Amir Pouria
1.95K subscribers
1.1K photos
401 videos
108 files
405 links
این کانال اخبار مربوط به فعالیت های امیر پوریا مدرس و منتقد سینما را بازتاب می‌دهد.
Download Telegram
درباره‌ی تزئینات و تشریفات مراسم دهه‌ی فجر و آرزوی عمیق هر ایرانی در فجر امسال
@amiropouria
یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
درباره‌ی تزئینات و تشریفات مراسم دهه‌ی فجر و آرزوی عمیق هر ایرانی در فجر امسال @amiropouria یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇

رفتم برای نوشتن خاطره‌ی شخصی‌ام از دهه‌های فجر سال‌های مدرسه، دنبال عکسی از تزئینات کلاس‌ها بگردم تا کنار متنم در این پُست بیاورم. دیدم این سال‌ها چه تزئینات پرهزینه، اغراق‌آمیز و عجیبی به آن کاغذپاره‌های منگنه‌خورده‌ی دوران ما اضافه شده. خیلی‌هایش به جای در و دیوار و سقف، روی سر و کله‌ی بچه‌‌مدرسه‌ای‌ها نصب شده! در بعضی‌هایش طفلکی‌ها با ماسک خمینی یا خامنه‌ای کنار بقیه ایستاده‌اند. اما این هزینه‌ها چه از جیب والدین تأمین شود و چه از بودجه‌ی مدرسه (که باز وصل است به جیب والدین)، از جنبه‌ی مضحک کل تزئینات و تشریفات، چیزی کم نمی‌کند. امام‌های مقوایی و کاغذی، فقط محدود به مدارس و امکانات محدود بچه‌ها نیست؛ بلکه در گوشه‌ای از تشریفات نظامی مراسم دهه‌ی فجر هم به کار می‌رود!

اما خود آن نکته‌ی فردی: در تمام سال‌های بچگی و مدرسه و قبل و بعدش، به قدری از مراسم و برنامه‌های تلویزیونی و شعارهای رایج این دهه بدم می‌آمد، از آن نمایش عروسکی بدساخت و حماقت‌باری که هر سال از برنامه‌ی کودک پخش می‌شد و شاه موقع شنیدن شعارها از توی خیابان، خمیده راه می‌رفت و لرزان می‌گفت: "ما رِ می‌گن؟"، به‌حدی بیزار بودم که وقتی قبل از ۲۰ سالگی با شروع نوشتن در نشریات سینمایی، کارت مطبوعاتی جشنواره‌ی فجر را گرفتم، بیش از هر چیز، از این بابت خرکِیف بودم که دیگر مدرسه نمی‌روم و دیگر در طول این روزها خانه نیستم که مجبور باشم صدا یا گاهی تصویر تلویزیون ِ همیشه‌روشن ِ خانه‌های آن سال‌ها را تحمل کنم! فکرش را بکنید! جشنواره‌ای که خودش بخشی از همین تبلیغات بود، برای من ِ تازه‌جوان بابت غرق شدن در سینما و فیلم‌های اکسپرسیونیستی و کلاسیک و مشهور بخش‌های جانبی جشنواره مثل "گنجینه‌های فیلمخانه‌ای" و هر سال چند فیلم ایرانیِ مهم، به راهی برای فرار و رهایی از تبلیغات مستقیم‌تر فجر بدل شده بود!
این همه گذشت تا حالا هر ایرانیِ انسان و هر انسانِ ایرانی در هر جای جهان، از ته دل آرزو دارد که برای آخرین بار این مثلاً جشن را تحمل کند. آیا این آرزو برای آنهایی که در خود ایران‌اند، عمیق‌تر نیست؟
@amiropouria

#دهه_فجر
#دهه_زجر
#امام_مقوایی
#۲۲بهمن
#جمهوری_اسلامی
#جشنواره_فیلم_فجر
خودش خبر داده که باید به زندان برود. دادستانی قم وعده داده که در زندان نمی‌ماند. اگر این اتفاق بیفتد و آزاد باشد هم برای او این آزادی نیست. آن آزادی واقعی و اساسی نیست. برای ما هم نیست.


