Amir Pouria
1.96K subscribers
1.11K photos
401 videos
108 files
407 links
این کانال اخبار مربوط به فعالیت های امیر پوریا مدرس و منتقد سینما را بازتاب می‌دهد.
Download Telegram

نوع رفتار دانشجویان در طول حضور این دو نفر در دانشگاه‌ها در روزهای ۱۵ و ۱۶ آذر را دیده‌ و حرف‌هایشان را شنیده‌اید؟
@amiropouria
#ابراهیم_رئیسی
#علیرضا_زاکانی
#زن_زندگی_آزادی
#جنبش_دانشجویی
#دانشگاه_تهران
#دانشگاه_شریف
#دانشگاه_بهشتی
#انقلاب۱۴۰۱

اشاره‌ی کوتاه امیر پوریا در این زمینه، در ادامه می‌آید:
Amir Pouria
‌ نوع رفتار دانشجویان در طول حضور این دو نفر در دانشگاه‌ها در روزهای ۱۵ و ۱۶ آذر را دیده‌ و حرف‌هایشان را شنیده‌اید؟ @amiropouria #ابراهیم_رئیسی #علیرضا_زاکانی #زن_زندگی_آزادی #جنبش_دانشجویی #دانشگاه_تهران #دانشگاه_شریف #دانشگاه_بهشتی #انقلاب۱۴۰۱ اشاره‌ی…
نوع رفتار دانشجویان در طول حضور این دو نفر در دانشگاه‌ها در روزهای ۱۵ و ۱۶ آذر را دیده‌ و حرف‌هایشان را شنیده‌اید؟ در مورد دانشجویان، این میزان شجاعت، آگاهی، جزییات‌پردازی، در لحظه بهترین واکنش را نشان دادن، دانستن ِ آداب و زمان‌سنجیِ سکوت و هو کردن و شعار دادن و بالا بردنِ صدا، از هر کدام‌شان که در هر ویدئو دیده‌ام، برایم یک قهرمان ساخته.

اما سؤالم این است که این نوابغ چرا این جلسات را برپا می‌کنند؟

می‌روند روبه‌روی این بچه‌ها می‌نشینند که به چه نتیجه‌ای برسند؟ که با دشمن خواندنِ معترضان یا فاسد خواندنِ حکومت‌های دیگر، متحول‌شان کنند؟! یادشان نیست که این بچه‌ها از قبل از تولدشان همین یاوه‌ها را میلیارد بار در تلويزيون و مدرسه شنیده‌اند و حتی به یک کلمه‌اش باور ندارند؟

می‌روند که پُز دموکرات‌منشی بدهند؟ با این از کوره در رفتن‌های ساده‌لوحانه؟ با این نق و نوق بر سر این که چرا مردم نگذاشتند طرف با شکلات دادن به رئیس‌جمهور، ابراز ارادت کند؟! دیده‌اید موقع اشاره به این اتفاق و فضاحت ِ بعدش که از شدت منفوریّت رئیسی خبر می‌داد، هم خودش و هم شهردار تهران تا چه اندازه حرص می‌خوردند و لحن "نوموخوام" به خود می‌گرفتند؟

حضور در جمع جوانان به این شکل، به‌واقع جز مضحکه کردن خودشان و حاکمیتی که برای تمنای اندکی مشروعیت این بساط‌ مثلاً "آزاداندیشی" را می‌چیند و بعدش دانشجویان حق‌گو و حقیقت‌گو را بازداشت یا اخراج یا ممنوع‌الورود می‌کند، چه دستاوردی دارد؟

این سؤال‌ها واقعی‌ست. جداً برایم سؤال است. نمی‌توانم منطق این میزان گند به خود زدن را پیدا کنم. اتاق فکری که این ایده‌ها را می‌پردازد و برای اجرایش این همه هزینه و تاوان می‌دهد و آخرش با ویدئوهای منتشرشده از آن، خروار خروار فحش و تمسخر برای نظام خریداری می‌کند، از چه نوع پِهِنی تغذیه شده است؟

@amiropouria
متولد ۱۳۷۸ بود.
این جمله را چند بار بخوانید. اما نه با اندوه، فقط با خشم.
به شجاعتش در زمان بستن خیابان فکر کنید و به انگیزه‌اش که با مطالبه‌ی نهایی همه‌ی ما یکی بود: آن عمامه‌پرانی بزرگ؛ آن برانداختن ِ سایه و سلطه‌ی دست و عمامه‌ی عمامه‌به‌سرها از این سرزمین.

