Amir Pouria
1.92K subscribers
1.08K photos
394 videos
108 files
395 links
این کانال اخبار مربوط به فعالیت های امیر پوریا مدرس و منتقد سینما را بازتاب می‌دهد.
Download Telegram
Amir Pouria
این دقایق پایانی مستند "خُدعه" است. محصول شبکه‌ی تلویزیونی صدای آمریکا در خرداد امسال تکمیل شد، ولی من به تازگی آن را دیدم. به دنبال جواب همان مهم‌ترين سؤالم درباره‌ی شکل‌گیری انقلاب ۵۷ بودم: مردم ایران چه مرگ‌شان بود که چنین انتخابی کردند؟ و آگاهان چگونه…

به تمام افراد دور یا نزدیکی که هر وقت اعتراض‌ها در اوج تعدد و شدت نیست، احساس یأس می‌کنند یا یک جورهایی می‌گویند "پس نتیجه‌ش چی شد؟"، همیشه می‌گویم هیچ اتفاقی در تمام این ۴۰ و چند سال نکبت و کراهت بعد از انقلاب ۵۷، به عظمت دستاوردهای همین خیزش انقلابی بعد از ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ نبود.
پرده‌ای که در این مدت برافتاد، ادعاهای پرت و پلای حکومت اسلامی که به تمامی بر باد رفت، میزان آگاهی همگانی نسبت به ماهیت خودکامه‌ی این نظام که در این مدت به دست آمد، مشروعیت و مقبولیت ِ نداشته‌ی جمهوری اسلامی که حتی برای کوچک‌ترین واحدهایش هم دیگر باقی نماند، هیچ کدام دستاورد کوچکی نیست. حالا دیگر هیچ ایرانیِ زنده‌ی دارای عقل سالم در هیچ جای جهان نمی‌تواند مثل روشنفکرانِ طرف مصاحبه‌های مستند "خدعه"، بگوید "من به اصل و اساس اینها پی نبرده بودم".
این مستند محصول شبکه‌ی تلویزیونی صدای آمریکا در خرداد امسال تکمیل شد، ولی من به تازگی آن را دیدم. به دنبال جواب همان مهم‌ترين سؤالم درباره‌ی شکل‌گیری انقلاب ۵۷ بودم: مردم ایران چه مرگ‌شان بود که چنین انتخابی کردند؟ و آگاهان چگونه آن قدر غافل بودند که ماهیت اصلی حاکمیت اسلامی را برای مردم روشن نکردند؟
مستند "خُدعه" با نام کامل‌تر "خدعه‌ی خمینی" تا اندازه‌ای به این پرسش‌های همیشگی، پاسخ می‌دهد. اما مهم این است که حالا دیگر هیچ کس نمی‌تواند همراه نشدن با جنبش "زن زندگی آزادی" و پرهیز از مقابله‌ی همه‌جانبه با تداوم این حکومت را به بهانه‌ی "نمی‌دونستم" و "نمیشناختم"، توجیه کند.

بله. روی صحبتم با جماعت خاموش است که نشسته‌اند تا ببینند چه می‌شود و پرده از کدام ور می‌افتد تا بعد تازه به سمت برنده، غش کنند. حضرات! یعنی تصور می‌کنید کسی از شما خواهد پذیرفت که مثل دوستان طرف مصاحبه‌ی این مستند، با ادعای "بی‌خبری" و "عدم شناخت" در سال‌های ۵۷ و ۵۸، تعلل‌تان در اعلام همسویی با خیزش انقلابی مردم علیه این حکومت را توجیه کنید؟ در سال ۱۴۰۱، به ویژه بعد از قتل مهسا امینی و صدها کشتار و توحش بعد از آن، آیا جایی برای این ادعا باقی می‌ماند که بعدها بگویید آنها خدعه کردند و من گول خوردم؟! به مردم خرده نگیرید اگر دیر از آنها حمایت کردید و دیگر از شما نپذیرفتند.