@amiropouria

یادداشت امیر پوریا درباره‌ی زندانی شدن زینب موسوی خالق شخصیت امپراطور کوزکو در ادامه می‌آید
👇
Amir Pouria
خودش خبر داده که باید به زندان برود. دادستانی قم وعده داده که در زندان نمی‌ماند. اگر این اتفاق بیفتد و آزاد باشد هم برای او این آزادی نیست. آن آزادی واقعی و اساسی نیست. برای ما هم نیست. @amiropouria یادداشت امیر پوریا درباره‌ی زندانی شدن زینب موسوی خالق…
خودش خبر داده که باید به زندان برود. دادستانی قم وعده داده که در زندان نمی‌ماند. اگر این اتفاق بیفتد و آزاد باشد هم برای او این آزادی نیست. آن آزادی واقعی و اساسی نیست. برای ما هم نیست.
زینب موسوی خالق کاراکتر "امپراطور کوزکو" به باور من سرآمد ِ استنداپ‌ کمدی در ایران است. طبق برداشت قدیمی و شخصی‌ام از این شاخه‌ی شوبیزنس، انبوه لحظه‌هایی که کمدین در آن تلاش می‌کند به هر ضرب و زوری از مخاطب خنده بگیرد و تلاشش به دست و پا زدن شباهت می‌یابد، یا بی‌شمار قصه‌ها و قصارگویی‌ها و شوخی‌هایی که برایش متن هرچند حرفه‌ای نوشته شده اما کمدین نتوانسته آنها را از دل برآرد، کمدین را برایم به ناکمدین بدل می‌کند.
زینب موسوی در نقش امپراطور کوزکو حتی یک لحظه از این دست نداشت و همواره بدون مکث و از ته دل می‌گفت، از ته دل حرص می‌خورد و از ته دل دست می‌انداخت. خوب هم دست می‌انداخت.
طنز سیاسی در سال‌های بعد از انقلاب ۵۷ برایم با او به سرفصل تازه‌ای رسید و هنوز ده‌ها جمله و شوخی او که ابراهیم رئیسی، آذری جهرمی، حسن روحانی، جواد ظریف و بالاتر و پایین‌تر از آنها را پایین و بالا می‌کرد و بالا و پایینشان را یکی می‌کرد، در ذهن و بر زبانم مدام جاری می‌شود و خیلی اوقات در گپ‌های شخصی، ادایش را درمی‌آورم و از او یاد می‌کنم.
کاری که در مدت بعد از خروج از بازداشت کرد و بابت ممنوعیت کوزکو، خودش شد، باز طعنه‌ای شدیدتر از این که همچنان کوزکو می‌ماند، در خود داشت.
حکایت فلاکت و حقارت یک رژیم، از این مضحک‌تر نمی‌شود که کاراکتری چون کوزکو را ممنوع و کمدینی چون زینب موسوی را بازداشت کند.
همین خودش به تنهایی نشان می‌دهد که واقعیات امنیتی، قضایی و حکومتی ما کمیک‌تر از هر کمدی ِ نمایشی‌ست.