او را با این عکس و این شمایل و کاریزما به خاطر بسپارید، نه با تصاویر رنجوری که خبرگزاری‌های داخلی در یکی از سیاه‌ترین و تباه‌ترین نوع عملکرد رسانه در تاریخ بشر، امروز صبح از اعترافات اجباری او منتشر کردند و کنارش خبر اعدام او را با تیتر متعفن خود در آمیختند که "محسن شکاری که بود و در خیابان چه کرد".

یعنی هنوز از توقف تنفس قلب بزرگ و جوان او ساعتی نگذشته بود که با فعل گذشته‌، برای عبرت دیگران، خواستند چنین تصویر معترف و نادمی از او بسازند. ویدئوها را حتی در حد یک فریم، ندیده‌ام و نخواهم دید. محسن شکاری با همین تصویر در ذهن ماست و در عبرتی که برای قاتلانش می‌سازیم، زنده و سرفراز، همقدم‌مان خواهد بود.

@amiropouria

#محسن_شکاری
#حکومت_اعدام
#جمهوری_اسلامی
#زن_زندگی_آزادی
#ستارخان
Amir Pouria
متولد ۱۳۷۸ بود. این جمله را چند بار بخوانید. اما نه با اندوه، فقط با خشم. به شجاعتش در زمان بستن خیابان فکر کنید و به انگیزه‌اش که با مطالبه‌ی نهایی همه‌ی ما یکی بود: آن عمامه‌پرانی بزرگ؛ آن برانداختن ِ سایه و سلطه‌ی دست و عمامه‌ی عمامه‌به‌سرها از این سرزمین.…
بین این همه دغدغه و نگرانی، ممکن است این فکر بی‌ربطی باشد؛ ولی می‌دانید در این دومین شبی که جوانی به اسم محسن شکاری دیگر نفس نمی‌کشد، یکسره به چه فکر می‌کنم؟ این که وقتی می‌خواستند بی هیچ گناهی، به بهانه‌ی اعتراض داشتن به حکومت، اعدامش کنند، چرا او را به اعترافات اجباری واداشتند؟
فایل صدای جوان دیگری که او نيز به جرم بی‌معنای "محاربه" متهم شده را شنیده‌اید؟ سهند نورمحمدزاده می‌گوید یک بازپرس، مدت‌ها بعد از بازداشت و انفرادی و بازجویی‌ها، به او اطمينان داده که "اگر همکاری کند، للّاهی شنبه آزادش می‌کند"؛ و با قطعیت گفته پاک کردن "محاربه" از روی پرونده‌اش، در اختیار اوست.
اما با وجود آن که حرف‌ها را مثل دیکته گفته‌اند و سهند نوشته، هنوز هم در همان "مسیر سبز" مهیب است.
و من درگیر این نکته‌ام که اعتراف اجباری بدون تخفیف در حکم این جوانان که شجاعانه مردم‌شان را نمایندگی کردند، چه رذالت کریهی‌ست.
این امید بخشیدن و از آن سو، رنجِ اعتراف دروغین را بر سر و وجود آنها هوار کردن، چه درجه‌ای از شناعت می‌خواهد؟ در روح و وجود آن موجود دوپایی که با ظاهر انسان، چنین کاری ازش برمی‌آید، چه برجای مانده؟
@amiropouria
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
احوالی که این روزها و شب‌‌ها داریم، امیدهایمان به آزادی و انزجار روزافزون‌مان از ستمکاران و ستم‌پیشگی، به بسیاری از فیلم‌ها، رمان‌ها، نمایشنامه‌ها و البته شعرها همانند است. از جمله این شعر شاملو که هر بار می‌شنوی یا می‌خوانی، غافلگیرکنندگی‌ و تأثیرش به بار اول می‌ماند:

"آخرِ بازی" / احمد شاملو


عاشقان
سرشکسته گذشتند،
شرمسار ترانه‌های بی‌هنگام خويش.