@amiropouria

#انقلاب۵۷
#جمهوری_اسلامی
#مستند
#خمینی
#خدعه
#خدعه_کردم
#خدعه_خمینی
#زن_زندگی_آزادی
#تا_دیر_نشده
#مهساامینی
#ژینا_امینی
#مهسا_امینی
برای مهدی سوفالی که همچنان منتظر آزادی او با سپردن وثیقه‌ایم
@amiropouria
یادداشت در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
برای مهدی سوفالی که همچنان منتظر آزادی او با سپردن وثیقه‌ایم @amiropouria یادداشت در ادامه می‌آید 👇
‌‌
به روزگاری رسیده‌ایم که برگزاری آزمون طاقت توسط رژیم دیکتاتوری، برایمان به چالش بدل شده.
در این احوال، شادی‌ها و امیدهای عجیبی داریم که همزمان با تحقق‌شان، به خود می‌گوییم چه مسخره!

یکی از مهم‌ترین‌ شادی‌ها این است که از آزادی موقت معترضان زندانی، خوشحالی می‌کنیم. حق داریم و حتی این آزادی را ماکت کوچکی از آزادی نهایی که در پیش است، می‌گیریم. اما درجا یادمان می‌آید که محاکمه‌‌ در بیدادگاه تمامیت‌خواهان در‌ پیش است.

یکی از مهم‌ترین امیدها هم این است که هنوز منتظریم برای انبوهی از معترضان زندانی، وثیقه اعلام شود. در حالی که می‌دانیم جز حضور در اعتراض‌های خیابانی یا محیط مجازی، جز ابراز نارضایتی و خشمی که همسو با ۸۰ و چند میلیون انسان ایرانی و ایرانی ِ "انسان" است، هیچ کاری از آنها سر نزده.

برای من، نزدیک‌ترین دوستی که در تمام این سال‌های ستم در بند شده، مهدی سوفالی‌ست. باهوش، بامعرفت، طناز، رک و راست، فرهنگ‌شناس، هنردوست و هميشه پیگیر این که چه چیزی درست است و چه چیز، حقانیت دارد. سال‌ها پیش، شاید جوان‌ترین سردبیر نشریات ورزشی در تاریخ مطبوعات ما بود و نشریه‌ی "نگاه ورزشی" را در پرمحتواترین دوره‌اش کار کرد. گروه موسیقی "چارتار" را او از دل یکی دو کارشان کشف و از دل موسیقی زیرزمینی ایران، استخراج کرد.

حالا هفته‌هاست حکم ناعادلانه و غیرانسانی ۵ سال زندان و ۲ سال ممنوع‌الخروجی برایش صادر شده اما با درخواست تجدیدنظر، خانواده‌‌ی بس نگرانش را از سپردن وثیقه به قصد آزادی‌ او باز داشته‌اند.

هر چه فضاحت و فاجعه بر سرمان نازل می‌شود، مستحکم‌تر و پردل‌تر می‌شویم. می‌دانیم که هر چه قدر این دیکتاتوری، هشت‌پا باشد، پُرش رفته و کمش مانده.
@amiropouria

#مهدی_سوفالی
#بازداشت_شدگان
#زندانیان_سیاسی_را_آزاد_کنید
#زن_زندگی_آزادی
از زمان دو اعدام قبلی معترضان، مدام می‌گویم و می‌نویسم که نمی‌شود تعیین کرد این نوع کشتار مردم بی‌گناه،‌ با جلوگیری از دیدار آخر، با محرومیت از حق انتخاب وکیل و با اخذ اعترافات اجباری،‌ غیرانسانی‌تر است یا آن آدمکشی‌های توحش‌آمیز کف خیابان با شدت ضربات باتون بر سر و گردن جوان‌ها و نوجوان‌های شجاع و معترض.
اما تفاوت مفهوم "حقوقی" این دو، نیازی به توضیح ندارد. وقتی سیستمی در خبرگزاری رسمی قوه‌ی قضاییه‌اش "اعلام" می‌کند که صبح امروز این دو جوان معترض را اعدام کرده، دارد آشکارا حکومت خود را همچون ماشین کشتار به جهانیان ارائه می‌دهد و از این که بگوید رویه‌اش قتل سیستماتیک مخالفان است، پرهیز ندارد.
با این اوصاف، سؤال من این است که همچنان دست روی دست گذاشتن سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری و بازی‌هایی مثل "اعزام کمیته‌ی حقیقت‌یاب" آن هم با این سرعت لاک‌پشت‌وار و این رفتار نوازشی با جمهوری اسلامی، چه معنایی دارد؟ نظامی که خودش اصرار دارد تصویرش با عربده و بر سر معترضان کوفتن در انظار و اعلام حکم اعدام‌ بدون دادرسی قانونی ترسیم شود، چه تحقیقی لازم دارد؟!