با آرزوی سلامتی و آزادی زینب موسوی. نه فقط آزادی از زندان؛ بلکه آزادی در آفریدن، اجرا کردن، طنازی و البته زندگی هنری و فردی و اجتماعی. به این معنا، آزادی او آزادی همه‌ی ما و شما خواهد بود.
@amiropouria
#زینب_موسوی
#امپراطور_کوزکو
#استندآپ
#استنداپ_کمدی
#زن_زندگی_آزادی
#طنز
#طنز_سیاسی
#طنز_سیاسی_اجتماعی
#زندان_جمهوري_اسلامي
مسعود کیمیایی زمانی گفته بود چیزی به اسم هنر غیرسیاسی نداریم. وقتی به فیلمسازی می‌گویند سیاسی نساز و پشت دستش‌ می‌زنند، اگر‌ حتی فقط یک "آخ" بگوید، همین واکنش ناچیز هم سیاسی‌ست. (نقل به مضمون)
حالا حکایت بنده است. همین روزها در حال نظم بخشیدن به ذهن و کلمات برای نوشتن درباره‌ی این سه فیلم هستم. در هر برشی از می‌بینم چیزی در پیوند با احوال امروز ایران و اعتراض‌های مردم و پایه‌های روز به روز سست‌تر شونده‌ی حکومت،‌‌ بر ذهن و قلمم جاری شده. به گمانم درستش هم همین است و اگر جز این باشد، در این دوران و اوضاع، نقد فیلم به معنای صرف نقد فیلم، چه اهمیتی دارد؟‌
و البته که این نوشته‌ها محدود به اشاره‌های سیاسی فرامتن نخواهد بود. درباره‌ی "هویدا" با تأکید بر موسیقی شکوهمند باربد بیات، درباره‌ی "خائن‌کشی" با توجه دادن مخاطب به این که کیمیایی‌ پس از سال‌ها باز "فیلم تاریخی" ساخته و درباره‌ی "مرزهای بی‌پایان" ساخته‌ی عباس امینی،‌ با اشاره به ارزش نماهای درشت آن در لابه‌لای چشم‌اندازهای بیابانی، به مباحث ساختاری هم کار خواهیم داشت.

این سه یادداشت در روزهای پیش‌ ِ رو، طلب شما

@amiropouria
امروز که ۲۸ بهمن است بعد از اتفاقات بزرگ و شجاعانه‌ی ۲۷ بهمن، کجا ایستاده‌ایم؟

از برلین تا تهران، برای ایران
@amiropouria

یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
امروز که ۲۸ بهمن است بعد از اتفاقات بزرگ و شجاعانه‌ی ۲۷ بهمن، کجا ایستاده‌ایم؟ از برلین تا تهران، برای ایران @amiropouria یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇

این روزها نه تنها از افراد صاحب منصب در نظام، بلکه حتی از کسانی که شوربختانه زمانی باعث پرفروش شدن کتاب‌های مثلاً انتقادی و سیاسی‌ آنها شدیم (مثل اکبر گنجی) خواندیم که سر تعداد شرکت‌کننده‌های راهپیمایی ضد۲۲بهمن در لس‌آنجلس، خودشان و ما را خفه کردند که " ۳۰۰۰ نفر بوده یا ۳۰۰۰۰ یا ۸۰۰۰۰ نفر "!
از هر مسئولی که تا بُن دندان، خود و نهادش را با ابزار تسلیحاتی و تبلیغاتی سرکوب اعتراض‌های مردم، تجهیز کرده، شنیدیم که "اعتراض‌ها تمام شده".
این که در دل و ذهنمان می‌خندیدیم یا حرص می‌خوردیم یا همزمان هر دو، بسته به حرفی که از قول و قلم هر کدامشان در می‌شد، فرق می‌کرد.
اما یک چیز را همه می‌دانستیم که بلاهت دیکتاتوری نمی‌گذارد آنها فهمش کنند: این که انقلاب ۱۴۰۱ علیه انقلاب ۵۷، سر ِ باز ایستادن ندارد. حتی اگر به سال بعد از ۱۴۰۱ بکشد. ساده‌لوحی ِ ژرفی می‌طلبد که کسانی گمان کنند خلوتی ِ کف ِ خیابان، لابد به معنای رضایت دادن مردم به تداوم این حکومت است. همه می‌دانیم که با فرو افتادن تمام پرده‌های بین مردم و حاکمیت اسلامی، هیچ چیز هرگز به پیش از ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ برنمی‌گردد. مردم، خشمگین، در فشار و در اوج حالت انزجار و تهوعی نسبت به رژیم‌اند که حتی کلمه‌ی "نارضایتی" برایش زیادی خفیف است.
به این ترتیب، برای ما که می‌بینیم حتی در روزهای سکوت خیابان، صدای فریاد مردم ایران چه طور جهان را از خود می‌آکند و چه قدر هر روز سخت‌تر می‌شود فرد غیرایرانی پیدا کرد که نداند مردم ایران مترصد براندازی حکومت ۴۰ و چندساله‌ی بالای سرشان هستند، ماجرا این گونه نیست که جریان ظاهراً عادی در خیابان‌ها به معنای عادی شدن اوضاع باشد.
اما با این وجود، اتفاق بزرگ ۲۷ شهریور و بازگشت مردم به خیابان‌ها و شعار سر دادن در تهران و رشت و یزد و مشهد و اصفهان و تبریز و جوانرود و مهاباد و بروجرد و اهواز و خرم‌آباد و البته خیلی جاهای دیگر بلوچستان و کردستان که همواره در صف اول شجاعت بوده‌اند، همپای این همه تلاش بیرون از ایران برای اعلام خواسته‌های مردم، ارزش دارد. ارزشی عظیم و برابر با جان ارزشمند مردمی که بعد از تمام خبرهای تلخ اعدام‌ها و بازداشت‌ها، همچنان شجاعت تاریخی خود را در شهرهای مختلف ایران به رخ می‌کشند و به رساندن فریادشان به گوش دنیا توسط ایرانی‌های بیرون، امید و اطمینان دارند.
حالا دیگر به طور عینی می‌شود دید که گاه در یک روز و شب، از برلین تا تهران، همه برای ایران از هر امکان و تریبون و تار صوتی خود برای ادامه‌ی مسیر مبارزه، استفاده می‌کنند.