و کوچه‌ها
بی‌زمزمه ماند و صدای پا.

سربازان
شکسته گذشتند،
خسته بر اسبان تشريح،
و لَتّه‌های بی‌رنگ ِ غروری
نگون‌سار
بر نيزه‌های‌شان.

تو را چه سود
فخر به فلک بَر فروختن

هنگامی که
هر غبار راه ِ لعنت‌شده نفرينت می‌کند؟

تو را چه سود از باغ و درخت
که با ياس‌ها
به داس سخن گفته‌ای.

آن‌جا که قدم برنهاده باشی
گياه از رُستن تن می‌زند
چرا که تو
تقواي خاک و آب را
هرگز
باور نداشتی

فغان! که سرگذشت ما
سرود بی‌اعتقاد سربازان تو بود
که از فتح قلعه‌ی روسبيان
بازمی‌آمدند.

باش تا نفرين دوزخ از تو چه سازد،
که مادران سياه‌پوش
ــ داغ‌داران زيباترين فرزندان آفتاب و باد ــ

هنوز از سجاده‌ها
سر برنگرفته‌اند!
@amiropouria

#احمد_شاملو
#انقلاب۱۴۰۱

موسیقی: ماکان نیک‌بخش
اعدام جوان زحمتکش و شجاع، مجیدرضا رهنورد و آدرس غلطی که برخی می‌دهند

@amiropouria

یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
اعدام جوان زحمتکش و شجاع، مجیدرضا رهنورد و آدرس غلطی که برخی می‌دهند @amiropouria یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇

‌حدود ۱۸-۱۷ سال پیش، وقتی فیلم "مصائب مسیح" (مل گیبسون، ۲۰۰۴) هیاهوی بسیار به پا کرد، می‌گفتم و نوشتم که فیلم فقط به شدت رنج‌ تصلیب، کار دارد. یعنی مثلاً بر صدای فرو رفتن میخ در پیکر فرد مصلوب، تأکید می‌کند. به "چرایی"ِ مرگ مسیح نمی‌پردازد. با این حساب، فرقی نمی‌کرد اگر جزئیات و مراحل ِ به صلیب کشیده شدنِ فردِ مجاورِ صلیب مسیح را نشانمان می‌داد.
البته گیبسون آگاهانه می‌خواست فقط بر ساعات پایانی زندگی مسیح مکث کند و سراغ تکرار تعالیم او نرود. کاری به بد و خوبش ندارم و مسئله‌ام این فیلم نیست. بحث بر سر این است که حالا هم خیلی از دوستان دارند دچار همین خطا می‌شوند. بعد از اعدام مجیدرضا رهنورد، جوان خوش‌تیپ، زحمتکش، مطلقاً بی‌گناه و بسیار شجاع معترض، از بدی‌های اعدام می‌گویند و به طور کلی وجود این مجازات را اخ و پیف می‌شمارند!
دوستان نسبتاً عزیز!
فعال‌تر شدن ماشین کشتار جمهوری اسلامی، باید به واکنش مشت‌هامان که گره شوند، پاهامان که به خیابان روند، حنجره‌هامان که فریاد برآورند، دست‌هامان که آتش بزنند و بسوزانند، منجر شود؛ نه فقط به محکوم کردن مجازات اعدام و قساوت جاری در آن.
مسئله‌ی ما الان اعدام سیاسی‌ست؛ نه کلاً اعدام. قتل مجیدرضا رهنورد، قتل محسن شکاری، نگرانی از قتل نام‌های زیبایی که می‌دانیم در خطرند، در امتداد قتل مهسا امینی و سارینا اسماعیل‌زاده و نیکا شاکرمی و غزاله چلاوی در خیابان قرار می‌گیرد. کسی نمی‌تواند بگوید کشتن جوان معترض با ضربه‌های باتون بر کف خیابان، توحش‌آمیزتر است یا بالای چوبه‌ی دار بردن با حکم بیدادگاهی که تباه‌ترین قضاوتگران تاریخ بر مسند ریاست آن نشسته‌اند‌.