@amiropouria
Amir Pouria
از زمان دو اعدام قبلی معترضان، مدام می‌گویم و می‌نویسم که نمی‌شود تعیین کرد این نوع کشتار مردم بی‌گناه،‌ با جلوگیری از دیدار آخر، با محرومیت از حق انتخاب وکیل و با اخذ اعترافات اجباری،‌ غیرانسانی‌تر است یا آن آدمکشی‌های توحش‌آمیز کف خیابان با شدت ضربات باتون…
اما در این اعلام‌های وقاحت‌بار اعدام، برای من همیشه یک نکته‌ی مخوف‌تر از خود اتفاق، جلب‌نظر می‌کند: این که خبرنویسان خبرگزاری‌های این ماشین  آدمکشی می‌نویسند "همزمان با اذان صبح"، حکم اعدام(ها!) به اجرا درآمد.
مجموعه‌ای که صدای مثلاً مقدس یکی از آیین‌های اصلی دین مورد تأکید خودش را همچون شیون شوم تهدید به کار می‌گیرد، سیستمی که اذان را به شلیک استارت عملیات جان ستاندن بدل می‌کند، بر چه تفکری استوار است؟ حاکمیت ایدئولوژی‌زده‌ای که خوش دارد از اذان اسلام عزیزش، نفیر نحسی برای دار زدن بسازد، با شناخته شدن به عنوان دستگاه کشتار، چه مشکلی دارد؟

@amiropouria

وقتی درباره‌ی هر گوشه و کنار فاجعه‌ی شلیک سپاه پاسداران به هواپیمای پی‌اس۷۵۲ جستجو می‌کنید، می‌توانید با نیم‌نگاهی سریع به نتایج جستجو، هر طرح و عکس و پوستری را از این جهت که حاصل کار رسانه‌های داخلی‌ست یا نه، تشخیص دهيد. سمت و سو یا خط و ربط رسانه، فقط اندکی تفاوت ایجاد می‌کند. وگرنه در تمامشان قرار است پیکر تن‌لش ِ جمهوری اسلامی حتی بعد از این توحش مرگبار، همچنان سُرُ مُرُ گنده سر جایش بماند و فقط باید مردم او را ببخشند.
ضمناً در بیشتر آنها، مرگ همچنان حق است و دست خداست. برای همین، یکی از نفرت‌آورترین تیترها که در انبوهی پوستر و طرح‌ آن روزها دیده می‌شود، این است که در توصیف کشته شدن دردبار ۱۷۶ سرنشین هواپیما نوشته بودند "پروازی به مقصد آسمان"! و همان ادبیات شعاری/آخوندی همیشگی را به کار گرفته بودند: از "سانحه‌ی سقوط" هواپیما به جای "فاجعه‌ی شلیک" به آن تا "برای بازماندگان، از خداوند متعال صبر مسئلت می‌نماییم" به جای تأکيد بر حق دادخواهی آنها و رسوایی عاملان کشتار عمدی در ابعاد بین‌المللی.