@amiropouria

#زن_زندگی_آزادی
#انقلاب۱۴۰۱
#انقلاب۵۷
#۲۷بهمن
#برلیناله
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سینمای ایران تمام شده؟!!

@amiropouria

متن یادداشت را در ادامه بخوانید
Amir Pouria
سینمای ایران تمام شده؟!! @amiropouria متن یادداشت را در ادامه بخوانید
۱.‌ عباس امینی، کارگردان "مرزهای بی‌پایان" جایزه‌ی بهترین فیلم فستیوال روتردام امسال را به مادران داغدار جوانانی که در اعتراض‌های مردمی ایران کشته شدند، تقدیم کرد‌. آنهایی که فیلم‌ها را از روی بازیگران می‌شناسند و می‌بینند، فیلم "کشتارگاه" او را به خاطر دارند و کسانی که جدیت و ساختار و حرف فیلم برایشان مهم‌تر است، "والدراما" (درباره‌ی تبعیض‌های طبقاتی و اجتماعی) و "هندی و هرمز" (درباره‌ی ازدواج زودهنگام و ازدواج کودکان) را به یاد می‌آورند. این بار او به چند مسئله‌ی اساسی جامعه‌ی امروز ایران می‌پردازد که از سیستان و بلوچستان تا مهاجران افغان، از تعصبات شبه‌طالبانی تا بازداشت معلمان معترض و در نهایت، ناچاری آدم‌ها به مهاجرت از ایران، تنوع فراوانی دارد‌. با وجود این تعدد مضامین، "مرزهای بی‌پایان" روند مرحله به مرحله‌ی وقایع و روابط انسانی را با سنجیدگی طی می‌کند و در هر برش، به مخاطب خود حس هدفمندی می‌بخشد.
۲. اما مهم این است که این فیلم مهم، قاعدتاً در ایران کنونی، به نمایش درنمی‌آید. تهیه‌کنندگانش فرزاد پاک و کاوه فرنام، تهیه‌کنندگان‌ فیلم تحسین‌شده‌ی "شیطان وجود ندارد" ساخته‌ی محمد رسول‌اف هستند و خود فیلم و نوع نگاهش، چنان واقع‌بینانه و انسانی‌ست که نگرش فریب‌دوست متوليان دولتی فرهنگ و هنر که صرفاً مفهوم حکومتی "ارشاد" مردم توسط محصولات هنری را در نظر دارند، آن را متهم به سیاه‌نمایی می‌کنند.
۳. مهم‌تر این است که این شرایط برای هر فیلمی که درباره‌ی یک ایرانی در هر جای دنیا باشد، در این روزها و سال‌ها وجود دارد‌. همین حالا که اخبار فستیوال برلین را می‌خوانید و باخبرید که سینمای دولتی و حکومتی ایران در آن بایکوت شده، هر فیلم مستقل دیگری که آنجا حضور داشته و ربطی به ایران داشته، از دید حضرات ارشاد، اخ و پیف است؛ چون واقعیات چنددهه‌ای مثل تبعیض، نارضایتی مردم از شرایط و تحمیل‌های دینی و سیاسی را در گوشه‌ای از روایت خود بازتاب می‌دهد.