پس آدرس غلط ندهیم. طوری جلوه ندهیم که انگار حکومت فقط در سیستم قضایی‌اش دارد شناعت به خرج می‌دهد. ماشین کشتار حکومت اسلامی تا به حال در خیابان، کریه‌ و پرشمار عمل کرده و حالا لجنزار متعفنش وسیع‌تر شده و به دستگاه قضا که البته همواره لبریز از کثافت ِ بی‌عدالتی بوده هم رسیده.
تصور نکنیم حضار اعدام این جوان دلیر در ملاء عام در مشهد، مردم عادی بوده‌اند و نگوییم چه بد که خشونت مرگبار را نظاره کرده‌اند. مشکل، اینهایی نیستند که "کنار" ما زندگی می‌کنند. توحش و عفونت، از آنهایی برمی‌خیزد که "بالای سر" سرزمینمان ایستاده‌اند؛ فرقی نمی‌کند که باتون و سلاح دستشان باشد یا عمامه بر سرشان. در خیابان باشند یا پشت سکوی بیدادگری یا در بیت.
پس همه‌ی این رنج اخبار هر روز را به خشم برآوریم؛ نه به گلایه و اندوه و ماتم.

@amiropouria

#مجید_رضا_رهنورد
#محسن_شکاری
#اعدام_سیاسی
#جمهوری_اسلامی
#انقلاب۱۴۰۱
عکس‌هایی که قبلاً باید قایم می‌کردیم و حالا نشانه‌ی حمایت از ترانه علیدوستی به حساب می‌آیند: یادداشتی از امیر پوریا درباره‌ی تغییر انتخاب و تصمیم جامعه‌ی ایران، به دنبال تغییر تصمیم زنان این جامعه
@amiropouria
متن در ادامه می‌آید👇
Amir Pouria
عکس‌هایی که قبلاً باید قایم می‌کردیم و حالا نشانه‌ی حمایت از ترانه علیدوستی به حساب می‌آیند: یادداشتی از امیر پوریا درباره‌ی تغییر انتخاب و تصمیم جامعه‌ی ایران، به دنبال تغییر تصمیم زنان این جامعه @amiropouria متن در ادامه می‌آید👇

به عکس‌هایی که افراد و نهادهای مختلف برای اعلام حمایت از ترانه علیدوستی انتخاب کرده‌اند، نگاه کنید. اتفاقی در آنها افتاده که فقط ما می‌فهمیم: ما که در ایرانِ بعد از انقلاب مثلاً اسلامی با ریاکاری و دوگانه‌زیستی‌، روزگار گذرانده‌ایم.
هم‌بازی‌ها و همکاران علیدوستی در سینمای ایران، سعی کرده‌اند عکسی از او منتشر کنند که خود اصلی و واقعی‌اش در آن دیده می‌شود. یعنی زنی طبیعی که در جمع نزدیکانش، فارغ از جنسیت آنها، چیزی سرش نمی‌گذارد.
صدها و هزاران عکس اینچنینی از هر زن ایرانی در گوشی‌ها و آلبوم‌های نزدیکانش هست. اما همان قدر که حالا انتشارشان به معنای حمایت از اعلام بی‌اعتقادی ِ علیدوستی به حجاب اجباری‌ست، سال‌های سال، رفاقت و رازداری این بود که هر کسی آن عکس‌ها را پیش خودش نگه می‌داشت و فقط عکس‌هایی را به چشم دیگران می‌رساند که شالی، روسری‌ای، کلاهی، بالاخره یک کوفتی بر سر او باشد!
اما برای خیلی از حامیان بین‌المللی او این جنبه از "انتخاب عکس"، طبیعتاً آن اهمیت را ندارد. اعلام حمایت، مهم‌تر است؛ حتی با عکسی که حجاب کامل یا نصفه‌نیمه بر سر او باشد.
***
فقط ۵ روز از بازداشت علیدوستی گذشته و انبوه واکنش‌ها و اعتراض‌های بین‌المللی و داخلی به این کنش فراقانونی، همچنان ادامه‌ دارد و بیشتر می‌شود. برای دستگیری او دلایلی مبهم از دل پرونده‌ای "در دست تکمیل" ذکر شد که یکی از آنها، آن که می‌گفت《ترانه علیدوستی در مورد برخی ادعاهای مطرح‌شده‌اش مستندی و سندی ارائه نکرد》بسیار سوررئال بود! از هزاران جلوه‌ی ستم و سرکوب جمهوری اسلامی، یکی هم این است که در انظار عموم و اخبار رسمی، بالای سرت چماق می‌گیرد تا بگوید که بی‌خود گفتی که چماق بر سر مردم کوفتیم! وقتی سازمان‌های بین‌المللی هنوز می‌خواهند برای واقعیت عریانی که در این حجم عظیم تصاویر ویدئویی از کف خیابان‌ها و کوچه‌های شهرها و روستاهای ایران دیده‌اند و می‌بینند، "کمیته‌ی حقیقت‌یاب" اعزام کنند، دیگر از خود سیستم حاکم نباید تعجب کرد که بازداشت می‌کند به جرم این که گفتی قبلاً دیگران را بازداشت کرده!
***
اما چیزی که این نظام نمی‌فهمد و فعلاً اصرار دارد که نفهمد، این است که زنان این جامعه، دیگر در آن تغییر رفتار، همان که با ماجرای انتخاب عکس‌های قبلاً مخفی‌شده توضیح دادم، تردیدی ندارند. به این معنا، هیچ گوشه و تصویر و لحظه‌ی این جامعه دیگر به پیش از ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ - روز جان‌سپاری مهسا امینی- برنمی‌گردد. روزی که برای مردم سیاه بود؛ اما برای جمهوری اسلامی، سیاه‌تر خواهد شد.
@amiropouria