@amiropouria
Amir Pouria
‌ وقتی درباره‌ی هر گوشه و کنار فاجعه‌ی شلیک سپاه پاسداران به هواپیمای پی‌اس۷۵۲ جستجو می‌کنید، می‌توانید با نیم‌نگاهی سریع به نتایج جستجو، هر طرح و عکس و پوستری را از این جهت که حاصل کار رسانه‌های داخلی‌ست یا نه، تشخیص دهيد. سمت و سو یا خط و ربط رسانه، فقط…
سه سال از آن روزها گذشته و حالا برای مردم، برای من و شما، این تیترها و روزنامه‌ها و شدت وقاحت جاری در بیشترشان، باورنکردنی‌ست. در حالی که شاید آن موقع، این رویکرد در تنظیم تیتر گزارش و خبر را "با توجه به شرایط"، طبیعی می‌دانستیم.
حالا که صفت "مضاعف" را می‌بینیم، قاعدتاً دندان‌هایمان را از شدت خشم به هم می‌ساییم که روزنامه‌ای می‌خواسته غم مردم از  سرنگونی هواپیما را در امتداد غم سران حاکمیت از مرگ قاسم سلیمانی جا بزند‌!
همین که به اینجا رسیده‌ایم، همین که چاپ تصویر کله‌کج  و لبخندبه‌لب سلیمانی کنار امیرعلی حاجی‌زاده، مسئول مستقیم انفجار هواپیمای مسافربری توسط موشک‌های سپاه و آن تیتر توجیه‌گرانه‌ی "محافظان امنیت را قربانی نکنیم"، ما را از فرط عصبیت به دَوَران سر می‌اندازد، خوب نشان می‌دهد که نظام در فاصله‌ی این سه سال، تا چه اندازه در ذهن‌ها و در جامعه‌ی تحت سلطه‌اش، منفورتر شده است.
@amiropouria
Amir Pouria
سه سال از آن روزها گذشته و حالا برای مردم، برای من و شما، این تیترها و روزنامه‌ها و شدت وقاحت جاری در بیشترشان، باورنکردنی‌ست. در حالی که شاید آن موقع، این رویکرد در تنظیم تیتر گزارش و خبر را "با توجه به شرایط"، طبیعی می‌دانستیم. حالا که صفت "مضاعف" را می‌بینیم،…
انهدام هواپیمای اوکراینی، فقط آن طور که ادبیات رسانه‌ای جمهوری اسلامی می‌نویسد، حاصل "سقوط" نبود، نتیجه‌ی شلیک بود. اما در نهایت، نتیجه‌ی اصلی آن چیزی نخواهد شد جز سقوط این نظام کشتار و سرکوب.
اگر جلوی شما تِست ده‌جوابی بگذارند و بپرسند کدام اقدام جمهوری اسلامی بود که دیگر سرسوزنی مقبولیت برایش باقی نگذاشت و با آن،  گور خودش را کَند، قاعدتاً گزینه‌ی "سرنگونی هواپیمای ۷۵۲" را انتخاب خواهید کرد.

@amiropouria

#هواپیمای_اوکراینی
#۱۸دی
#قاسم_سلیمانی
#امیر_علی_حاجی_زادە
مگر می‌شود وقایع هفته‌های منتهی به خودکشی موفق کسی را از دلایل احتمالی اقدام او کنار گذاشت؟/ یادداشت امیر پوریا درباره‌ی خودکشی محسن جعفری‌راد در حدود ۴۰ روز بعد از خلاصی از بازداشت

@amiropouria

متن در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
مگر می‌شود وقایع هفته‌های منتهی به خودکشی موفق کسی را از دلایل احتمالی اقدام او کنار گذاشت؟/ یادداشت امیر پوریا درباره‌ی خودکشی محسن جعفری‌راد در حدود ۴۰ روز بعد از خلاصی از بازداشت @amiropouria متن در ادامه می‌آید 👇


از آن لحظه‌ای که با خواندن خبر درگذشت محسن جعفری‌راد در استوری یکی از همکاران، دچار بهت و لالمونی شدم، یک شبانه‌روز می‌گذرد. تقریباً هر نوشته‌ی هر منتقد و همکار و روزنامه‌نگار سینمایی و غیرسینمایی و مستندساز و دوستان دیگر درباره‌ی او را خوانده‌ام. از این که آدمی مثل او، آن قدر جوشی و پرواکنش و دور از هر نوع بی‌تفاوتی، در ۳۶ سالگی به زندگی خودش پایان داد، همچنان مبهوت و حیرانم. اما بر لالمونی غلبه می‌کنم؛ چون می‌بینم که دوستان حاضر در ایران بر پایه‌ی همان ملاحظات لعنتی که همه می‌دانیم، نمی‌توانند بر روی دستگیری او، آزادی‌اش و بعد خودکشی‌اش، درست تأکید کنند.
***
محسن از نویسنده‌های نسل بعد از ما بود. دقیق‌تر بگویم، نیم‌نسل بعد از ما. معتقدم نسل آنها احترام به قدیمی‌ترها را بهتر از نسل سردرگم ما بلد بود. بابت فاصله‌ی حاصل از این احترام، هیچ وقت آن قدر نزدیک نشدیم که بگویم درست او را می‌شناختم. اما در مقابل کسانی که می‌گویند خودکشی او به حال و احوال خودش برمی‌گردد و دخلی به بازداشت و زندان ندارد، باید چند نکته‌ی کلی عرض کنم:

حتی چیزی تحت عنوان‌ سابقه‌ی ارتکاب خودکشی هم نمی‌تواند خودکشی آخر و موفقيت‌آمیز کسی را از آن چه در هفته‌های آخر بر او گذشته، منها کند. اگر تجربه یا مطالعه‌ی مستقیم نداشته‌اید، لااقل به فیلم‌هایی که دیده‌اید، رجوع کنید: بعد از خودکشی فرد، با رسیدن به این که سابقه‌ی افسردگی یا درمان داشته، پرونده را نمی‌بندند. بلکه می‌پرسند شب قبل از ارتکاب نهایی، روز قبل، روزها و هفته‌ی قبل، بر او چه گذشته.

نمی‌شود جوانی در کرج در میانه‌ی تجمعات اعتراضی مردم دستگیر شود، دو هفته در بازداشت بماند، حدود ۴۰ روز بعد از بیرون آمدنش خودکشی کند، بعد با قطعیت بگوییم احوالش از این نظر و آن جهت، پیش از آن هم ناخوب بوده و از همین بابت، خودکشی‌اش به دستگیری و شرایط این دوران، ربطی ندارد! این نوع توجیه و حذف دلایل روانی و عصبی و حسی و عاطفی و انسانی و عینی مربوط به زمان بازداشت، نمی‌تواند ترتیب تقویمی وقایع زندگی محسن جعفری‌راد تا لحظه‌ی خودکشی او را عوض کند.
***

و اساساً مگر می‌شود همین وضع و حال محسن و هر جوان مشابه دیگر را از بازداشتگاه بزرگی به اسم جامعه‌ی کنونی ایران، جدا کرد که حالا بتوانیم بازداشت مستقیم او را از دایره‌ی دلایل مؤثر بر برداشتن و بلعیدن قرص(های) برنج، بیرون بگذاریم؟

در کنار آن همه کشتار مستقیم و اعدام، این فروپاشی عصبی/روانی منجر به مرگ خودخواسته‌ی محسن، برایم دریغ، تلخی و خشم صدچندانی دارد...

#زن_زندگی_آزادی
#خودکشی
#محسن_جعفری_راد
«زن، زندگی، آزادی» در جشنواره فیلم‌های ایرانی جمهوری چک

سوسن تسلیمی در پراگ درخت نمادین می‌کارد


در روزهایی که برگزاری رویدادهای فرهنگی و هنری مرتبط با ایران در داخل و خارج از کشور متأثر از تحولات اخیر به چالشی دنباله‌دار برای مسئولانش تبدیل شده است، جشنواره فیلم‌های ایرانی در جمهوری چک با انتخاب شعار «زن، زندگی، آزادی» تلاش می‌کند در دوره تازه‌اش بازتابی از اعتراض‌های اخیر مردم ایران در یکی از کشورهای اروپای مرکزی باشد.
دوره اخیر این جشنواره از روز چهارشنبه ۲۱ دی در پراگ، پایتخت جمهوری چک با نمایش فیلم «خرس نیست» ساخته تازه جعفر پناهی، فیلمساز زندانی آغاز می‌شود و پنج روز ادامه پیدا خواهد کرد.
علاوه بر «خرس نیست»، فیلم‌های بلندی چون «کشتزارهای سپید» و «به امید دیدار» ساخته‌های محمد رسول‌اف، «پسر، مادر» ساخته مهناز محمدی، «عنکبوت مقدس» ساخته علی عباسی، «خانه پدری» ساخته کیانوش عیاری، «پرسپولیس» و «زنان بدون مردان» ساخته‌های مرجان ساتراپی، «ابر بارانش گرفته» ساخته مجید برزگر، «جای خالی دوست» ساخته محمدعلی طالبی و «شکارچی» ساخته رفیع پیتز در جشنواره به نمایش درمی‌آیند.
مستندهای «من سعی می کنم فراموش نکنم» ساخته پگاه آهنگرانی، «آنها که گفتند نه» ساخته نیما سروستانی، هر دو درباره اعدام‌های سال ۶۷، «رادیوگرافی یک خانواده» ساخته سودابه خسروانی، و دو فیلم کوتاه از بکتاش آبتین، نویسنده و فیلمساز جان سپرده در زندان با نام «پارک مارک» و «مری زن می‌خواد» از دیگر آثاری هستند که در این جشنواره به روی پرده‌های چند سینمای شهرهای پراگ و برنو می‌روند.
در روزهای برگزاری جشنواره قرار است نشست‌هایی با موضوع تاثیر تحولات اخیر بر سینمای ایران با حضور تعدادی از مهمانان جشنواره از جمله محمدعلی طالبی، نیما سروستانی و کاوه فرنام برگزار شود.
سوسن تسلیمی، بازیگر شناخته شده تاریخ سینمای ایران مهمان ویژه جشنواره فیلم‌های ایرانی جمهوری چک است و قرار است به صورت نمادین همراه آنا شاباتووا از امضاکنندگان بیانیه معروف به «منشور ۷۷» نهالی را در یکی از مکان‌های مهم پراگ بکارند.
منشور ۷۷ آغازگر موجی از اعتراضات مدنی در چکسلواکی سابق شد که در سال ۱۹۸۹ نهايتاً به فروپاشی نظام کمونیستی این کشور انجامید.
@babakgha
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