۴. اگر برای کم‌طاقت شدن نسبت به نتیجه‌ی انقلاب "زن، زندگی، آزادی" هزار دلیل دارید، اگر شتابتان برای رسیدن به "فردای براندازی" به هزار مشکل مختلف برمی‌گردد، به عنوان هزار و یکمی "اتمام سینمای ایران" را در نظر آورید. یادتان بیاید که تا تکلیف، یکسره نشود حتی رغبت نمی‌کنید فیلم ایرانی ببينيد؛ چون در کمترین میزان چندش و اشمئزاز، حجاب دروغین شخصیت‌ها فیلم را برایتان غیرقابل‌باور می‌کند. فیلم تولید شده در ایران باورپذیر نيست و فیلم درباره‌ی ایران که بیرون از ایران ساخته شده، به دست و چشم ایرانی نمی‌رسد!
@amiropouria
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

فیلم کوتاه "من خود، من هم می‌رقصم" که در بخش رقابتی "نسل" هفتاد و سومین فستیوال فیلم برلین حاضر بود، امشب جایز‌ه‌ی خرس طلایی بهترین فیلم کوتاه این فستیوال را از آن ِ خود کرد.
کارگردان این فیلم، محمد ولی‌زادگان، بازیگر اصلی اپیزود سوم "شیطان وجود ندارد" و فیلمش درباره‌ی دختری به نام صباست که در مسیر رقص و تمرین آن در ایران، با مشکلاتی که همه می‌دانیم و می‌شناسیم، مواجه می‌شود. فیلم پایان غافلگیرکننده‌ای دارد و در سیر نمایش استیصال شخصیت، روش سوبژکتیو اثرگذاری به کار می‌گیرد‌.
ضمناً "هفت زمستان در تهران"، فیلم دردمندانه‌ی اشتفی نیدرزول درباره‌ی پرونده قضایی و سرنوشت ریحانه جباری که صدای زر امیرابراهیمی برای شخصیت رنج‌کشیده‌ی آن استفاده شده، جایزه‌ی بخش پرسپکتیو را برد.

سینمای دیگری درباره‌ی همان بخش‌هایی از رنج‌ مردم ایران، تبعیض‌ها، تحمیل‌ها و بازداشت‌ها که هرگز در سینمای دارای مجوز در ایران خبری ازشان نیست، شکل گرفته و با قدرت و ظرافت، توجه جهانیان را هر روز بیشتر برمی‌انگیزد. برای این که محصولات این سینمای مستقل در ایران هم به نمایش در آید، تنها یک راه وجود دارد: رسیدن به فردای براندازی!

@amiropouria
در توضیح تفاوت دو نوع واکنش به تلف شدن پیروز، پسر ایران

@amiropouria

یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
در توضیح تفاوت دو نوع واکنش به تلف شدن پیروز، پسر ایران @amiropouria یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇
حتماً دیده‌اید که کسانی به اعتراض‌های مردم و انبوه نارضایتی‌ها و بازداشت‌ها و سرکوب‌ها کاری نداشتند ولی با لحنی که به تصور خودشان تند بود، به گرانی‌های مرگبار این روزها انتقاد کردند. یا آنانی که بدون هیچ نوع اعلام همبستگی با مردم معترض، فقط با حالتی ملتمسانه "از مسئولان برای جوانان دستگیرشده، طلب بخشش" کردند؛ جوری که انگار با عده‌ای انسان شفیق شریف در جایگاه زمامدار، طرف هستند و از این سو، گویی شماری یاغی ِ خاطی به زندان افتاده‌اند!