#ترانه_علیدوستی
#taranehalidoosti
#حجاب_اجباری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این دقایق پایانی مستند "خُدعه" است. محصول شبکه‌ی تلویزیونی صدای آمریکا در خرداد امسال تکمیل شد، ولی من به تازگی آن را دیدم. به دنبال جواب همان مهم‌ترين سؤالم درباره‌ی شکل‌گیری انقلاب ۵۷ بودم: مردم ایران چه مرگ‌شان بود که چنین انتخابی کردند؟ و آگاهان چگونه آن قدر غافل بودند که ماهیت اصلی حاکمیت اسلامی را برای مردم روشن نکردند؟
@amiropouria

یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
این دقایق پایانی مستند "خُدعه" است. محصول شبکه‌ی تلویزیونی صدای آمریکا در خرداد امسال تکمیل شد، ولی من به تازگی آن را دیدم. به دنبال جواب همان مهم‌ترين سؤالم درباره‌ی شکل‌گیری انقلاب ۵۷ بودم: مردم ایران چه مرگ‌شان بود که چنین انتخابی کردند؟ و آگاهان چگونه…

به تمام افراد دور یا نزدیکی که هر وقت اعتراض‌ها در اوج تعدد و شدت نیست، احساس یأس می‌کنند یا یک جورهایی می‌گویند "پس نتیجه‌ش چی شد؟"، همیشه می‌گویم هیچ اتفاقی در تمام این ۴۰ و چند سال نکبت و کراهت بعد از انقلاب ۵۷، به عظمت دستاوردهای همین خیزش انقلابی بعد از ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ نبود.
پرده‌ای که در این مدت برافتاد، ادعاهای پرت و پلای حکومت اسلامی که به تمامی بر باد رفت، میزان آگاهی همگانی نسبت به ماهیت خودکامه‌ی این نظام که در این مدت به دست آمد، مشروعیت و مقبولیت ِ نداشته‌ی جمهوری اسلامی که حتی برای کوچک‌ترین واحدهایش هم دیگر باقی نماند، هیچ کدام دستاورد کوچکی نیست. حالا دیگر هیچ ایرانیِ زنده‌ی دارای عقل سالم در هیچ جای جهان نمی‌تواند مثل روشنفکرانِ طرف مصاحبه‌های مستند "خدعه"، بگوید "من به اصل و اساس اینها پی نبرده بودم".
این مستند محصول شبکه‌ی تلویزیونی صدای آمریکا در خرداد امسال تکمیل شد، ولی من به تازگی آن را دیدم. به دنبال جواب همان مهم‌ترين سؤالم درباره‌ی شکل‌گیری انقلاب ۵۷ بودم: مردم ایران چه مرگ‌شان بود که چنین انتخابی کردند؟ و آگاهان چگونه آن قدر غافل بودند که ماهیت اصلی حاکمیت اسلامی را برای مردم روشن نکردند؟
مستند "خُدعه" با نام کامل‌تر "خدعه‌ی خمینی" تا اندازه‌ای به این پرسش‌های همیشگی، پاسخ می‌دهد. اما مهم این است که حالا دیگر هیچ کس نمی‌تواند همراه نشدن با جنبش "زن زندگی آزادی" و پرهیز از مقابله‌ی همه‌جانبه با تداوم این حکومت را به بهانه‌ی "نمی‌دونستم" و "نمیشناختم"، توجیه کند.