۱. آن چه در ذهن و ضمیر پیمان جبلی‌ست، چه نام دارد؟ با چه کلماتی می‌شود توصیفش کرد؟ وجود او از چیست و مفهوم مفیستووار سرسپردگی و فروش روح خود به شیطان، برایش چه قدر بی‌معناست که این طور مهیب دست به انجام این کار زده؟ چگونه با وجود اعترافات اجباری، تصاویر ساختگی، ادعاهای کذب و آمار و اخبار دروغین در حال پخش از صدا و سیمای تحت مدیریتش، درباره‌ی برادر خود که دارد از دادخواهی و خونخواهی برای برادرزاده‌ی جفت‌شان- از قربانيان شلیک سپاه پاسداران به هواپیمای اوکراینی- حرف می‌زند، می‌گوید معلوم نیست چه قدر از حرف‌های او "ارادی" و "تحت اختیار" خودش بوده!!
۲. پیمان جبلی پیش از این نیز معاونت خبر سازمان صدا و سیما را به عهده داشت. یعنی از قبل در رأس دروغ‌پردازترین و حساس‌ترین بخش این مجموعه، به جعل و تقلب عادت و آن را پردازش کرده بود. اما این که بتوانی دلبستگی برادرت به جان و خون از‌دست‌رفته‌ی برادرزاده‌ات را لابد به حساب اجبار "رسانه‌های معاند" بگذاری، نوعی از خودفریبی و توجیه است که به سختی در قاموس انسان می‌گنجد.
@amiropouria
Amir Pouria
‌ ۱. آن چه در ذهن و ضمیر پیمان جبلی‌ست، چه نام دارد؟ با چه کلماتی می‌شود توصیفش کرد؟ وجود او از چیست و مفهوم مفیستووار سرسپردگی و فروش روح خود به شیطان، برایش چه قدر بی‌معناست که این طور مهیب دست به انجام این کار زده؟ چگونه با وجود اعترافات اجباری، تصاویر…
۳. تصور کنید این اتفاق وقتی می‌افتاد که هنوز فریاد اعتراض مردم تا این میزان گوش تمامیت‌خواهان را کر و جهان را پُر نکرده بود. میزان اهمیت و سر و صدایی که به پا می‌کرد، چند برابر می‌شد و تقابل ایدئولوژیک دو برادر که یکی از آنها  بزرگ‌ترین بلندگوی تبلیغات و شعارهای نظام را مدیریت می‌کند، یک افتضاح داخلی و بین المللی برای حکومت به حساب می‌آمد.
۴. نمی‌گویم اگر این ماجرا در هر سالی به غیر از ۱۴۰۱ رخ می‌داد، پیمان جبلی بازخواست می‌‌شد. اما اگ دیوارهای بین حاکمیت و مردم با ابراز انزجار همه‌جانبه‌ی مردم فرونریخته بود، جواب او هم نمی‌توانست این طور کوتاه و سرسری باشد و با بازی با دو کلمه‌ی "ریزش" و "رویش"، سر و ته قضیه را هم بیاورد‌.
به جای این که بگوییم این اختلاف ساده‌ی اعضای یک خانواده‌ است، متوجه باشیم که حضور آن همه مقام و مدیر برای تسلیت به پدر محمدامین جبلی بعد از انفجار هواپیما و حالا این حرف‌های عموی محمدامین، چه آشکار نشان می‌دهد که تمام پرده‌ها فرو افتاده و حاکمیت راهی جز اقرار به عدم مقبولیت نزد عام و خاص ندارد. توجیه حقارت‌بار پیمان جبلی به سادگی یعنی خودمان می‌دانیم چه قدر منفوریم.
@amiropouria
اشاره‌ای به پوستر فستیوال فیلم‌های ایرانی در پراگ با نام "زن، زندگی، آزادی" و پوستر زیبایی که بابت جانماز‌آب‌کشی رایج، در رسانه‌های مختلف داخلی و خارج از ایران قابل پخش نیست!