این روزها مدام به این فکر می‌کنم که باید حواسمان به بی‌اعتباری و بی‌ارزشی ِ این نوع نقدها باشد. کسی که برای جوان معترض و محق، طلب بخشودگی می‌کند یا مفهوم عفو را به بخشندگی عفوکننده‌ه‌ها در صدر تا ذیل این نظام فاقد مشروعیت مربوط می‌داند، عملاً در مقابل مردم ایستاده است؛ نه کنار آنها. با آن که ظاهر حرفش نشانی از احقاق حق دارد، در عمل همچنان به برقراری و تداوم نظام گردن می‌نهد و نمی‌خواهد بفهمد که برای مردمان ِ جان‌به‌لب‌رسیده، دیگر مدت‌هاست که تمام است. هر تلاشی از جانب حاکمیت برای اصلاح و مثلاً برطرف کردن هر معضل، از اقتصاد مضمحل تا فساد ریشه‌دار مالی، فقط یک واکنش برمی‌انگیزد: "ما می‌گیم خر نمی‌خوایم، پالون خر عوض می‌شه"!

بنابراین، تمام غمخواری‌ها برای از دست رفتن پیروز نازنین را یکسان نگیرید. کسی که فقط دلش می‌سوزد و طوری از "بی‌تدبیری مسئولین" حرف می‌زند که انگار مسئولی دیگر با تدبیری بیشتر در دل همین سیستم را راه چاره می‌پندارد، همچنان شریک خاموش همین سیستم و ضامن بقای آن است. این نوع انتقاد با کرور کرور ناسزای از ته دل که من و شما با مرگ پیروز نثار تک تک مسببانش می‌کنیم و برای رسیدن به براندازی، انگیزه و خشمی عمیق‌تر پیدا می‌کنیم، تفاوت‌ها دارد.

پیروز مثل هر یوز دیگر یک گربه‌سان بود. با خیلی از حرکاتش در تصاویری که دیدم، یاد گربه‌ی خودم و بچگی‌هایش می‌افتادم. در نگاه پیروز، معصومیت غمباری نهفته بود که انگار به شکلی سوررئال، از درک آن بخش دردبار ترانه‌ی شروین حاجی‌پور می‌آمد: "برای پیروز و احتمال انقراضش". اما این که کسانی بین غمخواری برای مرگ او و تلاش برای انقراض این نظام، ربطی نبینند، درست مثل این است که بنده جز شباهت حرکات پیروز به رفتار گربه‌ی خودم، دلیل چندانی برای اندوه و خشم از تلف شدن او نداشته باشم!

@amiropouria
Amir Pouria
دربارهٔ سوررئالیسم در سینمای معاصر: حرف‌های امیر پوریا در برنامهٔ «آخر هفته با صادق صبا» / شبکهٔ ایران اینترنشنال / پنج‌شنبه ٢٢ خرداد ٩٩ - ١١ ژوئن ٢٠٢٠ @amiropouria

سه سال پیش در گفتگویی درباره‌ی "سوررئالیسم در سینما" که صادق صبا در برنامه‌ی خود در شبکه ایران اینترنشنال، مرا دعوت کرده بود، بین شوخی و جدی عرض کرده بودم که در زندگی روزمره‌ی مردم ایران ِ تحت ِ حاکميت ِ جمهوری اسلامی هر شب و روز اتفاقاتی روی می‌دهد که سر به سقف بلند سوررئالیسم می‌ساید.

