۴۰۱، طنین یک هشدار را داشته باشد 00:00   چند نکته پیش از تماشا 00:19 سالن…
اگر در طول تماشای "اوپنهایمر"، با وجود این که در دل و ذهنمان می‌گوییم "بلاتشبیه"، بارها یاد مقام‌های جمهوری اسلامی بیفتیم، اتفاق بی‌ربطی در ذهنمان رخ داده؟ این از آن حس‌هایی‌ست که در فرآیند تماشا بهمان دست می‌دهد و ممکن است بعداً که درباره‌ی فیلم نظر می‌دهیم، به آن کاری نداشته باشیم. اما ویدئوی دوم کانال یوتوبی من درباره‌ی این فیلم که این بار با نقد و بررسی کامل همراه است، همین سؤال را طرح می‌کند و دست آخر به جوابش می‌رسد.
@amiropouria
یادداشتی درباره‌ی گرایش ظاهری تولیدات فعلی شبکه‌ی نمایش خانگی در ایران به فانتزی و آن چه در پس ماجراست
@amiropouria
متن نوشته‌ی امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