@amiropouria

متن امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
اشاره‌ای به پوستر فستیوال فیلم‌های ایرانی در پراگ با نام "زن، زندگی، آزادی" و پوستر زیبایی که بابت جانماز‌آب‌کشی رایج، در رسانه‌های مختلف داخلی و خارج از ایران قابل پخش نیست! @amiropouria متن امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇

یکی از انواع دستاوردهای جانبی خیزش انقلابی مردم ما و به خصوص نسل‌های جوان‌تر که باید گفت صاحبان اصلی هویت این اعتراض‌ها به حساب می‌آیند، این است که "زبان" پر از ادا و تصنع رایج را زیر سؤال ببرند.
اولش به نظر می‌آید که باید بگوییم آنها می‌خواهند با شعارهای شوخ و بد و بیراه‌های به‌جایی که نثار لایقانش می‌کنند، زبان رایج رسانه‌های جمهوری اسلامی را به چالش بکشند و با آن منزه‌نمایی همیشگی دو نهادی دربیفتند که مهم‌ترین ابزار شستشوی مغزی این نظام بوده و هستند: سازمان صدا و سیما و تمام محیط‌های آموزشی از مدرسه گرفته تا دانشگاه و غیره.
ولی بعد، کمی که مکث کنیم، می‌بینیم حجم عظیمی از این شعارها و واکنش این جوانان به حکومت و مثلاً آدم‌های حکومت، حتی در رسانه‌هایی که خود حکومت به آنها صفت "معاند" می‌چسباند هم غیر قابل پخش تشخیص داده می‌شود!
به پوستر دهمین فستیوال فیلم‌های ایرانی در جمهوری چک که ۱۰ روز پیش در پراگ شروع شد و دیروز در شهر برنو به پایان رسید، نگاه کنید. بالایش نوشته "زن، زندگی، آزادی". پوستر درخشانی‌ست (کار خانم غزاله آورزمانی) اما به دلیل انگشت فاک آن هم از جانب دست یک زن از ورای شیشه‌‌ای شکسته، که به زیبایی علیه نظام سانسور و سرکوب و تهدید و تحدید برآمده، نمایش دادنش در بیشتر رسانه‌ها ناممکن یا به‌سختی ممکن است!
همین نمونه نشان می‌دهد که اولاً خواسته‌های این جوانان، تا چه اندازه مدرن‌تر از بقیه‌ی سطوح و سنین ایرانی‌ست که هر چه باشد، محتاط و جانماز آب‌کش و محافظه‌کار و اهل لب‌گزیدن است و "ادبیات به‌جا" را با ادب و تربیت تصنع‌زده‌ - در ادبیات بنده موسوم به شیوه‌ی "بر ما مگوزید" - اشتباه می‌گیرد.
و ثانیاً تا تحقق فرهنگ رها و دور این کلیشه‌ها و اداها‌، فرهنگی که این خواسته‌ها طلب می‌کنند، چه راه پر از سنگلاخی در پیش است. همین‌هاست که نشان می‌دهد حالا حالاها ظرفیت "زندگی با آزادی" و در آزادی، در بسیاری از هم‌زبانان ما نیست.
@amiropouria


#پراگ
#فستیوال_فیلم_های_ایرانی
#زن_زندگی_آزادی
درباره‌ی ممنوع‌الکاری جمشید آریا در نیمه‌ی دهه‌ی شصت و تغییر نام او به جمشید هاشمپور
@amiropouria

یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