@amiropouria

متن کامل یادداشت 👇
Amir Pouria
‌ سه سال پیش در گفتگویی درباره‌ی "سوررئالیسم در سینما" که صادق صبا در برنامه‌ی خود در شبکه ایران اینترنشنال، مرا دعوت کرده بود، بین شوخی و جدی عرض کرده بودم که در زندگی روزمره‌ی مردم ایران ِ تحت ِ حاکميت ِ جمهوری اسلامی هر شب و روز اتفاقاتی روی می‌دهد که سر…

سه سال پیش در گفتگویی درباره‌ی "سوررئالیسم در سینما" که صادق صبا در برنامه‌ی خود در شبکه ایران اینترنشنال، مرا دعوت کرده بود، بین شوخی و جدی عرض کرده بودم که در زندگی روزمره‌ی مردم ایران ِ تحت ِ حاکميت ِ جمهوری اسلامی هر شب و روز اتفاقاتی روی می‌دهد که سر به سقف بلند سوررئالیسم می‌ساید. برای همین، در ایران در نظر گرفتن سوررئالیسم به عنوان یک مکتب هنری خارج از واقعیات عینی، سخت است.
با خودتان فکر کنید. اگر حتی در امتداد این همه لجنزار دست‌ساز این حکومت، همین چند ماه پیش به ما و شما می‌گفتند ممکن است بازی پلشتی مثل مسموم کردن دختران دانش‌آموز در چندین و چند شهر به راه بیاندازند، کداممان باور می‌کردیم؟ با آن که به درستی معتقدیم "از اینها هیچ چیز بعید نیست"، احتمالا ً در پاسخ به طرح این احتمال می‌گفتیم دیگر با بچه‌های مردم که چنین کاری در این ابعاد نمی‌کنند. می‌گفتیم دیگر توطئه‌های تا این حد سوررئال، امکان‌پذیر نیست.
ولی در نظر آوریم گسترده‌ترین روز این حملات شیمیایی، این مصداق بارز جنایت علیه بشریت درست همزمان شد با انکار باورنکردنی حسین امیرعبدالهیان وزیر خارجه جمهوری اسلامی که توی چشم کریستین امانپور نگاه کرد، لبخندی به چندش‌آوری ِ چلپاسه زد و گفت پلیس در اعتراض‌ها کسی را با گلوله نکشت، کسی بازداشت نشد و زنان در ایران از تمام آزادی‌های "لازم" برخوردارند!
سوررئالیست‌های دهه‌ی ۱۹۲۰ فرانسه هم تاب تحمل این جلوه‌های غریب سوررئالیسم را نداشتند.
@amiropouria