بله. روی صحبتم با جماعت خاموش است که نشسته‌اند تا ببینند چه می‌شود و پرده از کدام ور می‌افتد تا بعد تازه به سمت برنده، غش کنند. حضرات! یعنی تصور می‌کنید کسی از شما خواهد پذیرفت که مثل دوستان طرف مصاحبه‌ی این مستند، با ادعای "بی‌خبری" و "عدم شناخت" در سال‌های ۵۷ و ۵۸، تعلل‌تان در اعلام همسویی با خیزش انقلابی مردم علیه این حکومت را توجیه کنید؟ در سال ۱۴۰۱، به ویژه بعد از قتل مهسا امینی و صدها کشتار و توحش بعد از آن، آیا جایی برای این ادعا باقی می‌ماند که بعدها بگویید آنها خدعه کردند و من گول خوردم؟! به مردم خرده نگیرید اگر دیر از آنها حمایت کردید و دیگر از شما نپذیرفتند.

@amiropouria

#انقلاب۵۷
#جمهوری_اسلامی
#مستند
#خمینی
#خدعه
#خدعه_کردم
#خدعه_خمینی
#زن_زندگی_آزادی
#تا_دیر_نشده
#مهساامینی
#ژینا_امینی
#مهسا_امینی
برای مهدی سوفالی که همچنان منتظر آزادی او با سپردن وثیقه‌ایم
@amiropouria
یادداشت در ادامه می‌آید 👇
Amir Pouria
برای مهدی سوفالی که همچنان منتظر آزادی او با سپردن وثیقه‌ایم @amiropouria یادداشت در ادامه می‌آید 👇
‌‌
به روزگاری رسیده‌ایم که برگزاری آزمون طاقت توسط رژیم دیکتاتوری، برایمان به چالش بدل شده.
در این احوال، شادی‌ها و امیدهای عجیبی داریم که همزمان با تحقق‌شان، به خود می‌گوییم چه مسخره!

یکی از مهم‌ترین‌ شادی‌ها این است که از آزادی موقت معترضان زندانی، خوشحالی می‌کنیم. حق داریم و حتی این آزادی را ماکت کوچکی از آزادی نهایی که در پیش است، می‌گیریم. اما درجا یادمان می‌آید که محاکمه‌‌ در بیدادگاه تمامیت‌خواهان در‌ پیش است.

یکی از مهم‌ترین امیدها هم این است که هنوز منتظریم برای انبوهی از معترضان زندانی، وثیقه اعلام شود. در حالی که می‌دانیم جز حضور در اعتراض‌های خیابانی یا محیط مجازی، جز ابراز نارضایتی و خشمی که همسو با ۸۰ و چند میلیون انسان ایرانی و ایرانی ِ "انسان" است، هیچ کاری از آنها سر نزده.

برای من، نزدیک‌ترین دوستی که در تمام این سال‌های ستم در بند شده، مهدی سوفالی‌ست. باهوش، بامعرفت، طناز، رک و راست، فرهنگ‌شناس، هنردوست و هميشه پیگیر این که چه چیزی درست است و چه چیز، حقانیت دارد. سال‌ها پیش، شاید جوان‌ترین سردبیر نشریات ورزشی در تاریخ مطبوعات ما بود و نشریه‌ی "نگاه ورزشی" را در پرمحتواترین دوره‌اش کار کرد. گروه موسیقی "چارتار" را او از دل یکی دو کارشان کشف و از دل موسیقی زیرزمینی ایران، استخراج کرد.