#مسمومیت
#مسمومیت_دانش_آموزان
#سوررئالیسم
#صادق_صبا
#ایران_اینترنشنال
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#کریستین_امانپور
#حسین_امیرعبداللهیان
#وزیر_انکار
#وزیر_خارجه
#دروغ
#آزادی_زنان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چندی پیش یکی از دوستان سینمایی فهیم و شجاع که به وضوح کنار مردم معترض ایستاده، در پاسخ به اشاره‌ام به سریال و رمان "سرگذشت یک ندیمه" گفت که در قیاس با جمهوری اسلامی، می‌شود آن را یک "فانتزی" بسیار خفیف‌تر و لطیف‌تر دانست.
در مثلاً جمهوری گیلیاد، هیچ کس گوشی موبایل ندارد ولی وقتی تعدادی نامه‌ی شرح حال شخصی به قلم زنان به دست دولت‌های خارجی می‌رسد، مقامات گیلیاد را اخراج و موضع خود را در برابر این کشور، به‌تندی عوض می‌کنند.
در وضعیت امروز مثلاً جمهوری اسلامی اما از کشتن مردم در کف خیابان به ضرب گلوله یا باتوم تا اعدام رسمی و علنی مخالفان، از کتک زدن مرگبار آدم‌ها توسط نیروهای حکومتی تا این همه مسمومیت سازمان‌دهی شده‌ی دختران دانش‌آموز، صدها و هزاران دقیقه ویدئوی مستند موبایلی به تمام دنیا می‌رسد، چشم‌های جهانیان می‌بیند اما واکنش‌ها در حد شعارهای پشت تریبونی‌ست.
آن چه در این سکانس سریال می‌بینیم، به‌‌راحتی می‌توانست همان روزهای اول جنبش زن، زندگی، آزادی، وقتی ابراهیم رئیسی به سازمان ملل و نیویورک رفته بود، در ابعاد بین‌المللی اتفاق بیفتد و انزوا و طرد رسمی جمهوری اسلامی را رقم بزند.
@amiropouria
در اولین روز جهانی زن بعد از جان باختن مهسا امینی، این پرسش را مطرح می‌کنم: چگونه می‌توان او را قهرمان دانست؟
@amiropouria
یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید👇
Amir Pouria
در اولین روز جهانی زن بعد از جان باختن مهسا امینی، این پرسش را مطرح می‌کنم: چگونه می‌توان او را قهرمان دانست؟ @amiropouria یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید👇
پیشتر بارها این جمله را نقل قول کرد‌ه‌ام که "قهرمان، بی‌تدارک است". یعنی برنامه و نقشه‌ی راه نداشته تا کاری کند که اسمش را قهرمان بگذارند. بلکه در لحظه و دورانی که باید، کاری که باید، از او سر می‌زند. بی آن که بداند لحظه‌ی جاری‌اش به تاریخ پیوند خواهد خورد، نقش تاریخی‌اش را فهيمانه و درست، ایفا می‌کند و بعدتر است که از دید دیگران، از نگاه معاصرانش و ناظران تاریخ، قهرمان نام می‌گیرد.
این البته مال موقعی‌ست که اساساً کنش فرد، به خواست او صورت پذیرد‌. حتی اگر مثلاً نوع مواجهه‌اش با موقعیت خطیر، "واکنش" به چیزی‌ست که نیرویی قهار برایش رقم زده، در همین واکنش هم فاعلانه و به اراده‌ی خودش عمل کند.
پس درباره‌ی کسانی که حتی در این واکنش هم اراده‌ی عمل توسط همان نیروی سلطه‌جو، از آنها سلب شده، چه می‌شود گفت؟ مهسا امینی که نامش از ۶ ماه پیش تا حالا و امروز، رمزی‌ برای شناساندن احوال و زیست زن ایرانی به دنیاست و امروز ۸ مارس ۲۰۲۳ روز جهانی زن را به فرصتی برای احترام و تعظیم به شجاعت و مقاومت و کنشگری ِ زن ِ ایرانی بدل کرده، با آن مرگ دردبار، حتی خودش از این دستاورد عظیم جهانی بی‌خبر ماند. او را چگونه قهرمانی می‌توان توصیف کرد؟
فقط به عنوان یک خواننده‌ی مباحث تحلیلی-تاریخی و سیاسی-اجتماعی، دیده‌ام که برای بسیاری از این گونه نام‌های بزرگ، عبارت "قهرمان/قربانی" را به کار می‌برند. آن "اسلَش" که به سادگی نشان می‌دهد همزمان هر دو کلمه‌ی دو طرفش درباره‌ی فرد، صدق می‌کند، کلیدی و گویاست: شاید تصور کنیم قهرمانی با بار حماسی کلمه، نمی‌تواند با قربانی شدن، همسو شود. اما از ژاندارک تا رُزا لوکزامبورگ، از مهسا امینی تا این همه بانوان و دختران ایرانی که می‌شناسیم یا حتی به اسم نمی‌شناسیم، تاریخ پر از زنانی‌ست که در دوران خود، قربانی نظام‌های سرکوب و ضدآزادی و ضدزن می‌شوند ولی ایستادگی و سرنوشت و سرگذشتشان، از آنها در مسیر تاریخ، قهرمان به جا می‌گذارد.
با همین خصلت قهرمان/قربانی است که یاد مهسا و صدها نام آشنا و ناآشنای همتای او، این اولین روز جهانی زن بعد از انقلاب "زن، زندگی، آزادی" در ایران را به همان ترکیب خشم و اندوه درمی‌آمیزد. همان ترکیبی که تمام این مدت و بعد از این، انگیزه‌بخش هر حرکت مبارزاتی هر ایرانی ِ آزاده بوده است و خواهد بود‌. تا روز و اتفاق موعود. تا سقوط سیستم سرکوب.

@amiropouria