حالا هفته‌هاست حکم ناعادلانه و غیرانسانی ۵ سال زندان و ۲ سال ممنوع‌الخروجی برایش صادر شده اما با درخواست تجدیدنظر، خانواده‌‌ی بس نگرانش را از سپردن وثیقه به قصد آزادی‌ او باز داشته‌اند.

هر چه فضاحت و فاجعه بر سرمان نازل می‌شود، مستحکم‌تر و پردل‌تر می‌شویم. می‌دانیم که هر چه قدر این دیکتاتوری، هشت‌پا باشد، پُرش رفته و کمش مانده.
@amiropouria

#مهدی_سوفالی
#بازداشت_شدگان
#زندانیان_سیاسی_را_آزاد_کنید
#زن_زندگی_آزادی
از زمان دو اعدام قبلی معترضان، مدام می‌گویم و می‌نویسم که نمی‌شود تعیین کرد این نوع کشتار مردم بی‌گناه،‌ با جلوگیری از دیدار آخر، با محرومیت از حق انتخاب وکیل و با اخذ اعترافات اجباری،‌ غیرانسانی‌تر است یا آن آدمکشی‌های توحش‌آمیز کف خیابان با شدت ضربات باتون بر سر و گردن جوان‌ها و نوجوان‌های شجاع و معترض.
اما تفاوت مفهوم "حقوقی" این دو، نیازی به توضیح ندارد. وقتی سیستمی در خبرگزاری رسمی قوه‌ی قضاییه‌اش "اعلام" می‌کند که صبح امروز این دو جوان معترض را اعدام کرده، دارد آشکارا حکومت خود را همچون ماشین کشتار به جهانیان ارائه می‌دهد و از این که بگوید رویه‌اش قتل سیستماتیک مخالفان است، پرهیز ندارد.
با این اوصاف، سؤال من این است که همچنان دست روی دست گذاشتن سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری و بازی‌هایی مثل "اعزام کمیته‌ی حقیقت‌یاب" آن هم با این سرعت لاک‌پشت‌وار و این رفتار نوازشی با جمهوری اسلامی، چه معنایی دارد؟ نظامی که خودش اصرار دارد تصویرش با عربده و بر سر معترضان کوفتن در انظار و اعلام حکم اعدام‌ بدون دادرسی قانونی ترسیم شود، چه تحقیقی لازم دارد؟!

@amiropouria
Amir Pouria
از زمان دو اعدام قبلی معترضان، مدام می‌گویم و می‌نویسم که نمی‌شود تعیین کرد این نوع کشتار مردم بی‌گناه،‌ با جلوگیری از دیدار آخر، با محرومیت از حق انتخاب وکیل و با اخذ اعترافات اجباری،‌ غیرانسانی‌تر است یا آن آدمکشی‌های توحش‌آمیز کف خیابان با شدت ضربات باتون…
اما در این اعلام‌های وقاحت‌بار اعدام، برای من همیشه یک نکته‌ی مخوف‌تر از خود اتفاق، جلب‌نظر می‌کند: این که خبرنویسان خبرگزاری‌های این ماشین  آدمکشی می‌نویسند "همزمان با اذان صبح"، حکم اعدام(ها!) به اجرا درآمد.
مجموعه‌ای که صدای مثلاً مقدس یکی از آیین‌های اصلی دین مورد تأکید خودش را همچون شیون شوم تهدید به کار می‌گیرد، سیستمی که اذان را به شلیک استارت عملیات جان ستاندن بدل می‌کند، بر چه تفکری استوار است؟ حاکمیت ایدئولوژی‌زده‌ای که خوش دارد از اذان اسلام عزیزش، نفیر نحسی برای دار زدن بسازد، با شناخته شدن به عنوان دستگاه کشتار، چه مشکلی دارد؟

@amiropouria

وقتی درباره‌ی هر گوشه و کنار فاجعه‌ی شلیک سپاه پاسداران به هواپیمای پی‌اس۷۵۲ جستجو می‌کنید، می‌توانید با نیم‌نگاهی سریع به نتایج جستجو، هر طرح و عکس و پوستری را از این جهت که حاصل کار رسانه‌های داخلی‌ست یا نه، تشخیص دهيد. سمت و سو یا خط و ربط رسانه، فقط اندکی تفاوت ایجاد می‌کند. وگرنه در تمامشان قرار است پیکر تن‌لش ِ جمهوری اسلامی حتی بعد از این توحش مرگبار، همچنان سُرُ مُرُ گنده سر جایش بماند و فقط باید مردم او را ببخشند.
ضمناً در بیشتر آنها، مرگ همچنان حق است و دست خداست. برای همین، یکی از نفرت‌آورترین تیترها که در انبوهی پوستر و طرح‌ آن روزها دیده می‌شود، این است که در توصیف کشته شدن دردبار ۱۷۶ سرنشین هواپیما نوشته بودند "پروازی به مقصد آسمان"! و همان ادبیات شعاری/آخوندی همیشگی را به کار گرفته بودند: از "سانحه‌ی سقوط" هواپیما به جای "فاجعه‌ی شلیک" به آن تا "برای بازماندگان، از خداوند متعال صبر مسئلت می‌نماییم" به جای تأکيد بر حق دادخواهی آنها و رسوایی عاملان کشتار عمدی در ابعاد بین‌المللی.


@amiropouria
Amir Pouria
‌ وقتی درباره‌ی هر گوشه و کنار فاجعه‌ی شلیک سپاه پاسداران به هواپیمای پی‌اس۷۵۲ جستجو می‌کنید، می‌توانید با نیم‌نگاهی سریع به نتایج جستجو، هر طرح و عکس و پوستری را از این جهت که حاصل کار رسانه‌های داخلی‌ست یا نه، تشخیص دهيد. سمت و سو یا خط و ربط رسانه، فقط…
سه سال از آن روزها گذشته و حالا برای مردم، برای من و شما، این تیترها و روزنامه‌ها و شدت وقاحت جاری در بیشترشان، باورنکردنی‌ست. در حالی که شاید آن موقع، این رویکرد در تنظیم تیتر گزارش و خبر را "با توجه به شرایط"، طبیعی می‌دانستیم.
حالا که صفت "مضاعف" را می‌بینیم، قاعدتاً دندان‌هایمان را از شدت خشم به هم می‌ساییم که روزنامه‌ای می‌خواسته غم مردم از  سرنگونی هواپیما را در امتداد غم سران حاکمیت از مرگ قاسم سلیمانی جا بزند‌!
همین که به اینجا رسیده‌ایم، همین که چاپ تصویر کله‌کج  و لبخندبه‌لب سلیمانی کنار امیرعلی حاجی‌زاده، مسئول مستقیم انفجار هواپیمای مسافربری توسط موشک‌های سپاه و آن تیتر توجیه‌گرانه‌ی "محافظان امنیت را قربانی نکنیم"، ما را از فرط عصبیت به دَوَران سر می‌اندازد، خوب نشان می‌دهد که نظام در فاصله‌ی این سه سال، تا چه اندازه در ذهن‌ها و در جامعه‌ی تحت سلطه‌اش، منفورتر شده است.
@amiropouria
Amir Pouria
سه سال از آن روزها گذشته و حالا برای مردم، برای من و شما، این تیترها و روزنامه‌ها و شدت وقاحت جاری در بیشترشان، باورنکردنی‌ست. در حالی که شاید آن موقع، این رویکرد در تنظیم تیتر گزارش و خبر را "با توجه به شرایط"، طبیعی می‌دانستیم. حالا که صفت "مضاعف" را می‌بینیم،…
انهدام هواپیمای اوکراینی، فقط آن طور که ادبیات رسانه‌ای جمهوری اسلامی می‌نویسد، حاصل "سقوط" نبود، نتیجه‌ی شلیک بود. اما در نهایت، نتیجه‌ی اصلی آن چیزی نخواهد شد جز سقوط این نظام کشتار و سرکوب.
اگر جلوی شما تِست ده‌جوابی بگذارند و بپرسند کدام اقدام جمهوری اسلامی بود که دیگر سرسوزنی مقبولیت برایش باقی نگذاشت و با آن،  گور خودش را کَند، قاعدتاً گزینه‌ی "سرنگونی هواپیمای ۷۵۲" را انتخاب خواهید کرد.

@amiropouria

#هواپیمای_اوکراینی
#۱۸دی
#قاسم_سلیمانی
#امیر_علی_حاجی_زادە